بسمه تعالی
حضرت آیت الله دکتر روح الله قرهی(مدّ ظلّه العالی) در ادامه تفسیر سوره مبارکه بقره به بررسی آیه 28 این سوره پرداختند و فرمودند: علّت اصلی کفر، تأمّل نکردن در خلقت است، این که انسان تفکّر نمیکند که در ابتدا نبوده، بعد به وجود آمده، سپس می میرد و مجدّد زنده می شود و در آخر به سوی خدا برمیگردد. لذا ایشان در این جلسه به بررسی واژه «امواتاً» در آیات دیگر کلام الله مجید پرداختند.
«کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یُحْییکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»[1]
تأمّل نکردن در خلقت؛ علّت اصلی فسق و فساد در زمین
یکی از عللی که انسان دچار فسق و فساد در زمین میشود، تأمّل نکردن در حالت خلقت خودش است. معالأسف انسان وقتی چشمش را باز میکند و بزرگ میشود، فکر میکند همه چیز در همین دنیاست و تصوّر میکند از اوّل همین جا بوده است و تا آخر هم همین جا خواهد بود. علّت اصلی این است که تأمّل در مسائل وجودی خودش ندارد و تفکّر نمیکند.
انسان باید ببیند حالت خلقت خودش چگونه است «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»[2] و همچنین به حالت خلقت عالم نگاه کند و در مورد آنچه که در عالم، در اطراف خودش میگذرد، تفکّر کند.
علّت نقض عهد، علّت قطع امر ذوالجلال و الاکرام، علّت فساد در زمین، علّت فسق، علّت إنقلتهای بیجهت آوردن و «ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً»[3] گفتنها و ...، این است که تفکّر نمیکند و تأمّل در مطالب خودش ندارد. «کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ»[4] چرا کافر میشود؟ چون نمیداند نبوده و بعداً به وجود آمده است. فکر میکند از اوّل همین بوده است.
آن که از اوّل تصوّر کرد همین است، هیچگاه تصوّر نمیکند که میرود و همه چیز را همین جا میبیند - به این نکته دقّت کنید -
برای همین یکی از مطالب مهم، تأمّل در خلقت خودمان و همه موجودات در عالم است که قرآن کریم و مجید الهی برای ما تبیین میکند. این که نبودند و شدند. ما تصوّر میکنیم بودیم. حتّی تصوّر نمیکنیم که در عالم ذر بودیم، بلکه تصوّر میکنیم از اوّل در همین زمین بودیم و طبعاً هم در زمین میمانیم.
در روایت دارد این که میگویند: وقتی میّت را تلقین میکنند، بعد از این که بیان کردند: «یا فلان ابن فلان» - و یا اگر زن باشد، «یا فلان بنت فلان» اسم خودش و اسم پدرش را میآورند - این فراز را برایش بیان کنند که «ان الموت حق» به درستی که مرگ حق است؛ به این علّت است که خیلیها - مثل ما - تشییع جنازه رفتند، غسّالخانه رفتند، دیدند بدن ها را روی سنگ غسّالخانه میگذارند و میشویند، دیدند کفن میکنند، دیدند به خاک میسپارند امّا باور ندارند که خودشان هم میمیرند.
آقا میرزا جواد آقای ملکی تبریزی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن مرد الهی یک کد بسیار مهمّ و اساسی را به شاگردان و خصّیصین خودشان از جمله آیتالله العظمی مرعشی نجفی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، استاد عظیمالشّأنمان بیان فرمودند و آن این که: علّت این که انسانها با این که دیدند ولی تأمّل و باور نمیکنند که خودشان هم میمیرند؛ این است که باور ندارند قبلاً نبودند و شدند؛ تصوّر میکنند، بودهاند - این کد مهمّی است -
آن که فکر کند بوده است، هیچ موقع تصوّر نمیکند که میرود. آن که میداند نبوده و شده، میداند پس میرود امّا آن که فکر میکند از اوّل بوده، فکر نمیکند که میرود، لذا تأمّل در این مطلب نمیکند.
عدم اعتقاد به معاد و تصوّر «هر چه هست در این دنیاست»
اینجا هم قرآن کریم و مجید الهی همین را میفرماید: «کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ». علّت این که کافر هم میشوند، همین است. کسی که میگوید من اینجا هستم، دیگر اعتقاد به این ندارد که فردای قیامتی هم هست و جوابی هم باید پس بدهد؛ لذا معلوم است به همه چیز کافر میشود.
پس علّت کفر هم در اینجا معلوم میشود، علّت کفر این است که انسان باور به این را که قبل نبوده، شده و بعد میرود؛ ندارد و فکر میکند همیشه هست. دیگران را هم میبیند که میمیرند امّا باور ندارد و میگوید: من که حالا حالاها هستم.
نهایتاً خیلی هم بخواهد فکر کند، تصوّر به فنا میکند. لذا دیدید بعضی از این افراد میترسند حتّی در قبرستان و تشییع جنازه بیایند، در غسّالخانه هم که نمیروند، وحشت دارند. باورشان نمیشود که یک روزی من هم میروم، چون میگویند همه چیز همین جاست.
کسی هم که گفت: همه چیز همین جاست، به همه چیز هم کافر میشود إلّا به آن نفس امّاره خودش- باز هم این یک کد است که عرض میکنم - یعنی اعتقاد به هیچ چیزی ندارد. اصلاً به چه چیزی میخواهد اعتقاد داشته باشد؟! کسی که میگوید همه چیز همین جاست، دیگر چطور بگوید آخرتی هست؟! آن که میگوید آخرتی هست، میگوید نماز بخوانم، بالاخره آخرتی هم هست. آن که میگوید آخرتی هست، میگوید: انفاق کنم، پس آخرتی هم هست و ... .
در آیات اوّلیه سوره بقره، راجع به به متّقین فرمود: «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ»[5] و در آیه بعدی با «الَّذینَ» توضیح داد که متّقین چه کسانی هستند، فرمود: «الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»[6] دوباره توضیح میدهد که این متّقین چه کسانی هستند، میفرماید: یک خصوصیت دیگرشان این است که به مقام یقین رسیدند و میدانند آخرتی هست «وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ»[7].
کسی که میداند آخرتی هست، عمل میکند. کسی که نداند آخرتی هست، به همه چیز کافر میشود. اصلاً وقتی کسی اعتقاد به آخرت ندارد، لزومی ندارد کار کند. نماز، روزه، مواظبت و مراقبت ما در مورد این که یک موقعی به کسی ظلم نکنیم، حق الناس را رعایت کنیم و ...؛ برای این است که میگوییم فردای قیامت باید حساب پس دهیم امّا کسی که به این چیزها اعتقاد ندارد، طبعاً ظلم میکند و برایش مهم نیست. میگوید: هر که زورش بیشتر باشد، اتّفاقآً میتواند بیشتر منفعت ببرد، اگر توانستم چپاول بیشتری کنم، اینجا سرافرازم. لذا اینطور تصوّر میکند و سرافرازی را در آخرت نمیبیند؛ چون به همه چیز در آخرت کافر شده و به آنچه که من و شما و دین مبین بیان میفرماید، طبعاً اصلاً اعتقادی ندارد و به آنها کافر است.
دلیل این است: باور به این که از اوّل نبوده و بعد شده و بعد هم به ظاهر از این دنیا میرود، ندارد. نهایتی که تصوّر کند، این است که نابود میشویم. لذا میگوید: حداقل از این چند صباحی که هستم، لذّت ببرم، در این چند صباح، هر که زورش بیشتر رسید، بیشتر بهره برداری میکند. من که آن طرف را خبر ندارم، تمام میشود، فانی میشویم و از بین میرویم. پس تا میتوانم در اینجا باشم، استفاده کنم.
همانگونه که میبینید گاهی خبرهایی است که یک مقداری از آنها را میگویند که انسانها را میدزدند و میروند کلیّهها و حتّی قلبهایشان را درمیآورند. صهیونیستها که فلسطین اشغالی را اشغال کردند، خیلی از این کارها را میکنند. یعنی برای این که خودشان زنده باشند، انسانهایی را که هم جنس خودشان هستند، به عنوان برده در اختیار میگیرند. با این عنوان که نفعش برای من این است که من از اعضاء و جوارح او بهره ببرم. او باشد به خاطر اینکه من باشم؛ یعنی الآن نگهش میدارم، اگر یک زمانی قلبهایش، ریههایش و ... را خواستم، به خود پیوند میزنم که من زنده باشم. یعنی ولو چند صباح بتوانم زنده باشم امّا مهم این است که من باشم. چون آن طرف را خبر ندارم و به آن دنیا اعتقادی ندارم؛ پس الآن باید من باشم.
برای همین است به همه چیز کافر میشوند «کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ»، باید یادتان بیافتد که «وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ»؛ پس شما نبودید، خدای حیّ، ذوالجلال والاکرام شما را احیا کرد، «ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یُحْییکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ».
مردگانی به ظاهر زنده!
1. بررسی آیاتی از سوره نحل:
کسی در خلقت تأمّل نمی کند، جزء اموات است.
گرچه این آیه کلیّت بحث را بیان میفرماید امّا ذوالجلال والاکرام در آیاتی دیگر تبیین میکند که شما نبودید و بعد شدید، آن هم از یک نطفهای که آب گندیده بود و از آن اسپرم که با چشم غیر مسلّح دیده نمیشد، بیرون آمدید تا درون رحم که قرار گرفتید، بعد پوست و گوشت گرفتید و بعد به انسان کامل تبدیل شدید و بعد هم بیرون آمدید. لذا پروردگار عالم در قرآن کریم و مجید الهی به زیبایی برای انسان تبیین میکند و شرح میدهد که چه بودی و الآن چه شدی. منتهای امر در این آیه 28 سوره مبارکه بقره، کلیّت قضیه را بیان میفرماید، «کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یُحْییکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»، زندهتان میکنند، بعد برمیگردید؛ پس معلوم میشود که نباید فکر کنید همینطوری بودید. در نهایت قضیه هم «ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»؛ یعنی همان «إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون» است، لذا این را باید بدانید که نهایت کار شما، بازگشت به خدا خواهد بود.
منتها یک نکتهای است که خیلی ها باور به این ندارند و وقتی باور به این ندارند، پروردگار عالم میفرماید: در همین دنیا هم مَثَل اینها، مَثَل همان اموات است.
پروردگار عالم در سوره نحل میفرماید: اینها کسانی هستند که باور ندارند قبلاً نبودند و خدا آنها را احیا کرد و بعد هم میمیرند و مجدّد خدا آنها را زنده میکند و مجدّد به سوی خدا برمیگردند. تمثیلی که پروردگار عالم میزند این است: مَثَل اینها، مَثَل کسانی است که اموات هستند.
در آیات قبلی اینگونه میفرماید: «أَ فَمَنْ یَخْلُقُ کَمَنْ لا یَخْلُقُ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ»[8] آیا آن خدایی که این خلق را انجام داد و شما را خلق کرد، مانند کسی است که نمیآفریند؟! چرا در این دقّت نمیکنید و بیدار نمیشوید؟! ملاک از «تَذَکَّرُونَ» همین است که شما چرا در این قضیّه دقّت نمیکنید.
لذا پروردگار عالم میفرماید: چرا به این نشانههایی که در زمین هست و خدایی که این همه را خلق کرد، دقّت و تأمّل نمیکنید و متذکّر این قضیّه نمیشوید.
«وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحیمٌ»[9] اگر شما بخواهید نعمتهای پروردگار عالم را بشمارید، اصلاً نمیتوانید.
نعمت همین انگشت سبابه را در نظر بگیرید. من بارها اشاره کردم، خیلی جالب است، از لحاظ بافتشناسی در پزشکی بیان میشود: اگر از اول خلقت تا آخر خلقت همه میلیاردها انسانی را که از دنیا رفتند و میلیاردها انسانی هم که الآن هستند و میلیاردها انسانی هم که به وجود میآیند، یک جا قرار بدهند و اثر انگشت آنها را بگیرند، میبینید هیچکدام از آنها اثر انگشت یکسانی ندارند!
حتّی آن دو قلوهایی هم که همه چیزشان مثل هم است، نوع صحبتشان، نوع نگاهشان، نوع نشست و برخاستشان، حتّی خال صورتشان یکی است و هیچ تفاوتی با هم ندارند؛ اثر انگشت یکسانی ندارند.
در این یک دانه بند انگشت چه خبر است؟! درحالی که وقتی دقّت کنیم صورت ظاهر همه اثر انگشتها شبیه همدیگر است امّا درحقیقت هیچ کدام از انسانها اثر انگشتشان شبیه هم نیست! لذا انسان باید به این خلقت دقّت کند.
این نعمت باران انصافاً چیست؟ چگونه بخار میشود و برمیگردد؟ انسان به خصوص از وقتی توانست آسمان را تسخیر کند، وقتی با هواپیما بالای ابرها میرود، بهتر میبیند این ابرها چگونه است. این فشردگی چیست؟ بعد این رعد و برقی که میزند و بعد دومرتبه تبدیل به آب میشود، چگونه است؟
انسان اگر به این موارد دقّت کند، متوجّه میشود که واقعاً انسان نمیتواند این نعمتها را بشمارد.
همین نعمت سخن، انصافاً این اصوات چیست که به گوش من و شما میرسد، این حروف چیست که تبدیل به یک کلمه میشود، کلمات جملهای را درست میکنند و بعد هم وقتی این کلمات از دهان خارج شد، توسط این جریان هوا که ما نمیبینیم، به گوش شما میرسد. حال، این گوش چگونه فرکانسش را تنظیم میکند که آنها را بگیرد و ... .
همه اینها خودش خلقت عظیم پروردگار عالم است که بشر در اینها تأمّل کند.
«وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ»[10] پروردگار عالم هر چه را پنهان کردید و هر چه را آشکار کردید، میداند.
بعد میفرماید: «وَ الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَخْلُقُونَ شَیْئاً وَ هُمْ یُخْلَقُونَ»[11] بدانید آن معبودهایی را که غیر از خدا به عنوان خدا میخوانند، چیزی خلق نمیکنند، بلکه همه اینها خودشان مخلوق خدا هستند و خدا مخلوق هیچ احدی نیست.
بعد میفرماید: یا رسول الله! میدانی اینها برای چه اینگونه هستند؟ «أَمْواتٌ غَیْرُ أَحْیاءٍ»[12] پوردگارعالم آخر آب پاکی را روی دست پیامبر و مؤمنین میریزد و میفرماید: اینهایی که مدام دارند ایراد میگیرند و در خلقت خودشان و عالم تأمّل نمیکنند؛ اموات هستند. «وَ ما یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ» اینها هیچ حس و شعوری ندارند، موقعی هم که مبعوث میشوند، تازه میفهمند چه خبر هست. «إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَالَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْکِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ»[13].
پس پروردگار عالم اصلاً یک عدّه را اموات میخواند. لذا در همین آیه مورد بحث ما (آیه 28 سوره مبارکه بقره) میفرماید: شما چطور دقّت نمیکنید که مرده بودید، خدا شما را زنده کرد؛ سپس میراند و در آخر به خدا برمیگردید و در آخر به خدا برمیگردید؟! «کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یُحْییکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»، امّا یک جا میفرماید اینها اموات هستند، یعنی پروردگار عالم کسی را که تأمّل در خلقت خودش نمیکند، جزء اموات حساب میکند، صورت ظاهرش زنده است، امّا درک حقیقی ندارد.
2. بررسی آیاتی از سوره فاطر:
کسانی که با وجود این همه نشانه، ایمان نمی آورند؛ همچون مردگان در قبور هستند.
پروردگار عالم در سوره فاطر از طریق پیامبر عظیمالشّأنش به انسانها بیان میفرماید: شما فقیر هستید «یا أَیُّهَا النَّایا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمید»[14].
در ادامه ذوالجلال و الاکرام بحث را به این آیه میکشاند: «وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمى وَ الْبَصیرُ»[15] آیا آن کسی که کافر و کور است با آن کسی که بصیر و بینا است؛ یکسان است؟!
«وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ»[16] ظلمات و نور مساوی نخواهد بود، آنها در ظلماتند و مؤمنین در نور.
«وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ»[17] آنها که در آفتاب هستند و آنها که در سایه هستند، یکسان نیستند.
«وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ»[18] پروردگار عالم مؤمنین و آنها را که اهل علم هستند، به عنوان احیاء میداند، امّا آنها را که در جهل و ظلمات هستند و کورند، به عنوان اموات میداند؛ لذا میفرماید: «وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ» اینها با هم یکسان نیستند، همانطور که زنده و حیّ یکسان نیستند. «إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشاءُ» خداوند هر که را بخواهد، شنوای کلام میکند. «وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ» جالب این است که در ادامه میفرماید: مَثَل اینها مَثَل کسانی است که در قبر خوابیدهاند و نمیشنوند.
«إِنْ أَنْتَ إِلاَّ نَذیرٌ»[19] کار تو همین انذار دادن است. اینقدر حرص نخور که چرا برنمیگردند.
«إِنَّا أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشیراً وَ نَذیراً»[20] ما تو را به حقّ به عنوان بشیر و نذیر خلق فرستادیم. پس نگران نباش که چرا اینها برنمیگردند. «وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فیها نَذیرٌ» هیچ امّتی نبود جز این که در میان آنها کسی بود که آنها را انذار دهد؛ یعنی پیامبری بود که آنها را بترساند. امّا تو برای آن کسی که مرده است و مَثَلش هم مَثَل کسی است که در قبر خوابیده و هر چه هم تکانش بدهی، دیگر بلند نمیشود؛ نگران نباش.
چون میدانید پیامبر رحمه للعالمین بود، دلش میسوخت، میگفت: ای کاش اینها برگردند امّا پروردگار عالم میگوید: یا رسول الله! اینها برنمیگردند، اینقدر حرص نخور، «لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنین»[21] خودت را به هلاکت نیانداز که اینها چرا ایمان نمیآورند.
علّت ایمان نیاوردن هم این است که اینها اموات هستند، پس کسانی هم که کافر هستند و تفکّر در خلقت خود نمیکنند، به عنوان اموات هستند، امواتی که به صورت ظاهر زندهاند و راه میروند امّا در حقیقت زنده نیستند.
1. بررسی آیاتی از سوره مرسلات:
در همین دنیا هم مصادیق حیات بعد از مرگ مشهود است.
در سوره مرسلات هم میفرماید: اینها که آیات الهی را تکذیب میکنند مانند اموات هستند.
در ابتدا راجع به مکذبین بیان میکند و میفرماید: وای بر اینهایی که آیات الهی را تکذیب میکنند، «وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ»[22].
در ادامه راجع به زمین میفرماید: «أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفاتاً»[23]، «أَحْیاءً وَ أَمْواتاً»[24]، «وَ جَعَلْنا فیها رَواسِیَ شامِخاتٍ وَ أَسْقَیْناکُمْ ماءً فُراتاً»[25]، «وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبینَ»[26]، آیا ما زمین را جامع حوائج و کفایات قرار ندادیم. شما هر چه را که هست دارید میبیند. همه آیات الهی در زمین برای شما تبیین شده است.
یک نمونهاش همین الآن پائیز است، برگ درختها میریزد. این فیلمهای مستند را دیدهاید یک موقعی در راز حیات زمین نشان میدهد که حتّی لایههایی خشک میشود و دیگر هیچ بارندگی نیست و ماهیها همه از بین میروند و در زیر آن گل و لای قرار میگیرند، انسانها و حیوانات دیگر میآیند از آنجا رد میشوند و ... امّا وقتی بارندگی میشود، مجدّداً همان جا تبدیل به رود میشود و جالب است زیر آن گل و لایی که در آن پایین قرار داد و حیوانات و انسانها آمدند از آنها عبور کردند، مجدّداً ماهیهایی حیات میگیرند! پروردگار عالم حیات اموات را اینگونه دارد به ما نشان میدهد. حال، «کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ» چگونه شما کافر به خدا میشوید؟!
اصلاً اینها راز بقا است و اینطور حیات را نشان میدهد. خیلی زیباست تمام این رودخانه عظیم، خشک میشود، طوری که اصلاً انگار نه انگار این جا یک زمان آب بوده، خشکِ خشک میشود، ماهیها آن زیر میمانند، در یک زمین برهوت حیوانات که دارند کوچ میکنند، میآیند رد میشوند؛ گاومیشها میآیند از آن جا رد میشوند و بعد که بارندگی میشود اینجا دو مرتبه تبدیل به یک رودخانه میشود و از زیر آن گل و لای، این ماهیهای ریز مجدّداً حیات پیدا میکنند!
این درست همان چیزی است که پروردگار عالم راجع به حیات بشر میفرماید. شما چطور تصوّر میکنید وقتی از دنیا رفتید، دیگر زنده نمیشوید؟! خدای متعال دارد مصداقهایش را در زمین برای انسان بیان میکند.
پروردگار عالم در همین آیات میفرماید که ما مصداقهای حیّ شدن مجدّد را برای شما آوردیم. «أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفاتاً» همین زمین برای شما کفایت نمیکند که در آن تأمّل کنید. ما حوائج شما را در آن برآوردیم، باید دقّت کنید. «أَحْیاءً وَ أَمْواتاً» در همین جا، هم زندگی و هم مردن را به شما نشان دادیم و در آن پنهان کردیم امّا شما دقّت نکردید، وای بر مکذّبین که آیات الهی را تکذیب کردند.
تأمّل در خلقت و دوری از کفر، فسق، ضلالت و گمراهی
پس اگر انسان در این مسائل دقّت نکند، حقیقتاً مرده است و خدای متعال هم در این آیه 28 سوره بقره میفرماید: شما دقّت کنید و إلّا کافر میشوید و کافر هم همه چیز را در همین دنیا میداند. لذا در حقیقت مرده است؛ چون جز اینجا، چیز دیگری را نمیبیند، نه قبل خودش را نگاه میکند که من چه بودم و نه بعد خودش را!
جدّاً من چه بودم که الآن دارم حرف میزنم؟! چگونه است که میتوانم با چشمم این حروف را ببینم؟! این حروف چیست که چیده میشود و من میخوانم؟! اصلاً سواد چیست؟! علم چیست؟! این انسان چیست؟! این قدرت تفکّر که در انسان هست، چیست؟! اینکه انسان توانست به واسطه تفکّرش، برق و نور و همه مطالب را اختراع کند، چگونه است؟! چرا حیوان نمیتواند و همانطور که از اوّل زندگی میکردند، الآن هم هستند؟!
عرض کردم جز این که مثلاً برای بچّهها کارتون درست میکنند و میگویند: آقا فیله و آقا خرسه و ... خانه ساختند؛ هیچکس نمیگوید شیر توانسته خانه بسازد؟! حیوانات از اوّل همینطور زندگی میکردند امّا بشر ابتدا از غارنشینی شروع کرد و تا الآن که به کرات دستیابی دارد. اینها آیا قابل تأمّل نیست؟! آیا قابل تفکّر نیست؟! بشر همین است، اگر دقّت کند آیات الهی را در وجود خودش میبیند، پس دیگر کجا کافر میشود؟!
پس علّت اوّل کفر این است که تأمّل در حیات خودش و حیات خلقت نمیکند که این خلقت چگونه است؟ ما واقعاً خودمان بودیم که توانستیم اینطوری خودمان را خلق کنیم؟! جالب این است بعضیها هم در عالم ادّعایشان میشود و در مقابل خدا میایستند و ... . خوب بگو: آیا واقعاً خودت توانستی اینطور خلقت به این زیبایی که قابل تفکّر است و براساس آن رشحات عقلانی میتواند به خوبی تفکّر کند و ذهنش را به کار بیاندازد تا این ذهن بتواند کارهایی را که به ظاهر نشدنی است، انجام بدهد و ...؛ خلق کردی؟!
همه اینها از قبل بوده است. مثلاً همین اتم از روز نخست بوده و انسان آن را خلق نکرده، بلکه انسان فقط توانست کشف اتم کند و انرژی را از این اتم به دست بیاورد وإلّا اتم از روز نخست بوده است.
تأمّل در اینها انسان را از کافر شدن دور میدارد و طبیعی است دیگر به دنبال فسق نمیرود و ضلالتها و گمراهیها برایش به وجود نمیآید.
پروردگارا! به اولیاء و انبیائت قسمت میدهیم به همه ما هشیاری و بیداری مرحمت بفرما.
ی
[2] بحارالأنوار، ج: 2، ص: 32، باب: 9