پایگاه اطلاع رسانی یاوران امام مهدی (عج) www.emammahdy.com
لذا حضرت امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) در آن نظریه دیگر خودشان بیان فرمودند: بحث قاعده اصولی و قاعده فقهی تقریباً با هم همان حالت گره خوردگی را دارد
مسائل اصولی از قواعد فقهی تمایز دارد امّا قواعد فقهی و قواعد اصول، خواسته یا ناخواسته به هم گره خورده است.
اصول، مجموعه قوانینی منطقی است که در دست جویای اجتهاد قرار دارد که آن مجموعه قوانین در رسیدن به مبانی و اساس فتوا، فتوا را برای مجتهد آسان میکند.
چه زمانی وظیفه مکلّف را به دست میآورید؟ آن موقعی که قواعد اصولی را بیان میکنید که البته گاهی استنتاج حکم مطرح نیست؛ مانند ظنّ انسدادی بنابر حکومت.
اگر کسی بگوید شما از قواعد علم لغت و رجال بهره بردید، میگوییم: بله، بهره بردیم امّا نه به این عنوان که قواعد آنها را گرفتیم و با آن قواعد، قاعدههای دیگری هم درست شد. بلکه ما آنها را دادیم که برای ما ترجمه کنند.
قواعد اصول بهخودیخود مستقل نیست و کسی قائل به این نیست که علم اصول، علمی استقلالی باشد، بلکه علم اصول و قواعد آن برای این است که انسان را به احکام شرعی برساند
گفتیم وقتی شما بیان میکنید: خبر ثقه حجّت است، موقعی حجّت است که در مقابل او تعارض نباشد. پس خود این تعارض، یک صغرای اصولی شد و این صغرای اصولی در حقیقت در فحوای کلام موجود است.
یعنی این که شما میفرمایید لغت متعلّق به لغت هست، درست است، ولی وقتی لغت توضیح داد، مطلب ما به خود علم اصول برمیگردد و در علم اصول راجع به آن بحث میشود.
آیتالله العظمی خویی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) از کلمه استنباط بهترین بهرهبری را کردند و فرمودند: ما کلمه استنباط را طوری گسترش میدهیم که بتوانیم مجموعه قواعد فقهیّه را هم شامل آن کنیم
عرض شد: تعریف آیتالله العظمی خویی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) دو رکن دارد که رکن اوّل کلمه استنباط است.