|
پایگاه اطلاع رسانی یاوران امام مهدی
(عج)
www.emammahdy.com
شنبه 3 آذر 1403
سلسله جلسات مهدویت حضرت آیت الله قرهی(مدظله العالی) - جلسه پانزدهم
در باب عصمت امامت، اگر بخواهیم دلیل عصمت را از ناحیه دیگری بیان کنیم، این است که امامت، شالوده اسلام است.
شاخه برافراشته اسلام در باب عصمت امامت، اگر بخواهیم دلیل عصمت را از ناحیه دیگری بیان کنیم، این است که امامت، شالوده اسلام است. وجود مقدّس ثامن¬الحجج، آقا علی¬بن¬موسی¬الرّضا(صلوات اللّه و سلامه علیه) میفرمایند: «إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِی وَ فَرْعُهُ السَّامِی» امامت، اسّ و اساس اسلام و شاخه برافراشته آن است (آن چیزی که معلوم و عَلَم است). اگر بناست عَلَم باشد، عصمت باید در آن شاخصه حقیقت اللّهی باشد؛ چون اسلام یعنی تمام کلام ذات احدیّت و این کلام باید بر یک اساسی باشد که آن اساس، امام است. اگر اساس که امامت است از نبوّت برتر شود - همان¬طور که در تفسیر صلوات شعبانیّه بیان شد که «مَوْضِعِ الرِّسَالَةِ» یعنی وضع رسالت از امامت نشأت میگیرد - طبعاً نمیشود عصمت در نبوّت باشد و در امامت نباشد، بلکه حتّی امامت أولی به عصمت است.
رکنی نهفته در هر چیز بیان فرمودند: «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ» اسلام بر پنج رکن بنا شده است: نماز، زکات، روزه، حجّ و ولایت - این روایت را بارها شنیده¬ایم امّا می¬خواهیم از منظر دیگری به آن نگاه کنیم - در مورد اهمیت صلاه بیان کرده¬اند: «فَإِن قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا و إِن رُدَّت رُدَّ مَا سِوَاها» اگر قبول شود، همه چیز قبول میشود و اگر رد شود، همه چیز رد می¬شود. اگر می¬خواهید ایمان کسی را بشناسید، ببینید به نماز پایبند است یا خیر، به خصوص نماز اوّل وقت. خیلی مهم است که انسان حدّاقل دغدغه نماز اوّل وقت را داشته باشد . زکات و خمس هم برای تطهیر مال است. صوم هم برای غلبه بر نفس امّاره است. حجّ نیز نشان¬ دادن بندگی و عبودیّت است که مردم از کشورهای مختلف به مکّه می¬روند، آن هم با لباس¬هایی یکسان. اگر مرجع¬تقلیدی هم به حجّ بیاید، همین لباسی را میپوشد که من و شما میپوشیم. همه یکسان هستند، سلطان یا هر کس دیگری هم بیاید، همین¬طور است. نکته مهم «وَ الْوَلَایَةِ» است. در ادامه میفرمایند: «وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَةِ» هیچ چیزی را مثل ولایت از انسان نمیخواهند. صلاه، زکات، صوم و حجّ را میخواهند، خیلی هم مهم هستند، امّا هیچ چیزی را مثل ولایت از انسان نمیخواهند. یک دلیل آن این است که ولایت در همه چیز نهفته شده است. این مثال را به ذهن بسپارید: خون برای بشر حیات¬بخش است. شما نمیتوانید بگویید در جایی از بدن، خون وجود ندارد و تزریق نمیشود. اگر خون به مغز یا پای شما نرسد - مثل وقتی که میگویند پا سِر شده است؛ یعنی یک لحظه به آن خون نرسیده است - بسیار خطرناک است. ولایت نیز در هر چیزی نهفته شده است. پس ولایت باید عصمت داشته باشد؛ چون اسّ و اساس دین است. امامت بدون عصمت نمیشود؛ چون امامت اصل است و امامت یعنی زمام دین.
زمام دین ما هنوز به اهمیّت امام¬شناسی واقف نیستیم و متوجّه نشده¬ایم که اوّل باید امام¬شناسی باشد تا خدا را بشناسیم. به این روایت دقّت بفرمایید، امام رضا(صلوات اللّه و سلامه علیه) بیان میفرمایند: «إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّینِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِینَ وَ صَلَاحُ الدُّنْیَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِین» عجب تعابیری! امامت اسّ و اساس و زمام دین است؛ یعنی اگر امامت نباشد اصلاً دین معنا ندارد. مگر نماز، روزه و ... جزء ارکان اسلام نیستند؟! بله، آن¬ها هم جزء ارکان هستند، امّا بدون امامت، حتّی نماز هم قبول نیست. لذا این ¬که امامت، زمام دین است؛ یعنی اگر امام نداشته باشی نماز، روزه، حجّ و زکاتت نیز قبول نیست؛ یعنی اصلاً هیچ چیز نداری، خداپرست هم نیستی و دروغ میگویی که خداپرستی. اگر امام نباشد هیچ چیز قبول نیست.
نظام مسلمین لذا رشته کار و نظام مسلمانان دست امام است، «وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِینَ». در روایت داریم یک نماز جماعت، برابر با هزار نماز صحیح مقبول است. این مقبول بودن خیلی مهم است. اگر من و شما خیلی دقّت کنیم و به ظاهر حضور قلب هم داشته باشیم - که خود حضور قلب بحث مفصّلی دارد - نهایت این است که قرائت و ... خود را درست می¬کنیم و نمازمان را صحیح می¬خوانیم، امّا آیا کسی میتواند بگوید نماز من قبول است؟ اصلاً کسی جرأت ندارد بگوید نماز من قبول است، چون قبولی دست خداست، امّا در مورد نماز جماعت میفرمایند: برابر با هزار نماز مقبول است. حال، چرا ارزش یک نماز جماعت این¬قدر زیاد است؟ چون نماز جماعت امام دارد و قرار است بحث امامت را به ما یاد دهد. بگوید: شما در نمازتان هم امام دارید و به همین دلیل نباید حمد و سوره را بخوانید، باید در آن زمان سکوت کنید و همین که امام جماعت «اَللّهُ ¬اَکبَر» گفت، بلافاصله همه «اَللّهُ ¬اَکبَر» بگویید تا از یک «باء» «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم» امام هم عقب نمانید. اگر از یک «باء» «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم» عقب بمانید، از هزاران هزار ثواب عقب مانده¬اید. این¬گونه ما را تشویق میکنند تا بلافاصله به امام متّصل شویم و گام به گام با امام پیش رویم. تا امام گفت، ما هم بگوییم چشم. لذا امامت، نظام مسلمین است. خدا میخواهد بگوید: در نماز هم اگر تنها نماز بخوانی، درست است که میپذیرم و شاید مقبول هم باشد، امّا یکی از خصوصیّات نماز جماعت این است که حتماً آن را قبول میکنم. اصلاً در مورد نماز جماعت همین بس که خداوند می¬فرماید: به برکت آن، نماز را میپذیرم. خدا میخواهد به ما یاد بدهد که امامت و ولایت در همه مطالب ساری و جاری است، مثل خون در بدن. هیچ¬ کس در هیچ¬جا نمیتواند بدون امام جلو برود. خداشناسی بدون امام یعنی هلاکت مطلق. شک نکنید، من به این مطالبی که بیان میکنم یقین دارم و به شجاعت میگویم که اگر کسی بخواهد بدون امام جلو برود هلاک میشود و خدا را نمیشناسد. بالاخره خود خدا امام را قرار داده است.
اصلاح گر دنیا حضرت ثامن¬الحجج(صلوات اللّه و سلامه علیه) میفرمایند: امام «نِظَامُ الْمُسْلِمِین» است؛ یعنی رشته کار مسلمانان دست امام است. بعد میفرمایند: «وَ صَلَاحُ الدُّنْیَا» اگر میخواهی دنیای تو، یک دنیای عالی و اصلاح شده باشد، باید بدانی که تنها امام است که میتواند آن را اصلاح کند. میدانید چرا میگویند که در زمان امام زمان(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) زکات¬دهنده زیاد است امّا زکات-گیرنده نیست، امنیّت اجتماعی خاصّی برقرار است و ...؟ برای این ¬که همه مردم، امام را به عنوان حاکم و پیشوا میپذیرند و میدانند حتّی بدون اذن او نباید آب بخورند. البته این نوع تفکّر از باب درجات عقلانی است و عقل آنها به قدری بالا رفته است که میفهمند امام، عادل است. از این¬جا میفهمیم چرا امام باید معصوم باشد، چون اگر معصوم نباشد، عادل نیست. امامهای کذایی و دروغین - که شیطانها هم برای خودشان از این نوع امام¬ها دارند - از روی هوی و هوس حرف میزنند امّا امام الهی، عادل است. چه زمانی امام میتواند به معنای حقیقی عادل باشد؟ آن موقع که معصوم باشد و در پرده عصمت قرار گیرد. لذا وقتی میگوید: آب نخور، دلیلی دارد که گفته آب نخور، پس باید مطیع بی¬چون و چرای او بود. همان¬طور که هارون مکّى(اعلی اللّه مقامه الشّریف) این مطلب را به ما یاد داد. عدّه¬ای از خراسان محضر امام جعفر صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) آمدند - این داستان را بارها شنیده¬اید، امّا یکبار هم با عینک مهدویت به آن نگاه کنید - فردی از آن¬ جمع شروع به سخنرانی کرد و به قول معروف صحبتهای شورانگیز کرد و گفت: آقا! از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن، بنی عبّاس و بنی¬ امیّه به هم مشغولند، شما یک فرمان بدهید، ببینید ایران چه خبر می¬شود، قیامت میشود و ... . حضرت فرمودند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم» درون تنور آتش برو! طرف گفت: قربانت بروم ما چیز دیگری گفتیم، شما میگویید: در تنور آتش برو؟! در همان لحظه هارون مکّى(اعلی اللّه مقامه الشّریف) آمد و سلام کرد، حضرت جواب سلام او را دادند و فرمودند: برو در تنور آتش. به هر حال این مسائل که؛ آقا چه شده؟ برای چه؟ اتّفاقی افتاده است؟ و ...، به ذهن بشر میرسد، امّا او هیچ چیز نگفت و در تنور آتش رفت. آن شخص مدام نگاه می¬کرد ببیند چه خبر میشود، امّا آقا پرسیدند: باغات خراسان چه وضعی دارد؟ میوه دارد؟ چه بسا به ذهن این افراد خطور کرد که اصلاً آیا این آقا امام است؟ چه میگوید؟! ما آمده¬ایم به او می¬گوییم یک کاری کنیم، می¬گوید: درون تنور آتش برو! بعد هم این بنده خدا را در تنور انداخت و حالا هم نشسته و از وضع باغ و میوه و گندم ما می¬پرسد، این چه امامی است؟! حضرت فرمودند: هارون! بیرون بیا. آن شخص دید عجب! هارون مکّى اصلاً نسوخته است. بعد حضرت خطاب به مرد خراسانی فرمودند: چند نفر مثل هارون مکّى دارید؟ گفت: هیچ. حضرت فرمودند: اگر من به تعداد انگشتان دستم یارانی مانند هارون مکّى داشتم، قیام می¬کردم. وقتی میگویند: در زمان امام زمان(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف)، مردم حتّی بدون اذن امام، آب هم نمیخورند؛ یعنی میفهمند امام از روی هوی و هوس حرف نمیزند و معصوم است. امام باید عصمت داشته باشد؛ چون نظام مسلمین و صلاح دنیا در دست او است، به مطلبی که می¬گوید، یقین دارد و دنیای مردم را هم دنیای حسنه و نیک میخواهد «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً» . پس امام باید عادل باشد و زمانی میتواند عادل باشد که در پرده عصمت باشد.
مایه سرافرازی مؤمنین بعد حضرت فرمودند: «وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِینَ». معلوم است امام معصومی که رشته کار مسلمانان در دست اوست و حتّی دنیای آن¬ها را هم درست می¬کند، برای انسان سرافرازی میآورد. بعضی میگویند: فکر نکنید امام زمان(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) که بیاید دیگر مشکلی نیست یا این¬که دنیایتان اصلاح میشود! این افراد در اشتباه هستند، وقتی حضرت ظهور کنند، در ابتدا مشکلاتی وجود دارد امّا دنیا اصلاح میشود. در آن زمان قاضی ¬القضات هست امّا بیکار! دادگاه هم وجود دارد، امّا در دادگاههای دوران امام زمان(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) امّا بدون مراجعه! خداوند کنز خفیّ الهی، آیت¬الله مولوی قندهاری(اعلی اللّه مقامه الشّریف) را رحمت کند، ایشان میفرمودند: مَثل قاضیهای دوران امام زمان(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف)، مَثل حضرت اسرافیل(علیه السّلام) است. سؤال کردیم: یعنی چه؟ فرمودند: حضرت اسرافیل(علیه السّلام) - به تعبیر ما - مدام میخورد و میخوابد و همین¬طور نشسته است تا وقتش برسد و به شیپور بدمد و به تعبیر بعضی فعلاً بیکار است، امّا یک زمانی باید طوری در شیپور خود بدمد که همه قبض روح شوند و بعد یک بار دیگر هم بدمد تا همه جان بگیرند. ایشان میفرمودند: قاضیهای دوران امام زمان(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) هم مثل حضرت اسرافیل(علیه السّلام) هستند، همان¬جا در دادگاه نشسته¬اند و هیچ کاری نمی¬کنند، امّا اگر یک مجرم بیاید؛ چون مدّت¬ها بی¬کار بوده¬اند، پدر او را در میآورند! مثل اسرافیل(علیه السّلام) که یک دفعه با یک صدایی در شیپور خود می¬دمد که همه قبض روح می¬شوند. لذا زمان امام زمان(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) دوران صلاح مردم است.
نظام امّت بحث دیگری که عصمت را برای ما معلوم میکند، این روایت است که «الْإِمَامَةُ نِظَامُ الْأُمَّةِ» - این روایت را علاوه بر امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه)، بی¬بی دو عالم(صلوات اللّه و سلامه علیها) نیز فرموده¬اند – امامت، نظام امّت است. اگر امّت بخواهد باقی بماند، باید بداند رشته کار امّت دست امام است و إلّا امّت از بین میرود. میدانید چرا بی¬بی دو عالم(صلوات اللّه و سلامه علیها) خود را فدای امیرالمؤمنین (صلوات اللّه و سلامه علیه) کردند؟ برای این ¬که امامت باقی بماند. گرچه خود بی¬بی دو عالم(صلوات اللّه و سلامه علیها)، اسّ و اساس امامت است، امّا ملاک این است که امامت باقی بماند. اگر امامت نباشد، نه دین است، نه امّت و نه خداشناسی، دیگر هیچ چیز نمیماند. برای همین بیان می¬شود خداشناسی حتماً باید از طریق امامت باشد.
نخ تسبیح مولی¬الموالی، امیرالمؤمنین، اسدالله الغالب، علی¬بن¬ابی¬طالب(صلوات اللّه و سلامه علیه) راجع به امامت میفرمایند: «مَکَانُ الْقَیِّمِ بِالْأَمْرِ مَکَانُ النِّظَامِ مِنَ الْخَرَزِ یَجْمَعُهُ وَ یَضُمُّهُ فَإِنِ انْقَطَعَ النِّظَامُ تَفَرَّقَ الْخَرَزُ وَ ذَهَبَ ثُمَّ لَمْ یَجْتَمِعْ بِحَذَافِیرِهِ أَبَداً» - این روایت بسیار زیبا را بنویسید و در اتاق و محل کار خود نصب کنید - امام زمامدار مسلمین و ولیّ امر است. زمامدار و ولیّ امر به منزله رشته¬ای است که مهرهها را گرد هم میآورد؛ یعنی مثل نخ تسبیح که دانه¬های تسبیح را در کنار هم جمع می¬کند، امام هم مردم را به دور هم جمع می¬کند «یَجْمَعُهُ»، آنها را به هم نزدیک میکند «یَضُمُّهُ» و اجازه نمیدهد جدا شوند و یکی این طرف برود و یکی آن طرف، بلکه همه در یک خط هستند. «فَإِنِ انْقَطَعَ النِّظَامُ تَفَرَّقَ الْخَرَزُ» اگر امامت که نظام و اسّ و اساس است، از بین برود، تمام مسائل دین، چه اصول دین و چه فروع دین از همدیگر گسسته و پراکنده میشوند و از بین میروند، «ثُمَّ لَمْ یَجْتَمِعْ بِحَذَافِیرِهِ أَبَداً» و دیگر نمیتوانید هیچ موقع آنها را جمع کنید؛ یعنی هرچه هم تلاش می¬کنند، نمیشود آنها را جمع کرد. امام نظام همه مطالب، چه نظام خلقت و چه نظام عبادت را در دست دارد. اگر امام نباشد همه چیز متفرّق میشود و دیگر نمیشود آن¬ها را جمع کرد. مگر بعد از سقیفه این¬طور نشد؟ مردم همه چیز را از دست دادند. صلاه آن¬ها صلاه نیست، صوم آن¬ها صوم نیست، زکات آن¬ها زکات نیست، امام که رفت هزاران مطلب درست کردند و گفتند: هر کسی که حاکم شد ولو فاسق باشد، باید از او اطاعت کرد و تو عندالله مأجور هستی! آن حاکمی هم که فاسق است، خدا میداند که فردا با او چه کند، یا او را میبخشد یا نمیبخشد!!! پس اگر امامت برود، ما هیچ نداریم، نه توحید، نه نبوّت و نه عدل. دیگر هیچ چیز نخواهد بود.
سعی بیهوده - در این روایت تأمّل بفرمایید - وجود مقدّس حضرت امام جعفر صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) میفرمایند: «کُلُّ مَنْ دَانَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِعِبَادَةٍ یُجْهِدُ فِیهَا نَفْسَهُ وَ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ فَسَعْیُهُ غَیْرُ مَقْبُولٍ وَ هُوَ ضَالٌّ مُتَحَیِّرٌ وَ اللَّهُ شَانِئٌ لِأَعْمَالِهِ وَ مَثَلُهُ کَمَثَلِ شَاةٍ ضَلَّتْ عَنْ رَاعِیهَا وَ قَطِیعِهَا و الإمام حافِظُ الدّین وَ اللّهُ حافِظُ الإمام» هر که در راه عبادت خدا قرار گیرد، جهاد و تلاش کند و زحمات بسیار بکشد - «بِعِبَادَةٍ» یعنی هر عبادتی؛ یعنی مدام نماز بخواند، روزه بگیرد و بخواهد خداشناس شود - امّا امامی از طرف خدا نداشته باشد، سعی او مقبول نیست، خدا عبادت او را نمیپذیرد و در واقع او گمراهی متحیّر است. ما دو نوع گمراهی داریم؛ یک نوع گمراهی ¬این است که انسان بعدها متوجّه میشود و برمیگردد، امّا یک گمراهی دیگری هم هست که فرد در آن متحیّر می¬ماند و مدام در حالتی است که نمیداند چه کند و همیشه سرگشته است. «وَ اللَّهُ شَانِئٌ لِأَعْمَالِهِ» خدا هم کارهای او را زشت میپندارد، یعنی نماز میخواند امّا نماز او در نزد خداوند زشت است. آیت¬الله شیخ عطاءالله انصاری همدانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن مرد الهی و از شاگردان مبرّز امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، وقتی به جدّه وارد شدند، یک دفعه گفتند: مرا برگردانید، من نمیتوانم بیایم. بعدها که از ایشان پرسیدند: آقا! چطور شد؟ گفته بودند: وقتی اهل جماعت داشتند نماز می¬خواندند، دیدم نماز آن¬ها در کثافات انسانی است، حالم بد شد، گفتم: اگر به آن¬جا هم بروم، اینها را میبینم. تا موقعی که خدا این مطلب را از من نگیرد، نمیتوانم بیایم. ما متوجّه نمی¬شویم، می¬گوییم یعنی چه؟! خوب آن¬ها هم نماز میخوانند، نماز، نماز است دیگر امّا این نکته خیلی مهم است که وقتی آنها عبادت میکنند، سعی¬شان مقبول نیست «فَسَعْیُهُ غَیْرُ مَقْبُولٍ» و آنها ضالّ و متحیّر هستند «وَ اللَّهُ شَانِئٌ لِأَعْمَالِهِ» و خداوند عمل آن¬ها را زشت و پلید میپندارد. در ادامه میفرمایند: «وَ مَثَلُهُ کَمَثَلِ شَاةٍ ضَلَّتْ عَنْ رَاعِیهَا أَوْ قَطِیعِهَا» مَثل آن¬ها مَثل گوسفندی است که چوپان و رمه خود را گم کرده است. «الإمام حافِظُ الدّین وَ اللّهُ حافِظُ الإمام» امام مردم را هدایت میکند و خدا هم امام را محافظت میکند. بعضی گفتند: محافظت یعنی هدایت و بعضی دیگر گفتند: منظور از محافظت، یعنی نگهداری که همان عصمت است و هر دو نظر هم درست است. وقتی امام در پرده عصمت باشد، دیگر خیال انسان راحت است ولی اگر انسان، امام معصومی نداشته باشد، ولو عبادت هم کند مقبول نیست.
علّت احتیاج به نبی و امام روایت زیبا و شیرینی را بیان کنم که در آن هم دلیل دیگری بر وجود عصمت مطرح می¬شود. از امام باقر(صلوات اللّه و سلامه علیه) سؤال کردند: «لِأَیُّ شَیءٍ یُحتاجُ إِلَى النَّبِیِّ وَ الْإِمَامِ» چرا مردم به پیغمبر و امام احتیاج دارند؟ مگر مردم عقل ندارند؟ مگر خوبیها و بدیها را تشخیص نمیدهند ؟ وقتی عقل دارند، دیگر نبی و امام را برای چه میخواهند؟! حضرت در جواب فرمودند: «لِبَقَاءِ الْعَالَمِ عَلَى صَلَاحِهِ» چون امام، عالَم را به اصلاح میکشاند. اصلاً بشر هیچ نمیداند. واقعاً اگر همه را آگاه کنیم که امامت یعنی چه، شاید همه به امامت مشتاق شوند؛ چون اگر امام باشد، اصلاً دنیا، دنیای خوب و صلاح می¬شود. بعد حضرت میفرمایند: «وَ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَرْفَعُ الْعَذَابَ عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ إِذَا کَانَ فِیهَا نَبِیٌّ أَوْ إِمَامٌ» به همین دلیل است که وقتی نبی یا امام در زمین باشد، خدا عذاب را برای اهل زمین از بین میبرد. «لِبَقَاءِ الْعَالَمِ عَلَى صَلَاحِهِ» یعنی درستی و پاکی آن حضرت عامل بقای عالم میشود. «صَلَاحِهِ» یعنی چون او درست و پاک است و در پرده عصمت است، عالم بقا پیدا میکند و جامعه اصلاح میشود.
منتظر حقیقی مصلح می¬گویند: منتظر مصلح، اوّل اصلاح¬گر نفس خود است و خود، اوّل مصلح است؛ یعنی منتظر مصلح، اوّل باید خودش صالح باشد و تا صالح نباشد، نمیتواند منتظر مصلح باشد. کسانی که بد هستند و بدی را دوست دارند، وقتی نستجیربالله، نعوذبالله حرفهای زشت و رکیک به آن¬ها بزنید و فیلمهای آن چنانی را برایشان تعریف کنید، خوششان میآید، کیف میکنند و دنبال همین چیزها هستند امّا یک عدّه اصلاً از اسم این¬ها هم متنفّر هستند. پس صالح، منتظر مصلح است. حضرت چون خود، صالح حقیقی هستند یعنی در پرده عصمت هستند، طبعاً بقاء عالم به واسطه ایشان است «لِبَقَاءِ الْعَالَمِ عَلَى صَلَاحِهِ». می¬دانید یکی از القاب آقا هم یا اباصالح است. یک معنای آن این است که پدر یک فرزندی است، امّا معنای دیگر آن این است: همه عالم صالح است و پدر صالح او آن حضرت است؛ چون خود در پرده عصمت است. پس امام باید در پرده عصمت باشد تا عالم، بقاء پیدا کند.
مرگ جاهلیّت اصلاً اگر امام نباشد، صددرصد خدا عبادت نمیشود. «مَنْ مَاتَ وَ لَیْسَ عَلَیْهِ إِمَامٌ حَیٌّ ظَاهِرٌ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً» هر که بمیرد و امام زنده و آشکار خود را نشناسد، به مرگ جاهلیّت مرده است؛ یعنی بت¬پرست و بی¬دین از دنیا رفته است. جالب این است که میگوید امام ظاهر و آشکاری نداشته باشد «وَ لَیْسَ عَلَیْهِ إِمَامٌ حَیٌّ ظَاهِرٌ»، لذا اولیاء الهی میگویند: امام از ما غایب نیست، بلکه ما از امام غایبیم. پس شناخت امام لازمه کار است و امام هم حتماً باید باشد و إلّا هیچ چیزی شناخته نمیشود و انسان باید امام را حاضر، ناظر و ظاهر ببیند. این که اولیاء الهی پیشوای ما هستند، برای این است که آنها امام را میبینند و امام برای آنها ظاهر است، امّا ما نمیبینیم. اصلاً نمیشود آن¬ها امام را نبینند. این که نمیگویند امام را می¬بینند، کار درستی است؛ چون دکّان و بازار و دروغ¬گو بسیار زیاد شده است و إلّا اتّفاقاً آنها باید بگویند ما امام را می¬بینیم، منتها آن¬قدر خرابکار زیاد است که نمی¬توانند بگویند و این درد است.
منّت هادیان الهی! اصلاً عالم نمیتواند بدون امام باشد. از امام صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) سؤال شد: «تَبْقَى الْأَرْضُ بِلَا عَالِمٍ حَیٍّ ظَاهِرٍ... فَقالَ إِذاً لَا یُعْبَدَ اللَّهُ» آیا زمین میتواند بدون عالمی که حاضر و ظاهر است، باشد؟ حضرت فرمودند: خیر، در این صورت خدا عبادت نمی¬شود. بعضی گفتند: منظور از عالم خود امام است و عالِم حقیقی خود اوست. بعضی هم گفتند: منظور، عالمان ربّانی هستند و خدا زمین را بدون آن¬ها قرار نمیدهد. پس زمین بدون امام نیست، باید امام باشد و امام هم باید معصوم باشد تا بتواند مردم را هدایت کند، دین را تبیین نماید و خدا را بشناساند. عجیب است! بعضی تعبیری دارند که برای من و شما سنگین است امّا عیب ندارد گذرا رد میشوم، در آن تأمل بفرمایید. میگویند: همه زیر بار منّت پروردگار عالم هستند، چون همه هیچ بودند و خداوند همه را به وجود آورد ، امّا هادیان الهی میتوانند سر خدا منّت بگذارند! چون میگویند اگر ما نبودیم تو شناخته نمیشدی. اگر در باب مهدویت میگوییم خداشناسی از طریق امام معصوم است، به این خاطر است که اگر امام معصوم نباشد، خود خدا هم شناخته نمیشود. پس اسّ و اساس اصول دین بر امامت است، نه بر توحید. این که یک عمر این شعر را می¬خواندیم: اصول دین پنج بود دانستنش گنج بود اوّل یکی هست خدا ... غلط است، یک عمر اشتباه میکردیم. درست آن است که بگوییم: اوّل یکی هست امام. تا امام نباشد خدایی را نمیشناسیم. چه کسی در عالم جرأت دارد بگوید: من بدون امام، خداشناس هستم؟ هیچ کس نیست. باید در این مطلب دقّت کنید.
خداشناسی بدون امام؟!! مولی¬الموالی(صلوات اللّه و سلامه علیه) نیز در فرمایش خود به کمیل که فرمایش عجیبی است، این نکته را بیان میفرمایند. حضرت در این مناجات عجیب می¬فرمایند: «لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً، لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ» پروردگارا! زمین از کسى که حجّت¬هاى خدا را بر پا دارد ـ آشکار و سرشناس یا بیمناک و گمنام ـ خالى نمى¬ماند، تا که حجّت¬ها و برهان¬هاى خداوند از بین نرود. یعنی با خالی شدن زمین از حجّت (امام شناخته شده انسان)، خداوند از بین میرود و خدا نخواسته است که خودش از بین برود. خدا میخواهد خودش باشد. چطور میتواند باشد؟ با شناخت عصمت و امام. اگر امام را نشناسیم، خدا را نمی¬شناسیم. زمانی¬که پیغمبران نمیآمدند، مردم بت¬پرست میشدند، پس معلوم میشود اگر آنها نبودند، خدا شناخته نمیشد. درست است که خدا آنها را فرستاده و آنها مخلوق خدایند و خدا نیستند، امّا خود خدا هم میداند که اگر آنها نبودند، خودش هم شناخته نمیشد - این حرف بزرگی است، در آن تأمّل و دقّت بفرمایید - وقتی حاج شیخ احمد ادیب(اعلی اللّه مقامه الشّریف) دست زیر محاسن خود میگیرد و در حالی که سرش پایین است، میگوید: خدایا! اگر احمد پیش تو منزلتی دارد، این عذاب را بردار. خدا میبیند اگر او نبود و افرادی را برای زمان¬های بعد درست نمیکرد که آنها مأمور باشند و بتوانند افراد دیگر را خداشناس کنند و به درجات والا برسانند؛ خداشناسی در کار نبود و اوست که میتواند دیگران را خداشناس کند، حال که او یک درخواست آن هم برای مردم کرده، برای خودش هم نخواسته، خدا میگوید: چرا ندهم؟! به او میدهد.
زمین بدون امام! بحث دیگری پیش میآید و آن این که چرا حتماً باید امام باشد، ولو به این که صورت ظاهر از ما غایب باشد؟ جواب این است که اگر امام نباشد، خود زمین از بین میرود. امام جعفر صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) میفرمایند: «لَوْ بَقِیَتِ الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ» - حدیثی کوتاه ولی پر از معنا - اگر زمین بدون امام باقی میماند، «لَسَاخَتْ» نابود میشد و فرو میریخت. پس باید امام باشد. اصلاً «ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّماءُ» یعنی امام است که سبب ثبوت آسمانها و زمین است؛ اگر امام نباشد، زمین هم از بین میرود، نه این که فقط مردم از بین می¬روند و یا فقط مردم بی¬دین می¬شوند، بلکه اگر امام نباشد، اصلاً هیچ چیزی در عالم نیست و همه چیز از بین میرود . میفرمایند: «إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَکُونُ إِلَّا وَ فِیهَا حُجَّةٌ إِنَّهُ لَا یُصْلِحُ النَّاسَ إِلَّا ذَلِکَ وَ لَا یُصْلِحُ الْأَرْضَ إِلَّا ذَاکَ» به درستی که قطعاً در زمین حجّت وجود دارد؛ یعنی زمین یک لحظه هم بدون حجّت نیست و مردم اصلاح نمیشوند مگر این که بر روی زمین حجّت باشد و خود زمین هم اصلاح نمیشود مگر به آن حجّت. بعد میفرمایند: «جَعَلَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْکَانَ الْأَرْضِ أَنْ تَمِیدَ بِأَهْلِهَا وَ عَمَدَ الْإِسْلَامِ وَ رَابِطَةً عَلَى سَبِیلی هُدَاهُ» خدا اینها را ارکان زمین قرار داده که زمین اهلش را نلرزاند و اینها ارکان دین و ارکان اسلام هستند و رابطی برای راه من هستند. پس اگر امام نباشد، زمین هم نیست «لَوْ بَقِیَتِ الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ». این¬جا هم میفرماید: اگر اینها نبودند زمین منهدم میشد، طوری میشد که میلرزید و خدا به واسطه اینها زمین را نلرزاند. لذا این خصوصیّات امام برای انسان است و لازم انسان امام¬شناس شود. در روایت داریم که اگر مردم امام را نشناسند، فردای قیامت مؤاخذه میشوند. اصل قضیّه این است که اگر کسی از دنیا برود و امام زمان خود را نشناسد، «مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً» کأنَّ جاهل از دنیا رفته است. روایت دیگری هم بیان می¬کند که اگر مردم امام خود را نشناسند، در فردای قیامت نیز یقه¬شان را میگیرند. امام صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) میفرمایند: «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ قَوْمٍ ائْتَمُّوا بِإِمَامٍ فِی الدُّنْیَا إِلَّا جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَلْعَنُهُمْ وَ یَلْعَنُونَهُ إِلَّا أَنْتُمْ وَ مَنْ کَانَ عَلَى مِثْلِ حَالِکُمْ» کسانی که امام داشتند امّا مطیع امام و امام¬شناس نشدند، در روز قیامت امام، آنان را لعنت مى¬کند و آنان، امام را؛ مگر شما و کسانى که چون شما باشند.
بیمه روح و بدن بُعد دیگر، بُعد مردم است. عرض کردم اگر مردم میدانستند که امام¬شناسی و بحث مهدویت چقدر مهم است، الآن باید در بیرون این مهدیه، در خیابان هم جمعیّت میآمد، امّا متأسّفانه شیطان اجازه نمیدهد ما امام-شناس شویم. نکته¬ای را بگویم که این مطلب رسیدنی است و من از طریق بزرگان، علماء و عرفای عظیم¬الشّأن به این مطلب رسیدم؛ یکی از چیزهایی که شیطان روی آن دست میگذارد، این است که اجازه نمیدهد ما امام¬شناس شویم؛ چون هر کس امام را شناخت، آن¬وقت میفهمد چه کار کند. موضوع این است که وقتی انسان امام¬شناس شد، دیگر خود را به دست امام میسپارد. وقتی هم کسی خودش را به دست امام سپرد، دیگر تضمین است؛ یعنی خود را بیمه میکند. وقتی شما بیمه بدنه ماشین دارید، اگر برای ماشین¬تان اتّفاقی هم بیافتد، خیالتان راحت است که بیمه هستید. بیمه امام¬ هم بیمه¬ای است که نمی¬گذارد به بدن و روح شما آسیبی برسد؛ یعنی در واقع روح و بدن شما بیمه میشود، ولی شیطان مانع این بیمه شدن می¬شود. در این زمینه روایتی وجود دارد که می¬فرمایند: زمانی شیطان دیگر به گناه کسی خیلی اعتنا نمیکند و برایش اهمیّت ندارد که آن فرد گناه کند یا نکند و آن زمانی است که آن شخص دیگر به سمت امام نرود. لذا به سمت امام نرفتن برای شیطان مهم است و إلّا این که شخص به سمت فلان گناه نمیرود، میگوید: خُب نرو، عیبی ندارد امّا در مورد این که شخص به طرف امام برود، حسّاس است. لذا خیلی جالب است، بعضی امکان دارد گناه ظاهری هم نکنند امّا چون امام¬شناس نیستند، شیطان از آن¬ها خیلی خوشش می¬آید. روایت بسیار عجیبی از حضرت أبی¬عبدالله الحسین(صلوات اللّه و سلامه علیه) در کتاب نور¬الثقلین بیان شده است که حضرت می¬فرمایند: «إِنَّ أهلَ البَصیرَةِ أهلَ الإمامِ العادِل دُعائَهُ إلی هُدی فَأجابَهُ إلَیه» اهل بصیرت، اهل امام¬شناسی هستند، امام برای هدایت دعا میکند و خدا هم اجابت میکند. پس امام را داشته باشید؛ چون شیطان از این میترسد و اگر بخواهد بصیرت کسی را بگیرد، اوّل امام-شناسی را از او میگیرد. عزیزان! سعی کنیم امام¬شناس باشیم و إلّا نه نمازمان، نه دعایمان و نه هیچ چیز دیگری به دردمان نخواهد خورد.
دلایل اثبات وجود امام به فضل الهی در مباحث آینده به این مطلب می¬رسیم که چرا امام باید در هر ازمنه¬ای وجود داشته باشد. یک دلیل آن این بود که بیان شد اگر امام نباشد، زمین و اهل زمین از بین می¬روند و بدون امام، شناخت به-وجود نمی¬آید. حال، این سؤال مطرح می¬شود که از کجا بدانیم خود امام زمان(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) وجود دارند؟ اصلاً چه کسی بیان کرده است که امام زمان(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) وجود دارند؟ اگر یک کسی این سؤال را بپرسد، شما چه میگویید؟ کسی که مقداری تعصّبی است و علم ندارد، میگوید: اگر یک بار دیگر بگویی، یک سیلی به تو میزنم! این جواب منطقی نیست. انسان باید بداند که چرا امام زمان(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) وجود دارند. ما یک عمری است داریم میگوییم: یا صاحب الزّمان و اسم وجود مقدّس آقا را میآوریم، پس باید بدانیم اصلاً ادلّه وجود امام زمان(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) چیست. دو دلیل مطرح می¬شود: 1- دلیل نقلی 2- دلیل عقلی دلیل نقلی اگر دلیل نقلی از طرف خود ماست؛ یعنی شیعه می¬گوید: طبق روایات ما امام زمان(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) وجود دارند، بدون تعارف این خیلی به درد نمیخورد، چون به تعبیر عامیانه کسی نمیگوید ماست من ترش است. منِ اهل جماعت، مسیحی، یهودی یا اصلاً بی¬دین، میگویم: امام زمان وجود ندارد، شما دلیل بیاور، شما مردم را سر کار میگذارید که امام زمان وجود دارد. اگر بگویید: در کتب ما گفتند امام زمان وجود دارد، او می¬گوید: من اصلاً کتب شما را قبول ندارم، من مسلمان نیستم که کتب شما را قبول داشته باشم، من شیعه نیستم که شما مدام میگویید در کتب ما. پس دلیل نقلی را باید نقلی از ادیان و مذاهب بگیریم.
دلیل عقلی دلیل دوّم که مهم¬تر است و ما روی آن بحث داریم، دلیل عقلی است و در این¬جاست که فلسفه به درد ما میخورد. منتها به فضل الهی، «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی» آن را خیلی ساده میکنیم که مبانی عقلی را برای اثبات وجود مقدّس آقا داشته باشیم و سلسله جلسات مهدویت را با این موضوع ادامه دهیم. پس شاخصه اصلی برای جواب به این سؤال که شما چرا میگویید: امام زمان وجود دارد، این است که از باب عقلانی وارد بحث شویم. ما خیلی عقب هستیم، این لطف خود امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) است که مملکت را نگاه داشته است و إلّا اکثر ما شیعیان هم امام را نمیشناسیم. باور کنیم امام را نمیشناسیم و تا زمانی هم که نشناسیم آن آقای مهربان، برای چه کسی بیاید؟! لذا بیاییم به معنای حقیقی امام¬شناس شویم. امیدوارم که خدای متعال همه ما را امام¬شناس قرار دهد؛ چون اگر امام¬شناس نشویم، خداشناس هم نیستیم.
|
|
|