«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
«وَ بَشِّرِ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فیها خالِدُون»[1]
«إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ کَثیراً وَ یَهْدی بِهِ کَثیراً وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقینَ»[2]
علّت سستی در عمل
یکی از خصایصی که قرآن اشاره میفرماید و از همان «هُدىً لِلْمُتَّقینَ»[3] نشأت گرفته این است که، اهل ایمان اهل عمل صالحند.
یکی از دلایل این که ما در عمل سست هستیم، ضعف ایمان ماست. ما به قدر ایمانمان عاملیم، نه به قدر علممان. آنجا هم که بیان میشود علم با عمل، منظور همان ایمان است.
علم صورت ظاهری است امّا ایمان برتر از علم است؛ یعنی رسیدن به حکمت آن علم و اصلاً یقین همین است. یقین یعنی علمی که به ایمان حقیقی منجر میشود. پس هرکس با نگاه به عمل خود، به درجه ایمانش پی میبرد؛ چون منشاء عمل، ایمان است.
چرا در روایت آمده اگر اراده کردید خیرات و صدقاتی بدهید همان موقع دست به جیب ببرید و بدهید و تأخیر نکنید؟ چون شیطان انسان را وسوسه میکند و ضعف ایمان عامل میشود که انسان فریب شیطان را بخورد و دست از عمل خیر بردارد.
نکته جالبی را هم آیتالله دزفولی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) و هم آیتالله مولوی قندهاری(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، کنز خفی الهی بیان فرمودند که بعدها شنیدم آیتالله قاضی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن عارف عظیمالشّأن و مرد الهی هم این را بیان میفرمودند. آنها دلیل خیلی زیبایی را برای این که چرا اینقدر در ماه رجب و شعبان اذکار مختلف وارد شده است، بیان فرمودند. فرمودند: چون ذوالجلال و الاکرام میداند ایمان بشر ضعیف است، چندین ذکر را قرار میدهد و ثوابهای متعدّد جلوی پای انسان میگذارد تا یک نفر مثل ما که ضعیف الایمان هستیم حدّاقل از یکی از آن اذکار بهرهمند شود. حالا بعضیها زرنگ هستند همه را برمیدارند، امّا بعضی مواقع بشر حتّی یکی از این اعمال را هم انجام نمیدهد که دلیل آن، همان ضعف ایمان است.
پروردگار عالم میفرماید: «وَ بَشِّرِ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» به آن کسانی که اهل ایمان و عمل صالح هستند بشارت بده؛ یعنی عمل صالح از ایمان می جوشد،کسی که ایمان دارد هیچ نگرانی هم ندارد.
حرکت ابیعبدالله(صلوات اللّه و سلامه علیه) با اهل بیتشان از مدینه به سمت مکّه مکّرمه از دیروز[4] آغاز شد، ایشان هیچ نگران نبود از این که چه خواهد شد. نگرانی اولیاء، انبیاء و رأس آنها حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین) برای این است که طرف مقابل، هم برای خودش عذاب میخرد و هم عامل میشود یک عدّه که ظاهربین هستند از هدایت دور شوند والّا آنها نگران خودشان نیستند؛ چون ذوالجلال و الاکرام فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنُوا»[5] خدا دفاع میکند از آنهایی که ایمان آوردند. اگر ایمان انسان قوی باشد میداند که ذوالجلال و الاکرام از او دفاع میکند، پس نگران نیست، تکلیف خودش را انجام میدهد، هر کس هر چه میخواهد بگوید!
مکلّف؛ یعنی وقتی انسان به سن تکلیف میرسد، ببیند چه چیزی وظیفه اوست؟ آن کسی که ایمان دارد بر اساس درجات ایمانش دنبال تکلیف الهی است تا آن عمل را انجام دهد.
«وَ بَشِّرِ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» عمل صالح هم یعنی برای خدا، نه برای دل خوشی زید و عمرو ... مع ذلک. انسان وقتی برای خدا قدم برمیدارد، طبیعی است ذوالجلال و الاکرام هم مدافع اوست. حضرت امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) هم همیشه این را میفرمودند که ما موظّف به تکلیف هستیم، به نتیجه کاری نداریم، نتیجه دست خداست.
اهل ایمان همین هستند عمل صالح انجام میدهند، اصلاً به اجر و مزد هم کاری ندارند، این خود خداست که بشارت میدهد، آنها فقط یک چیز را دوست دارند، این که همیشه کنار او باشند.
مولیالموالی(صلوات اللّه و سلامه علیه) در دعای شریف کمیل میفرمایند: تنها نگرانی من این است که از تو و از اولیاء تو دور شوم، اگر از جهنّم هم بدم میآید برای این است که از خودت دور میشوم. این مهم است که انسان وجود مقدّس باریتعالی و قرب الی الله را بخواهد.
لذّت اولیاء
در باب معنای «کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ»، با توجّه به این روایت که بهترین غذاهای دنیا در برابر غذاها و نعمتهای بهشتی اصلاً به درد نمیخورند، شاید منظور از این آیه، رزق و روزیهای ظاهری نباشد؛ چون نعمتهای دنیوی حتّی قابل مقایسه با نعم بهشتی نیستند و اصلاً برای ما قابل تصوّر هم نیست پس چگونه مؤمنین میگویند: این همان رزق و روزیهایی است که قبل هم از آن بهرهمند بودیم؟!
کسانی که ایمان و عمل صالح دارند چون قبل فقط و فقط قرب را میخواستند، امروز هم فقط قرب را میخواهند، رزق آنها این است، جز قرب به چیز دیگری نمیاندیشند. لذا از قبل همه نعمتهای معنوی از جمله آرامش و طمأنینه و برای خدا بودن را داشتهاند.
اما منافق دائم در اضطراب است چون فقط دنیا را میبیند. مؤمنین اصلاً دنیا را نمیبینند، مؤمن حقیقی فقط به دنبال عمل صالح است. اصلاً عند العرفا عمل صالح به قدری حلاوت دارد که اگر اذن الله تبارک و تعالی نبود آن چیزی که به عنوان طعام ظاهری به خاطر این قالب جسمانی و برای تقویت میخورند را هم نمیخوردند.
اشتباه نشود ما نمیخواهیم درویش مسلکی و مطالبی را که بعضی بیان میکنند، ترویج کنیم. پروردگار عالم فرموده: «کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُم»[6] امّا این را هیچکس نمیتواند منکر شود که اولیاء الهی حقیقتاً از این مطالب لذّت نمیبرند؛ یعنی لذّت آنها از طعام به معنایی که من و شما تصوّر میکنیم نیست؛ آنها از باب ضرورت میخورند. لذّت آنها عمل صالح است،ایمان به خداست، قرب است؛ قرب الی الله برایشان لذیذ است.
بعد پروردگار عالم میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها» خداوند ابایی ندارد که حتّی به یک پشه کوچک مثال بزند و اهل ایمان چون به مقام یقین رسیدهاند میدانند که سخن پروردگار متعال حق است «فَأَمَّا الَّذینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ»
امّا آنها که ایمان ندارند طبیعی است که میگویند: اصلاً خدا برای چه این مثال را زد؟ این هم مثال بود؟! «وَ أَمَّا الَّذینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً» امّا برای اهل ایمان هیچ فرقی نمیکند که پروردگار عالم از شقالقمر صحبت کند یا از عظمت آسمانها و زمین و یا از یک پشه؛ چون میدانند خدای متعال حکیم است و سخن او حق است.
آنهایی که ایمانشان ضعیف است یک مطلب خارقالعاده میخواهند، اصلاً اینکه انبیاء معجزه آوردند برای این است که بشر میخواهد چیزهای خارق العاده را ببیند تا ایمان بیاورد امّا اگر بفهمد، در خلقت همین پشه عظمت باریتعالی را میبیند.
ما حکمت خیلی از چیزها را نمیدانیم بعد میگوییم خدا اصلاً برای چه پشه را خلق کرد؟ اینکه مدام انسان را آزار میدهد فایدهاش چیست؟ یکی برای این است که تکبّر را از انسان دور کند ولی واقعاً که این نیست، تا بشر به آن مقامی نرسد که حکمت اشیاء را بفهمد، میگوید: «ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً» چرا پروردگار این مثال را زد؟ امّا انسان باایمان است که درک میکند هر چه از ناحیه الله تبارک و تعالی است حکمت دارد!
«وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى»