بسمه تعالی
«کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْیَکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یحُْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ - هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَکُم مَّا فىِ الْأَرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلىَ السَّمَاءِ فَسَوَّئهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَ هُوَ بِکلُِّ شىَْءٍ عَلِیم»
در آیات قبل بیان شد دلیل کفران نعمت انسان، مع الأسف فسق خواهی و علاقه به فجور اوست، پروردگارعالم به انسان تذکار میدهد و میفرماید: چطور به خدا کافر میشوید در حالی که شما نبودید و خدا شما را حیّ قرار داد، بعد شما را میمیراند و دو مرتبه احیا میکند و آن گاه «ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُون» به او مراجعه میکنید، که چند جلسهای در این آیات بحث کردیم.
بعد میفرماید کدام خدا این گونه است که میتواند شما را حیات ببخشد؟ آن خدایی که «الَّذِى خَلَقَ لَکُم مَّا فىِ الْأَرْضِ جَمِیعًا» همه آن چه که در زمین است را برای شما خلق کرد، همه عالم در اختیار شماست، بعد فرمودند: «ثُمَّ اسْتَوَى إِلىَ السَّمَاءِ فَسَوَّئهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَ هُوَ بِکلُِّ شىَْءٍ عَلِیم» خدا به آسمانها پرداخت و هفت آسمان را بر فراز یکدیگر برافراشت، بعد هم نفرمود «وَ هُوَ بِکُلِّ شَیءٍ قَدِیر» قادر است که البته او بر همه چیز قادر است، بلکه فرمود «وَ هُوَ بِکلُِّ شىَْءٍ عَلِیم» پروردگارعالم همه اینها را از روی علم و آگاهی آفرید، این نکته بسیار مهمّی است.
چند نکته در این آیه شریفه است؛ یکی این که پروردگارعالم در این آیات میخواهد بیان بفرماید که خالق اوست، لذا کسی که خالق را شناخت طبعاً دیگر کفران نعمت نمیکند و کافر بالله نمیشود چون یک علّت این که انسانها کافر میشوند این است که باور به خالق بودن ذوالجلال و الاکرام ندارند، وقتی انسان بداند که حضرت احدیّت، خالق است مطیع میشود، در آیات بالا بیان کردیم وقتی پروردگارعالم میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَحْىِ أَن یَضْرِبَ مَثَلًا مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا» خدا هیچ حیایی ندارد که از پشه یا بالاتر از او مثال بزند، چه کسانی این را پذیرفتند؟ «فَأَمَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِم» اهل ایمان پذیرفتند چون میدانند خدا خالق است و برایشان مهم نیست «أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِم» میگویند، امّا آنهایی که کافرند «وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُواْ فَیَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَاذَا مَثَلا» میگویند خدا برای چه چنین مثالی زد؟ چرا پشه گفت؟ چرا سوره بقره گفت؟ اینها را که بیان کردیم، اینجا در این دو آیه میفرماید: «هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَکُم مَّا فىِ الْأَرْضِ جَمِیعًا»، «کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ»، نکته دوّم این است که پروردگارعالم میخواهد بفرماید اگر واقعاً بدانید خدا خالق است و در خلقت پروردگارعالم را تأمّل کنید به قول ما طلبهها هیچ إن قلت و اشکالی نسبت به کردار و اعمال پروردگارعالم نمیگیرید چون به حقیقت نمیدانید خدا خالق است اشکال میگیرید و میگویید «مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلا» .
پس نکته اوّل، خالق بودن خدا در اینجا معلوم میشود و مسئله دوّم این که بشر بعد از فهم خالقیت او، مطیع محض میشود چون میداند «فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِم»، چون میداند خدا علیم است «وَ هُوَ بِکلُِّ شىَْءٍ عَلِیم» خدا چون علیم است آگاه بر هر شیء است یعنی پروردگارعالم از روی علم دارد برنامهای را انجام میدهد آن جا که مَثل پشه یا فیل یا بقره را میزند فرقی نکرده است، او میداند خدا علیم است، خالقی که همین طوری خلق نکرده بلکه از روی علم خلق کرده است لذا مطیع میشود و دیگر اشکال نمیگیرد.
این جا چرا این طور است؟ چرا این جا را نفهمیدم؟ بنده تا مسائل را نفهمم و درک نکنم عمل نمیکنم. خیلی مواقع بوده است که انسان بسیاری از مطالب را نمیدانسته است و در آینده برای او معلوم شده است، بارها این مثال را زدم که خیلی هم دور نمیرویم اگر یک نفر صد سال پیش میگفت آقا یک جعبههای کوچک به اندازه کف دست میآید که انسانها همدیگر را ببینند، کسی که این طرف دنیا باشد بتواند آن طرف دنیا را ببیند، به او خوب میخندیدند، میگفتند این آقا خیلی مطالعه کرده و درس خوانده است سیمهای مغزش روی هم افتاده و قاطی کرده است، باید کمی استراحت کند و بیرون برود که بادی به سرش بخورد، این چرندیات چیست که میگوید؟ مگر میشود؟! کسی از آن طرف دنیا در یک چیزی به اندازه کف دست حرف بزند من او را ببینم؟! او هم من را ببیند؟! خیلی خوش خیال است، خیالات و وهم است، بله آن زمان این طور میگفتند چون شرایط آن زمان این گونه اقتضاء میکرد. اگر بر فرض کسی جلوتر از زمان خود بود و این مطالب را بیان میکرد او را مجنون میپنداشتند، آیا غیر از این است؟! میگفتند مجنون است.
اگر کسی تصوّر کند که من علّت و دلیل و برهان خیلی از چیزها را نمیدانم پس اطاعت فرمان پروردگارعالم را نمیکنم و تا زمانی که ندانم بعضی از مطالب را میپذیرم بعضی را نمیپذیرم، «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ» به تعبیر قرآن به بعضی ایمان میآورم و به بعضی کافرم چون من نفهمیدم؛
اوّلاً پروردگارعالم میگوید شما چگونه ادّعا میکنید «من» و بعد میخواهید کفران نعمت کنید، اصلاً مگر خودتان بودید، «کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنتُمْ أَمْوَاتًا» کسی بگوید که خودش حیّ ابدی باشد ، بله قبول است ولی شما چطور میتوانید ادّعا کنید که چون من نمیدانم پس نمیپذیرم، انسان در مقابل وحی تسلیم است.
ثانیاً پروردگارعالم میفرماید ما همه چیز را خلق کردیم، «ثُمَّ اسْتَوَى إِلىَ السَّمَاءِ فَسَوَّئهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ» ما هفت آسمان را روی هم برافراشتیم و خداست که عالم است، شما که به همه چیز عالم نیستید، «وَ هُوَ بِکلُِّ شىَْءٍ عَلِیم» آیا شما به همه چیز عالم هستید؟ ! در همین کره زمین چقدر غارهای زیرزمینی هست که شما نمیدانید؟ اگر به من و شما بگویند که حیواناتی هستند که بشر هنوز آنها را ندیده که همین طور هم هست ، سال گذشته بود که بیان کردند یک هواپیمای کوچک که از جنگلهای آمازون رد میشد، دیدند عجب یک عدّه از انسانها هستند که هنوز شناسایی نشدهاند و آنها به سمت این هواپیمای کوچک نیزه پرتاب کردند، در اینترنت سرچ کنید و ببینید، آن انسانها تصوّر کردند که این هواپیما یک پرنده ایست یعنی حتّی انسانهایی هستند که ما از آنها خبر نداریم و آنها هم خبر از دنیای جدید ندارند، این طور است، بشری که هنوز نتوانسته است در جنگلها، انسانهای هم نوع خود را بشناسد و خیلی از مطالب دیگر ناشناخته هم وجود دارد، چطور ادّعا میکند که «مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَاذَا مَثَلا» چرا خدا پشه را مثال زده است؟ چرا اسم یک سوره بزرگ با این همه آیات را بقره گذاشته است؟ اوّل سوره بقره عله العللی این نام را بیان کردهام و به آیات خودش هم که برسیم بیان میکنم که چقدر زیبا اسم گذاری کرده است و میخواهد که حواس ما چقدر جمع باشد، این اسمائی که گذاشته میشود یک تلنگر ابدی برای ماست، و خیلی نکات مهمی است، خدایی که نام یک سوره را قدر و نام دیگری را کوثر و یک سوره را عصر نام میگذارد حال نام یک سوره را بقره بگذارد و یک سوره را نمل بنامد، اسم قحطی شده بود! اسم نبود که پروردگارعالم این ها را گذاشت! علّت و حکمت آن چیست؟ باید در این تأمّل کنیم.
پروردگارعالم میفرماید شما که میگویید «وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُواْ فَیَقُولُونَ مَا ذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَاذَا مَثَلا» چرا خدا این مثال را زد و پشه گفت، پروردگارعالم میفرماید «وَ هُوَ بِکلُِّ شىَْءٍ عَلِیم» شما مخلوقید، این کد ابدی که قبلاً دادهام را همیشه در ذهنتان داشته باشید، عزیزان من! واقعاً اگر ما با این کد جلو برویم خیلی از چیزها حل میشود، بیان کردهاند این کد همیشه در ذهنتان باشد و از بس بیان کردم شما آن را میدانید و حفظید، گفتیم که ما مخلوقیم، مخلوق، محدود است، مخلوق، مفعول است، مفعول، فعل خالق است، خالق، فاعل است، ما فعل فاعلیم، مفعول و مخلوقیم و مخلوق، محدود است، آن کسی که محدود است لایتناهی را درک نمیکند، انسانها در هر زمانی محدودند، عرض کردم صد سال پیش اگر میگفتید تلفن همراه را در دستت میگیری و از این طرف دنیا، آن طرف دنیا را میبینی، آیا باور میکردند! گرچه روایت بیان فرموده است که از نشانههای آخر الزمان این است که «یری الناس من المشرق الی المغرب و من المغرب الی المشرق» که نفهمیدند یعنی چه، از نشانه آخرالزمان این است که مردم از مشرق، مغرب را میبینند و از مغرب، مشرق را، امّا اگر میگفتی چطور؟ کسی نمیدانست، بعضی از روایات را داریم که به صورت رمزیه است، نمیدانیم چرا این طور بیان میکردند که رمز است، عزیز دلم! برای این که بشر محدود است حتّی محدود به زمان خود است، بشر اوّلیه کجا الآن کجا! آیا بشر اوّلیه باور میکرد در پارههای آهن بنشیند و پرواز کند! بارها این را عرض کردم گفتم اگر قبل از اختراع هواپیما کسی میگفت پارههای آهنی میآید که در آن مینشینند و بالا میروند، میگفتند خدا شفا دهد، بنده خدا مریض شده است، چه میگویی جاذبه زمین یک دانه کاه را جذب میکند، تو میگوید پارههای آهن، آهن که به این سنگینی است، به هم وصل میشود به آسمان میرود تازه آدم هم در آن مینشیند، عزیز من! الآن معما حل شده و آسان شده است، امّا باور آن برای انسان ممکن نبود چون محدود به زمان خود هست.
ما محدود به مکان و زمان هستیم، چه میدانیم در عالم چه خبر است لذا میگویند وقتی انسان قبض روح میشود تازه خیلی از مطالب را میفهمد، چون این روح قابل پرواز در مکان است میرود و تازه میفهمد چه خبر است، یک مثال بزنم، در مثال مناقشه نیست، زمانی که سوار هواپیما هستید وقتی بالا میرود و اوج میگیرد، شما میبینید که اندک اندک این خانهها به اندازه یک قوطی میشوند و از داخل هواپیما به اتوبانها که نگاه میکنی میبینی عجب! یک چیز کوچکی دارد آنجا حرکت میکند، تازه میفهمیم که عجب! این انسان که این همه ادّعا میکند من توانستم آسمانخراشها را خلق کنم، همه این آسمانخراشها با این به ظاهر عظمتشان از بالا که نگاه میکنی هیچ میشود، انسان محدود است. این مثال را زدیم که بدانیم وقتی هم که روح از کالبد بیرون میورد تازه سیطره به مکان پیدا میکند چون ما در مکان خود محدودیم و همه مکانها را نداریم، به فرموده قرآن فقط متّقین هستند که میتوانند گذشته و حال و آینده را با هم داشته باشند امّا ما هر کدام در زمان و مکان خود محدود هستیم. - این نکته خیلی مهمّی است عزیز دلم! خدا کند متّقی شویم - و هر چیز را هم با زمان خودمان میسنجیم و باورمان نمیشود که مطالب دیگری هم هست، ما محدود به مکان خود یعنی این دنیا و این ارض هستیم، الآن یک چیزی در فضای بالای سرمان میبینیم، به ظاهر میگوییم: آسمان است، یک چیزی را میبینیم که کره ماه است، وقتی از این مکان بیرون رفتیم و از جو خارج شدیم، وقتی در کره ماه رفتی، نگاه میکنی میبینی، عجب! کره زمین در آسمان است، من که در کره زمین بودم، فکر میکردم کره ماه و مریخ در آسمان است، حالا که در اینجا هستم، میبینم: عجب! کره زمین هم در آسمان است. ما تا حالا فکر میکردیم آسمان بالاست یعنی ما الآن در آسمان هستیم. ما همیشه آسمان را بالا میبینیم در حالی که آسمان به ما احاطه دارد. این نکته را یادداشت کنید، نکته بسیار مهمّی است.
پس ببینید وقتی ما محدود به زمان و مکان هستیم، چون ما مخلوقیم،
متّقین عالم هم باذن الله تبارک و تعالی و لطف خداست که گذشته، حال و آینده را با هم دارند. عزیزدلم! هر مخلوقی نه تنها انسان وقتی مخلوق شد، محدود میشود، این قاعده است. تنها خالق است که محدود نیست چون خالق است، فاعل و انجام دهنده کار است.
مثل فیلمهای تخیّلی میماند که گاهی انسانها درست میکنند و زمانی را نشان میدهند که رباتها و کامپیوترها بر انسان مسلّط شدهاند، اصلاً و ابداً نمیشود، تخیّل است، برای این که بالأخره آن رایانهها مخلوق ذهن بشر است. این را هم یادداشت کنید که از نکات مهم است، در آن تأمّل کنید. من گذرا رد میشود، هر کدام اینها مبانی بحثهای علمی و فلسفی دارد.
عزیز دلم! از لحاظ علمی این یک قاعده است که نمیشود مخلوق از خالق برتر باشد. اصلاً نمیشود شما بگویید رباتی را میسازم که یک زمان بر من انسان مسلّط شود، میتوانی بگویی که یک رباتی میسازم - خوب دقّت بفرمایید، بعضی در مطلب سفسطهبازی درمیآورند - که وزنهای را بردارد که انسان، حتّی آنها که وزنهبردارهایی که چنین و چنان هستند، نتوانند بلند کنند، معلوم است، مثل ترازو میماند عمل میکند، حالا روی ترازو وزنه را میگذاری به شما نشان میدهد، آن ربات وزنه را برمیدارد، این ملاک نیست، یک موقع در مباحثه و مناظره علمی شما را فریب ندهند، بگویند: آقا مگر نمیشود؟ خیر، بحث ما این است که تفکّر ربات و تفکّر رایانه بر صاحب تفکّر غلبه پیدا کند که این محال است، چون او مخلوق است و ما خالقیم.
پروردگارعالم میفرماید: شما که اینطور إنقلت میآوری، اصلاً خبر داری؟! «هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَکُم مَّا فىِ الْأَرْضِ جَمِیعًا»
ابوالعرفاء، آیتالله العظمی ادیب(اعلی الله مقامه الشّریف) میفرمودند: بشر در همین «مَّا فىِ الْأَرْضِ جَمِیعًا» میماند تا حجّت(روحی له الفدا) بیاید، چه برسد به از اینجا به بعد که «ثُمَّ اسْتَوَى إِلىَ السَّمَاءِ فَسَوَّئهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَ هُوَ بِکلُ شىَءٍ عَلِیم» بشر در همین میماند.
واقعاً هم همینطور است، جدّی چه کسی میتواند چنین ادّعایی کند که همه چیز را میداند، یک نمونه بیاورید که فلان دانشمند گفته میداند، کدام یک از دانشمندان عالم مدّعی هستند که ما به همه آنچه که در زمین است، احاطه پیدا کردهایم و مطّلعیم و دیگر به تعبیری به تمام زوایای زمین، جنگلها، دریاها، کوهها، صحراها، غارها و همه جا احاطه داریم و میدانیم در زمین چه چیزی است و بر او مسلّط هستیم. آیا کسی میتواند چنین ادّعایی کند؟ هیچ یک از دانشمندان، زمینشناسان، جامعشناسان و آن کسانی که مبانی زمین را تبیین میکنند، هیچ کدام مدّعی نیستند. اصلاً بشر نمیتواند ادّعا کند که توانستیم به همه زمین احاطه پیدا کنیم و به همه مطالب آن مسلّط شویم. این نکته بسیار مهمّی است.
لذا یکی از مطالبی که پروردگارعالم در این آیه بیان فرمودند، این است که شما عالم به اشیاء نیستید «وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»، من شما را خلق کردم. هنوز که هنوز است ما نسبت به زوایای خلقت جسمانی خودمان، ماندهایم. بیماریهای جدیدی برای بشر رخ میدهد، خبر ندارد، حتّی نمیداند اسم بیماری را هم چه بگذارد. چند سال است که بیماری مهلک ایدز آمده است و این اسم را بر آن گذاشتهاند، از قبل هم بوده است، نه این که نباشد چون قبلاً فساد و فسق و فجور هم محدود و کمتر بود، خیلی معلوم نبود، امّا وقتی زیادتر شد این بیماری هم گسترش پیدا کرد و بشر اسمی بر آن گذاشت و مدام دنبال مطالب دیگر میرود.
پروفسور رُجحان که در بافتشناسی از بزرگان دنیا است بیان میکند ما هنوز که هنوز است نسبت به سلولهای بدن تسلّط نداریم که بدانیم این بافتها چند نوع سلولی هست و...، بلکه ما تقریبی میگوییم پانصد میلیون سلول در ثانیه میمیرد و پانصد میلیون در ثانیه رشد میکند. میگوید: ما تقریبی میگوییم چون ما تسلّط نداریم. میگوید: در پزشکی هیچ احدی نمیتواند بگوید که حتماً ما زوایای سلولها حتّی این که انواع آن چه طور هست، را میدانیم، میگوید ما یک چیز کلی میگوییم بعداً بشر به مرورتقسیمبندی میکند. راست هم میگوید همینطور است، یعنی ما الآن هیچ چیزی را نداریم که بشود کامل تبیین کرد، آقای دکتر فراهانی اینجا هستند و به بافت هم تسلّط دارند، اصلاً چنین چیزی نیست. بشری که هنوز نتوانسته است در فیزیک خود تسلّط کامل پیدا کند، آنوقت مدّعی میشود!
پروردگارعالم میگوید: «کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْیَکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یحُْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ - هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَکُم مَّا فىِ الْأَرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلىَ السَّمَاءِ فَسَوَّئهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَ هُوَ بِکلُِّ شىَْءٍ عَلِیم» پروردگارعالم به همه اشیاء عالم و آگاه است، علیم است شما میدانید؟! نه. شما خودتان را هم نفهمیدید، تازه یک چیزی هم بدانید عالم به او نیستید؟! به مرور زمان مثل تبیینی که بعضی از دانشمندان کردند و گفتند که یک دلیل و برهان وجود سوسک در دستشوییها که ما او را میکشیم این است که گازهای چاه را میگیرد.، که بحث این چیزهایی که جدید درست کردند و اگو و ... جداست.
شیخ بهاء(اعلی اللّه مقامه الشّریف) براساس همین گاز دستشوییها بود که توانست آن قضیه حمام را درست کند علّت آن شمعی که خاموش نمیشد همین گاز بود. الآن هم میگویند جایی که لولههای گاز طبیعی وجود دارد، نباید کنار فاضلابها باشد علّت این است که خود چاه فاضلاب گاز دارد و کوچکترین نشتی عامل انفجار میشود، لذا اگر جایی لولههای گاز بگذرد و بدانند دستشوییهایی آن نزدیکی هست میگویند باید حتماً تخریب شود که احتمال انفجار به وجود نیاید.
پس بشر نمیدانست حالا تازه میفهمد که یک سوسکی که خدا میفرماید: «بَعُوضَه» و شما میگویید پشه اصلاً برای چیست؟! او علیم است «وَ هُوَ بِکلُِّ شىَْءٍ عَلِیم» شما که علیم نیستید پس چه ادّعایی میکنید که ما میتوانیم؟!
روایاتی راجع به خلقت آورده بودم که وقت گذشت و در همین حد بس باشد چون دیگر شبها هم کوتاه است و روزها بلند و ساعتها هم که یک ساعت جلو میکشیم و علّت این هم از نفهمی بشر است. خیلی بیرودربایستی بگویم چون میدانید من حرفهایم را میزنم، این هم که میگویند ما از این یک ساعت استفاده میکنیم همه چرند است، آیا خدا بلد نبود؟! خدا نمیداند؟! حسب روایات شریفه نمونههایی عرض میکنم حتّی رزق تعیین شده است و ما داریم که اگر بر فرض همسر کسی کار کند، رزق را از او میگیرند و به همسرش میدهند یعنی آن رزق را بین آن دو تقسیم میکنند، رزق معیّن است. حالا بعضیها میگویند باید دوتایی کار کنیم که زندگی بچرخد این یعنی اعتقادی به رزاقیت پروردگارعالم ندارد. خیلی از افراد هستند دوتایی کار نمیکنند، خانمشان کار نمیکند ولی زندگیشان هم خوب میگذرد، این که خوب میگذرد نه به این معنی که مشکل نداشته باشند، اتّفاقاً آن زوجی که هر دو با هم کار میکنند هم مشکل دارند! مشکل در رزق، نه مشکل در زندگی کردن با همدیگر، گرچه یک زوج شاغل امکان دارد که با همدیگر هم به مشکل بخورند چون عاطفه از بین میرود. خدای متعال زن را طور دیگری خلق کرده و مرد را طور دیگر، پروردگارعالم اینطور قرار داده است که روحیات زن مرد متفاوت باشد، زن را مرکز رحمت قرار داده، رَحِم یعنی مرکز رحمت. – مزاحی کنیم- تصوّر کنید ما مردها میخواستیم باردار شویم! چه مصیبتی میشد، ما خودمان همینطوری خشن هستیم وامصیبتا! آن بچه چه درمیآمد؟! زن، زن است و مرد، مرد است، جنس مؤنث باید مؤنث باشد، مذکّر هم مذکّر باشد. این خلقت پروردگارعالم است ما متأسفانه روی حماقتی که داریم – دور از ساحت مقدّس شما - میخواهیم در نوع خلقتمان تغییر بدهیم و آن فنتاژها را که پروردگارعالم به زیبایی در وجود ما قرار داده است تغییر بدهیم و آنها را به یک مطالب دیگر تبدیل کنیم ، اشتباه است ما مخلوق هستیم و وقتی تغییر دادیم خراب میکنیم چون ما از روی علم کار نمیکنیم «وَ هُوَ بِکلُِّ شىَْءٍ عَلِیم» ما که ساعتها را خراب کردیم و مداممیخواهیم بدوییم که آخرش هم هیچ خبری نیست.
پروردگارا! به اولیاء وانبیائت، به خصّیصین درگاهت ما را با قرآن محشور بگردان.
قرآن بدون قرآن ناطق معنا نمیدهد و قرآن ناطق اهل بیت هستند سلامی به ابی عبدالله بدهیم که امیدواریم خدای متعال ما را در دو دنیا با قرآن محشور بگرداند.