جلسه یازدهم
خطاب کلّی یا خطاب به اعراب آن زمان؟
بحث این است که عین المثل چیست؟ آیا منظور این است که مثل و عین آن را بدهد؟ اوّلاً بیان شد تعیین به قیمت منعی ندارد. مثلاً جهت تغییر ندادن روایت، قیمت شتر را ببینیم و صد شتر را حساب کنیم. کسی نمیخواهد با روایات مبارزه کند، امّا ما قائل به این هستیم که آنچه حضرات معصومین% بیان فرمودند، از باب شرایط زمان و مکان بوده است.
به این مطلب دقّت کنید تا به وسیله آن، راجع به دیات استدلال کنم: خداوند متعال در قرآن میفرمایند: شما چهار چیز را نمیدانید، یکی آن چیزی است که در بطن مادران است[1]. امّا امروزه میبینیم، بشر راحت با دستگاههای سونوگرافی و یا بعضی آزمایشها، حتّی قبل از رشد متوجّه می شود طفل چیست، پس چطور ذوالجلال و الاکرام چنین میفرمایند؟
دلیل این است که ذوالجلال و الاکرام در آیه دیگری میفرمایند: «سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْض»[2] تسخیر آسمانها و زمین برای شماست. در آن آیه، خطاب ذوالجلال و الاکرام به آن امّت است که شما کسی هستید که الآن نمیدانید در رحم مادر چه میگذرد، آیا مذکّر است یا مؤنّث، امّا همین شما که این را نمیدانید، زمانی میرسد که همه آسمانها و زمین را در تسخیر دارید.
ما قبلاً تصوّر میکردیم ملاک از تسخیر این است که از آسمان برای ما باران میبارد، در حالی که تسخیر یعنی آنچه انسان بر آن مسلّط میشود و به آن دست مییابد. پس در تسخیر، تسلّط ملاک است. اینکه باران از آسمان میبارد، ما تسخیر نکردیم، عنایت ذوالجلال و الاکرام است که باران میآید، امّا آن روز اینطور تعبیر میشد که باران باریدن، تسخیر است. البته شاید قسم اوّل آن همین باشد که ما وارد به آن نمیشویم، امّا حقیقت این نیست. حقیقت این است که امروز بشر با هواپیما و با فرستادن ماهوارهها و انسان به کرات و فعلاً به کره ماه، آسمان را تسخیر کرده است. همانطور که زمین را تسخیر کرد. بشر آنچه که در دل دریاها هست که روزی نمیدانست، مثل صدف و ... و آنچه که درون غارها هست و آنچه که درون زمین است از معادن نفت و گاز و ... را تسخیر کرد؛ یعنی به دست آورد و به آنها مسلّط شد. پس در حقیقت تسخیر آسمانها و زمین این است که آن روز شما نمیدیدید در رحم چه میگذرد امّا یک روزی میبینید و خواهید دانست.
مثلاً روزی کسی باورش نمیشد که بتواند دیگری را از آن طرف زمین، این طرف زمین ببیند و این از نشانههای آخرالزّمان است. الآن با اینترنت حتّی با همدیگر حرف هم میزنند و یا تلویزیون ارتباط مستقیم پخش میکند. پس بشر بر آسمان و زمین مسلّط شده است.
برخی انقلت میآورند، میگویند: دیدید این قرآن شما درست نیست، گفت: شما چهار چیز را متوجّه نمیشوید، امّا دیدید که بشر متوجّه شد! باید بگوییم: نوع برداشت چیست و نوع خطاب به کیست؟ خیلی مهم است، خطاب به اعراب آن زمان است، امّا در باب «سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْض» خطاب کلّی است، نه اعراب آن زمان.
پس آن کسی که در آن زمان نمیدید و نمیتوانست که بفهمد در رحم مادر چه میگذرد و جنسیّت آن را هیچگاه نمیتوانست تشخیص دهد، به جایی رسید که جنسیّت را که هیچ، میتواند آسمانها و زمین را تسخیر کند. یعنی وقتی این دو آیه را کنار هم میگذاریم، مفهوم را برای ما معلوم و مشهود میکند.
عزّوجلّ در قرآن میفرمایند: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُون»[3]، «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْر»[4]، از آنهایی که میدانند سؤال کنید، یا «وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجات»[5]. بنای به این است که بشر آرام آرام پیش برود. اصلاً علم، حدّ یقف ندارد و مدام به جلو میرود. الآن یک چیزهایی وجود دارد که من و شما نمیدانیم و شاید در آینده معلوم شود. مثلاً این که چگونه میشود طیّالارض کرد[6]. لذا پروردگار عالم مطالب را از روی علم و حکمت بیان میفرمایند و ما گاهی این را نمیدانیم.
وجود امکان تغییر در موارد ششگانه
ما میخواهیم بیان کنیم شاید این مباحثی که عنوان شتر یا گوسفند یا گاو و ... است، برای این است که در زمان خودش تبیین شود که امکان تغییر هست. دلیل امکان تغییر - که روایات را به فضل الهی خواهیم خواند - این است که برای آن قیمت گذاشتهاند. اگر اصرار به این است که شتر باشد، پس چرا حضرات قیمتگذاری کردهاند و بیان کردهاند که مثلاً اگر شتر موجود نیست، قیمت صد شتر پرداخت شود؟ از چه بابی قیمتگذاری کردهاند؟ مثلاً آن طرف صد شتر را از کجا پیدا کند؟ اگر هم پیدا کرد، طرف مقابل شترها را چه کار کند؟ ما میبایست بدانیم ملاک چیست.
پس اگر خود حضرات هم یک کدهایی به دست من و شما دادهاند که میشود در مسائل تغییر و تحوّل داد، اشکال ندارد که بعضی میخواهند به صورت محکم مبارزه کنند که روایات زیر سؤال رفت، اصل مباحث دیات از بین رفت و ... . پس میتواند تغییر و تحوّلی هم صورت بگیرد و به نظر میرسد که خود حضرات هم خواستهاند به ما راهکار نشان بدهند.
همانطور که عدّهای نسبت به آن آیه شریفه انقلت آوردند، بعد ما آیه «سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْض» را بیان کردیم و گفتیم که تسخیر به معنای حقیقی چیست و بشر یک زمان نمیتوانست، امّا حالا میتواند. در اینجا هم شتر، زمانی به عنوان وسیله نقلیه بود، همان شتر را تمثیل زدند، امّا نخواستهاند که دست ما را ببندند و اصرار کنند که شتر است و یا آن پنج قسم دیگر.
خیلی از آقایان میگویند: این حلّه چیست؟ آیا به عنوان لباسی است که حتماً یمنی است؟ یا مثلاً پارچه است؟ و یا دشداشهای است که اعراب میپوشند و لباس آنها در آن زمان هم همین بود؟ مرحوم محقّق0 در شرایع، عنوان یمن را به جای حلّه بیان کردهاند که این برای ما ملاک نیست و مشهور این را بیان نمیکنند. ایشان شاید یمن را از این باب بیان کردند که در آن زمان، جنس مرغوب بوده است. مثل اینکه میگویند: فیروزه نیشابور. فیروزه در جاهای دیگری هم وجود دارد، امّا از باب مرغوبیّت نسبت به بقیه برتر است.
امّا امروز کسی بین فقها نیست که بیان نفرماید میشود لباس زمان را هم حساب کرد. یعنی برای آن آقای کت و شلواری، کت و شلوار و برای معمّمین، عبا و قبا را حساب میکنند. اگر بخواهیم فقط زمان پیامبر2 را تمثیل قرار دهیم، آن چیزی است که امروز به آن دشداشه میگوییم؛ چون در آنجا بادیهنشینها این پوشش را داشتند و در مکانهایی که گرمسیر است، همه همین پوشش را دارند. اگر شما بخواهید این را به عنوان حلّه حساب کنید، باید بدانید که دیگر نمیتوانید لباسهای دیگر را مثل کت و شلوار و یا عبا و قبا را تبیین کنید.
پس خود این دلالت بر این است که معصومین% دست ما را نبستهاند که نخواهیم بیان کنیم؛ چون ما دو مرحله بیان کردیم یکی اینکه ما به اصرار فقط شتر را بگوییم و بعد کسی سؤال کند که مثلاً در انگلستان و یا اروپا، الآن دیگر شتر نیست. بگوییم: بالاخره گوشت شتر که هست، ببینیم چه قیمتی دارد، بر اساس مکان قتل که مقتول کشته شده، دیه را از قاتل بستانیم. یا میتوانیم طور دیگری تعبیر کنیم، بگوییم: امکان تغییر هست، همانطور که امکان عنوان تغییر درهم و دینار هست. الآن اصرار به اینکه باید درهم و دینار بدهند، نیست. در ایران خودمان درهم و دینار نمیدهند، قیمت درهم و دینار را حساب میکنند؛ یعنی قیمتگذاری میکنند که اینقدر میارزد. پول آن زمان، درهم و دینار بوده است. مثلاً الآن در خود عربستان و بعضی کشورهای دیگر و ایران، ریال است که البته با هم متفاوت است. یا در آمریکا دلار است، در مالزی هم دلار است، امّا دلار آنها با هم متفاوت است. در یک کشوری مثل انگلیس پوند است. پس ملاک، پول بوده است و برای تفهیم مردم آن زمان، درهم و دینار بیان شده است. حالا ما اصرار کنیم که شما اشتباه میکنید، میخواهید روایات را بردارید، روایت فرموده است: دینار و درهم، چرا شما ریال گفتید؟! چرا ریال ایران را حساب میکنید؟ الآن تمام قضات ما بر اساس آن درهم و دینار قیمت میگذارند. مثلاً میگویند: جنابعالی باید شصت میلیون برای قتل عمد بدهید. حالا کسی بگوید: چرا اینگونه میگویی؟ مگر نباید برای قتل عمد صد شتر یا صد گاو یا دویست گوسفند، یا ده هزار درهم، یا هزار دینار باشد؟ چرا میخواهید عوض کنید و ریال بیان کنید؟ اینجا به نظر میرسد یک مقدار در این مطلب بیدقّتی و اشتباه شده است.
اینکه بیان فرمودهاند: صد شتر باید نر باشد و ماده نباشد، دلیل آن مشخّص و معلوم است؛ چون ماده به عنوان مولد است، تولید میکند و اگر ماده باشد، شما در حقیقت نسل شتر را از بین میبرید، لذا لاجرم باید نر بگوییم، امّا اینکه حتماً روی این شش مورد پافشاری کنیم، بنده قائل به این هستم که اصلاً به نظر میرسد خلاف فرمایش حضرات معصومین% است و حضرات معصومین% هم نخواستهاند که اینطور بیان کنند.
آیا خود حضرات نمیدانستند اسلام گسترش پیدا کرده؟
شاید کسی انقلت بیاورد و بگوید: شما که فرمودید چند مرحله فقه داشتیم، غیر از صدر اسلام، مگر خود حضرات معصومین% نمیدانستهاند که اسلام گسترش پیدا میکند؟ آیا دوره وجود مقدّس صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق8 نمیدانستند اسلام گسترش پیدا کرده و تا کجا رفته است؟
میگوییم: بله، امّا اتّفاقاً آن زمان هم شتر به عنوان اصل قضیه در باربری بود؛ یعنی اکثر جاها همینطور بود. شما تاریخ آن زمان را بخوانید. حتّی خیلی دور نمیرویم، دویست سال پیش ایران را ببینید. در کتابی که راجع به باربریهای قدیم است، نوشتهاند در ایران، چندجا به عنوان بزرگترین شترداران بودهاند که حمل بار بهوسیله شتر بوده است. صد و پنجاه سال پیش، دویست سال پیش هم که وجود مقدّس آقایمان در پرده غیبت بود، امّا عمده باربری باز هم شتر بود. یعنی این انقلت صحیح نیست که بگوییم: مگر حضرت نمیدانست؟! لذا باز هم حضرت بر اساس زمان بیان کردند و اتّفاقاً حضرات صادقین باقرین3 آن دو بزرگوار بودند که مثل را قرار دادند که انسان میتواند پولش را بدهد و ... .
لذا شش مورد اوّل، همان بودکه بیان شده بود، امّا بعداً گفتند: اگر شتر نداشت، قیمت آن را حساب کند. بعداً بیان کردند: مثلاً هر درهمی، نیم مثقال صیرفی؛ یعنی یک مقدار بیشتر از دوازده نخود و نیم طلا باشد. یعنی حتّی پول را هم به عنوان دوازده نخود و نیم از طلا تبیین کردند و اینگونه قیمتگذاری کردند و مثل برایش قرار دادند. یعنی عوض از این دینار یا درهم، طلا را حساب کنید؛ چون طلا همه جا هست.
تغییر ارزش درهم؟
البته در این مطلب هم یک انقلت وجود دارد و آن اینکه آیا ملاک از اینکه هر درهمی باید نیم مثقال صیرفی (یک مقدار بیشتر از دوازده نخود و نیم از طلا) باشد، آن زمان بوده یا این زمان؟ یعنی ارزش یک درهم، در آن موقع، یک مقدار بیشتر از دوازده نخود و نیم طلا بوده است. مثل پول خود ما که یک موقع ارزش پول ما بالا میرود، یک موقع پایین میآید. آیا این فرمایش حضرات برای آن زمان بوده یا این زمان را هم شامل میشود؟ چون طلا امکان دارد زمانی یک دفعه بالا برود، امّا پول شما همان پول است. پس روی این موضوع هم باید تامّل کرد که ملاک حضرات، آن زمان بوده یا هر زمانی را شامل میشود.
«وصلّی اللهُ عَلی سَیِدِنا محمّد وَ آله الأَطهار الأَبرار»
[1]. اشاره به آیه 34 سوره لقمان: «إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ وَ ما تَدْری نَفْسٌ ما ذا تَکْسِبُ غَداً وَ ما تَدْری نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیر».
[6]. حدود بیست سال پیش، آمریکاییها روی این قضیه کار کردند که یک دانه پر را در آزمایشگاه حرکت دادند، بدون اینکه سرعت آن را چشم ببیند؛ یعنی آنچنان سرعت نوری بالا است که شما میبینید الآن اینجا است و لحظه بعد جایی دیگر و این حالت طیّالارض را تبیین میکند. پس شاید از لحاظ علمی هم به طیّالارض برسند؛ چون ما قائل به این هستیم که همه مطالب علمی است، «و اللّه علیمٌ حکیم». حتّی آنها که از راه تقوا به این مطالب میرسند، از باب علمی است. ذوالجلال والاکرام به آنها عنایت کرده است و چون تقوا داشتهاند «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم» (حجرات/ 13) و متّقی بودند، آن باب علم باز شد و ناخودآگاه فهمیدند که گاهی انسان رموز آنها را میفهمد و گاهی هم نمیفهمد و این همان چیزی است که «الْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ مَنْ یَشَاءُ»( مصباح الشریعه، ص: 16).