جلسه ششم
نگرش ساختاری به علم اصول (1)
ترتیب منطقی علم اصول
عرض شد اصول فقه به عنوان مجموعه مسائلی است که دارای موضوع واحد یا به تعبیر بعضی از اعاظم، اشتراک در غرض یا سنخیّت قضایا هستند. یکی از مباحث اصول فقه، ترتیب مباحث و رعایت ترتیب منطقی نسبت به آن علم میباشد.
مسائل هر علمی نمیتوانند مستقل و بیارتباط با هم باشند. رعایت ترتیب منطقی نیز یک نظم ساختاری به علم میدهد و عامل درکی ساختاری و سهلالوصول از مطالب میشود.
دلیل این است که درک بعضی از مسائل مبتنی بر درک درست مقدّمات آن است. مثلاً در علم ریاضی، اگر راه جمع و کسر عددها را درست بفهمیم، تقسیم نیز قابل درک است، امّا اگر جمع و کسر درست فهمیده نشود، تقسیم نیز قابل فهم نیست.
پس اگر ترتیب منطقی طرح مسائل رعایت نشود، باید این را بدانیم که در درک و فهم مطلب اختلال به وجود میآید و در افاده از غرض آن علم به مشکل برمیخوریم.
لذا این که ترتیب منطقی برای علم اصول نیاز است، یکی از مطالب مهم است.
همچنین تشخیص ترتّب مسائل علم، کار سهل و آسانی نیست، یعنی اینطور نیست که تصوّر کنیم تنها با یک فن میشود ترتّب مسائل را تشخیص داد، بلکه نیاز به علوم مختلف دارد.
این که قبلاً عرض کردم علم اصول در فقه و فقه در اصول گره خورده است، ترتّب آن نیاز به این دارد که این مسائل، در علوم مختلف، جمع شود. راجع به دانستن علم فقه اشاره کردیم، صاحب معالم و دیگر اعاظم بیان کردند که دانشهای دوازدهگانه برای فقه نیاز است؛ طبعاً این دانشها برای اصول فقه هم نیاز است.
تربیت علم اصول
با توجّه به نکاتی که عرض شد، بحثی تحت عنوان تربیت علم اصول مطرح میشود، تربیت علم اصول یعنی از زوائد آن کاسته شود تا فربه نشود و از طرفی هم طوری نباشد که دیگر به آن اصول نگویند.
لذا علم اصول نیاز به رعایت ترتیب منطقی دارد که وجود ترتیب منطقی میان طرح مسائل آن، علاوه بر این که فراگیری و درک را آسان میکند، خصوصیّت دیگری هم دارد که عامل میشود نظرات مختلفی را که میان اصولیّون متأخّر، پیدا شده، جمع کند. چون نباید با نظرات مختلف، اینقدر گستره پیدا کند. گرچه با مقدّماتی که عرض کردیم، گفتیم: از خصایص علم، پویایی و جاری بودن آن است و اینطور نیست که متوقّف شود.
در این باره تعریفی را که اوّلین بار از آیتالله مرعشی نجفی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) شنیدم و بعد بعضی از آقایان دیگر نیز بیان کردند، عرض کنم، ایشان خیلی زیبا بیان فرمودند، فرمودند: علم مثل یک رود جاری است، توقّفی ندارد و در ضمن حرکت، باروری دارد و بیمعنا نیست. اگر حرکت بیمعنا باشد، دیگر علم نیست.
این که بعضی معترض هستند که چرا علم اصول فربه شده و بیش از حد گسترش پیدا کرده، به دلیل این است که حرکت، حرکت بدون بار است که نباید اینطور باشد و إلّا علم توقّفناپذیر است.
بیان کردیم بنا نیست با نظراتی که در رابطه با علم اصول توسّط شهید رابع(اعلی اللّه مقامه الشّریف) بیان شده، دیگر این بحث تمام شود، بلکه کسان دیگری هم - به قول امروزیها - تزهای جدیدی را بیان کردهاند.
امّا خصوصیت ترتیب منطقی در علم باعث میشود که علم یک نظم خاصّی بگیرد و از جاری شدن بیبار آن جلوگیری شود.
ظاهراً اوّلین کسی که این بحث ترتیب را در کتب اصولی به وجود آورده، آن آیت عظمی، حضرت شیخ انصاری دزفولی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، صاحب کتاب رسائل و مکاسب است. البته ایشان ترتیب مسائل را از مبحث قطع، ظنّ و شک شروع کردند.
اسّ و اساس علم اصول
لذا ترتیب نیاز است. اصلاً ترتیب، عامل اسلوبشناسی حقیقی نسبت به علم میشود که این در اصول هم بیان شده است.
این که بعضی با ذوق و سلیقه شخصی خودشان مباحث علمی را تقسیم میکنند، یک نظریّه است امّا ترتیب منطقی که ما عرض کردیم، ضمن این که بحث سلایق را جدا میکند، یک نظم خاصّی را هم به آن مرحمت میکند که دیگر از این به بعد میتوان با این مطالب پیش رفت.
مثلاً در علم هیئت، دانستن اعشارها و رادیکالها ملاک نیست، بلکه مقدّمه این علم دانستن مسائل ریاضی است که خود این مقدّمه هم علم است.
تعبیر دیگری عرض کنم، شما اگر بخواهید به هندسه مسلّط شوید، در ابتدا ریاضی لازم است. در جبر و آنالیز هم همینطور است. در خود ریاضی هم عددشناسی مهم است؛ یعنی در هر علمی نظم اولیّه وجود دارد[1].
مقدّمه علم اصول هم، ادبیّات، منطق و فقه است که مفصّل بیان کردیم و اشاره کردیم که اگر اصول، مبانی فقهی نداشته باشد، در کجا میخواهیم آن را پیاده کنیم؟! البته علاوه بر اینها بحث دیگری هم نیاز دارد و آن این است که الفاظ در علم اصول به عنوان اسّ و اساس همه مطالب است که اگر نباشد مطالب دیگر خیلی قابل درک نیست.
ما اشارتاً عرض کردیم و در بحث هم مفصّل بیان میکنیم که چرا نیاز به این است که بحث الفاظ مقدّم باشد. امّا همانطور که جلسه گذشته عرض کردیم فقه و اصول به هم گره خورده است؛ یعنی درست است که کتابهایی را مجزّا راجع به الفاظ و ادلّتها تألیف کردهاند، امّا اگر در الفاظ توقّف شد، این دیگر اصول نیست، بلکه مقداری از علم اصول است. اصول جمع اصل است که ما را به آن اصل حقیقی یعنی فقه برساند. به تعبیر دیگر اصول، بستر فقه است.
لذا ترتیب مطالب خیلی مهم است که لازم دانستم آن را بیان کنم و همانطور که جلسه گذشته عرض کردم باید از بحث الفاظ شروع کرد[2].
شرایط تقسیم بندی مسائل یک علم
تقسیم مسائل یک علم در صورتی صحیح و کامل است که این چهار شرط را داشته باشد:
1. تقسیم در هر علمی که باشد، باید براساس معیار و ملاک خاصّی انجام گیرد؛ یعنی مبانی مسائل علم، مبنا و اساس تقسیم علم قرار گیرد تا بتوان آن را خوب دستهبندی کرد.
2. تقسیم باید جامع و فراگیر باشد. اگر در هر علمی به خصوص علم اصول که عقلی است، تقسیم آن، ناقص باشد و قسمت محدودی از آن علم را بیان کند، این تقسیم به کار نمیآید؛ یعنی باید همه مسائل آن علم را مورد بحث، تحقیق و تفسیر قرار دهد و اگر جزئی را رها کند و جزء دیگر را بیان کند، فایده ندارد[3].
اصولی بزرگوار، آیتالله شیخ جواد تبریزی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) نکتهای بیان فرمودند و آن این که دستهبندیها در هر علمی باید تا نهایت پیش برود و این یکی از اصول علم است.
از اصول دیگر این است که دستهبندیها موقعی تا انتهای علم پیش میرود که ما هم گام به گام با آن علم پیش برویم، آنوقت است که تقسیمبندیهای درستی در میآید.
3. تقسیم باید ساده و روشن باشد که براساس آن تقسیمبندی ساده، اشراف اجمالی و ابتدایی نسبت به مسائل آن علم برای انسان به وجود بیاید. لذا طبیعی است که در ابتدا باید تقسیمبندی را ساده کنیم و بعد توضیح دهیم.
جلسه گذشته عرض کردم ما یک مقدّمهای از خارج میگوییم، بعد راجع به هر بحثی که رسیدیم و وارد شدیم ابتدا تعریف آن را بیان میکنیم. مثلاً در بحث استصحاب، نمیگوییم این را آقایان خواندهاند و میدانند، بلکه بار دیگر تعریفی مجزّا از استصحاب بیان میکنیم و مطالب را یادآوری میکنیم، آنوقت به آن مطلب وارد میشویم، مختصراً نظریّات آقایان را بیان میکنیم، شرح میدهیم و در نهایت نظریّهای را عرض میکنیم و نتیجهگیری میکنیم.
4. تقسیم باید طوری باشد که در مباحث تداخل به وجود نیاید. عرض کردیم همه مباحث به هم ربط دارند و در هم گره خوردهاند، امّا نه به این معنا که تداخل به وجود بیاورد.
این که عرض کردیم فقه به اصول و اصول به فقه گره خورده - ادلّهای بیان کردیم که محال است اینها از هم جدا شوند، وقتی به مطالب ورود پیدا کردیم، صددرصد محسوس و معلوم میشود - بدان معنا نیست که ما هر بحثی را در بحث دیگر داخل کنیم.
طبیعی است مثلاً آنچه که در تراجیح و باب اصالت و احتیاط است، از آنچه در اصالتالاستصحاب و اصالتالبرائه است، باید مجزّای از هم باشد که این یک بحث مسلّمی است.
اگر در تقسیمبندی تداخل مباحث به وجود بیاید، مشکل به وجود میآورد. هر مسئلهای باید در جای خودش قرار بگیرد و باید دلیل تقدّم و تأخّر مسئلهای بر مسئله دیگر آشکار شود.
تقسیم بندی مباحث کفایه الاصول
با توجّه به شرایط و ویژگیهایی که برای این دستهبندیها وجود دارد، باید در ابتدا مبانی مهمّی که به عنوان مقدّمه عرض کردیم، بیان شود تا بدانیم در خارج داریم چه چیزی را بیان میکنیم.
ما خارج اصول را براساس کفایه مرحوم آیتالله آخوند خراسانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) بیان میکنیم. این که چرا کفایه انتخاب شده و چرا بیشتر اعاظم، مباحث درس خارج اصول را از کفایه بیان میکنند و ما هم که به عنوان شاگرد کوچکشان هستیم، پیروی از اعاظم میکنیم، دلیل خاص دارد و آن این است که مطالب در کفایه تقسیمبندی شده است.
حال این که آیا تقسیمبندی، تقسیمبندی صحیحی است و آیا به تعبیر بعضیها میشد بهتر بیان کرد[4]، بحث دیگری است که عرض خواهیم کرد. ما در ابتدا یک کلیّات میگوییم و بعد به مطالب ورود پیدا میکنیم.
مباحث مرحوم آخوند(اعلی اللّه مقامه الشّریف) به این ترتیب میباشد:
1. آغاز بحث با موضوع علم اصول[5].
2. ورود به تعریف علم اصول - البته باید عرض کنیم که ایشان در خود تعریف هم باز تقسیمبندی دارند که وقتی وارد شدیم، بیان میکنیم -
3. ثواب و عقاب در واجب نفسی و غیری
4. ثمره بحث صحیح و اعم
5. اقسام امر
6. انحلال و عدم انحلال خطابات عامّه
7. نفی شرطیّت علم و قدرت نسبت به تکلیف
8. مراتب حُکم - خود این مراتب حکم هم واقعاً یکی از مباحث بسیار مهم است و باید در آن دقّت کرد، چون ما احکام فعلیّه و انشائیّه داریم که باید در مورد همه اینها بحث شود -
9. بطلان قاعده «الطبیعة توجد بوجود فردٍ ما و لاتنعدم إلاّ بانعدام جمیع الأفراد» - این یکی از قواعد مسلّم نزد فلاسفه است و اصلاً این قاعده، یک قاعده فلسفی است. در جلسه گذشته عرض کردیم که علم اصول به مباحث دیگری به عنوان مقدّمات نیاز دارد که یکی از آنها فلسفه است امّا اجازه دهید نکته دیگری را هم عرض کنم و آن این که در اصول مبانی کلامی و مبانی فلسفه اجتهاد داریم که باید در تمام آنها دقّت کرد -
10. تعلّق احکام به طبایع یا افراد
11. آیا ماهیّت استعمال مجازی در خارج مطلب وجود دارد؟ حقیقت این استعمال مجازی چیست؟
«والسّلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته»
[1] مرد الهی، ابنسینای عزیز(اعلی اللّه مقامه الشّریف) - ایشان مغز متفکّر بودند و هوش سرشاری داشتند. همان موقع مطلب را میگرفتند و حتّی بعد از مدّت کمی، استاد آن مطلب میشدند. ایشان از استثنائیّات تاریخ و مورد عنایت پروردگار عالم بودند - موقعی که در ریاضیّات وارد شدند، نکته خاصّی را بیان کردند، ایشان فرموده بودند: مَثل عدد، مَثل چهار ستون بحث ریاضی است. هر بنایی که ساخته میشود، ستون و پیریزی خاص خود را دارد، پیریزی مباحث در ریاضی هم عدد است.
[2] همانطور که اشاره کردیم، اگر کسی بگوید: چرا اعاظم وقتی در قم مقدّسه خارج اصول بیان میکنند، از مباحث متفاوت شروع میکنند، باید گفت:
اوّلاً شاید قبلاً شروع کرده باشند و این ابتدای بحث آنها نباشد و در حال ادامه هستند.
ثانیاً این دلالت ندارد که آنها مقدّم و مؤخّر بودن را قبول ندارند، بلکه چون میدانند دیگران هم این مطالب را دارند و طلّاب از قبل، درس اصول، یعنی معالم یا اصول فقه آیتالله مظفّر(اعلی اللّه مقامه الشّریف) و فرائدالاصول شیخ انصاری(اعلی اللّه مقامه الشّریف) و ... را خواندهاند و به این مبانی آشنا هستند، از ابتدای بحث شروع نمیکنند.
[3] نکتهای را از بزرگان بیان کنم که نصیحتی از بنده به عنوان یک برادر کوچک به شما بزرگواران است و آن این که یا در مباحث علمی وارد نشوید و یا اگر وارد شدید تا انتها بروید. این که حالا دو سال خارج فقه و اصول بخوانیم و بعد رها کنیم، فایدهای ندارد، باید جامع و فراگیر باشد؛ چون اگر جامع و فراگیر نباشد و علم مورد بحث، قابل تحقیق و درک نباشد، علم درستی نیست و این یک واقعیّت است.
[4] گرچه اگر مرحوم آیتالله آخوند خراسانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) زنده بودند، جواب میفرمودند. عرض کردم نباید بگوییم که نظر فلانی صحیح نیست و احترام را فراموش کنیم. بدانید اگر میخواهید به جایی برسید، دو چیز مهم است: یکی ادب و دیگری اطاعت. اینها استاد ما هستند و انسان باید در مقابل اساتید خود اطاعت و ادب داشته باشد. وقتی ما بر سر سفره کرم اینها مینشینیم، مثلاً در محضر کفایه مینشینیم، دیگر ایشان استاد ما میشود.
[5] البته بعضیها مثل مرحوم آیتالله مظفر(اعلی اللّه مقامه الشّریف) در اوّل اصول فقه خود تعریف علم اصول را بیان کردند. حال به فضل الهی این را که کدام بهتر است، عرض میکنیم.