بسمه تعالی
تفسیر قرآن کریم و مجید الهی - حضرت آیتاللّه قرهی(مدّ ظلّه العالی(
جلسه نهم - 20/01/96
موضوع: زمان آغاز فهم قرآن
راه ورود به ضیافت الله و دریافت دعوتنامه کتبی آن
اوّلاً ماه رجب المرجّب و همچنین ولادت مولیالموالی(علیه الصّلوة و السّلام)، علم مطلق الهی و سال نو را به شما تبریک عرض میکنم و خدا را شاکریم مجدّداً توفیقی مرحمت کرد تا محضر مبارک شما باشیم.
قبل از شروع بحث، مطلب مختصری در مورد ماه رجب المرجّب بیان کنم. ماه رجبالمرجّب و شعبانالمعظّم، دو ماهی است که اگر قدر این دو ماه را بدانید و مراقبه کنید، طبعاً بدانید، إنشاءالله به فضل و کرمش، در دعوتی که فرمودند: «دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَى ضِیَافَةِ اللَّهِ » [1] و دعوتنامهی آن از خداست، قرار میگیرید.
دو صیام داریم:
1. یک صیام تکلیفیّه است که این صیام، همین مطلبی است که ما به ماه مبارک رمضان که میرسیم، حسب تکلیف الهی انجام میدهیم. به هر حال در ماه مبارک، روزه میگیریم.
2. امّا یک صیام، صیام ضیافتاللّهی است، نه صیام تکلیفیّه. یعنی آن صیامی که انسان را به ضیافتالله دعوت میکنند، «دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَى ضِیَافَةِ اللَّهِ ». در آن ضیافتاللّهی که انسان، آنچه را از مقام انسانیّت است، کسب میکند و حالش، حال انسان کامل میگردد و دنیا و مافیها، به ید قدرت انسان قرار میگیرد و دنیا و مافیهایش متعلّق به او میشود، نه انسان متعلّق به دنیا که معالأسف امروز، ما (من و امثال من)، متعلّق به دنیا شدیم، نه دنیا متعلّق به ما!
اگر بخواهیم به آن ضیافتالله که صیام آن، ضیافتاللّهی است، نه تکلیفیّه، وارد شویم، راه و مقدّمه ان، این است که رجبالمرجّب و شعبانالمعظّم را مراقبه کنیم. رجب، به عنوان نهری در بهشت است. لذا اولیاء خدا ماه رجب هم به عنوان ماه تطهیر و شستشوی از گناهان مطرح میکنند. لذا اگر در رجبالمرجّب، روحمان را تطهیر کردیم و در شعبانالمعظّم، لباس تقوا بر تن کردیم، در ماه مبارک، به مهمانی خاصّ خدا و ضیافتالله وارد میشویم.
دیدید اگر ما را به عروسی یا مهمانی خاصّی دعوت کنند، به خصوص اگر میزبان، انسانی بسیار محترم باشد، طبعاً با لباس ژولیده و چرک نمیرویم. بلکه میرویم استحمام میکنیم، لباس در شأن آن مجلس میپوشیم و بعد وارد میشویم. به خصوص که به ما کارت دعوت دادند و ما را به آن مجلس خاصّ، به صورت کتبی دعوت کردند.
علّامه مقدّس اردبیلی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) در آخر عمر شریفشان به میرزای مازندرانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) که یکی از شاگردان خاصّ ایشان بودند، فرمودند: چون دارم میروم، به شما بیان میکنم که من این دعوتنامه را که در پاکتی از نور بود، گرفتم و به آن صیام، دعوت شدم، «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ»[2].
ماه رجبالمرجّب، ماه شستشوی گناهان است. ماه شعبانالمعظّم، ماه پوشیدن لباس تقوا برای ورود به آن ضیافتالله است. ماه مبارک رمضان هم ضیافتالله است.
لذا عزیزان، مراقب باشیم یک موقع چشم باز نکنیم، ببینیم ماه مبارک آمده. عرفای عظیمالشّأن، اولیاء خدا بیان میفرمایند: حداقل (کمترین) این است که دو ماه قبل از ماه مبارک رمضان را مراقبه داشته باشیم و حالمان حال دیگری شود.
شیخنا الاعظم، حضرت مفید عزیز(روحی له الفداء و سلام اللّه علیه)، به سیّدین نیّرین، آیات عظمی، سیّد رضی و سیّد مرتضی(اعلی اللّه مقامهما الشّریف) بیان فرمودند: حتّی رجبالمرجّب، حال آقا جانمان، مولایمان، سیّد و صاحب و سالارمان، حضرت حجّتبنالحسنالمهدی(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف)، با ماههای دیگر متفاوت است و وضعشان طور دیگری میشود.
کما این که بندهی کمترین هم این را در برخی از اعاظم و عرفا دیدم - گرچه نفهمیدم و ادراک نکردم - که وقتی رجبالمرجّب میآمد، حالشان متغیّر میشد، کأنّ ماه مبارک رمضان آمده است. از همان ماه رجبالمرجّب، وضعشان تغییر میکرد، حالشان، دگرگون میشد، نوع بیانشان تغییر میکرد، نمازشان یک نماز دیگری بود، کأنّ یک اتّفاق عجیبی در وجودشان رخ داده و در عالم وجود، حال، حال دیگری است. از این رجبالمرجّب، ماه مبارک را شروع میکردند.
استاد عظیمالشّأنمان، آیتالله العظمی مرعشی نجفی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، میفرمودند: در باب اذکار و اعمال و حالات اتّصالیّه، دو مطلب موجود است:
1. چهله گرفتن (اربعین) و اذکار چهل که آن را کمال میدانند.
2. صده گرفتن که آن را أکمل میدانند.
ایشان میفرمودند: مرحوم ابوی (آیتالله سیّد محمود مرعشی نجفی(اعلی اللّه مقامه الشّریف))، ده روز قبل از ماه رجب شروع میکردند تا ماه مبارک رمضان که تمام میشد، یک صده باشد، صده برای تربیت نفس که حالشان، حال الهی شود.
پس عزیزان من، حیف است، ماه رجبالمرجّب دارد از دست میرود. چشم به هم بزنیم، میبینیم ماه مبارک رمضان آمده است. از تمام مطالب این ماه، استفاده کنیم، به خصوص از صیام آن.
این ماه رجبالمرجّب، آنقدر مهم است که سالمبنهلال محضر وجود مقدّس حضرت صادق القول و الفعل(علیه الصّلوة و السّلام) آمد، حضرت به او فرمودند: از این ماه، چه بهرههایی بردی؟
او تعجّب کرد، پرسید: مگر باید چه میکردم؟!
فرمودند: چقدر در این ماه، دعا خواندی و روزه گرفتی؟
او گفت: غفلت کردم.
حضرت فرمودند: تو نمیدانی چقدر فضایلی که هیچکس جز پروردگار عالم نمیداند، از دست دادی!
منقلب شد، پرسید: چه کنم؟
فرمودند: چند روز باقیمانده را از دست نده و حالت را مراقبت کن و بر این قضیّه دقّت کن.
زمان شروع فهم انسان از قرآن
لذا عزیزان من، جدّی هم اگر انسان میخواهد با قرآن ارتباط داشته باشد، راهش، همین است. میدانید یکی از خصوصیّات شهرالله، ربیعالقرآن (بهار قرآن) است. این قرآنی که روایات شریفه، علم مطلق الهی، امیرالمؤمنین - که نبیّ مکرّم فرمودند: «أنا مدینة العلم و علیّ بابها» - و دیگر حضرات معصومین که خود قرآن ناطق هستند، در مورد کلمه به کلمه و حرف به حرف آن، نکاتی را بیان کردند و فرمودند: حرف، حرفش، مطلب دارد. بهار قرآن، ماه مبارک رمضان است. اگر بخواهیم به این بهار قران، برسیم، باید از رجبالمرجّب، مراقبت کنیم.
علّامه حسنزاده آملی - که خداوند شفای کامل و عاجل به ایشان مرحمت کند - میفرمودند: علّامه شعرانی[3] فرمودند: این ربیعالقرآن، فقط به این معنا نیست که در ماه مبارک رمضان، خیلی قرآن بخوانیم. ربیع، بهار است. وقتی ماه مبارک، ربیع القرآن است، یعنی در ماه مبارک رمضان، به واسطه طهارت روح (همانطور که دیدید وقتی انسان در ماه مبارک رمضان، روزه میگیرد، وقتی کسی هم میخواهد غیبت کند، میگوییم: نگو، روزه هستیم، روزهمان خراب میشود؛ لذا حداقل در موقع صیام خودمان را کنترل میکنیم)، حال انسان عوض میشود و آنوقت است که باد بهاری (که پیامبر عظیمالشّأن فرمودند: ابدان خودتان را به باد بهاری بسپارید، امّا از باد خزان و پاییزی، بدنهایتان را بپوشانید) میوزد و عامل برای ادراک معانی قرآن میشود. لذا فهم انسان از قرآن، از ماه مبارک رمضان شروع میشود.
لذا اگر کسی میخواهد در قرآن، فهیم باشد، باید به این مطلب دقّت کند. نه این که بگوییم: روزی سه جزء قرآن بخواند. البته این هم خوب است و توفیق میخواهد. امّا ایشان میفرمایند: معنای ربیعالقرآن این است که باد و نسیم بهاری براساس طهارت روح وزیده میشود تا سبب ادراک مفاهیم قرآن شود.
بعد میفرمودند: این هم میسور نیست و همینطور نمیشود که یکباره بگویند: فردا شب اوّل ماه مبارک رمضان است و باید به آن وارد شویم و روزه بگیریم. اگر در همین حد باشد، همان صیام تکلیفیّه است که محضر مبارکتان بیان کردم، امّا اگر بخواهیم در آن صیام ضیافتاللّهی وارد شویم، باید از ماه رجبالمرجّب، مراقبت داشته باشیم.
پذیرایی خداوند در ضیافتالله چیست؟
دیدید در مهمانیهای ما، سفره، رنگینتر میشود و وقتی مهمان دعوت میکنیم، دو، سه چیز بر سر سفره اضافه میکنیم؟ امّا اتّفاقاً در ضیافتالله برعکس است و دنیا و مافیهای آن (غذا، آب، حلال الهی) را از انسان میگیرند. موقعی که اذان صبح میشود و من و شما روزه میگیریم، از خوردن غذا و آب و ... امتناع میکنیم، آیا از حلال دست میکشیم، یا حرام و شبههناک؟! از حلال دست میکشیم.
لذا پروردگار عالم در ضیافتاللّهش میگوید: من میخواهم از حلال هم دست بکشی. پس شما من را دعوت کردی، میخواهی چه پذیرایی کنی؟! یکی از مواردی که در ضیافتالله مرحمت میکنند، همین فهم و ادراک قرآن است.
لذا اکثر مفسّرین وقتی میخواستند تفسیر را بنویسند، اوّل قلمی که زدند، در ماه مبارک رمضان زدند. علّامه طباطبایی که من به محضر مبارکشان رسیده بودم، فرمودند: من وقتی شروع به تفسیر کردم، دیدم بهترین موقع که مطلب باز میشود و پی در پی میآید، ماه مبارک رمضان است، «دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَى ضِیَافَةِ اللَّهِ ».
منتها این ضیافتالله به وجود نمیآید، إلّا به این که این رجبالمرجّب و شعبانالمعظّم را مراقبه کنیم. اگر حواسمان نباشد، ماه رجبالمرجّب میآید و میرود، ماه شعبانالمعظّم هم میآید و میرود، امّا ما هیچ ادراکی از آنها نداریم، فقط 13 رجب یک جشنی به نام امیرالمؤمنین و نیمه شعبان هم جشنی به نام امام زمان میگیریم و دیگر حواسمان نیست که این رجبالمرجّب چیست؟ چرا شعبانالمعظّم میگویند؟ چرا پروردگار عالم فرمود: رجب، ماه من است، شعبان، ماه پیامبر است؟ تا چشم بر هم بزنیم، میبینیم ماه مبارک دارد میآید که تازه آن موقع هم دنبال سور و سات ماه مبارک هشتیم که زولبیا و بامیه بگیریم، سحری چه درست کنیم، افطاری چه کسانی را دعوت کنیم، کجا برویم و ... . پس دوباره در مادیّات افتادیم و برعکس در ماه مبارک رمضان، گاهی بخور بخورها بیشتر میشود.
پروردگار عالم میگوید: من که در قرآن گفتم: «کلوا من طیّبات ما رزقناکم»، حالا میخواهم از حلال هم دست بکشی، امّا ما تازه بیشتر به سمت این مادیّات میرویم و بعد تازه بر سر خدا منّت میگذاریم که روزهدار بودیم و ... . گاهی هم خدا نکند یک شب، خوابمان برود و سحری نخوریم، فردای آن روز، هر طور شده به همه میگوییم که به ما خیلی سخت گذشت؛ چون دیشب سحری نخوردیم. سحرها هم که حتّی بلغالحلقوم میخوریم که نکند روز گرسنه باشیم.
این، ضیافتالله نیست، این، صیام تکلیفیّه است. برای همین است که هیچ چیزی درک نمیکنیم. «لیلة القدر خیر من الف شهر»، یک شب قدر، بهتر از هزار ماه است. نفرمود: سواء، بلکه فرمود: خیر، یعنی حتّی با هزار ماه، مساوی هم نیست، بلکه برتر است. امّا ما ادراک پیدا نمیکنیم. این، ضیافتالله نیست.
لذا اگر میخواهیم فهم قرآن هم داشته باشیم، رجبالمرجّب و شعبانالمعظّم را مواظبت کنیم. در آن صورت در ضیافت الهی حال خوشی پیدا میکنیم.
*******************
لزوم نیاز قرآن به تفسیر
بیان کردیم: چرا باید قرآن را تفسیر کرد؟ بیان شد: قرآن، به قدری باعظمت است که حرف، حرف آن، معنا دارد. لذا بیان کردیم: یکی از دلایل آوردن حروف مقطّعه در قرآن، همین است که به من و شما بگوید: جمله نه، آیه نه، کلمه هم نه، بلکه حرف، حرف قرآن، دارای معنا و محتواست.
من و شما میفهمیم الف یعنی چه؟ فقط میخوانیم: الف، لام، میم، پس چرا پروردگار عالم این حروف مقطّعه را آورده است؟! چرا «کاف، هاء، یاء، عین، صاد»، «طاء، هاء»، «یاء، سین»[4] و ... آورده؟! چه چیزی میخواهد بیان کند؟! در مباحثمان بیان کردیم که خداوند میخواهد بیان کند: هر حرف از قرآن (نه آیه، آیه و جملات و کلمه، کلمه قرآن)، دارای معناست.
سؤال: اگر هر حرفی از قرآن، دارای معنا و محتواست، پس سراغ ترجمه برویم؟
بیان شد: اوّلاً گاهی با ترجمه نمیشود معنا را فهمید. بسم الله الرحمن الرحیم را مثال زدیم، گفتیم: از کودکی به ما یاد دادند که معنای آن به نام خداوند بخشندهی مهربان است، در حالی که رحمان و رحیم، هر دو از ریشهی رحم است و معنای بخشنده و مهربان برای آنها مناسب نیست. بخشندگی از جود است و جواد، به معنی بخشنده است. لذا گاهی نمیتوانیم با ترجمه، معنا را آنگونه که هست، متوجّه شویم.
ثانیاً مگر معنای تحتاللفظی میتواند مشکلی از ما حل کند؟! لذا یکی از علل حروف مقطّعه این است که به ما بگوید: معنای تحتاللفظی کارساز نیست، ولو به این که شما معنای یک کلمه و آیهای را در قرآن کریم و مجید الهی را درست در زبان غیر (فارسی، انگلیسی و ...) ببرید، امّا باز هم شما نمیتوانید حقیقتش را بفهمید، فقط یک معنا متوجّه شدید.
پس باید چه کنیم؟ بیان شد: نیاز است که قرآن، تفسیر شود. مطالبی در مورد معنای تفسیر بیان کردیم و ریشهی «فسّر» را بررسی کردیم.
لذا ما باید بفهمیم محتوای قرآن چه میخواهد بگوید؛ چون ترجمهی خالی معنا نمیدهد.
شاید قدیمیها یادشان باشد، در مکتبخانهها و بعد هم مدارس، وقتی میخواستند بگویند: بعضی از جملات را از هر طرف بخوانی، همان است، میگفتند: مرادی دارم. لذا گاهی مطلبی، از نظر لفظی یکی است، امّا آن معنایی که پیدا کردیم، صورت ظاهر بوده و حقیقتش این، نبوده است.
به عنوان مثال میگویند: «کلمة واحدة تدل علی معان مختلفة»، گاهی یک کلمه واحد، معنای مختلفی دارد. مثال «شیر» را زدیم که سه معنا را در ذهن ما میآورد، یکی شیر آب، یکی شیر خوردن و یکی هم شیر که حیوان درنده است.
امّا گاهی برعکس است، معناها یکی است و کلمات و الفاظ، متفاوت است. مثلاً شما بیان میکنید: پلشتی، زشتی و ... .
حالا در باب قرآن کریم و مجید الهی، کدام حال وجود دارد؟ مانند این که بیان کردیم: ماه مبارک، ربیعالقرآن است و بعد گفتیم: معنای حقیقی ربیع چیست و ... . لذا وقتی دقّت کنیم، گاهی میبینیم که در قرآن، این کلمات نمیتواند مترادف باشد، در باب ردیف نیست، فقط حالش، حال ردیفیّه است.
بشر میماند چه کار کند، لذا نیاز دارد به آن کسی که از همه حالات به قرآن، مسلّط است. یعنی هم معانی را بداند، هم ردیف را بداند و هم حرف را بداند چیست. لذا یکی از علل آوردن حروف مقطّعه در قرآن، این است که به ما میگوید: وقتی «طه» میگوییم، یک کلمه نیست، بلکه دو حرف «طاء» و «هاء» است که علّامه امینی میفرمایند: وقف بین این دو، جایز است و میتوانید به صورت طویل هم وقف کنید. ما در اصطلاح خودمان فکر میکنیم «طه» و «یس» یک کلمه است، لذا اسم بچّههایمان را هم از اینها میگذاریم، امّا یک کلمه نیست. اینها محتوا دارد، پروردگار عالم میخواهد بیان بفرماید: حرف حرف قرآن دارای محتواست، دنبال ردیف، معنای تحتاللفظی و جمله نگردید، شما نمیتوانید معنای آن را براساس ظواهر استخراج کنید و ردیفی برای آن، قائل باشید. برای همین خداوند میفرماید: من از همان اوّل به شما میگویم که باید با قرآن، به صورت حرف به حرف برخورد کرد.
حالا چه کسی میتواند حرف به حرف با قرآن برخورد کند؟! لذا میفرماید: آن کسی که قرآن ناطق است و «هو الامام».
مراجعه به عقل حقیقی، برای فهم قرآن!
در ذیل آیه 29 سورهی اعراف «... کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُون» و همچنین آیه 104 سورهی انبیاء «... کَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعیدُهُ» روایتی بیان شده که خیلی عجیب است. فرمودند: اوّل خداوند عقل را آفرید، بعد نفس، بعد صورت، بعد ماده، بعد بازگشت و وارونه شد - که این مطالب، بحثهای فلسفی و عرفانی دارد که به آنها کاری نداریم - بعد انسانی را که دارای عقل است، آورد. وجود از عقل شروع شد و به عقل هم ختم شد، بعد این آیات را خواندند: «... کَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعیدُهُ»، همانگونه که آفرینش را آغاز کردیم، آن را هم بازمیگردانیم. «... کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُون»، همانطور که آفرینش شما را آغاز کردیم، باز هم برمیگردانیم. بعد فرمودند: حقیقت این است که خدا آغاز کرده، منتها از طریق ما قرار داده است و رجوع هم به سمت خداست، امّا راهش ما هستیم.
ذیل این آیه شریفه، وجود مقدّس امام صادق هم فرمودند: «نحن عقل الکاملة من الله تبارک و تعالی و الوجود من العقل و النهایة الی العقل و الله لنا العقل».
اگر شما میخواهی از قرآن، چیزی بفهمی، باید به عقل مراجعه کنی. اگر شما میخواهی مطالب را متوجّه شوی، باید به عقل مراجعه کنی عقل کل، علم کل. و إلّا ما فقط گرفتار یک سری الفاظ میشویم. حتّی گاهی ردیف را نمیدانیم. گاهی «کلمة واحدة تدل علی معان مختلفة» را هم نمیفهمیم، چه برسد به این که بگوییم: یک معنا هست، حالا الفاظ متعدّد هست، این را هم درک نمیکنیم. لذا نیاز به تفسیر هست.
پس باید به حقیقت قرآن مراجعه کنیم. تفسیر یعنی حقیقت القرآن مِن لسان اهله. لذا جز معصوم، به حقیقت مفسّر نیست. پس آقایانی که به عنوان مفسّر قرآن، تفسیر نوشتهاند، چیست؟ حالا بعداً بیان خواهم کرد که اگر عنایات خود آنها نباشد، نمیشود.
این که بیان کردم: علّامه طباطبایی فرمودند: تفسیرم را از ماه مبارک رمضان - که بیان کردیم: به آن ربیع القرآن میگویند و در بهار هم نسیمهایی میوزد که پیامبر فرمودند: ابدانتان را در معرض باد بهاری قرار دهید، امّا از باد خزان بپوشانید - آغاز کردم. چون در ماه مبارک رمضان، آن فهم قرآن را مرحمت میکنند. البته خداوند هم فرموده: «ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتّقین». یکی از خصوصیّات برای دستیابی به فهم قرآن، تقواست که بیان کردیم در ماه رجبالمرجّب، شستشوی گناهان را انجام دهیم، در شعبانالمعظّم، لباس تقوا بر تن کنیم تا در ماه مبارک به ضیافتالله ورود پیدا کنیم.
إنشاءالله از جلسهی آینده به سورهی ناس ورود پیدا خواهیم کرد.
درخواست از «کریم ابن الکریم»!
هر ساعت اتّصال به آقا جان، امام زمان داشته باشیم. در ابتدا ساعتهایمان را زنگ بگذاریم، بعد کم کم بدنهایمان تنظیم میشود. هر ساعت، حداقل یک دعای سلامتی برای آقا جانمان بخوانیم. آقا جان که همیشه به یاد ما هستند، در آن پیامی که به شیخنا الاعظم دادند، فرمودند که ما هیچ موقع شیعیانمان را فراموش نمیکنیم.امّا انسان هم وقتی دائم یاد آن کسی که «بیمنه رزق الوری» میافتد که تمام رزقهای مادی و معنوی به دست اوست، اصلاً عالم به ید قدرت اوست، به اذن الله حجّت الله است و همهی امور به دست ایشان است؛ معلوم است که ایشان هم بیشتر به یاد ما هستند.
در این عالم، مگر چقدر مسلمان هستند؟ در این مسلمانها چقدر مگر شیعه هستند؟ در بین این شیعیان، چقدر مگر با امام زمان در ارتباط هستند و یاد وجود نازنین حجّت حقّ که عالم در دست ایشان هست، هستند؟ اگر یاد حضرت باشیم، والله عنایت میکنند، علم میدهند، بزرگواری میکنند.
شبها هم موقع خواب، وقتی وضو گرفتید - که «الوضوء نور» دائم الوضو باشید - چند دقیقه با آقا جان، حضرت حجّت، خلوت کنید. طلبه در حجره، دانشجو در خوابگاه و ...، از دیگران جدا شوید و به آقا سلام دهید. برای مادرشان، حضرت نرجس خاتون، فاتحه بخوانید که بارها بیان کردم: کلید ورود به قلب آقا جان، حضرت حجّت، مادر گرامیشان است. بعد بگویید: آقا جان، به جان مادرت، دستم را بگیر، دنیا و جلواتش فریبم ندهد، گرفتار نشوم، من با تو قرآن ناطق محشور باشم.
گاهی انسان خجالت میکشد چنین درخواستهایی داشته باشد، ولی بخواهیم، آنها آنقدر کریم هستند که کرامت میکنند «و سجتکم الکرم».
بخواهیم، با آقا جان خیلی حرف بزنیم، امتحان کنیم. هر کس هر شب، هر شب، هر شب، بدون انقطاع، با آقا جان چند دقیقه صحبت کند، به یک سال نمیکشد که حال و هوای او عوض میشود و چیزهایی به او مرحمت میکنند.
«السلام علیک یا مولای یا بقیة الله»
. الأمالی( للصدوق)، المجلس العشرون
. ایشان از فحولی بودند که در تهران بودند، ما خیلی از اعاظمی را داشتیم که در تهران بودند، امّا معالأسف شناخته نشدند. از جمله علّامه الهی قمشهای(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، علّامه محمّدتقی جعفری(اعلی اللّه مقامه الشّریف) که ضمن این که فیلسوف بودند، انصافاً روح لطیفی داشتند و بنده توفیق داشتم که در برخی جلسات خصوصی به محضر ایشان برسم.
. بعضیها فکر میکنند یاسین، یک کلمه است، در حالی که در اینجا «یس» مدّنظر است، یعنی حرف یاء و حرف سین. حتّی بیان شده که در بین این دو حروف، وقف هم میتوان کرد و علّامه امینی فرمودند: جایگاه وقف طویل هم هست. یعنی مخصوص میخواهد با وقف طولانی بیان کند که بدانید اینها، دو حرف است و یک کلمه نیست.