بسمه تعالی
تفسیر قرآن کریم و مجید الهی - حضرت آیتاللّه قرهی(مدّ ظلّه العالی(
جلسه بیست و یکم - 96/09/05
موضوع: شب شهادت امام حسن عسگری(علیه السلام)
بسیج بیست میلیونی، الهامی بر امام راحل!
اوّلاً بابت این مصیبت عظمی و از دست این امام همام، عرض تسلیت و تعزیت به ساحت قدس آقا جانمان، حضرت حجّت(روحی له الفداء) و همچنین به شما عزیزان، دارم. ثانیاً هفتهی بسیج را که در آن قرار داریم، گرامی میدارم. این جملهی امام راحل در مورد بسیج، جملهی بسیار باعظمتی است، ایشان فرمودند: بسیج، لشکر مخلص خداست. ما این اخلاص را هم در جنگ تحمیلی و دفاع مقدّس میدیدیم و هم در سازندگی. میبینیم که به خصوص دانشجویان عزیز چگونه هنوز هم در بحث سازندگی، قدم جلو میگذارند، در ایّام زلزله و مشکلات، چطور پیشقدم میشوند و از اوّلین گروهها هستند و در دفاع از حرم آل الله، چگونه با اخلاص جلو میروند! خون همین شهدای مخلِص و بعضاً مخلَص بود که عامل پیروزی در مقابل این غدّهی سرطانی داعش شد که خودشان اعلام کرده بودند: این را برای دهها سال آورده بودند. این غدّهی سرطانی با خیانت و پول به سرعت پیشرفت کرده بود، امّا اخلاص این بسیجیان، کسانی که عندنا گمنام هستند، امّا عندالله و عندالملائکه، خوشنام هستند. لذا این هفته بسیج را هم تبریک عرض میکنیم. جدّی بحث بسیج، کار را جلو برد. من خودم از آیتالله العظمی بهاءالدّینی شنیدم که فرمودند: این از ناحیهی حضرت حجّت، الهام بود که امام در آن زمان که جمعیّت ما نصف جمعیّت کنونی بود، بیان کنند: بسیج بیست میلیونی. ما هم دیدیم که تا حشد الشعبی، یعنی بسیج مردمی در عراق به وجود نیامد، پیروزی میسور نشد. این، واقعیّتی است که اخلاص و مردم مخلص و بسیج، عامل پیروزی در همهی زمینههاست و این، لطف خدا بود که اوّل انقلاب این را به ما مرحمت کرد. بسیجیان مخلص به دنبال عنوان و ... نیستند و در سازندگی و کمک به مردم و دفاع از ارزشها، مقدّم میشوند. ایّام ربیعالاوّل و ربیعالمولود را هم تبریک عرض میکنیم. امّا چون شب شهادت آقا امام حسن عسگری است، طبعاً باید عرض اراداتمان به این حضرت باشد و نکتهی تفسیری هم اگر بیان شود، از آن حضرت بیان خواهیم کرد.
بدون قرآن ناطق، ظواهر قرآن را هم نمیتوان درک کرد
اوّلاً در مباحث تفسیر بیان کردیم که تفسیر به حقیقت به ید مقدّس معصوم است؛ چون او، قرآن ناطق است. لذا مفسّر حقیقی، امام به عنوان قرآن ناطق است. قرآن صامت، به خودی خود، راه را برای ما نمیگشاید و انسان در مطالب آن میماند. ولو به این که بیان فرمودند: قرآن بخوانید که همین خواندن بسیار مهم است و ثواب زیادی دارد. حتّی به حفّاظ قرآن بیان کردند: قرآن را از روی مصحف بخوانید، از باب این که قرآن، نور است و قلب و روح انسان را جلا میدهد و به چشم انسان، ضیاء و نور میبخشد. امّا اگر قرآن، بدون محتوا شد، طبعاً بدانید باید این قرآن بر نی شده را همانطور که مولیالموالی فرمود، زد. البته این مطلب را هم فقط امام میتواند بفرماید. شیخ الطائفه، شیخ طوسی فرمودند: غیر از امام، هر کسی بگوید: قرآن را که بر نی کردند، بزنید، اجحاف کرده است و آن امام است که میتواند بیان کند؛ چون خود او، قرآن ناطق است.
لذا برای دستیابی به حقایق قرآن، طبعاً باید به سراغ قرآن ناطق رفت. چون حقایق قرآن، به دست قرآن ناطق است و حتّی ما بر روی ظواهر قرآن هم ادراک نداریم، چه برسد بواطن آن!
سیّد مرتضی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن آیت عظمی و شاگرد شیخنا الاعظم، حضرت شیخ مفید(روحی له الفداء و سلام اللّه علیه) بیان میکند: انسان بر ظاهر قرآن هم ادراک ندارد و اگر بخواهد به ظواهر قرآن تمسّک بجوید، جز انحراف، چیز دیگری برای او نخواهد داشت. مگر غیر از این است که آن کسانی که به ظاهر پینه بر پیشانیشان بود، چون تمسّک به ظاهر قرآن که ظاهر قرآن هم نبود، جستند، در مقابل قرآن ناطق ایستادند! در آخر همان تحجّر، سبب شد که قرآن ناطق در محراب، به شهادت برسد!
لذا حتّی بلد نبودند به ظاهر قرآن تمسّک بجویند و همان عامل شهادت قرآن ناطق در محراب شد! این جمله، جمله عمیق و بسیار مهمّی است. بعد ایشان میفرمایند: «ما یضل به الا الفاسقین، الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه». اینها فاسق بودند و عهدی را که با خدا بسته بودند، نقض کردند، لذا گمراه شدند. پس به ظواهر قرآن هم نتوانستند به خوبی تمسّک بجویند، چه برسد به بواطن آن!
بعد توضیح میدهند و میفرمایند: این که بیان شده قرآن، هفت ظاهر و هفتاد باطن دارد، به این علّت است که آن ظاهر را هم باید معصوم و امام برای ما بیان کند.
به طور کلّی و خیلی خودمانی باید بگوییم: اگر من و شما حتّی با تمسّک ظاهری به قرآن هم بخواهیم جلو برویم، نمیتوانیم؛ چون بلد نیستیم. شکی در این نیست که باید از باب ثواب، قرآن بخوانیم. همین یک صفحه قرآن که بعد از نماز در مساجد خوانده میشود، ثواب دارد. گرچه حضرت صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: از ما نیست کسی که روزی پنجاه آیه نخواند. از حضرت ثامنالحجج(صلوات اللّه و سلامه علیه) سؤال کردند: آقا جان، چرا امام صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) فقط پنجاه آیه فرمودند؟ حضرت فرمودند: از باب این که انسان در آن، تدبّر کند. این تأمّل و تدبّر را از کجا میتوانیم به دست بیاوریم؟ از وجود مقدّس امام معصوم.
تفسیر منسوب به امام حسن عسگری(علیه السلام)
یکی از کسانی که تفسیر قرآن داشتند، آن هم در آن دورانی که مورد هجمه واقع بودند، وجود مقدّس امام حسن عسگری(صلوات اللّه و سلامه علیه) بودند. البته یک بحث تخصّصی هم داریم که آیا این تفسیر، تفسیر ایشان است و یا نقل است و ... . این بحث در این جایگاه نمیگنجد. امّا ما در یک بحث تفسیر خصوصی با ادلّه و براهین اثبات کردیم که این تفسیر، تفسیر درستی است و برخی از بزرگان بر روی آن صحّه گذاشتند و ... .
لذا در کل، امام، منشأ است، امّا چه کنیم که باید تأسّف بخوریم که نگذاشتند انسان از قرآن ناطق بهرهبرداری کند و امروز آنچه که داریم که خیلی هم به ظاهر زیاد و غنی است، امّا به قول خود علّامه طباطبایی، صاحب المیزان، باز قطرهای از علم حضرات معصومین است. یعنی اگر اجازه میدادند از روز نخست، قرآن ناطق سخن بگوید و قرآن را تفسیر کند و ...، امروز بشر دچار این گرفتاریها نبود.
برای دنیای نیک هم باید به قرآن ناطق رجوع کرد
علّت رجوع به قرآن ناطق این است که این دنیای حسنه، به وجود میآمد (ربنا آتنا فی الدنیا حسنة و فی الآخرة حسنة). امّا بزرگان و اعاظم ما فرمودند که معالأسف و هزاران بار معالدسف، این دنیای حسنه، محقّق نشده و نخواهد شد، تا زمان آقا جان، حضرت حجّت(روحی له الفداء).
الآن دنیا، دنیای حسنه است؟! یا دنیای پلیدیها، پلشتیها، خونریزیها و ... است؟ دنیای حسنه، آن دنیایی است که وقتی آقا جان میآیند، آرامش مطلق عالم را فرامیگیرد. بارها شنیدهاید و خواندهاید که زکاتدهنده، زیاد، امّا زکاتگیرنده، یا نیست و یا خیلی محدود است. یعنی به تعبیری امنیّت اقتصادی هست، اختلاس نیست، اختلاف طبقاتی به آن عنوان که یکی غنی غنی باشد و میلیاردها داشته باشد و یکی آنقدر فقیر باشد که نتواند نان شب خود را تهیّه کند، وجود ندارد. حداقل عمر، در آن زمان، صد سال میشود. الآن اگر کسی هفتاد به بالا باشد، منتظریم بمیرد، یا اگر بگویند: فلانی نود و پنج سال عمر کرده، تعجّب میکنیم.
در عیون اخبار الرضا روایتی را بیان کردند که بنده در بحث عصمت انبیاء، در روز شهادت ثامنالحجج در مسجد و حوزه علمیّهمان بیان کردم که حضرت فرمودند: مادرمان، حوّا پانصد شکم زایمان داشت. شما بگو یک سال در میان هم که باشد، اقل عمر ایشان باید 1020 سال باشد! این روایت هم از لحاظ رجالی و درایه و ... بسیار صحیح است.
لذا این ربنا آتنا فی الدنیا حسنة به وجود نیامده و دنیا، دنیای خونریزیهاست. چرا؟ چون تمسّک به امام نشده است و ما که نمیتوانیم حقیت امام را متوجّه شویم. حقیقت امام را امام رضا فرمودند که بدانید حقیقت امام را هیچ احدی نمیشناسد، بعد حضرت به احمد بن عون بصری میفرمایند: ای احمد، آیا میدانی که پیامبر به امیرالمؤمنین فرمود: یا علی، کسی تو را نشناخت إلّا من و کسی من را نشناخت إلّا تو. بعد میفرمایند: احمد! تو تصوّر کردی که امامت این بحثی است که اینها میگویند؟! (احمد بن عون در این روایت نقل میکند که روزی که ما با حضرت وارد مرو شدیم، در مسجد جلسهای بود و من دیدم که دارند راجع به امامت حرف میزنند و هر کس مطلبی میگوید، من آمدم تمام آنها را به امام گفتم، امام تبسّمی کردند و اینگونه فرمودند).
انواری قبل از خلقت آسمان و زمین
اوّلاً خود این حضرات، نور بودند. هم ما و هم اهل جماعت این روایت را داریم که پیامبر فرمودند: ما قبل از خلقت آسمانها و زمین و عرش و ...، ما در مافوق عرش به صورت نور وجود داشتیم. یک کسی از حضرت سؤال کرد: شما در آنجا چه میخوردید؟ حضرت فرمودند: تغذیهی ما، تسبیح و تحمید و تهلیل خدا بود! (الله اکبر، الحمدلله، لا اله الا الله).
یک مثال خیلی زیبایی را علّامهی حلّی ذیل این روایت بیان میکند، میفرماید: نگاه کنید شما در عالم رحم، از دهان غذا میخورید یا شکم؟ شکم و ناف. شما در عالم رحم، در خشکی هستید و یا در آب؟ در آب هستید. از همان زمان که اسپرمی بود که دیده نمیشد فقط از چشم غیر مسلّح، تغذیهاش اینگونه بوده است.
پس این مطلب هم همینگونه است، این که بشر تعجّب میکند برای این است که همه چیز را قیاس به زمان و مکان خودش میکند. چون قیاس میکند، تعجّب میکند و حرف پیامبر را متوجّه نمیشود که فرمودند: ما قبل از خلقت، نور بودیم و ... .
لذا این لطف خدا به انسانها بوده که چون انسانها را دوست داشته، اینها را در قالب جسمانی انسان قرار داد. بعضیها میگویند: حضرات، معصوم هستند، پس هنرمندی نکردند! باید گفت: بله اتّفاقاً معصوم هستند، از اوّل همین بودند و گناه نکردند. ولی پروردگار عالم اینها را در قالب جسمانی قرار داد که من و تو متوجّه و هدایت شویم.
اطاعت از قرآن ناطق و رسیدن به مقام عصمت کامله!
امام حسن عسگری روایتی را از پدرانشان نقل میکنند تا به حضرت موسیبنجعفر(صلوات اللّه و سلامه علیهم اجمعین) میرسد. حضرت ذیل آیهی «ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتّقین، الذین یؤمنون بالغیب ...» میفرمایند: بدانید کسانی که محبّ ما شدند و اهل تقوا بودند و آنچه ما گفتیم را بدون این که ما را ببینند، عمل کردند، طوبی لهم، ثم طوبی لهم (خوش به حالشان)، والله (قسم جلاله میخورند، از بس آن موضوع مهم بوده) هم معنا فی یوم القیامة فی درجتنا، به خدا قسم، اینها فردای قیامت با ما هستند. مانند این که پیامبر فرمودند: یا علی، شیعتک من منابر نور و هم جیرانی، شیعیان تو، همسایههای من هستند. امّا حضرت به این بسنده نکردند و در ادامه فرمودند: اینها در همان درجهای که ما هستیم، هستند!!! یعنی درجهی عصمت کامله!!! این حرف، خیلی سنگین است. اگر انسان مطیع حضرات شود، به چنین درجهای نائل میشود.
آیتالله بهجت میفرمودند: طوبی، خوش به حال، معنی میدهد. امّا ای بسا این طوبی، معنای شجرهی طوبی داشته باشد. در مورد شجرهی طوبی در ابتدای اعمال ماه شعبان المعظم، مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی، آن مخلَص الهی، در مفاتیح الجنان توضیح دادند. اتّفاقاً مرحوم آیتالله میرزا جواد آقای ملکی تبریزی هم در کتاب المراقباتشان آوردند که این شجرهی طوبی چیست، شاخههایی دارد که هر کدام چیست و ... .
لذا شاید منظور از این «ظوبی لهم، ثم طوبی لهم» باشد که اینها به شجرهی طوبی وصل هستند. در ادامه هم که میفرمایند: به خدا قسم اینها با ما هستند، آن هم در درجهای که ما داریم.
ما نمیشناسیم اینها چه کسانی بودند، امّا اینقدر میدانیم که خدا بشر را آنقدر دوست دارد که لطف کرد اینها را در قالب جسمانی قرار داد، برای هدایت بشر و اینها هم آمدند. ولی افسوس که این بشر معالأسف متوجّه نشد و به اشتباه افتاد و گرفتار و بیچاره شد.
دستورالعملی برای ترک گناهی که عادت شده
حضرت در باب همین دوستی خوبان عالم و دشمنی با دشمنان اهل بیت، میفرمایند: «حُبُ الْأَبْرَارِ لِلْأَبْرَارِ ثَوَابٌ لِلْأَبْرَارِ وَ حُبُّ الْفُجَّارِ لِلْأَبْرَارِ فَضِیلَةٌ لِلْأَبْرَارِ وَ بُغْضُ الْفُجَّارِ لِلْأَبْرَارِ زَیْنٌ لِلْأَبْرَارِ وَ بُغْضُ الْأَبْرَارِ لِلْفُجَّارِ خِزْیٌ عَلَى الْفُجَّارِ»، بعد حضرت میفرمایند: «ان الابرار لفی نعیم» که قرآن میفرماید، این است: «انهم یتوسلون بنا و نعمة فی الحقیقة نحن معهم»، نعمت همین است که ما با آنها هستیم. نعیم، این نیست که غذا میخورند و ... . آنها هست ولی این که ما با آنها هستیم، نعمت حقیقی است.
حضرت میفرمایند: دوستی نیکان به نیکان، ثواب است برای نیکان. خوبان عالم به هم خوبی و نیکی کنند. به ما هم دستور دادند که شما به خوبان عالم، نیکی کنید، یک خصوصیّت هم ایجاد میکند و آن، این است که شما هم خوب میشوید.
فردی خدمت امام جعفر صادق آمد، به حضرت گفت: من دارم گناهی میکنم، هر چه هم میخواهم ترک کنم، نمیتوانم، خودم هم بدم میآید و بعد از انجام آن، پشیمان میشوم. چون گاهی انسان گرفتار میشود و کم کم گناه برایش عادت میشود و همانطور که میگویند: ترک عادت هم موجب مرض است، یک مریضی است. این فرد هم به آقا فرمودند: من نمیتوانم این گناه را ترک کنم، چه کنم؟
حضرت دستورالعملی دادند و یکی از موارد آن، این بود: برو به خوبان نیکی کن. بعد حضرت فرمودند: به این خاطر که نیکی به خوبان، تو را خوب میکند.
کما این که میدانید یکی از مطالب مهم، بحث همنشین است، اگر انسان، همنشین خوبان عالم شد، خوب میشود. به عنوان مثال شما از یک بازار عطرفروشها رد شوید، وقتی از ابتدا تا انتهای آن را بروید و هیچ عطری هم به خودتان نزنید، امّا زمانی که بیرون میآیید، بوی عطر گرفتید. یا اگر از قم به تهران میآیید و سوار ماشین خطی هستید، یک کسی که کنار شماست، معالأسف عادت کرده و دائم سیگار میکشد. وقتی به خانه میآیی، از تو میپرسند: بوی سیگار میدهی، سیگار کشیدی؟! چرا؟ چون همنشینی، اثر دارد.
خوبی نیکان عالم، سبب میشود که حبّشان در دل فجّار هم بیفتد!
پس همنشین با خوبان عالم شدن، طبعاً اثر دارد. حضرت هم در اینجا میفرمایند: دوست داشتن خوبان عالم و نیکی کردن به آنان، ثواب دارد. در ادامه هم میفرمایند: حُبُّ الْفُجَّارِ لِلْأَبْرَارِ فَضِیلَةٌ لِلْأَبْرَارِ، از بس خوبی، خوب است، این فرد هم گرچه فاجر است،امّا ناچار است و در مقابل خوبان عالم، تعظیم و تکریم میکند. اگر انسان برای خدا، کار کند (چون خصوصیّت ابرار، این است که کارهایشان، الهی است)، طبعاً بدانید عزّت مییابد و خدای متعال حبّ او را حتّی در دل فجّار هم میاندازد (العزة لله و لرسوله و للمؤمنین).
دوستان کلیپی را آوردند و به من نشان دادند که خیلی جالب بود. یکی از آن سلطنتطلبها و آن طرف آبیها در ان کلیپ بود که میگفت: وقتی آقای خامنهای (امام المسلمین(مدّ ظلّه العالی)) را کنار بگذاری، دیگر هر چه مسئولین را ببینی، افتضاح هستند و مملکت را به باد میدهند و ... . لذا ببینید اقرار به این دارند که آقا، کس دیگری است. حالا کاری نداریم که از آن طرف سیاهنمایی میکنند و همه را بد جلوه میدهند. امّا جرأت به این ندارند که در مقابل آقا بایستند. دشمن که دشمن است و میتواند دهانش را باز کند و هزار بد و بیراه بگوید. امّا اصلاً خوبی ابرار، سبب میشود که حتّی گاهی حبّشان در دل فجّار هم بیفتد.
دشمنی بدان با خوبان، سبب زینت خوبان است!
بعد حضرت میفرمایند: بُغْضُ الْفُجَّارِ لِلْأَبْرَارِ زَیْنٌ لِلْأَبْرَارِ ، دشمنی بدان با نیکان، سبب زینت نیکان است. اتّفاقاً شما باید با دشمن بد باشید. برخی فکر میکنند باید با دشمن، خوب بود. در حالی که حضرت دارند دستورالعمل میدهند.
این که تفسیر قرآن بیان میشود، برای این است که بدانیم قرآن چه میگوید و آن را عمل کنیم. الآن هم حضرت که قرآن ناطق هستند، دارند به ما دستور العمل میدهند، میفرمایند: بغض فجّار نسبت به ابرار، سبب زینت ابرار است.
در آخر هم میفرمایند: وَ بُغْضُ الْأَبْرَارِ لِلْفُجَّارِ خِزْیٌ عَلَى الْفُجَّارِ، دشمنی نیکان با بدان، سبب رسوایی بدان است. یعنی خوبان عالم، وقتی از کسانی بدشان آمد، آنها رسوا میشوند. چون خوبان عالم، آنها را تأیید نمیکنند، لذا برایشان خزی و رسوایی است.
سفارش امام عسگری: کسانی را که مدام به چپ و راست میروند، رها کنید و بدانید فاش کردن اسرار و طلب ریاست، انسان را به هلاکت میکشاند
روایتی دیگر از حضرت هست که گویی برای امروز ماست و عدّهای برای این مورد، گرفتار شدند، من سربسته میگویم، تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل. حضرت میفرمایند: «فَدَعْ مَنْ ذَهَبَ یَمِیناً وَ شِمَالًا فَإِنَّ الرَّاعِیَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَجْمَعَ غَنَمَهُ جَمَعَهَا بِأَهْوَنِ سَعْیٍ وَ إِیَّاکَ وَ الْإِذَاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّئَاسَةِ فَإِنَّهُمَا یَدْعُوَانِ إِلَى الْهَلَکَةِ»، آنچه را به راست و چپ میرود و هر لحظه به یک طرف است، واگذار کن، به تعبیری منظور حضرت همان همج الرعاع است که هر لحظه، رأیشان را عوض میکنند. تا دیروز، به نعفشان بود، انقلابی بودند، امروز دیگر ضد انقلاب میشوند! واقعاً انسان باید مراقب باشد.
آن مرد بزرگوار، حاج آقای شجونی که امروز سالگرد ایشان بود، هیچ موقع سهمخواهی از انقلاب نکرد. با این که میان افرادی که بیشترین شکنجه را در زمان طاغوت از طریق ساواک متحمل شدند، جزء نوادر بود و بدترین شکنجهها را دید، امّا هیچ موقع سهمخواهی نکرد. برخی به قول مرحوم ابوی وقتی به سجده میروند، به جای سبحان ربی الاعلی و بحمده، میگویند: سبحان ربی الاعلی و به من دِه! و همیشه برای خودشان میخواهند. امّا در مقابل یک عدّه هستند که این طرف و آن طرف نمیشوند. ولی کسانی که سهمخواه باشند، مدام این طرف و آن طرف میروند که حضرت میفرمایند آنان را رها کن.
«فَدَعْ مَنْ ذَهَبَ یَمِیناً وَ شِمَالًا فَإِنَّ الرَّاعِیَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَجْمَعَ غَنَمَهُ جَمَعَهَا بِأَهْوَنِ سَعْیٍ»، کسانی را که مدام به راست و چپ میروند، رها کن. چوپان را دیدید، گوسفندانش را به کمتر تلاشی گرد میآورد. یعنی مدام این طرف و آن طرف نمیرود.
در ادامه میفرمایند: «وَ إِیَّاکَ وَ الْإِذَاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّئَاسَةِ فَإِنَّهُمَا یَدْعُوَانِ إِلَى الْهَلَکَةِ»، مبادا اسرار را فاش کنی، مراقب باش. بعضیها تا اتّفاقی میافتد، میخواهند آبروی کسی را ببرند. اسرار نظام و ... فاش نشود. یکی میرود در جایی بس مینشیند، بعد دیگری میرود علیه او حرف میزند و ... . به خاطر خدا، به خاطر این نظام مقدّس نکنید. نفس دون ما را فریب ندهد. مراقب و مواظب باشیم، بدبخت نشویم. اینها همه برای همین ریاست است که خیلیها رها نمیکنند. لذا حضرت در انتها میفرمایند: فَإِنَّهُمَا یَدْعُوَانِ إِلَى الْهَلَکَةِ، این دو، یعنی فاش کردن اسرار و طلب ریاست، آدمی را به هلاکت میکشانند.
بعضی میگویند: مگر ما چه کار کردیم؟ جواب همین را امام حسن عسگری فرمودند، حضرت میفرمایند: « مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِی لَا تُغْفَرُ لَیْتَنِی لَا أُؤَاخَذُ إِلَّا بِهَذَا ثُمَّ قَالَ ع الْإِشْرَاکُ فِی النَّاسِ أَخْفَى مِنْ دَبِیبِ النَّمْلِ عَلَى الْمِسْحِ الْأَسْوَدِ فِی اللَّیْلَةِ الْمُظْلِمَة»، از جمله گناهانى که آمرزیده نمى شود این سخن انسان است که بگوید: کاش جز به همین گناه باز خواست نشوم! سپس فرمودند: شرک در میان مردم از جنبش مورچه بر روپوش سیاه در شب تار، نهانتر است. حضرت با این تعبیر فرمودند که این حرف که بگویی ای کاش فقط برای همین گناه بازخواست شوم، به نوعی شرک است و خداوند نمیآمرزد.
لذا انسان باید مراقب باشد، به نیکان عالم اقتدا کند و همنشین آنان باشد. همنشین با قرآن کریم و قرآن ناطق باشد تا لطف خدا شامل حالش شود. لذا باید مراقبت کنیم تا به قرآن ناطق، تمسّک عملی داشته باشیم.
امام حسن عسگری، عمر شریفشان 28 سال بود. چه رسمی است که تمام امامان ما باید تشنه جان بدهند؟! این تشنگی، ودیعهای بود که خداودن به آنان داده است. این سمی که به آنان داده میشد، عطشی غیر قابل وصف برایشان میآورده، هر بار هم که آب را نزدیک دهان میبردند، خون از دهانشان بر آب میریخته و میفرمودند: خدا میخواهد ما اینگونه تشنه جان دهیم ...
«السلام علیک یا حسن بن علی، ایها العسگری»