|
پایگاه اطلاع رسانی یاوران امام مهدی
(عج)
www.emammahdy.com
شنبه 3 آذر 1403
تفسیر قرآن کریم - حضرت آیتاللّه قرهی(مدّ ظلّه العالی) 04/05/1394
اوّلین ابزار عداوت: حرص و طمع
بسمه تعالی
تفسیر قرآن کریم و مجید الهی - حضرت آیتاللّه قرهی(مدّ ظلّه العالی)
04/05/94- موضوع: آیات 35 و 36 سوره بقره
«أعوذباللّه من الشّیطان اللّعین الرّجیم
وَ قُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمینَ
فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا کانا فیهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حینٍ »[1]
دو تفکر الهی و شیطانی
نکته بسیار مهمی که پروردگار عالم در هبوط ما بیان فرمودند، این است که ما دشمن میشویم. این مطلب به چه معناست؟ عجیب است! کار ما به دشمنی با هم میکشد «وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوّ». اولاً پروردگار عالم تبیین فرمودند که شیطان عامل ضلالت، گمراهی و به لغزش افکندن انسانها است، از جمله ابانا آدم و امّنا حوّا. یکی از خصوصیّات شیطان این است که اولاً دشمن است و ثانیاً دشمنی راه میاندازد؛ یعنی نه تنها دشمن است، بلکه عامل تمام دشمنیها بین انسانها است.
پروردگار عالم در قرآن میفرماید: «عدوّی و عدوّکم»، ابلیس، دشمن من و دشمن شماست. عدو یعنی دشمن. عداوت یعنی کسی که با جریان فکری شخص یا قوم و گروهی مخالفت میکند. این عداوت هم متفاوت است. چند حال را برای عداوت بیان کردند، یکی این که حال عداوت به حرب کشیده میشود؛ یعنی جنگ که این اوج عداوت است، منتها این حرب هم دو نوع است، یک موقع حرب، حربِ ابزاری و عدواتی است؛ یعنی به تعبیر امروزیها، جنگِ سخت است، سخت افزاری است، یک جنگ، جنگِ عدواتی نیست، جنگ نرم است، نرم افزاری؛ یعنی جنگی که جنگ افکار و ایدهها و عقاید نامیده میشود. این اوج عداوت است که در باب جنگ است.
اسّ و اساس و علّت العلل عداوت، دو تفکّر در مقابل هم است، که یک تفکّر، تفکّر الهی است و یک تفکّر، تفکّر شیطانی است، مابقی، زیرمجموعه این دو حالت میشود. البته در تفکّر الهی، اگر بالجد تفکّر، تفکّر الهی بود، فقط یک تفکّر است، امّا در تفکّر غیر الهی، گرچه صورت ظاهر آن همه از ابلیس است، امّا در عداوت شیطانی، باز ابلیس افراد را به جان هم میاندازد؛ یعنی در درون خود او هم همین است، امّا در تفکّر الهی اصلاً یک چیز بیشتر نیست - دقّت کنید، تعابیر بسیار دقیقی است، ظریف است، روی این تعابیر تأمّل کنید - .
در آیه الکرسی، تبیین به این شده است: «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»[2]، «یخرجهم من الظلمات الی الانوار» نیست. انوار، موجودیّت ندارد. یکی است؛ یعنی تفکّر الهی یک تفکّر بیشتر نیست، امّا در تفکّر شیطانی که حتّی در درون خودشان هم عداوتهایی بهوجود میآید، این است که ظلمات است؛ یعنی ظلمت نیست، «یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ». بعد میفرماید: «وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ» کسانی که کفران نعمت کردند، اولیاء آنها طاغوت است. در آنجا عنوان ولی است، اینجا عنوان اولیاء است. این که ما میگوئیم اولیاء الهی، این از باب جمع است، ولی نهایت آن یکی است، ولیّ است، ولایت یکی است؛ ولایت الله.
این که در قرآن تبیین میشود: «أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ»[3]، این از باب تأکید است که بدانید اطاعت رسول هم همان اطاعت خداست، «وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم» یعنی در حقیقت اطاعت اولیاء، اطاعت رسول، همان اطاعت الله است. یک نور است. این استمرار یک نور است، نه انوار. «کلّهم نور واحد» به این عنوان نیست که تصوّر به انوار شود، نور یکی است.
بارها اشاره کردیم برای هر روز نسبت به حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین) زیارتی وارد شده است، شنبه نسبت به پیامبر عظیمالشأن(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) است، یکشنبه متعلّق به مولیالموالی و بیبی دو عالم(علیهما الصّلوة و السّلام)، دوشنبه متعلّق به سیّدان شباب اهل الجنّه، امام حسن و امام حسین(علیهما الصّلوة و السّلام)، سه شنبه زین العابدین، امامالعارفین، آقا علیبنالحسین و همچنین امام باقر و امام صادق(علیهم صلوات المصلّین) است، چهارشنبه متعلّق به باب الحوائج، موسی بن جعفر، امام رضا، امام جواد و امام علی النقی(علیهم صلوات المصلّین)، پنج شنبه هم متعلّق به امام عسگری(علیه الصّلوة و السّلام)، جمعه هم متعلّق به آقاجانمان حضرت حجّتبنالحسن العسگری(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) است. هر روز متعلّق به یک یا چند تن از ائمه است. در روز چهارشنبه بیان میکنیم: «السّلام علیکم یا اولیاءاللّه السّلام علیکم یا حججاللّه السّلام علیکم یا نوراللّه» انوارالله نمیگوییم، جمع است، علیکم میگوییم، نور مفرد است، جمع آن انوار است، ولی میگوییم «السلام علیکم یا نوراللّه» دلیل این است که «کلّهم نور واحد». این که ما عنوان اولیاء خدا را تبیین میکنیم، از باب این است که تبیین به جمع بر فرد است، نه جمع بر این که جمع است. لذا آنها اولیاء هستند؛ چون متفرقند و هر کدام یک مطلبی دارند.
لذا میفرماید: «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ » اولیاء خودشان را طاغوت قرار دادند، «یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ» که اینها چون کفران نعمت کردند، از نور خارج میشوند و به ظلمات میروند. ظلمات یعنی امکان دارد هر کدام با دیگری درگیر شود. پس این بحث عدو این است که دشمنیها در درون خودشان است، ولی این طرف دشمنی نیست.
علی ایّ حال، دو جریان کلی است. یک جریان توحید و الهی است و جریان دوّم، جریان شیطان و ابلیس است و همه اینها در جریان شیطان است. منتها بارها اشاره کردهام، ابلیس از سپاهی برخوردار است، قرآن هم میفرماید: «مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاس»[4] و عمده این سپاه ابلیس هم از جنس ماست، همان طور که هادیان الهی از جنس ما هستند. پس دشمنان الهی و دشمنان بشریت هم از جنس خود ما محسوب میشوند و لذا این که ما مثلآً نسبت به دشمن دین آنها را عدو الله مینامیم و آنها را دشمنان خدا میگوییم و آنها را شیطان و ابلیس اسمگذاری میکنیم، دلیلش این است که واقعیت اینها شیطان و از سپاه شیطانند.
علّت عداوت
در این آیه شریفه بحث این است که «قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ» بعضی از شما با بعضی از دیگران دشمن میشوید. چرا دشمنی؟ علّت این «بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ» چیست؟ با این مطالبی که از ابتدای بحث بیان کردیم که عداوت یعنی چه و این عداوت نهایتش حرب است و دو نوع جنگ داریم: حرب سخت افزاری و حرب نرم افزاری، اوّل چیزی که معالأسف به وجود میآید، این سؤال است که چرا بشر با هم دشمن میشود؟ دلیلش همان تفکّر است؛ یعنی در بالا که بیان فرمود: «فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها»، تبیین به این است که لغزشی که شیطان میاندازد، اوّلین مسئله لغزش در تفکّر است، تفکّر بشری را به لغزش میاندازد و وقتی مسلّط به لغزش شد، طبعاً دو جبهه به وجود میآید، یک عدّه از انسانها خواسته یا ناخواسته به واسطه این نوع تفکّر میشوند، جزء سپاه شیطان میشوند و یک عدّه هم که در آن تفکّر الهی «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْت»[5] میمانند و خود را به پروردگارعالم میسپارند و محضر هادیان الهی؛ انبیاء عظام، حضرات معصومین و مردان الهی قرار میگیرند و از آنها بهرهمند میشوند و به سمت معدن تقوی میروند، تفکّر اینها الهی میماند. این دو تفکّر در مقابل هم قرار میگیرند و عداوت از اینجا شروع میشود. این که میفرمایند: «قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ» دلیل عداوت اینجاست. چطور میشود بعضی با بعضی دشمن میشوند از اینجا شروع میشود.
اوّلین ابزار عداوت: حرص و طمع
حالا ابزار عداوت چیست که شیطان برای انسان بهوجود میآورد؟ این را در روایات و آیات الهی بررسی میکنیم. هم قرآن میفرماید و هم روایات شریفه که تفسیر قرآن است از معصوم که به عنوان قرآن ناطق است، تبیین میفرمایند که دلیل اصلی همان چیزی است که شیطان، ابانا آدم و امّنا حوا را به لغزش کشاند؛ یعنی اوّلین مطلب، زیادهخواهی انسان است، حرص. - خیلی مهم است، عزیزان من! این را به ذهنتان بسپارید و روی این کار کنید - انسانی که معالأسف میبیند دنیا گذراست و میگذرد، امّا هیچ موقع حرصش تمام نمیشود.
میگویند: هارون الرشید هوس کرد یک کسی را که در زمان پیامبر بوده و از لسان پیامبر حدیث شنیده را پیدا کند - این روایت را، هم ما داریم و هم اهل جماعت - گفتند بعید میدانیم کسی باشد. بیش از 160 سال از رحلت پیامبر گذشته است. گفت حالا ببینید. گشتند، به همه اعلام کردند، دیدند یک پیرمرد بسیار رنجور که وضع بسیار ناجوری دارد و بیش از صد و نود سال سن دارد، ادّعا کرد که من پیامبر را دیدهام. نمیتوانست راه برود، او را در سبد گذاشتند و در کاخ هارونالرشید آوردند. هارون سؤال کرد: چه شنیدی؟ گفت: بچّه بودم با پدرم به مسجدالنبی رفتم، یادم نمیرود، پیامبر در آنجا این روایت را بیان فرمودند، فرمودند: «یشیب ابن آدم و یشبّ فیه خصلتان: الحرص و طول الأمل»[6] فرزندان آدم پیر میشوند، رو به از بین رفتن میروند، امّا دو چیز در آنها جوان میشود، حریص بودن و طمعشان. هارون گفت: همین. گفت: بله. گفت: زیبا بود، یک صلهای به او داد. داشتند او را از کاخ بیرون میبردند، یک موقعی پیرمرد با آن ضعفش داد زد که من را برگردانید، گفتند: قربان میگوید من را برگردانید. گفت: بیاید ببینم چه میگوید. او را پیش هارون بردند، به هارون گفت: این صلهای که دادهای - مثلاً صد درهم داده بود- اولاً هر سال میدهی یا فقط برای امسال دادی؟ ثانیاً سال دیگر آن را اضافه میکنی یا همین قدر است؟ هارونالرشید خندید، گفت: «صدق رسولاللّه». بعد گفت: من فهمیدم این روایت واقعاً از رسولالله است. اتّفاقاً وقتی او را از کاخ بیرون میبردند، گفت: باشد، هر سال میدهم و بیشتر هم میکنم. از درب کاخ بیرون نرفته، ملک الموت آمد و به هارون گفتند که مرد. هارون خندید.
البته اینها درس است. خدای متعال میخواست به امثال هارون اعلان کند دنیاست، حالا چه برای هارون با آن به ظاهر پست و مقام و چه برای ما. این درس برای من و شما هم هست که حرص نزنیم، طمع نکنیم، حریص نباشیم. اتّفاقاً اگر انسان حریص نباشد، در این دنیا آرامش دارد، انسان آرام زندگی میکند. خیلیها مشکلات دارند، امّا دغدغه ندارند. بعضیها به صورت ظاهر مشکلاتشان کم است امّا دغدغهشان زیاد است. انسانی که همه چیز را بداند گذراست، آرام است.
دنیا میگذرد، به صورت ظاهر خوب یا به صورت ظاهر بد، گرچه خوب و بدی که مع الاسف من و شما میگوییم. قرآن کریم و مجید الهی بیان فرموده است: «عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ »[7] یک موقع شما نسبت به چیزی کراهت دارید، امّا آن برای شما خیر است «وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ» شما به چیزی عشق میورزید محبت میورزید، امّا آن برای شما شر است. بالاخره همین خوب و بدها هم میگذرد، اگر انسان آرام و متین باشد، عداوت هم به وجود نمیآید.
ابزار عداوت، دنیا و حرص است. لذا فرمود: «وَ قُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما» شما دو نفر در این بهشت، هر چه خواستید از این بهشت - «منها» به جنّت برمیگردد – بخورید، فقط به این درخت نزدیک نشوید. «وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ » پروردگار عالم انذار هم داده است: «فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمینَ» به خودتان ظلم میکنید.
این همه خوراکیها هست، میگوید: مشروب نخور، مرض دارد. میخواهد مشروب بخورد، فکر میکند کلاس است. در مهمانیهای مهمی که دارند در عروسیها، اول باید بروند یک جایی مشروب سرو کنند و بعد داخل بروند. قرآن میفرماید: «کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُم»[8] بخورید از آن طیباتی که خدای متعال برای شما رزق قرار داده است. میگوید: به این مشروب که ام الخبائث است، نزدیک نشو، امّا نزدیک میشود؛ یعنی «وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ » را به نوعی پروردگار عالم در این دنیا هم به ما بیان فرموده است، به ما هم گفته این کار را نکنید، به اینها نزدیک نشو، شیطان ما را فریب میدهد و نزدیک میشویم.
پس حرص است، حریص بودن به آن چیزی که انسان منع میشود. اتّفاقاً روایت هم داریم، «الانسان حریص على ما منع»[9] انسان حریص است به آن چیزی که منعش میکنند. خدای متعال بیان میفرماید: «وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى مِنْکُمْ وَ الصَّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیم»[10] نکاح را برای من و شما قرار داده است، میفرماید: نگران نباشید، نگران فقر هم نباشید، اگر فقیر باشید، خدا از فضل خودش شما را غنی میکند. حاضر است به غیر نکاح گناه کند، به چیز دیگری حریص میشود.
امیرالمؤمنین است، همه علم در ید قدرت حضرت است، فرمود: «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی»[11]. همه مطالب به ید امیرالمؤمنین است، علم مطلق خداست. امیرالمؤنین باید بیاید به خاطر من و شما بگوید: چرا شما به دیگری فکر میکنید، همهشان یک چیز دارند، حتّی به این تعبیر حضرت مجبور است سبک صحبت را پایین بیاورد. میگوید: همهشان یک چیز دارند، چرا چشمت دنبال این خانم است، تو مواظب خودت باش، نفس خودت را کنترل کن، دنبال هوی و هوس و شهوت نباش، چرا دائم حرص میزنی؟!
بعضی در باب چشمشان حریص میشوند. البته اینها بحث جدایی دارد؛ یعنی این که خودش دارد، ولی دیگری را میبیند، میگوید: فلانی چه زندگی دارد! فلانی چقدر قشنگ است! لذا اولین مطلبی هم که باعث عداوت میشود همین جلوات دنیا است.
تحلیل نفسانی
در خطبه 192 نهج البلاغه، مولی الموالی میفرمایند: «فاعتبروا بما کان من فعل اللّه بإبلیس إذ أحبط عمله الطّویل، و جهده الجهید، و کان قد عبد اللّه ستّة آلاف سنة لا یدرى أ من سنّی الدّنیا أم من سنیّ الاخرة عن کبر ساعة واحدة»[12] امیرالمؤمنین میفرمایند: از کاری که خدا با ابلیس کرد عبرت بگیرید. شیطان دشمنی هایش را تازه شروع کرد. یک دلیل این دشمنی شیطان هم همین حسادت بود. یک دلیل هم اطاعت نکردن بود.
در جلسات بعد بیان میکنم که این جنگی که از باب جنگ نرم به وجود میآید، چگونه است. اگر انسان تحلیلش تحلیل الهی نباشد، تحلیل نفسانی داشته باشد، گرفتار میشود. شیطان تحلیل نفسانی داشت. گفت: خدای متعال برای چه میگوید به این سجده کن؟ اولاً که تازه خدا او را خلق کرده، ثانیاً از خاک است. خاک، سرد است، نور هم ندارد. وقتی خدای متعال گفت: برای چه سجده نمیکنی؟ گفت: «خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طین»[13] من را از آتش خلق کردی، آتش گرما دارد، بالاخره یک نوری دارد. قدیم، در جنگلی، جایی آتش روشن میکردند که معلوم شود و نور آتش را استفاده میکردند. لذا گفت: «خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طین» من از آتش هستم، او از خاک است.
گاهی ما هم همینطور میگوییم. من که خودم بلدم. این «خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طین» ما طور دیگری میشود. اگر فلانی را مسئول بگذارند، میگویم: من از او چه کمتر داشتم. ما خودمان را برتر میدانیم. شیطان هم خودش را برتر میدانست. ما هم یک نوع دیگری میگوییم: «خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طین». میگوییم: او چی داشت، من چی دارم. من اینقدر علم و فلان دارم. چطور میشود او مثلاً امام جمعه فلان شود، من الشیخ فی الکنج شوم؟! شیطان هم خودش را برتر دانست.
گاهی این برتری انسان را بدبخت میکند. خیلی مراقب باشیم. یک سمینار علمی از طرف مرکز ملی مقاوم سازی بود که بحث مقاوم سازی در باب زلزله و ... را مطرح میکردند. بنده هم یک مطلبی در باب ساختار ساختمانی در اسلام داشتم. قبل از بنده، یکی از آقایان صحبت میکرد و مقالهاش را ارائه میداد. گفتند: فلانی رفت. گفتم: چرا؟ گفتند: چندین سال به آقای مهندس معروف بود. الان دو سه سالی بود دکترا گرفته بود، مجری اعلام کرده بود: آقای مهندس فلانی! به این آقا برخورده بود. گفته بود: شما خواستید به من اهانت کنید. گرفتار اسم است. وقتی اینطور شد، من اصلاً بحثم را عوض کردم، گفتم: ببخشید اینجا بحث علمی است، من هم مقالهام را آوردهام و آن را به آقایان میدهم، ولی میخواهم بحث اخلاقی کنم.
انسان گرفتار است، گاهی اینطور میشود. امیرالمؤمنین میفرمایند: اگر میخواهید به این عداوتها گرفتار نشوید، از کاری که خدا با ابلیس کرد عبرت بگیرید؛ چون عمل او زیاد بود، کارهای او دراز مدت و طولانی بود، «إذ أحبط عمله الطّویل» عن کبر ساعة واحدة ، و تلاش او طاقت فرسا بود «و جهده الجهید» یا حتّی «جمیل» بیان کردند؛ یعنی خیلی زیبا بود. بعضی میگویند: ما فلان کردیم، ما خیلی کار کردیم، یک لحظه است . « و کان قد عبد اللّه ستّة آلاف سنة» شش هزار سال خدا را پرستش کرد. «لا یدرى أ من سنّی الدّنیا» آیا این شش هزار سال، سالهای دنیایی است معلوم نیست، « أم من سنیّ الاخرة» یا سالها سالهای آخرتی است. قرآن میفرماید: یک روز آخرت، پنجاه هزار سال دنیا است «خَمْسینَ أَلْفَ سَنَة»»[14]. اگر بگوییم شش هزار سال آخرتی عبادت کرد، غوغا میشود. یک بنده خدایی مزاح میکرد میگفت: کامپیوتر هم میسوزد، نمیتواند حساب کند. امیرالمؤمنین میفرماید: شش هزار سال، معلوم نیست دنیایی یا آخرتی است.
پس باید عبرت بگیریم. «فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ» شیطان فریب میدهد، عدو است. حالا انشاءالله ابزار عداوت را در جلسات بعد بیان میکنیم که یکی همین حرص و طمعی است که روایتهای بسیار زیادی در این باب است.
خدایا! به اولیاء، انبیاء و خصیصین درگاهت قسمت میدهیم، ما در این ارض مستقر شدیم و عداوت ها میبینیم، با این که خداوند متعال هشدار داده بود، امّا الان ببینید دنیا دنیای خون است، دنیای با این وضعیت و گرفتاریها، به خاطر این است که بشر انذار و هشدار پروردگار عالم را باور نکرد، به قول امیرالمؤمنین از آن قضیه شیطان، از آن مطالبی که انسان به کجا کشیده میشود، عبرت نگرفت.
پروردگارا! ما را هشیار و بیدار بفرما.
این را باید یکی از دعاهای همیشگیمان قرار بدهیم. هر موقع یادت آمد، دعا کن آنی و کمتر از آنی ما را به خودمان وامگذار. انسان وقتی به خودش واگذار شود، خودش که تصمیم بگیرد، خراب میکند. جدّی است، این را شوخی نگیریم.
خدایا! آنی و کمتر از آنی ما را به خودمان وامگذار.
عاقبتمان را ختم به خیر بگردان.
« السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِکَ وَ أَنَاخَتْ بِرَحْلِکَ عَلَیْکَ مِنِّی سَلَامُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی لِزِیَارَتِکُمْ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَى أَوْلَادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَیْن »
[6]. منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئى)، ج: 4 ، ص: 200 [9]. منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئى)، ج: 21، ص: 106 [11]. قاموس قرآن، ج: 5، ص: 196 [12]. منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئى)، ج: 11، ص: 264 و
|
|
|