اخلاق (ولادت حضرت زهرا، سجده در هنگام تولّد)
ولادت با سعادت امّ الخلقه، عنصر شجره طیّبه خلقت، عصمتالله الکبری، حجتٌ علی حجج الله$ را محضر مبارک مولایمان و شما بزرگواران تبریک و تهنیت عرض میکنیم.
راجع به بیبی دو عالم$ هر که سخن بگوید، جز اینکه فقط وصف کوچکی کرده باشد، مطلب دیگری نیست. جدّاً اسم آن حضرت و مطالب او فوق سرّی است و انسان از درک آن عاجز است. ما مطالب ظاهری را میفهمیم، از جمله اینکه راجع به ولادت بیبی دو عالم$ بیان شده: «فولدت فاطمة، فوقعت حین وقعت على الأرض ساجدة رافعة إصبعها»[1] آن موقعی که بیبی دو عالم$ متولّد شدند، در حین تولّد برای ذوالجلال والاکرام سجده کردند. خیلی حرف بزرگی است. طفلی که تازه به دنیا میآید، اختیاری از خودش ندارد، این مهرههای کمر او محکم نشده و اصلاً به قوّه مخیّله انسان نمیرسد که بخواهد به سجده برود! امّا این چیست که در سجده میرود و شکر پروردگار عالم را میکند؟!
درک اینها برای ما سخت است. مگر میشود باور کرد که کسی در طفولیّت، حین تولّد، سر به سجده بگذارد و تسبیح خدا را بگوید؟! همانطور که باور این سخت است که کسی در رحم مادر تسبیح پروردگار عالم را بگوید و ذوالجلال و الاکرام را تقدیس کند. اینها نکات بسیار مهمی است که باید در آن تأمّل کرد و این جز اعجاز چیز دیگری نیست و جز در دستگاه معصومین% هم جای دیگری نیست.
علّامه امینی6 میفرمایند: اینکه حضرت عیسیبنمریم8 در گهواره سخن گفت و بیان کرد: «إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ»[2]، به اذن الله تبارک و تعالی بود که آن قدّیسه عالم، مریم$ از تهمت دور شود. ذوالجلال و الاکرام به حضرت مریم$ وحی کردند که تو سکوت کن، اجازه بده طفل سخن بگوید و اگر عیسیبن مریم8 سخن نمیگفت، حضرت مریم$ در معرض تهمت قرار میگرفت. امّا اینجا تهمتی نیست، هم ذکر در رحم و هم سجده به محض تولّد را، جز در آستان قدس این حضرات، جای دیگر نداریم و جای تأسّف است برای کسی که اینها را بداند و باز جای دیگری برود! حماقت این است که انسان اینها را بشنود و بداند که اینها ابوالفضائل و امّالفضائل هستند و همه فضیلتها در این حضرات است، بعد چنگ به دامن دیگران بزند. این دور از عقل و خرد بشری است. اگر ما به آلالله توسّل جستهایم، به خاطر این مطالب است.
آیتالله العظمی سیّد ابوالحسن اصفهانی6 فرموده بودند: هیچ کس در عالم نمیتواند کنیزه الله را معنی کند، فقط باید بگوید: کنیزه الله، اگر بگوید: کنیزه الله به این معناست، اشتباه کرده است؛ چون ذات احدیّت «لَم یَلِد و لَم یولَد» است، آنوقت چطور میتواند کنیز داشته باشد؟! مگر جسم است؟! اینکه معنی کنیزه الله چیست را کسی نمیفهمد، همانطور که به حبیبش فرمود: «وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْر»[3] تو هم درک نمیکنی، آنوقت انسان کار خودش را بداند که چه خبر است.
پروردگارا! به حقّ این مولود با عظمت، محبّتش را در قلوب ما روزافزون بفرما! این محبّت را توأم با معرفت قرار بده! این محبّت را توأم با معرفت نسلاً در نسل ما محافظت بفرما!
سؤالاتی در باب قتل شبه عمد
در باب قتل عمد که اصل و مبنا بر قصاص بود، بیان کردیم آیا حاکم باید دیه را تعیین کند یا اولیاء دم؟ گرچه به صورت ظاهر اولیاء دم باید تعیین کنند؛ چون اصل بر قصاص است و دیهای وجود ندارد، ولی به دلایلی عرض کردیم اولیاء دم نمیتوانند، ادلّه را هم گفتیم که حاکم باید تعیین کند و نظر خودمان را هم گفتیم که میتواند بهترین راه همین باشد.
امّا در رابطه با دیه شبه عمد و خطئی چگونه است؟ آیا در آنها هم باید رضایت طرفین را ببینیم، یا حاکم باید یک چیز بگوید؟ یا باید به روایات بسنده کنیم؛ یعنی باید براساس همان مسائل ششگانه عمل کنیم؟ یا اگر ما بیان کردیم در یک جایی، به خاطر شرط زمان و مکان، حاکم شرع - که باید فقیه باشد و ولایت فقیه محسوب میشود - تعیین میکند، اگر کسی قتل شبه عمد هم انجام داد، همینگونه است؟
پس در قتل شبه عمد:
1. آیا حاکم باید بگوید او قصاص شود یا دیه پرداخت کند؟ یعنی آیا تعیین از ناحیه حاکم است که مثلاً بگوید: دیه پرداخت شود، کافی است یا یک موقع حاکم بگوید: درست است قتل غیر عمد است، امّا این تبعاتی دارد که باید قصاص شود که دیگری چنین کارهایی انجام ندهد.
2. آیا باید اولیاء دم راضی شوند؟
3. اگر آمدیم در شقّ این که دیه است و قصاص نیست، آیا حاکم شرع، مقدار دیه را تعیین میکند؟ یعنی در اینجا بحث تعیین قیمت است.
مثلاً همانطور که عرض کردم ممکن است دستی بریده شود که متعلّق به نقّاش ماهری است که میتوانست با تصویرسازی در عرض دو روز، تابلویی بکشد که آن را پانصد هزار یا یک میلیون تومان بفروشد، امّا دست شخص دیگری را هم بریدند که یک مأمور شهرداری است و حقوق ماهانهاش فقط سیصد هزار تومان است، آیا تعیین دیه در اینجا بهوسیله حاکم است که باید افراد مختلف را نگاه کند یا مثل قتل عمد مصلحت را ببیند؟
چون جلسه گذشته در قتل عمد صحبت کردیم که حاکم بالنّهایه به خاطر مصالحی قیمت را تصمیم میگیرد. مثلاً کسی بازیگر یا فوتبالیست بوده، در یک قراردادش صد میلیون تومان میگرفته است، دیه او با یک آدم کارگر بیچاره که چهارصد یا پانصد هزار تومان حقوق میگیرد، یکسان است؟ بگویند: دیه این که شصت تومان نمیشود، این فقط یک بازی که میکرد، مثلاً بیش از صد میلیون تومان میگرفت، حالا شما چطور میخواهید برای دیه او که پیش ما نیست و نمیتواند نانآور ما باشد و از این به بعد تازه ما دچار عسر و حرج میشویم و موجودیّتش بیش از این میارزید، فقط شصت تومان ببرید؟! بعد اعتراض کند که شما آن کارگر را هم شصت تومان، پدر هنرمند من را هم شصت تومان تعیین کردید، در حالی که پدر من در یک قرارداد فقط صدمیلیون میگرفت، حالا شما چطور بیان میکنید؟!
پس در اینجا ملاکمان سر این هست که آیا حاکم میفرماید که مصلحت این است که اینقدر دیه باشد یا خیر؟
4. آیا مثلاً اگر در قتل غیر عمد، اولیاء دم حرف حاکم را نپذیرفتند، باید قصاص صورت گیرد؟ یعنی ولیّ دم بگوید: من کاری ندارم، این مقداری را که شما میگویید، نمیپذیرم، او پدر یا همسر و یا فرزند من را کشته است و من فقط قصاص میخواهم. یا خیر، وقتی گفتیم غیر عمد، حاکم باید بگوید: چون غیر عمد است، دیه میبُریم و دیه را هم ما تعیین میکنیم، شما هیچ کاره هستید؟
گاهی در قتل غیر عمد، هم قصاص وجود دارد و هم دیه
در جلسات گذشته بیان کردیم، قاضی اصلی، حاکم شرع است. اصلاً این که رئیس قوه قضائیه، توسط حاکم شرع تعیین میشود، به معنای تفویض امر است وإلّا حاکم شرع، خودش قاضی اصلی است. در خود دیات هم که مجلس شورای اسلامی تعیین و شورای نگهبان تأیید میکند، باز به واسطه این است که فقهای شورای نگهبان را حاکم شرع تعیین کرده است و امضای آنها مورد قبول است. حتّی حاکم شرع میتواند قانونی را که شورای نگهبان تایید کرده بگوید: خیر، این قانون اشتباه بود، من تأمّل کردم آن را عوض کنید؛ چون اصل قضاوت برای حاکم شرع است. برای همین است که رئیس قوه قضائیه را مثل رئیس جمهور یا نمایندگان مجلس، مردم انتخاب نمیکنند. حاکم شرع که همان ولیّ فقیه است، به او حکم میدهد و او را تعیین میکند.
بیان کردیم در قتل عمد، اگر اولیاء دم بگویند حق با ما است که همینطور است، آنها فقط مخیّر به این هستند که بگویند: قصاص یا دیه؟ مقدار دیه را حاکم تعیین میکند و میگوید که شش مورد را شارع بیان کرده است، الآن من مصلحت میدانم آن را پول کنم؛ چون دیگر شتری نیست.
حالا آیا ولیّ دم میتواند بگوید: جناب حاکم شرع! بنده ولیّ دم هستم، ارزش پدر من دویست میلیون یا دو برابر بود میخواهید با دیگری مساوی قرار دهید، عدالت؛ یعنی تعیین هر مطلبی در جایگاه خودش و این بی عدالتی است؟ میگوییم: خیر. شارع باید یک مطلبی را تعیین کند و بیان کند.
در شبه عمد هم گفتیم: گاهی حاکم مصلحت میداند و میگوید: اینجا صحیح نیست که ببخشیم، صحیح نیست که اولیاء دم بگویند: ما پول میخواهیم، پول ما را بدهید ما بخشیدیم، در اینجا باید قصاص کنید.
حالا اولیاء دم میگویند: ما گفتیم قصاص نکنید، دیه بپردازید، شما تشخیص مبارکتان این بوده که باید قصاص شود، حالا دیه ما چه میشود؟
در اینجا صحبت این است که آیا دیه را حاکم شرع از خزانه بیت المال به اینها بدهد یا اصلاً بگوید من مصلحت دیدم که قصاص شود و قصاص شد، چه دیهای به تو بدهیم؟ چون اوّلاً از مقتول و خانواده او که نمیتوانند بگیرند چون قصاص شد و کشته شد، حالا سراغش بیایند و بگویند دیه هم بده؟! این که نمیشود. دیه برای آن موقعی است که بناست قصاص نشود. بگویند: خیر، قصاصش برای این است که حاکم شرع میگوید و دیهاش هم برای این است که اولیاء دم میگویند ما دیه میخواهیم! خیر، اینطور نیست.
حالا آیا اینجا حاکم باید دیه را به اولیاء دم بپردازد؛ چون حاکم گفت من مصلحت میدانم که او قصاص شود که جامعه دیگر دنبال این کارها نرود یا خیر اصلاً دیه نباید داده شود؟ این هم یک بحثی است که اکثر بیان میفرمایند که دیه باید پرداخته شود؛ چون اولیاء دم حق دارند و به نظر میرسد که همینطور هم است. حاکم شرع باید دیه را از بیت المال بپردازد.
پس در باب قتل غیر عمد هم همان 4 حالت به وجود میآید. درست است که غیر عمد میباشد، امّا چون عنوان قصاص و عنوان دیه دارد، اگر حاکم بیان کرد که من میخواهم قصاص کنم، حتماً باید دیه را هم خودش بپردازد.
حالا مقدار دیه چیست؟ آیا واقعاً باید همان اندازه بپردازد یا خیر، در این باید تأمّل کرد. به نظر میرسد ربطی به اولیاء دم ندارد و حاکم شرع همه دیه را باید از بیتالمال بدهد. این که مصلحت دانست که او را بکشید تا دیگر کسی سراغ این کارها نرود و مفسده در جامعه مسلمین بوجود نیاید، عیبی ندارد، امّا تمام دیهای که متعلّق به این شخص است را باید بپردازد.
حاکم شرع، مقدار دیه و نوع دیه را تعیین میکند
قسم سوم این بود که آیا اندازه دیه نسبی است، این هنرمند بوده، آن کارگر بوده یا خیر اینجا هم حاکم شرع مصلحت میداند یک چیز را تعیین کند؟ اگر اینگونه باشد، اولیاء دم چه کاره هستند؟
اولیاء دم فقط دیه میگیرند، اولیاء دم تعیین دیه نمیکنند، تعیین دیه با حاکم است. ولیّ دم فقط میتواند بگوید: من قصاص نمیخواهم، دیه بدهید امّا تعیین دیه با اولیاء دم نیست.
وقتی تعیین دیه با اولیاء دم نبود، فرض بگیریم شش موردی که بیان شده (شتر- گوسفند- گاو- حلّه- دینار و درهم)، الآن هم باید همانها را پرداخت کنند، باز آیا اولیاء دم میتوانند بگویند: آقا من شتر نمیخواهم، به من دینار بدهید؟
اگر حاکم شرع تعیین کننده مقدار دیه است، حاکم شرع هم تعیین کننده نوع دیه هست. درست است که شش تاست، امّا میگوید: خیر، من فعلاً میگویم فقط باید درهم داده شود. برای اینکه آن شش مورد را هم شارع تعیین کرد و اولیاء دم تعیین نکردند. این هم نکته خیلی مهمی است.
با این تفاسیر، تمام مشکلات ما حل میشود و امروز که بعضیها معترض هستند که چرا این شش مورد را میخواهید کنار بگذارید؛ خود به خود از بین میرود و آن فرمایش امام6 میشود که فرمودند: «ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است»؛ چون ولایت دارد، میتواند شش مورد قبلی را فسخ و نوع دیگری را تعیین کند - به عرضم دقّت کنید، این نکته، نکته دقیقی است و در آن تأمّل بفرمایید- .
پس اگر اندازه و مقدار دیه را حاکم شرع تعیین میکند، نوعش را هم میتواند تعیین کند. این دیگر جسارت به معصومین% نیست که بگویند این که اهانت شد، پس روایت را چه کنیم؟! پس این هم میتواند راهگشای بسیار خوبی برای ما باشد که اگر این را در قضاء، که عملاً داریم انجام میدهیم، امّا بتوانیم همین تبیین را جا بیندازیم، خیلی از مسائل برای ما حل خواهد شد.
«وصلّی اللّهُ عَلی سَیِدِنا محمّد وَ آله الأَطهار الأَبرار»
[1]. عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرک سیدة النساء إلى الإمام الجواد)، ج: 11، ص: 58