بسمه تعالی
تفسیر قرآن کریم و مجید الهی - حضرت آیتاللّه قرهی(مدّ ظلّه العالی)
17/12/93- موضوع: آیه 35 الی 37 سوره مبارکه بقره
«وَقُلْنَا یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَکُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَیْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَـٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ
فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِینٍ
فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِن رَّبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ»
در جلسات گذشته آیاتی را راجع به عرش و ارض بررسی میکردیم و این که منظور از ارض در «وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ»، در مقابل ارض در آیه «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً» چیست، تبرّکاً روایتی را عرض کنیم که در این شبها با روایاتی هم محشور باشیم.
«قال مولانا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(صلوات اللّه و سلامه علیه) وَ مَا جَالَسَ هَذَا القُرآنَ اَحَدٌ اِلّا قَامَ عَنْهُ بِزِیادَة اَو نُقصَانٍ» خیلی عالی است، فرمودند: هیچ کسی با قرآن همنشین نشد الّا -الّای حصریه است یعنی غیر از این نیست- این که وقتی قیام میکند با فزونی و نقصان هست، یعنی هر که با قرآن همنشین شد وقتی از سر سفره قرآن بلند شد به او چیزی اضافه و چیزی هم از او کم شده است، آن فزونی و نقصان چیست؟ فرمودند: « زِیَادَةٍ فى هُدًى اَو نقصانٍ فى عمًى» یا به هدایت او زیاد میشود و راه هدایت را بیشتر و بهتر میفهمد و این خصوصیت همنشینی با قرآن است فزونی در هدایت پیدا میکند یا این که از کوردلی او کاسته میشود.
به تعبیر دیگر در همنشینی با قرآن به علم انسان اضافه میشود و از جهل انسان کاسته میشود، چون جهل خودش کوری است. قرآن میفرماید «من کان فی هذه اعمی فهو فی الآخره اعمی» هر کسی در این دنیا کور بود در آخرت هم کور است، چطور میشود؟ این را بارها عرض کردیم آیا این یعنی کسی که چشمش کور شده یا کور مادرزاد است یا براثر اتّفاقی چشمش را از دست داده است؟ آیا او فردای قیامت هم کور محشور میشود؟ نه، این معنا نمیدهد، یعنی کسی که در جهل بود و جهل خودش را در این دنیا برطرف نکرد و بینا نشد، معلوم است کسی که با جهل از این دنیا برود فردای قیامت که بینا نمیآید، با همان جهلش میآید، چون «الدنیا مزرعه الآخره» در آخرت همان است که انسان از این جا ببرد. لطف خدا این است که میفرمایند اگر کار خوب کرد «فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا» ده برابرش میکنم، نورش زیادتر میشود و هدایتش بیشتر میشود، امّا اگر کار سیئه کرد «فَلَا یُجْزَىٰ إِلَّا مِثْلَهَا»جزاء آن مثل خودش است، زیادتر نمیکند. پس منظور از کور در اینجا جهل است، هر که در این دنیا جاهل بود در آن دنیا هم جاهل است و الّا نعوذبالله و نستجیر بالله این دور از عدالت خداست که بگوییم کسی که این دنیا کور مادرزاد است در آن جا هم کور مادرزاد محشور میشود، اینطور نیست، منظور از کوری همان جهل است، لذا این جا هم امیرالمؤمنین در نهج البلاغه خطبه 176 میفرمایند:« وَ مَا جَالَسَ هَذَا القُرآنَ اَحَدٌ اِلّا قَامَ عَنْهُ بِزِیادَة اَو نُقصَانٍ زِیَادَةٍ فى هُدًى اَو نقصانٍ فى عمًى » عمی که عما خوانده میشود، میدانید وقتی یاء با فتحه باشد و قبلش هم مفتوح باشد تبدیل به الف مقصوره میشود و عما خوانده میشود، پس یا به هدایتش زیاد میشود و یا از جهلش کاسته میشود و این هم توفیق همنشینی با قرآن کریم و مجید الهی است.
گفتیم بحثمان راجع به ارض و عرش نکاتی دارد، اواخر بحث عرش بودیم که امروز إنشاءالله تمام است و ورود به بحث ارض پیدا میکنیم.
یکی از معانی عرش، قلب انسان کامل است، برخی از حکمای متأله و عرفای بزرگ از جمله مرحوم ملاصدرا، صدرالمتألهین(اعلی الله مقامه الشّریف) در کتاب اسرار الآیات خود میفرمایند که برخی از ارباب قلوب ذیل روایت «القلب عرش الرحمان» که حدیثی از پیامبر عظیمالشأن است، هم ما و هم اهل جماعت داریم، یعنی روایت مشهوری بین ما و اهل جماعت است، متفق القول هستیم، روایتی نیست که بگوییم فقط ما داریم آنها هم دارند، ایشان میفرمایند عرش در این روایت قلب انسان کامل است و کرسی که تبیین میشود سینه اوست. این صحیحترین و محکمترین اقوال در باب عرش و کرسی است که ایشان این را میفرمایند، امام راحل و عظیمالشأن در بحث انسان کامل در باب معرفت و مطالب عرفانی نکته خیلی قشنگی را تبیین میفرمایند که جالب است، میفرمایند هیچ موجودی در عالم نیست الّا این که آیینه جمال محبوب خواهد بود و آن آیینه حقیقی که در جمال و کمال فقط و فقط حقیقت جمال و کمال الهی را میرساند قلب مؤمن است، پس قلب مؤمن است که فقط حق است نه نفس مؤمن. پس قلب عنوان عرش الله است یا عرش الرحمان است که این دو تا تبیین شده است. این آخرین مطلب که عرش به این معانی و جایگاه ها است و قبلاً گفتیم و دیگر تکرار نکنیم.
نکته اصلی بحث ارض از اینجا شروع شد که پروردگارعالم به ابانا آدم و امّنا حوا بیان فرمود: «وَلَا تَقْرَبَا هَـٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ» به این درخت نزدیک نشوید که اگر نزدیک شوید شما درحقیقت به خودتان ظلم کردید. عرض کردیم «تقربا» است یک نکته اخلاقی است که اولیاء خدا بیان میفرمایند و معلوم میشود اگر انسان به مطلبی نزدیک شد یک موقع میبیند ناخودآگاه به آن مطلب وارد شده است لذا خیلی باید مراقب بود، نمیشود بگویم من به مجلس گناهنزدیک میشوم و گناه نمیکنم، یک موقع میبینی نستجیربالله و نعوذبالله پناه به ذات احدیت انسان در گناه غوطهور است و خودش گناهکار شده است، نفرمود «و لا تأکلا» از این نخورید، فرمود نزدیک نشوید، اینها نزدیک شدند و نزدیک شدن همان و خوردن این میوه ممنوعه توسط این دو بزرگوار، ابانا آدم و امّنا حوا همان. پس نزدیک شدن انسان را بیچاره میکند، در همه مطالب همین طور است، این که میگویند بین دو نفر نامحرم نفر سوّم شیطان است همین است.
پروردگارعالم در ادامه میفرماید شما این کار را کردید و شیطان شما را فریب داد، «فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ» معلوم میشود که کار شیطان فریب دادن است عمل از خود ماست، «فازلّ» یک دلیل و برهان این است که، این را قبلاً عرض کردیم فقط گذرا رد شویم، وقتی فردابین انسان و ابلیس محاجّه میشود، ابلیس میگوید من کاری نکردم شما را وسوسه کردم،گرچه خود او هم به واسطه این وسوسه شریک جرم است امّا معمول این است که آن که کار را انجام داده مجرم است، مثل این میماند که یک شخصی کسی را اجیر کند که برو فلانی را بزن یا بکش یا خانهاش را چنین کن، خوب او هم برود و انجام دهد، اصل انجام دهنده کار است امّا آن اجیرکننده هم به عنوان عامل شناخته میشود که باعث چنین کاری شده است، شیطان هم از این جهت عذاب میبیند امّا علّت اصلی خود ما هستیم، او فقط فریب داد «فَأَزَلَّهُمَا»، «فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ» بروید و هبوط پیدا کنید بعضی از شما نسبت به بعضی دشمن میشود، این عالم دنیا را داریم میبینیم این یهود چه میکند این خونریزیها و ...، به صراحت پروردگارعالم بیان فرمود آن موقع که همه شما هبوط کنید بعضی دشمن بعضی میشود و ارض برای شما مستقر است، عرض هم کردیم که آیا پروردگارعالم میخواست نعوذبالله بازی دهد یعنی از روز نخست قرار بود همه ما به زمین هبوطکنیم؟ خوب چرا خدای متعال نعوذبالله و نستجیربالله باید انسان را عذاب کند؟ این عذابی که یکیش به ظاهر هبوط است، یکیش هم این است که در بعضی از روایات بیان شده است ابانا آدم و امّنا حوا چهل سال از هم دور بودند و گریه میکردند و خدا به آنها کلماتی را القا کرد، «فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِن رَّبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» که توبه کنند و خدا هم توبهپذیر ورحیم است، این ارض همین زمین است.
از طرفی در آیات قبل فرمود: «وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً» من میخواهم در زمین خلیفه قرار دهم، معلوم میشود که جورچین خدا این بوده که آدم پایین بیاید و به تعبیر بعضی این ابلیس وسیله بودهاست، خوب این که دور از عدالت خداست که خدا بگوید اینها باید توبه میکردند بلد هم نبودند خودمن یک کلماتی را به آنها دادم بعد توبه کردند «فتاب علیه إنّه هو التوّاب الرحیم» یعنی چه؟ اگر بنای بر این بوده است پس توبه یعنی چه، گناهی نکردند که بخواهندتوبه کنند، خدا میخواسته این طور باشد.
این ارض دلالت چیست، عرش را با توضیحات مفصّل در چندین جلسه گفتیم، حال ببینیم آیا ارض همان زمینی است که خدا میخواسته بعد از این که آنها را از آنجا بیرون کند به این زمین بیاورد یا نه. کلمه ارض در قرآن 446 بار تبیین شده و جالب است در همه این موارد مفرد آمده است. در قرآن فقط و فقط کلمه ارض مفرد آمده است و ارضون و ارضین نداریم، در ادعیه و روایات و نهج البلاغه داریم هم با لفظ ارضون آمده است و هم با لفظ ارضین، نسبت به سماء یعنی آسمان جمع داریم امّا نسبت به ارض جمع نداریم.مثلاً دقّت بفرمایید: «اللَّـهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ» (طلاق 12) نمیفرماید «سبع ارضون»، قرآن میفرماید زمین هست و مثل آن هست، «وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ» یعنی همان طور که هفت عدد آسمان است زمین هم هفت عدد است، پروردگارعالم به صراحه در قرآن بیان میفرماید که ما در آسمان و زمین این مسئله را داریم.
میفرماید «اللَّـهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَأَنَّ اللَّـهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْمًا»، «علیما» نمیگوید، إنشاءالله به فضل الهی بحث علم در قرآن که شد بیان میکنیم و بحث امروز ما بحث ارض است و عرش را هم عرض کردیم که چرا عرش میگویند تا ارض را که در مقابل عرش است بشناسیم.
پروردگارعالم میفرماید خدا کسی است که هفت آسمان را آفرید و از زمین هم مثل همان خلق کرد و فرمان او در میان آنها پیوسته نازل میشد «یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ» امر خدا بین آسمان و زمین همیشگی است، تا اینکه بدانید خدا بر هر چیز تواناست و علم او به همه چیز احاطه دارد، نه اینکه «و انّ الله کان علیما». چرا علم را میفرماید «قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْمًا»، یک موقع پروردگارعالم علیم است، بله علیم است و شکّی در آن نیست اماّ یک موقع همه مطالب پروردگارعالم در احاطه علمی است یعنی شما هیچ نکتهای را پیدا نمیکنید در عالم که علم در آن موجودیت نداشته باشد یعنی هر چیزی در عالم نکته علمی دارد منتها گاهی بشر به این نکته رسیده و گاهی هنوز نرسیده است حتّی امروز متوجّه شدند علّت بارش شهاب سنگها یک بحث علمی است، بحث کسوف و خسوف یک بحث علمی است که پروردگارعالم میفرماید حتّی «سبع سموات و الارض» این هفت آسمان و زمین هم علمی است. اینطور نیست که بگوییم خدا دلش خواست هفت تا آسمان گفت ودلش خواست هفت تا زمین گفت، نه، نکته مهم اینجاست که علمی است و خیلی قشنگ است.
ببینید یک موقع میفرماید «فان الله کان علیما»، یا «و ان الله کان علیما» به درستی که خد ا علیم بوده و علیم هست تمام، امّا میفرماید «وَأَنَّ اللَّـهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْمًا». «اللَّـهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ» همان طور که آسمانها هفتگانه است، زمین هم مثل آسمانها هفتگانه است و بعد امر خدا ما بین همه آنهاست «یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا» تا بدانید،اینها را میگذارم برای اینکه آگاهیتان زیاد شود، این «سبع سموات و الارض» که هیچ موقع در قرآن ارض را جمع نیاوردند و ارضون نگفتند برای این است که شما تأمّل کنید و دنبال علمبروید. «لِتَعْلَمُوا» لام تحقیقه نیست بلکه لام نسبت است یعنی بدانید هر چه به علم نزدیک شوید میفهمید که «وان الله بکل شی قدیر». حروف و از جمله لام معانی مختلف دارد. کلمه الواحده تدل علی معانی المختلفه، اسم و فعل و حرف، کلمه هستند و حرف هم گاهی یک لفظ است که دارای معانی المختلفه میباشد. تعبیر بعضی از آقایان این است که در باب بحث صرف و نحوی و ادبیاتی آنلام تحقیقیه است، امّا به نظر میآید که لام نسبت است. «وان الله بکل شی قدیر» خدا بر هر چیزی قادر است و قادر بودن خدا ضمن این است که خدا بر هر چیزی علیم است، علیم بودن پروردگارعالم در همه مطالب او موجود است، این یک بحث است و بحث دیگر اینکه علم در هر موضوعی موجود است و به اندازه دانش و اندازه دستیابی شما به آن علم بستگی دارد. برای همین علم حد یقف ندارد و هر چقدر علمتان بیشتر شد میفهمید «وَأَنَّ اللَّـهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْمًا» علم خدا به همه چیز احاطه دارد.
پس همه مسائل علمی است، سبع سموات هم علمی است، سبع ارض هم علمی است. حتّی اینکه در قرآن فقط ارض مفرد آمده هم علمی است چرا پروردگارعالم بیان میفرماید علمی است؟
پیامبر اکرم حضرت محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) بیان فرمودند: «انا مدینه العلم و علی بابها» همه حضرات معصومین علم خدا هستند و امّا چرا در روایات امیرالمؤمنین، ارضون یا ارضین هست امّا در قرآن فقط ارض آمده است؟ به فضل الهی در جلسات آینده عرض میکنیم و این مطلب هم یکی از نکات است. چند مورد را بیان میکنیم و آن وقت باید ببینیم که کدام یک از این مطالب و روایات نزدیکتر است.
آنچه غیر از زمین است نسبت به ما آسمان محسوب میشود مثل آن که عرض کردم عرش را در مقابل ارض باید معنی کنیم و گفتیم که کل مطالب در عرش نهفته شده است، امّا به نظر میرسد اینکه میگویند آنچه غیر از زمین نسبت به ما آسمان محسوب میشود، مثلاً مریخ را میگوییم گرچه فی حد نفسه یک کره است، یک زمینی است که خاک دارد. ، معانی مختلف ارض را آوردم که بیان کنم و یکی همین است که هر جایی که خاک باشد زمین تبیین میکنند، ارض در لغت به معنای کره خاکی که انسان بر روی او زندگی میکند.
ارض در قرآن کره زمین در مقابل آسمان است، که 80 بار از 446در قرآن با این لفظ آمده است.
ارض به معنی قطعات زمین و آبادی است که توضیح میدهیم فعلاً فقط نکات را عرض میکنیم. مثلاً بیان میکنند به ارض توس یعنی یک قطعهای از زمین، چون همه کره زمین که توس نیست. در قرآن 110 بار این معنی آمده است که بیان میکنیم.
ارض به معنی عالم طبیعت و هر چه که در آن است 260 مرتبه در قرآن آمده است.
معنای اوّلیه ارض که به ذهن انسان خطور میکند هر جایی است که خاک دارد، مریخ هم فی حد نفسه به عنوان ارض است ولی وقتی میگوییم کرات در آسمان است و وقتی کرات را بالای سر خودمان میبینیم خود آنها را هم به عنوان آسمان حساب میکنیم، قاعده این است و این یک دلیل مسئله است که آنچه به غیر زمین نسبت به ما محسوب میشود آسمان است و به همین دلیل در مرحله نخست، ارض را جمع میآورند.
توضیح بیشتر این است که قرآن کلمه ارض را مفرد آورده است چون به عنوان کلمات نظیر محسوب میشود، یعنی چه؟ کلمات نظیر یعنی کلماتی که استثناء هستند از باب تأکید این کلمات را هیچگاه جمع نمیبندند تا عظمت آن معلوم شود، «سبع سموات و الارض مثلهن» از باب اینکه عظمت زمین معلوم شود همیشه مفرد میآید، در مثال مناقشه نیست، بلا تشبیه مثل این که میگوئیم خدا یکی است لذا اسم علم بیان میشود. بعضی از چیزها عنوان اسم علم است، علم یعنی اینکه فقط برای این قرار داده شده است، یعنی «الله» اسم جلاله برای خود خداست، لفظ خدا هم که میگوئیم همین است، حتّی در کشتی وقتی میدیدند که همه امور دست یک نفر است و اوست که بلد است چه کار کند و چه کار نکند، اوست که میداند با این امواجی که کشتی را بلند میکند و به زمین میزند چگونه میتوان کشتی را هدایت کرد، لذا میگفتند همه کاره اوست ولی باز میگفتند ناخدا یعنی خدا نیست امّا همه امور فعلاً دست این شخص است، عنوان ناخدا تبیین میشود.
مفرد آمدن ارض در مقابل سماوات بواسطه عظمت است که همیشه آن عظمت در ذهن بماند، به خصوص که پروردگارعالم بیان فرمود: «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً» {بقره 30} نفرمود «انی جاعل فی الارضون أو الارضین خلیفه» و در روایات داریم خلیفه الله فقط در کره زمین خلیفه الله نیست –که این روایات را هم میخوانیم و آرام جلو میرویم- خلیفه الله به همه آسمانها و زمین خلیفه است، ذیل همین آیه شریفه که بارها به مناسبتهائی بیان کردیم وقتی پروردگارعالم میفرماید «سخر السموات و الارض لکم»، «سخر» در لغت لسان العرب یعنی آن چیزی که انسان بتواند به دست خود احاط پیدا کند، یک موقعی باران که از آسمان میآمد میگفتند این «سخر السموات» است امّا امروز بشر دیده که نه میتواند و واقعاً به قوّه مخیّله او هم نمیرسید، 500 سال پیش به قوّه مخیّله هیچ احدی نمیرسید که پارههای آهن به هم وصل شود و به آسمان برود بعد آدم ها روی آن بنشینند 100 الی 1000 نفر هم در آن بنشیند و بعد هم با 1 الی 2 ساعت، 5 الی 6 ساعت یا 10 الی 12 ساعته از این طرف دنیا به آن طرف دنیا برود که در سفر زمینی ماهها طول میکشید که با مرکبهای تیزپا چنین مسافتی را بروند، چنین چیزی به قوّه مخیّله بشر نمیرسید، امروزه من و شما داریم میبینیم و برای ما عادی شده است امّا همین الآن مقداری تأمّل کنیم جدّی این اتّفقا افتاده و ما توانستیم پارههای آهن را در آسمان آن هم با این سرعت برانیم، به قدرت فکر سوخت و مطالب دیگر رسیدیم و حتّی بتوانیم جادههای آسمانی درست کنیم، معلوم است اینها با هم در ارتباط هستند، کدام یک از کدام سمت و کدام خطوط براند که با هم تصادف نکنند، آنها خطوط سمائی و خطوط خاص خودشان را دارند، بشر فکر میکرد همچین چیزی باشد ؟ نه، ولی امروز ما میبینیم این مسئله محقّق است.
یک روز تصوّر «سخر السموات» این بود که خدا آسمان را مسخّر ما کرد یعنی اینکه دارد باران میآید. خوب مسخّر ما کرد یعنی چه؟ ما باید به آن دستیابی پیدا کنیم. آیا بشر باور میکرد مثلاً بتواند به کره ماه یا به کرات دیگر برود؟ مریخ پیما بفرستد؟ همین دو هفته پیش در اخبار تلویزیون اعلان شد که آثار حیات در مریخ یافت شده، یعنی مجدّداً متوجّه شدند که بهواسطه همان کانیها و مطالب در آنجا حیات بوده و آثار آن موجود است، پس آب و مطالب دیگر بوده است، چنین چیزی را بشر تصوّر میکرد؟
بشر امروز دنبال این مطلب است که به خورشید برود، روی این مسئله هم به خصوص ژاپنیها و دیگران دارند کار میکنند که ببینند آیا میشود به خورشید نزدیک شد، همان طور که مثلاً لباسهای نسوز میسازیم که آتشنشانها در آتش استفاده میکنند، دنبال ساخت چیزهای خیلی قویتری هستند که حتّی بتوانیم به خورشید نزدیکتر شویم، مثلاً میتوانند بفهمند این کانون ارتعاشات و شعلههای خورشید که مثل آتش است چیست، بشر چه میدانست که آتش است؟ چطور این مطالب را تصوّر میکرد؟ امروز دارد میبیند که شعلههای آتش پرتاب میشوند، آتش است که از آتشفشانها پرتاب میشود امّا یک چیز بسیار قوّی که اصلاً به قوّه مخیّله بشر نمیرسد.این قدرت خداست و امروز بشر دارد میبیند امّا مع الأسف به گناه مشغول است.
پس یکی از مسائل این است که پروردگارعالم میخواهد عظمت را بفرماید لذا ارض را مفرد آورده است. نتیجهگیری این بحث در انتها خواهد آمد، این آیه «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً» و آیه «فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ» یعنی چه، اینجا اتّفاقاً خودش جورچین است، گام به گام جلو میرویم، در بحث تفسیر باید با حوصله باشید إنشاءالله به فضل الهی این مباحث و مباحث قبل را پیگیری کنید این مطالب اگر یک جلسه باشد خیلی از چیزها را متوجّه نمیشویم امّا این مثل یک صفحه میماند که باید قطعات این پازلها کنار هم چیده شود تا مشخص شود.
خلّص کلام اینکه تبیین میفرمایند به واسطه عظمت ارض است که مفرد آمده است. مسئله دیگر راجع به ارض معانی و مصادیق مختلفی است که تبیین میکنند که تمام آنچه ما در آسمان میبینیم و کرات هستند و خودشان به تعبیری عنوان ارض هستند ما اینها را به عنوان آسمانها میبینیم مثلاً فقط ارض یکی است ما که اینجا هستیم.
مسئله دوّم خلاف این است یعنی چه؟ یعنی ما هر چه به عنوان کرات میبینیم همه ارض هستند، الآن من در ارضم پس آسمانها صورت ظاهر آسمان هستند، همه عالم ارض است منتها در بستری به نام سموات ولی همه آن ارض محسوب میشود چون گوشه به گوشه اینها کرات است و اینها مثل یک دانه در آن وجود دارد، تمثیل آن در کره زمین جزائر است، ایران جزایری دارد، یا ژاپن و مالزی سلسله جزایری جدا از هم هستند که روی هم به آنها یک کشور میگویند، جزیرههای مختلف و گاهی بیش از چند هزار جزیره کوچک است که دیگر به اینها جزایر نمیگویند و تبیین به کشور فلان میکنند، کرات مختلفی که در همه جا هست و همه اینها روی هم ارض میشود.
معنی دوّم خلاف معنی اوّل میشود، معنی اوّل این شد که ما اینجا روی زمین هستیم و همه جا را آسمان میبینیم در حالی که آنها هم ارض است. معنی دوّم خلاف او یعنی همه این عالم، عالم ارض است منتها در بستر سموات، آن هم از باب عظمت است. این معانی کاربردی دارد باید در آن تأمّل بفرمائید و روی این مباحث کار کنیم.
مسئله سوّم را برای پایان این جلسه بگوییم، چون بحث تخصّصی است، در بخش سوّم علّت مفرد بودن کلمه ارض در قرآن را بعضی از آقایان این میگویند که ما تبیین به فرد در مقابل انسانها میکنیم نه در مقابل آسمانها یعنی بشر همیشه خودش را در جایگاهی که است میبیند، فرد میبیند، یعنی همان جائی که هست را میبیند، این از دید ضعف انسان است، بعضی اینطور تبیین کردند یعنی چون قرآن نازل است باید یک طوری باشد که مورد تفهیم بشر باشد. فعلاً دارم چند نظریّه را میگویم بعد به آن مسئله میپردازیم، یعنی بشر چون همیشه یک جایگاه را میبیند همیشه فکر میکند همه عالم همین است، مثل کسی که در یک روستائی است و از روی صافی و صداقت و روح لطیفش تصوّر میکند همه عالم همین است مثلاً وقتی پدرش یا یک روستائی به شهر برود و برگردد، (و برای او تعریف کند) او تصوّر میکند که شهر مثل همین روستاست، خانههایش مثل همین جاست منتها حالا شاید دو - سه برابر باشد امّا وقتی خودش به شهر میآید میبیند عجب! این آسمانخراشها و ... این تفاوت داردّ اینجا کجا، آن جا کجا! تازه متوجّه میشود، پس معمول این است که انسان به دید خود نگاه میکند یک معنی هم همین است برای همین مفرد است چون فقط یک جایگاه کوچک را میبیند و لذا خدای متعال با او با این نکته سخن گفته است.
«السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و معدن الرساله» ایّام فاطمیّه است، قرآن بدون عترت نمیشود، عزیزان! «کتاب الله و عترتی» این دو با هم هستند باید دائم حواسمان باشد. در این جلسه که کنار قرآن نشستیم همان طور که روایت را در ابتدای بحث خواندیم به نور هدایت ما افزود و ما را از جهل خارج کرد و همه اینها به برکت تفسیر حضرات معصومین است و الّا ما در جهل میماندیم و این لطف حضرات معصومین است، همه مطالبی که اولیاء خدا بیان میکنند از قرآن ناطق است.