بسمه تعالی
دویست و چهاردهمین جلسه درس اخلاق حضرت آیت الله قرهی(مدّ ظلّه العالی)
با موضوع: ریا
(درمان وسوسه، پناه بردن به پروردگار عالم است)
چهارشنبه 24 خرداد، در محل مهدیه القائم المنتظر(عج) برگزار شد.
در مرقومه ذیل مشروح بیانات نورانی معظّمٌ له، برای علاقمندان به رشته تحریر در آمده است:
وسوسه ریا
آنچه که انبیاء عظام، اولیاء و خصّیصین حضرت حقّ، تبیین فرمودهاند، این است که عمل انسان یک طرف امّا حفظ عمل، سنگینتر و سختتر است.
یعنی عمل، ولو عمل صالح باشد - که طبعاً عمل صالح حتماً نکاتی را دارد و عباد صالحین پروردگار عالم، آن بندگانی هستند که در عملشان، خدشه و خدعهای نیست که فرمودند: خدعه، یعنی عمل برای غیر خدا؛ یعنی ریا - امّا مهمتر از این عمل، حفظ عمل است.
در باب وسواس شیطان لعین و رجیم بیان شده است که او هر کسی را به نوعی وسوسه میکند؛ یک نوع از وسوسه شیطان این است که سبب میشود انسان، عملش را باطل کند؛ آن هم به این که یا به آن عمل فخر کند و یا این که از ترس ریا، آن عمل را رها کند.
لذا ضایع شدن و حفظ ننمودن عمل این است که عمل را به واسطه ترس از ریا رها کند.
گرچه در این جلساتی که راجع به ریا سخن گفتیم، عرض کردیم ریا مبحث سنگینی دارد و روایات دردناکی در مورد آن بیان شده است. گفتیم: حتّی موی قاری قرآن و آن که عمل را انجام داده، میگیرند و به سمت جهنّم میکشند و ... یا در روایت دیگری که بسیار عجیب و بسیار بسیار دردناک بود، تبیین کردیم که حتّی اهل نار هم به واسطه ریای ریاکاران ضجّه میزنند. امّا با این حال باید گفت: یکی از وسوسههای شیطان همین است که به واسطه ترس از ریا، عمل ترک شود.
اگر آن کد اصلی را که عرض کردیم، در دستمان باشد و بدانیم که اگر عمل جدّی برای خداست، عالم و آدم بدانند برای انسان فرق نمیکند و اگر أحدی هم مطّلع نشود، باز هم برای انسان فرق نمیکند. اگر انسان به این کد عمل کرد، دچار وسواس شیطان لعین نمیگردد.
لذا در جلسه گذشته عرض کردیم گاه وسوسه شیطان این است که انسان را از عمل باز بدارد. وجود مقدّس مولیالموالی؛ امیر بیان، اسدالله الغالب، علیّبنابیطالب(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: «قُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی اللّه علیه و آله و سلّم) الرَّجُلُ مِنَّا یَصُومُ وَ یُصَلِّی فَیَأْتِیهِ الشَّیْطَانُ فَیَقُولُ إِنَّکَ مُرَاءٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی اللّه علیه و آله و سلّم) فَلْیَقُلْ أَحَدُکُمْ عِنْدَ ذَلِکَ أَعُوذُ بِکَ أَنْ أُشْرِکَ بِکَ شَیْئاً وَ أَنَا أَعْلَمُ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِمَا لَا أَعْلَم»[1] - که حضرت در این روایت شریفه هم نسخهای را تبیین میفرمایند که انسان به این نسخه عمل کند، هم این که بیان میفرمایند علّت العلل درد وسواس انسان و این که یک عدّه وسواس پیدا میکنند، چیست -
مولیالموالی(صلوات اللّه و سلامه علیه) میفرمایند: به حبیب خدا، محمّد مصطفی(صلی اللّه علیه و آله و سلّم) عرض کردیم: یا رسول الله! گاه کسی در حال صیام است و در همان حال نماز میخواند، «فَیَأْتِیهِ الشَّیْطَانُ» شیطان به سراغش میآید، یعنی وسوسهاش میکند و به او میگوید: «إِنَّکَ مُرَاءٍ» تو اهل ریایی!
شیطان، این ملعون رجیم وسوسه میکند و مثلاً میگوید: این روزههای دوشنبه و پنجشنبه یعنی چه؟! این روزههای رجبیّه یعنی چه؟! این اعتکاف یعنی چه؟! تو میخواهی به مردم خودنمایی کنی.
شیطان وقتی میبیند کسی جدّی به عمل روی آورده است و دست از عمل برای پروردگار عالم نمیکشد، به خصوص یک جوان عزیزی است که به جای خدای ناکرده جواب مثبت دادن به نفس امّاره، برعکس اهل عبادت، اهل دعا، اهل اعتکاف، اهل شبخیزی، اهل مناجات و ... شده است؛ او را با وسوسه ریا از آن عمل بازمیدارد.
صورت زخمی بنده!
البته صددرصد قبلش هزار حیله به کار میبرد که او را در این وادی نبیند و این نکته بسیار مهمی است که اوّل حیلههایش را به کار برده است.
آیتالله قاضی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) به نقل از استادشان، ملّاحسینقلی همدانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن عارف عظیمالشّأن، یک نکته بسیار زیبا و عالی را در این زمینه بیان میفرمایند. ایشان میفرمایند: اگر دیدید جوانی در حال عبادت هست، او را به آن عبادت تشویق و ترغیب کنید، دلیلش این است که قبل از ورود او به عبادت؛ به قدری شیطان او را فریب داده و حیله به کار برده، ولی حیله او کارساز نشده است.
یعنی به یک تعبیر دیگر این جوان توانسته آن دامهایی را که شیطان سر راه او قرار داده، یک یک از جلوی پای خودش بردارد و از آن چالهها به سلامت عبور کند و حالا به عبادت ورود پیدا کرده است.
یعنی اینطور نیست که من و شما فکر کنیم همین که اراده کردیم دیگر بنده خدا شویم و پروردگار عالم را عبادت کنیم؛ آن ملعون ما را راحت میگذارد و بنده میشویم - توجّه! توجّه! به این نکته خوب دقّت کنید - او به عزّت پروردگار عالم قسم خورده است که همه را به اغوا میکشد، «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعین»[2]. وقتی کسی قسم میخورد، باید در آن دقّت کرد، حال وقتی ابلیس، آن شیطان لعین و رجیم، قسم خورده، پس اینطور نیست که من و شما فکر کنیم راحت میتوانیم از حیلهها و مکرهای او جان سالم به در ببریم.
آیتالله العظمی مرعشی نجفی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، استاد عظیمالشّأنمان میفرمودند: آقا میرزا جواد آقای ملکی تبریزی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) به نکته مهمّی اشاره میکردند، ایشان میفرمودند: بعضی از مواقع، من بعضی از اهل بندگی را میبینم که صورت آنها زخمی است که آن هم به واسطه چنگ آن ملعون بود، برای این که نگذارد آنها اهل عبادت شوند، امّا وقتی به عبادت نزدیک میشوند، بلافاصله صورتشان مرمّت مییابد و چنان نورانی میشود که ضجّههای شیطان شنیده میشود!
شیطان این است. اینطور نیست که ما بتوانیم راحت عبادت کنیم، او وقتی ببیند فردی مصرّ است که بنده خدا باشد، طبعاً نوع دیگری وارد میشود و آن نوع دیگر این است که او را با نام ریا فریب میدهد. شیطان به سوی او که اهل صیام، اهل صلاه و اهل قیام در دل شب است، میآید و به او میگوید: «إِنَّکَ مُرَاءٍ». چون دید نمیتواند مانع عبادت او شود و او از این تمام سدها گذشت، حالا فریبی که میخواهد به او بدهد، این است: تو اهل ریایی. اگر اهل ریا نبودی، زودتر از همه در خانه خدا نمیآمدی؛ اگر اهل ریا نبودی، ذکر نمیگفتی؛ اگر اهل ریا نبودی، روزه نمیگرفتی، حالا که روزه گرفتی به نماز جماعت نرو تا کسی نفهمد تو اهل روزهای.
لذا شیطان اینگونه فریب میدهد تا ثواب نماز جماعت را از انسان بگیرد، میگوید: تو روزهای، اگر به مسجد بروی، چون بالاخره میخواهی به یک آب یا خرمایی افطار کنی، بقیّه میفهمند؛ یا این که یک کسی قبل از اذان مغرب به تو تعارف میزند، نمیتوانی بخوری، میفهمند تو اهل صیام در ماه رجب المرّجب هستی؛ لذا ریا میکنی! این کار را نکن، نمیخواهد به مسجد بروی!
یا مثلاً عرض کردیم کسی عادت دارد که اهل شبخیزی و تهجّد باشد، حالا با رفقایش در سفر است یا مهمان کسی است و میخواهد بلند شود، شیطان میگوید: کجا؟! برای چه میخواهی بلند شوی؟! اگر بخواهی برق را روشن کنی، مردم را اذیّت کردی؛ اگر در تاریکی راه بروی، پایت به جایی میخورد، صدایی ایجاد میکند، بقیّه میفهمند، بخواب، خدا که میداند تو همیشه در دل شب قیام میکنی، امشب نمیخواهد اهل نماز باشی، اگر امشب قیام کنی، ریاست! ببینید این ملعون چقدر مکّار است و چقدر زیبا فریب میدهد!
نسخه پیامبر اکرم(صلی اللّه علیه و آله و سلّم) در درمان وسوسه
عرض کردم در آن روایت شریف بیان شده که مولیالموالی(صلوات اللّه و سلامه علیه) میفرمایند: یا رسول الله! یک کسی اهل صیام است و در آن حال اهل قیام هم هست و نماز میخواند، شیطان سراغش میآید و به او میگوید: تو اهل ریایی، نباید این کار را میکردی.
پیامبر(صلی اللّه علیه و آله و سلّم) میفرمایند: اگر یکی از شما این وسوسه برایش بهوجود آمد، - معلوم است این، وسوسه است «الوسوسة فی الرّیاء»، اصلاً این روایات در ذیل وسوسه در باب ریاست - در این حال این طور عمل کند، بگوید: خدایا! به تو پناه میبرم.
لذا درمان وسوسه، پناه بردن به پروردگار عالم است. به همین خاطر است که حضرت میفرمایند: در چنین حالتی بگوید: «أَعُوذُ بِکَ أَنْ أُشْرِکَ بِکَ شَیْئاً وَ أَنَا أَعْلَمُ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِمَا لَا أَعْلَم» خدایا! پناه میبرم به تو از این که در این عملم برای تو، کسی و شیئی را شریک قرار بدهم - فارسی هم میتوانید بگویید - بگو: خدایا! به تو پناه میبرم که دانسته چیزی را شریک تو قرار بدهم «وَ أَنَا أَعْلَمُ» و یا ندانسته «وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِمَا لَا أَعْلَم»، یعنی از این که دچار ریای خفی (ریایی که معلوم نیست) شوم، به تو پناه میبرم.
ما در باب ریا نکات عجیبی را حسب فرمایشات حضرات معصومین(صلوات اللّه و سلامه علیهم اجمعین) ، بزرگان، اعاظم دین، اولیاء، خصّیصین حضرت حقّ، متّقین و آنها که متّصلند عرض کردیم که آنقدر ریا ظریف است که گاه انسان ندانسته مبتلای به عمل ریا میشود و این خیلی دردناک است. پس بشر باید بگردد به دنبال آن عملی که فقط برای خدا «خالصاً لوجه اللّه» باشد که فقط آن عمل است که ارزش دارد.
ابوالعرفا، آیتالله العظمی ادیب(اعلی اللّه مقامه الشّریف) میفرمودند: عیار اعمال ما نسبت به آن عملی است که انسان فقط برای خدا انجام میدهد. لذا اعمال ما نسبی است، یک عمل صددرصد خالص است امّا شاید در یک عمل دیگر اینقدر خالص نبوده باشد. پس شاید عملی هم باشد که انسان آن را خالصِ خالص انجام داده امّا خودش هم نفهمیده که یک جاهایی ریا کرده است. لذا این جاست که باید استغفار کند، «وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِمَا لَا أَعْلَم».
دو وقت مهم در طول روز برای پناه بردن به خدا از وسواس شیطان
حضرت به ما راه را یاد میدهد که اگر میخواهی وسوسه شیطان بر تو فائق نشود، اوّل به ذات احدیّت پناه ببر. لذا بیهوده نیست که اولیاء توصیه میکنند و میگویند: این دو وقت طلوع آفتاب و غروب آفتاب را محافظت کنید. آنقدر این دو وقت مهم است که حضرت باقرالعلوم، امام محمّد باقر(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: اگر کودکانتان هنگام غروب، بازی میکنند، آنها را از بازی بازبدارید و نگذارید بازی کنند! یعنی او را در هنگام غروب به محل عبادت، به مسجد و یک فضای معنوی بیاورید. چرا؟! مگر چه خبر است؟! کودک که نمیفهمد!
فرمودند: برای این که اگر شیطان ملعون، در زمان طلوع آفتاب مغلوب شد و بر انسان چیره نشد، انسان در آن روز تا غروب در امان است - این حرف، حرف معصوم و باقرالعلوم(صلوات اللّه و سلامه علیه) است - و اگر غروب کسی در زیر سایه رحمت ذوالجلال و الاکرام و به یاد حضرت حقّ بود و به ذات احدیّت پناه برد، طبعاً در شب هم در امان است. دیگر کاری از نفس امّاره بر نمیآید، دیگر شیطان وسوسه نمیکند و اصلاً قادر به وسوسه نیست.
لذا آن مخلص عظیمالشّأن، مخلِص مخلَص، حضرت حاج شیخ عباس قمی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن محدّث کبیر در مفاتیح در دعای طلوع آفتاب و غروب آفتاب هم آوردند که انسان در این دو وقت ده مرتبه بگوید: «أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ وَ أَعُوذُ باللّه أَنْ یَحْضُرُونِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیم» و مداومت به این مطلب داشته باشد که او را اوج میدهد و خیلی عجیب است.
حضرت آیت الله سلطان العارفین، سلطان آبادی بزرگ(اعلی اللّه مقامه الشّریف) - آن غیبگوی بزرگ، آن که نامه در بسته را میخواندند و حتّی ندیده میگفتند: کجایش خط خوردگی دارد - آن مرد عظیمالشّأن جمال بعضیها را که میدیدند، میگفتند: اینها موفّق هستند و بعد میفرمودند: یک علّت این است که اینها در وقت طلوع و غروب آفتاب مواظب خود هستند.
لذا اگر کسی بخواهد از وسوسه شیطان که به او بگوید: تو اهل ریا هستی، در امان باشد؛ باید به خدا پناه ببرد. سرّ این وسوسه شیطان را هم طبق فرمایش بزرگان عرض کردم، این سرّ را به عنوان کد در ذهنمان بسپاریم، سرّش این است که اگر کسی در عبادت بود، معلوم میشود دامهای زیادی را پشت سر گذاشته، چون شیطان آنقدر دام میگذارد که کسی به نماز نزدیک نشود و اهل عبادت و بندگی نشود. لذا وقتی دید او همه این دامها را طی کرد، درید، رفت و دیگر بنده خدا شد، حالا این «الْوَسْواسِ الْخَنَّاس»[3] از همین راه عبادت وارد میشود.
لذا در این روایت شریف هم که عرض کردیم، آمده بود که شیطان به کسی که اهل نماز و روزه است، میگوید: تو اهل ریایی و اینچنین او را وسوسه میکند که حضرت نیز فرمودند: در چنین حالی بگویید: ای خدا! به تو پناه میبرم. پس عزیزان! سعی کنیم همیشه این «اعوذ باللّه» را بگوییم و همیشه به خدا پناه ببریم، نه تنها طلوع و غروب آفتاب.
رمز موفّقیّت اولیاء خدا
یک نکته بسیار مهم و کلید واژهای را به شما بدهم که بسیار عالی است. آقا میرزا جواد آقای ملکی تبریزی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن عارف عظیمالشّأن میفرمایند: رمز موفّقیّت اولیاء خدا این است که هم در درون و هم با لسان، دائم پناه به خدا میبرند؛ یعنی هم در درونشان و هم در لسانشان دائم این ذکر را میگویند: «أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ وَ أَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَنْ یَحْضُرُونِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیم». جدّی هم همین است، اگر شیاطین حاضر نشوند، انسان در امان است امّا اگر شیاطین حاضر شوند، آن هم با همزات - که عرض کردیم مثل ابر بیصدا در ذهن ما حرکت میکنند - باید پناه ببریم.
مردان خدا یکی از ذکرهای دائمیشان، چه در قلبشان و چه در لسانشان، همین ذکر پناه به خدا است. تمرین کنیم، عادت کنیم، ببینیم چه میشود! خدا گواه است، اگر کسی یک سال موفّق به این امر بشود، بیمه میشود، آن هم چه بیمهای البته آن ملعون نمیگذارد و اجازه نمیدهد امّا اگر موفّق شدیم یک سال این کار را انجام بدهیم، ثمراتش را میبینیم، غوغا میشود.
وقتی به خدا پناه بردی و خدا هم بندهاش را پناه داد، معلوم است دیگر آن ملعون نمیتواند نزدیک شود. اگر انسان به پروردگار عالم پناه ببرد، نه تنها دیگر کاری از شیطان بر نمیآید، بلکه چشم انسان باز میشود، به آستان قدس ربوبی ورود پیدا میکند و میبیند آنچه دیگران نمیبینند، میشنود آنچه دیگران نمیشنوند و پردهها برایش بالا میرود.
یک رمز دیگر بگویم - این رمزها را به ذهنتان بسپارید - حال خوش اولیاء به این است که پناه دائمی به حضرت ذوالجلال والاکرام دارند و مدام به آن آستان قدس او پناه بردند و گفتند: خدا! ما بندگان ضعیف تو هستیم، تو به فریاد ما برس، اگر بنده ضعیفت را نگیری، شیطان میگیرد، ما از خودمان قدرتی نداریم، مگر تو پناهمان دهی. اگر دائم این حال برای انسان بهوجود بیاید، معلوم است آن ملعون نمیتواند بر انسان غلبه پیدا کند.
اگر دائم الذکر شدیم به این که خدایا! به تو پناه میبرم؛ آنوقت یک خصوصیّت هم دارد و آن این که اهل ریا هم نمیشود. یعنی چنین کسی نه اهل ریا میشود و نه وسوسه شیطان به این که تو اهل ریایی برای او اثر میگذارد. او دیگر عمل را انجام میدهد، هرکس دید، دید؛ هرکس ندید، ندید. میگوید: من برای خدا انجام میدهم. البته اصلاً نمیخواهد کسی ببیند امّا یک طوری هم نمیشود که برای این که دیگران نبینند، عمل را ترک کند؛ چون او برای خدا انجام میدهد.
عملی سخت تر از خود عمل!
لذا به قدری مهم است که دیگر از اینجا به بعد هر چه هم میگوید، به خودش میگوید و به کس دیگری نمیگوید. وجود مقدّس باقر العلوم، امام محمد باقر(صلوات اللّه و سلامه علیه) بیان میفرمایند: « الْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ»[4] این مهم است که کسی جدّی بتواند همیشه در عملش بماند و در آن استمرار داشته باشد. ابقاء و نگهداری عمل خیلی مهمتر از خود عمل است، «أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ». همین «أَشَدُّ» که باب أفعل التفضیل است، همه چیز را برای انسان معلوم میکند.
نتیجه بیان کردن اعمال برای دیگران
«قَالَ وَ مَا الْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ» راوی میگوید: سؤال کردم ابقاء بر عمل چیست؟ «قَالَ یَصِلُ الرَّجُلُ بِصِلَةٍ وَ یُنْفِقُ نَفَقَةً لِلَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ فَکُتِبَ لَهُ سِرّاً ثُمَّ یَذْکُرُهَا وَ تُمْحَى فَتُکْتَبُ لَهُ عَلَانِیَةً ثُمَّ یَذْکُرُهَا فَتُمْحَى وَ تُکْتَبُ لَهُ رِیَاء» - دو بار که عملت را دیدی، به کجا میکشد! چقدر انسان بیچاره میشود! - حضرت فرمودند: کسی برای خدا کاری را انجام میدهد، مثلاً بخشش یا انفاقی را انجام میدهد، این عمل را برایش مینویسند که پنهانی انجام داد. بعد یک جایی آن عمل خود را ذکر میکند، مثلاً میگوید: بله، من به فلانی کمک کردم؛ معلوم است آن سرّ بودن را محو و پاک میکنند (مثل ملکی که پاک کنی در دستش هست و آن عملی را که نوشته بودند، پاک میکند)، حال آن عمل را چه برایش مینویسند؟ عمل علن؛ چون عمل سرّی و مخفی برای خدا یک لطف دیگری دارد.
ما اینها را نمیفهمیم، باورمان هم نمیشود، حقّ هم داریم امّا یکی از اولیاء خدا(رحمة اللّه علیه) گذشت کرده بود و هیچ کس هم نمیدانست، او زمینهایی و ملکهایی را که داشت، به همان کسانی که آنجا مینشستند، بخشید امّا فقط به خاطر این که نکند در همان زمانی که انجام میداد بمیرد و کارش ناتمام بماند، أب العرفا در جریان بودند. البته آن را هم خودش هم نگفته بود و خود أب العرفا فهمیده بودند و گفته بودند: مواظبت کن! اگر یک موقعی بمیری ...، که ایشان گفته بود: پس شما را وصیّ قرار میدهم. البته به خاطر همان قضیه طول عمر خوبی هم پیدا کرد.
مرحوم حلوایی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) میفرمودند: در عالم رؤیا دیدم که ایشان سلطنتی دارد که بیان کردند از سلیمان نبی(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) هم برترم! وقتی برای خدا دادی و مخفی دادی، قدرت و سلطنتی به تو میدهند که نمیشود بیان کرد و باورش برای ما سخت است.
وقتی برای خدا کار کنی اینچنین است امّا اگر اعلان کنی، محوش میکنند و علن میشود. حال اگر یک بار دیگر هم اعلان کنی، باز آن علم را هم محو میکنند. چه مینویسند؟ «وَ تُکْتَبُ لَهُ رِیَاءً»[5].
در اینجا معلوم میشود چرا وقتی آن شخصی از صحابه که نزد حضرت صادق القول و الفعل(علیه الصّلوة و السّلام) آمد و گفت: آقا! فلانی، گرفتاری دارد. دوستان جمع شدیم کمکش کنیم، خودم هم کمک کردم؛ حضرت به او خشم کردند و فرمودند: مگر قرآن نخواندی «لاتُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى»[6]، چرا اذیّتش کردی؟! چرا بیان کردی؟ چرا آبروی او را ریختی؟ چرا منّت گذاشتی؟ گفت: آقا! من اذیّت نکردم، من دارم به شما میگویم، منّت نگذاشتم. پیش خودش هم گفته بود: من به آقا بگویم که آقا نگوید اینها فقط اهل حرف هستند، خودشان هم عمل میکنند یا نه. امّا حضرت فرمودند: همینقدر که من فهمیدم تو به او کمک کردی و یک جا شما را با هم دیدم، میفهمم و آبروی او رفته است.
لذا این روایتی هم که بیان شد، میفرماید، اگر یک بار عملت را بیان کردی، آن عمل سرّی را محوش میکنند و علن میشود و اگر دفعه دوم هم بیان کردی، محوش میکنند و ریا میشود!
لذا انسان باید مواظبت کند و ضمن این که وسوسه شیطان ملعون را نپذیرد امّا حدّاقل خیلی چیزها را اعلان نکند، مگر آن مواردی که بداند هدایت به وجود میآورد و إلّا بیانش درست نیست.
تازه در آنجا هم به ما دستورالعمل داد، نبیّ مکرّم(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: بگوید به خدا پناه میبرم که اگر هم در آن عمل، خدای ناکرده ریا است که خودم هم نمیدانم، استغفار میکنم، «وَأَسْتَغْفِرُکَ لِمَا لَا أَعْلَمُ»[7].
پناه کریم
لذا خیلی مهم است. باید جدّی به خدا پناه ببریم. عرض کردم منتها یک پناه هم که همان پناه خداست، پناه به مولاجانمان، آقاجانمان، امام زمان(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) است.
همیشه عرض کردم موقع خواب دقایقی را با آقاجانمان حرف بزنیم، این را هم تمرین کنیم، ببینیم چه برکاتی دارد. دو دقیقه، سه دقیقه، چهار دقیقه، پنج دقیقه، هر چقدر توانستی، از کم شروع کن بعد زیاد کن. عرض کردم به زبان ساده امّا با ادب حرف بزنید. فارسی بگو، ترکی بگو، عربی بگو، هر طور دوست داری امّا با ادب. انسان با آقاجان قبل از خواب صحبت کند، برکتش را ببیند. غوغایی میشود! یک مدّت تمرین کنیم، به آقاجان پناه ببریم، ببینیم چه میشود.
در ماه رجب المرجّب این آخرین جلسهای بود که محضر شما عزیزان بودیم. فردا شب، به شرط حیات إنشاءالله مدینه منوّره نائب الزیاره شما عزیزان هستیم و شهادت موسیبنجعفر(صلوات اللّه و سلامه علیه) آنجا عرض ارادت میکنیم و شب مبعث محضر مبارک نبیّ مکرّم دعاگوی شما خواهیم بود و بعد هم به سمت بیت الله برای عمره رجبیّه و شعبانیّه خواهیم رفت. ولادتهای حضرات هم کمسعادت هستیم خدمت شما باشیم و توفیقی است که در ولادت وجود مقدّس حضرت ابیعبدالله الحسین(صلوات اللّه و سلامه علیه) و برادر عزیز و عظیمالشأنّش، تالیتلو معصوم، قمر منیر بنیهاشم، ابالفضل العباس(صلوات اللّه و سلامه علیه) و حضرت سیّدالسّاجدین، زینالعابدین، امامالعارفین، آقا علیبنالحسین(صلوات اللّه و سلامه علیه) إنشاءالله مکّه مکرّمه و در بیتالله دعاگوی شما عزیزان هستیم. پس دو هفته، چهارشنبهها، برای این که محضر مبارکتان باشیم، کم سعادت هستیم. إنشاءالله بعد مجدّد اعلان میکنند و در خدمت هستیم.
منتها استدعایی داشتیم و آن این است که چون میدانید جشن باعظمتی را چند سالی است میگیریم، به خصوص سال گذشته که قریب چهار هزار جمعیّت در آن حضور داشتند، هر کمکی میتوانید انجام دهید. چون هر سال باید بیشتر برای وجود مقدّس آقاجانمان کار کنیم. این را هم بدانیم که هرچه انجام بدهیم، کم است.
آیتالله ناصری اصفهانی(حفظه اللّه تعالی) گفتند: یک موقعی من گفتم آیا این خرجهایی که برای آقا میکنیم اسراف نیست؟ اینها را جهیزیّه بدهیم و ... . آیا درست است؟ بعد در عالمی - حالا یا محضرشان یا ... - دیدم آقا فرمودند: شما برای من هیچ خرجی نمیکنید! همه چیز متعلّق به خودش است «بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ»[8].
مثل این میماند که پدری به فرزندش پول بدهد، بعد به فرزندش بگوید: یک مقدار از این پول را به من بده. امّا فرزند سر پدر منّت بگذارد و بگوید: من برای پدر خرج میکنم! عجبا! اسفا!
هرچه خرج کنیم کم است. عزیزان! حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین) زیر بار منّت من و شما نمیروند. گرچه متعلّق به خودشان است امّا آنها جبران میکنند، آن هم چه جبرانی! بینی و بین الله، والله العظیم، چنان جبرانی میکنند که انسان اصلاً به قوه مخیّلهاش نمیگنجد. چندبرابر مرحمت میکنند. چون وقتی انسان درب خانه کریم برود، بسیار مرحمت میکند و هیچگاه زیر بار منّت من و شما نمیرود.
یک مثال میزنم، در مثال مناقشه نیست. مثلا یک کسی که تاجر بزرگی است، از مکّه آمده باشد، حالا شما منزلشان که میروید، یک تحفهای میبرید. او میداند که این تحفه برای شما خیلی بوده است و در اندازه شما زیاد است، میگوید: این کریمانه برخورد کرده است. حالا ببین او با تو چه میکند. کسی که با معرفت باشد اینطور میشود. حال آن آقای خوبیها، آقاجان امام زمان که همه چیز متعلّق به خودش هم هست؛ آنوقت همینطوری رها میکند؟! ابداً.
لذا چون اعیاد شعبانیّه است، تقاضا دارم حتما در مهدیه حضور داشته باشید، البته ما به فضل الهی در نیمه شعبان و ولادت حضرت علی اکبر(علیه الصّلوة و السّلام) هستیم امّا این چند ولادت اوّل را هم حضور پیدا کنید و هم به عزیزان که دارند کار میکنند، کمک کنید. إنشاءالله از 31 خرداد بناست عزیزان بیایند و کار را شروع کنند، چون کار مفصّل است و میدانید این چراغانی و تزئین تا انتهای بلوار میرود.
دوستان! بدانید برای کار امام زمان(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) خودشان عنایت میکنند. من هم تقاضا دارم إنشاءالله این عزیزان و جوانان را یاری کنید. کار بزرگ و عظیمی است که إنشاءالله در آن شریک باشیم.
آنوقت هم با خود آقا معامله کنیم. بگوییم: یابن الحسن! آقاجان! ما این کارها را میکنیم که تو ما را پناه بدهی. ما از شیطان میترسیم، از وساوسش میترسیم. آقاجان! از نفس امّاره میترسیم، رها بشویم، رها شدیم. آقاجان، شما باید ما را کمک کنید، شما باید دست ما را بگیرید، یابن الحسن! آقاجان! دست ما را بگیر، آقاجان! ما جز شما کسی را نداریم. آقاجان! دست شیعهها را بگیر، دست محبّینت را بگیر، دست این مردم مظلوم بحرین را بگیر.
«السّلام علیک یا بقیة اللّه»
[1] بحارالأنوار ؛ ج: 69، ص: 303، باب: 116
[4] الکافی 2 296 باب الریاء ..... ص : 29
[5]اصول کافی، ج: 3، ص: 725
[7]بحارالأنوار، ج: 69، ص: 303، باب: 116
[8]مفاتیح الجنان، فرازی از دعای عدیله