آیه تطهیر از دیدگاه اهل جماعت
بیان شد در مورد عصمت پیامبران و امامان، بین اهل جماعت و شیعه اختلاف است. گرچه گاهی خود اهل جماعت هم در روایات خود، عصمت حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین) را اعلام کردند.
مطلبی که در میان اهل جماعت مطرح میشود و آنها هم آن را تبیین کرده و قبول دارند، بحث آیه تطهیر است. آیه تطهیر، عصمت نبیّ مکرّم (عصمت نبوی)، مولیالموالی، امام حسن و امام حسین(صلوات اللّه و سلامه علیهم اجمعین) و در نهایت عصمت بیبی دو عالم(سلام اللّه علیها) را معلوم میکند.
لذا آیه تطهیر که در آن بیان میشود: «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً»[1] دلیل بر عصمت حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین) است.
روایتی از عایشه در تفسیر فخر رازی، صحیح بخاری، صحیح مسلم و صحیح ترمذی و تفسیر کشّاف - که همه از کتب اهل جماعت هستند - بیان میشود که ثعلبه از عایشه روایت میکند که من به چشم خود دیدم که پیامبر عظیمالشّأن(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)، علی، فاطمه، حسن و حسین(علیهم صلوات المصلّین) را زیر عبایی جمع کرد و اینگونه دعا کرد: پروردگارا! اینان را از آلودگی پاک ساز.
من از پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) سؤال کردم: آیا من هم از ایشان هستم؟ پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: خیر، تو خیر و نیک هستی امّا جزء این جمع نمیباشی.
روایت دیگری هم دارند که امّ سلمه آن را نقل کرده - که ما شیعیان هم اعتقاد داریم که این جریان در خانه امّ سلمه اتّفاق افتاده است - در آن روایت بیان میشود: امّ سلمه میگوید بعد از آن که پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) داخل کساء شدند، هر کدام از خاندانشان (مولیالموالی، بیبی دو عالم، امام حسن و امام حسین(صلوات اللّه و سلامه علیهم اجمعین)) نیز وارد کساء شدند تا جمع آنها پنج تن گردید. بعد آیه تطهیر نازل شد: «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً».
من نزدیک شدم و عرضه داشتم: یا رسولالله! من هم میتوانم داخل کساء شوم؟ پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: تو خیر و نیکی هستی، امّا مجاز نیستی که در این جمع حضور پیدا کنی (مانند همان سخنی که عایشه گفت، معلوم میشود عایشه این را از امّ سلمه شنیده و به خود نسبت داده است) - این نوع نقل کردن مجدّداً در صحیح مسلم، تفسیر کشّاف و شواهد التّنزیل تبیین شده است -
لذا در اینجا همه آنها قائلند که عصمت برای این پنج تن ثابت است. ولی ما قائل به این هستیم که عصمت فقط برای آن پنج تن نیست بلکه ادامه دارد؛ یعنی متعلّق به آن فرزندان أبیعبدالله(صلوات اللّه و سلامه علیه) که امام هستند نیز میباشد.
البته اهل جماعت در کتابهای خود تضاد زیادی دارند. مثلاً در ابتدا عصمت را قبول ندارند، امّا بعد آیه تطهیر را بیان میکنند و میگویند: عصمت در این پنج تن هست. گرچه جالب است، بعضی از آنها، از این آیات و روایات بهره برداری نمیکنند و میگویند: نمیتوان به این روایت استناد کرد.
از طرفی در «ثلاثیات» احمدبنحنبل و در کتاب «مغنی» ابنخدامه و در «کشف القناع» بیان میکنند: هرکس با روایاتی که در کتابهای صحیح بخاری و صحیح مسلم بیان شده مخالفت کند، با قرآن مخالفت کرده است، چون صحیح بخاری و صحیح مسلم مثل قرآن میمانند و حتّی گفتهاند صحیح بخاری، قرآن دوم است!
ما میگوییم: درست است که در همین صحیح بخاری، چندین روایت ضدّ و نقیض وجود دارد، امّا شما که میگویید: قرآن دوم است و باید تمام روایات آن را قبول کرد، پس چرا نمیگویید عصمت ائمّه(علیهم صلوات المصلّین) را قبول داریم؟! چون در کتب خودتان عصمت را پذیرفتید و در این زمینه روایاتی از خود عایشه یا امّسلمه در آنها نقل شده است، پس باید عصمت را بپذیرید.
پس این مطلبی است که در کتابهای آنها موجود است و ما از کتابهای خودمان نمیگوییم که بگویند: کتابهای شما برای ما قابل استناد نیست و به تعبیر عامیانه، کسی نمیگوید ماست من ترش است.
میگویند: از کتب ما چه مطلبی دارید که بیان کنید؟ ما میگوییم در کتابهای خود شما این مطلب عصمت اثبات میشود.
اهل سنّت حقیقی
خوب است این نکته را هم بیان کنم که چرا ما اهل جماعت میگوییم، نه اهل سنّت؟
منظور ما این است که آنها در مورد مسئلهای به دور هم جمع شدند و علیرغم وجود فرمان صریح رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) در آن مسئله، تصمیم دیگری گرفتند که ما آن تصمیم را باطل میدانیم. البته این یک بحث علمی است و طبق کتب خودشان اثبات میکنیم که تصمیم آنها باطل است.
البته ما جدال و دعوا نداریم و نمیخواهیم به کسی اهانت و فحّاشی کنیم. حتّی لعنی که ما در روایات داریم، خود قرآن هم بیان کرده - که إنشاءالله این را بیشتر باز کرده و در تأیید آن چند روایت از خود اهل جماعت میآوریم - و خود آنها هم میگویند که پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در زمان خود بعضی را لعن میکردند. حتّی خلفا هم لعن میکردند. لذا لعن با فحش متفاوت است و نباید فحّاشی کرد. در قرآن نیز میفرماید: حتّی به امامان کفر هم فحّاشی نکنید، چون در این صورت آنها هم به مقدّسات شما فحّاشی میکنند.[2]
شما حضرت امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) را دیدید، موقعی که میخواست سران کفر را خطاب کند، حتماً لفظ آقا را هم میآورد. من یادم هست که بعد از حمله آمریکا به طبس، ایشان نفرمودند: این آدم فلان فلان شده برود دنبال کارش، بلکه فرمودند: آقای کارتر دنبال یک شغل دیگری برود؛ چون این دوره دیگر رئیس جمهور نمیشود[3].
بحث ما، بحث علمی است. ما عرض میکنیم اینها سنّی نیستند، اهل سنّت حقیقی ما هستیم؛ چون به حقیقت ما سنّت رسولالله(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) را داریم. ما باید تمرین کنیم و به دیگران هم یاد بدهیم که به اینها اهل سنّت نگوییم، اهل جماعت بگوییم؛ چون سنّی حقیقی ما هستیم.
حتّی مسیحی حقیقی و کلیمی حقیقی نیز ما هستیم؛ چون اصلاً فرقی بین انبیاء نیست، «لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ»[4]. خدا یکی است، انبیاء هم از طرف همان خدا هستند، لذا همه آنها مسلمند. همانطور که در مورد ابراهیم خلیل(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) بیان فرمود: «حَنیفاً مُسْلِماً»[5]. همه آنها مسلمان یعنی تسلیم شده در راه خدا هستند. منتها پیامبری با کتاب آمد و مردم کتاب او را تحریف کردند، بعد پیامبر دیگری آمد و باز کتاب او را هم تحریف کردند و روند تحریف کتب همینطور ادامه داشت، تا این که چون پیامبر اکرم(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)، آخرین پیامبر بود، خود پروردگار عالم بیان فرمود: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»[6] ما این ذکر (قرآن) را نازل کردیم و خودمان هم از آن محافظت میکنیم[7].
پس همه انبیاء یکی هستند و این هم که بیان میکنیم ما سنّی حقیقی هستیم؛ چون در واقع ما سنّت حقیقی یعنی کارهایی را که پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) انجام میدادهاند، انجام میدهیم.
مثلاً قرآن بیان فرموده است: «وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ» امّا دیگر بیان نکرده است که نماز مغرب را سه رکعت بخوانید، تسبیحات اربعه را نیز بگویید و به آرامی هم خوانده شود. اینها در دو مورد تبیین شده است:
1. بیان معصومین(علیهم صلوات المصلّین): از خود پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) که اوّل معصوم بودند تا وجود مقدّس مولایمان امام زمان(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) که آخرین معصوم هستند.
2. افعال معصومین(علیهم صلوات المصلّین)
یعنی قول و فعل معصومین(علیهم صلوات المصلّین) سنّت است. پس در حقیقت ما که به قول و فعل معصوم(علیه الصّلوة و السّلام) مراجع کرده و آنها را انجام میدهیم، سنّی هستیم.
بد نیست خاطرهای بیان کنم، دو سال پیش که مکّه بودیم، در صحرای عرفات به شخصی که اهل جماعت بود، برخورد کردم. چون در آنجا همه با لباس احرام هستند، او متوجّه نشد که من شیعه هستم، اوّل از صحبت کردن ابا داشت، چون اگر شیعه باشی نه تنها با تو صحبت نمیکنند، بلکه شروع به فحّاشی کردن میکنند. برای همین پرسید: «أنت مِن أهلِ السُّنَّة أو شیعَه؟» از آنجایی که سنّی حقیقی ما هستیم، گفتم: من اهل سنّتم و بعد شروع به حرف زدن کردم.
لذا ما اهل جماعت نیستیم ولی اهل سنّت هستیم. سنّت یعنی قول و فعل معصوم که اوّل معصوم هم پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) است.
اصلاً چیزی که خلاف قول و فعل پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) باشد از نظر ما مردود است و باید آن را به دیوار زد. تمام فتاوای علماء و مراجع نیز بر همین اساس است و اجماع و عقل، در نهایت قضیّه مطرح میشوند و مجتهدین ما اوّل به دنبال کتاب الله و سنّت میگردند[8].
[2] انعام/ 108 «وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ»
[3] همینطور هم شد. آن زمان تنها دورهای بود که رئیس جمهور آمریکا برای بار دوّم رأی نیاورد. چون معمولاً در انتخاب ریاست جمهوری آنها هم، در دو دوره متوالی یک نفر رأی میآورد، گرچه در آنجا فقط دو حزب دموکرات و جمهوریخواه وجود دارد؛ یعنی ریاست جمهوری فقط در دست این دو حزب است.
[7] بارها بیان کردیم زبان عربی نیاز به حرکات دارد. در زبان عربی اگر «مِن» به «مَن» تبدیل شود، با این که حرفهایشان یکی است و فقط حرکتشان فرق کرده امّا معنا عوض میشود. «مِن» حرف است و معنی «از» میدهد، امّا «مَن» اسم است و به معنای «چه کسی» یا «کسی که» بهکار برده میشود. پس یک حرکت، معنا را عوض میکند.
این مثال را بیان کردم که معلوم شود اتّفاقاً قرآن باید راحتتر تحریف میشد، چون اگر یک حرکت بالا و پایین شود، خیلی مواقع معنا عوض میشود. امّا همان قرآن که الآن در عربستان است و وهابیها میخوانند - انگلیسیها وهابیّت را درست کردند، مثل بهائیّت در ایران - در بنگلادش هم هست، در ایران هم هست و در تمام کشورهای عربی، در مالزی و اندونزی و هرجا که بروید همین قرآن است، پس قرآن تحریف نشده است.
[8] لذا در تعریفی که راجع به بحث اجتهاد هست، یک مجتهد باید تمام این موارد را بلد باشد، که خودش یک علم عظیمی است؛ چون خود علم سنّت یعنی علم شناخت حدیث، و علم حدیث، علم رجال و علم درایه میخواهد و مطالب دیگر که وارد آنها نمیشوم.