بسمه تعالی
جلسه بیست و ششم درس خارج اصول(مبحث الفاظ)
موضوع: ردّ اشکالات بر تعریف مشهور(1)
مروری بر اشکال اوّل به تعریف مشهور
عرض شد مرحوم آخوند(اعلی اللّه مقامه الشّریف) در باب تعریف علم اصول، فرمودند: «و یؤیّد ذلک تعریف الأصول، بأنّه العلم بالقواعد الممهّدة لاستنباط الأحکام الشّرعیّة» منتهای امر یک تکمله زدهاند و فرمودهاند: «و إن کان الأولى تعریفه بأنّه صناعة یعرف بها القواعد التی یمکن أن تقع فی طریق استنباط الأحکام» که عرض کردیم این احکام را هم باید احکام شرعیّه بیان میفرمودند. ولی شاید چون در تعریف مشهور، «لاستنباط الأحکام الشّرعیّة» بیان شده، ایشان دیگر شرعیّه را بیان نفرمودند.
آقایان بیان فرمودند: مرحوم آخوند(اعلی اللّه مقامه الشّریف) در حقیقت خواستند با این نوع تعریف بیان کنند: ما تعریف مشهور را قبول نداریم که ما عرض کردیم آن «یؤید ذلک» دلالت بر این دارد که مرحوم آخوند(اعلی اللّه مقامه الشّریف) تعریف را قبول دارند و آنچه بیان کردند، به عنوان تکمله است.
لذا از این حضرات سؤال میکنیم: چرا میگویید مرحوم آخوند(اعلی اللّه مقامه الشّریف) تعریف مشهور را قبول ندارند؟!
این حضرات چندین دلیل را بیان نمودهاند که عمدهاش به علّت بیان «علم به قواعد» است.
عرض شد: علم اصول مگر غیر از علم به قواعد است؟!
میگویند: خیر، ولی وقتی مشهور گفتند علم به قواعد، در حقیقت با آن چیزی که مرحوم آخوند(اعلی اللّه مقامه الشّریف) فرمودند فنّ است، فرق میکند.
این اشکال را جواب دادیم و گفتیم: این اشکال انصافاً مناسب نیست، چون همه جا موضوع دارد و قواعد هم همه جا میتواند موضوعساز باشد و این ارتباطی هم که حضرات بیان کردهاند، ارتباط صحیحی نیست. این مطلبی بود که در جلسه قبل بیان شد.
اشکال دوم به تعریف مشهور
امّا ایراد دومی که به نظر حضرات رسیده، این است که میفرمایند: مشهور گفتهاند این قواعد ممهّده برای استنباط احکام شرعیّه هستند و ظهور ممهّده در فعلیّت است؛ یعنی ما در حال حاضر بتوانیم با آن قواعدی که آماده شده، استنباط کنیم. در حالی که ممکن است بسیاری از این مباحث علم اصول تا زمانهای زیادی برای استنباط احکام، به کار نیایند؛ پس این غلط است! ولی مرحوم آخوند(اعلی اللّه مقامه الشّریف) در تعریف خود فرمودند: در طریق استنباط قرار بگیرد. یعنی شأنیّت برای استنباط داشته باشد. لذا اگر امروز هم با آن استنباط احکام نشود، ولی مهم این است که شأنیّت آن را دارد که در طریق استنباط قرار بگیرد.
این دومین اشکالی است که حضرات بیان کردند و گفتند: تعریف مرحوم آخوند(اعلی اللّه مقامه الشّریف) با تعریف مشهور فرق میکند که من واقعاً از آن تعجّب میکنم[1].
ما در جواب میگوییم: اصلاً چه کسی گفته وقتی همه قوانین دور هم جمع شد، باید بلافاصله از آنها استفاده کرد؟! خیلی از قواعد نحو هست که شاید موقع صحبت اصلاً از آنها استفاده نکنید؛ چون نیاز نشده و موقعی که نیاز میشود، به آنها عمل میکنید. تعریف مرحوم آخوند(اعلی اللّه مقامه الشّریف) هم همین است، ایشان میخواهند بگویند کلام مشهور یعنی هر موقع نیاز شد، از آن استفاده میکنیم.
امّا اینها میگویند: در تعریف مرحوم آخوند(اعلی اللّه مقامه الشّریف) آمده که در طریق استنباط قرار بگیرد.
من میخواهم همین را عرض کنم که در طریق استنباط قرار بگیرد؛ یعنی قواعدی که شما جمع کردید، هر موقع در طریق استنباط قرار گرفت، عمل میکند. پس این هیچ مخالفتی با فرمایش مشهور ندارد. بلکه همانطور که عرض کردم تکمله و شرح فرمایش مشهور است، نه مخالف فرمایش مشهور[2].
اشکال سوم به تعریف مشهور
امّا آقایان میگویند: ما دلیل سومی هم داریم که تعریف مرحوم آخوند(اعلی اللّه مقامه الشّریف) با تعریف مشهور فرق میکند.
میفرمایند: مشهور بیان کردند با آن قواعدی که ممهّده هست، استنباط احکام شرعیّه شود، «لاستنباط الاحکام الشّرعیّة». همین که شما قید شرعیّه را آوردید، باعث میشود مباحثی مثل حجّیت ظنّ بنا بر حکومت و همچنین اصول عملیّه در شبهات حکمیّه که از مباحث علم اصول هست، از علم اصول خارج شود!
آیا واقعاً اینگونه است؟! آیا مبحثی مثل حجّیت ظنّ این نیست که ما را از مطلبی که در آن بلاتکلیف ماندیم، رهایی ببخشد که نهایتاً بتوانیم فعل خود را انجام دهیم و از لحاظ شرعی خیالمان راحت باشد؟! اصلاً احکام شرعی میخواهد چه چیزی را به ما بگوید؟! آیا آن مسائلی که شارع مقدّس مستقیم بیان نفرموده و شما براساس چیزهای دیگری این را بهدست آوردید، جزء احکام شرعی محسوب نمیشود؟! اگر اینگونه باشد، هر فتوایی که حضرات مراجع و مجتهدین میدهند، همه اشتباه است! اصلاً آیا این حضرات که خود فتوا میدهند، التفاط به این مطلب نداشتند که احکام شرعیّه بیان کردند؟!
اگر خاطر شریفتان باشد، در جلسه گذشته عرض کردم که در این تعریف مرحوم آخوند(اعلی اللّه مقامه الشّریف) که فرمودند: «و إن کان الاولی تعریفه بانّه صناعه یُعرفُ بها القواعدِ الّتی یُمکنُ أن تقع فی طریقِ استنباطِ الاحکام»، خوب است یک شرعیّه هم باشد. امّا آقایان به همین خاطر که ایشان لفظ شرعیّه را بیان نکردند - که همانطور که عرض کردم یا غفلت شده و یا چون دیدند در تعریف مشهور بیان شده، تکرار نکردند - میگویند: منظور مرحوم آخوند(اعلی اللّه مقامه الشّریف) احکام شرعیّه نبوده و تعریف ایشان با تعریف مشهور فرق میکند.
آیا میرزای قمی، مرحوم شیخ انصاری(اعلی اللّه مقامهما الشّریف) و ... که جزء مشهور هستند، فتوا دادهاند یا خیر؟! آیا اینها مرجع بودهاند یا خیر؟ آیا تمام این فتاوایی که دادند، فقط براساس همان احکام شرعیّهای است که شارع مقدّس بیان فرموده یا بعضی از آنها هم مباحث ظنّی بوده که با استدلالها بهدست آوردند؟ آیا آنها التفاط به این مطلب نداشتند؟! پس اینها واقعاً دلیل نیست و بازی کردن با الفاظ است.
لذا باید گفت: آقایان منظور مرحوم آخوند(اعلی اللّه مقامه الشّریف) را متوجّه نشدند؛ چون ایشان شرح زدند و با بیان أولی، تعریف مشهور را شرح دادند، نه این که آن را رد کنند و تعریفی مجزّا بیان کنند. حضرت امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) هم همین فرمایش را قبول دارند و در این مطلب دقیق بودند.
إنشاءالله در جلسه آینده این مبحث را بیشتر توضیح خواهیم داد.
«و صلّی اللّه علی سیّدنا محمّد و آله الاطهار الابرار»
[1] من در جلسه گذشته عرض کردم که مرحوم آخوند(اعلی اللّه مقامه الشّریف) به این خاطر این تکمله را زدهاند و گفتهاند: «أن تقع فی طریق استنباط الاحکام او الَّتی ینتهی الیها فی مقام العمل»، تا این مقام عمل را مدّنظر بگیریم.
این آقایان، فرمایش ایشان را اشتباه فهمیدند. اصلاً مشهور هم این را نگفتند که بگوییم فرمایش ایشان با فرمایش مشهور فرق میکند. عرض کردم با توجّه به این که مرحوم آخوند(اعلی اللّه مقامه الشّریف) بیان فرمودند: «و یؤید ذلک تعریف الاصول»؛ یعنی خودشان از این عنوان تأییدیّه گرفتند که علم اصول این است: «بانّه العلم بالقواعد الممهده لاستنباط الاحکام الشّرعیّة». منتها این که در ادامه بیان فرمودند: «و إن کان الاولی»، از این باب نیست که بگویند: تعریف مشهور غلط است، بلکه ایشان میفرمایند: سزاوار این است که اینگونه بگوییم و یک مقدار توضیح بدهیم که «بأنه صناعة یعرف بها القواعد» که این قواعد چیست؟ «قواعد التی یمکن أن تقع فی طریق استنباط الاحکام».
آقایان میفرمایند: چون گفتند «یمکن فی طریق استنباط الاحکام» در حقیقت ایراد به مشهور است امّا در حقیقت مرحوم آخوند(اعلی اللّه مقامه الشّریف) دارند تعریف مشهور را توضیح میدهند که آن موقعی که در طریق استنباط قرار گرفت، از آن استفاده میکنیم. پس فرمایش ایشان، نه تنها مخالف فرمایش مشهور نیست، بلکه توضیح فرمایش مشهور است و اینگونه نیست که تعریف مشهور را رد کنند.
[2] البته بنده معتقد به این هستم که این حضرات وقتی تعریف علم اصول را بیان کردند، خودشان میدانستند امّا به صورت خلاصه بیان کردند؛ چون همیشه بناست تعریف، کوتاه و موجز باشد.
شاید بعضی بگویند: تعریف باید مانع اغیار باشد، مانع اغیار یعنی اگر چیزی خلاف علم اصول است، به آن ورود پیدا نکند امّا آقایان طور دیگری بیان کردند، میگویند: شما با این تعریف در حقیقت اجازه ورود مسائلی که بعداً میتواند وارد علم اصول بشود را نمیدهید، در صورتی که این غلط است. مانع اغیار یعنی مانع از ورود آنچه خلاف علم اصول است، میشود؛ یعنی سبب میشود مثلاً آن چیزهایی که مربوط به فلسفه، کلام و ... است، به علم اصول ورود پیدا نکند.
لذا این مطلب بدین معنا نیست که اگر در آینده یک قاعده بهدست بیاورید که مربوط به اصول باشد - عرض کردیم قاعده چگونه به وجود میآید و آن این که شما در فقه، مطلبی داشته باشید که بتوانید بر روی آن پیاده کنید و به تعبیر دیگر مصداق آن را داشته باشید - ولی چون شما قبلاً بیان کردید آن قواعد ممهّده است، دیگر این قاعده جدید را که میدانید یک قاعده اصولی هم هست، نتوانید وارد علم اصول کنید. اگر اینطور باشد، پس چرا علم اصول این همه گسترش پیدا کرد؟! درب علم اصول باید همان اوایل بسته میشد و دیگر اجازه نمیداد هیچ قواعدی وارد شود.
پس مانع اغیار یعنی آن چیزی که خلاف علم اصول است، نه آن چیزی که با علم اصول مرتبط است. آقایان این مطلب را اشتباه گرفتهاند - تأمّل بفرمایید، این نکته مهمّی است -