بسمه تعالی
سیصد و هشتاد و پنجمین جلسه درس اخلاق حضرت آیتالله قرهی(مدّ ظلّه العالی)
با موضوع :
عوامل شجاعتزایی چیست؟
(رذائل و فضائل قوهی غضب، راه رسیدن به فضائل آن و راه علاج رذائلش)
(96/05/02)
درمحل مهدیه القائم المنتظر(عج) برگزار شد.
در مرقومه ذیل مشروح بیانات نورانی معظّمٌ له، برای علاقمندان به رشته تحریر در آمده است:
ارتباط شجاعت و صبر!
بیان کردیم: انسان شجاع، مراقبه میکند که خدای ناکرده چیزی به نام تهور به وجود نیاید؛ چون نه ترس مناسب است و نه بیباکی که بخواهد دین را زیر پا بگذارد و مراقبه نکند و خدای ناکرده، به واسطهی به ظاهر شجاعت، ظلم کند. در این صورت دیگر شجاعت نیست و فقط تصوّر به شجاعت میشود.
اتّفاقاً دشمنان اسلام، همین مطلب را مانند داعش درست کردند که به صورت ظاهر شجاعت برای دین، امّا معالأسف بیدینی کامل در آنها دیده میشود. لذا اینها متأسّفانه راحت سر میبرند و انسانها را قلع و قمع میکنند. آن هم در حالی که امیرالمؤمنین میفرمایند: اگر خلخالی از پای زن یهودی به ظلم گرفته شود، جا دارد زمین دهان باز کند و ... . امّا ادّعای آنها این است که در راه دین، شجاعت دارند! امّا در حقیقت به ظاهر بیباک هستند، امّا بیدینی است. شجاعت فقط در مواردی است که دین بیان کند و تا همان حدّ دینی باید باشد، لذا اگر بیشتر یا کمتر شد، جبن یا تهور است.
امّا در روایات شریفه بیان میفرمایند: شجاعت، ساعتی صبر کردن است. یعنی در مقابل گناه، دشمن، نفس دون و ...، صبر کند. لذا در جلد 70 بحارالانوار آمده که امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: «الشجاعة صبر ساعة».
پس اگر انسان، در مقابل همهی ناملایمات و بالا و پایینهای دنیا، صبور باشد، شجاع است که معمولاً ما نیستیم. اگر کسی، در مقابل دشمن، صبور باشد، نشانهی شجاعت اوست. اگر انسان، در مقابل نفس دون، صبور باشد که بر او غلبه پیدا نکند، شجاع است. فرمودند: «الشجاعة صبر ساعة»، شجاعت، ساعتی صبر کردن است. به هر حال یک روز وضع مادی کسی، خوب است، یک روز، بد است، صبوری کند. به تعبیر عوامی و به صورت ظاهر دنیوی، یک روز در اوج و در ریاست است، یک روز در فقر است و مرئوس است، صبر کند - البته اوج عندالله در تقواست، «ان اکرمکم عندالله اتقاکم» - صبر کردن در مقابل مطالبی که دشمن برای انسان میآورد، شجاعت است.
عجز؛ آفت و صبر، شجاعت است!
امّا باز در نهجالبلاغه، حکمت 4 آمده که امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) میفرمایند: «العجز آفة»، اگر کسی در مقابل ناملایمات دنیا، عاجز شود و به ستوه در بیاید، آفت است. آفت شجاعت هم همین عاجز شدن است. یعنی عاجز شود از این که از دین، ولایت، آرمانها و ... دفاع کند. لذا اگر تهمتها، افتراها، راه بستنها و ... عامل شود که او، عاجز شود، این، آفت است.
امّا صبر با عجز، فرق میکند. لذا حضرت در ادامه میفرمایند: «و الصبر شجاعة»، صبر یعنی این که انسان، ناملایمات را تحمّل کند و در مقابل بدیها و پلشتیهایی که در یک جامعهی دینی به زور از طرف دشمن وارد میشود، استقامت بورزد.
آفت، عجز است، یعنی فکر کند دیگر نمیشود کاری کرد، بگوید: دیگر انقلاب و آرمانهایش - نعوذبالله - به نهایتش رسیده است و ... . امّا شجاعت در صورتی است که برعکس، انسان در مقابل ناملایمات، بدیها، پلشتیها، تهمتها، زشتیها، محاصرهی اقتصادی و ... صبر کند.
عوامل شجاعتزایی چیست؟/ چگونه بفهمیم شجاع هستیم یا خیر؟
· از خود گذشتگی
امّا عوامل این شجاعت چیست؟ بالاترین شجاعت، شجاعت در مقابل اعدی عدو، نفس دون و هوی و هوس است، «أعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک».
امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) در جلد 66 بحارالانوار میفرمایند: «جُبِلَتِ الشَّجَاعَةُ عَلَى ثَلَاثِ طَبَائِعَ لِکُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ فَضِیلَةٌ لَیْسَتْ لِلْأُخْرَى»، شجاعت، بر سه خصلت پایهگذاری شده است و برای هر کدام از این سه، فضیلتی نهفته شده که دیگر بعد از آن، چنین فضیلتی نیست. لذا اگر کسی این سه خصلت را داشت، شجاعت دارد:
1. « السَّخَاءُ بِالنَّفْسِ»، از خود گذشتگی.
یعنی این که اگر انسان در راه دین، از جان، مال، عرض و آبرویش بگذرد، شجاع است. در مقابل همهی مصائل صبر کند و از خود گذشتگی داشته باشد، دیگران را یاری کند، ناصر دین و ناصر مسلمین باشد. شجاعت، حتماً این نیست که در میدان جنگ برود، آن، یکی از موارد است، امّا اگر از برادر مؤمنش دفاع کرد و ناصر او شد، شجاع است. «السخاء بالنفس» یعنی سخاوتمند باشد و نسبت به نفس خودش، از خود گذشتگی کند، گاهی از مالش بگذرد، گاهی از جانش بگذرد، گاهی از عرض و آبرویش بگذرد و اینگونه از خود گذشتگی کند.
· تن ندادن به خواری و ذلّت
2. « وَ الْأَنَفَةُ مِنَ الذُّلِّ»، به خواری و ذلّت، تن ندادن.
یعنی طوری باشد که چه در باب نفس که به نفس امّارهاش تن ندهد و چه در مقابل دشمنان بیرونی، خوار و ذلیل نشود. لذا «الانفة من الذل» یعنی هم در مقابل دشمن درونی و هم دشمن بیرونی، به خواری و ذلّت تن ندهد و مقاوم باشد.
· به دنبال بلند کردن نام دین بودن
3. « وَ طَلَبُ الذِّکْرِ»، خواهان یاد خدا باشد و بخواهد که یاد خدا و دین، بالا رود، «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه». لذا به دنبال نامجویی است؛ یعنی برای دین، نام میخواهد. با کلامش، با مالش، با جانش، نام امام زمان و دین را بالا میبرد.
حضرت بعد از آن، میفرمایند: اگر این سه خصلت در انسان شجاع، به طور یکسان و با هم وجود داشت، او پهلوانی است که دیگر به هیچ عنوان، حریف ندارد، «فَإِنْ تَکَامَلَتْ فِی الشُّجَاعِ کَانَ الْبَطَلَ الَّذِی لَا یُقَامُ لِسَبِیلِهِ»، و در زمان خودش، به عنوان دلاور نامآور شناخته میشود « وَ الْمَوْسُومَ بِالْإِقْدَامِ فِی عَصْرِهِ». مالکاشتر همین حال را داشت، پهلوانی بود که حریفی برای او وجود نداشت. امّا دیدید در مقابل جاهل، صبر و حلم داشت و مصداق «الشجاعة صبر ساعة» بود.
« وَ إِنْ تَفَاضَلَتْ فِیهِ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ کَانَتْ شَجَاعَتُهُ فِی ذَلِکَ الَّذِی تَفَاضَلَتْ فِیهِ أَکْثَرَ وَ أَشَدَّ إِقْدَاماً »، امّا اگر یکی از این فضیلتهای سهگانه بیشتر شد و بعضی بر بعضی دیگر برتری یافت، این شجاعتش در آن مورد، خیلی زیادتر شده و این خصلت در او فزونی یافته و بالا رفته و شدید شده است.
امّا خوب است که هر سه با هم رشد کند. لذا حضرت میخواهند در اینجا بفرمایند: امکان دارد بعضیها در یک مورد بیشتر رشد کنند. مثلاً یکی در از خود گذشتگی زیاد پیشرفت میکند. امّا یکی دیگر، خیلی از خود گذشتگی ندارد، ولی صبوری میکند و خوار و ذلیل نمیشود. به تعبیری نان خشک میخورد، امّا در مقابل دشمن، خوار و ذلیل نمیشود. این روایت، عجب روایتی است، کأنّ برای امروز ما بیان فرمودند. هم فردی است و هم اجتماعی. هم به درد جامعهمان میخورد و هم فردی است. لذا حضرت میفرمایند: کسانی که این خصوصیّات را دارند، دلاور هستند.
یا کسی هم هست که «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه» را هدف میگیرد و بر روی آن زوم میکند، مثلاً بر روی حجاب، کار میکند و نام آن را بالا میبرد، آن دختری که با حجاب کامل خودش در جامعهای که معالأسف دارد به سمت بیبند و باری و بیحجابی میرود، حضور پیدا میکند و خجالت نمیکشد.
خیلی بد است که خدای ناکرده کسی در جمهوری اسلامی خجالت بکشد که چادر بر سرش باشد، إنشاءالله که اینطور نمیماند و برمیگردد. در صورتی که آن طرف باید خجالت بکشد که چادر ندارد، امّا گاهی نعوذبالله برعکس میشود. إنشاءالله آنها هم هدایت شوند.
· غیور بودن
وجود مقدّس امیرالمؤمنین، اسدالله الغالب، علیبنأبیطالب(صلوات اللّه و سلامه علیه) در حکمت 47 نهجالبلاغه میفرمایند: «قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ وَ صِدْقُهُ عَلَى قَدْرِ مُرُوءَتِهِ وَ شَجَاعَتُهُ عَلَى قَدْرِ أَنَفَتِهِ»، قدر یک انسان به چیست؟
در روایت قبلی که بیان کردم، حضرت فرمودند: شجاعت، بر سه خصلت تبیین شده که هر یک از آنها فضیلت و ارزشی است که دیگری فاقد آن است و اگر این سه خصلت در آدم شجاع، به طور یکسان و کامل به وجود بیاید، «فَإِنْ تَکَامَلَتْ فِی الشُّجَاعِ کَانَ الْبَطَلَ الَّذِی لَا یُقَامُ لِسَبِیلِهِ وَ الْمَوْسُومَ بِالْإِقْدَامِ فِی عَصْرِهِ»، او، پهلوانی است که در زمان خودش، حریف ندارد و در روزگار خودش به دلاور نامیده میشود.
حالا آن روایت با این روایتی که الآن بیان کردم، تکمیل میشود. حضرت میفرمایند: قدر یک انسان، قدر یک مرد، براساس این است که همّتش چقدر است. هر چقدر همّتش، بالا بود، ارزشش همان قدر است.
اگر همّت شما به این بود که حافظ کلّ قرآن شوید، ولو به این که نتوانید، امّا تلاشتان را بکنید، قدرتان به همان میزان است. البته اگر کسی تلاش کند، مرحمت میکنند و به مرور میشود. من بیان کردم: اگر میخواهیم سرباز آقا جان شویم، ولو شده روزی یک آیه قرآن حفظ کنیم. از آن سالی که ما بیان کردیم تا به حال، حداقل 5 جزء قرآن حفظ شده بودید. بیان کردیم: سربازان آقا جان، حضرت حجّت(روحی له الفدا)، همه، حافظ قرآن هستند. از خصوصیّات سربازان آقا جان، امام زمان این است و اگر شما یک آیه حفظ کنید، خدای متعال مرحمت میکند و آیات دیگر را هم مرحمت میکند. شما همّت کنید.
لذا فرمودند: قدر انسان به قدر همّتش هست که چقدر همّت دارد. هر چقدر همّت دارد، همان اندازه، قدر اوست.
در ادامه نیز فرمودند: « وَ صِدْقُهُ عَلَى قَدْرِ مُرُوءَتِهِ »، صدق، یعنی راستی راستی ایستادن، حالا صدق هر کس هر چقدر باشد، همانقدر جوانمرد است. خیلیها دم از دین میزنند، امّا پای دین نمیایستند. وقتی وقتش برسد، به بهانهی مشکلات، عقب میکشند. هر چقدر ایستادی، همانقدر، مروّت و مردانگی داری.
«وَ شَجَاعَتُهُ عَلَى قَدْرِ أَنَفَتِهِ »، و شجاعتش، به قدر غیرت اوست. هر چقدر غیرت داشتی، همانقدر شجاع هستی. غیرت نسبت به مطالب دینی داشتی، همانقدر شجاعی. شجاعت فرد به اندازهی غیرتش است. لذا این، مهم است که در راه دین، غیور باشد. مانند همین مدافعین حرم، غیور اینها هستند و شجاع هم اینها هستند. غیرتشان اجازه نمیدهد که بنشینند و بشنوند که میخواهد به حریم حضرت زینب کبری(صلوات اللّه و سلامه علیها) تعدّی شود. چرا این شجاعت را دارند؟ چون غیرت دارند. هر چقدر غیرتت بیشتر بود، شجاعتت بیشتر میشود. پس یکی از عوامل شجاعتزایی در انسان، غیرتش است. هر کس غیرتش، بیشتر شد، شجاعتش، بیشتر میشود.
کسانی که در جبههها رفتند و جنگیدند، غیرت داشتند و ناموس و مملکتشان برایشان اهمیّت داشت. این، در حالی بود که بعضیها فرار میکردند و حتّی در موشکزنی هم فرار میکردند و به جاهایی میرفتند که میدانستند موشک صدام به آنجا نمیرسد. امّا در مقابل، بعضیها هم جلو میرفتند. پس شجاعت براساس غیرت است. یعنی ساختار زیربنایی شجاعت، غیرت است. اگر کسی الکی بگوید: غیرت دارم، امّا بنشیند، فایده ندارد. کسی که غیرت دارد، حرکت میکند. مدافعین حرم، غیرت دارند.
· غلبه بر نفس دون و هوی و هوس
یکی از مطالب دیگر در مورد شجاعترین مردم، آن کسی است که سخاوتش زیاد است. بحث اصلی ما در مورد شجاعت است و این که شجاعت حقیقی، شجاعت نفس است، «اشجع الناس من غلب هواه». اگر کسی بر نفس امّارهاش، غالب شود، شجاعت دارد. اگر با همسایهات درگیر شدی، امّا بر نفست، غلبه کردی، شجاع هستی، نه این که تازه با همسایهات درگیر شوی.
یک جوان در خیابان تصادف کرد، حالا به خاطر هوی و هوس، بخواهی هیکل و قد و قوارهات را به رخ بکشی، صدایت را کلفت کنی و ...، شجاعت نیست. این که وقتی صدایت میخواهد بالا برود، تو بتوانی آن را پایین بیاوری، شجاع هستی، «اشجع الناس من غلب هواه». اگر در آن جایی که قدرت داری و میتوانی انتقام بگیری، انتقام نگیری، شجاع هستی. این که بگویی: حالا نوبت من است، حالا من میدانم چه کار کنم و ...، هوی و هوس است. امّا شجاعت، این است که در آنجایی که به قول خودت دیگر نوبت توست، چگونه میگذری.
خدای ناکرده مردی به زنش ظلم علن کرد، بعد حالا این مرد مریضی گرفت و پا به سن گذاشت، حالا آیا تو باید الآن با او بدرفتاری کنی؟! در مشاورهها چنین مواردی داشتیم، طوری که حتّی فرزندان هم از برخورد مادرشان ناراحت بودند، امّا مادر میگفت: آن زمان که دست روی من بلند میکرد، کجا بودید؟! باید گفت: آن زمان دیگر گذشت، اتّفاقاً اگر تو بگذری، تو شجاعترین مردم هستی، چون فرمودند: «اشجع الناس من غلب هواه». این که کسی بگوید: انتقام میگیرم، حالا وقتش هست، نوبتی باشد نوبت من است و ...، نشان از شجاعت نیست. اگر خیلی ادّعا میکنیم شجاع هستیم، برویم در مقابل دشمن بایستیم، به سوریه برویم، به آن جایی برویم که دشمنان دین در مقابل دین ایستادند، برویم. این که بخواهی در مقابل همسرت، همسایهات و ... که هیچ قدرتی ندارد، از قدرتت سوء استفاده کنی، شجاعت نیست.
· سخاوتمندی
وجود مقدّس امیرالمؤمنین، اسدالله الغالب، علیبنأبیطالب(صلوات اللّه و سلامه علیه) در غررالحکم میفرمایند: «أَشْجَعُ النَّاسِ أَسْخَاهُم»، شجاعترین مردم، بخشندهترین آنهاست. سخاوت، دو نوع است: یک سخاوت، همین است که اگر مالی دارد، مالش را بدهد. امّا حسب روایات شریفه، مهمتر از همه سخاوتها، آن سخاوتی است که وقتی قدرت داری، بگذری. ولو طرف تصوّر کند تو ضعیف هستی.
شما فکر میکنید امام راحل عظیمالشّأنمان، وقتی آن شخص در لباس مرجعیّت در مقابلش ایستاد، نمیتوانست کاری کند؟! چرا، امّا گذشت. این که الآن بعضیها در مقابل امامالمسلمین میایستند، آیا ایشان نمیتواند کاری کند؟ چرا، امّا سخاوتمندترین آن است که در قدرت باشی و بگذری. چنین کسی شجاعتش، از همه بیشتر است، «أَشْجَعُ النَّاسِ أَسْخَاهُم».
قویترین مردم، چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند: «أَقْوَى النَّاسِ أَعْظَمُهُمْ سُلْطَاناً عَلَى نَفْسِهِ»، قویترین مردم، کسی است که بر نفس خودش، مسلّطتر باشد. لذا کسی از همه، قویتر است که بر نفس خودش، سلطان و حاکم باشد. چنین کسی، در جایی که باید بگذرد، مانند قرارگیری در مقابل جهّال، به راحتی میگذرد.
خیلی از افرادی که بدحجاب هستند، جاهل هستند، فکر میکنند یک نوع مبارزه با نظام است. این را به آنها یاد دادند و نمیداند قدر انسانی خودش را دارد ضایع میکند و از بین میبرد. چنین کسی خودش را دارد تحت اختیار نفس دون قرار میدهد. هیبت زن به آن پوشش اوست، امّا چنین کسی هیبت خودش را از بین میبرد. امّا او فکر میکند مبارزه است و نشان میدهد جاهل است. البته یک عدّه هم در پشت پرده هستند که مردم را کوک میکنند و معلوم است که بحث آنها جداست.
پس شجاعت حقیقی در خصایصی است که بیان کردیم، از جمله این که غیرت، عامل شجاعت میشود. هر کس غیرتش بیشتر باشد، شجاعتش بیشتر است. مهمتر از همه هم غلبه بر نفس دون و هوی و هوس است. دیگر این که سخی باشد، از خودگذشتگی داشته باشد. در راه دین، از خود بگذرد. وقتی جاهل چیزی میگوید، حلم داشته باشد و بگذرد. مانند مالکاشتر که گفتیم: سخیترین فرد بود؛ چون سخاوت فقط گذشتن از مال نیست، بلکه اگر قدرت داری و بگذری هم نشانهی سخاوت است. این که فرد در مورد خانواده، همسایه و دیگران مراقبت کند. البته دقّت کنید در مقابل دشمن نمیگوییم بگذرید، اگر قدرت موشکی داری، اتّفاقاً در مقابل دشمن باید این قدرتت را افزایش دهی. آن بحث جداست و از مسلّمات است. امّا در مورد انسانهایی که در میان خودمان هستند که خیلی از آنها جاهل هستند و ...، با سخاوت برخورد کنی، با همسر، همسایه، فرزند، رفیق و ... با گذشت برخورد کنی و سخی باشی. اگر انسان در این موارد تأمّل کند، برنده است.
راه متخلّق شدن به اخلاق الهی هم همین اینهاست. انسان با این رفتارها، تغییر میکند و دگرگون میشود. ای بسا کسی طور دیگری باشد، امّا وقتی اینها را رعایت کند، متخلّق به اخلاق الهی شده، عوض میشود و دیگر مراقبه میکند. وقتی میخواهد در مقابل همسر، همسایه و ... خشم بیجا داشته باشد، مراقبه میکند. چون وقتی خشم بیجا بیاید، نعوذبالله دهان هم باز شده و فحّاشی و بیادبی میکند. اگر تا به حال هم بودیم، از این به بعد مراقبه کنیم. پروردگار عالم هنوز جانمان را نگرفته، راه را برای توبه باز گذاشته است. توبه یعنی بازگشت، ما باید برگردیم و اعمالمان را از سر بگیریم. او اینقدر هم کریم است که فرموده: «یبدل الله سیئاتهم حسنات» همان سیئاتمان را به حسنات تبدیل میکند. پس ما جدّی بخواهیم که اینطور باشد و سخی باشیم. آن خانم یا آقا که همسرش در جوانی بد بوده و حالا گرفتار شده، نخواهد انتقام بگیرد. نخواهد از همسایهاش که تا دیروز طوری بود و حالا برگشته، انتقام بگیرد. تمام این موارد را دقّت کنیم. توبه است، برگشت به سوی خداست. آنوقت لطف خدا شامل حال انسان میشود.
حالا روایتی را بیان خواهیم کرد که اگر اینطور باشد، خدای متعال به مردم نعماتی میدهد. اوّلین نعمت، نعمت آرامش در جامعهای است که مردم آن، نسبت به هم سخی شدند و مصداق «و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین» شدند، خدا نیکوکاران را دوست دارد. وقتی اینطور شد، آنوقت ارتباطت با امام زمان هم قوی میشود.
نزدیکترین راه برای متخلّق شدن
بیان کردیم که دائم با آقا جان، امام زمان در ارتباط باشید. هر ساعت حداقل یک دعای سلامتی برای آقا جان بخوانیم و این را جدّی بگیریم. اوّل تلفن همراهتان را تنظیم کنید، بعد کم کم بدنتان عادت میکند. آنوقت ببینید در حصن حصین قرار میگیرید یا خیر؟ در آن صورت عالم هم با ما بد باشند، نمیتوانند با ما مبارزه کنند. کسی که خودش را در حصن حصین آقا جان، امام زمان قرار داد، هیچ کسی نمیتواند با او مقابله کند. خدای متعال اجازه نمیدهد. چنین کسی که در حصن حصین آقا جان باشد، حتّی میتواند در مقابل نفس خود هم که أعدی عدو، دشمنترین دشمنان است، بایستد. اگر به امام زمان روحی له الفدا پناه بردیم و هر ساعت حداقل یک دعای سلامتی خواندیم، در حصن حصین هستیم. نفس هم که میآید ما را وسوسه کند، میگوییم: خیر. مثلاً قدرتی داریم، ثروتی داریم و نفس میخواهد به واسطهی آنها کاری کند و ما را در گناه بیاندازد، امّا حضرت اجازه نمیدهد، حصن حصین است.
لذا نزدیکترین راه برای متخلّق شدن، همین وارد حصن حصین شدن است. بعد هم دیگر انسان آن دستورات را انجام بدهد. امّا نزدیکترین راه، همین است. این مطلبی است که اولیاء خدا گفتند و من نوار برای شما بیان میکنم و همه برای هم دعا کنیم که عامل این مطالب باشیم و آقا جانمان را فراموش نکنیم.