شرح دعای ابوحمزه ثمالی
شب 2 رمضانالمبارک 1435 جلسه: اوّل 09/04/93
ماه مبارک رمضان؛ آغاز سال نوی عبّاد عالم
در ابتدا فرارسیدن ماه بندگی را تبریک عرض میکنیم. ماهی که همه از آن فیض میبرند، منتها برای اولیاء خدا و بندگان حقیقی خدا، سال نو محسوب میشود. آغاز سال عبّاد عالم، ماه مبارک رمضان است که آغاز عبادت محسوب میشود. بهترین کسانی که درک میکنند ماه مبارک رمضان چیست، همانهایی هستند که بنده خدا شدند و از نفس، رهایی پیدا کردند.
عبّاد حقیقی پروردگار عالم، شیرینی عبادت را در این ماه بیش از ماههای دیگر حس میکنند. چون اوّلاً این ماه همانطور که مستحضر هستید، ضیافتالله است. وقتی ماه مهمانی شد، خصوصیّت مهمانی این است که بریز و بپاش زیاد است. ولیمهای از ناحیه خدا است که با ولیمه دنیوی فرق میکند و آن، چشیدن طعم بندگی است.
تفاوتهای ضیافت دنیوی و ضیافت الهی
چشیدن این حلاوت، نسبی است. یک عدّه نسبت به اعمال خودشان، در ماه مبارک رمضان، این حلاوت را خیلی میچشند. آنها کسانی هستند که در مقام نفس مطمئنّه و عبد حقیقی خدا هستند.
طبیعی است که این ماه همانطور که فرمودند: «قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَکَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ»[1]، برکات، رحمت و مغفرتش هم زیاد است، امّا نسبی است. نسبی بودن هم از ناحیه خداوند نیست، بلکه از ناحیه مردم است. پروردگار عالم رحمتش را در ماه مبارک دارد فراوان مرحمت میکند. این ما هستیم که باید ببینیم چقدر توانایی برداشت داریم. لذا این که اولیاء خدا در ماه رجب المرجّب و شعبان المعظّم خیلی مراقبه میکردند، به خاطر همین است.
پس این برداشت نسبی از ما است. در مثال مناقشه نیست، برای این که قریب به ذهن شود، چون ما با محسوسات و ملموسات کار داریم، این مثال را بیان میکنم. مثلاً در ضیافت ظاهری دنیا، یک عدّه نسبت به جسمشان، قدرت بیشتری در خوردن و برداشت از آن مجلس چرب و شیرینی که برایشان فراهم شده، دارند. منتها چرب و شیرین دنیا، یک خصوصیّت دارد که انسان را مریض هم میکند.
در ضیافت پروردگار عالم هم یک عدّه نسبت به آن روح خودشان، از این بریز و بپاشی که خداوند راه انداخته، برداشت میکنند. آنچه دنیوی است، سوء هاضمه به وجود میآورد، امّا این برعکس است و علوّ درجات مرحمت میکند و عشق انسان را به عبادت بیشتر میکند.
در طعام دنیا، بیش از حدّ آن، دلزدگی ایجاد میکند. مثلاً اگر کسی غذایی را که خیلی دوست دارد، زیاد از حد بخورد، دلش را میزند و دیگر آن را نمیخورد. باید تنوّع باشد. امّا در آنچه که از ناحیه خداوند در ضیافت الله عطا میشود، نه تنها دلزدگی ندارد، بلکه عطش و درخواست او را هم بیشتر میکند.
اگر شیرینی را یک مقدار بیش از حد بخوری، دیگر دلت را میزند؛ امّا شیرینی عبادت و آنچه که در این ضیافتالله مرحمت میکنند، دل را نمیزند. منتها برداشت آن، بستگی به روح ما دارد و این خصوصیّت ماه مبارک رمضان است. امّا همه میتوانند برداشت کنند.
حرص و ولع زیاد اولیاء در ماه مبارک!
همانطور که بیان کردیم، سال نو و جدید عبّاد حقیقی، ماه مبارک رمضان است. چون آنها میفهمند که هر چه هست، در عبادت است. لذا آنها، هم فراوان و هم با حرص و ولع برداشت میکنند. همانطور که اگر کسی در دنیا، در مادیّات افتاد، با حرص و ولع برداشت میکند؛ آنها در معنویّت هم همینطور هستند و با حرص برداشت میکنند. یعنی آنقدر برداشت میکنند کأنّ حریص هستند. مانند همان تعبیر عامیانه که بیان میشود: از نخورده بگیر و به خورده بده.
لذا درست است که فرمودند: در ماه مبارک رمضان، تلاوت یک آیه، معادل ختم قرآن است، امّا آنها به یک آیه بسنده نمیکنند. اولیاء خدا با همه مشاغلشان، روزی یک جزء، دو جزء و ... میخوانند. امام راحل عظیمالشّأن(اعلی اللّه مقامه الشّریف) روزی حدّاقل سه جزء میخواندند که الآن امام المسلمین(مدّ ظلّه العالی) هم همینطور هستند.
مگر نمیفرمایند: یک آیه، ختم قرآن است؟! پس من یک آیه میخوانم و مفت و مجانی ثواب یک ختم قرآن را میبرم، بس است دیگر! امّا اتّفاقاً اولیاء خدا و عبّاد حقیقی، در ماه مبارک رمضان که سال نوی آنها میشود، حریصتر میشوند و ولعشان بیشتر میشود و بیشتر برداشت میکنند.
درست است که بیان فرمودند: «وَ نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَةٌ»[2]، امّا برعکس؛ اتّفاقاً خواب اولیاء الهی کمتر میشود. چرا اینطور است؟! مگر نگفتند: خوابتان، عبادت است، چرا نمیخوابند؟! آنها میفهمند و میگویند: الآن وقت خواب نیست، در ضیافت الله آمدیم و باید برداشت کنیم.
مثلاً یک کسی که در دنیا، به مجلسی میرود که غذاهای آنچنانی، مأکولات و مشروباتی فراهم است که تا کنون ندیده، حرص بیشتری میزند. شاید من و شما بگوییم که وقار میطلبد که خیلی پرخوری نکند و ...، امّا او در حال خودش است و با دیگران کاری ندارد. شاید دیگران او را نگاه کنند، امّا او اصلاً به این نگاهها توجّهی ندارد و تمام فکر و ذهنش برداشت از مجلس است.
اولیاء خدا هم همین حال را دارند و مثلشان در باب برداشت از ضیافت الله همین است که به هیچ عنوان به برداشت کم، قانع نیستند و کاری هم ندارند که دیگران میبینند. گرچه در آنجا، نگاهها، نگاههای بد است، امّا اینجا برعکس است و نگاهها، نگاههای ملائکه الهی و نگاههای خوب است. لذا دارم تفاوتها را در این دو ضیافت که یکی ضیافت دنیوی ما است و دیگری ضیافتالله، بیان میکنم.
پس درست است که فرمودند: «وَ نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَةٌ»، امّا مگر میخوابند؟! اگر تا دیروز مثلاً پنج یا شش ساعت میخوابید، همین که ماه مبارک رمضان میشود، دیگر نصف میکند. ذکر و مطالبش، تا دیروز هر چقدر که بود، از امروز که ماه مبارک شده، دو برابر میکند. خواندن آیات را دو برابر میکند و ... .
در ضیافت دنیا به من و شما میگویند: اگر یک مواقعی ناراحت هستید، در جشن مردم شرکت نکنید و آن را خراب نکنید؛ یعنی «عبوساً قمطریراً» وارد نشوید! طوری نباشد که در مجلس شادی مردم، با حالت عبوس و اخم کرده وارد شوید. مثلاً کسی در کنکور پذیرفته نشده و ناراحت است، اگر نمیتواند خود را کنترل کند، به مجلس شادی دیگران نرود.
یا برعکس آن هم هست، میگویند: در مجلس عزای مردم شاد نباش. لذا در قدیم، از این قهوهخوریهای کوچک بود که در مجلس عزا، قهوه تلخ میدادند - در مسجد آمیرزا علی اصغر صفّار هرندی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) در دروازه غار و همچنین مسجدالاقصی همینطور بود - که کامشان تلخ شود و صورتشان کشیده شود؛ یعنی میخواستند حالت شرکتکنندگان در مجلس عزا گرفته باشد.
لذا میفرمایند: در مجلس عزای مردم، شاد نباش و در مجلس شادی مردم، اندوهگین مباش. لذا آن کسی که در مجلس شادی میآید، طبیعی است که دیگر بیرون را کار ندارد و در حال و هوای آن مجلس است.
مثل اولیاء و عبّاد حقیقی در ضیافتالله و ماه مبارک رمضان هم، همین حال است. اینها وقتی ورود پیدا میکنند، دیگر خیلی با کارهای دنیا کار ندارند. البته این به این معنا نیست که بگوییم: کاری ندارند به سر مردم چه میآید، یا امثال این تکفیریهای ملعون چه کسانی را میکشند، یا در جایی ظلم میکنند و ... .
گرچه به صورت کلّی وقتی ماه مبارک رمضان، باب رحمت میشود، طبق آمار خطاها (دزدیها و ...) کمتر میشود. البته قبلاً که در آمار اینچنین میگفتند که خطاها در این ماه کمتر است که واقعاً هم بود، امّا حالا را دیگر خبر نداریم. در زمان قدیم، همان لاتها و چاقوکشها هم در دو وقت کارهای خود را کنار میگذاشتند، یکی محرّم بود که حرمت عزای ابیعبدالله(علیه الصّلوة و السّلام) را داشتند و عزاداری میکردند و یکی هم ماه مبارک رمضان.
البته یکی از آقایان میفرمود: ما به یک مجلسی رفتیم که بعداً فهمیدیم اینها قالپاق دزد بودند. امّا خیلی جالب است که اینها در محرّم به عزاداری کردن برای ابیعبدالله(علیه الصّلوة و السّلام) مقیّد بودند. منتهای امر موتور برق و دیگر وسایل را از این طرف و آن طرف دزدیده بودند. وقتی موتور برق خاموش شد و دیگر روشن نمیشد، یکی از آنها میگفت: فلان فلان شده! وقتی دزدی باشد، همین میشود. حالا اینطور است، اینها یک مواقعی میگویند: ما برای ابیعبدالله(علیه الصّلوة و السّلام) عزاداری میکنیم، ولو به این که دزدی هم بکنیم.
علی ای حال ماه ضیافتالله اینطور است و یک رحمت و آرامشی برای همگان دارد.
عمومیّت یافتن حال دل کندن از دنیا در ماه مبارک
اولیاء خدا در ماه مبارک از دنیا دل میکنند. البته قبلاً هم دل کندند، امّا در ماه مبارک، وضعشان تفاوت دارد و این مطلب در حال، رفتار و کردارشان معلوم میشود. آنها به یک جای دیگر دل میبندند. لذا خیلی از آنها دوست دارند که بعد از ماه مبارک بروند. قبلاً هم بیان کردم که قبل از ماه مبارک، از هنگامی که ماه رجب آغاز میشود؛ دست زیر محاسن خود میبرند و با گریه و ناله میگویند: ای خدا! تو که محبّت کردی، بزرگواری کردی و تا حالا ما را زنده نگاه داشتی، محبّتی کن و جان ما را نگیر تا ماه مبارک را درک کنیم. لذا درست است که هیچ موقع برای طول عمر خود دعا نمیکردند، امّا در ماه رجب این دعا را برای درک ماه مبارک و به خصوص لیالی قدر آن داشتند. امّا از آن طرف هم دوست داشتند که اگر بناست آن سال بروند، دیگر بعد از ماه مبارک بروند. چون اولیاء در آن موقع، حالت طهارت مطلق دارند، از دنیا دل کندهاند و مشغول به امور دنیوی نیستند.
میدانید یک دلیل این که بیان میکنند: حتّی کسی که مریض است - که اگر روزه بگیرد، حرام است - نباید در ملأ عام روزهخواری کند، چیست؟ حتّی میگویند: در خانه هم، در پستو، آشپرخانه و یا جایی بروید که در مقابل آنهایی که روزهدار هستند، روزهخواری نکنید.
دلیل این است: آن حال کندن از دنیا و مافیهای آن، یعنی نخوردن، نیاشامیدن، علقه به دنیا نداشتن و ...، در وجود شما و جامعه به وجود بیاید. لذا خیلی قشنگ میشود که همه رعایت کنند.
مثلاً اگر کسی یک سیگار بکشد، برای آن که اهل صیام است، مهم نیست. مگر نیستند بعضی از آقایان، بزرگان، اولیاء و یا دیگران که عادیتر هستند، دوشنبهها و پنجشنبهها را در طی سال، روزه میگیرند؛ مردم هم همه دارند غذا و آب و ... میخورند. رستورانها باز است، در خانه غذا میخورند، مهمانیها هست و ...؛ اصلاً برای اینها مهم نیست. به تعبیر عامیانه عادت هم کردهاند.
لذا این مطلب برای اهل صیام خیلی مهم نیست امّا این که بیان میشود: در ملأ عام نخور، یا سیگار نکش و اگر این کار را انجام دهی، شلّاق دارد؛ برای این است که آن حال دل کندن از دنیا عمومیّت پیدا کند.
وقتی اینطور شد، اولیاء خدا به جمعآوری آنچه مال آخرت است، حریص میشوند. در بحثهای قبلی هم بیان کردیم که عمده قضیّه هم این است که به ما میگویند: از حلال دست بکش، نه از حرام و شبههناک! میگویند: وقتی اذان صبح گفته میشود، آن لقمهای را که با عرق جبین به دست آوردید، نخورید و یا نیاشامید؛ با همسر حلال همبستر نشوید و ... . لذا از حلال دست میکشید، نه حرام.
وقتی اینطور بیان میشود، اولیاء خدا به این ضیافت حریصتر میشوند. یک عدّه در آن ضیافت دنیوی این حال را دارند، امّا اولیاء خدا در ضیافتالله اینچنین هستند.
دل کندن از دنیا؛ عامل نورانیّت در عبادت
لذا برای همین است که آغاز سال عبادی عند الاولیاء و العبّاد، ماه مبارک رمضان است. ما یک سال هجری قمری، یک سال هجری شمسی و یک سال عبادی داریم. آنها هستند که میفهمند، درک میکنند و میچشند.
یک نکته بگویم که خیلی جالب است، در همین سال عبادی، اتّفاقاً هر چه دل کندن از دنیا بیشتر باشد و حتّی حلال را هم کمتر به بدن برسانند، نورانیّت در عبادت به وجود میآید.
کنز خفیّ الهی، آیتالله مولوی قندهاری(اعلی اللّه مقامه الشّریف) فرمودند: آیتالله سیّد ابوالحسن اصفهانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) را در عالمی - حالا نمیدانم عالم مکاشفه بوده، یا رؤیا و ... - دیدم. به آقا عرض کردم: چطور بود؟ ایشان چند مطلب را فرمودند که اوّل از همه این بود که فرمودند: سخت میگیرند، مواظب باشید[3]. مال من گذشت امّا یک چیزی را میخواهم به تو بگویم و آن این که آسیّد محمّدحسن! موقعی که من خیلی جوان بودم و وضعم خراب بود، همزمان با طلبگی کار هم میکردم. آن سال موقع افطار، ضمن گرسنگی، عطش عجیبی هم میگرفتم و هنگام بعدازظهر که دائم این عطش بیشتر میشد، من به یاد لب تشنه ابیعبدالله(علیه الصّلوة و السّلام) بودم. بعد خودشان فرموده بودند: آن سال که من این حال را داشتم ماه مبارک رمضان من، نورانیتر از همه ماه مبارکهای دیگرم بود - بعدها ایشان مرجع یکّهتاز شدند و از دست آقا جانمان، حضرت حجّت، توقیع داشتند –
علّت در غل و زنجیر بودن شیطان در ماه مبارک رمضان
لذا ضیافت پروردگار عالم طوری است که میخواهند همه مادیّات را از انسان بگیرند؛ طوری که میگویند: گرسنگی و عطش را بچشد. میخواهند در ماه مبارک رمضان هر چه را در دنیا هست، از انسان بگیرند تا همه آرام شوند. جنگ و خونریزی نباشد. دیگر به تعبیری، مردم نخورند، جفتک هم بیندازند.
کما این که خواب را هم میخواهند از او بگیرند. درست است « نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَةٌ» امّا به این معنا نیست که زیاد بخوابید. اصلاً برای همین گرفتن خواب است که دعاهایی که در شبهای ماه مبارک رمضان داریم، هم خیلی زیاد است و هم گاهی طولانی است. یک مورد آن همین دعای ابوحمزه که خیلی هم طولانی است. لذا دعوت میکنند شبها بیدار باشید.
اصلاً این بحث سحری خوردن که مستحب است، یک مطلبش این است که انسان بخورد وإلّا اصل قضیه این است که میخواهند من و شما را، برای سحر بیدار کنند. متأسّفانه من و شما طی سال سحر بیدار نمیشویم - در حالی که باید بیدار باشیم - امّا در این ماه میخواهند انسان را از این بستر بکنند تا دیگر اهل خواب نباشد و خوابش کم شود. لذا همان یک مقداری که میخوابد، عبادت میشود. خدای متعال میگوید: همان یک مقدار هم برایت عبادت مینویسم؛ چون دائم در عبادتی «أَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ »، «دُعَاؤُکُمْ فِیهِ مُسْتَجَابٌ » دیگر هر لحظهاش وقت اجابت دعا میشود.
لذا یک دلیل این که بیان کردند: اوّل ماه مبارک رمضان که میشود، شیاطین در غل و زنجیرند، این است که شبها خیلی جاها جمعیّتهای متفاوت، کم و زیاد، مردم بیدارند و مشغول به عبادت و مناجات هستند، در حالی که در ماهای دیگر هیچ وقت اینطور نبوده. لذا شیطان وحشتزده میشود.
گرچه این حال باید، عادت همیشگی بشر شود. البته نه این که شب نخوابیم؛ اتّفاقاً باید شب خوابید. مهمترین خواب هم، خواب شب است و بهترین موقع خواب هم ساعت ده تا دو است - ده که میگویم منظور ده حقیقی است، مثلاً الان که ساعتها را جلو کشیدهاند، میشود یازده - این را بدانید دیگر از آنجا به بعد خواب اضافه است.
شاید بپرسید: پس این که بیان میکنند بدن هشت ساعت خواب نیاز دارد که برای بدن مفید است، پس چه؟ -میخواهم خیلی حرف بزنم، آنهایی که بعداً میشنوند یا میخوانند ایراد نگیرند- اینها همه چرند است. همان کافی است، یک خواب خیلی کمی هم در روز داریم که قیلوله است و دیگر بیشتر از این نیاز نیست و اضافه است. از دو شب به بعد باید من و تو بیدار شویم و با پروردگار عالم مناجات کنیم و عبادت داشته باشیم و در خوان خدا باشیم.
راهکاری برای دل کندن از خواب شیرین بین الطلوعین
اتّفاقاً هر چه انسان بخوابد، خوابش هم سنگینتر میشود. لذا آن خوابی که برای ما لحظه خواب شیرین است، خواب بینالطلوعین است که شیطان میآید. اتّفاقاً آن موقع، موقع بیداری است. حالا چه کسانی میتوانند بینالطلوعین - که میگویند خواب شیرینی است - نخوابند؟ این یک رمز است؛ آنهایی که سحرگاهان بیدار باشند.
گاهی بعضی سؤال میکنند که بین نماز شب خواندن و بیداری بینالطلوعین، کدام را انتخاب کنیم؟ من میگویم که این سؤال، سؤال غلطی است. اتّفاقاً این دو با هم ارتباط دارند. آن که اهل شبخیزی شد، صددرصد میتواند، بین الطلوعین را هم درک کند.
البته باید با برنامه باشد. اگر من بخواهم تا دو نصفه شب این طرف و آن طرف به مهمانی بروم، پای تلویزیون سریالها و جام جهانی ببینم، معلوم است که نمیشود. بدن نیاز به خواب دارد، کما این که بدن نیاز به غذا هم دارد، زهد بیجا نمیشود امّا میشود اندک خورد. نستجیربالله، نعوذبالله یا روایات و تاریخ ، دروغ است یا این که اگر حقیقت است، پس میشود. بیان شده گاهی صحابه در جنگ فقط یک خرما میخوردند. در جنگ خودمان هم به نوع دیگرش، همینطور بود. لذا میشود.
بهترین مدیران دنیا
پس میخواهند دنیا را از ما بگیرند. اتّفاقاً اگر جدّی از کسی دنیا و مشغلههای آن را گرفتند، میتواند دنیا را به بهترین وجه مدیریت کند. خدا گواه است، والله، بالله، تالله، به وجود مقدّس آقاجانمان قسم میخورم که اشتباه بشر این است که امور را به دست متّقین عالم نسپرده است. اگر مدیریت عالم به دست متّقین باشد، به دست آنهایی که از دنیا دل کندند، باشد، امور دنیا، به بهترین وجه میچرخد و خوب مدیریّت میکنند. اتّفاقاً باید از دنیا دل بکنی، تا بتوانی دنیاداری کنی.
مگر میشود؟! جمع ضدّین نیست؟! از دنیا دل بکنم و از آن طرف دنیا را داشته باشم؟! بله؛ باید دل بکنی تا بتوانی دنیاداری کنی. اصلاً تمام مشکلات بشر همین است. الان همه خونریزیها در عالم به خاطر دنیاپرستان عالم است؛ چون دنیاپرستان حاکماند، نه دنیابریدگان. آنهایی که از دنیا دل ببرند، اینطور میشود.
چه زمانی آیتالله مرعشی نجفی برای جمعآوری کتب موفقتر بودند؟
لذا هرچه از دنیا دل ببری، نورانیتر میشوی. آیتالله العظمی سیّد ابوالحسن اصفهانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) میفرمایند: من نورانیّت روزهای که آن سال میگرفتم، با این که جوان بودم بیش از همه سالهای عمرم بود. با این که ایشان بعدها هم مرجع شدند و مقاماتشان از لحاظ معنوی خیلی بالاتر رفت؛ البته نه فقط از این باب که مرجع بودند، بلکه چون من ناحیه الحجه توقیع دارد؛ یعنی ایشان به نوعی نائب امام زمان هستند ولی آن روزهای که قبل از نیابت امام زمان دارد، نورانیتر است؛ چون بیشتر دنیا را از او گرفتهاند. چشیده که باید بی دنیا بود. عطش و تشنگی را فهمیده است - البته نه آن عطشی که جگر میسوزد و برای عاشوراست - گرسنگی را درک کرده است.
بنده خودم از آیتالله مرعشی نجفی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) شنیدم - الان آقازاده ایشان آیتالله سیّد محمود هم هستند و میتوانند شهادت دهند - که فرمودند: آن موقعی که من پول نداشتم و کار میکردم تا کتابی پیدا کنم و بیشتر زحمت میکشیدم و برای جلب این کتب از غذا خوردنم هم میزدم، نسبت به حالا موفّقتر بودم.
اصلاً مثل این که یک دو دو تا، چهارتا و قاعده است: هرچه بیشتر از دنیا دل کندی و کمتر داشتی، از آن سمت، بیشتر به تو مرحمت میکنند. عزیز دلم! نمیشود بنده بخواهم هم دنیایم خوب باشد و همه چیز داشته باشم، خانهام فلان جور باشد، سفره افطار و سحرم آنچنانی باشد، و هم دلم بخواهد آنچه که اولیاء خدا چشیدند بچشم؛ بخواهم وقتی شبهای ماه مبارک بیدارم، بعد از چند وقتی، مطالبی را که اولیاء متوجّه میشدند، من هم متوجّه شوم. البته دلمان میخواهد؛ چون ما بالاخره محبّ اهلبیت هستیم و بحمدلله، ذاتمان هم پاک است. بالاخره پدران و مادرانمان، انسانهای خوبی بودند و زحمت کشیدند امّا عزیز دلم! این از آن جمع ضدّینهای حقیقی است که محال است؛ یعنی هر کار کنی، درست از کار درنمیآید، نمیشود. ظاهر امر این است که به هرکه، هرچه از معنویّت میدهند، باید بیشتر از این دنیا دل بکند.
کدام خواب در ماه مبارک عبادت است؟
لذا « نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَةٌ»، این نیست که مدام بخوابد. عیبی ندارد، بگذارید یک پرده را هم بالا بزنم و بیان کنم اولیاء خدا چه فرمودند. گرچه نمیفهمیم امّا اولیاء خدا گفتند و بالاخره ما هم بشنویم. اولیاء خدا بیان کردند: دلیل « نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَةٌ» دو چیز است؛
1- چون دیگر به لقمه حلال دست نمیزنی، طبعاً هیچ موقع به لقمه حرام و شبههناک هم دست نمیزنی.
2- که این خیلی مهم و گیج کننده است و آن این که اتّفاقاً موقعی « نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَةٌ» است که کم بخوابی. چون کم میخوابی، آن نوم عبادت است. اگر زیاد بخوابی، عبادت محسوب نمیشود. حالا این که چه ارتباطی دارد، بماند. تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل.
پس اصلاً این شبهای ماه مبارک هم ما را به خاطر همین دعوت کردهاند. لذا این یک مقدّمه بود که میخواستیم با آن به ادامه بحث دعای ابوحمزه ورود پیدا کنیم.
ماه مبارک را باید به چه چیز بشناسیم؟
عزیزان! اوّلین روز از ماه مبارک گذشت؛ از دست ندهیم. لذا یک چیزی را که هر سال تکرار میکردم، امسال هم میگویم. چون بعضی از چیزها را باید بگویی و اگر نگویی اشتباه است. عزیز دلم! این دعای روز اوّل ماه مبارک را هر روز بخوانیم؛ «اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِیهِ صِیَامَ الصَّائِمِینَ وَ قِیَامِی فِیهِ قِیَامَ الْقَائِمَیْنِ وَ نَبِّهْنِی فِیهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغَافِلِینَ وَ هَبْ لِی جُرْمِی فِیهِ یَا إِلَهَ الْعَالَمِینَ وَ اعْفُ عَنِّی یَا عَافِیاً عَنِ الْمُجْرِمِینَ»[4]. چون بناست روزهی ما، روزهی، روزهداران حقیقی شود. لذا ما باید فازمان را بالا ببریم و خودمان طالب شویم. مثلاً چطور بعضی طالب دنیایند که درد ما همین است! وقتی در دنیاییم طالب دنیا هستیم. البته بچّهبازی است - شاید اصلاً برای ما بچّهبازی هم نباشد امّا اولیاء میگویند بچّهبازی است، چه کنم؟! – مثلاً میگوییم: فلانی، فلان خانه را دارد، ما هم باید با یک تلاشی یک خانه آنطوری داشته باشیم. ماشین آنچنانی دارد، ما هم باید یک ماشین آنچنانی داشته باشیم. باغ آن چنانی دارد، ما هم باید داشته باشیم و ... . آنوقت با این فکر میخواهیم خدا و آخرت را هم داشته باشیم؟! حال اولیاء خدا را هم داشته باشیم؟!
بعضی مواقع انسان نمیفهمد که چرا اولیاء خدا اینگونه صحبت میکنند. یکی از اولیاء خدا و بزرگان(اعلی اللّه مقامه الشّریف) که بعضی مواقع ما را نصیحت میفرمودند و حتّی یک مواقعی هم تشر میزدند، میفرمود: این را میخواهی، آن را میخواهی و اینطوری هم میکنی؟! آی زکی! با این تعبیر آن بزرگوار، ما آن موقع یک مقداری ناراحت میشدیم که مثلاً این چه نوع بیان است که ایشان میکند. آدم میتواند یک مقدار بهتر هم بگوید امّا حالا میفهمم که راست میگفتند، آی زکی! ما چه میخواستیم؟! مگر میشد آنها، با این جمع شود. خدا گواه است نمیشود انسان دنیاطلب، آن چیزی را که اولیاء دارند، داشته باشد. خداگواه است، اینها با هم جمع نمیشود.
لذا اولیاء خدا هم که آن حالات دارند و مسائل را دارند، دنبال یک چیز دیگر هستند و به دنیا دل نمیبندند. اینها جمع ضدّین است. کسی که در دنیاست دائم اینطور میخواهد و کسی هم که در آخرت است، طور دیگر، مدام بیشتر طلب میکند.
پس ما هم سعی کنیم اینطور باشیم. سحری بخوریم، سحری مستحب است امّا فکر نکنیم همه چیز سحری، یعنی سحری خوردن. کما این که ما افطار را هم با خوردنیهایش میشناسیم.
یکی از آقایان که دکترای روانشناسی –البته ما لفظ روانشناسی را هم درست نمیدانیم و صحیح آن، روانکاوی است- دارند، به بنده بیان فرمودند: یک موقع در دانشگاه از دانشجوها تست میگرفتیم که ببینیم اینها نسبت به ماه مبارک چگونهاند. بعد گفت: بعضی ماه مبارک را مثلاً با ربّنا میشناختند، ولی قسم خورد که خدا شاهد است اکثر ماه مبارک رمضان را با زولبیا، بامیهاش میشناختند!
ماه مبارک رمضانی که با زولبیا، بامیه شناخته شود، معلوم است چه خبر است؛ دیگر ماه مبارک نیست. ماه مبارک رمضان باید با دعای ابوحمزهاش شناخته شود، با مناجات دل شب شناخته شود، با همین مطالبی که عرض کردم اولیاء خدا بیان میفرمایند، شناخته شود. با دل کندن از دنیا شناخته شود. آنوقت آن ماه مبارک رمضان میشود. لذا باید در این دقّت کنیم.
خدایا! بالاخره ما نه میتوانیم، نه قادریم و نه جرئت گفتنش را داریم که بگوییم: ما میتوانیم مثل آن بزرگواران باشیم و خلاصه فقط وصف العیشی است امّا دلمان میخواهد. ولی از آن طرف هم بدبختی ما این است که به دنیا چسبیدیم و این جمع ضدّین است. خدایا! خودت ما را آماده برای ماه مبارکت – گرچه ماه مبارک آمده و چطور آماده کند؟! آمادگی باید در رجب و شعبان باشد امّا عیبی ندارد، باز هم دعا میکنیم- قرار بده.
[1]. وسائل الشیعه، ج: 10، ص: 313
[3]. شوخی نیست، خیلی سخت است. یکی از برداران حاج آقای آل اسحاق - که از خانواده خوب آل اسحاق هستند، آیتالله آل اسحاق هم که در قم هستند، از این خانوادهاند - پدر شهید بود. این دو برادر با هم قرار گذاشتند و اعمالی انجام دادند که هر کدام از اینها از دنیا رفت، در خواب دیگری بیاید و بگوید چه خبر بود. اتّفاقاً آن پدر شهید بزرگوار زودتر از دنیا رفت. بعد از مدّتی به خواب برادرش آمد و گفت: خیلی سخت بود و در خیلی از جاها گرفتار شدم. آنجاهایی که خیلی گرفتاریم سخت بود، فرزند شهیدم آمد و به داد من رسید. حالا این فرد، چه کسی بوده؟ فردی عالمی که بسیار باتقوا بود.
حالا بنده نقل به مضمون بیان میکنم. ایشان گفته بود: یک موقع دیدم در یک جایی سوراخ کوچکی است و ایشان (همان پدر شهید) را با فشار و به زور در آن سوراخ بردند. بعد از دقایقی بیرون آوردند. یک پای او زخمی و خونی بود و یک چشمش هم بیرون زده بود!
خیلی سخت است! شوخی نگیریم، به خصوص حقّالنّاس را! حقّ الله را هم باید خیلی مواظب باشیم، امّا حقّ النّاس واقعاً سخت است. یک ریال حقّ النّاس گرفتاری ایجاد میکند.
مطلبی را که برای خود بنده رخ داده، برایتان بیان میکنم: ما در زمان طاغوت یک همسایه داشتیم که وقتی از دنیا رفت، بعد از پنج سال، یکی از بچّهها که اسمش قاسم آقا بود، خواب او را دیده بود که در وضع بدی است. دست و پای او را با زنجیر بسته بودند و یکباره از زنجیرها آتش بالا میآمد. او جیغ میزد و بعد از مدّتی در این جیغها، یک یا حسین میگفت و دوباره آتشها میخوابید. آن فرد به او میگوید: قاسم! شیشه شیر بده مش کاظم؛ قاسم! شیشه شیر بده مش کاظم؛ قاسم! شیشه شیر بده مش کاظم.
آن بچّه از این خوابی که میبیند وحشت میکند. در حالی که حسابی عرق کرده بود، از خواب بیدار میشود، پدر و مادرش وحشت او را میبینند، میپرسند چه شده؟ خوابی را که دیده تعریف میکند. یک حاج کاظم بود که خدا رحمتش کند. او نسبت به مغازهدارهای آنجا (صابونپرخانه) مغازه بزرگ لبنیاتی داشت و بعد از انقلاب هم پسرش شهید شد. مادر این بچّه سراغ همسر ایشان که آن موقع به او مش کاظم میگفتند، رفته بود و گفته بود که به ایشان بگویید: شما یک شیشه شیر، - از آن شیشههای کوچک قدیم که آن موقع بعضی وقتها شیشه شیرها را میخریدند و گاهی هم به امانت میبردند و بعد پس میدادند و مثلاً 5 ریال هم گرویی شیشه بود که مثلاً قیمت خودش اینقدر میشد - طلب دارید. به مش کاظم گفتند، گفت: من نمیدانم. باز هم اینها دو تا از این شیشههایی را که داشتند ،برده بودند بدهند. مش کاظم گفته بود: اینها به درد من نمیخورد. به او گفتند که بچّه اینطور خواب دیده و ترسیده است. گفته بود: من که گذشتم، این حرفها چیست؟!
بعد همین قاسم آقا، فردا شب دو مرتبه خواب دید. جالب است که این بار در خواب میخندید و گاهی طوری قهقهه میزد که باز پدر و مادر از خواب بلند میشوند و میبینند که بچّه در خواب دارد میخندد و قهقهه میزند. هر چه صدایش کردند، دیدند که خبری نیست و او خواب است.
فردا مادرش از او پرسید: چه خوابی دیدی؟ گفت: فلانی را در یک باغ بزرگی خواب دیدم که گفت: خدا پدر و مادرت را بیامرزد. من هم دعا کردم که به پدر بزرگت درجه بدهند. من اینجا گرفتار بودم.
ما تصوّر میکنیم که اینها بازی است ولی بازی نیست؛ بلکه اینها حقالنّاس است. به خاطر یک شیشه شیر اینطور گرفتار بوده! لذا خیلی باید مواظب باشیم. دل کسی را شکستن و ...، شوخی نیست.
[4]. مفاتیح الجنان، دعای روز اوّل ماه مبارک رمضان