بسمه تعالی
جلسه سی و دوم درس خارج اصول(مبحث الفاظ)
موضوع: ردّ اشکالات بر تعریف مرحوم آخوند(ره)(4)
اشکالی براساس تفکیک دوخصوصیّت از تعریف مرحوم آخوند(اعلی اللّه مقامه الشّریف)
اشکالدیگری که آقایان بر تعریف مرحوم آخوند (اعلی اللّه مقامه الشّریف) بیان میفرمایند، این است که به ایشان میگویند:شما از یک طرف مسئله خبر واحد را از اهمّ مسائل اصول قرار دادید و از طرفی هممعتقدید که نقش بزرگ شارع مقدّس در ارتباط با خبر واحد، جعل حجّیت است و حجّیت رابه معنای منجّزیت و معذّریت دانستهاید، نه به معنای انشاء حکم مماثل و مطابق باآن مؤدّای اماره گرفتن.
حالا ازمرحوم آخوند (اعلی اللّه مقامه الشّریف) سؤال میکنند: مسئله خبر واحد در کدام یک از آندو خصوصیّتی است که درباره علم اصول مطرح کردید؟ منظورشان این است که آیا مسئلهخبر واحد در «التی یمکن أن تقع فی طریق استنباط الأحکام» است یا در حقیقتمنجّزیت و معذّریت است؟
جواب مااین است: تفکیکی که شما قائلید و میگویید: «فی طریق استنباط» با منجزیّتمتفاوت است، از ریشه خراب است! اصلاً ما به تفکیک قائل نیستیم. آیا خود منجزیّت یکنوع استنباط حکم برای فقیه هست یا خیر؟ استنباط حکم است؛ شما به رسائل آن شیخ اعظمبزرگوار، مرحوم انصاری (اعلی اللّه مقامه الشّریف) و هر کتاب اصولی نگاه کنید، همین است که درنهایت ما را به طریق استنباط میرساند. پس تفکیک کردنش اصلاً از ریشه غلط است.
منتهانکتهای که این آقایان میخواستند بگویند و اشتباه کردند، این است: منجزیّت بیانکردن، در حقیقت صورت مخالفت با امر واقع است. ما میگوییم: کسی بیان نکرده مخالفتندارد. ضمن این که امر واقع، ملاک شارع نیست. ملاک شارع این است که تکلیف مکلّف راروشن کند.
اگر بخواهیمطبق امر واقع، حکم بگیریم، خیلی از مسائل اصول باید کنار زده شود و به هیچ عنواندر مطالب فقه کارایی ندارند. لذا مطابق با امر واقع بودن برای ما ملاک نیست. مافقط میخواهیم تکلیف مکلّف را مشخّص کنیم و او را از بلاتکلیفی در بیاوریم - همانجوابی که به اشکالات قبل دادیم -
یک سؤالمیکنم: اگر مجتهدی فتوا داد و بعد از چند سال - تازه نه فردای قیامت که بگوییممطابق با واقع نبود - فتوا را عوض کرد، آیا این چند سالی که خودش و مقلّدینش به آنفتوا عمل میکردند، باید تکالیفشان را اعاده کنند؟ خیر. اگر هم بگویند: آن موقعمطابق با امر واقع نبود و الآن فهمیده امر واقع چیست، میگوییم: اشکال ندارد، ملاکاین است که مکلّف، آن تکلیف شرعی خودش را که این مجتهد به واسطه استنباط احکام بهدست آورده، انجام دهد که او هم انجام داده است. لذا شارع مقدّس هم نمیگوید: اعادهکن.
لذا مامیگوییم: اصلاً تفکیک کردن اینها به عنوان نتیجه غلط است. البته اصل هر کدامبالاخره قابل تفکیک است، مثلاً استصحاب یک بحث است، برائت یک بحث است و ...، امّانتیجه این است که نهایتاً استصحاب و برائت و ... ما را به این میرساند که تکلیفمکلّف را معلوم میکند و این ملاک ماست، نه آن چیزی که حضرات بیان میکنند.
لذااشتباهی که اینها کردند، همین است که میگویند: بدیهی است که به فرموده مرحومآخوند (اعلی اللّه مقامه الشّریف) نمیتوانیم بگوییم مسئله خبر واحد داخل درخصوصیّت اوّل یعنی «التی یمکن أن تقع فی طریق استنباط» است؛ چون اگر زرارهروایتی بر وجوب نمازجمعه نقل کرد، نمیتوانیم بگوییم این خبر واحد در طریق استنباطقرار گرفته؛ چون با روایت زراره چنین استنباطی نشده و معنای حجّیت قول زراره بهفرموده مرحوم آخوند (اعلی اللّه مقامه الشّریف) ، منجّزیت و معذّریت است.
میگوییم:مگر منجّزیت و معذّریت چه اشکالی دارد؟! مرحوم آخوند (اعلیاللّه مقامه الشّریف) که نفرمودند:اگر گفتیم منجّزیت و معذّریت، یعنی «فی طریق استنباط» نیست. شما خودتانفرمایشات مرحوم آخوند (اعلی اللّه مقامه الشّریف) را تفکیک میکنید.
اینحضرات در حقیقت میخواهند بیان کنند ما مطلبی پیدا نکردیم که وجوب بر نمازجمعه رااز آن طریق بگیریم؛ از آن طرف هم قول ایشان را که قول معصوم (علیهالصّلوة و السّلام) هست،زیر پا گذاشتیم. پس نتیجه این هست که فرمایش مرحوم آخوند (اعلیاللّه مقامه الشّریف) که میفرمایند:«فی طریق استنباط الاحکام» هم غلط است.
یک عدّهاز آن طرف افتادند و یک عدّه هم از این طرف، یک عدّه گفتند: چون مرحوم آخوند (اعلیاللّه مقامه الشّریف) فرمودند: «استنباط الاحکام» و شرعی نگفتند، جامعتر و کاملتر بود و بهمشهور ایراد گرفتند. یک عدّه هم به مرحوم آخوند (اعلیاللّه مقامه الشّریف) اشکالگرفتند و گفتند: شما وقتی گفتید: «فی طریق استنباط الاحکام» و شرعی رانگفتید، اینجا مسئله نمازجمعه که زراره بیان کرد، زیر سؤال میرود. یعنی دو قولمخالف با هم بیان کردند. در حالی که من همان اوّل عرض کردم که شما خودتان یک شرعیاضافه کنید، اینجا شاید غفلتاً از قلم افتاده باشد.
إنشاءاللهدر جلسات بعد، تعاریف بعضی از اعاظم دیگر را عرض میکنیم و بعد تعریف حضرت امام (اعلیاللّه مقامه الشّریف) را بیانمیکنیم و آن تعریفی را هم که خودمان در ابتدا عرض کردیم، بیان میکنیم و نهایتاًجمعبندی میکنیم تا إنشاءالله به اصل بحث ورود پیدا کنیم.
«و صلّی اللّه علی سیّدنامحمّد و آله الأطهار الأبرار»