بسمه تعالی
«هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَکُم مَّا فىِ الْأَرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلىَ السَّمَاءِ فَسَوَّئهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَ هُوَ بِکلُِّ شىَْءٍ عَلِیم»<!--[if !supportFootnotes]-->[1]<!--[endif]-->
خلقت و هدف از خلقت
پروردگارعالم به بشر انذار داده است که اگر در خلقت خود، در کیفیت حیات و ممات خود دقّت نکنید طبعاً نهایتتان به فسق و کفر میانجامد. یک انذار را هم نگاه به خلقت قرار داد «هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَکُم مَّا فىِ الْأَرْضِ جَمِیعًا»، این جا دو مقوله است یک موقع عنوان خود خلقت است و یک موقع عنوان این که همه خلقت متعلّق به شماست. وقتی پروردگارعالم در باب خود خلقت تبیین کند بشر نمیتواند به خلقت خود دسترسی یابد و کنه قضیه را بفهمد «ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یحُیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُون»<!--[if !supportFootnotes]-->[2]<!--[endif]--> طبیعی است در باب خلقت آسمانها و زمین هم بشر ضعیف است اما با این حال میفرماید همه آن چه که در زمین و آسمان خلق کردیم را برای شما قرار دادیم «خَلَقَ لَکُم».
این هم نکته دیگری است که ذوالجلال و الاکرام میفرماید آنچه در آسمان و زمین و محتوای آن هست برای شماست. سؤال این است که: کسی که درک خلقت آسمان و زمین را ندارد چطور میتواند درک آن چه که در آسمان و زمین است را متعلّق به خود بداند؟
اوّلین رمز درک خلقت
پروردگارعالم در باب این مسئله نکتهای عالی را در سوره زمر میفرماید بعد از اینکه از اول این آیات نکات عجیبی است میفرماید: «تَنزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الحَکِیمِ إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَق فَاعْبُدِ اللَّهَ مخُلِصًا لَّهُ الدِّینَ»<!--[if !supportFootnotes]-->[3]<!--[endif]--> «أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الخَالِص»<!--[if !supportFootnotes]-->[4]<!--[endif]--> عنوان حق را تبیین میکند، میفرمایند: حبیب من، این کتاب که نازل شده آن خدای مقتدر و حکیم است «مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الحَکِیمِ» را بر تو به حق نازل کردیم، پس تو هم پروردگارعالم را همان گونه که شایسته و بایسته است خالص عبادت کن. نگران و ناراحت هیچ مطلبی نباش، فقط برای او و در راه دین خالص باش، «فَاعْبُدِ اللَّهَ مخُلِصًا لَّهُ الدِّینَ» چون پروردگارعالم میفرماید «أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الخَالِص» آن چیزی که پروردگارعالم میپذیرد دین خالص است.
آن کسانی که این گونه نشدند «وَ الَّذِینَ اتخَّذُواْ مِن دُونِهِ أَوْلِیَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلىَ اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ یحَکُمُ بَیْنَهُمْ فىِ مَا هُمْ فِیهِ یخَتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِى مَنْ هُوَ کَذِبٌ کَفَّار»<!--[if !supportFootnotes]-->[5]<!--[endif]-->، خلاصه نکات بسیار مهم این مطلب را بیان میکنم چون میخواهم به بحث همان جواب که اگر خلقت را نمیفهمد پس چطور درک کند که آسمانها و زمین و آن چه که در او هست، متعلّق به خود اوست، برسم. پروردگارعالم میفرماید: کسانی که غیر از خدا دوست و ولیّ اتّخاذ کردند، افرادی هستند که مرتکب عبادت غیر او شدند. میخواهد چه چیز را بیان کند؟ پروردگارعالم میفرماید: دوستی اولیاء خدا از خلوص اخلاص و دوستی خود خدا نشأت میگیرد، آن که خدا را دوست بگیرد، خالص میشود و مخلصین عالم هم خلقت را درک میکنند.
آنها که غیر از این شدند طبیعی است درک این مسئله که این من ناحیه الله، حق است را متوجه نمیشوند و تازه اختلاف میاندازند و میگویند اینها دروغ است و خدا هم کسی که این خصلت را داشته باشد هدایت نمیکند، که بعضی برای خدا عنوان ولد گرفتند «لَّوْ أَرَادَ اللَّهُ أَن یَتَّخِذَ وَلَدًا لاَّصْطَفَى مِمَّا یخَلُقُ مَا یَشَاءُ سُبْحَنَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّار»<!--[if !supportFootnotes]-->[6]<!--[endif]--> این واحد قهار کیست؟
در بالا فرمود «إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَق»، در اینجا میفرماید «خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَق»<!--[if !supportFootnotes]-->[7]<!--[endif]-->، در بالا فرمود چه کسی کتاب بالحق را متوجّه میشود این جا بیان کرد «فَاعْبُدِ اللَّهَ مخُلِصًا لَّهُ الدِّینَ أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الخْالِص» آن که دینش را خالص کند میفهمد کتاب هم بر حق است پس آن که خالص شد حق را میفهمد و هرکه مخلص شد حقیاب است، وقتی حق را درک کرد آن وقت این که «خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَق» خلقت آسمانها و زمین به حق است را هم درک میکند، ولی غیر از مخلصین عالم درک نمیکند. پروردگارعالم هم نخواست بگوید به ما که شما که کافر به خدا هستید این را باید درک کنید، فرمود: «کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْیَکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یحُیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُون» ولی اینجا به بعد خود را معرفی میکند می-فرماید این منم که شما نمیفهمید، چه کسی میفهمد؟ مخلصین و خالصین عالم.
«هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَکُم مَّا فىِ الْأَرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلىَ السَّمَاءِ فَسَوَّئهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَ هُوَ بِکلُِّ شىَْءٍ عَلِیم» معلوم است آن کسی که خود را درک نمیکند، چطور میتواند «سَبْعَ سَمَاوَاتٍ» را درک کند؟! چطور میتواند خالقیت احدیّت را درک کند؟! چطور میتواند «خَلَقَ لَکُم» را درک کند؟!
تنها یک راه هست و آن هم اخلاص است. «مُخْلِصاً لَهُ الدِّین» که خودش هست، فرمود: «أَلا لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِص» وقتی که کسی خالص شد و خالصانه آمد میفهمد، مابقی نمیفهمند. – تفسیر قرآن کمی تخصّصی است ولی عیبی ندارد تأمّل بفرمایید – عنوان «هُوَ الَّذِى» در اینجا تنبیهیّه است یعنی پروردگارعالم میخواهد بگوید او کسی است که این گونه است؛ شنونده این آیات را متنبّه میکند، ولی معلوم است کسی که کافر است، در فساد و خسارت است «أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ»<!--[if !supportFootnotes]-->[8]<!--[endif]--> اینها که نمیفهمند.
تفاوت لفظ «کیف» و «هو»
عنوان تنبیهیّه با همان «کیف» شروع شد با «هو» هم هست، «کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ»، منتها «هو» را برای مؤمنین است، «کیف» برای کفّار و فاسقین است، در «هُوَ الَّذِى» عنوان تنبیهیّه برای مومنین است. نه این که این «هو» متعلّق به همانهایی است که دارد به آنها خطاب میکند «کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْیَکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یحُیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُون»<!--[if !supportFootnotes]-->[9]<!--[endif]-->؛ چون آنها نمیفهمند منتها از باب تنبّه بیان فرمود که تأمّل کنید.
امّا آن کسانی که در این مطلب خوب تأمّل میکنند، مخلصین عالمنند، همان که در قرآن در آیات اوّل - همه اینها با هم ارتباط دارد - فرمود: « ذَالِکَ الْکِتَبُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِین»<!--[if !supportFootnotes]-->[10]<!--[endif]--> بله «هدیً للنّاس» هست، این قرآن هدایت برای ناس آمده است امّا چرا همه هدایت پیدا نمیکنند؛ چون متّقی نیستند، «لَا رَیْبَ» فقط برای متقّین است، دیگران به شک و شبهه میافتند.
پس در اینجا هم پروردگارعالم از باب تنبّه برای مؤمنین «هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَکُم مَّا فىِ الْأَرْضِ جَمِیعًا» را بیان کرد، نه برای «تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ». اینجا اگر این را بفهمند و از «تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ» خروج پیدا کردند و رسیدند؛ یعنی با دقّت در وجود خودشان، خدا را مییابند، «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه»<!--[if !supportFootnotes]-->[11]<!--[endif]-->، منعی ندارد آنها هم میتوانند به این مقام برسند.
ولی این قاعده متعلّق به کسانی است که فساد دارند، آنها که وقتی پروردگارعالم مثلی را میزند، آنها میگویند: این چه مثالی است، چرا خدا پشه را مثال زده و چرا نام سورهها را بقره و فیل و نمل نامگذاری کرده است؟! اسم دیگری نبود که اینها را انتخاب کرده است؟! «وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُواْ فَیَقُولُونَ مَا ذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَاذَا مَثَلًا»<!--[if !supportFootnotes]-->[12]<!--[endif]-->، امّا مؤمنین میگویند: «فَأَمَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِم»، اینجا هم «إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَق»<!--[if !supportFootnotes]-->[13]<!--[endif]--> هست، اینجا «خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَق»<!--[if !supportFootnotes]-->[14]<!--[endif]--> هست منتها آن کسانی که خالص شدند، چون دین فقط برای مخلصین عالم است، «فَاعْبُدِ اللَّهَ مخُلِصًا لَّهُ الدِّینَ أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الخْالِص» خدا دین خالص میخواهد. اینها میفهمند که خلقت آسمان و زمین یعنی چه، متوجّه میشوند که همه چیز در عالم متعلّق به آنهاست، متوجّه میشوند پروردگارعالم همان کسی است که به «کُنْ فَیَکُون»<!--[if !supportFootnotes]-->[15]<!--[endif]--> همه کارها را میکند نه مَلک نیاز دارد نه چیز دیگری.
مقام مخلصان عالم
یک نکته خیلی عالی و قشنگ و از آن نکات بسیار عالی و عجیب است که به یک نوع آیتالله العظمی بهاءالدّینی(اعلی الله مقامه الشّریف) بیان کردند، فرمودند: اگر انسان، انسان شد نیاز ندارد جن را مسخّر کند، مَلک در تسخیر اوست. به نوع دیگر، آیتالله مولوی قندهاری(اعلی الله مقامه الشّریف) میفرمود: آیتالله العظمی آسیّد ابوالحسن اصفهانی(اعلی الله مقامه الشّریف) میفرمود: آن که مَلک در تسخیر اوست نیاز به جن ندارد.
آسیّدهاشم حدّاد(اعلی الله مقامه الشّریف) آن مرد الهی بیان فرمودند که مکانی تاریک بود ولی ایستادم و دیدم آیتالله قاضی(اعلی الله مقامه الشّریف) در نماز مستحبی دل شب، - آنها که اهل لیل بودند، هر کدام به یک نماز مشغول شدند و با آقا صحبت میکردند و بعد نماز میخواندند- دست خود را مدام تکان میدادند، بعد نماز گفتم: آقا! چه بود؟! فرمود: چیزی نیست، گفتم: مگر نباید در نماز طمأنینه باشد؟ فرمود: بله، گفتم: شما چه میکردید؟! فرمود: نه، اشتباه دیدی! گفتم: آقا من دیدم بفرمایید؟! اگر نگویید حالات معرفتی شما را برای مردم میگویم، آقا مجبور شدند و فرمودند: میگویم به شرطی که تا در قید حیات هستم بیان نکنید. آیتالله قاضی فرمودند: موقعی که اللهاکبر نماز را میگویم، گاهی میبینم ملائکهالله میآیند جلوی من اللهاکبر میگویند، من به رکوع میروم، ملائکه رو به من رکوع میروند و به من رکوع میروند، سجده میروم، آنها به من سجده میکنند، من با دست اشاره میکنم که بروید حواسم پرت نشود. علّامه آسیّد محمّد حسین حسینی تهرانی(اعلی الله مقامه الشّریف) فرمود: آسیّد هاشم حداد این قضیه را گفت، من خودم دیدم که خود آسیّدهاشم حدّاد این حالت را داشت.
برای کسی که ملک دارد تسخیر جن معنا ندارد. اصلاً اولیاء خدا به دنبال تسخیر چیزی نیستند، عالم در تسخیر آنها قرار میگیرد به خودی خود «هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَکُم مَّا فىِ الْأَرْضِ جَمِیعًا» دنبال این نمیروند که مثلاً فلان ذکر را بگویم، فلان صده را بگیرم که بتوانم جنی را تسخیر کنم، اصلاً خود به خود همه عالم در تسخیر آنها درمیآید.
وقتی بداند همه عالم برای او خلق شده است دیگر نیازی نیست کار دیگری کند، او حاکم در عالم است، این همان مطلبی است که بیان کردم آیتالله مولوی قندهاری(اعلی الله مقامه الشّریف) فرمود: آیتالله العظمی آسیّد ابوالحسن، آن پیرمرد با آن حالات، یک دفعه دست را با قدرت باز کرد و ما دیدیم عالم زیر دست اوست و مدهوش شدیم،منتها خالص بودن میخواهد.
ما اگر بخواهیم به این مقام برسیم که بفهمیم «هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَکُم مَّا فىِ الْأَرْضِ جَمِیعًا»، اهمّ همه قضایا این است که دینمان را خالص کنیم، خالص شدن هم به تقواست «ذَالِکَ الْکِتَبُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِین» تقوا پیشه کنید.
دوّمین رمز درک خلقت
امّا نکته دیگری که روایات بیان میکنند و اولیاء الهی هم بیان میفرمایند، این است که در خلقت تأمّل کنیم یعنی پروردگارعالم ما را دعوت کرده است که غیر از این که به خودمان دقّت میکنیم «کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْیَکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یحُیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُون» ، تأمّلی هم به عالم خلقت کنیم «هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَکُم مَّا فىِ الْأَرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلىَ السَّمَاءِ فَسَوَّئهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَات».
مثالی از خلقت
در سوره انبیاء ذوالجلال و الاکرام نکاتی را بیان میفرماید از جمله درباره خلقت آسمان و زمین میفرمایند: «أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کلَُّ شىَْءٍ حَىٍّ أَ فَلَا یُؤْمِنُونَ - وَ جَعَلْنَا فىِ الْأَرْضِ رَوَاسىَِ أَن تَمِیدَ بِهِمْ وَ جَعَلْنَا فِیهَا فِجَاجًا سُبُلًا لَّعَلَّهُمْ یهَتَدُونَ - وَ جَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفًا محَّفُوظًا وَ هُمْ عَنْ ءَایَاتهِا مُعْرِضُونَ - وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ الَّیْلَ وَ النهَّارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کلٌُّ فىِ فَلَکٍ یَسْبَحُونَ - وَ مَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِّن قَبْلِکَ الْخُلْدَ أَ فَإِیْن مِّتَّ فَهُمُ الخْلِدُونَ - کلُُّ نَفْسٍ ذَائقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَ الخَیر فِتْنَةً وَ إِلَیْنَا تُرْجَعُون»<!--[if !supportFootnotes]-->[16]<!--[endif]--> آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین بسته بود و ما آنها را بشکافتیم، خوب کافر چگونه میدید که آسمان و زمین بسته بود و حالا ما شکافتیم؟ مگر او میبیند، مؤمن هم نمیبیند، «أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا» بسته بود و ما آنها را شکافتیم، «وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کلَُّ شىَْءٍ حَىٍّ أَ فَلَا یُؤْمِنُونَ» و از آب هر چیزی را زنده گردانیدیم، چرا باز به خدا ایمان نمیآورید؟ «وَ جَعَلْنَا فىِ الْأَرْضِ رَوَاسىَِ» در زمین کوهها را استوار قرار دادیم، «أَن تَمِیدَ بِهِم» تا از اضطرابی که هست دور کنیم، «وَ جَعَلْنَا فِیهَا فِجَاجًا سُبُلًا لَّعَلَّهُمْ یهَتَدُونَ» و ما راهها را در کوه و جادهها را در زمین برای هدایت بشر قرار دادیم، در کوهها راه قرار دادیم لذا اوّل راه ساز عالم خداست. چه میخواهد بگوید؟ کسی که کافر است چه میداند آسمان و زمین بسته بوده است و بعد خدا شکاف درست کرده و با آب همه چیز را حیات داده است و بعد میفرماید: «أَ فَلَا یُؤْمِنُونَ» آیا باز ایمان نمیآورید؟
مؤمن و کافر در درک خلقت !
نکته خیلی زیبایی در روایتی است که مولیالموالی، امیرالمؤمنین، اسدالله الغالب، علی بن ابیطالب(صلوات الله و سلامه علیه) میفرمایند: یکی از خصایص مؤمن این است که در آن خلقتی که خداوند خلق کرد تفکّر میکند، «خلق خلق علی غیر تمثیل و لا مشوره مشیر و لا معونه معین و تم خلقه بامره و ازعن لطاعته فاجابه لم یخلق الاشیاء من اصول ازلیه و لا من اوائل ابدیه بل خلق ما خلق فاقامه حد و صوّر ما صوّر فاحسن صورته» خداوند این موجودات را بدون داشتن کسی که مشاور باشد، بدون داشتن هیچ نمونهای که بخواهد از روی آن بسازد، بدون کمک گرفتن از کسی آفرید، تا فرمان داد تمام و کامل شد و همه هم به اطاعت او هستند.
بعد میفرمایند: «فانظروا یا مؤمنین» مؤمنین نگاه کنید؛ چون مؤمنین میفهمند منتها علّت چیست؟ اوّل این که خلقی را که خلق کرد غیر تمثیل بود، قبلاً وجود نداشت که نمونه داشته باشد و خدا نمونه آزمایشگاهی و قبلی را ساخته باشد، بدون نمونه خلق کرد، بدون این که هیچ مشاوری داشته باشد و مشورتی کند، «و لا مشوره مشیر»، مشاوری نداشت که مهندس ناظر بیاید و مشاور در ساخت و ساز باشد و .. همه چیزش خود خدا بود، بدون کمک گرفتن از کسی، برای ساختن بنایی همه باید بیایند معمار و بنّا و مهندس و کارگر و مصالح باشد، ولی او بدون هیچ کمکی خلق کرد «و لا معونه معین»، خلقتی تمام و کامل، «فتمّ»، «فانظروا الیه مؤمنین» به این نگاه کنید ای مؤمنین.
بعد کفّار بیان میشود، «لم یخلق الاشیاء من اصول ازلیه» اشیاء از موادّی به وجود آمد که ازلی که نمونههای ابدی برای آن باشد نبود، این که بگوییم شیئی از قبل بوده نیست، مثلاً ما میگوییم معادنی از دهها هزار سال پیش داریم، از قبل بوده است، میفرماید این گونه نبود، نه ازلی بودند و نه ابدی، خودش شروع کرد «بل خلق ما خلق فاقامه حد» آفرید و اندازه و حدّ آن را هم تعیین کرد و به آنها «و صوّر ما صوّر» صورت داد آن گونه که خود خواست و آن هم «فاحسن صورته» به بهترین شکل.
در ادامه میفرماید: «و امّا الذین کفروا لم کانت السماء رتقا لا تنظر القطر» کافر نمیفهمد که اینها را پروردگارعالم بسته بوده است و به خلقت قدرت خود توانسته خلق کند، کافر دنبال چه میگردد؟ «بل علّه لحیاته» میگوید کافر دنبال علّت حیات و خلقت میگردد، «و قال الله تبارک و تعالی اولم یر الذین کفروا أن السموات و الارض کانتا رتقا ففتقناها». برای همین بود که پروردگارعالم این آیه را بیان کرد، چون اینها دنبال علّت میگشتند. میگوید: خدا خلق کرده است، اصلاٌ این چیزها نیست که شما بگویید این اوّل چطور بوده، چرا این طور شده، ترکیب این با این چه شد که زمین این شد؟ پروردگارعالم میگوید این حرفها چیست؟
حضرت امیرالمؤمنین میفرماید: خدا به این دلیل این گونه بیان کرد که کفّار دنبال علّت میگشتند، پروردگارعالم یک دفعه خلق کرد، مشاور و معین و نقشه قبلی نداشت، نمونه قبلی نداشت که از روی آن بسازد. حالا بگردید ببینید چرا بسته بود و حالا باز شد؟! به تعبیری پروردگارعالم میگوید شما کفّار دائم دنبال علّت هستید، اوّلین مطلبی که بیان کردید این بود که «ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلًا».
البته این به این معنا نیست که ما دنبال علتها نباشیم امّا بشر تا حدّی میتواند دنبال علّتها باشد. بخواهد دنبال علّت مابقی بگردد، گرفتار میشود. پروردگارعالم روی علم خلق کرده است و حتماً حکمت دارد، چون «وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ»<!--[if !supportFootnotes]-->[17]<!--[endif]--> امّا این که بشر مدام میگردد و «ما ذا أَرادَ اللَّهُ» میگوید، اراده خدا به این چه بود، اراده خدا به آن چه بود و ... میفرماید اینها کافرند.
بعد حضرت نکته بسیار زیبایی میفرمایند، میفرمایند: امّا آنها نفهمیدند، من برایتان توضیح میدهم، «وَ کَانَتِ الْأَرْضُ رَتْقاً لَا تُخْرِجُ النَّبَاتَ فَفَتَقَ اللَّهُ السَّمَاءَ بِالْقَطْرِ وَ فَتَقَ الْأَرْضَ بِالنَّبَاتِ» خدا آسمان را بسته بود، باران آمد و آن را باز کرد، «تُنْزِلُ الْقَطْرَ»، زمین هم بسته بود، گیاه را رویاند و زمین باز شد «تُخْرِجُ النَّبَاتَ».
به تعبیر خیلی عامیانه خدا اینها را سرکار گذاشت، گفت: حالا که «ما ذا أَرادَ اللَّهُ» میگویید، ای کفّار به من بگویید: «أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما» مگر خدا بشر را سر کار میگذارد؟ بله، کفّار را میگذارد، میگوید تو که میخواهی دائم دنبال اینها بگردی، پس بگرد.
پروردگارعالم در حدیثی قدسی فرموده است: «أَنَا عِنْدَ ظَنِ عَبْدِی»<!--[if !supportFootnotes]-->[18]<!--[endif]--> من در ظنّ و گمان بندهام هستم. تو ظنّ و گمانت به من این است که حتماً همه چیز را با ادلّه و براهین بدانی، حالا به من بگو این آسمانها و زمین که بسته بود، از هم جدایش کردیم، بعد بازش کردیم، یعنی چه؟ میگوید حالا برو بنشین این را حل کن ببینم چه کار میکنی! «أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ»، برای همین «کفروا» گفت.
امیرالمؤمنین میفرماید: خدا آسمان را به وسیله باران و زمین را هم به وسیله نباتاتی که از آن بیرون آمده است، شکافت. در کوه که دیگر کسی نرفته چیزی بکارد ولی از لای صخرهها درخت میروید، روی زمین را میگوییم مثلاً شما کاشتی امّا در کوه چه؟
وجود مقدّس باقرالعلوم، امام محمّد باقر(صلوات اللّه و سلامه علیه) ذیل همین آیه میفرمایند: «خَلَقَ الْأَشْیَاءَ لَا مِنْ شَیْءٍ» خدا اشیاء را آفرید امّا نه از چیز دیگری. انسان میمون بود؟! چه میگویی؟! « خَلَقَ الْأَشْیَاءَ لَا مِنْ شَیْءٍ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْأَشْیَاءَ مِنْ شَیْءٍ فَقَدْ کَفَرَ لِأَنَّهُ لَوْ کَانَ ذَلِکَ الشَّیْءُ الَّذِی خَلَقَ مِنْهُ الْأَشْیَاءَ قَدِیماً مَعَهُ فِی أَزَلِیَّتِهِ وَ هُوِیَّتِهِ کَانَ ذَلِکَ أَزَلِیّا»<!--[if !supportFootnotes]-->[19]<!--[endif]--> حضرت میفرمایند اگر شما تصوّر کردی این چیزی که خدا آفریده است از قدیم بوده و قدمت و ازلیّت داشته است، پس آن چیز هم که ازلی خواهد بود، آن ازلی خودش خدا میشود، چون چیزی جز خود خدا نیست، اشیاء ازلی نیستند و کافر است که دنبال علّتها میگردد.
مطلبی را در چند جمله کوتاه میگویم و سریع رد میشوم، نهایت راه شیری به قُطران ختم میشود و قطران ابتدای ورود به آسمان دوّم محسوب میشود. از راه شیری تا قطران ده ترلیارد سال است که باید انسان برود، به تعبیری سال نوری بیان میکنند، البته صوت برتر از نور است ولی سال نور تبیین کردند چون بشر هنوز نفهمیده است، در مباحث علمی بیان کردهام که راه شیری چیست، قطران چیست. اولیاء خدا مثل ابوالعرفاء آیتالله العظمی ادیب(اعلی الله مقامه الشّریف)، اینها را دیدهاند و رفتهاند. یک شب ایشان همین قطران و این مطالب را میفرمودند که چگونه است، اصلاً ما گیج میشویم، نمیفهمیم.
پروردگار عالم میگوید: دینتان را خالص کنید، متّقی باشید، برای خدا کار کنید، همه چیز درست میشود، آسمان و زمین و همه مطالب را میفهمید.
ماه شعبانالمعظّم است، زیاد استغفار کنیم و صدقه بدهیم، عرض هم کردم غیر از آنچه که در مفاتیح است، زیاد یاد آقا باشیم، مرحمت میکنند. راه فقط عبادت بندگی خداست، همه علمها را میدهند. «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»<!--[if !supportFootnotes]-->[20]<!--[endif]-->، «من یتق إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا»<!--[if !supportFootnotes]-->[21]<!--[endif]-->، خدا همه چیز را باز میکند. فرقان یعنی این که بین حق و باطل را میشکافد، به تعبیری همه چیز را میشکافد. علم کجاست؟ آن جا که تقوا باشد «الْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ مَنْ یَشَاءُ»<!--[if !supportFootnotes]-->[22]<!--[endif]-->. یک دلیل این است که شما نگاهی به آسمان و زمین کنید، تدبّر کنید، گاهی نگاه کنیم که پایمان را روی چه گذاشتهایم، این چیست.
یکی از این آقایان مکلّا که به علّامه طباطبایی خیلی علاقه داشت، آقا را به باغی که در قم داشت دعوت میکردند، ایشان میگفت گاهی آقا نیم الی یک ساعت مینشستند و فقط نگاه به باغ میکرد، گاهی هم به یک جا خیره میشد. ما وقتی میخواهیم به باغ و دریا و صحرا و .. برویم، اصلاً تفکّر از یادمان میرود، نعوذبالله یک عدّه وقتی کنار دریا و ... میروند به شهوت و گناه و ... مبتلا میشوند، باید تأمّل کرد، پروردگارعالم عنایت میکند.
امیدواریم که خدای متعال عاقبتمان را ختم به خیر بگرداند.
<!--[if !supportFootnotes]-->
<!--[endif]--> <!--[if !supportFootnotes]-->[11]<!--[endif]--> بحارالانوار، ج: 2، ص: 32