شرح دعای ابوحمزه ثمالی
شب3 رمضانالمبارک1435 جلسه:دوم 10/04/93
بهار قرآن و نشاط عبّاد!
بیان کردیم: خود ماه مبارک رمضان به عنوان سال عبادی، فعالیّت انسان را برای عبادت بیشتر میکند.
لذا مثلاً در باب خود قرآن کریم و مجید الهی میگویند:این ماه، ماه بهار قرآن است. چرا عنوان بهار را بیان میکنند؟ همانطور که میدانید اوّلین مسئله در مورد بهار، نشاط است. یعنی آمدن فصل بهار، نشاط خاصّی را به انسانها میدهد. در بهار، نشانههای حیات رشد میکند. همانطور که دیدید حال، طور دیگری است، برگها و درختان، سبز میشوند، گلها غنچه میکنند و ... که همه نشانههای حیات است.
لذا این که بیان فرمودند: ماه مبارک رمضان، بهار قرآن هم هست؛ یعنی هم انسان حیات میگیرد و هم به واسطه این حیات، نشاط دارد.وقتی که نشاط هست، کار و فعالیّت انسان هم بیشتر میشود. چون بدون نشاط، انسان نمیتواند عبادت خوبی داشته باشد و کار انجام بدهد. لذا نشاط خوبی برای انسان به وجود میآید.
ماه مبارک رمضان هم نشاط خاصّی برای عبّاد عالم است، برای همین به آن، آغاز سال عبادی میگویند. مثل این که آغاز سال نوی ما در فصل بهار است. این هم آغاز سال عبادی است؛ یعنی نشاط بیشتری میآید.
بیان هم کردیم که وقتی میگویند: در ماه مبارک رمضان با خواندن یک آیه، ثواب ختم قرآن برای انسان محسوب میشود؛ به این معنا نیست که انسان، کند شود، بلکه برعکس؛ چون میبیند تشویق میکنند، بیشتر هم آن نشاط را دارد.
وصیّت امام صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) هنگام ورود به ماه مبارک
لذا من این را به عنوان تکمله بحث بیان میکنم و بعد به فراز مورد نظر ورود پیدا میکنیم. همانطور که بیان کردم: ادعیّه شبهای ماه مبارک بسیار زیاد است که همه به واسطه آن نشاط است که انسانها، آن هم عبّاد عالم، از آن استفاده میکنند.
در روایتی وصیّتی از وجود مقدّس حضرت صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) به فرزندانش، موقعی که ماه مبارک رمضان شروع میشد، بیان شده است، «مِن وَصِیَّتِهِ لِولْدِهِ عِندَ دُخُولِ شَهرِ رَمَضانَ»[1]. چون نشاط هست و سال عبادی محسوب میشود، حضرت اینطور فرمودند: « فاجهَدُوا أنفُسَکُم فإنّ فیهِ تُقسَمُ الأرزاقُ » - تعبیر خیلی عجیبی است - کوشش و جهد و تلاشتان را زیاد کنید، زیرا در این ماه مبارک رمضان، روزیها تقسیم میشود.
تقسیم تمام روزیها در ماه مبارک
بارها بیان کردم که با بیان ارزاق، نباید ذهن ما بلافاصله سراغ مواد غذایی برود. گرچه آنها هم رزق است، ولی رزق مادی است. امّا رزقهای معنوی هم هست، کما این که اوّلین دعایی که حاج شیخ عبّاس قمی، آن آیت حقّ و مخلَص الهی در ادعیّه مشترکه این ماه در مفاتیح آورده، دعای حجّ است که بیان میشود: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی حَجَ بَیْتِکَ الْحَرَامِ فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ مَا أَبْقَیْتَنِی فِی یُسْرٍ مِنْکَ وَ عَافِیَةٍ وَ سَعَةِ رِزْقٍ وَ لَا تُخْلِنِی مِنْ تِلْکَ الْمَوَاقِفِ الْکَرِیمَةِ ...». لذا در مورد حجّ هم «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی» بیان میفرماید، یعنی خدایا! حجّ را رزق من قرار بده.
لذا حجّ، رزق معیّن شده از ناحیه خداوند است و اینطور نیست که انسان تصوّر کند حتماً باید پول داشته باشد. البته یکی از ابزارهای آن، همان است، امّا گاهی خیلیها پول هم دارند، ولی توفیق حجّ را ندارند. گاهی هم میبینیم اینطور نیست.
خیلی سالهای پیش این مطلب را شنیدید که پیرزنی به فرودگاه میرود تا یک حاجی را بدرقه کند، همینطوری سرش را پایین میاندازد و به داخل هواپیما میرود. وقتی به جدّه میرسد میگوید: من چیزی ندارم. آن زمان مثل الآن نبود که دولت عربستان اینقدر سخت بگیرد. این مطلب را به حاج آقای ری شهری(حفظه اللّه) بیان میکنند، ایشان میگویند: این دیگر رزق او است که تا اینجا آمده، او را برنگردانید. همه امور او را بعثه میپذیرد.
لذا حضرت میفرمایند: « فاجهَدُوا أنفُسَکُم فإنّ فیهِ تُقسَمُ الأرزاقُ »، در ماه مبارک رمضان، جهد و تلاش و کوشش کنید. پس اینطور نیست که بگوییم، چون فرمودند: «وَ نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَةٌ»[2]، من باید بخوابم. بلکه باید تلاشمان مضاعف شود؛ چون رزق و روزیها در این ماه تقسیم میشود.
کما این که مگر نمیگویند در شب قدر، مقدّرات انسان رقم میخورد؟ اتّفاقاً یکی از الطاف الهی این است که شب قدر را بلافاصله اوّل ماه مبارک قرار نداد. همانطور که قبل از ماه مبارک هم، دو ماه را مخصوص قرار داد تا ما برای ماه مبارک آماده شویم. بارها بیان کردم: رجب به معنی نهر است (و فرمودند: در بهشت، نهری به نام رجب است) و انسان باید در این ماه خود را از گناهان شستشو دهد، لذا در این ماه به ذکر استغفار خیلی سفارش شده است.ماه شعبان المعظّم هم ماه پوشیدن لباس تقواست تا در ماه مبارک رمضان که ضیافتالله است، به مهمانی خدا ورود پیدا کند. یعنی در ابتدا خود را از گناهان شستشو داده، بعد لباس تمیز تقوا را هم بر تن کرده و میخواهد به مهمانی برود.
لذا این، ضیافتالله و مهمانی پروردگار عالم است که مقدّماتی دارد. برای آن شبی هم که مقدّرات ما از ناحیه خداوند تعیین میشود، باز پروردگار عالم لطف، کرم و محبّتش این است که آن شب را در شب اوّل ماه مبارک قرار نداده است. ما را آماده میکند تا به شب قدر برسیم.
نوشته شدن اجلها در ماه مبارک
حضرت در ادامه میفرمایند:«و تُکتَبُ الآجالُ »، در این ماه اجلهای انسانها هم نوشته میشود. بستگی دارد ما با این ماه مبارک چطور رفتار کنیم. بارها در دعاها بیان کردم: پروردگارا! آنچه خوبان عالمت دعا بلدند و ما از آن دعاها محرومیم (چون خیلی از دعاها را خوبان عالم میدانند که ما نمیدانیم)، همه آن دعاها را تفضّلاً در حقّ همه ما مستجاب بگردان. یکی از آن ادعیّه که خوبان عالم بلدند، این است که به خود ماه مبارک قسم میدهند. میگویند:خدایا! به حقیقت این ماهی که مبارک است، لحظات این ماه را برای ما مبارک بگردان.این ماه را از ما راضی و خشنود بگردان (یعنی خود این ماه مبارک هم باید از ما راضی باشد).
بعد اولیاء خدا با خود این ماه صحبت میکنند، میگویند: ای شهرالله! کاستیها و کمکاریهای ما نسبت به وجود مبارکت را از ما درگذر. چرا؟ چون این ماه، ماهی است که باید با آن خوب برخورد کرد و اجلها هم در آن نوشته میشود، «و تُکتَبُ الآجالُ ».
نوشته شدن اسامی مهمانان خصوصی حضرت حقّ در ماه مبارک
«و فیهِ یُکتَبُ وَفدُ اللّه ِ الذین یَفِدُونَ إلَیهِ» -حالا دلیل این را هم که مدام از شب گفته میشود، بیان خواهم کرد که در ادامه این روایت هست - در این ماه، نامهای مهمانان پروردگار عالم و کسانی که دوستدار خدا و شهرالله هستند و در این ماه مبارک وارد شدهاند، نوشته میشود. لذا حضرت برای همین میفرمایند که مجاهده کنید «فاجهَدُوا أنفُسَکُم» که بالاخره اسمتان را بنویسند که در این ماه وارد شدید.
اولیاء خدا یک سری از تعابیر را از باب این که ما بفهمیم، جبراً با مثالهای دنیوی تبیین میکنند. چون ما با محسوسات و ملموسات کار داریم. به فرض کسی در یک دوره آزمایشی در یک محلّ کاری مشغول باشد و به او گفته باشند: فعلاً آزمایشی کار کن، چون ما تعداد محدودی را میخواهیم. معمولاً آن کسی که میخواهد در آنجا استخدام شود، تلاشش را بیشتر میکند تا به تعبیری خودش را نشان میدهد.
اگر میخواهیم اسممان در ماه مبارک رمضان نوشته شود، «فاجهَدُوا أنفُسَکُم»، بیشتر باید تلاش کنیم. چرا؟ چون میفرمایند:یکی از خصوصیّات این ماه این است: «و فیهِ یُکتَبُ وَفدُ اللّه ِ الذین یَفِدُونَ إلَیهِ»، چه کسانی به مهمانی پرودرگار عالم وارد شدند؟ اسامی این مهمان خداوند نوشته میشود.پس خودت را نشان بده.
حتّی اگر در محلّ کاری وارد هم شدی، ولی میخواهی مقام بیشتری پیدا کنی، باید باز هم خودت را نشان دهی، یعنی مدام کار بیشتر انجام بدهی تا - به تعابیر دنیوی - از یک کارمند جزء به مدیر کل و ... برسی.
لذا اگر میخواهی عندالله تبارک و تعالی اسمت را جزء آن مهمانهای خصوصی در ضیافت الله بنویسند، « فاجهَدُوا أنفُسَکُم»، باید تلاشت بیشتر شود، نه این که کمتر شود. در ماه مبارک رمضان تلاش بیشتر میشود. یکی همین است که ما در شبهای ماه مبارک بیدار هستیم. در غیر از این ماه، در این ساعت در خانههایمان خواب بودیم. اصلاً چرا در این شبها بیداریم؟ در طی سال، معمولاً فقط در شبهای جمعه است که اولیاء خدا عدّه خاصّی را همراه خود میکنند و خیلی از جاها دعای کمیلشان تا سحر طول میکشد (مثلاً در اصفهان و تکیههای مختلف تخت فولاد، این رسم هنوز هست) و ... . امّا این که در تمام شبهای ماه مبارک بیداریم، برای این است که ما میخواهیم تلاشمان را بیشتر کنیم.
عمل شب ماه مبارک، بهتر از هزار ماه!
«و فیهِ لیلةٌ العَمَلُ فیها خَیرٌ مِن العَمَلِ فی ألفِ شَهرٍ»، در این ماه مبارک، عمل در لیله آن، بهتر از عمل در هزار ماه است.جالب است که هم پروردگار عالم و هم حجج الهی - که مبلّغین فرمان ذوالجلال و الاکرام هستند و از خود چیزی ندارند - همه لفظ لیل را به کار میبرند. این خصوصیّت بیدار بودن در شب مهم است. چون بیدار بودن در روز مهم نیست و همه بیدار هستند. شب، وقت خواب است و روز، وقت بیداری.
لذا حضرت میفرمایند:کارهایتان را بیشتر انجام بدهید و به خاطر همین است که شب دعاهایش بیشتر است. خیلی جالب است؛ اگر نگاه کنید در ادعیّهای که اولیاء خدا در کتب ادعیّه برای ماه مبارک رمضان تبیین میفرمایند، ادعیّه شبش بیشتر است و ادعیّههای طولانی هم هست. بعضی بیان کردهاند: به خاطر این که مثلاً انسان در صیام است و شاید انسان بالأخره در صیام حال دعا را نداشته باشد و از این حرفها، ولی اولیاء خدا میگویند: خیر؛ این نیست. آن کسی که به پروردگار عالم متّصل شد، دعا را هم انجام میدهد.
کما این که بیان کردم بعضی در روز سه جزء قرآن میخوانند و قرآن هم همان وقت را میگیرد که دعا میگیرد. پس به این دلیل نیست، بلکه میخواهند شب خیزی و بیدارباش در شب را به ما بدهند و ما را با این دعاهای گرانسنگ بسیار عالی، مثل دعای ابوحمزه، آشنا کنند.
لذا راه هم در لیله در دعاست.بیشتر دعا و مناجات است، البته قرآن هم داریم که در شب بخوانید و طبیعی است که نماز شب هم داریم امّا آن چیزی که هست، دعاست.
لذا اتّفاقاً بعضی از آقایان جمع بین اینها را انجام میدادند. از جمله بیان میکنند که بعضی از بزرگان در نماز شبشان - دعای ابوحمزه را میخواندند. خیلی حرف عجیبی است! اینها دعای ابوحمزه را حفظ بودند و قنوت نماز شبشان میخواندند، آن هم با آن حالی که داشتند، با آن اتّصال، با آن اشک و گریه و فغان و ندبهای که داشتند.
چگونه انجام اعمال سخت و طولانی برای انسان ممکن می گردد؟
یک نکته هم بیان میکنم که این را امتحان کنید. هر چیزی، اوّل سخت به نظر میآید امّا وقتی عادت کنی، دیگر اصلاً سخت نیست.
باز در مثال مناقشه نیست؛ گاهی به بعضی، به واسطه برنامههایی که حالا برای بچّهدار شدن یا مطالب دیگری دارند، دعاهایی داده میشود که به آن اعمال میگویند؛ مثلاً اعمال صده به آنها میدهند. این اعمال اوّل سخت به نظر میآید امّا بعد از مدّتی چون عادت کردهاند، آرام آرام میبینند که اتّفاقاً وقتش را هم دارند و وقتشان زیاد هم میآید. این مطلب را به این واسطه بیان میکنم که به خود بنده مراجعه کردهاند که آقا مثلاً اگر باز هم دعای دیگری هم هست، بدهید. حتّی کسی بوده که اصلاً با دعا مأنوس نبوده است و عربی را خوب نمیتوانسته بخواند. سواد آن چنانی هم نداشته امّا آرام آرام عادت کرده است. اصلاً این خصوصیّتش است.
لذا برای همین است که من و شما اوّل تعجّب میکنیم که چطور میشود یک کسی مثلاً دعای ابوحمزه یا دعاهای دیگر را در قنوت نماز شبش بخواند، چطور است که میشود مقاومت کرد امّا همه اینها شدنی است. من و شما اوّل یک خورده قنوتمان طول بکشد، احساس میکنیم کمرمان درد گرفت و مدام این پا و آن پا میکنیم امّا وقتی عادت کنی، دیگر اینطور نیست. وقتی در رکوع نماز به جای این که بگویی: «سُبحانَ اللّه سُبحانَ اللّه سُبحانَ اللّه» و سریع بلند شوی، یک «سُبحانَ رَبِّیَ العَظیمِ وَ بِحَمدِهِ» هم بگویی، یک صلوات بر محمّد و آل محمّد هم بفرستی، دیگر آرام آرام عادت میشود و بعد اتّفاقاً برعکس، اگر یک جای دیگر بروی و ببینی که سریع از رکوع بلند میشوند، شما تعجّب میکنی که عجب! من که هنوز رکوع نرفتم، چطوری بلند شویم؟! یعنی همان که اوّل اعتراض میکرد که آقا چرا نماز طولانی است، بعد برعکس میشود. این خصوصیّت انسان است که عادت میکند.
لذا خیلی مهم است که انسان بداند ما اوّلش تعجّب میکنیم و تصوّر میکنیم که این دعاها سخت است یا نمیشود انسان روزی سه جزء قرآن بخواند و بعد کارهایش را هم انجام بدهد ولی میشود. من میخواهم بیان کنم که حسب فرمایشات اولیاء خدا و آنچه که در روایات شریفه است، ذوالجلال و الإکرام، یک برکتی در وقت انسان قرار میدهد، که میشود. وقت، همان وقت است که دیگران هم دارند، و هیچ فرقی هم نکرده، صبح برای ما همان صبح است و برای آن ولیّ خدا هم همان صبح است امّا چرا ما موفّق نیستیم و آن ولی خدا موفّق است؟ برای این که برای او، برکت در مطلب پیش میآید. صبح برای ما هیچ چیزی افاقه نمیکند امّا اگر توفیقاتی مِن ناحیه الله تبارک و تعالی برای انسان به وجود میآید، آن برکتش را هم مرحمت میکند.
مسئلت از خدا، عامل اتّصال طرفین
لذا یکی از مطالب هم، همین خود بحث دعای ابوحمزه است. در این دعای بسیار با عظمت سال گذشته ما به اینجا رسیدیم که فرمودند: «وَلَیسَ مِنْ صِفاتِکَ یا سَیدی اَنْ تَاْمُرَ بِالسُّؤالِ وَتَمْنَعَ الْعَطِیةَ وَاَنْتَ الْمَنّانُ بِالْعَطِیاتِ عَلی اَهْلِ مَمْلَکَتِکَ وَالْعائِدُ عَلَیهِمْ بِتَحَنُّنِ رَاْفَتِکَ». حضرت امام سجّاد(علیه الصّلوة و السّلام) در این فراز دعا میفرمایند که خدا!از صفات تو این نیست که امر کنی به این که از من مسئلت کنید و بعد عطا نکنی. اصلاً اینطور نیست. مگر یک کریم میتواند به تعبیر عامیانه به کسی وعده بدهد و بگوید برو فلان کار را کن، اگر شد، من این را به شما میدهم، بعد ندهد؟! اصلاً کریم اینطور نیست.
آن هم کریمی که خودش در ماه رجب المرجّب، قبل از ورود به ماه مبارک رمضان در دعای رجبیّه خواندیم: «یَا مَنْ یُعْطِی الْکَثِیرَ بِالْقَلِیلِ یَا مَنْ یُعْطِی مَنْ سَأَلَهُ یَا مَنْ یُعْطِی مَنْ لَمْ یَسْأَلْهُ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تُحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَةً». یعنی پروردگار عالم حتّی به آن کسی که مسئلت هم نمیکند و نمیشناسد، مرحمت میکند. آنوقت مگر میشود که به کسی که مسئلت کند، مرحمت نکند، به خصوص که خود حضرت حق میگوید: از من مسئلت کنید؟! ابداً اینطور نیست.
شاید بپرسید: حالا که ذوالجلال و الاکرام نیاز به سؤال ما ندارد و طبق همین دعای رجبیّه پروردگار عالم بدون سؤال هم عطا میکند، پس چرا بیان میفرماید: شما از من مسئلت کنید؟
اولیاء نکات زیادی را بیان کردند، ولی نکتهای که به درد ما میخورد که قابل فهم برای ما باشد، این است که ذوالجلال و الاکرام، ارتباط سخن گفتن خود با بندگانش، از ناحیه قران است. امّا از طرف انسان، از ناحیه دعا و مسئلت کردن است. لذا در حقیقت مسئلت مِن ناحیه الله، باعث اتّصال طرفین است. پروردگار عالم میگوید: از من مسئلت کنید، برای این که ما هم بگوییم: ای خدا! ما با تو رفیقیم و ما هم یک طوری با خدا سخن بگوییم.
البته طبیعی است؛ ما کجا و پروردگار عالم کجا؟! ما اصلاً مخلوقیم و حد و اندازه حرف زدن با پروردگار عالم را نداریم. امّا پروردگار عالم میگوید: با من صحبت کنید و چون خیلی مواقع هم، ما همینطوری حرف نمیزنیم و ذوالجلال و الاکرام را فراموش میکنیم، پروردگار عالم کاری میکند که ما مسئلت کنیم. فرمود: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُم»[3].
لذا در این فراز هم میفرماید:آقای من! یا سیّدی! «اَنْ تَاْمُرَ بِالسُّؤالِ»، تو امر به سؤال کردن و مسئلت کردن و درخواست کردن میکنی که من با مسئلت کردن سائل شوم وإلّا بدون درخواست هم مرحمت میکند،«یَا مَنْ یُعْطِی مَنْ لَمْ یَسْأَلْهُ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تُحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَةً».
مسئلت از خدا، ابزاری برای قرب
مگر موسی بن عمران(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) به آن گبر، نگفت که پروردگار عالم فرمود: بخواهی یا نخواهی، من دارم رزق تو را میدهم. تو بنده من باشی یا نباشی، من میدهم. امّا پروردگار عالم خودش خواسته ما مسئلت کنیم تا این عامل برای نزدیکی به پروردگار عالم شود. اصلاً این یک قاعده است؛ یعنی یکی از ابزار قرب همین است.
در دعای امروز که ظهر تفسیر آن را داشتیم و فقط به فراز اوّلش رسیدیم، بیان شده بود: «اللَّهُمَّ قَرِّبْنِی فِیهِ الى مَرْضاتِکَ»[4]، خدایا! مرا به آن چیزی که رضایتت در آن است، نزدیک کن. بیان کردیم:بالاترین مقام، مقام رضاست ولی این مقام رضا هم، هنوز خودش ابزار است برای قرب پررودگار عالم. عبادات ابزار قرب است. لذا شما مثلاً میگویید: سه رکعت نماز مغرب میخوانم، قربه الی الله – البته همین که از ذهنتان بگذرد، کافی است امّا اگر به لسان جاری شود بهتر است و مستحب هم هست - لذا خود عبادت اصل نیست، وسیله است. اصل آن قرب است.
اتّفاقاً این که بیان شده نیّتها خیلی مهم است، همین است. اگر کسی تصوّر کند که من عبادت کردم، عبادت من، مال من است و پروردگار عالم هم باید مرحمت کند، این حماقت است. باید بگوید: خدایا! من چون تو این ابزار را فرمودی، انجام دادم، چون «أَمَرْتَنِی». « إِلَهِی هَذِهِ صَلَاتِی صَلَّیْتُهَا لَا لِحَاجَةٍ مِنْکَ إِلَیْهَا »، وإلّا تو حاجتی به این نداری.
لذا این مسئلت کردن ابزار قرب است. مسئلت کردن، سخن گفتن با پروردگار عالم است که پروردگار عالم میخواهد به بندهاش بگوید: بنده من! تو هم اجازه داری خودت را به من نزدیک کنی با من حرف بزنی. پس یکی از راههای قرب این است که انسان مسئلت و درخواست کند.
لذا این نکته بسیار مهمّی است که سائل بودن عین لطف است که از ناحیه پروردگار عالم برای بندگانش قرار داده شده و لطف او را به بندگانش میرساند. اگر ما سائل شدیم؛ یعنی پروردگار عالم کمال لطف و محبّت را به ما کرده است که خواسته ما از او درخواست کنیم وإلّا اگر اصلاً درخواست هم نکنیم، میدهد. کما این که که دارد به کفّار میدهد، به مشرک میدهد، به همه میدهد و حتّی ای بسا یک موقع به آنها بیشتر هم بدهد.
گرچه همه اینها باب امتحان است. «إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ»[5]، حضرت ابراهیم به کلمات مبتلا شد. یکی از آن کلمات ثروت بود. همهاش که زجر نبود. یک جایش بریدن سر فرزندش و ذبح اسماعیل بود که بإذن الله تبارک و تعالی نبرید، امّا یک جایش هم پروردگار عالم به او ثروت داد.
لذا همه اینها امتحان و ابتلاست وإلّا مسئلت نکرده هم، مرحمت میکند. اتّفاقاً خیلی مواقع به اینهایی که در ظاهر ادّعایشان میشود خدا وجود ندارد - چراکه در ضمیر هیچ کس مدّعی نیست-ثروتهای آن چنانی هم میدهند و گاهی هم به صورت ظاهر از همین ثروتهای خدادادی علیه دین خدا هم استفاده میکنند و خرج میکنند که ملائکه الله هم به این کارشان میخندند. مثلاً همین صهیونیستهای ملعون که الان دارند اقرار هم میکنند که بگذارید در عراق اینها یکدیگر را بکشند، آمریکا هم دخالت نکند، این به نفع ماست[6].
لذا میفرماید: «وَ لَیْسَ مِنْ صِفَاتک یَا سَیِّدِی أَنْ تَأْمُرَ بِالسُّؤَالِ وَ تَمْنَعَ الْعَطِیَّةَ» تو هیچ منعی نمیکنی که عطا کنی؛ چون وقتی خودش میگوید: سؤال کنید، دیگر از عطا منع نمیکند. چون خود سؤال کردن مِن ناحیه العبد، لطف خدا به انسان است وإلّا خدا بدون سؤال هم میدهد.«یَا مَنْ یُعْطِی مَنْ لَمْ یَسْأَلْهُ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ» خدا دارد به کفّارش که سائل هم نیستند، میدهد؛ امّا خدا میگوید: با سؤال به من مقرّب میشوی و من میخواهم مخصوصاً یک کاری کنم که تو با من حرف بزنی.شاید همینطوری حرف نزنی، حالا یا رویت نمیشود یا مثلاً فکر میکنی خودت همه کاره هستی، لذا من یک کاری میکنم که گاهی با من حرف بزنی. پس این لطف خداست که انسان با خدا حرف بزند که قرب و نزدیکی به وجود بیاید. پس این هم یکی از ابزار قرب شد.
«وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْعَطِیَّاتِ عَلَى أَهْلِ مَمْلَکَتِکَ» اتّفاقاً خیلی جالب است که عنوان اهل مملکتت بیان شده،. البته نکات این فراز را بیان کردم امّا حالا اینجا یک نکتهای دارد که به فضل الهی جلسه آینده عرض میکنم که تو هم وقتی عطا میکنی، بدون منّت است و بیشمار هم هست. البته منّانی که پروردگار عالم هست با آن منّتی که ما میگوییم فرق میکند که آن را چون توضیح دادم، خیلی وارد نمیشوم امّا نکته دیگرش را إنشاءالله، به فضل الهی جلسه آینده عرض خواهم کرد.
در ادامه هم میفرماید: «وَ الْعَائِدُ عَلَیْهِمْ بِتَحَنُّنِ رَأْفَتِکَ» که چند جلسه هم راجع به این صحبت کنیم تا برویم سراغ «إِلَهِی رَبَّیْتَنِی فِی نِعَمِکَ وَ إِحْسَانِکَ صَغِیرا» که از اینجا به بعد دیگر این است که یک یک حالا پروردگار عالم چطور نعمت داد.
پس این مسئلت، این شب، این سائل بودن، لطف خدا به انسان است، نه این که خدا بخواهد ما را عاجز قرار بدهد. البته ما که عاجز هستیم و عاجز بودن برای ما لطف است.کبریایی هم فقط برای خود خداست امّا این به این معنا نیست که ما تصوّر کنیم میخواهد ما را عاجز قرار بدهد؛ بلکه این منّتی است که خدا بر سر ما گذاشته که اجازه بدهد ما با خودش حرف بزنیم و اینها از الطاف پروردگار عالم به بندگانش است، اگر بندگان بفهمند.
آنوقت اگر کسی این را متوجّه شد، دیگر دائم سؤال میکند، دائم به ذکر است، دائم به قرآن است، دائم به دعاست.
پروردگارا! ما را این گونه قرار بده.
[1]. بحار الأنوار : ٩٦/٣٧٥/٦٣ .
[2]. وسائل الشیعه، ج: 10، ص: 313
[4]. مفاتیح الجنان، دعای روز دوم ماه مبارک رمضان
[6]. البته من اینجا نمیخواهم بحث سیاسی کنم امّا این را به شما بگویم که آمریکاییها هیچ دخالتی نکردند و نمیتوانند هم بکنند. پشت پرده یک چیز دیگر است. اینها پشت پرده فهمیدند، هیچ غلطی نمیتوانند بکنند و دیگر هیچ قدرتی ندارند. باورشان هم نمیشد و به قوره مخیّلهشان هم نمیخورد که با فرمان مرجعیّت، مردم اینطور بسیج شوند.فکر میکردند مثل سوریه میآیند و تازه اینجا بدتر هم هست. چون مطالبی هم داشتند، از جمله کردها و ...، لذا باورشان نمیشد، منتها برای این که از معرکه عقب نیافتدند وقتی دیدند که مردم دارند با فرمان مرجعیّت جلو میآیند، و فهمیدند که عراق دارد پیروز میشود، زود آمدند که بگویند: ما آمدیم، اگر دخالت ما نبود، پیروز نمیشدند. کنه قضیه این است وإلّا خودشان هم میدانند که دیگر هیچ قدرتی ندارند. البته آقای نوری مالکی هم جواب خوبی دادند که گفتند: ما هیچ کسی را از خارج نمیخواهیم. حضرت آقا، امام المسلمین هم که جلوتر فرمودند: مردم عراق خودشان این قضیه را حل میکنند و به گونهای هم به آنها هم نشان دادند و آنها هم قاطی کردند.