تقسیط دیه در قتل عمد چگونه است؟
سؤال دیگر این است که اگر فرض را بر این بگیریم که در قتل عمد، ولیّ دم دیه را پذیرفت، آیا حاکم شرع میتواند مثل شبه عمد یا قتل خطئی، تقسیط دیه را مثلاً تا چهار سال و پنج سال هم بیان کند یا چون نهایت چیزی که برای قتل عمد بیان کردند، یک سال است، نمیتواند چنین کاری انجام دهد؟
جواب این است که تقسیمبندی که برای اقساط کردند، دلالت بر این است که میخواهند اهمیّت را بیان کنند؛ یعنی بگویند که قتل عمد چه اهمیّتی دارد، شبه عمد چطور و قتل خطئی از نظر اهمیّت چگونه است. لذا اگر فرض بگیریم که مثلاً حاکم بیان کرد برای قتل خطئی، شش سال، برای قتل شبه عمد چهار سال و برای قتل عمد، دو سال، هیچ اشکالی ندارد؛ یعنی بالاخره این که باید تقسیط دیه قتل عمد نسبت به شبه عمد و خطئی کمتر باشد، رعایت شده است.
پس به تعبیر دیگر، اگر حاکم میتواند نوع و مقدار دیه را تعیین کند، همین حاکم میتواند زمان تقسیط را هم بالا و پایین ببرد. البته در پایین آوردن زمان تقسیط، امکان دارد مثلاً بگوید: شما شش ماهه بده، منتها نمیتواند بگوید: حداکثرش شش ماه است. باید بگوید: حداکثر یک ساله است، امّا شما باید در شش ماه بدهی؛ یعنی آن قاعده اصلی را پذیرفته است. مثلاً میتواند هم بگوید: حداکثر در دو سال باید پرداخت کنید. منتها برای این که آن اصلی که در روایت هست، حفظ شود، باید برای قتل عمد نسبت به شبه عمد و خطئی، کمتر تقسیط شود؛ یعنی با رعایت این قضیّه، میتواند.
آیا حاکم شرع میتواند آنقدر زمان تقسیط را بالا ببرد که اصلاً این شخص متوجّه نشود دارد قسط میپردازد
مسئله دیگر این است که آیا حاکم شرع که بیان کردیم میتواند زمان تقسیط را بالا و پایین ببرد، میتواند آنقدر زمان تقسیط را بالا ببرد که اصلاً این شخص متوجّه نشود دارد قسط میپردازد؛ مثلاً برای یک قتل خطئی بگوید: شما در طی بیست سال، ماهی صد هزار تومان پرداخت کن! و آن کسی هم که دارد دیه میگیرد، بگوید: این که هیچ فایدهای برای من نداشت؟
جواب این است که خیر، آن دیگر دیه نیست. دیه هم بالاخره باید یک اندازه معلومی داشته باشد. شاید اصلاً یک دلیل این که بیان کردند: «تُسْتَأْدَى دِیَةُ الْخَطَإِ فِی ثَلَاثِ سِنِینَ وَ تُسْتَأْدَى دِیَةُ الْعَمْدِ فِی سَنَةٍ» یه خاطر همین است.
کما این که الآن در باب مهریه هم همینطور است. میدانید مهریه حقّ زن است؛ یعنی تعیینکننده مهریه، زن است. تعیینکننده، حاکم و پدرش نیستند؛ یعنی حتّی پدرش هم که به عنوان ولیّ او است و باید اذن بدهد، نمیتواند تعیین مهریه کند. حالا او راهنمایی میکند و بالاخره دختر هم از روی حجب و حیا و از باب احترام میپذیرد و میگوید: اختیار با پدر و مادرم است، امّا تعیین مهریه به عهده پدر نیست.
حال، فرض بگیریم یکی میگوید: من به اندازه سال تولّدم مهریه میخواهم، بعد هم کار به طلاق کشیده میشود - اصلاً کاری به طلاق هم نداریم، مهریه عندالمطالبه است، هر وقت طلب کرد باید پرداخت شود. امّا معمولاً در طلاق بیشتر بروز داده میشود - چه باید کرد؟
در آنجا هم تعیین تقسیط میشود، همانطور که راجع به دیه هم میگوییم تعیین تقسیط میشود. امّا امروزه دیدند این مقدار زیاد مهریه، یک بلیه شده است. مثلاً در تقسیط میگویند: شما ماهی یک سکه بده، اگر قرار باشد مثلاً هزار و سیصد و هفتاد سکه را ماهیانه بدهد، تا آخر عمر هم تمام نمیشود، ، لذا بیان کردند سقف مهریه صد و ده سکه است و کسانی که بیش از 110 سکه به عنوان مهریه انتخاب کنند، فقط ملزم به پرداخت 110 سکه هستند و نسبت به مابقی زندانی نمی شوند.
البته تقسیط در اینجا با دیه فرق میکند. در تقسیط مهریه، قاضی میتواند بر اساس شغل طرف بگوید: مثلاً شما باید ماهی دو سکه بدهی، به دیگری بگوید: شما ماهی پنج سکه بده و به شخص دیگر بگوید: شما ماهی یک سکه به عنوان این که مهریه این شخص را باید بدهی، پرداخت کن.
دلیل این است که مهریه، حقّ زن است، امّا دیه فضل است، حق نیست؛ چون اگر بنا به حقّ بودن بود، نباید برای افراد مختلف با درآمدهای متفاوت، یکسان میشد. دلیل این است که دیه یک خونبهایی است که به ولیّ دم میدهند، به عنوان حقیقت شخص نیست؛ چون امکان داشت مثلاً آن شخص فردای آن روز بر اثر سکته یا ...، بمیرد یا ممکن بود ده سال دیگر هم زنده باشد. عمر دست خداست. پس چیزی را به عنوان این که آرامشی برای آن خانواده باشد، تعیین کردند. فضل است، حق نیست.
پس مهریه، حق است، باید حق را بگیرد و این حق گرفتن در مهریه، متفاوت با دیه است که فضل است. امّا در همان مهریهای که حق است هم بیان میکنند که نباید خیلی طولانی شود. بعد میبینند خود به خود طولانی میشود. کسی که مثلاً مهریه را هزار و سیصد و هفتاد سکه تعیین میکند، به خودی خود طولانی میشود، مثلاً صد و بیست سال طول میکشد. لذا در همان حق هم حاکم میتواند دخالت کند و تعیین کند.
اگر کسی بیان کند: چطور حاکم میتواند دیه را تعیین کند؟ میگوییم: یک دلیل این است که حاکم در آن چه که حق هست؛ یعنی حقوق زن محسوب میشود هم میتواند دخالت کند. میگوید: بستن این مهریههای کذا و کذا چه معنی دارد؟! ما یک سقفی برای این مهریه قرار میدهیم، حالا شما برای دلخوشی خودت یک مقدار بالایی بگو. یا بعضی مهریهها را مثل هزار و چهارصد و پنجاه گل لاله و دویست پر قو، بنده قائلم باید به دفتر ثبت اسناد بیان کنند که اصلاً ثبت نکنند.
پس حاکم شرع میتواند تقسیط را تغییر و تحول دهد امّا نه آنقدر که دیگر چیزی به نام دیه نباشد، همانطور که برای مهریه اینطور بود.
«وصلّی اللّهُ عَلی سَیِدِنا محمّد وَ آله الأَطهار الأَبرار»