شرط سنّی امامت!
بیان شد که امام باید مبتلا به امتحانات الهی شود و امتحانات الهی برای کسی که میخواهد مقام با عظمتی مانند امامت را بر دوش بکشد، سنگینترین امتحانات خواهد بود. مگر میشود امتحانات امام که به عنوان پیشوای خلق است، مثل امتحانات سایر مردم باشد؟!
قرآن راجع به ابراهیم خلیل(علی نبیّنا و آله و علیه السّلام و الصّلوة) بیان میفرماید: «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ»[1] هنگامی که خداوند ابراهیم را به امتحانات مبتلا کرد، او از عهده این امتحانات به خوبی برآمد؛ یعنی آنها را تامّ وکامل به جا آورد و به مقام امامت رسید.
مطلب دیگری که میتوان بیان کرد، این است که امامت مقیّد به سنّ خاصّی نیست و نمیتوان سنّی را برای امامت تعیین کرد، بلکه ملاک امامت، کلّیاتی از جمله «لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُون»[2] است.
یعنی ملاک این نیست که مثلاً اگر فردی پنجاه ساله شد، میتواند امام شود. ما چیزی به عنوان تعیین زمان برای رسیدن به امامت نداریم، بلکه تعیین شرایط داریم. «لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُون» تعیین شرایط است، نه تعیین زمان.
به عنوان مثال طبق آیه 124 سوره بقره، امامت حضرت ابراهیم(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) در کِبر سن بوده است. «وَ اِذِ ابتَلی اِبراهیمَ رَبُّهُ بِکَلماتٍ فَاَتَمَّهُنَّ ...»[3] وقتی حضرت ابراهیم(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) از امتحانات سرافراز بیرون آمدند، پروردگار عالم به ایشان فرمود: «قالَ اِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماماً» ما تو را امام کردیم. حضرت ابراهیم(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) هم به پروردگار عالم عرضه داشتند: «قال وَ مِن ذُرِّیَّتی» آیا از ذرّیه من هم امام میشوند؟
لذا معلوم میشود حضرت ابراهیم(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) در زمان امامت خود، فرزند داشتهاند. پروردگار عالم چه زمانی به ایشان فرزند مرحمت کرد؟
قرآن از لسان خود ایشان میفرماید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی وَهَبَ لی عَلَى الْکِبَرِ إِسْماعیلَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبِّی لَسَمیعُ الدُّعاء»[4] حمد و ستایش مخصوص پروردگار عالم است، آن خدایی که اسماعیل و اسحاق(علی نبیّنا و آله و علیهما الصّلوة و السّلام) را در سنّ پیری به من بخشید، به درستی که پروردگار من، درخواست و دعای بندگان را میشنود. لذا معلوم میشود خداوند در کبر سن به ایشان فرزند داده است.
ما از این دو آیه شریفه به این نتیجه میرسیم که امامت حضرت ابراهیم(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) در سنّ پیری بوده است. لذا شرط سنّی برای امامت مطرح نیست.
ظلم سه گانه!
پروردگار عالم در آیهای که بیان شد، در پاسخ حضرت ابراهیم(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) میفرمایند: «قالَ لایَنالُ عَهدِی الظّالِمِین» یعنی پروردگار عالم امامت را به کسانی که نتوانند از امتحانات امامت سرفراز بیرون بیایند و از زیر بار امتحانات شانه خالی کنند، نمیدهد. چون خدای ناکرده آنها، هم به خود ظلم میکنند و هم به دیگران.
ظلم انواعی دارد و حتماً این نیست که کسی کار خلافی کرده باشد، بلکه همین قدر که نتواند از مأموریت الهی به خوبی بیرون بیاید، ظلم کرده است - این مطلب بسیار مهمّی است -
هرکس نتواند به خوبی از امتحان الهی بیرون بیاید، به خود، به امتحان و حتّی به ممتحن ظلم نموده است. چون رد شدن او در امتحانات بیانگر این است که پروردگار عالم نعوذبالله، نستجیربالله نمیدانست که امامت به درد این شخص نمیخورد، امامت را به او داد و او هم از زیر این بار عظیم و مسئولیّت سنگین شانه خالی کرد!
لذا میفرماید: «لایَنالُ عَهدِی الظّالِمِین» من امامت را به ظالمین نمیسپارم؛ چون آنها:
1. ظلم به خود میکنند؛ یعنی از زیر بار مسئولیّت شانه خالی میکنند.
2. ظلم به آن مطلب عظیم یعنی امامت میشود.
3. ظلم به خداوند میشود؛ چون این مطلب نشاندهنده این است که خداوند تشخیص نداده چه کسی میتواند این مسئولیّت را به عهده بگیرد.
کسی که میخواهد مسئولیّتی را تقسیم کند، باید خود مدیر و مدبّر باشد. گاهی بشر نمیتواند مسئولیّتها را به خوبی تقسیم کند، مثلاً گاهی در ادارات، وزارتخانهها و ... بعد از این که مدیریت را به کسی سپردند، میفهمند اشتباه کردند. شاید در ابتدا احساس میکردند که این شخص برای مدیریّت خوب است امّا بعد متوجّه شدند که اینطور نیست. یعنی این خطا از بشر سر میزند.
عرض کردیم انسان مخلوق است و مخلوق هم محدود است؛ یعنی حدّ و حدودی دارد امّا بنا نیست پروردگار عالم محدود باشد، او خالق است و خالق شناخت دارد.
انواع امامت
بیان شد یکی از شرایط امامت، امتحانات سنگین است. ما دو نوع امامت داریم که امتحانات هریک متفاوت است:
1. امامت مفروضه: این امامت از ناحیه ربُّ العالمین فقط به معصومین (علیهم صلوات المصلّین) داده شده است.
لذا امامت، تنها برای معصومین(علیهم صلوات المصلّین) فرض شده و به عنوان مثال برای ابراهیم خلیل(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) فرض نشده بود.
پروردگار عالم، امامان مفروضه را قبل از خلقت جسمانی تعیین کردهاند. هیچکدام از معصومین(علیهم صلوات المصلّین) نبودند که در رحم مادر صحبت نکرده باشند.
لذا این نوع امامت، از این جهت که فرض شده عندالله است، امامت مفروضه نامیده میشود.
2. امامت غیر مفروضه: امامتی است که فرض شده و واجب نیست، ولی آنها با رسیدن به شرایط مربوطه به امامت میرسند.
برای امام غیرمفروض، شرط سنّی ملاک نیست، کما این که حضرت ابراهیم(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) در سن بالا امام شدند. برای امام مفروضه هم به همین صورت است و سن مطرح نیست.
دلیل فرض امامت بر خدا
پروردگار عالم امامت مفروضه را بر خودش فرض کرده است؛ چون اگر امام معصوم(علیه الصّلوة و السّلام) نبود، اصلاً شناخت پروردگار عالم میسور نبود و شناخت اصول دین به وجود نمیآمد.
گرچه اصل همه خلقت خداست، امّا اگر امامت نبود، توحید شناخته نمیشد. لذا اصل اصول دین، امامت است - خوب دقّت کنید، اینها نکات بسیار مهمّی است -
اگر امامت نبود، عدل پروردگار عالم هم که مصداق آن در وجود امام است، شناخته نمیشد.
بیان شد اگر بخواهیم بفهمیم خدا عادل است، لازم است کسی ردیف خدا باشد تا ما عدل خدا را بفهمیم.
لذا خداوند نازله عدل خود را در معصوم(علیه الصّلوة و السّلام) قرار داد تا بشر آن را بفهمد.
پس اگر کسی میخواهد خدا را بشناسد، باید از طریق امام وارد شود و برای همین است که خدای متعال بر خود فرض کرده که حتماً اینها باشند.
قادر أحد
ممکن است عدّهای به این مطالب ایراداتی مطرح کنند که البته این ایرادات، جواب هم داده شده و گاهی جوابهای فلسفی هم به آنها داده شده است - شاید دلیل این که عدّهای فرمایشات ملّاصدرا(اعلی اللّه مقامه الشّریف) را درک نکردند، این است که نفهمیدند ایشان چه میگوید. برای همین من ساده شده فرمایشات ایشان را همراه مطالب دیگری عرض میکنم -
به عنوان مثال بعضی میگویند: آیا پروردگار عالم نمیتواند با یک «کُن فَیَکون» کسی را هم ردیف خود خلق کند که ما او را بشناسیم؟
بله، قادر متعال - که قادر مطلق است - میتواند هر کاری را انجام دهد امّا بنا نیست مخلوقی تبدیل به خالق شود.
یک سؤال، پروردگار عالم میتواند ما را در ردیف خودش قرار دهد؟ به ظاهر بله؛ چون خدای متعال قادر است و میتواند، امّا در نهایت قضیّه خیر؛ چون اگر ما همردیف پروردگار عالم میشدیم، دیگر خداوند، احد نبود و این که پروردگار عالم فرمود: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَد»[5] معنایی نداشت.
لذا یک نوع امامت، امامت مفروضه است که پروردگار عالم بر خود فرض کرد که برای شناخت خود، امام را خلق کند. پس اگر امام نبود، خدا هم نبود؛ یعنی خدا برای ما شناخته شده نبود و إلّا خدا که هست.
امام و ابتلائات
ابتلائات امام مفروضه با ابتلائات امام غیر مفروضه فرق میکند.
حضرت ابراهیم خلیل(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) امام غیر مفروضه بودند. «وَ اِذِ ابتَلی اِبراهیمَ رَبُّهُ بِکَلماتٍ فَاَتَمَّهُنَّ» خدا ایشان را به امتحانات مبتلا کردند، حضرت هم از زیر بار این مسئولیّت به خوبی بیرون آمدند، همه امتحانات را تامّ و کامل انجام دادند و هیچ خللی در آنها نبود. ایشان حتّی یک بار هم نگفتند: بس است، بلکه هر چه را خدا فرمودند، پذیرفتند.
ایشان را در آتشی عظیم انداختند، آتشی که کسی نمیتوانست تا 10 متری و به گفته بعضی تا 100 متری آن، به آن نزدیک شود. طوری که بعد از درست کردن آتش، میگفتند: حالا چگونه نزدیک شویم و ابراهیم را داخل آن بیندازیم؟ اینجا بود که شیطان به صورت پیرمردی درآمد و منجنیق را به آنها آموزش داد. آنها دست و پای حضرت را بستند و ایشان را درون آتش پرتاب کردند.
ملائکه دلشان برای ابراهیم خلیل(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) سوخت، به ایشان گفتند: آیا میخواهی کمکت کنیم؟ حضرت فرمودند: خیر، کسی که من را خلق کرده، خودش هم میداند که من را در اینجا انداختهاند. لذا پروردگار عالم به آتش خطاب کرد: «یا نارُ کُونی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهیم»[6].
میگویند: همین که ابراهیم خلیل(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) درون آتش افتادند، آتش سرد شد؛ یعنی خود ایشان سردکننده آتش بودند[7].
حضرت ابراهیم(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) در مقابل همه این ابتلائات سکوت کردند و هرچه خداوند فرمودند، با روی باز پذیرفتند - بعضیها فقط سکوت میکنند و میگویند: خدا خواسته امّا بعضی دیگر با روی باز با امتحانات برخورد میکنند - و همه امتحانات را به خوبی پشت سر گذاشتند. بعد پروردگار عالم ایشان را در کبر سن به امامت رساندند.
تکلیف اصلی
من استدعا دارم که حتماً در کلاس مهدویت شرکت کنید. به خصوص که طلبهها و روحانیون باید این مطالب را خوب بدانند. بعضی مواقع که میبینم عدّهای از روحانیون، طلبهها و دانشجوها که باید در این جلسات باشند نیستند، خیلی متأسّف و متأثّر میشوم که آنها دارند این مباحث را مفت از دست میدهند.
این جلسات برای شناخت امام است. اگر با این مطالب آشنا شویم، خدا را هم میشناسیم. چرا موحّدین ما موحّد شدند؟ چرا آسیّد علیآقای قاضی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، موحّد شد؟ چون امام را میشناخت. چرا عرفای ما عارف شدند؟ چون امام را میشناختند.
ما راه را بلد نیستیم، به تعبیر عامیانه سوراخ دعا را گم کردیم. در حالی که مسئله امامشناسی مثل نماز برای ما فرض است.
میدانید امامشناسی برتر از نماز است. نماز، روزه و ... تکلیف ظاهری هستند، تکلیف ظاهری چه فایدهای دارد وقتی ما ندانیم تکلیف اصلی چیست؟! خدا گواه است بعضی مواقع متأثّر و ناراحت میشوم که چرا بعضی متوجّه تکلیف اصلی نیستند.
اگر ما امام را نشناسیم، نماز بخوانیم، ولو نماز واجب، به چه درد ما میخورد؟ تنها با امام است که میتوانیم ورود در مطالب داشته باشیم. ما اگر ندانیم از اوّل تا آخر نماز، از «باء» «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» تا انتهای آن «السّلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته»، چه میگوییم، چه فایده دارد؟ آیا این نماز، واقعاً نماز است؟ یک تکلیف الهی انجام دادیم که فقط آن را از دوش خود برداشته باشیم. تکلیف را انجام دادیم، امّا این نماز نیست. کسی جرأت نمیکند بگوید: این نماز است. نماز نخواندیم، تنها تکلیفی را انجام دادیم.
مثل این است که به کارگری تکلیف میکنند که این جعبه را بردارد، او نمیداند که این جعبه چیست، فقط آن را حمل میکند. متخصّصین که میدانند به او میگویند: جعبه را با احتیاط بردار. ما هم داریم نمازی را حمل میکنیم، تکلیفی را انجام میدهیم. به او تکلیف کردند بیا این بار را خالی کن، به ما هم تکلیف کردند، ما هم باید تکلیف خود را انجام دهیم، امّا نفهمیدیم چیست. تا امامت را نشناسیم، نمیدانیم نماز چیست.
امامت برای امامان غیرمفروض، بدون شناخت امام مفروض میسور نیست، حتّی به اولیاء الهی[8] اوّل راه امامشناسی را یاد میدهند؛ یعنی آنها اوّل امامشناس میشوند، بعد ولیّ خدا میشوند.
این کد را بدانید اگر آسید علیآقای قاضی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) به جایی رسید، اوّل امامشناس شد. اگر امامشناس نمیشد هیچ چیز به او نمیدادند.
آیا امکان دارد کسی بدون امام زمان(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) به جایی برسد؟ هیهات! آیا آسیّد علیآقای قاضی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) بدون امام زمان(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) به جایی رسیده است؟! این چه فکر اشتباهی است! اصلاً اگر اشاره دست مبارک امام زمان(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) نباشد، کسی نمیتواند به جایی برسد.
اگر امام خمینی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) آن مرد الهی، ده هزار سال هم عمر میکرد بدون اشاره امام زمان(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) نمیتوانست به هیچ جا برسد. او اوّل امامشناس بود، امام زمان(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) را شناخت.
تا امامشناس نشوید، نمیفهمید. این مباحث، بحث واجب و اصلی است، نه مباحث فرعی که بگوییم حالا یک کلاس مهدویتی هم هست میرویم. به خدا قسم اگر مردم میدانستند که واجب است تا بیرون این مهدیه مملو از جمعیّت میشد. ما نمیدانیم، غافلیم، خوابیم، باید کسی در گوشمان سیلی بزند بیدارمان کند.
خدا گواه است امام زمان(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) به خاطر همین غفلت ما در پرده غیبت است. ما نمیدانیم که اصل نمازمان به امامشناسی است. امام را نشناسیم، نماز نداریم، روزه نداریم. هزار روزه مستحبی بگیریم، هزار نماز مستحبی بخوانیم، هزار هیئت راه بیندازیم، چه فایده؟! امام را باید بشناسیم.
ما غافلیم! باور کنید نمیدانم ضرورت این مطلب را به چه سبک و سیاقی بیان کنم.
[1] بقره/ 124
[2] سجده/ 24
[3] بقره/ 124
[4] ابراهیم/ 39
[5] اخلاص
[6] انبیاء/ 69
[7]همانگونه که اگر ولیّ خدایی پا روی آتش جهنّم بگذارد، آتش سرد میشود. وقتی پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) از روی پل صراط رد میشوند، آتش جهنّم میخوابد و عدّهای که تحت عذاب هستند، تعجّب میکنند و میگویند: چه شد که آتش کم شد؟!
[8] در روایت داریم که «عُلَماء امَّتی کَالانبیاء بَنی اسرائیل» (مستدرک الوسائل، ج: 17، ص: 320). البته نه هر روحانی مثل من که در این لباس باشد. علمای امّت، آنهایی هستند که حاملان حقیقی حدیثاند.