در مورد اشکالی که نسبت به فرمایش آیتالله خویی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)بیان شده، پاسخی بیان میشود و آن این است: درصورتی که ما بگوییم استنباط عبارت از حکم هست، خواه اثبات حکم به وجدان باشد، یا اثبات حکم به شرع - یعنی اثبات حکم را به طور کلّی مدّنظر بگیریم - چه میشود؟ چون میدانیم که وقتی شقوق پیدا میکند، هر کدام متفاوت میشوند.
اگر خاطر شریفتان باشد در بحثی که راجع به فرمایش آقا ضیاء(اعلی اللّه مقامه الشّریف) عرض کردیم، گفتیم: ایشان در تعریفی که آوردند، مشتق را جدا کردند و این عامل شد که تعریفشان از آن حالت اصلی بیافتد. یعنی تعریف اوّلیّه خوب بود ولی توضیح تعریف نقص داشت که من مفصّل توضیح دادم. در اینجا هم میگویند: ما نمیخواهیم مانند مرحوم آقا ضیاء عراقی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) به آن شقوق دهیم و میگوییم: در صورتی اشکال صحیح است که استنباط، عبارت از اثبات حکم شود، حال چه اثبات حکم به وجدان باشد و چه به شرع؛ در حالی که ما (آیتالله خویی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)) چنین محدودیّتی در استنباط قائل نیستیم.
عرض کردم که بعد از آن انقلاب بزرگی که آقا ضیاء(اعلی اللّه مقامه الشّریف) ایجاد کردند و کیفیّت تعلّق حکم به موضوع را به عنوان تعریف اصول آوردند، آیتالله خویی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) از این مطلب به خوبی بهرهبرداری کردند - حضرت امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) هم همین کار را کردند - که یکی از بهرهبرداریهایشان هم همین است. ایشان در اینجا این مطلب را به خوبی استخراج کرده و بیان فرمودند که ما چنین محدودیّتی برای استنباط حکم نداریم.
آقا ضیاء(اعلی اللّه مقامه الشّریف) وقتی در مباحث عام و خاص وارد شدند، بیان کردند: مباحث عام و خاص با مباحث مشتق جداست و لذا تعدای از اینها را در بحث لغت برد و تعداد دیگری را در بحث اصول برد امّا عرض کردیم امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) به این مطلب اشکال گرفتند. بنده هم آن اشکال امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) را با توجّه فهوای کلام ایشان باز کردم و توضیح دادم. حالا ایشان هم در اینجا میخواهد گرفتار آن مسائل نشوند که پاسخ یک عدّه از این مسائل بر عهده علم لغت است و یک عدّه هم مربوط به علم اصول است. ایشان میفرمایند: خیر، ما راجع به اثبات حکم مانند آقا ضیاء(اعلی اللّه مقامه الشّریف) وارد نمیشویم و هیچ محدودیّتی برای استنباط قائل نمیشویم، بلکه استنباط را دارای معنای وسیعی میدانیم.
اگر خاطر شریفتان باشد ما راجع به این که گفتند چرا مرحوم آقا ضیاء(اعلی اللّه مقامه الشّریف) لفظ استنباط را نیاوردند، بحث کردیم و به این نتیجه رسیدیم که ایشان کلیّت را میگویند. بعد إنقلتی پیش آمد که چون این کلمه استنباط مانع اغیار میشود، جامعتر است تا کلّی گفتن، که جواب دادیم: بله، اگر کلّی بگوییم بالاخره شامل استنباط هم میشود و کسی نمیتواند بگوید: استنباط وجود ندارد. ولی نکته مهم این است که آیتالله العظمی خویی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) میفرمایند: خیر، ما میخواهیم حتّی استنباط را هم گسترش دهیم. این یک نکته عالی است و من فرمایش ایشان را انصافاًَ فرمایش خوبی میدانم.
ایشان میفرمایند: وقتی ما بگوییم کلمه استنباط دارای معنای وسیعی است، حتّی مسئلهای چون منجزیّت را هم زیر چتر خودش میآورد و دیگر این را خارج از بحث کلمه استنباط نمیکند.
به تعبیر دیگر از فهوای کلام ایشان اینطور برمیآید که آن چیزی که آیتالله العظمی آخوند خراسانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) بیان فرمودند و لفظ کلمه استنباط را عنوان کردند، یک حقیقت محض است و ایشان درصدد بیان این مطلب برآمدند. این مطلب، مطلب خوبی است، اگرچه حتّی بعضی از شاگردان ایشان هم مخالفت کردند و فرمایش ایشان را متوجّه نشدند.