بسمه تعالی
تفسیر قرآن کریم و مجید الهی - حضرت آیتاللّه قرهی(مدّ ظلّه العالی(
جلسه بیست و دوم - 96/09/12
موضوع: تفسیر سورهی ناس
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِ النَّاسِ مَلِکِ النَّاسِ إِلهِ النَّاسِ مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاس
تلاوت سورهی ناس در نماز وتر و قبولی آن!
بیان کردیم: در سورهی ناس و فلق، نکات بسیار مهمّی نهفته شده است، از جمله این که برای رفع بیماریها و گرفتاریها و وساوس شیاطین جنّ و انس، مؤثّر است. احادیثی را در این زمینه بیان کردیم که دیگر تکرار نمیکنیم و هدف این بود که فقط ثواب آن را یادآوری کنیم.
مطلب بعدی شأن نزول این سوره بود که از اهلجماعت نقل شده که بر پیامبر به واسطهی کارهای جنیّان و بعضی از انسانها که سپاه شیطان هستند - نعوذبالله - فراموشی عارض شد. بیان کردیم: این مطلب با توجّه به آیات الهی و حتّی دیگر روایات که خود اهلجماعت دارند، غلط است.
شأن نزول این سوره از دیدگاه شیعه هم این بود که پیامبر را جادو کردند، امّا نتوانست اثر بگذارد و خدای متعال هم براساس این دو سوره، به پیامبر آگاهی داد و جبرائیل و میکائیل، مطالب را تبیین کردند.
ثوابهایی هم برای خود این دو سوره هست که قبلاً هم به تعدادی از آنها اشاره کردیم. وجود مقدّس حضرت باقرالعلوم(صلوات اللّه و سلامه علیه)، فرمودند: هر کسی در نماز وترش، معوذتین (سورهی فلق و ناس) و همچنین سورهی توحید را بخواند، به او گفته میشود: ای بندهی خدا، بشارت باد بر تو که خدای متعال، نماز وتر تو را قبول کرد.
میدانید یکی از مطالب بسیار مهم، نماز شب است. با این که نماز شب برای نبیّ مکرّم و دیگر انبیاء عظام و حضرات معصومین است، پروردگار عالم لطف کرد و آن را برای ما هم قرار داد.
خداوند در قرآن کریم با خطاب مفرد، یعنی تنها به پیامبر عظیمالشأنش فرمود: وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَکَ عَسَى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَحْمُودًا. در روایت داریم که وقتی پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) به معراج رفتند، از پروردگار عالم این مطلب را به عنوان هبه برای مردم خواست.
ایشان، رحمة للعالمین است. ما جدّاً پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) را نشناختیم، آنقدر دریای رحمت است و چنان به همهی خلق رئوف است که با این که خداوند فرمود: «و ممن حولکم من الاعراب منافقون» و ایشان میدانست برخی از اطرافیانش، منافق هستند، باز امید داشت که شاید سرشان به سنگ بخورد و هدایت شوند. اینقدر اینها را مورد لطف و محبّت قرار داد که خداوند فرمود: «لعلک باخع نفسک الا یکونوا مؤمنین»، نزدیک است که تو خودت را هلاک کنی که چرا اینها ایمان نمیآورند. ایشان، اینگونه رحمة للعالمین بود و لذا در معراج هم به خداوند عرضه میدارد که خدایا، این نماز شب را - که پیامبر متوجّه هست که چه غوغایی است. نماز شب را کم ندانیم، گنج خفی است که به همه کس، توفیق آن را نمیدهند - برای امّتم هم قرار بده. خداوند پذیرفتند و پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) به امّت بشارت دادند که نماز شب را بخوانند. امام باقر هم فرمودند هر کسی سوره ناس و فلق و توحید را در نماز وترش بخواند، پروردگار عالم به او خطاب میکند که نماز شبت قبول است.
بهترین سوره جهت تعویذ
حتّی برای تعویذ هم مطالبی بیان شده است؛ چون این سوره با «اعوذ» شروع میشود و «اعوذ» یعنی پناه میبرم. انسان حقیقتاً و در همهی لحظات، باید به خدا پناه ببرد. اگر عنایت حضرت حقّ، ذوالجلال و الاکرام نباشد و انسان در حصن حصین و پناه ذوالجلال و الاکرام و حجّت خدا، خلیفة الله - که به اذن الله، انسان به ایشان هم میتواند پناه ببرد - نباشد، گرفتار میشود و دنیا و مافیهایش او را از بین میبرد. لذا این تعویذ و پناه به خدا بردن، بسیار مهم است.
عدّهای آمدند به پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) عرضه داشتند: یا رسول الله، خیلی مشکلات داریم، چشم زخم و حسادت و ... برایمان پیش میآید. پیامبر فرمودند: چرا مردم خود را با این دو سوره، تعویذ نمیکنند؟! برای تعویذ و پناه بردن، بهتر از این سورهها یافت نمیشود. بعد پیامبر فرمودند: با سورههای فلق و ناس، بهترین امنیّت را برای خود و خانوادهی خود به وجود آورید و شرّ حسودان و بدخواهان را خنثی کنید.
لذا این دو سوره آثار زیادی دارد و انسان باید حداقل روزی یک مرتبه این دو سوره را تلاوت کند. مایهی شفای از امراض، امنیّت از سحر و مکرها و حیلههای شیطان است، به شرط این که با حضور قلب و توجّه خوانده شود. یعنی لقلقه زبان نباشد و حواسش باشد که چه چیزی دارد میخواند. توجّه داشته باشد که اینها آیات الهی است!
نسخهی عملی برای رهایی از خوابهای آشفته
حتّی فردی به وجود مقدّس حضرت باقرالعلوم(صلوات اللّه و سلامه علیه) شکوه کرد که شبها، خوابهای بد و آشفته میبینم، از خواب میپرم و وضعم، وضع خوبی نیست، حضرت نسخه عملی دادند و فرمودند: سورههای معوذتین( فلق و ناس ) را به همراه آیة الکرسی بخوان و بخواب. آنوقت دیگر آن شب، خوابهای آشفته و بد نمیبینی. یک شرط دیگر هم دارد و آن این که شکمت، پر نباشد که پر بودن شکم، خود عامل مریضیها، از جمله مریضی روحی است.
خیلی بد است که بعضیها شکمپرست هستند، خیلی بد است که انسان مدام بخورد و بخورد. همانطور که میدانید اکثر امراض هم از پرخوری است. بعضی فکر میکنند اگر نخورند، از کیسهشان رفته و ...، در حال یکه همیشه کسانی که کم میخورند، سالمتر هستند و طول عمر بیشتری دارند.
معوذتین و شفای دردهای جسمانی شبانه!
یا باز یک کسی خدمت پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) آمد و گفت: شبها تمام بدنم درد میکند، کأنّ من را زدهاند و یا از کوه بالا رفتهام. درد شدیدی در تمام اعضاء و جوارحم حس میکنم و هیچ دارویی من را مداوا نکرده است. پیامبر فرمودند: سورههای توحید و فلق و ناس را بر کف دست راست بنویس و بخوان و بر موضع درد بکش، آنگاه میبینی که آرام میشوی.
آن فرد میگوید: خدا را شاهد میگیرم که وقتی کاری را که پیامبر فرمودند انجام دادم، آن شب مانند شب طفولیّتم آرام خوابیدم.
قرآن، شفاء است!
لذا اینها نکاتی از خواص این سور بود. قرآن، شفاء است. ما چهار لفظ شفاء در قرآن داریم که یکی در مورد عسل است و سه مورد هم دربارهی خود قرآن است. جدّی اگر کسی با اعتقاد آیات الهی را تلاوت کند، شفاء مییابد. البته این مطلب بدین معنا نیست که انسان به دنبال دارو و درمان نرود، امّا جاهایی که جدّی خدا به انسان نشان میدهد که تمام است و همه چیز قطع شده و هیچ طبیبی نمیتواند کاری کند، دیگر قرآن است که شفاء میدهد. بعد از قرآن هم تربت ابیعبدالله شفاء است که امام صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: «جعل الله لتربة الحسین علیه السلام شفاء من کل داء»، خدا در تربت ابیعبدالله(صلوات اللّه و سلامه علیه)، شفائی برای همهی مریضیها قرار داده است.
راز نتیجه دادن کارها
اوّلاً خدای متعال در این سوره به پیامبر، با لفظ «قل» دستور میدهد. من قبلاً در تفسیر سورهی حمد راجع به «بسم الله الرحمن الرحیم»، مفصّل صحبت کردهام و جلسات بسیار زیادی راجع به آن داشتیم، شاید حدود شصت جلسه، بلکه بیشتر راجع به «بسم الله الرحمن الرحیم» صحبت کردم. در اینجا هم اشارهای کردم که اوّلاً اینقدر «بسم الله الرحمن الرحیم» مهم است که تمام سور قرآن، به جز سورهی برائت، با همین عبارت آغاز میشوند (اتّفاقاً بیان کردیم که عنوان توبه برای این سوره، مناسب نیست و همان برائت صحیح است، چون اگر توبه بود، باز هم با همان «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز میشد). سورهی برائت را هم با چیز دیگری آغاز نمیکند، بلکه «بسم الله الرحمن الرحیم» در آغاز آن نمیآورد. مثلاً خداوند نفرموده که در ابتدای آن بگوییم: «بسم الله القاصم الجبارین»، یعنی به نام خدایی که درهم کوبندهی جبّارین است. فرموده که اصلاً بدون بسم الله این سوره را شروع کنید، چون هر کس، تا گفت: بسم الله، باید آن دو صفتی که اصلاً تمام اشیاء براساس آن خلق شده و الآن براساس آن دوام دارد، در کنار آن بیاید، رحمت خدا! «اللهم انی اسئلک برحمتک التی وسعت کلّ شیء». همهی اشیاء به واسطهی رحمت خدا خلق شدند و حتّی فسّاق و فجّار عالم هم مشمول رحمت خدا هستند. چون اگر رحمت خدا نبود، آنها هم الآن زنده نبودند که فسق و فجوری کنند.
لذا تمام سور به جز سورهی برائت با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز شد. حتّی خدای متعال میتوانست بعضی از سور را به مناسبت علم و حکمتی که در آن سور وجود دارد، به این عنوان شروع کند: «بسم الله العلیم الحکیم»، زیبا بود و تنوع هم داشت. امّا خدای متعال این کار را انجام نمیدهد، با این که علیم و حکیم حقیقی اوست و انبیاء و معصومین، هر آنچه علم دارند، از خداست، امّا پروردگار عالم نفرمود: «بسم الله العلیم الحکیم».
یا به مناسبت برخی از مطالب که در مورد عظمت و علوّ خدا هست، پروردگار عالم نفرمود: «بسم الله العلیّ العظیم». بلکه همهی سور را به جز سورهی برائت، فرمود: «بسم الله الرحمن الرحیم». پس این مطلب، اهمیّت این موضوع را میرساند که چقدر عبارت «بسم الله الرحمن الرحیم» مهم است.
لذا تمام سور، از جمله همین سورهی ناس با «بسم الله الرحمن الرحیم» شروع شده است. هر کاری را هم که ما میخواهیم آغاز کنیم و نتیجه بدهد، باید در ابتدای آن، «بسم الله الرحمن الرحیم» گفت. در روایتی فرمودند: برخی از کارها که ابتر و دمبریده میشود و نتیجه نمیدهد، به این علّت است که با «بسم الله الرحمن الرحیم» شروع نشده است و جدّاً اگر کسی «بسم الله الرحمن الرحیم» را درست بیان کند و با آن نیّت حقیقی بیان کند، تمام است!
مولیالموالی فرمودند: کلّ قرآن در سورهی حمد است و کلّ سورهی حمد در «بسم الله الرحمن الرحیم» است و کلّ «بسم الله الرحمن الرحیم» در باء بسم است و من هم نقطهی باء «بسم الله الرحمن الرحیم» هستم. پس «بسم الله الرحمن الرحیم» اینقدر مهم است.
ذکری که سیّد مرتضی و سیّد رضی به وسیلهی آن، از روی آب رد میشدند!
«بسم الله الرحمن الرحیم»، اینقدر مهم است که سیّد مرتضی و سیّد رضی، آن دو آیت عظمی، که شاگردان حضرت شیخنا الاعظم، حضرت مفید عزیز بودند، در کاظمین بودند. حضرت شیخنا الاعظم در بغداد درس میدادند. شطی بین این دو شهر قرار داشت. موقعی که این دو بزرگوار میخواستند به درس استادشان بروند، باید از این شط رد میشدند. لذا باید صبر میکردند که طلوع آفتاب شود و کرکیها بیایند تا اینها بتوانند از شط عبور کنند؛ چون از دزدها و ... میترسیدند.
در حالات این بزرگواران خواندم که این دو سیّد عظیمالشّأن همیشه دیر به کلاس میرسیدند. حضرت شیخنا الاعظم هم علاقهی عجیبی به این دو سیّد بزرگوار داشت که در عالم رؤیا دیده بود که وجود مقدّس بیبیدوعالم، امام حسن و امام حسین را به درب منزل ایشان آوردند و فرمودند که به این دو پسر من درس بدهید. شیخنا الاعظم تعجّب کرد که این چه خوابی است که دیدم، امّا همان صبح، درب خانه را زدند و مادر این دو سیّد بزرگوار، آمد و عین آنچه در خواب، بیبیدوعالم فرموده بودند، به ایشان گفت که به این دو طفل من علم بیاموز. ایشان هم دیدند که این دو پسر، سیّد هم هستند و فهمیدند که این دو، کسی خواهند شد. لذا این دو را خیلی دوست داشت. برای این که بتوانند زودتر به کلاس برسند، به آنها فرمود: دست هم را بگیرید و این کاغذی که من به شما میدهم در دستتان باشد و از روی آب بگذرید و بیایید. امّا این مطلب را به هیچ احدی بیان نکنید.
سیّد مرتضی که بزرگتر از سیّد رضی(گردآورندهی نهجالبلاغه) بود (هر دوی این مردان الهی، در کاظمین هم دفن هستند)، کاغذ را در دست گرفت و دست سیّد رضی را هم گرفت و پا روی آب گذاشتند و چون به مولایشان هم اعتماد داشتند، به راحتی از روی آب رد میشدند و به موقع سر کلاس میرسیدند. برخی هم تعجّب کرده بودند که اینها چطور به موقع سر کلاس میرسند، امّا اینها هیچ نگفتند.
تا این که یک روز سیّد مرتضی، کنجکاو شد که در این کاغذی که شیخ داده، چه چیزی نوشته شده که وقتی در دست میگیرند، به راحتی از روی آب رد میشوند. باز کرد، تعجّب کرد، دید عجب، فقط نوشته: «بسم الله الرحمن الرحیم»! گفت: عجب، این که همان «بسم الله الرحمن الرحیم» خودمان است!
ایشان فکر میکرد حالا باید یک دعا، ورد و مطلب خاصّی باشد، تا دید که نوشته: «بسم الله الرحمن الرحیم»، بسیار تعجّب کرد. صبح آمدند رد شوند، تا پایشان را روی آب گذاشتند، داخل آب افتادند و فهمیدند همین که بیجا آن را باز کردند، کار را خراب کردند.
خلاصه گذاشتند طلوع آفتاب شد و کرکیها آمدند و آنها به کلاس رفتند، امّا دیر به کلاس رسیدند. آقا نگاهی به اینها کردند و خندیدند. بعد از درس هم فرمودند: بله، همان «بسم الله الرحمن الرحیم» خودمان است، امّا تا که بگوید و که بنویسد!
جدّی اگر انسان باتقوا باشد و باور به همین «بسم الله الرحمن الرحیم» داشته باشد، هزار ابطال السحر عظیم در مقابل «بسم الله الرحمن الرحیم» کم میآورند. اگر جدّی با اعتقاد «بسم الله الرحمن الرحیم» گفته شود، بزرگترین ابطال السحر هست.
تمام «قل»های قرآن، امر به پیامبر است
«قل ...»، اوّلاً مفسّرین همه متّفقالقول هستند که تمام «قل»هایی که در قرآن آمده، برای پیامبر است و امر است. البته فقط از باب این که صیغهی امر است، نه، بلکه امری است از ناحیهی خداوند تبارک و تعالی. چون ما بیان کردیم که فقط به لفظ صیغهی امر نمیتوانیم چنین نتیجهای بگیریم. من در درس خارج اصولم عرض کردم: وقتی وجوب صلاه میشود، برخی از بزرگان میفرمایند: به این علّت که «اقیموا الصلاة»، امر است، وجوب را از آن نتیجه میگیریم. امّا ما این دلیل را نمیپذیریم، میگوییم: اگر به این علّت باید وجوب را اتّخاذ کرد، پس نماز جماعت هم واجب است در حالی که اینگونه نیست و هیچ یک از فقها بیان نکردند که نماز جماعت، واجب است، امّا در قرآن، نماز جماعت هم به صورت فعل امر بیان شده است، «و ارکعوا مع الراکعین».
نماز جماعت اینقدر مهم است که میگویند: اگر کسی در نمازش شک میکند، باید نمازش را به جماعت بخواند و یا این که اینقدر ثواب دارد که فرمودند: اگر از ده نفر به بالا شوند، اگر تمام دریاها مرکب و تمام درختان، قلم شوند و ...، نمیتوانند ثواب یک رکعت آن را بنویسد. هیچ احدی نمیتواند بگوید نماز من قبول است، حتّی اگر قرائتش هم صحیح باشد و حضور قلب داشته باشد و حال خوشی پیدا کرده باشد، چون یک بحث صحّت صلاه است که به دست من و شماست، امّا یک بحث هم قبولی نماز است که به دست ذوالجلال و الاکرام است و هیچ احدی نمیتواند ادّعا کند که نماز من یا حتّی یک الله اکبر گفتن من، قبول است. امّا بیان میکنند: به برکت جماعت، نماز قبول است.
با این حال، هیچ احدی بیان نفرموده که نماز جماعت، واجب است. لذا نمیتوانیم با «و ارکعوا مع الراکعین» وجوب را بگیریم. با این که به فعل امر و صیغهی جمع است.
لذا «قل»هایی که بیان شده، واجب است و امر به پیامبر شده است، فقط به خاطر امر بودنش نیست، بلکه چون خود معصوم بیان فرموده که دلالت بر وجوب است، اینگونه میگویند. کما این که «اقیموا الصلاه»، اقامه است، قرائت نیست، «و اقرئوا الصلاة» نیست. امّا این که میگوییم: نماز، واجب است، منظورمان قرائت نماز است و إلّا عبد که باید همیشه در حال عبودیّت و اقامه باشد. مینشیند، بلند میشود، حرف میزند، مزاح میکند و ...، همه باید برای خدا باشد و عبد بودن میشود. عبد فقط در حل نماز خواندن، عبد نیست که مابقیاش را نباشد. موقعی که نماز بخوانم، بنده هستم و بعد از آن، دیگر نباشم، معنا نمیدهد. عبد باید دائم در حال عبودیّت و بندگی خدا باشد، حتّی خوردن و آشامیدنش هم همینطور باید باشد، «قوّ علی خدمتک جوارحی» بخورد برای این که جوارحش قوی شود. «انما الاعمال بالنیبات»، باید مراقبت کنیم.
لذا «قل» به عنوان فعل امر است، امّا امریّت آن به پیامبر به واسطهی این فعل امر نیست. چون امر بودن «اقیموا الصلاة» و «ارکعوا مع الرکعین»، وجوب مطلبی را نشان نمیدهد. امّا چون علم الله - که پیامبر فرمودند: «انا مدینة العلم و علی بابها» - اینگونه فرموده است، ما میگوییم که قلها امر به پیامبر است.
پروردگارا، ما را در دو دنیا با قرآن محشور بگردان، قرآن ناطقت از ما راضی و خشنود بگردان.