|
پایگاه اطلاع رسانی یاوران امام مهدی
(عج)
www.emammahdy.com
پنجشنبه 9 مرداد 1404
چرا یک عده مدام دم از مذاکره می زنند و از جهاد فراری هستند؟
هو الحق سخنرانی آیت الله قرهی(حفظه الله تبارک تعالی) شب پنجم محرم الحرام 1447
تیر 1404
چرا یک عده مدام دم از مذاکره می زنند و از جهاد فراری هستند؟ [1] روایتی از ابی عبدالله(صلوات الله و سلامه علیه) را در جلسه اول عرض کردیم امّا توفیق نشد ترجمه و مطالبش را بیان کنیم. از وجود مقدس ابی عبدالله الحسین علیه السلام سوال شد که جهاد سنت پیامبر است یا فریضه الهی؟ «سُـئِـلَ عَنِ الـجَهادِ: سُـنَّةٌ أو فَـرِیضةٌ؟». حضرت فرمودند: «الجِهادُ على أرْبَعَةِ أوْجُهٍ» جهاد چهار وجه دارد، فرمودند: «فجِهادانِ فَرْضٌ وجِهادُ سُنَّةٍ لا یُقامُ إلّا مَعَ فَرْضٍ وجِهادُ سُنَّةٍ» دو گونه آن، فریضه (الهى) است و گونه دیگر سنّتى است که جز به فریضه بدان دست نیابند یعنی سنت توام با واجب است و دیگری نیز سنت است. «فأمّا أحَدُ الفَرْضَیْنِ فجِهادُ الرَّجُلِ نَفْسَهُ عن مَعاصِی اللّه ِ وهو مِنْ أعْظَمِ الجِهاد» امّا آن دو جهاد که فریضه اند : یکى جهادِ آدمى با نَفْسِ خویش در بازداشتن نَفْس از نافرمانى هاى نسبت به خدا است، که بزرگترین جهاد است و این نکته بسیار مهم است. لذا علت فرار از جهاد این است که اول جهاد با نفس به وقوع نپیوسته است. دومین جهاد را حضرت این گونه معرفی می فرمایند: «وَمُجاهَدَةُ الّذین یَلُونَکُمْ مِنَ الکُفّارِ فَرْضٌ» جهادی است که برخی از آن می ترسند و علت ترسشان هم به خاطر جهاد اول است. یعنی با نفس خودشان جهاد نکردند و به دنیا چسبیدند. یکی از نکاتی که به عنوان معصیت الله است این است که انسان حبّ به دنیا پیدا کند. در یک روایتی وجود مقدس امام باقر علیه السلام می فرمایند: حب الدنیا اعظم المعاصی! حب به دنیا بزرگ ترین معاصی است. تصور ما از معصیت به فعل است که حتما باید یک فعلی صورت گیرد تا بگویند گناه کرده است. در حالی که به عنوان مثال بارها عرض کردیم یأس و ناامیدی از گناهان کبیره است. در حالی که یأس فعل نیست، انسان کاری انجام نداده، فقط مأیوس شده است. در دزدی و زنا - نعوذبالله نستجیربالله - کاری صورت گرفته است، اما در یأس چه فعلی صورت گرفته است؟ فقط مأیوس شده، فعلی صورت نگرفته، ولی نه تنها جزء گناهان کبیره است، بلکه راس گناهان کبیره می باشد. عجیب است اینجا هم حضرت تبیین می کنند که حب الدنیا اعظم المعاصی، مگر در حبّ، چه گناهی صورت گرفته است؟ حالا به فرض معصیت هم هست، دیگر چرا اعظم المعاصی است؟ برای اینکه وقتی حب به دنیا پیدا کردی، دیگر از جهاد می ترسی. تصور نکنیم که مثلاً فردی که نعوذ بالله گناه کند، چشمش بد کار کند، دستش بد کار کند، دزدی بکند، یا در بستر حرام رود و ...، این حال را پیدا می کند، خیر، همین حبّ به دنیا باعث می شود که خودش در عصیان باشد و وقتی جهاد پیش می آید، پا پس بکشد. چون دنیا را دوست دارد و به آن عشق می ورزد، حب به دنیا در دلش است و وحشت دارد از این که دنیا را از دست بدهد. اینکه الآن می بینید بعضی ها که می دانند رژیم صهیونیستی مجدد حمله خواهد کرد، گرای مذاکره می دهند، برای همین حب به دنیا و ترسشان از جهاد است. خودشان هم می دانند که این یهود ملعون، این صهاینه وقتی پا پس کشیدند، رفتند خودشان را تقویت کنند و برگردند و الّا این نتانیاهو ملعون دیگر به سیم آخر زده. چنانچه در هفت اکتبر هم ضربه سنگینی از حماس خورده و دیگر می خواهد همه چیز را در غزه از بین ببرد. اهالی یک جای کوچک مثل غزه توانستند آن ها را خوار و ذلیل کنند و از بین ببرند، لذا آن ها هم ناجوانمردانه غزه را شخم زدند و حالا دارد آن تونل ها را هم شخم می زند. آن موقعی که طوفان الاقصی شد، من در جلسه جهاد تبیین عرض کردم که همین الان اگر نجنبیم، این ها وارد غزه می شوند، می ریزند و می گیرند. گفتند: این حرفا چیست؟ این ها جرأت ورود به غزه ندارند. دیدیم که وارد شدند و حالا که وارد شدند، گفتند: نه خودمان راه را باز کردیم به غزه بروند که با جنگ های پارتیزانی بتوانیم بر آن ها غلبه کنیم. گفتم مگر قرون گذشته است؟ چه جنگ پارتیزانی؟! فلسطین درو شد و رفت، تعارف نداریم، غزه تمام شد. همان موقع یک عده باور نمی کردند امّا این ملعون آن قدر ضربه هولناکی خورده که می خواهد تا انتها برود. الان هم همین طور است، در وسط قضیه هستیم. آتش بس هم می گویند، نه صلح. حالا یک عده در این شرایط گرای مذاکرات می دهند، علتش چیست؟ به دنیا چسبیدند، حب به دنیا و نفس دارند که یکی از عصیان ها همین حب به دنیا است که اعظم المعاصی است. سربسته بگویم، بعضی فکر شرکت هایشان در دبی و امارات و ... هستند، فکر اموال خودشان هستند و احمق ها نمی دانند اگر صهاینه بیایند حسابی بمباران می کنند و ایران را تجزیه می کنند، طوری که هر دو استان یک کشور کوچک بشود، مثل قطر تا بتوانند قدرت داشته باشند. این ها دنبال کوچک کردن کشورها هستند تا بتوانند حکومت کنند. شما حتی این را بدانید که این طور هم نیست که بخواهند استان آذربایجان ما را به کشور آذربایجان بدهند. این ملعون علی اف بداند که خیال خام است و خود آذربایجان هم باید یک روزی به میهن برگردد که به فضل و کرم الهی بر خواهد گشت. لذا آنها به دنبال کوچک کردن این کشورها هستند تا خودشان قدرتمند باشد. مثل سوریه که الان تکه تکه شده و یک قسمت آن دست دروزی ها است، یک قسمت دست داعش و یک قسمت دست ترکیه و یک قسمت هم دست خود صهاینه اسرائیل است. جولانی هم که عرض کردم یهودی است و علناً خودش هم اعلام کرده که ما با اسرائیل رابطه برقرار می کنیم. یک روزی خواهید دید و افشا خواهد شد که اصلاً این یهودی زاده است و مسلمان نیست. حالا یک عده در این بحبوحه دم از مذاکره می زنند. این ها نشأت گرفته از چیست؟ نشان می دهد جهاد با نفس نشده، به حب دنیا که اعظم معاصی است گرفتارند. برای همین احمق ها نمی فهمند که اگر آن ها مسلط شدند، اول پدر شما را در می آورند و کسانی را که به مملکتشان خیانت کردند، قبول ندارند و آن طرف پرتشان می کنند. حب دنیا آرام آرام انسان را گرفتار کرده و از جهاد فراری می کند لذا جالب این است که حضرت جهاد با نفس را بزرگترین جهاد می دانند، «فأمّا أحَدُ الفَرْضَیْنِ فجِهادُ الرَّجُلِ نَفْسَهُ عن مَعاصِی اللّه ِ وهو مِنْ أعْظَمِ الجِهاد». «وَمُجاهَدَةُ الّذین یَلُونَکُمْ مِنَ الکُفّارِ فَرْضٌ» دومین جهاد را هم حضرت این گونه معرفی می کنند: و دیگرى پیکار (و جهاد) با کافرانى که هم مرز شمایند که آن نیز فریضه است. این نکته بسیار مهمی است که آن هایی که اهل شب خیزی بودند، همان هایی هستند که در جبهه ها بودند و جداً زهاد شب و شیران روز هستند. نکته ای بگویم که مسئولین باید به آن دقت کنند: اگر انسان از همان اول خودش را از مردم جدا کند، آرام آرام گرفتار خواهد شد. امیر المومنین به والی بصره عتابی کردند که شنیدم رفتی سر سفره های رنگی تجار نشستی ... . وقتی آقایان خودشان را جدا کردند، اینطور گرفتار شدند. آیا شهید رجایی این طور بود؟ شاید این مطالب را که بیان می کنیم، عده ای به سخره بگیرند، امّا این که فرش بزرگی در وزارت خانه ها پهن باشد که با کفش رویش راه برویم، چه معنی ای دارد؟! می گویند: این بین المللی است، خب شاید خیلی چیزها بین المللی باشد ولی باید بدانیم که از همین جاها شروع می شود. ماشین های آنچنانی، خانه های آنچنانی، ویلاهای آنچنانی و ... . این نفس قلقلک می دهد عزیزم، فرقی هم نمی کند روحانی باشی یا غیر روحانی. علم که این ها نیست، این ها سواد است که انسان می خواند، «العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء». بارها هم عرض کردم سواد از همین سوده و سیاهی می آید. ما از ابتدا با مداد می نویسیم، مداد از ذغال است، این سواد هی سوده سوده روی قلب سیاهی آورده است. لذا این علم نیست. در شرح حدیث عنوان بصری که داریم شرح آن را در مسجد امام حسن عسکری بیان می کنیم، حضرت صادق القول و الفعل بیان می فرمایند که علم حقیقی از کجا و به چه سبک به دست می آید. لذا به همین دلیل است که متأسفانه آن آقا در خاطراتش می نویسد - که ای کاش نمی نوشت - در روز عاشورا با خانواده به جت اسکی رفتیم! در حالی که در تاسوعا و عاشورا همه عزادار هستند. اصلاً برای پوشیدن پیراهن مشکی در ایام محرم چقدر ثواب بیان شده است. آیت الله العظمی خویی(اعلی الله مقامه) دو ماه تمام مشکی می پوشید و بیان کرده که من تمام مطالبم را از این پیراهن مشکی گرفتم. کنز خفی الهی، آیت الله مولوی قندهاری(اعلی الله مقامه الشریف) بیان کردند: عده ای آمدند از آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی(اعلی الله مقامه) استفتا کردند که آقا ما مشکی تنمان است، می خواهیم نماز بخوانیم، کراهت دارد؟ می دانید بعضی از این خشک مقدّس ها که مثلاً پیش خودشان خیلی مقید هستند که کراهت هم انجام ندهند، گفتند ما بپوشیم اما موقع نماز دربیاوریم؟ یا اگر یک زمان یادمان رفت حکمش چیست؟ آیت الله العظمی آسید ابوالحسن اصفهانی(اعلی الله مقامه)، آن مرجع یکه تاز فرموده بودند: نه تنها مکروه نیست، بلکه نماز با لباس سیاه برای ابی عبدالله مستحب است. این حرف خیلی عجیب و سنگینی است که نه تنها مکروه نیست، نگران نباش ثواب هم می بری. حالا آن آقا باید بنویسد که در روز عاشورا که همه عزادار هستند، من رفتم جت اسکی بازی کنم، نتوانستم و ... . عجبا! حب به دنیا، آرام آرام همه چیز را از انسان می گیرد، حتّی دیگر عاشورا و محرم هم برای تو نمی ماند. سردار وفایی که خدا به ایشان سلامتی بدهد، گاهی آیت الله مولوی قندهاری، آن کنز خفی الهی را به تهران می آوردند. در منزلشان برنامه داشتند و مطالبشان را پنهانی ضبط می کردند. وقتی دو، سه بار خورش می دادند و غذا بیشتر گوشتی بود، صدایشان در می آمد که مگر من گرگم که این قدر بخورم؟ امّا ما وقتی به سفره های رنگین به بهانه این که فلان رئیس جمهور آمده و اسراف هایی که من نمی توانم بیان کنم، عادت کردیم، دیگر گرفتار خواهیم شد. بعضاً خودشان برای بنده تعریف می کنند که چگونه غذاها بیرون ریخته می شود ؟ عجب آیات قرآن راجع به اسراف چیست؟ بهانه هم می آوریم که آخر فلان آقا آمد و من هم باید به کاخ بروم و ... . مگر نبود آن رئیس جمهوری که به ظاهر مععم هم بود، وقتی رئیس جمهور بعدی آمد، از کاخ نیاوران بیرون نمیرفت و با خانواده اش آنجا بود. بعد هم چقدر این افساد طلب ها در روزنامه هایشان مظلوم نمایی کردند و گفتند آقا را بیرون کردند! عجب! حب به دنیا همین است عزیزم، وقتی دچار شدی، دیگر از جهاد دوم که با کفار است، سر باز می زنی. شهید خرازی چطور بود؟ شهیدان باکری چطور بودند؟ شهید باکری وقتی بعد از سیل اردیبل، به کمک مردم رفته بود، پیرزنی به او می گوید: درود به تو جوان، شهردار ما که غیرت ندارد و به شهردار فحش هم می دهد. او هم هیچی نمی گوید و می خندد. وقتی هم این مطالب را بیان می کنیم، می گویند: این ها هنوز در دهه پنجاه و شصت ماندند. عجب! مگر روحیه تقوا فقط برای یک زمان خاص است؟ چرا یک عده مقابل مولی الموالی ایستادند؟ برای اینکه به پول های آنچنانی برسند. دیگر معلوم است چه شد که مقابل ابی عبدالله ایستادند؟ چه شد به ران مقدس امام مجتبی ضربه ای زدند که اثر آن تا آخر عمر شریفان ماند؟ پول دادند، کیسه های زر دادند، حب به دنیا و وعده و وعیدها همین را به ارمغان می آورد. لذا حضرت می فرمایند وقتی با نفس جهاد کردی، آن موقع است که این جهاد دوم برای تو به وجود می آید. جهاد دوم، جهاد با کفاری است که به مرز شما حمله کردند. بعد فرمودند: این واجب یقیناً رنگین خواهد بود یعنی با خون خواهد بود. امّا شرط این جهاد آن است که مرتکب معاصی الله نشوی و حب به دنیا که اعظم معاصی است نداشته باشی و با نفس خود جهاد کرده باشی. جالب است نبط بن عمر بن حام خودش نقل میکند که وقتی عمر بن سعد سپاه خود را جمع کرد، من فرار کردم و رفتم. حالا در ابتدا هم در سیاهی لشکر و آخر سپاه بوده است. اما می گوید: وقتی که شنیدم گفتند هر کس که بیاید، حداقل صد سکه زر می گیرد، تنم لرزید. بعد وقتی از او پرسیدند که حالا در سپاه عمر بن سعد چه کردی؟ گفت: ما که کاره ای نبودیم، صف های آخر بودیم که حسین بن علی را بترسانیم. آن لحظه آخر آن ملعون ندا داد، گفت هر کسی که به هر طریقی بر حسین حمله کند، مزد می گیرد، من با این که سلاح نداشتم، رفتم ریگ بیابان برداشتم اما انقدر جمعیت زیاد بود، وقتی پرت می کردم نمی دانم به حسین می خورد یا به دیگران. معلوم است دیگر، می گویند: آن لحظات آخر دیگر گرد و غبار شد و آسمان هم قرمز شد، چون نامردانه هجوم آورده بودند. این ها برای چیست؟ حب به دنیا همه را فریب داد. به خاطر همین باید خیلی مواظب بود.
بریدن از دنیا شرط مبارز بودن است این نکاتی که شب های گذشته عرض کردم به سرعت پخش کنید، به گوش همه برسد. این ها واقعا روایات عجیبی است. حضرت می فرمایند وقتی کفار به مرزهای شما آمدند، بر شما واجب است جهاد کنید. امّا یک عده که مبارزه با نفس نکردند و به دنیا دعوت شدند، از جهاد سر باز می زنند. زمان طاغوت یک عده که مبارز بودند، از دنیا بریده بودند، امّا مهم این است که بعد از انقلاب هم که حکومت در دست است و یک عده قدرت دارند و پول هم در اختیارشان است، بتوانند دل به دنیا نبندند. خدا آیت الله آشیخ عبدالعلی قرهی را رحمت کند، واقعاً از دنیا بریده بودند، این را می توانید بروید از آیت الله العظمی مکارم شیرازی، آیت الله العظمی وحید، آیت الله العظمی نوری همدانی و ... بپرسید. امام راحل عظیم الشان، سه نفر را در عمرش تام الختیار کرده بودند. یکی همکلاسی خودشان آیت الله لواسانی، یکی آیت الله پسندیده و سومی هم آشیخ عبدالعلی بود. ما وقتی به دفتر امام می رفتیم، همیشه شلوغ بود، مدام پول می آمد و ایشان همین طور در کیسه می ریختند و بی اعتنا بودند. دامادشان می خواست یک اتاق در خانه شان اضافه کند که وقتی خودشان به قم می آیند و نوه ها هستند، این قدر شلوغ نشود، گفتند: اجازه نمی دهم، مردم فکر می کنند از وجوهات است و تا آخر عمر اجازه ندادند. آقازاده ایشان هم که در دفتر امام المسلمین بود و وجوهات برای ایشان هم بسیار می آمد، همین طور بودند. ایشان باجناق ناطق نوری بودند، آن موقع ناطق نوری وزیر کشور بود و می خواست ایشان را استاندار اصفهان کند، امّا پدرشان اجازه ندادند، می گفتند: می ترسم پسرم گرفتار بشود، دنیا گرفتاری ایجاد می کند. فقط آن زمان که متوجه شدند ما حوزه رفتیم، گفتند: آفرین و تشویق کردند. لذا بالجد از دنیا بریده بودند. یکی از سرتیم حفاظت یکی از همین آقایانی که معروف شد، برای من می گفت: در سفر چین، بچه هایش مثل پادشاهان و و ارباب با ما برخورد می کردند، طوری که یکی از بچه ها ناراحت شد، می خواست پرخاش کند و سیلی بزند، جلویش را گرفتیم. همین می شود فکر می کنند آقازاده شدند، حب الدنیا راس کل خطیئه و برای همین هم خطا می کنند، در مطالبشان خطای استراتژیک می کنند و فکر نمی کنند که دشمن می آید، غافلگیر می کند، چون اسیر دنیا شدند، تعارف ندارد. گرچه این حرف ها برای من هم ممکن است گران تمام شود اما باید گفت که حب به دنیا همین است. امّا امام المسلین(مدّ ظله العالی)، این سیّد عظیم الشّأن را نگاه کنید. خدا به حقّ اولیا و انبیا و به حق آقاجان امام زمان، وجود نازنینشان را تا ظهور امام زمان و در کنار امام زمان از هر بلیه ای محافظت کند و دور بگرداند. آن دستور العملی را که برای حفاظت از وجود نازنینش دادم، انجام بدهید. پخش کنید. این دعاهایی که بیان کردم، نکاتی که گفتم، از اولیا خدا رسیده است، من هیچ هیچ هیچم و چیزی از خودم ندارم. دعا خیلی موثر است، الدعا یرد القضا. خدا فرمود: «ادعونی استحب لکم». خدا وجودشان را حفظ کند. اما به زندگی ایشان نگاه کنید. آقای مهاجرانی که آن طرف رفته، می گوید یک نقطه سیاه که هیچ، حتبی یک نقطه خاکستری هم در زندگی اش نیست. چقدر نانجیب ها حمله کردند، حرف ها زدند، حتی به آقازاده بزرگوارشان، جناب آیت الله حاج اقا مجتبی(حفظه الله تعالی) چقدر اهانت کردند، چقدر به این سید بزرگوار دروغ بستند. بینی و بین الله من این را بار ها عرض کردم الان هم می گویم: ببینید عزیزان من! بدبخت آن کسی است که آخرتش را برای دنیای دیگری نه برای خودش برای دنیای دیگران خراب کند، اما بعضی چیز ها را اگر نگویی اجحاف کردی و فردای قیامت یقه ات را می گیرند. بینی و بین الله من که کاره ای نیستم آقازاده های این مرد الهی همه شان همین حالت را دارند همه مثل پدر هستند زندگی ساده سالم اصلا دنبال این چیز ها نیستند. یک مرتبه همین حاج اقا مجتبی آن اوایلی که با حاج اقای راشد یزدی بودند، می توانید در مشهد سوال کنید، آقای راشد را در یکی از استان ها دعوت کردند، آنجا یک هدیه ای به آقای راشد دادند و به ایشان هم دادند. وقتی هدیه را به منزل آوردند، والده مکرمه شان گفتند این را برای چه دادند؟ مگر سخنرانی کردی؟ ببر پس بده! اینطور رعایت کردند، رعایت همین است، وقتی من بروم ویلا خصوصی، استخر خصوصی، مطلب خصوصی و چه چه چه خب همین است، طغیان می کنم، ان الانسان لیطغی ان رءاه استغنی...طغیان میکند. البته فکر نکنیم که فقط برای مسئولین است می گویند: یک سوزن به خودت بزن... خطاب به نفس خودم در مباحث اخلاق بار ها عرض کردم و تا زنده باشم عرض می کنم، خدا گواه است آن که ناظر بر قلوب است می داند با خدای خودم عهد بستم خطاب به نفس خودم عرض کنم که از همه محتاج ترم . شکست،نتیجه ترک جهاد با نفس اما همین است اگر انسان گرفتار دنیا شد در مقابل دشمن سست عنصر می شوند. چقدر راجع به این جهاد با نفس نیز روایاتی است که ما در مباحث اخلاق دوشنبه ها بیان کردیم، این خیلی مهم است، یکی اش را باز اینجا عرض میکنم و بحثم تمام. اگر جهاد با نفس نکردی، غلب لک عدوک دشمنت بر تو غالب می شود. عدو کیست؟ الشیطان والجنوده. جنود شیطان کیست؟ قرآن فرموده من الجنه والناس، ناس کیست؟ الان جنود شیطان کیست؟ یهود، واعوذ برب الناس ملک الناس ... گفتیم که که با ما ناس کار دارند، آن ها غلبه می کنند. شما باید به آن ها غلبه پیدا کنید، اما آنها غلبه می کنند، شما باید بالا باشید، الاسلام یعلو و لا یعلی علیه اما نشدید، چون به نفس جواب دادید. بله گناهش این هست که به دنیا چسبیده است که اعظم گناهان است. چون همین گناه ها باعث میشوند که آن جهاد با کفار انجام نشود و بگویند ما آماده مذاکره هستیم. در حالی که اسرائیل(در اصل فلسطین اشغالی) در حد یک استان کوچک ما است. یک استان کوچک ماست آن وقت ما از آنها بترسیم! و چه خیانت ها که دارد آرام آرام بیان میشود که اگر آن زمان می گفتی سرت را میبریدند! مثلاً هواپیماهایی که قرار بود از چین بگیریم، همین خائنین نگذاشتند و حالا باز بترسیم که آن یک غلط هایی میکنند! دیشب هم عرض کردم اینکه چطور خداوند متعال عنایت میکند، «یدالله فوق ایدیهم» آن وقت ما بترسیم تو خیلی ضعیفی مثل این هست (که عذر میخواهم تمثیلش هم تمثیل سلام اللهی نیست اما مجبوریم چون ما با ملموسات ومحسوسات سر و کار داریم مجبوریم این طور بگوییم) که شیر از یک گربه بترسد، خنده دار نیست؟ فقط غرش شیر گربه را آنطرف پرت میکند! یک شیر با آن ابهت و غرشش از گربه بترسد خیلی خنده دار است . علت ترس از جهاد آقاجان! شیخ حرّ عاملی آن مرد بزرگوار اعلی الله مقامه آن آیت عظمی در کتاب جهاد النفس خود یک نکته ای را اشاره میکند که خیلی زیباست، میگوید: تمام علقه ها نسبت به دنیا و ما فیها عامل میشود برای گناهان دیگری مثل چشم مثل گوش مثل مطالب دیگر،اگر این علقه ها برود، چشم دل خوب می شود. میگوید: این علاقه ها است، این وابستگی ها است. بعد خیلی عجیب، گویی اینکه دارند میبینند! گویی اولیاء خدا امروز ما را هم دیده اند، بیان میفرمایند: اگر این علقه ها بود یک روز انسان با وجود جیش(سپاه) کثیر، در مقابل جیش ضعیف، شکست میخورد. خیلی درد است این ها همه علاقه به دنیاست. دهانم بسته هست که بگویم حتی بعضی از بزرگواران را هم همین علاقه به دنیا فریب داد که الان وقت جنگ نیست و باعث شهادت بزرگواران دیگر هم شدند. گاهی رجز هم میخوانند که مردم پای کار نیستند! این شهادت نشان داد که مردم پای کارند. امام جامعه بیان میفرمود: که بعضی ها ناراحتند، میگویند: جوان ها دیگر جوان های پیش نیستند! فرمودند: نه شاید بهتر از آن جوانان زمان جنگ هستند. مگرفریب دهندگان زمان پذیرش قطعنامه دائماً نرفتند وز وز کردند، گزارش بد دادند که جوانها پای کار نیستند و .. گرچه امام میدانست اینطور نیست، ولی به ناچار فرمود: جام زهر را نوشیدم، اما بعد در عملیات مرصاد انقدر جوان ها به عنوان داوطلب در پادگان ها حاضر شدند که گفتند: آقا نیایید نیرو نمی خواهیم، تمام شد. مردم ما پا کار هستند اگر مسئولین بگذارند، مردم ما حفظ نظام میکنند، اگر مسئولین بگذارند، این نظام بماند، مردم ما پا کار نظام هستند. شما نگاه کنید خارج از کشور موارد زیادی وجود دارد با اینکه به ظاهر مقید نیستند ولی با تعصب عجیبی از آقا دفاع می کند. مردم این هستند هر جای دنیا باشند از همین خون شیعه هستند حالا متاسفانه انحرافات گاهی پیش می آید، اما جوشش خون عوض میکند. لذا شیخ حر عاملی اعلی الله مقامه (که می دانید از نوادگان حضرت حر است. حر یک توبه کرد ببینید چه شد! ) یکی ازکتاب هایش وسائل الشیعه است که همه ی مجتهدین همه ی مراجع تقلید هرکسی به مقام اجتهاد رسیده است حتما سر سفره کَرم وسائل الشیعه نشسته است. حر یک توبه کرد نوادگانش به کجا رسیدند! پدر شیخ حر که میروند جبل عامل ( اصالتا برای آنجا نیستند بعد میروند جبل عامل) برای همین شیخ حر عاملی میگویند. ولی چکار میکند که گویی این زمان را میبیند و میگوید: اگر حب به دنیا باشد کثرت جیوش در مقابل ضعیف ترین جیش شکست می خورد! بابا مگر این اسرائیل چقدر است؟! یک بند انگشت! اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
[1] اعوذ بالله السمیع العلیم ...، این اعوذها یک نکته مهمی دارد، ضمن اینکه باید تدبیر کنیم، کار کنیم، مراقب باشیم، مواظب باشیم شیاطین جن و انس نقشه دارند، آن هم دائم، آن هم همه جا! یک نکته اش این است باید به حضرت حق پناه برد و به عمل و فکر خود غره نشویم که هر چه هست از او و توکل به او و تفیض امر به اوست. وقتی انسان پناه برد، حمد کند که به چه جایی پناه برده است که مکر مکرکاران و کید کید کنندگان را از بین می برد «و مکرالله و الله خیر الماکرین». ... و طبیب نفوسنا، ... این طبیب نفوس یک معنایش این است که اگر می خواهیم نفس، صحیح الفکر شود و راه را در غبار فتن و بحبوحه حملات دشمن تشخصیص دهد، راهش این است ببینیم نبی مکرم چه کرد؟ منش و روشش چه بود؟ او طبیب نفوس است. ... و اللعنه الدائمیه ...، چه کردند که این لعنت دائمی است؟ راجع به لعن گفتم، موقعی که آقاجان بیاید، دنیا بهشت کوچک می شود، لذا وقتی مردم آن جنت الصغری را ببینند بیشتر لعن می کنند! میگویند ای کاش این ها اجازه می دانند پدران ما هم این جنت الصغری را می دیدند، به همین خاطر مسببان را لعن میکنند. پس آن زمان لعنت بیشتر است؛ چون لعن میکنند که نگذاشتند حقیقت معلوم شود. این را شیخنا الاعظم حضرت مفید عزیز، محمد بن محمد بن نعمان «که مولایمان در شأن ایشان فرمودند: انت المفید حقا» بیان فرمودند، آن ها می بینند و لعن عجیبی میکنند که لعنت خدا بر شما که کاری کردید پدران ما گفتند: نحن احفاد المعاویه ما بچه های معاویه هستیم اتفاقا الان هم که سوریه را گرفتند، همین را گفتند. فریاد می زدند: نحن احفاد المعاویه. گاهی دلم نمی آید میدانم بحث ما چیز دیگری است اما این نکات حواله می شود. یک عدّه دروغ می گویند پیغمبر را شناختیم، اگر می شناختند، حجتش را هم می شناختند، پشت به امیرالمومنین نمی کردند، ابی عبدالله را به قتلگاه نمی بردند، پس دروغگفتند که پیغمبر را می شناسیم. آن ها گمراه شدند و نسلشان هم گفتند: نحن احفاد المعاویه.
|
|
|