بسمه تعالی
جلسه سی و ششم درس خارج اصول(مبحث الفاظ)
موضوع: بررسی تعاریف دیگر اعاظم(4)
مروری بر مطالب گذشته
عرض شد مرحوم آیتالله العظمی آقا ضیاء(اعلی اللّه مقامه الشّریف) تعریفی از علم اصول را بیان فرمودند که طبق فرمایش ایشان قواعد اصولی باید خصوصیّات زیر را داشته باشند:
1. راه برای تشخیص حکم باز میکنند.
2. وظیفه عملی مکلّف را مشخّص میکنند.
3. کیفیّت تعلق حکم به موضوع را مشخّص میکنند.
بیان شد دو خصوصیّت اوّل، یکی است. یعنی وقتی راه برای تشخیص حکم باز شد، صددرصد دیگر وظیفه عملی مکلّف را مشخّص میکند و اینگونه نیست که راه برای تشخیص حکم باز شود امّا بحث وظیفه عملی مکلّف را مشخّص نکند. حداقل ما در بحث اصول میدانیم که آن چه که عامل میشود برای تشخیص حکم، دلالت بر این دارد که میخواهد وظیفه عملی مکلّف را مشخّص کند؛ همانطور که اصلاً مبنای خود فقه هم بر این هست.
امّا باز بیان میشود: دو خصوصیّت اوّل همان مطلبی است که مرحوم آخوند(اعلی اللّه مقامه الشّریف) در رابطه با علم اصول بیان فرمودند. با این تفاوت که مرحوم آیتالله العظمی آقا ضیاء(اعلی اللّه مقامه الشّریف) در ارتباط با خصوصیّت اوّل، کلمه استنباط را از تعریف مرحوم آخوند(اعلی اللّه مقامه الشّریف) حذف کردند و خصوصیّت سومی را که همان کیفیّت تعلّق حکم به موضوع باشد، اضافه کردند.
عرض کردیم اینجا همان مغالطهای است که بعضیها میکنند و به اشتباه میافتند و در حقیقت از این لفظ استنباط، در اینجا هم میشود بهرهبرداری کرد[1].
امّا آنچه ملاک است، بحث کیفیّت تعلّق حکم به موضوع است. خود مرحوم آقا ضیاء(اعلی اللّه مقامه الشّریف) میفرمایند: مباحثی چون عام وخاص و مطلق و مقیّد که در علم اصول راجع به آنها بحث میشود، نه خودشان در تشخیص حکم نقش دارند و نه وظیفه عملی مکلّف را مشخّص میکنند، بلکه کیفیّت تعلّق حکم به موضوع را مشخّص میکنند که مثلاً آیا این حکم به نحو عموم است یا خصوص؟ به نحو اطلاق است یا تقیّد؟
فرمایش مرحوم آقا ضیاء(اعلی اللّه مقامه الشّریف) تا اینجا درست است و همه هم همین را بیان میکنند. منتها اشکالی که به مرحوم آقا ضیاء(اعلی اللّه مقامه الشّریف) گرفته میشود، در ادامه تعریفشان است.
ایشان در ادامه میفرمایند: امّا مباحث مربوط به مشتق که خارج از علم اصول است و یک بحث لغوی محض است؛ نه راه تشخیص حکم را باز میکند و نه وظیفه عملی مکلّف را معلوم میکند و نه کیفیّت تعلّق حکم به موضوع را مشخّص میکند[2]. بلکه مشتق مثل سایر عناوینی است که موضوع حکم قرار میگیرد؛ و برای پی بردن به معنای آن باید به لغت مراجعه کنیم. یعنی همانطور که در معنای کلمه «صعید» و امثال آن به لغت مراجعه میکنیم، باید در مورد مشتق هم به لغت مراجعه کنیم و ببینیم آیا مشتق از نظر لغت، متلبّس به مبدأ حقیقت است ویا آن چیزی را که ما میخواهیم از بین ببریم، مقتضی مجاز است یا در هر دو حقیقت است؟ که آن را از طریق لغت میشود دید. لذا جالب این است که میفرمایند فقط از طریق لغت.
حضرت امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) جواب خوبی میدهند، میفرمایند: اگر اینگونه باشد، ما همه چیز را از دیدگاه لغت نگاه میکنیم - همان مطلبی که ما قبلاً عرض کردیم – که آن اصل کیفیّت تعلّق حکم به موضوع را از بین میبرد.
میفرمایند: مباحث عام و خاص و مطلق و مقیّد، ارتباط با خود حکم دارند، به همین جهت در علم اصول از آنها بحث میشود.
سؤال این است که چه کسی میگوید: از مطالب دیگر در علم اصول بحث نمیشود؟! ایشان هم مبتلای به همان اشتباه بزرگان شدند. من این اشکالاتی را که به مرحوم آقا ضیاء(اعلی اللّه مقامه الشّریف) گرفتند، عرض میکنم. بعضی از این اشکالات بالجد بر ایشان وارد است و بعضی وارد نیست. اشکال امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) بالجد وارد است. یعنی ایشان اشکال صحیحی گرفتند و بنده هم به این اشکالی که حضرت امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) گرفتند، قائلم به جز در یک قسمت و آن این که امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) هم در آن دو قسم اوّل از تعریف ایشان، بیان فرمودند: ایشان کلمه استنباط را بیان کردند، در حالی که مرحوم آخوند(اعلی اللّه مقامه الشّریف) بیان کردند. امّا من عرض کردم: اینجا کلمه استنباط ملاک نیست، بلکه محتوا ملاک است.
اشکال اوّل به تعریف آیت الله عراقی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)
حالا اشکالات را بیان میکنیم. در یک اشکال میفرمایند: آن اشکالی که آیتالله العظمی سیّد ابوالحسن اصفهانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن مرجع عظیمالشّأن بر مرحوم آخوند(اعلی اللّه مقامه الشّریف) گرفتند، بر همین قضیّه نیز وارد است.