|
پایگاه اطلاع رسانی یاوران امام مهدی
(عج)
www.emammahdy.com
شنبه 3 آذر 1403
تفسیر قرآن کریم - حضرت آیتاللّه قرهی(مدّ ظلّه العالی) 12/05/94
نسخهای برای برون رفت از شهوت
بسمه تعالی
«أعوذباللّه من الشّیطان اللّعین الرّجیم
وَ قُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمینَ
فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا کانا فیهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حینٍ »[1]
راه غلبه شیطان بر انسانها
در جلسه گذشته عرض کردیم که چرا پروردگار عالم فرمود « قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ». یک دلیل این است که چون شیطان عدو است، که قرآن از لسان پروردگار عالم فرمود « عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُم »، راه پیروزی بر انسان را عداوت خود انسانها با هم میداند که اگر بخواهد بر انسانها غلبه پیدا کند، تنها راهش این است که بین انسانها عداوت و دشمنی راه بیندازد.
امّا علّت این که انسانها با هم دشمن میشوند چیست و این عداوت چگونه است؟ یک دلیل آن همین تجلّی دنیا بما هی دنیا برای انسان است. طوری دنیا را برای انسان تجلّی میدهد که انسانها برای رسیدن به این دنیا و مافیهای آن با هم دشمن شوند.
علت دشمنی کردن انسانها
در جلسه گذشته نکتهای را عرض کردیم که پروردگار عالم فرمود « فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها » از چه چیزی؟ از آن که پروردگار عالم فرموده بود از هر چه در این بهشت میخواهد بخورد « حَیْثُ شِئْتُما » امّا « وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمینَ » که ظلم به خود انسان است و انسان خودش به خودش ظلم میکند.پس علّت دشمنی کردن بیپروائی است. انسان به آنچه که منع میشود، ورود پیدا میکند و گرفتار میشود.
لذا امیرالمؤمنین بیان فرمودند: «عِلَّةُ الْمُعَادَاةِ قِلَّةُ الْمُبَالاةِ» علّت دشمنی کردن بیپروائی است. یعنی وقتی انسان نسبت به آن چیزی که به او میگویند در آن توقّف کند، توقّف نکند، دشمنی بوجود میآید و برای او خروج از مقام سلم و مقام انسانیّت ایجاد میشود.
پروردگار عالم به ابانا آدم و امّنا حوّا انذار داد و فرمود مراقب باشید، اولاً بیان کرد هر چه دلتان میخواهد، اشکال ندارد « وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما » امّا از آن طرف فرمود فقط به این نزدیک نشوید « وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ » وقتی رعایت نکردند و مبالات صورت گرفت و بیپروائی نسبت به امر پروردگار عالم شد، معلوم است « فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا کانا فیهِ » حالا خود این عامل میشود که در دنیا هم وقتی کسی امر پروردگار عالم را رعایت نکند، برای خود بشر هم دشمنیها بوجود بیاید. به تعبیر دیگر آن کسی که امر پروردگار عالم را سبک بگیرد، خصوصیّتش این میشود که بین خود انسانها هم عداوت بوجود میآید.
لذا امیرالمؤمنین فرمود: « عِلَّةُ الْمُعَادَاةِ قِلَّةُ الْمُبَالاةِ ». این نکته خیلی مهمّی است که دلیل این دشمنیها همین است.
موعظه جبرئیل به پیامبر
لذا ذیل همین « فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا کانا فیهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ » وجود مقدّس پیغمبر اکرم، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: « مَا أَتَانِی جَبْرَئِیلُ ع قَطُّ إِلَّا وَعَظَنِی فَآخِرُ قَوْلِهِ لِی إِیَّاکَ وَ مُشَارَّةَ النَّاسِ فَإِنَّهَا تَکْشِفُ الْعَوْرَةَ وَ تَذْهَبُ بِالْعِز ».
البته به قول اولیاء خدا این از باب این است که پیامبر میخواهد به مردم بگوید جبرائیل و میکائیل و ملائکة الله این را فهمیدند امّا شما متوجّه نشدید، نه اینکه بالجد جبرائیل بخواهد پیامبر را موعظه کند. گر چه انبیاء دائم به جبرائیل هم بیان میکردند که ما را موعظه کن که این کار اولیاء خداست. اولیاء خدا، بزرگان و اعاظم اتّفاقاً گاهی به آن کسی هم که زیردست آنهاست، به تعبیری برای این که همیشه خود را در مقام تهذیب و تزکیّه قرار بدهند، ولو به این که عصمت کامله مثل پیغمبر هم باشند، بیان میکنند: من را موعظه کن « وَعَظَنِی ». این خصوصیّت اولیاء خداست و اینطور نیست که آنها بگویند ما خودمان بلدیم و میدانیم، ما را چه به موعظه؟! خیر.
معالأسف گاهی غرور و تکبّر و غفلت وجود انسان را میگیرد و تصوّر میکند خودش همه چیز را میداند امّا نبی مکرّم با آن عظمتش، آن که «لو لاک لما خلقت الافلاک» است و دیگر بالاتر از ایشان نیست، تمام ملائکه الله، تمام عرش و تمام فرش همه به یمن وجود پیامبر است - بارها عرض کردم پروردگار عالم که نیازی به ملک ندارد، به تعبیر خود قرآن کریم و مجید الهی با «کن فیکون» تمام است، نعوذبالله اگر بگوییم خدا در امور عرش خود یا در امور خلقت نیاز به ملائکه الله دارد، نعوذبالله و نستجیربالله این نقص برای پرورد گار عالم است. خدا قادر متعال است. عرض کردیم اولیاء خدا به درستی بیان کردهاند که حتّی این «کن فیکون» هم برای این بیان شده که ما مخلوقیم و مخلوق چون محدود است با محسوسات و ملموسات سر و کار دارد. یعنی بالاخره تا چیزی را متوجّه نشویم، ایمان نمیآوریم. لذا میگوییم خدا فرموده بشو، میشود وإلّا اصلاً خدا نیاز ندارد بگوید بشو، اراده ذاتیّه احدیّت، یعنی همین که اراده کند، خود خلقت ساز است، آن هم به بهترین وجه. آن علیم حکیم، آن قادر متعال. لذا همه خلقت برای پیامبر است - برای این که به من و شما یاد بدهد، میگوید: من پیغمبر هم که در عصمت کامله هستم و به اذن الله تبارک و تعالی امور به دست من هست، به جبرائیل میگویم مرا موعظه کن. این یک نکته است.
امّا نکته دیگر این که با این کار ایشان میخواهد به امّت بیان کند که بدانید حتّی ملائکه مقرّب خدا مثل جبرائیل امین(علیه الصّلوة و السّلام) هم بارها به انسانها سفارش کردند مراقب باشید دشمنی نکنید و آنچه که در دنیای امروز هست، همین دشمنیهاست. مراقب آن انذاری که پروردگار عالم قبل از هبوط فرمود که بعضی از شما با بعضی دیگر دشمن میشوید، باشید « قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ ».
لذا پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: «مَا أَتَانِی جَبْرَئِیلُ ع قَطُّ إِلَّا وَعَظَنِی فَآخِرُ قَوْلِهِ لِی إِیَّاکَ وَ مُشَارَّةَ النَّاسِ فَإِنَّهَا تَکْشِفُ الْعَوْرَةَ وَ تَذْهَبُ بِالْعِز » نشد هیچ موقع جبرائیل نزد من بیاید مگر این که مرا پند دهد و هر موقع هم پند میداد، مطالبی را میگفت امّا همیشه آخرین مطلبش این بود که از دشمنی کردن با مردم پرهیز کنید؛ چون که این عیب نهفته را آشکار میکند و عزّت و احترام را از بین میبرد. این خصوصیت دشمنی است.
اس و اساس جهل
امّا خود این دشمنی دلالت بر جهل است. لذا مولیالموالی، امیرالمؤمنین، اسدالله الغالب علی بن ابیطالب(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: « رَأْسُ الْجَهْلِ مُعَادَاةُ النَّاس » اصلاً رأس جهل و سر او، یا به تعبیر دیگر اسّ و اساس در جهل، دشمنی با مردم است. پس دشمنی نکنید.
مهمترین نهی بعد از نهی از بتپرستی
لذا باز پیامبر یک طور دیگر فرمودند. فرمودند: «مَا نُهِیتُ عَنْ شَیْءٍ بَعْدَ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ مَا نُهِیتُ عَنْ مُلَاحَاةِ الرِّجَال » بعد از نهی شدن از عبادت بتان این مطلب است که با مردم دشمنی نکنید. بعد از نهی شدن از عبادت بتان نهی نشدم مگر این که با مردم دشمنی نکنم.
این دشمنیها هم علّت دارد. امیرالمؤمنین میفرماید: «علّه المعاداه حبّ الدنیا» حبّ به دنیا عامل دشمنیهاست.
پس چرا دشمنیها به وجود میآید؟ چرا عداوتها به وجود میآید؟ به خاطر حبّ به دنیا. اگر حبّ به دنیا نباشد، برادران مؤمن که با هم دشمن نمیشوند. گرچه اصل دشمن برای ما ابلیس است و نفس ما، که «أَعْدَى عَدُوِّکَ نَفْسُکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْک ». این نفس دون و دشمن بیرونی عامل میشوند که مردم با هم دشمنی کنند که اوّلاً دشمن خودشان میشوند و بعد دشمن دیگران.
چرا دشمن را عدو مینامند؟
لذا فرمودند: « إِنَّمَا سُمِّیَ الْعَدُوُّ عَدُوّاً لِأَنَّهُ یَعْدُو عَلَیْکَ فَمَنْ دَاهَنَکَ فِی مَعَایِبِکَ فَهُوَ الْعَدُوُّ الْعَادِی عَلَیْکَ» دشمن را به این سبب عدو نامیدند که به تو تعدّی میکند. پس هر کسی در عیبهایت با تو مسامحه کند، یعنی آنها را نگوید تا رفعش کنی، نگوید: آقا مواظب باش، این کار را بکن، آن کار را نکن، دشمن توست.
چون ما بعضی مواقع فکر میکنیم اگر رفیقمان عیب ما را گفت، دشمن ماست، گرچه او هم باید مخفی و در تنهایی بگوید. فقط دو گروه را گفتهاند که اگر علن هم عیبتان را گفتند، ناراحت نشوید، و علن آنها را به عنوان تنبیهیه خدا بدانید. اولیاء خدا به عنوان چوب تنبیهیه خدا بیان کردند که بر سر شما فرود میآید و شما را بیدار میکند. یکی پدر و مادر، گرچه پدر و مادر هم مخفی بگویند، خیلی خوب است امّا اگر یک موقع علن هم گفتند، نگران نباشید. دوم استاد. استاد هم اگر علنی دعوایتان کرد، نباید ناراحت شوید؛ چون چوب خداست، تازه باید خوشت هم بیاید. معالأسف اگر به ما بگویند که این کار را نکن، بدمان میآید. فکر میکنیم که با ما دشمن هستند؛ برعکس. امیرالمؤمنین میفرمایند: « إِنَّمَا سُمِّیَ الْعَدُوُّ عَدُوّاً لِأَنَّهُ یَعْدُو عَلَیْکَ » دشمن عدو نامیده شد چون به تو تعدّی میکند امّا « فَمَنْ » فاء بر سر من آمده است، معنایش میشود پس به تحقیق – چون گفتیم فاء هم معنای پس میدهد و هم معنای تحقیق. فاء حرف است و حرف من الکلمه است. کلمه سه نوع است، اسم است و فعل است و حرف، «کلمه واحده تدل علی معانی المختلفه» یک کلمه است امّا معانی مختلف دارد. در باب الحروف ابن فارس و سیبوی چند معنا برای فاء قرار دادند، بعضی از آقایان برای آن در ادبیات هشت معنا هم گرفتهاند امّا این جا همین دو معنا را استفاده میکنیم.- پس به تحقیق آن کسی که « دَاهَنَکَ فِی مَعَایِبِکَ » از معایبت چشمپوشی کرد و با تو مسامحه کرد، « فَهُوَ الْعَدُوُّ الْعَادِی عَلَیْکَ » او دشمن تعدّیکننده به توست. تو خوشت آمد که عیبت را دید و هیچی به تو نگفت امّا اگر به تو نگوید، دشمن توست.
سبب عدوات در دنیا
امّا سبب عداوت در دنیا چیست؟ امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) میفرمایند: «بطن المرء عله العدواه للدنیا» شکم آدم علّت دشمنی و عداوت کردن در دنیاست. حضرت به تعبیر عامیانه بیان فرمودند که همه بفهمیم. به تعبیر دیگر برای لقمه دنیا دویدن، برای دو زار پول، برای رسیدن به دنیا، برای جمع آوری مال و منال، اینها علّت دشمنی است. پس چرا مردم با هم در دنیا دشمن میشوند؟ برای دنیا.
اهمّیت وصیّت و تقسیم مال در زمان حیات
معالأسف یک نمونه بارز آن که این بدبختی انسان است، موقعی است که بحث ارث پیش میآید. لذا عزیزان من! سعی کنید تا در دنیا هستید، به خصوص آنهایی که سنی دارند، البته جوان و پیر ندارد امّا تا در همین دنیا هستید، اوالتان را بدهید. اوّلاً یک سومش که برای خودتان است. این را خودتان با دست خودتان انفاق کنید و بعد هم خودتان تا زندهاید به فرزندانتان بدهید. برای بچّههایتان عروسی بگیرید و به بچّههایتان کمک کنید. وقتی بمیرید میخورند و یاد آن موقعی هم میافتند که به آنها سخت میگرفتید. نعوذبالله، نستجیربالله بد و بیراه هم به شما میگویند و سر قبورتان هم نمیآیند. میگوید: این بابام سختگیری میکرد. این فلان فلان شده اینطور بود. حالا من میخورم و چنین میکنم. لذا تا زندهاید، خودتان با دست خودتان تقسیم کنید و به بچّههایتان بدهید. نه این که همه آن را بدهید که از خانه بیرونتان کننند، اینطور هم نباشد امّا تا زندهاید خودتان بدهید، چون بعد از مرگتان سر اموال دعوا میشود.
یک روایتی دیدم که یادم باشد هفته آینده بیاورم. این روایت را سالهای پیش خوانده بودم و سندش را بررسی کرده بودم که بسیار عالی بود. در این روایت شریفه بیان میفرمایند: موقعی که کسی وصیّت نکند و بعد از مرگش وراث سر ارث با هم درگیری پیدا کنند، پروردگار عالم آن شخصی را که وراث به واسطه اموال او با هم درگیر میشوند، لعنت میکند. اینها اینجا در دنیا سر مال دعوا میکند امّا او مورد لعنت خدا قرار میگیرد. چون وصیت نکرده، وراث سر این دنیا، سر این شکم، سر ارث با هم درگیری پیدا میکنند. آن بدبخت مرده است، اموالش را هم در این دنیا گذاشته و هیچ چیز نبرده است. خاطرتان جمع که یک سومش را هم خرج او نمیکنند. امروزه که سنت شده سوم و هفتم را که با هم میگیرند. بعد هم گاهی به دروغ میگویند دادیم برای خرج ایتام. چهلم را هم دیگر نمیگیرند و میگویند میرویم سر خاک. سال هم که وقتی چهلم را سر خاک میروند، دیگر سالی نمیگیرند. چون بعضی مواقع ما میپرسیم سال پدرتان شده، میگوید: دیگر همه خودشان رفتند سر خاک و ... . لذا عزیز دلم! وراث خرجی برایت نمیکنند. به اندازه ختمت هم برایت خرج نمیکنند. پس برای که بگذاریم؟ اگر وصیّت هم نکنیم و تازه سر ارث هم با هم دعوا کنند، در روایت داریم آنور ما از ناحیه خدا ملعون میشویم. خیلی عجیب است.
وصیّت کردن، عاملی برای طول عمر
ضمن این که در روایت داریم وصیّت طول عمر میآورد. بعضی از وصیّت کردن نترسند. وقتی میگویی: آقا وصیّت کن، میگوید: خودت وصیّت کن. مگر من میخواهم بمیرم؟! فکر میکند وقتی میگویی وصیّت کن، یعنی دیگر میخواهی بمیری. نه عزیز دلم! من باید وصیّت کنم، جوان هم باید وصیّت کند، مسنتر و پیرمردتر از من هم باید وصیّت کند. همه باید وصیّت کنند. حتّی گاهی باید سالانه وصیّت را تغییر دهی. حدّاقل اگر یک تغییر و تحوّلی در زندگیات ایجاد شد، باید وصیّتنامهات را تغییر دهی. عزیز دلم! مرگ هم خبر نمیکند و برای هیچ کس هم تضمین نکردند که الان که از اینجا رفت، تا صد سال دیگر زنده است یا زنده نیست. هیچ کس کارش معلوم نیست. مرگ هم برای کسی تعهدی نیست که تو فلان موقع میمیری. به هیچ کس هم خبر نمیدهند و این لطف خداست؛ چون اگر خبردار شود که دق میکند. لذا دست خداست. ولی همین هم یک خطر است، چون معلوم نمیکند. پس خیلی مواظب باشیم.
فرمودند: علّت دشمنی انسانها در دنیا شکم است؛ به تعبیر دیگر به خاطر دنیاست.
امام جواد(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: «قَدْ عَادَاکَ مَنْ سَتَرَ عَنْکَ الرُّشْدَ اتِّبَاعاً لِمَا تَهْوَاهُ » کسی که به خاطر دلخواهی تو و دنیا، راه درست را از تو پنهان کند و تو را به دنیا دعوت کند، دشمنترین دشمنان توست. نگوید که دنیاپرستی بد است، نگوید که حبّ به دنیا برای تو ضرر دارد، میفرماید این شخص دشمن توست.
چه کنیم که در دنیا دچار دشمنی نشویم؟
لذا چند چیز که باز عاملش دنیاست، دشمنی میآورد. مثل غضب و شهوت که اینها عاملش باز همین دنیاست و دشمنی میآورد.
یک روایت بخوانم و بعد به آیات برگردم. برای امشب در همین حد بس باشد. داریم بیان میکنیم چرا پروردگار عالم میگوید وقتی شما در دنیا میروید، با هم دشمن میشوید. پیغمبر اکرم، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: « وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ مَا مِنْ عَدُوٍّ أَعْدَى عَلَى الْإِنْسَانِ مِنَ الْغَضَبِ وَ الشَّهْوَةِ فَاقْمَعُوهُمَا وَ اغْلِبُوهُمَا» «لانهما وسیلة عداوة بین الناس» این روایت عجیب به تعبیری کلید و نسخهای است که چه کنیم در دنیا دچار دشمنی نشویم. حضرت فرمودند: سوگند به کسی که جانم به دست اوست، یعنی خدا، هیچ چیز برای انسان دشمنی درست نمیکند و دشمنتر از غضب و شهوت نیست. لذا فرمودند: این دو را سرکوب کنید، بر آنها غلبه پیدا کنید و آتش آنها را فرو بنشانید؛ چون این دو باعث عداوت بین انسانها در دنیا هستند.
انواع شهوات
پس دشمنیها از چه چیز شروع میشود؟ از شهوت. حالا شهوت چیست؟ در بحث اخلاق در باب خواطر که داریم بیان میکنیم، میگویند در روایات شهوت، فقط شهوت جنسی نیست، شهوت قدرت، شهوت مال، شهوت ریاست، اینها هم شهوت است. حتّی عرض کردم اگر کسی در سواد، این درس خواندنها - مدارج علمی سواد است - گیر کند شهوت است. «العلم حجاب الاکبر» گفتیم علم کلی است وإلّا علم حقیقی نور است « الْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ مَنْ یَشَاء ». پس گاهی همین هم شهوت میشود. فقط دوست دارد درس بخواند. فقط دوست دارد درس بدهد. پس خدمت به خلق خدا چه؟! لذا میگویند این شهوت درس دارد.
خیلی عجیب است، برای همین میگویند انسان باید خودش را در حصن حصین علمای ربانی قرار دهد که به تعبیر امروزیها او را یک چکاپ کند و ببیند وضعش چگونه است. گاهی گرفتار عنوان این شهوت است، به تعبیر عامیانه امروزی - عذر میخواهم - گرفتار پرستیژ است، این بدبخت است. این هم شهوت است. شهوت انواع دارد. همین «الَّذی جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ »، حسابهای بانکی شهوت است، شهوت مال است.
نسخهای برای برون رفت از شهوت
بگذارید یک نسخهای بیان کنم. بیان کردند اگر میخواهید از این شهوات بیرون بیاید، به خصوص این که انسان متکبر میشود و شهوت پیدا میکند، خود تکبّر شهوت است. موقعی که میخواهید صلوات بفرستید صلوات جلّی بر محمّد و آل محمّد بفرستید.
یکی شخصی دو سال پیش در ماه مبارک رمضان غریق رحمت الهی شد. در حالی که برای اهل بیت آشپزی و خدمت میکرد، برق او را میگیرد و از دنیا میرود که خوشا به سعادتش! خادم اهل بیت بود و برای ایشان کار کرد و از دنیا رفت. یکی از خصوصیّات ایشان که مردم او را به آن میشناختند این بود که هر موقع صلوات میفرستادند، صلوات بلند میفرستاد. چندی پیش یکی از بستگان ایشان که جوان بسیار خوب و مؤمن، متقی و صادقی است و من او را میشناسم، خواب ایشان را دیده بود و در خواب میدانسته که از دنیا رفته است، پرسیده بود: آنجا چه به دردت خورد؟ گفته بود: صلوات. آنجا هیچ چیز به دردم نخورد، جز صلوات بر محمّد و آل محمّد.
اوّل گوشمالی بعد از مرگ
لذا عزیز دلم! گاهی شهوت این است که انسان به تعبیری یک پرستیژی برای خودش قائل شود. انسانی که او را در خاک میگذارند. انسانی که بارها عرض کردم اول گوشمالی او این است که هنوز قبل از این که سنگ لحد را بگذارند، صورت را باز میکنند و بر خاک میگذارند. وقتی در غسالخانه غسل میدهند و کفن میکنند، واجب است بند کفن را ببندند، این مستحب نیست، از واجبات است. حالا از غسالخانه تا وقتی که در قبر میگذارند چقدر است، ده دقیقه، نهایت یک ربع. در بعضی از روستاها و شهرستان هم که اینها نزدیک است، همان جا غسل میدهند و همانجا هم دفن میکنند. حالا در بهشت زهرا، لا اله الا الله بگو و در ماشین بگذار، تا بیاید ده دقیقه، یک ربع طول میکشد. خیلی جالب است، حالا وقتی درون قبر میگذارند واجب است که بند کفن باز شود. شما که بنا ده دقیقه دیگر باز کنی، نمیبستی امّا یک جا واجب بود بسته شود و اینجا واجب است بند کفن باز شود و صورت روی خاک گذاشته شود. آقایی که تا دیشب اگر بالش او عوض میشد، خوابش نمیبرد یا اگر در جایی غیر از خانه خودش میخوابید، خوابش نمیبرد، حالا اینجا میگویند باید بالشت خاک باشد و صورتش را روی خاک میگذارند. لذا این که دیگر تکبّر ندارد. به تعبیری کلاس و از این حرفها ندارد.
علّت بیان اسم پدر در تلقین میّت
بعد به آن آقایی که تا دیروز اگر به او فقط اسمش را میگفتند ناراحت میشد، میگفت: من دکترا گرفتم و چنین هستم و ...، حالا میگویند: «اسمع افهم یا فلان ابن فلان» خانم هم باشد «اسمعی افهمی یا فلان بنت فلان» فقط اسم کوچکش را میبرند و اسم پدرش. تازه بارها گفتم از امام صادق سؤال کردند آقا چرا اسم پدر را میآورند و مادر را نمیآورند؟ فرمودند: این اسم پدر را هم برای این میآورند که بگویند حلال زاده است و پدرش معلوم است. یعنی دیگر همه عناوین در دنیا تمام شد؛ آیتالله العظمی، مرجع عظام و ... ، امام به آن عظمت، آن امام العارفین را هم وقتی درون قبر گذاشتند، گفتند: «اسمع افهم یا روح الله ابن مصطفی»، تمام شد. عزیز دلم! همه چیز تمام میشود. دنیا فریبمان ندهد، گرفتار شهوتمان نکند، شهوتهای مختلف، بیچارهمان نکند. عزیزان من! خیلی مواظب باشیم. در قبر هم همین را میگویند، این شانه را میگیرند و به من میگویند: «اسمع افهم یا روح الله ابن محمدعلی»، تمام شد. در دنیا هرچه که بود تمام شد. هنوز سنگ لحد را هم نگذاشتند. یعنی بین دنیا و قبر هستم، بد گوشمالی میدهند. حالا کلاس بگذاریم. اشتباه نشود، نمیخواهم بگویم تمیز نباشیم، بیان کردند: «النَّظَافَةُ مِنَ الْإِیمَان »، من الاسلام نگفتند امّا یک چیزهایی را که کلاسهای بیخودی است، مواظب باشیم، اینها شهوت است.
مطلب دیگر هم فرمودند: غضب، که این غضب و شهوت، در دنیا بین انسانها عداوت میآورد. لذا شیطان هم بارها بیان کرده من از این دو استفاده میکنم.
سستترین دشمنان
ذیل همین بحث یک آیه شریفه را بیان کنم و انشاءالله ادامه بحث را بعداً بیان میکنیم. در سوره نساء، آیه 101 میفرماید: «وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ یَفْتِنَکُمُ الَّذینَ کَفَرُوا إِنَّ الْکافِرینَ کانُوا لَکُمْ عَدُوًّا مُبیناً » وقتی در زمین سفر میکنی، اگر بیم آن داشتید که کافران به شما زیان برسانند، آن موقع بر شما گناهی نیست که نماز را کوتاه کنید، چراکه کافران دشمن آشکار شما هستند.
میدانید اینجا منظور چیست؟ امیرالمؤمنین(علیه الصّلوة و السّلام) ذیل این آیه میفرمایند: « أَوْهَنُ الْأَعْدَاءِ کَیْداً مَنْ أَظْهَرَ عَدَاوَتَه» «فان عداوه الکفر کفرا لنفسک» بدانید آن که به شما مکر میکند و برای شما عدو است، کسی که دشمنترین دشمنان شماست ولی مکرش سست است، نفس شماست که اگر دقّت نکنید این نفس شما، شما را به کفر میاندازد و منظور از این آیه شریفه این است که شما را گرفتار میکند، همه چیز را سبک میشمارید. لذا نسبت به نفستان مراقب باشید که هر کس نفس خودش را مراقبت نکرد، دیگر نسبت به مردم هم مراقبه نمیکند و دشمنیها به وجود میآید.
عاقبت غفلت از دشمن
لذا فرمود: هر کسی از دشمن اصلی خودش غافل شود، دشمن بر او مسلّط میشود و او نفسش است. «مَنْ نَامَ عَنْ عَدُوِّهِ أَنْبَهَتْهُ الْمَکَایِدُ» «انها نفسک» هر که از دشمن خودش غافل شود دسیسهها به او روی میآورد و او نیست الّا نفست. نباید از دشمن غافل شد. بالاترین دشمن نفس است. همه به خاطر این دنیاست که دارند میجنگند.
علّت جنگ افروزی غربیها در عالم
یک نکتهای به شما بگویم که این را خود سیاستمداران آمریکایی گفتند. من نمیخواهم بحث سیاسی کنم، میخواهم بگویم که این حالت را دارد. میدانید علّت جنگ انداختن در دنیا چیست؟ هر موقع اقتصاد غرب به خصوص آمریکاییها ضعیف میشود، در دنیا یک جنگی راه میاندازند که سلاحهایشان را بفروشند و وقتی هم جنگ تمام شد، شرکت های خودشان هم برای بازسازی بیایند. حالا من بعداً اسم آن کسی که این را که گفته خدمتتان بیان میکنم چون در یادداشت های دارم، میگوید: بهترین سیاست در دنیا برای ما امریکاییها این است. اینها همه برای دنیاست دیگر. الان در عراق دارند ورود پیدا میکنند. در همین یمن، بعداً میگویند که ما برای بازسازی آمدیم. هر جایی که جنگ میشود اینها اینطور هستند. خیلی جالب است، حتّی در افغانستان جنگ که تمام شد، شرکتهای فرانسوی، آلمانی و انگلیسی و آلمانی برای سهم خواهی خودشان با هم رقابت و دعوا داشتند. کاناداییها هم میگفتند ما بیشتر سرباز آورده بودیم. لذا دیگر یک مطلبی بیان کردند و گفتند: از این به بعد هر کس که بیشتر سرباز آورد، باید بیشتر هم ببرد. خودشان میآیند، خودشان جنگ راه میاندازند و ... . میخواهند به دنیا مسلّط شوند. تمام این دشمنیها برای دنیاست.
لذا فرمود: « وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حینٍ » متاع شما هم کم است. فکر نکنید خیلی است امّا دنبال این دنیا هستید دیگر. لذا قرآن کریم و مجید الهی انذارها را داده است، مطالب را گفته و این ما هستیم که باید مراقبه کنیم. إنشاءالله ادامه بحث جلسات آینده.
یک سلام بدهیم و إنشاءالله مجلسمان به قرآن ناطق - همان طور که روایات قرآن ناطق بود دیگر - بیشتر منوّر شود.
« السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِکَ وَ أَنَاخَتْ بِرَحْلِکَ عَلَیْکَ مِنِّی سَلَامُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی لِزِیَارَتِکُمْ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَى أَوْلَادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَیْن »
[3]. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: 462، حدیث: 10580 [4]. الکافی، ج: 2، ص: 302 [5]. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: 461، حدیث: 10570 [7]. مجموعه ورام، ج: 1، ص: 59 [8]. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: 461، حدیث: 10569 [9]. أعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص: 309 [10]. مجموعه ورام، ج: 2، ص: 115 [11]. مصباح الشریعه، ص: 16 [13]. بحارالانوار، ج: 59، ص: 291، باب: 89 [14]. عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص: 122 [15]. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: 334، حدیث: 7687 h
|
|
|