معرفت النفس
درس اخلاق
حضرت آیت الله دکتر روح الله قرهی
تدوین:
گروه علمی حضرت نرجس خاتون
وابسته به حوزه علمیّه امام مهدیf
www.emammahdy.com
جمع ضدّین: انسان پیر و نفس جوان!!!
بیان شد عمده ناله اولیاء الهی از نفس است. تمام همّ و غم مردان خدا در عالم این است که بتوانند به نفس امّاره غلبه پیدا کنند؛ چون همانطور که عرض کردیم نبیّ مکرّم، خاتم رسل، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: هرچه بشر پیر میشود معالأسف نفس امّاره جوان میشود.
ملّا محسن فیض کاشانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) تعبیر بسیار عالی در حالت مناجات به کار میبردند. ایشان به ذوالجلال و الاکرام، حضرت حقّ عرضه میداشتند: خدایا! جمع ضدّین محال است امّا چه شده است که هرچه انسان، پیر میگردد و جسم فرسوده میشود که گاه حتّی یک مریضی، حال عبادت را هم از انسان میگیرد، ولی این نفس دون جوان میشود؟!! بعد عرضه میداشتند: خدایا! اگر تو پناهم ندهی، چه کسی من بیچاره را پناه دهد؟!!
این نفس طوری است که پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: حتّی اگر ترقوّهها به هم نزدیک شوند، ولی او روز به روز جوان میگردد و به قدری انسان را حریص به دنیا و محبّ دنیا میکند که به تعبیر روایات شریفه، انسان یک موقعی چشم باز میکند و میبیند که به ظاهر همه چیز خواب و رؤیا بود و تمام شد!
دلیل این است که این نفس، انسان را به خواب میبرد و به غفلت دعوت میکند. همانطور که بیان شد، پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: «نَفسُ ابنِ آدَمَ شابَّةٌ و لَو التَقَت تَرقُوَتاهُ مِن الکِبَرِ»[1] نفْس آدمیزاد، همواره جوان است، حتّى زمانى که استخوانهاى ترقوّه او از شدّت پیرى سر به هم آورند «إلاّ مَنِ امتَحَنَ اللّهُ قَلبَهُ لِلتَّقوى، و قَلیلٌ ما هُم» مگر کسى که خداوند دل او را با پرهیزگارى خالص کرده باشد و اینان اندکند.
تعبیری که اولیاء الهی راجع به «القَلبُ حَرَمُ اللّه»[2] دارند، همین است، آنها میگویند: اگر قلبی مرکز تقوای الهی شد، آنگاه حرم ذوالجلال و الاکرام است. دیگر معلوم است غیر از ذوالجلال و الاکرام در این حریم جای ندارد. حبّ به دنیا، مال، جاه، بنون، عناوین و ...، همه از بین میرود و إلّا اگر غیر از این شد، انسان را بیچاره میکند!
به هوش باشید! نفس امّاره نابودشدنی نیست!!!
به فضل الهی داریم خصوصیّت نفس امّاره را بیان میکنیم و نکاتی را که اولیاء خدا و خصّیصین حضرت حقّ، حسب روایات شریفه بیان کردهاند، عرض میکنیم تا بدانیم چگونه با نفس امّاره مبارزه کنیم؟ آیا راهی هست؟ آیا میشود جدّی از نفس امّاره دور شد؟ و ... .
نکته مهمّی که در جلسات قبل بیان شد، این بود که نفس امّاره معدوم نمیشود و این نکته اوّل است.
عزیزانم! این را مدّنظر داشته باشید که نفس امّاره نابودشدنی نیست. پس با این وضع بیچاره شدیم؛ چون طبق همین فرمایش نبیّ مکرّم(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) هرچه میگذرد، نفس جوانتر میشود، حالا اگر بناست نفس امّاره نابود نشود؛ پس چه کنیم؟!!
هنر اولیاء فقط این است که بر این نفس غلبه پیدا میکنند (فقط غلبه) و راه این غلبه، مطالبی است که به فضل الهی عرض خواهیم کرد. برای همین است که اولیاء خدا به ما هشدار دادند که تا آن لحظه آخر، هیچگاه چشم خود را از نفس امّاره بر ندار و نگو: حالا دیگر از من گذشت؛ چون امکان دارد همان لحظه آخر، یکدفعه تو را گیر بیاندازد!
تنها لحظه راحتی اولیاء خدا!
بعد از رحلت آن مرد عظیمالشّأن و الهی، آیتالله العظمی ادیب(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، ایشان را در عالم مکاشفه و رؤیا دیدند، پرسیدند: آقاجان! چه شد؟ فرمودند: به خدا قسم آن لحظهای که جانم را گرفتند، راحت شدم!
این را خیلی شنیدیم که راحتی اولیاء خدا آن موقعی است که از این دنیا میروند امّا خودشان این را توضیح دادند و فرمودند: برای این که میترسیدم نکند همان لحظه آخر، نفس دون بر من غلبه پیدا کند!
یعنی اولیاء اینقدر از این نفس امّاره وحشت دارند! عزیزم! ببین تا کجا این نگرانی ادامه پیدا میکند؟! وقتی آخرین نفس را کشیدند، جان به جان آفرین تسلیم کردند و دیدند حالا دیگر تمام شد؛ تازه آن موقع خیالشان راحت میشود!
لذا معلوم میشود که اولیاء خدا تا آن لحظات آخر هم در اضطراب هستند. شاید همیشه در بین مردم یک تبسّم و لبخندی داشته باشند امّا در درون، غوغایی دارند و همه آن، از ترس این نفس است که در یک لحظه، انسان را بیچاره میکند.
اعتماد به نفس امّاره
وجود مقدّس مولیالموالی، امیرالمؤمنین، اسدالله الغالب، علیبنابیطالب(صلوات اللّه و سلامه علیه) جملهای بسیار تکاندهنده دارند که آیتالله العظمی آسیّد ابوالحسن اصفهانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) فرموده بودند: هر کس این جمله مولا را متوجّه شد، دیگر تا آخر عمر، مراقبه را جدّی میگیرد!
حضرت فرمودند: «کُنْ أَوْثَقَ مَا تَکُونُ بِنَفْسِکَ أَحْذَرَ مَا تَکُونُ مِنْ خِدَاعِهَا»[3] - الله اکبر، چه تعبیری است! - آن موقعی که به نفس خودت اعتماد بیشتری داشتی، از فریب و خدعه او بترس. آن موقعی که به نفست اعتماد میکنی، آن لحظهای که این نفست کاری میکند که به او اعتماد کنی و برای تو موثّق باشد، همان لحظه از فریب و خدعه این نفس دون، بیشتر در حذر باش.
تعبیر اولیاء این است که حضرت میفرمایند: موقعی که بیان کردی من که دیگر الحمدلله در راه هستم، من که دیگر در خط هستم، من که دیگر مسجدی هستم، من که دیگر اهل هیئت هستم، من که دیگر دانشجو پیرو ولایت هستم، من که هرچه امامالمسلمین(روحی له الفدا) بیان کنند گوش میدهم، همان موقع بیشتر بترس. عجبا! بیشتر بترسم؟! آنها باید بترسند که در این خط نیستند، امّا امیرالمؤمنین(صلوات الله و سلامه علیه) میفرمایند: تو که در این خط هستی باید بیشتر بترسی؛ چون اگر گفتی دیگر من به این نفس اعتماد کردم، تو را بیچاره میکند، خدعه میزند، گرفتارت میکند و تو را میبرد.
برای همین است که اولیاء میترسند و میگویند: تا نفس آخر از این بدن نرود و آن موقع بفهمیم که تمام شد، یک نفسی میکشیم، الحمدلله؛ یعنی آنها در تمام دنیای خود در تعب و گرفتاری هستند، میترسند. شوخی ندارد! یک لحظه است، همه چیز از یک لحظه شروع شده است، برای همین وحشت دارند.
اینجاست که میفهمیم چرا امیرالمؤمنین(صلوات الله و سلامه علیه) هم بیان میفرمایند: بترس از این که هرچه به این نفس اعتماد کردی، خدعه او بیشتر میشود.
فریب نفس امّاره
مطلب دیگر فرمایش مولیالموالی(صلوات الله و سلامه علیه) بر کشتگان خوارج است، موقعی که از جنگ نهروان برمیگشتند.
خوارج چه کسانی بودند؟ خوارج کسانی بودند که به ظاهر، اوّل با مولیالموحدین(صلوات الله و سلامه علیه) بودند امّا موقعی که قرآن به نی شد، احساس منیّت کردند که ما هم میفهمیم، چرا میگویی قرآن را بزنیم؟ قرآن که زدنی نیست، احساس کردند که خودشان هم کسی هستند و صاحب نظرند.
این که میگوید مواظب نفس باشیم؛ چون این نفس بالأخره انسان را به گونهای فریب میدهد. مثلاً میگوید: آقا! شما این همه درس خواندی، نمیخواهی برای خودت کسی باشی؟ تو هم برای خودت کسی شدی.
تازه بالاتر از این را بگویم: آیتالله العظمی نائینی(اعلی الله مقامه الشّریف) راجع به خوارج نکته بسیار زیبایی دارند، میگویند: تصوّر خوارج نسبت به مولیالموالی(صلوات الله و سلامه علیه) این بود که نستجیر بالله و نعوذ بالله، مولیالموالی(صلوات الله و سلامه علیه) در نفس امّاره غرق شده است.
شمشیر کشیدند - نعوذبالله – گفتند: اینسه نفر امّ الفسادند. مولیالموالی(صلوات الله و سلامه علیه) را با آن دو نفر دیگر - معاویه و عمر عاص- زیر یک چتر بردند. گفتند تا این سه نفر هستند، اسلام روی خوش نمیبیند. برای این که امیرالمؤمنین(صلوات الله و سلامه علیه) – حالا آنها اسم کوچک را گفتند- در نفس امّاره فرو رفته است.
عزیز دل من! ببین چه میشود! نفس چه میکند! طرف مقابل را در نفس امّاره فرو میبرد. از این مقدّمات میگذریم و به فضل الهی و به شرط حیات عرض میکنیم که چه میشود انسان اشتباه میگیرد؟ بالأخره این هم یک حرفیست. چه کنیم؟ کدام حق است؟ کدام باطل است؟
حضرت موقعی که از جنازههای خوارج رد میشدند فرمودند: « و قد مَرَّ بِقَتلَى الخوارِجِ یومَ النَّهْرَوانِ ـ : بُؤسـاً لَکُم ، لَقد ضَرَّکُم مَن غَرَّکُم»[4] وای به حال شما! بدا به حال شما! که آنچه که انجام دادید به شما زیان رساند و آن که از او اطاعت کردید، فریبتان داد.
سؤال کردند: یا امیرالمؤمنین(صلوات الله و سلامه علیه) «فقیلَ لَهُ:مَن غَرَّهُم یا أمیرَ المؤمنینَ؟» چه کسی اینها را فریب داد؟ «فقالَ : الشیطانُ المُضِلُّ ، و الأنفُسُ الأمّارَةُ بِالسُّوءِ» فرمودند: شیطانی که انسان را گمراه میکند و نفس امّاره.
شیطان قسم خورد، گفت: «فَبِعِزَّتِکَ لَاُغوِیَّنَّهُم أجمَعین»[5]، قرآن هم بیان فرمود: «عَدُوّی وَ عَدُوِّکُم»[6] بالاترین دشمن همین شیطان است.
بعد حضرت فرمودند: این نفس امّاره دلها را بیچاره کرد. اینها کشتهشدگان نفس امّارهاند، «غَرَّتهُم بالأمانِیِّ ، و فَسَحَت لَهُم بالمَعاصِی» اینها کسانی هستند که آرزوهای خامی که داشتند فریبشان داد و آنها را به میدان گناه کشاند «و وَعَدَتهُمُ الإظهارَ» نوید پیروزی به آنها داد. نفس دون همین است، به انسان می گوید: پیروز میشوی، میتوانی، حاکم میشوی.
یادمان نرفته است در قضیه فتنه بعضی در دنیا به کجا رفتند. در حبّ به مال که اگر این کار را کنم دوتا دوتا، چهارتا میشود و یک خانه میخرم و ...، یک موقع تمام است و انسان گرفتار میشود.
«فَاقتَحَمَتْ بهِمُ النارَ» به خاطر همین اعمالشان آتش برای آنها گشوده شد. همین اعمال، همین اطاعت از نفس امّاره انسان را بیچاره کرده است.
فزون خواهی
با این مقدّمهای که در این چند جلسه بیان کردیم، ببینیم خصوصیّت نفس امّاره چیست؟ عزیزان! جوانهای عزیز! اصل نفس امّاره عند الروایات، شهواتی است که انسان را دعوت میکند به فزونخواهی برای این که دنیا برای او شود.
فزون خواهی یعنی چه؟ یعنی اولیاء خدا در دنیا هستند، از دنیا بهره میبرند امّا دنیا را برای آخرت میخواهند «الدُّنیا مَزرَعَةُ الآخِرَه». در دنیا میخورند، میخوابند امّا شهوترانی به معنی این که شکمپرستی کنند ندارند. در دنیا کثرت نسل ایجاد میکنند امّا شهوت جنسی به معنای این که فقط بخواهند شهوتران باشند، نیستند. در دنیا مثل مولیالموالی(صلوات الله و سلامه علیه) شروع به آباد کردن دنیا میکنند امّا ولو به لحظهای برای خود چیزی نمیخواهند. این طور نیستند که وقتی ورود به دنیا پیدا کردند همه چیز را برای خودشان بخواهند، برعکس، در دنیا هستند امّا دنیا را برای آخرت میخواهند.
امّا آن کسی که دنیا را برای دنیا میخواهد فزون خواهیش زیاد میشود، نفس امّاره او را میبرد به این که در هر امری باید فزون بخواهی، بیشترین باید برای تو باشد. آن کسی که نمیتواند چشم خود را نسبت به نامحرم کنترل کند نمونه فزون خواهیست؛ یعنی همسر دارد ولی، نعوذبالله و نستجیربالله، پناه به ذات حضرت حق، باز هم چشمش به ناموس دیگران است، این فزون خواهیست. مال دارد امّا همیشه خود را فقیر میبیند. بعضی اینطورند همیشه خود را ناچیز میبینند، احساس میکنند نه من کم دارم، این فزون خواهیست. اوّلین خصوصیّت شناخت نفس امّاره این است که فزون خواهی در انسان زیاد میشود.
اگر میخواهیم بشناسیم که کدام نفس امّاره است، این است و الّا اولیاء خدا از همین «کُلُوا مِن طَیِّباتِ ما رَزَقناکُم»[7] استفاده میکنند امّا نه در حدی که شهوترانی شکم داشته باشند، میخورند برای این که «قَوِّ عَلَی خِدمَتِکَ جَوارِحِی»[8] ، نه میخورند حتّی به این عنوان که میخورند، «قَوِّ عَلَی خِدمَتِکَ جَوارِحِی» میخورند که در راه خدا قرار بدهند و الّا غیر از این فزون خواهی میشود.
عزیزان! این را به عنوان کد به ذهنتان بسپارید: این که اولیاء خدا آرام آرام به آن مقامات الهی میرسند، اوّل کارشان این است که با فزون خواهی درون خودشان مبارزه میکنند. اگر ما توانستیم این کار را بکنیم برندهایم.
معنای شهوت
گاهی همین فزون خواهی، هوس میشود. مثلاً زمستان شده است - در این مثالها مناقشه نیست، عذر میخواهم شاید مثالهای کوچکی باشد امّا انسان از همین کوچکها باید بر حذر باشد، از همین مثالهای دون باید استفاده کرد، همین اینها عامل گرفتاری انسان میشود - و شخصی کاپشن هم دارد، امّا چون دوستش فلان کاپشن را گرفته، او هم هوس میکند و آن را میخواهد؛ یعنی فزونخواهی در درون انسان او را به جایی میبرد که میگوید: من میخواهم. همین هوس نشانه نفس امّاره است. پس یک خصوصیّت نفس امّاره فزونخواهی و یکی هم هوس است.
عزیزان! به این روایت بسیار عالی از امیرالمومنین(صلوات الله و سلامه علیه) دقّت کنید، حضرت میفرمایند: «مَا مِن مَعصِیةِ اللّهِ شَیءٌ الّا یَأتِی فِی شَهوَةٍ»[9] هیچ معصیتی از معاصی پروردگارعالم نیست مگر این که با شهوتی سر و کار دارد.
این یک کد بسیار مهم است، هیچ گناهی نیست مگر این که این گناه در بستر شهوت است و شهوات هم متعدّد است. به تعبیر دیگر هر که هر گناهی کرد حتماً شهوترانی کرده است. یعنی چه؟ مگر همه گناهان شهوت جنسی است؟ خیر، معلوم میشود متوجّه معنی شهوت نشدیم، شهوت که فقط جنسی نیست. هر گناهی صورت بگیرد شهوت است.
اولیاء خدا از جمله آیتالله قاضی(اعلی اللّه مقامه الشریف) شهوت را اینگونه تعریف میکردند: علّامه آسیّد محمد حسین حسینی تهرانی(اعلی اللّه مقامه الشریف) فرمودند: آسید هاشم حداد(اعلی اللّه مقامه الشریف)، آن مرد الهی و عارف بالله که شاگرد آیتالله قاضی(اعلی اللّه مقامه الشریف) بود فرمودند: آیتالله قاضی(اعلی اللّه مقامه الشریف) به شاگردان خود فرمودند: شهوت یعنی این که انسان در چیزی زیادهروی کند.
عزیزان من! شهوت یعنی این که انسان چیزی را فزون بخواهد و الّا چه موقع انبیا آمدهاند به انسان بگویند شما شهوت جنسی نداشته باشید؟! غریزهای است که خود پروردگارعالم برای انسان قرار داده است. انبیا آمدند به ما بگویند شهوتران نباشید. چه موقع انبیا آمدند به انسان بگویند چیزی نخور؟ زهد بیجا را نمیگوییم امّا انبیا عظام آمدهاند بگویند شکمپرست نباش. انبیا عظام آمدهاند بگویند عزیز دلم همین قوایی را که پروردگارعالم به تو داده، باید هدفمند کنی، حتّی این غریزه جنسی که خدا به تو داده که اگر بد بود خدا نمیداد.
شهوت جنسی، عین عقل!
نکتهای میخواهم بگویم که غوغاست، روی آن تأمّل کنید. ملّاصدرای عزیز(اعلی اللّه مقامه الشریف) تعبیر بسیار زیبایی دارند، میفرمایند: میرداماد(اعلی اللّه مقامه الشریف)، استاد عظیمالشأنم فرموده بود: شهوت جنسی عند اهلالمعرفه عین عقل است، هیچ تفاوت ندارد. فقط خصوصیّت عقل این است که ناظمالقوا است، برپا و برجا میدهد و به این قوای دیگر میگوید که الآن کدام یک از شما باید برای کار قیام کند و کدام باید بنشیند و الّا شهوت جنسی مثل عقل است. این برای امثال من و شما سخت است، مگر میشود؟! عقل یک چیزی است ماوراء، شهوت جنسی مثل اوست؟! ملّاصدرا(اعلی اللّه مقامه الشریف) فرموده است که میرداماد عزیز (اعلی اللّه مقامه الشریف) فرمودهاند: بله، چون همه اینها قوای پروردگارعالمند ولی کجا و چگونه خرج کردن آن مهم است.
اگر شهوت جنسی در راه خدا برای تکثیر نسل طاهر و پاک و الهی بود، نه به قصد شهوترانی، عین عقل میشود.
اولیاء الهی وقتی ازدواج میکنند قصد و نیّت دارند، برای شهوت جنسی قصد درست میکنند، یک معنای «إنَّمَا الأَعمَالُ بِالنِّیَاتِ»[10] این است. اگر این شهوت جنسی را یله و رهایش کنی نعوذبالله و نستجیربالله انسان را در پرتگاه میبرد و او را بیچاره و بدبخت و گرفتار میکند. بعد نگاه میکند عمر شریفش همه در چریدن این کثافات افتاده است؛ مدام به این و آن نگاه کند، نعوذبالله و نستجیربالله، پناه به ذات حضرت احدیت، یک موقع در بستر حرام برود و بعد دیگر از این بستر به آن بستر رفتن برای او عادی شود. بعد هم در روایات داریم که شیطان دیگر او را خسته میکند خودش هم بدش میآید حال ندارد.
اوّل انقلاب که کابارهها را جمع کرده بودند، نزدیک میدان گمرک جایی بود که به آن شهر نو میگفتند که خراب شد. پیرزن و پیرمردهایی را که این کارها و کابارهها را داشتند گرفته بودند. ببینید این نفس امّاره، شهوت دون با انسان چه میکند. میپرسیدند: شما دیگر چه طور این کارها را میکردید؟ میگفتند: وقتی که دیگر کاری از ما برنمیآمد، اینها را به جان هم میانداختیم خودمان تماشا میکردیم.
شهوت با انسان چه میکند؟! اگر انسان رها شود، بدبخت، رذل و پست میشود و الّا خود اینها قوایی است که پروردگارعالم در انسان قرار داده است. انبیاء عظام و اولیاء الهی همه آمدهاند فقط بگویند آقا این را ببر و در صراط مستقیم بگذار «إِهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقیِمَ»[11] شهوتران نباش. هر کس این پیام پروردگارعالم را که به وسیله انبیاء عظام و اولیاء الهی بیان شده است خوب گرفت، برد و الّا اگر کسی نگرفت دنبال شهوترانی میرود.
امیرالمؤمنین(صلوات الله و سلامه علیه) میفرمایند: «مَا مِن مَعصِیَةِ اللّهِ شَیءٌ إلّا یَأتِی فِی شَهوَةٍ فَرَحِمَ اللّهُ امرَأً نَزَعَ عَن شَهوَتِهِ وَ قَمَعَ هَوَی نَفسِهِ»[12] رحمت خدا بر آن انسانی باد که خودش را از این شهوات دور کرد و هوا و هوس نفس خود را قلع و قمع کرد .
امیرالمؤمنین(صلوات الله و سلامه علیه) راجع به این شهوتپرستان جنسی میفرمایند: تا یک چهرهای را دیدید پیش همسر خودتان بروید بدانید همه یک چیزی دارید.
این قدر دنبال این مسائل جنسی نباش، خودت را گرفتار و بدبخت نکن. انسانیّت این نیست که فکر کردی و خودت را تماماً درگیر این کردی. مگر این چیست که روز و شب خود را، وقت خود را سر این مطلب میگذاری؟ همین انسانیت شد؟! انسان چقدر پست میشود که فکر کند این انسانیّت است. هر کس هوای نفس خود را سرکوب کند برنده است؛ چون خصوصیّت این نفس این است که انسان را به شهوت و نافرمانی دعوت میکند.
«فإنّ هذهِ النَّفسَ أبعَدُ شَیءٍ مَنزِعا ، و إنّها لا تَزالُ تَنزِعُ إلى مَعصیَةٍ فی هَوىً »[13] حضرت میفرمایند: مواظب باش اگر دچار شهوت شدی دیگر از اینجا به بعد همواره تو را به نافرمانی میبرد. یکی و دو تا نیست، به یک شهوت تن دادی، دیگر تو را با خود میبرد. پس عمده این است که انسان مراقب این شهوات باشد.
عامل هلاکت
اوّلین مطلبی که بیان کردیم این است که انسان در هر مطلبی زیادهخواهی نکند. اولیاء خدا در این مورد تعبیر بسیار زیبایی را بیان کردهاند، میگویند: در خوردن غذا، صورت اوّل شما جا داری، هر چه بخواهی میتوانی بخوری امّا بعد آن هم یاد این باش که این معده تو میخواهد اینها را هضم کند و اگر نتواند نفخ میکنی و اگر نتوانی عامل از بین بردن معده خود تو میشود. مَثل نفس امّاره هم همین مَثل است. اگر بیش از حد دنبال آن رفتی، بدان خودت را هلاک میکند، نه دیگری را.
ما فکر میکنیم اگر دنبال زیاده خواهی رفتیم از دیگران کم میکنیم و به خودمان اضافه میکنیم، در حالی که اولیاء خدا کدی را در اختیار ما قرار دادند، میگویند: بدان، به ظاهر کندن از دیگران و فزونی برای خودت است، صورت ظاهر از آنها کاستی در حالی که عامل هلاکت خودت شدی.
به این تعبیر خوب دقّت کنید، این که گفتند بخورید «کُلُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقنَاکُم»[14] و از آن طرف گفتند «وَ لَا تُسرِفُوا»[15] برای این است که خودت را به هلاکت میاندازی.
عزیز دلم! این که گفتند شهوتران نباش، چون خودت را به هلاکت میاندازی نه این که به دیگری ضرر میزنی.
لذا اولیاء الهی بیان میکنند: بشر عمده ظلم را به خود میکند. «ظَلَمتُ نَفسِی»[16] ظلم به خودت کردی نه به دیگری؛ یعنی اگر بخواهی عقلایی هم حساب کنی، انسان عاقل باید مدبّر باشد، دقّت داشته باشد که نکند دارد به خودش ضرر میزند. به صورت ظاهر به عنوان این است که من دارم برای خودم جمع میکنم، امّا نمیدانی درحقیقت داری به خودت ضرر میزنی.
پس خصوصیّت اوّل فزونخواهی این است که به خود انسان ضرر میزند، نه به دیگران و باید در این دقّت کرد.
انواع شهوت
اولیاء خدا با این مثالها میخواهند به ما یاد دهند این که امیرالمؤمنین(صلوات الله و سلامه علیه) فرمود: «مَا مِن مَعصِیةِ اللّهِ شَیءٌ إلّا یَأتِی فِی شَهوَةٍ»[17]، یک شهوت، شهوت قدرت است، یک شهوت، شهوت جنسی است، یک شهوت، شهوت مال است، یک شهوت، شهوت جمال است، یک شهوت، شهوت کمال است و ... .
آیا کمال، شهوت است؟! بله، به فضل الهی در مباحث عرض خواهم کرد. اولیاء خدا میگویند: کمال حقیقی، فانی فی الله شدن است. حتّی در کمال ظاهری پیش رفتن، خود عین شهوت است.
نمیگویم انسان به جمال خود نرسد، اشتباه نشود، «النِّظَافَةُ مِنَ الإیمَانِ»[18] امّا آن که دائم جمال را میبیند، صاحب جمال را نمیبیند، کیست که آن جمال را خلق کرده است، طبیعی است عزیز دلم! به شهوت گرفتار میشود. یک شهوت، شهوت جمال است.
یک شهوت، شهوت مقام است، یک شهوت، شهوت ثروت اندوزی است «الَّذِی جَمَعَ مَالاً وَ عَدَّدَهُ»[19] مدام میخواهد مالها بیشتر شود، خود او هم میداند بیش از این برایش سودی ندارد، یعنی چه سودی ندارد؟ مدام که سود او دارد زیاد میشود؟ منظور سود بهرهبری برای خودش است. مگر چقدر میخورد، چقدر میخوابد، چه کار میتواند بکند، این طور گرفتار میشود.
یک مرتبه امام المسلمین تعریف فرمودند: - نکته بسیار قشنگی است - یکی از خوانهای قدیم در مشهد خیلی عشق به خرید ملک داشت، هر جا باغی میدید، نگاه میکرد، اگر خوشش میآمد میگفت: بخرید و میخرید. یک مرتبه از جایی رد شده بود، گفته بود: این باغ، باغ قشنگی است، ببینید برای کیست و بخرید. رفته بودند و آمده بودند، گفته بودند: قربان! این متعلّق به خود شماست، سه سال پیش خریده بودید! نمیدانست این باغ برای خودش است؛ یعنی فقط شهوت کثرت داشت، زیاد داشته باشم « الَّذِی جَمَعَ مَالاً وَ عَدَّدَهُ»[20]. شاید یک بار هم در آن باغ نرود امّا میخواهد. این نفس دون و شهوت و زیادهخواهی است.
تمام زحمات اولیاء برای همین است که به ما بگویند این نفس را کنترل کن بعد ببین چه لذّتی میبری. خدا گواه است اولیاء چه لذائذی را از این دنیا بردند، بیشتر از آن کسانی که به ظاهر در این مادیّات لذّت بردند. ببین چقدر سبک بال هستند. چقدر راحت و زیبا انسان در این دنیا زندگی میکند، در این دنیا هست ولی گویی نیست، مثل همه هم زندگی میکند امّا آرام بدون دغدغه، بدون تکاثر، بدون شهوت. مهم این انسان شدن است.
إنشاءالله پروردگارعالم ما را از این نفس دون، از این شهوت - که این شهوت انواع مختلف دارد - به فضل و کرم خود محافظت بفرماید.
تأثیر همنشینی
یکی از راهها هم بودن با کسانی است که انسان را از این حال جدا میکنند. عزیزم! نسخه میخواهی؟ اولیاء به ما نسخه را دادند، به امثال من بیچاره اینطور گفتهاند که اگر میبینی نمیتوانی خودت را کنترل کنی، با کسانی که دارند تو را به دنیا دعوت میکنند، همنشینی نکن.
«به دنیا دعوت میکنند» را توضیح دادم. این نیست که ما در دنیا هیچ نخوریم و یگ گوشه بنشینیم؛ یعنی به دنیاپرستی و شهوات دعوت میکنند. با آنها همنشینی نکن. با کسانی که طعم و مزه حقیقی دنیای ممدوح را به تو بچشانند، همنشینی کن.
لذا یکی از نکات بسیار مهم که میخواهم خیلی روی آن تأکید کنم و شما دانشجویان عزیز! فرزندان عزیزم! بروید روی آن تأمّل کنید، همنشینی است. اگر همنشین خوب داشتی، تو را بالا میبرد، اوج میدهد، دست تو را میگیرد؛ امّا اگر نعوذبالله همنشین بد داشتی بیچارهات میکند.
این روایت را چند جلسه پیش خواندیم، امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: نفس امّاره نمیآید بگوید بد است، میگوید ببین چقدر قشنگ و خوب است، بیا جلو برویم. رفیق بد هم همین حال را دارد، همان حکم نفس امّاره را برای انسان دارد. دعوت میکند، میگوید بیا ببین این راه چه لذایذ و مطالبی دارد. انسان را فریب میدهد، میبرد و گرفتار و بیچاره میکند.
ولله! ولله! اسم جلاله را قسم میخورم، عمده مطالب - مگر برای اولیاء خدا- برای امثال ما همان همنشینی است. اگر همنشین خوب داشتیم، رشد میکنیم. اگر همنشین بد داشتیم، بیچارهمان میکند و ما را در نفس امّاره و شهوات غرق میکند. این مطلب را جدّی بگیریم، شوخی نپنداریم. عرض کردم روی این نکتهای که گفته شد، تأمّل کنیم، آن وقت نکات معلوم میشود.
همنشینی با مولا
چه خوب است انسان با آقاجان همنشینی کند. مگر میشود یک زمانی انسان با آقاجان همنشینی کند؟! بله، عرض کردم با سخن گفتن با آقا میتوان با مولا همنشین شد. هر شب دقایقی با آقاجان حرف بزن. گفتم به تعبیر عامیانه موقعی که دیگر مسواک هم زدی و میخواهی بخوابی در یک خلوتی با آقاجان حرف بزن. در خوابگاه هستی، در حجره هستی، از کنار همسر دور شو، برقها که خاموش شد یک لحظاتی با آقاجان حرف بزن. آن آقای خوبیها، مولا امام زمان(روحی له الفدا) عنایت میکند.
بگو: آقاجان! همه چیز در دست شماست. شما عین الله الناظره هستید، شما ید اللّه هستید. آقاجان! دست من بیچاره را بگیرید. آقاجان! اینطور که از مباحث معلوم است و اولیاء خدا میگویند: بعد از نفس آخر که رفتیم، تازه میگوییم راحت شدیم، پس معلوم است سخت است. پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: هرچه ما پیر میشویم، نفس جوان میشود. نفس دون، نفس امّاره دور من را گرفته و گرفتارم کرده است، آقا! عنایت کنید، یابن الحسن! شما باید بزرگواری کنید، شما باید عنایت داشته باشید.
عزیز دلم! خیلی سخت است. وجود مقدّس امّام صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: بعد از نماز بگویید: «اللّهُمَّ إنِّی أسئَلُکَ أن تَعصِمَنِی مِن مَعَاصِیکَ»[21] خدا! تو خود من را محافظت کن و از گناهانت در پرده عصمت قرار بده، «وَ لَا تَکِلَنِی إلَی نَفسِی طَرفَةَ عَینٍ أبَداً مَا أحیَیتَنی» تا زنده هستم، «لَا أقَلَّ مِن ذَلِکَ وَ لَا أکثَرَ» لحظهای کمتر و یا زیادتر، تو مرا محافظت کن.
ای خدا! معاصی من را در برگرفته است. به آقاجان، امام زمان همین را بگو، «إنَّ النَّفسَ لَأمَّارَةٌ بِالسُّوءٍ إلّا مَا رَحِمتَ یَا أرحَمَ الرَّاحِمِین» مگر تو رحم کنی. به آقاجان بگو: وقتی امام صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) اینطور بیان میکنند، وقتی اولیاء اینطور میگویند، معلوم است سخت است، اگر شما دست ما را نگیرید، اگر عنایت نکنید، چه کنیم؟!
این صحبت با آقاجان را جدّی بگیریم تا إنشاءالله همنشینی با خوبان برایمان عنایت شود.
آقاجان! چه کنیم؟ گرفتار این نفس هستیم، فقط شما باید محبّت و بزرگواری کنید. نمیدانم در این ایّام که به واسطه اسارت اهلبیت بر شما سخت میگذرد، بر قلب نازنینتان چه میگذرد؟ ما هم که به واسطه گناهانی که میکنیم، قلب نازنین شما را به درد میآوریم. آقاجان! عنایت کنید و برای ما دعا کنید به گونهای موفّق شویم که حدّاقل بتوانیم بر این نفس امّاره غلبه کنیم.
«السلام علیک یا مولای یا بقیة اللّه»
[2] بحارالانوار، ج:67، ص: 25
[3] تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: 307
[4] نهج البلاغه : حکمت ٣٢٣ .
[10] بحارالانوار، ج:67 ص: 210
[13] نهج البلاغه، خطبه 176
[18] بحارالانوار، ج: 59 ص:291
[21] بحارالانوار، ج:83 ص: 40