بسمه تعالی
سخنرانی حضرت آیت الله دکتر روح الله قرهی(مدّ ظلّه العالی)
موضوع: تاریخ کربلا- یهود شناسی
(محوریّت باطل در عالم)
شب سوم محرم الحرام 1434 جلسه 3 27/08/91
مسلّح شدن انسان به دو ضدّ!
پروردگار عالم انسان را به دو ضد مجهّز و مسلّح کرد و آن هم فجور و تقواست که ضدّ هم هستند. و این یکی از اعجازهای ذوالجلال و الاکرام است و شاید یک علت اصلی تبیین «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ» همین باشد.
سجده به جمع فجور و تقوا، نه طهارت مطلق!!!
امّا مسئله دیگر که بسیار مهم بود، این بود که پروردگار عالم در این جمع ضدّ، سجده را تبیین کرد؛ نه در طهارت کامل. یعنی وقتی انسان به این دو ضدّ قرار گرفت، آنگاه بیان شد: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ» و سجده به طهارت مطلق بیان نشد.
گرچه بعضی بیان کردند: اکملش همین است که چون در صلب آدم حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین) به عنوان انسان کامل بودند، در حقیقت سجده به آن حضرات بود که منعی هم در آن نیست.
امّا همین سجده که بیان می¬کنند در مورد حضرات معصومین (علیهم صلوات المصلّین) که در صلب أبانا آدم بودند، بیان شده است؛ به حضرت آدمی شد که ذوالجلال والاکرام در او فجور و تقوا را توأمان قرار داد! گرچه أبانا آدم جواب مثبت به تقوا داد و هیچ گاه به فجوری ورود پیدا نکرد. امّا فجور هم بود و این یکی از نکات بسیار مهم است.
لذا سجده به انسان با این حال بود، نه سجده به طاهر مطلق، مثل ملک که هیچ بدی درونش نیست. منتها فجور در وجود آدم ابوالبشر ظهور پیدا نکرد و همان درون ماند و تقوای أأبانا آدم بر فجور غلبه پیدا کرد امّا در درون او بود.
این نکتهای است که جز عرفای عظیمالشّأن، اولیاء و متّصلین به حضرت حقّ، دیگران درک نمیکنند و گاه هم به این مطلب إنقلت میآورند و بیان میکنند: سجده فقط در باب این بود که طاهر بود و إلّا بر فجور نمیتوان سجده کرد که عرض کردم چون طاهرنگر هستند، منعی نیست و خرده¬ای هم به آنها گرفته نمیشود، چون درک این مطلب سنگین است؛ «عجزت العقول عن کنه معرفته».
قسم شیطان به گمراهی همه به جز مخلَصین!
از وقتی ابلیس ملعون به انسان سجده نکرد و رانده شد، دشمنی¬اش را اعلام کرد و گفت: «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ» .
دقّت کنید که مخلَصین هم گفت، نه مخلِصین! حسب روایت شریفهای که حضرت صادق القول و الفعل(صلوات اللّه و سلامه علیه) بیان فرمودند، مخلِصین هم در خطر هستند. حضرت می¬فرمایند: «النّاس کلّهم هالکون» همه مردم در هلاکتند، «إلّا العابدون» مگر اهل عبادت، «فالعابدون کلّهم هالکون» اهل عبادت همه در هلاکتند «إلّا العالمون» به جز اهل علم - چون قبلاً در درس اخلاق توضیح دادیم که مگر میشود عابد در هلاکت باشد، الآن فقط گذر میکنیم - «و العالمون کلّهم هالکون إلّا العاملون» و اهل علم همه در هلاکتند، مگر آنهایی که اهل عملند، «و العاملون کلّهم هالکون».
امّا کجا می¬شود اهل عمل پیدا کرد؟! بازار سخن و قیل و قال بسیار داغ امّا بازار عمل کساد است! وقتی در بازار عمل میروی، میبینی دکّانها کرکرههایش پایین کشیده شده! امّا کسب و کار بازار قیل و قال بسیار عالی است! برای همین است که ایمان در قرآن به عبارت «الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» زیاد اشاره شده؛ چون عمل بسیار مهم است. لذا فرمودند: «و العاملون کلهم هالکون» عمل¬کنندگان هم همه در هلاکتند، «إلّا المخلصین» به جز آن¬ها که اخلاص دارند.
و در آخر می¬فرمایند: «و المخلِصین فی خطر عظیم»، مخلِصین هم در خطر هستند، آن هم نه خطری کوچک و عادی، بلکه «فی خطر عظیم»! خطر بسیار بسیار شدید! یعنی خطر از دور نیست، بلکه گاهی از بغل گوش میگذرد و خیلی نزدیک است.
لذا شیطان گفت: «إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ» یعنی فقط مخلَصین در امان هستند و او حتّی با مخلِصین هم کار دارد! پس اعلان دشمنی کرد.
دشمن دشمن ها در وجود خود انسان!
در وجود انسان، فجور، خود، دشمن است. در باب اقسام نفس - که به فضل الهی در روزهای جمعه در کوی دانشگاه برای دانشجویان عزیز بیان می¬کنیم و نفس از دیدگاه فلاسفه، نفس از دیدگاه عرفا و نفس از دیدگاه قرآن و روایات را بررسی می¬کنیم - آمده که جالب این است آن دشمن بیرونی، شیطان، از دشمن درون استفاده میکند و عملکرد به دست دشمن درون است.
هادی هم مثل خود انسان منتها خارج از وجود و نفس انسان، «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ» . امّا یک دشمن در درون خود انسان وجود دارد، «أَعْدَى عَدُوِّکَ نَفْسُکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْکَ» این نفس، این دشمن دشمنها، اگر فریب دسیسههای شیطان را خورد، توسط شیطان کوک کرد، شیطان دیگر راحت میشود، چون عمده کار به دست همین نفس است. شیطان او را کوک میکند و خودش نظاره میکند و یک موقعی هم خودش جزء سپاهش میشود.
در جلسه گذشته یک نکته بسیار مهمّی بود عرض کردیم که دشمن بیرونی اصلاً از انسان ولو انسانهای بد خوشش نمیآید. شیطان از فرعون خوشش نیامد، شیطان از یزید، شمر، معاویه، اوّلی و دومی و سومی خوشش نیامده و نمیآید. او فقط از خوبها بدش نمیآید، از بدها هم بدش میآید. منتها از بدها استفاده میکند، چون قسم خورده همه را قلع و قمع کند و تا جایی هم که جان دارد بر این عهد و پیمان خودش ایستاده است!
اوّلین اخطاریه پروردگار عالم به انسان ها!
حال، این انسان هبوط پیدا کرد. طبق آیات قرآن، وقتی هبوط پیدا کرد، ذوالجلال والاکرام فرمود: من هادی برایت میآورم و بدانید که این هدایتگر موقعی است که شما تبعیّت کنید، «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» .
امّا قبل از این آیه، یک مطلبی را بیان فرمود که به قول حضرت شیخنا الأعظم، حضرت مفید عزیز(روحی له الفدا و سلام اللّه علیه) بشر آن را درک نکرد و اگر همان ابتدا درک میکرد، برنده قضیّه بود. آن چیست؟
پروردگار عالم فرمود: «وَ قُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما» ای آدم با همسرت در بهشت برو و هرچه هم دوست داری بخور، «وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمینَ» امّا به این درخت نزدیک نشوید که ظلم میکنید. این ظلم را هم به خودتان میکنید؛ چون در آیات داریم که کسی به من کسی ظلم نمیکند، بلکه ظلم به خودتان میکنید.
لذا شیطان أبانا آدم و أمّنا حوا را فریب داد و آن¬ها به خودشان ظلم کردند. «فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها» هر دو را به گمراهی کشاند که از این بخورید، «فَأَخْرَجَهُما مِمَّا کانا فیهِ» پس از آن¬جا اخراج شدند.
نکته¬ای¬ که بشر فراموش کرده، بعد از این است که می¬فرماید: «وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ». پروردگار عالم اوّلین اخطاریه را مرحمت کرد، هبوط پیدا میکنید امّا بعضی از شما با بعضی دشمن می-شوید. همان ابتدای امر شیطان گمراه کرد و قضیّه هابیل و قابیل اتّفاق افتاد.
خدا هم فرمود: من از جنس خودتان هادی میفرستم و مواظبتان هستم. منتها همان طور که عرض کردم «فَمَنْ تَبِعَ» اگر تبعیّت کردید، هدیات می¬شوید. نه «فَمَن أحبّ» دوستش داشته باشید، بلکه «فَمَنْ تَبِعَ» تبعیّت کنید.
لذا می¬فرماید: من هادی را فرستادم، شما مطیع محضش شوید و چون از طرف من است، إنقلت نیاورید. چون وسوسه، شک و إنقلتها مِن ناحیه الشیطان است و شیطان از همین طریق، خودتان را با خودتان دشمن میکند، «بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ». پس پروردگار عالم اوّل این اخطار را میفرماید و بعد میفرماید: «وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حینٍ».
آگاه کردن از خطرات راه، قبل از استقرار در زمین!
شیخنا الأعظم(روحی له الفدا) سه نکته بسیار مهم را بیان میفرمایند که چرا پروردگار عالم اوّل «بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ» و بعد «وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ» را فرمود.
اوّلین نکته که بیان میفرمایند این است، میفرمایند: پروردگار عالم مثل کسی که یک راهی را میخواهد برود و به او دارند توصیههای آخری را میکنند؛ برخورد کردند. مثلاً به چنین کسی در آخرین لحظات می¬گویند: عزیزم! در این راه که میروی سارقین هستند، قطاع¬الطّریق هست، مراقب باش، پیچ آنجا خطرناک است، یادت نرود چنین کن و ... . یعنی همه اینها را به او میگویند، بعد حرکتش می-دهند و به تعبیر خودمانی از زیر قرآن ردش میکنند و میگویند: برو.
پس خداوند قبل از استقرار انسان به زمین و هبوط أبانا آدم و أمّنا حوا، اوّل خطرات راه را برایشان توضیح میدهد.
آگاهی دقیق شیطان از فجور انسان و استفاده از آن ها!
امّا حالا که مستقرّ شدید، دشمنی شروع شد. از کجا؟ از خودتان. چه کسی این کار را کرد؟ شیطان. شیطان شروع کرد.
اوّلین مسئلهای هم که شیطان خیلی روی آن کار میکند و خیلی روی آن مانور داده؛ حسادت است - حالا گذرا رد شوم، به فضل الهی بعدها در بحث اخلاقمان در باب حسادت عرض میکنیم - حتّی امکان دارد در اهل علم هم نفوذ کند به گونه¬ای که نمیتوانند همدیگر را ببینند و به یکدیگر حسادت می¬کنند که اصلاً آنها عالم حقیقی نیستند.
چون شیطان خودش به انسان حسد ورزید. از همین مطلب که میداند درون او فجور است، استفاده کرده و او را هم خیلی از مواقع با حسادت فریب می¬دهد. شناختی که شیطان از انسان دارد، خیلی زیاد است. در جلسه گذشته عرض کردم او حداقل شش هزار سال تجربه دارد که تازه خوب است دنیایی باشد، اگر اخروی باشد که فرمودند: یک روز اخروی، پنجاه هزار سال دنیاست و دیگر غوغا میشود و چیز عجیبی است. از طرف دیگر بعد از این که ما هبوط کردیم و آمدیم، هم تا به الآن تجربه دارد. پس تجربیّات او، یکی و دو تا نیست.
پس شیطان نسبت به ما شناخت دارد و میداند ما چه هستیم و فجور در درونمان هست. او به قدری فجور را میشناسد و میداند که با نشان دادن یک ترفندهایی به تعبیری ما میفهمد چند مرده حلاجیم و چگونه میتواند ما را فریب دهد. یکی را از طریق حسادت، یکی را از طریق تجارت، یکی را از طریق شهوت جنسی، یکی را از طریق قدرت و هر کسی را به طریقی فریب میدهد.
شیطان مترصدّ یک خطا از اولیاء است!
جالب این است که شیطان در دشمنیها به قدری زیبا کار میکند که اگر دشمن ما نبود، به تعبیر عامیانه باید به او دست مریزاد میگفتیم! چون خیلی بلد است! بسیار حرفهای، دقیق، به موقع و عالی کار میکند! لذا نباید قدرتش را کم بگیریم. فقط یک عدّه که همان مخلَصین هستند، در امان هستند و إلّا مخلِصین عالم هم وحشت دارند و در دل شب اشک میریزند که نکند ولو به لحظهای فریب بخورند!
میرزای نائینی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن مرد الهی، فقیه صمدانی و مرجع بزرگوار فرمودند: به سلطانالعارفین، سلطانآبادی بزرگ(اعلی اللّه مقامه الشّریف) عرض کردم: آقا! شما که رفتید و دیگر این راه را تمام کردید. ایشان فرمودند: اگر یک لحظه شیطان را کنارم ندیدم، آن موقع رفتم. تا به حال هرجا که رفتم، شیطان را با خودم دیدم. او فقط مترصّد به این است که انسان یک خطا کند و تمام شود!
مهمترین خطا هم همین است که من بارها عرض کردم و آن این است: هر کس ولو به لحظهای تصوّر کند کسی شده است همان لحظه، لحظهی سقوط اوست - گفتم این را بنویسید و در دفتر کارتان، در حجرهتان، در خوابگاهتان، آنهایی که کار دارند در محلّ کسبشان، آنهایی که پست و مقامی دارند، روی میزشان قرار دهند تا مدام به آن نگاه کنند. با همین عنوان هم که میگویم، بنویسید و کم و زیاد نکنید؛ چون این وارد شده و مال من نیست -
هرکس ولو به لحظهای تصوّر کند (نه فکر کند، همان بحث تصوّر و تصدیق و ...) کسی شده است، مثلاً بگوید من که دیگر خودم بلدم، من که دیگر این چیزها را حفظم و ...؛ همان لحظه، لحظه سقوط اوست؛ یعنی همان لحظه سقوط کرده و این¬طور نیست که بعد سقوط کند!
تو بلدی، حیف است اینجا بیایی، برو!!!
مرحوم آیتالله آشیخ مرتضی زاهد(اعلی اللّه مقامه الشّریف) در تهران بودند. آیتالله العظمی آسیّد ابوالحسن اصفهانی که آن مرجع عظیمالشأن و یکّهتاز - که گفتم از وجود مقدس آقاجانمان، امام زمان(روحی له الفدا) توقیع دارند - اوصاف ایشان را شنیده و بعد در عالم رؤیا ایشان را دیده بودند. آیتالله العظمی آسیّد ابوالحسن اصفهانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) بیان کرده بودند: من پول میدهم، بروید آشیخ مرتضی زاهد(اعلی اللّه مقامه الشّریف) را به نجف بیاورید تا یک بار ایشان را ببینم. لذا آشیخ مرتضی زاهد(اعلی اللّه مقامه الشّریف) در حدّ بالایی از تقوا بودند.
یک بار یک کسی از آقایان در مجلس آشیخ مرتضی زاهد(اعلی اللّه مقامه الشّریف) آمد. ظاهراً معلوم بود که خیلی خباثت درونی آن شخص راجع به منیّت زیاد بود. آشیخ مرتضی زاهد(اعلی اللّه مقامه الشّریف) همانطور که حرف میزدند، یکدفعه گفتند: آقا! شما برو بیرون. همه تعجّب کردند! عجب! این آقا چرا این¬طوری با او حرف زد؟!
آشیخ مرتضی زاهد(اعلی اللّه مقامه الشّریف) به او فرمودند: شما نمیخواهد با خودت بگویی: «من که اینها را بلدم، میروم که حدّاقل در مجلسش، آدم کم نباشد». تو بلدی، حیف است اینجا بیایی، برو!!!
این است که می¬گویند: هر کس ولو به لحظهای تصوّر کند کسی شده است، همان لحظه، لحظه سقوط اوست! این هم برای هر کس به یک نحوی است. یکی میگوید: من که دیگر خودم ریاست دارم. من که دیگر خودم این چیزها را بلدم. من که دیگر خودم قدرت دارم. من که دیگر صدایش در آمده که سیّاس و کیّاسم، من که دیگر ... . شیطان هم از همین استفاده میکند و باعث سقوط خیلیها شده که خودشان خبر ندارند.
خصلت نبی کُشی شیطان و دستیارش؛ یهود!
لذا شیطان عداوت را از همان ابتدا شروع کرد و پروردگار عالم هم، این را از قبل به ما هشدار داد که شما میروید و متأسّفانه بعضی با بعضی دشمنی می¬کنید «بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ» و بعد فرمود: «وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ».
با توجّه به این مطلب وقتی شیطان فهمید هادی آمده، اوّل کاری که دستپروردههای خود شیطان - چون از خود انسانها دشمنی شروع شد - باید بکنند، این است: اگر بتوانند خود هادی را بکشند. پس اوّل باید هادی کشته بشود که اگر اینطور شود، بسیار عالی است!
قرآن کریم و مجید الهی، در خیلی از آیات به همین موضوع و این که قوم یهود هم، همین خصلت را داشتند، اشاره می¬فرماید.
در یکی از این آیات می¬فرماید: « وَ إِذْ قُلْتُمْ» اینها به موسی گفتند: «یا مُوسى لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ واحِدٍ»، که یکی از خصایصشان هم همین ایرادگیری¬هایشان بود. «فَادْعُ لَنا رَبَّکَ»، از پروردگارت بخواه ... .
این «رَبَّکَ» گفتنشان هم خیلی در قرآن آمده است. انبیاء آمدند که مردم هدایت شوند و «ربّنا» بگویند امّا معلوم میشود با این که موسی بن عمران(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) اینها را نجات داد؛ این¬ها هدایت نشدند. در قران هم آمده: «یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ» ، فروعونیان، فرزندانتان را ذبح میکردند، عصمت زنانتان را از بین میبردند که موسی نجاتشان داد و آن¬ها را از نیل گذراند امّا اینها آنقدر نامرد بودند که حتّی وقتی آن آب کنار رفت و صاف صاف شد، گفتند: تو خودت اوّل جلو برو، ما میترسیم. موسی بن عمران(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) بیان فرمود: از چه میترسید؟! دارید معجزه خدا را میبینید. گفتند: نکند تو در آخر نیایی و ما زیر آب برویم! یعنی به تعبیری نستجیربالله با فرعون دسیسه کرده باشی!!! اینها اینطور انسانهای پلیدی هستند. هر جا هم شد، گفتند: تو خودت برو با خدای خودت بجنگ!!!
لذا در اینجا هم گفتند: «یا مُوسى لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذی هُوَ أَدْنى بِالَّذی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً». ما یک طعام واحد نمی¬خواهیم؛ در حالی که داشتند بهترین طعام را میخوردند و جالب است که خدا بهترین طعام یعنی مرغ بریان را به اینها داد امّا اینها از آن هم زده شده بودند. این¬طور بهانه¬گیر بودند!
قرآن میفرماید: به اینها آنچه را که خواستند دادیم و بعد به ذلّت و بینوایی دچار شدند و گرفتار غضب خداوند شدند، «فَإِنَّ لَکُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ».
خدا در آخر میفرماید: میدانید اینها چرا اینقدر نمکنشناس هستند و با همه کارها و خدماتی که موسی برایشان کرد، بی انصاف هستند؟ برای این که اصلاً به آیات الهی ایمان نیاورده بودند و دروغ میگفتند، «ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ» و انبیاء را هم میکشتند، «وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ».
یک سؤال: این¬ها که حضرت موسی (علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) را که هنوز نکشتهاند، پس چرا در مورد آن¬ها بیان می¬شود: «وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ»؟ توجّه! توجّه! چون قوم یهود از قبل است و معلوم میشود اینها اصلاً از قبل همین حال را داشتند و هر نبیای که میآمد، او را می¬کشتند؛ برای این که اینها دستشان در دست شیطان است و بازیچه او هستند.
لذا شیطان که خود، دشمن انسان است، فهمید باید از خود انسان¬ها برای این دشمنی خود استفاده کند. لذا از خود انسانها مهرهتراشی کرد که این از همان روز اوّل هم که هابیل و قابیل را به جان هم انداخت، فهمید میشود.
یک جاهایی اگر دید نمیشود، از طریق جنگ جلو نرم میآید. مثل جریان آدم و حوا که برای آن¬ها از جنگ نرم استفاده میکند. و إلّا اوّلین هدف آن¬ها کشتن هادیان الهی است، «ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ». اینها سرکشی کرده و تعدّی می¬کنند.
پس یکی از خصایص یهود که ابزار شیطان و از جنس خود انسان هم هستند؛ در مرحله اوّل این است که هادیان حقّ را بکشند. پروردگار عالم می¬فرماید: «فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً» من که شما را رها نمیکنم، برای شما هادی میآید. امّا این¬ها قتی میفهمند هادی آمده، اوّل اگر بتوانند هادی را میکشند تا انسان¬ها رشد پیدا نکنند.
یهودیان قبل از بعثت پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) به فکر کشتن ایشان بودند!!!
میدانید دیگر، یک راهبی، مهر نبوی را در شانه ختمی مرتبت محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) دید، گفت: مواظب او باشید، اگر یهود بفهمد، او را میکشد. در تاریخ هم بیان شده که یهودیها دنبال چنین کسی میگشتند.
حضرت سلمان (اعلی اللّه مقامه الشّریف) هم که به آخرین راهب رسید. آن راهب، او را راهنمایی کرد و گفت: چون تو سلیم هستی، میخواهم یک چیزی به تو بگویم و آن این که من میدانستم تو میآیی و به من گفته بودند. در این پایین راهبی هست که بدن او طاهر است؛ چون زنده است - حضرت سلمان (اعلی اللّه مقامه الشّریف) به آن¬جا رفت، روی قبر مثل شیشه شد، نگاه کرد، دید، راهب خوابیده و زنده است. چشمش باز میشود و لبخند میزند - او به من یاد داد و گفت: بدان بعد از عیسی، احمد(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) میآید. ولی این کتمان بود و او تا آخرین لحظات مرگش چیزی در این باره به من نگفته بود. بعد گفت: من هم چون دارم میروم، به تو میگویم. از اینجا به بعد به هیچ یک از علمای مسیح اعتماد نکن، چون یهودیان در بین آنها هستند (همان نفوذ یهود در ادیان که بحثش را داریم)؛ یعنی به صورت یک راهب، یک کشیش و ... در بین ادیان نفوذ دارند. پس به هیچ کس از مسیحیان اعتماد نکن، دیگر از اینجا برو. بعد نشانههای پیامبر را به او گفت که بر روی شانه¬اش مهر دارد و ... .
لذا سلمان (اعلی اللّه مقامه الشّریف) رفت و رفت و آن قضایا را که میدانید و الآن بحث ما نیست و وارد آن نمیشویم. تا جایی که سلمان (اعلی اللّه مقامه الشّریف) که اربابزاده بود، خودش را دستی دستی غلام کرد. یک موقع کسی را اسیر میکنند و غلام می¬شود امّا او املاک زیادی داشت و پدرش به عنوان یک امیر بود امّا بعد به دنبال حقّ رفت و غلام شد تا بفهمد حقیقت چیست!
چند تا نشانه گفت که یکی از آن¬ها این بود که صدقه نمیپذیرند، بعد گفت: ولی دیگر دنبال اینها نرو. من به تو نشانه¬ها را گفتم، دیگر دنبال پیدا کردن چنین شخصی برو.
مسلمانان آندولس چگونه منحرف شدند؟!
پس با توجّه به آیات قرآن، معلوم میشود که اینها از قبل هم انبیاء را کشته بودند و تا نبی میدیدند اوّل کار این بود که آن هادی را میکشتند، «وَ یقتُلونَ النَّبییّنَ بغَیرالِحقّ». چون اگر هادی رشد کند، انسان¬ها هدایت می¬شوند. لذا من در سال¬های گذشته بیان کردم که جدّی اینها چه کردند و چقدر به اباسفیان کمک کردند و نذورات یهود را برای او آوردند!
حال یک شمّهای از کارهای آن¬ها را می¬گویم. وقتی مسلمانان، آندولس را اسلامی میکردند؛ یهودیها پولهای زیادی در آن ¬جا هزینه کردند. به پاپ آن زمان گفتند: تمام تاکستانها را وقف کن! این نوشته شده و در تاریخ ثبت وضبط شده است. دکترژوزف فرانسوی هم ، خودش این را در باب تاریخ اروپا نقل میکند که پاپ، تمام تاکستانها را وقف کرد. بلاتشبیه مثل سقّاخانهها هست که جای آب مشروب بگذارند تا جوانها، غروب به غروب که خسته از سرکار میآیند، بیایند از اینها بخورند. بعد به پاپ گفتند: دخترانشان را در اختیار اینها قرار دهند!
اگر تاریخ را مطالعه کنید، می¬بینید که حجاب در مسیحیّت و حتّی در یهودیت بسیار قوی بود. طوری که زنان را هیچ کس نمیدید. از روبندههای بلند استفاده می¬کردند و کسی اینها را نمیدید. حجاب در ادیان از روز نخست برای خودشان بسیار محکم بود. لذا پاپ، اوّل این مطلب را نمیپذیرفت ولی بعد به ظاهر برایش خطرات را گفتند و چون بالاخره جز خودشان هم بود، پذیرفت که دختران را در اختیار قرار دهند.
لذا جوان¬ها شب خسته از سرکار میآمدند، جایگاههایی را درست کردند که مجّانی مشروبات میدادند. بعد مست می¬کردند و ... . لب دریا عشرتکده راه انداخته بودند!
میدانید همهی مورّخین، چه غربیها و چه مستشرقین نوشتند که در یک شب از روم هم آمدند و حدّاقل پنجاه هزار نفر را کشتند و در دریا ریختند! پنجاه هزار نفر، خیلی عجیب است! تا صبح همه اینها مست بودند. بعد آنهای دیگر را هم با منجنیقها و مطالب دیگر زدند و نابود کردند و از بین بردند. طوری که حتّی وقتی مسلّط شدند، مسلمینی که بودند، جرأت نمیکردند اظهار اسلام کنند و اسماء مسیحی و اروپایی قبل خودشان را بیان می¬کردند.
پس شیطان و یهود که ابزاری در دست شیطان است، می¬داند که اوّل باید انبیاء و هادیان الهی را بکشد و اگر نشد، از راه نفوذ در دین اقدام کند.
خصوصیّات یهود: ترس، قساوت قلب و تحریف حقایق
خصوصیّت دیگری که یهود دارد - که حالا دیگر به این مطالب ورود پیدا می¬کنیم و نقش آنها را هم در قضایای عاشورا بیان می¬کنیم - قساوت قلبی است که در قرآن مجید و کریم الهی هم بیان شده است.
امروز هم میبینیم، اگرچه ترس هم دارند - که عرض کردیم خیلی ترسو هستند - امّا قساوت قلب عجیبی دارند و میزنند طفل را می¬کشند و ... و اصلاً برایشان مهم نیست.
حالا من مختصر عرض میکنم و رد میشوم؛ چون اگر بخواهم باز کنم، آنوقت دیگر بحث طولانی میشود و به آن اصل بحث نمیرسیم. پروردگارعالم به صراحت در قرآن میفرماید: «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً» دلهای شما یهودیان - این آیه خطاب به یهودیان است - بعد از آمدن ادیان - که «مِنْ بَعْدِ ذلِکَ» را واقعهی آمدن ادیان بیان میکنند - سختترین قلبهاست. «وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ» بالاخره از این سنگ آب بیرون میآید و نهرها زده میشود امّا قلوب این¬ها نرم نمی¬شود، «وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ».
حتّی قرآن هشدار هم داده و میفرماید: اینها هیچ موقع ایمان نمیآورند. میدانید پیامبر ما، پیامبر رحمت بودند و چون پروردگار عالم خیلی به ایشان از صفات رحمتیه خودش چشانده بود، به قدری عاشق انسانها بودند که می¬خواستند این¬ها هم برگردند. لذا در آیه بعدی خطاب به خود پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) هشدار میدهد که ای پیامبر! یک موقع فکر نکنی این¬ها برمی¬گردند.
می¬فرماید: «أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ» فکر کردی اینها یک روز برمیگردند و به شما پیدا ایمان میکنند، «وَ قَدْ کانَ فَریقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلامَ اللَّهِ» اینها کلام خدا را شنیدند، مثل همان راهب که به سلمان گفت: به دنبال این نشانه¬ها برو، جالب این است که از هم، هم می¬ترسیدند، چون می¬گفت: آن راهب قبلی، در آخرین لحظات قبل از مرگ به من گفت و من هم چون دارم میمیرم به تو میگویم که دیگر از اینجا به بعد به کسی اعتماد نکن، حالا تو برو دنبال این نشانه¬ها بگرد. لذا این خصوصیّت آنهاست که می¬دانند چه خبر است امّا حقایق را تحریف می¬کنند، «ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ».
بزرگترین دانشکده شیعه شناسی در تل آویو!
عرض کردیم مناخین بگین در خود کنگرهی یهود نسبت به شیعه هشدار داد و گفت: من دویست کتاب راجع به شیعه خواندم.
آیا میدانید بالاترین دانشکده راجع به شیعهشناسی در تلآویو است؟! اصلاً دانشکده درست کردند که شیعیان را بشناسند تا بفهمند چطوری مبارزه کنند.
همان اوّل انقلاب؛ هم موشی دایان و هم خاخام هام به کارتر گفته بودند: اگر این شخص (امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف)) از بین نرود، ما و تو از بین میرویم! چون این با دیگران فرق میکند؛ یعنی این¬قدر شناخت داشتند و در هر حرکتی به خصوص از علماء زوم میکردند که ببینند چه کسی، چگونه است. فلذا گفتند: امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) باید از بین برود. بعد هم به دست عوامل خودشان میخواستند این کار را بکنند. آن هم کشمیری که میخواست بمب کار بگذارد و آنقدر خودش را به شهید رجایی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) نزدیک کرده بود که بعد هم آنها را به شهادت رساند!
در تاریخ به عدد انگشتان دست هم از یهودیان، مسلمان نمی¬شوند!
لذا قرآن میفرماید: اینها ایمان نمیآورند. برای همین است که در مباحث قبلی هم عرض کردیم در تاریخ به عدد انگشتان دست جدّی جدّی یهود، مسلمان نشده است!
شاید بگویید: چرا، در برخی جاها گروهی آمدند. درست است، ما گروهی آمدنشان را قبول داریم. امّا مثلاً یکی از آن موارد، موقعی بود که بابیّت میخواست شروع شود، همان باب که ادّعای پیامبری کرد. جالب است شش ماه قبل از او، گروهی از یهودیها در یزد و شیراز و تهران اعلام کردند: ما مسلمان شدیم. یک عدّه از زرتشتیها هم در یزد این را اعلام کردند. آن موقعی بعضیها خیلی هم خوشحال شدند که اینها حقانیّت را پذیرفتند و ... . ولی به محض این که محمّدعلی باب اعلان نبوّت کرد و بابیّت را راه انداخت، اینها اوّل کسانی بودند که نبوّت او را پذیرفتند!
بعد گفتند: ببینید خود مسلمانها بودند که فهمیدند پیغمبر جدید آمده! یعنی دسیسه درست میکنند که یهودی بیاید به ظاهر مسلمان بشود تا بعد بگویند: از خود مسلمانها بودند که پذیرفتند یک پیغمبر جدید آمده است! چون ما قائل به خاتم انبیاء، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) هستیم. طرح مکّارانه را ببینید، چقدر اینها مکّارند، یهود این است. پس هیچ موقع ایمان هم نمیآورند.
انسان هایی حیله گر و ترسو که ابزار شیطان شدند!
امّا مهم این است که یهودیان قسیالقلب هم هستند. گرچه عرض کردیم از طرفی هم ترسو هستند. الآن این¬ها چند تا فشفشه آنطرف انداخته¬اند، چون موشک و ... که ندارند، فقط چند تا آر.پی.جی و خمپاره و ... میاندازند، آنها بسیار ترسیده¬اند!
عرض کردم در جنگ سی و سه روزه، سیّد حسن نصرالله - که خدا وجود نازنین ایشان و حزبالله را حفظ کند - یهودیهایی که از ایران به آنطرف رفته بودند، فکر میکردند خود ما هستیم، اینقدر وحشت کردند، فکر کردند همین الآن دیگر همه جا را دارند میگیرند، در صداهایشان که میآمد، مدام به فارسی میگفتند: نزنید، نزنید، ما ایرانی هستیم!
یهود خصلتاً ترسوست امّا حیلهگر است. ولی به عنوان ابزار شیطان است که عرض کردیم شیطان میآید از خود انسان بهره میگیرد. همانطور که خدا، هدایت را به دست خود انسانها سپرد و ملک نفرستاد، «بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ». ابلیس هم فهمید که باید از خود انسانها استفاده کند.
من در این جلسه میخواستم به قضیّه مروان در عاشورا ورود پیدا کنم و آن جملاتی را که مولیالموالی(علیه الصّلوة و السّلام) راجع به او بیان کردند، بگویم امّا وقت نشد. وقتی گفتند: آقا می¬خواهید او را بیاوریم تا بیعت کند، حضرت فرمودند: ما بیعت او را نمیخواهیم، او دستش در دست یهود است. حالا علّت این که حضرت فرمودند دستش در دست یهود است را عرض کنیم. پس ببینید باز این خصوصیّت شیطان است که از همین انسانها استفاده میکند.
یهود و انکار نبوّت!
یکی از خصایص دیگری که راجع به این گروه بیان میکنند، ایمان نداشتن به نبوّت است. همان طور که عرض کردم، قرآن میفرماید: اینها ایمان ندارند و ایمان هم نمیآورند، حتّی به آن که نجاتشان داده است هم ایمان نمی¬آورند.
«وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ» . میدانید قضیّه چیست که آن صاعقه آمد و اینها به آن حالت شدند؟ قرآن میفرماید: با این که شما خودتان میدانید، آگاهی دارید و مطالب را وارد هستید، «وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» امّا حقایق را کتمان می¬کنید. لذا این¬ها که میدانستند خدا دیدنی نیست، امّا به تعبیری میخواستند موسی بن عمران(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) را جلوی عوام النّاس لکّهدار کنند و بگوند: دیدید این پیغمبر نیست. لذا گفتند: نه، نمیشود، ما باید ببینیم. موسی به آن¬ها فرمود: خدا که دیدنی نیست و ما مخلوقیم و محدود امّا آن¬ها گفتند: نه، نمیشود. لذا پروردگار عالم صاعقه¬ای بر آن¬ها فرستاد و به آن¬ها فرمود: «وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ» صاعقه را دیدید، حالا میخواستید خدا ببینید!
پس هیچگاه ایمان ندارند. ولو به انبیاء که ناجی آن¬ها بودند. یعنی این خصوصیت آن¬هاست که هر نبیای بیاید، اینها ایمان نمی¬آورند، بلکه دشمنی می¬کنند. چون دشمن حقیقی بشر ابلیس است و ابزار اصلی او، قوم یهود است!
لا تتخذوا الیهود و النصارا اولیاء!
حتّی یک تعبیری را علّامه آسیّد محمّدحسین حسینی طهرانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) - که خدا ایشان را رحمت کند – داشتند که این تعبیر، تعبیر خیلی عالی و زیبایی است، طوری که من احساس میکنم این از همان الهامات بوده است. فرمودند: آن یهودیانی هم که میگویند به عدد انگشت، مسلمان شدند و واقعاً ماندند؛ یهودیزاده نبودند، بلکه آنها یهودیشده بودند که از آن یهودی شدنشان برگشتند وإلّا یهودی به معنای یهودی حقیقی هم نبودند!
آنوقت آنهایی که احمق تشریف دارند، معالأسف میگویند: آیا ما باید برویم آنهایی را که سبّ اهلبیت میکردند، کمک کنیم؟! یعنی واقعاً عرض کردم حماقت بالاتر از این نیست که انسان نفهمد که یهود، دشمن بشریّت است. حالا ولو با همین عدّه¬ای هم که شما دارید بیان میکند، درگیر است؛ آیا الان این مهم است؟ میگویند: نه، این فلسطینیها سبّ میکردند و روز تاسوعا، عاشورا جشن عروسی میگرفتند و ... . می¬گوییم: بله، قبلاً همینطور بود. الآن هم امکان دارد در بعضی جاها باشد امّا خیلی کم شده است. ولی باید بدانیم یهودیان، همیشه دشمن بودند و هستند. مگر آن¬ها فقط فلسطین را می-خواهند بکشند؟! آن¬ها گفتند از نیل تا فرات، دیگر معلوم است می¬خواهند چه کنند! مگر به دروغ نمی-گویند: کوروش یهودی بود و تخت جمشید چنین بود و ... - که اصلاً این¬ها دروغ محض است – پس اگر به این¬ها مجال دهی، همه عالم را می¬خواهند مطیع خودشان بکنند که نمی¬توانند و این وعده خداست که نمی¬توانند! الآن هم می¬بینید دیگر ماندند. می¬دانید اعلام کردند در تل¬آویو سایت¬هایشان را قطع کردند و ... .
ضمناً ما باید یاد بگیریم که دیگر اسرائیل نگوییم، همان صهیونیست جهانی و فلسطین اشغالی بگوییم. همان¬طور که ما در شعارمان گفتیم، بگویید: مرگ بر صهیونیست جهانی؛ چون آن¬ها از مقدّسات استفاده می¬کنند. اسرائیل پیامبر بود و آن¬ها موذی گری کردند که یکی از خصوصیّات آن¬ها همین است.
عرض کردیم وقتی قرآن هم می¬خواهد بیان کند، نمی¬گوید کلیمی، بلکه یهود می¬گوید. نمی¬گوید مسیحی، بلکه نصارا می¬گوید، «لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِیاء» ما باید زیرک باشیم و از بیان خود پروردگار عالم استفاده کنیم. چون مسیحی حقیقی آن¬ها نیستند، «هُوَ الْمَسیحُ ابْنُ مَرْیَم» ما مسیحی حقیقی هستیم، کلیمی حقیقی هستیم، «لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ» . ما حرف موسی بن عمران(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) را گوش دادیم، گفت: بعد از من عیسی بن مریم است و ما پذیرفتیم. ما حرف حضرت عیسی بن مریم(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) را گوش دادیم. این دو نبیّ عظیم الشّأن، این دو بزرگوار، گفتند: کسی می¬آید که خاتم انبیاء است و او محمّد مصطفی(صلوات اللّه و سلامه علیه) است و ما پذیرفتیم.
انسان باید هشیار، بیدار و مراقب باشد. چون امّت هشیار نبودند که ابی¬عبدالله(علیه الصّلوة و السّلام) به شهادت رسید. ابی¬عبدالله(علیه الصّلوة و السّلام) را خود امّت به شهادت رساند، نه یزید! چون امّت هشیار نبودند و با قرآن مأنوس نبودند و اصلاً نفهمیدند که قرآن «لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِیاء» گفت.
عارف دامغانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) فرمودند: اواخر خود امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن امام العارفین ناراحت بودند که چرا از روز اوّل با لفظ اسرائیل بیان شد، می¬فرمودند: نباید می¬گفتیم که حالا دیگر جا افتاد. پس عنوان مرگ بر اسرائیل نباید بگوییم، باید بگوییم: مرگ بر صهیونیسم.
الآن در فلسطین اشغالی هم این¬ها این¬قدر ترسو هستند که تا چند تا فشفشه زدند که چیزی هم ندارند امّا آن¬ها دارند هی بمباران می¬کنند. این¬قدر می¬ترسند همه سایت¬ها را قطع کردند. جلوی سفارت¬خانه-های آمریکا، آلمان، انگلستان صف مملوی تشکیل شده که می¬خواهند به کشورهای خودشان برگردند. حتّی آژانس¬های هواپیمایی بلیط¬هایشان تمام شده و اصلاً نیست! این که عرض می¬کنم موثّق است. تازه هنوز چیزی نشده امّا یک طوری دارند با مُرسی و دیگران صحبت می¬کنند که یک طوری شما بیایید میانجی¬گری کنید و اوّل یکی دو تا مثلاً تشر هم بزنید هم به صهیونیست جهانی بزنید که اشتباه کردید و ...، بعد بیایید پادرمیانی کنید که این¬ها دیگر نزنند. در حالی که این بدبخت¬ها هم هیچی ندارند و کار خاصّی هم نکردند امّا این¬ها این¬قدر ترسو هستند!
خاطر شریفتان هست، امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) چه فرمودند؟ امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) فرمودند: اگر همه مسلمین یک سطل آب بریزند، این¬ها را آب می¬برد. اصلاً برای این¬ها سلاح نمی¬خواهد امّا سران خائن حرف امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) را گوش ندادند!
اگر امروز نفهمیم کربلا برای چه بوجود آمده بود، حالا دیگر فقط بیاییم عزاداری کنیم، چه فایده¬ای دارد؟! اگر ندانیم نقش یهود در کربلا چه بود، عزاداری چه فایده¬ای دارد؟! آن¬ها این¬طور نفوذ پیدا کردند. باید هشیار باشیم.
یکی از خصوصیات این¬ها این است که عرض کردم قسی القلب هستند. سال گذشته توضیح دادیم که یزید در دامن میسونه، پروررش پیدا کرد. میسونه مسیحی¬زاده¬ای بود که پدرش مسیحی و مادرش یهودی بود. میسونه بدکاره بود. عذر می¬خواهم مثل کاباره¬هایی که بوده، یک پرچمی جلوی در خانه¬اش می¬زده که این جا برای چه هست.
خود عمرو عاص تعریف کرده که من بودم و معاویه و دو نفر دیگر. یک شب رفتیم و بعد به معاویه گفتم چنین جایی هست و در یک شب چند نفری با این میسونه بودیم. بعد بچّه¬ای به دنیا آمد که یزید بود. جالب این است که یزید بیشتر شبیه عمروعاص بود امّا به معاویه نسبت دادند. در خود تاریخ الدمشقیّه نوشته است که یک موقع¬هایی خود عمر و عاص به معاویه می¬گفت: همان خوب است که این فلان فلان شده به تو نسبت داده شده؛ چون اصلاً تیزهوشی من را ندارد!
خلاصه یزید در دامن میسونه پرورش پیدا کرد، میسونه¬ایی که تعلیمات به ظاهر مسیحی داشت امّا مادرش یهودی بود که می¬بینید این¬ها چگونه قسی القلب بودند و وقتی اسرا را آوردند، چگونه برخورد کردند ... .