شرح خطبه شعبانیّه
دوم رمضان المبارک 1434 جلسه: دوم 20/04/92
«یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَکَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ»
پروردگار عالم با هیچ احدی قهر نیست!
عرض کردیم فرمودند: وقتی پروردگار عالم میبیند انسانها خودشان از لحظات اتّصالی که در دنیا قرار داده، استفاده نمیکنند، برای همین خودش برای آشتیکنان پا جلو میگذارد.
اوّلاً یک نکتهای که اشاره کردم که خیلی باید در آن دقّت و تأمّل کرد، این است که پروردگار عالم به هیچ عنوان با هیچ احدی قهر نیست. آن جاهایی هم که در آیات الهی عنوان عذاب نسبت به بعضیها هست، دلیلش این است که آنها دیگر فردی نیست. علّت «و نکال الظالمین» و امثال آن، این است که آنها یک جریان و خط فکری را در جامعه درست میکنند که آن جریان و خط فکری، عامل برای گمراهی مردم میشود. علّت عذاب آنها و قهری که پروردگار عالم با آنها میکند، همین است. امّا اگر بالجد همین اینها هم توبه کردند و برگشتند و اعلان کردند، پروردگار عالم میپذیرد.
چرا امیرالمؤمنین(علیه الصّلوة و السّلام)، طلب حلالیّت خلیفه دوم را نپذیرفتند؟
راجع به خلیفه دوم که آن برنامهها را گذاشت، دارد آن روزهای آخر لحظاتی که دیگر میدانست میخواهد برود، گفت: بگویید امیرالمؤمنین(علیه الصّلوة و السّلام) پیش من بیایند. حضرت محبّت کردند، رفتند. گفت: میدانم اشتباه کردم و میخواهم بروم. من از تو حلالیت میطلبم، از من بگذر و من را حلالم کن. حضرت فرمودند: یک شرط دارد که اگر بپذیری من کاری میکنم که حتّی با آن ظلم عظیمی هم که کردی، زهرای اطهر(صلوات اللّه و سلامه علیها) هم از تو بگذرد، فقط باید یک کار کنی. گفت: باید چه کار بکنم؟ امیرالمؤمنین فرمودند: در مسجد برو و بالای منبر اعلام کن و بگو: من اشتباه کردم و حق ما نبود، ما این را غصب کردیم. آنوقت من میگذرم، قول هم میدهم که زهرای اطهر هم از تو بگذرد. فقط همین را بیان کنی، کفایت میکند. در روایت است که یک مقدار تأمّل کرد، گفت: نه، من این را نمیتوانم بیان کنم. حضرت هم فرمودند: پس من نمیگذرم.
چرا حضرت نگذشتند؟ آیا از بُعد شخصی بود؟ خیر. حضرت میدانند که این ملعون راه کجی را قرار داد و انحرافی در دین ایجاد کرد که امروز میبینم بر اساس همان انحراف، معالأسف شاخههای انحراف بیشتر شده تا جایی که سلفیگریها، وهابیّت، یعنی همان بازوان یهود، به وجود آمده است که حتّی اینها اهل جماعت - نه شیعه - را هم به بدترین وجه در سوریه سر میبرند. یا آن مسیحی را فقط به جرم این که تلفن یکی از سربازان را در جیبش داشت، از قفا سر بریدند. از جلو هم نرفتند، از پشت او را خواباندند و سرش را از قفا بریدند. انسان یک مواقعی فکر میکند این مطالب و مسائلی که راجع به وحشیگریهایی که در کربلا شده، بیان میکنند آیا واقعاً میشود؟! امروز میبینیم اینها دارند همان کارها را میکنند. برای همین حضرت فرمودند: نخیر، پس من هم نمیگذرم.
پروردگار عالم دیگر نسبت به اینها آشتی ندارد، چون اینها فرق میکنند و دیگر فردی نیست امّا به طور کلّی ذوالجلال و الاکرام نسبت به هیچ احدی قهر نمیکند. وقتی جریان، جریانی است که بشر معالأسف به گناه دچار میشود و به هیچ عنوان خودش هم جلو نمیرود، با این که وسائل را خدا قرار میدهد، عزّوجل برای آشتی پا پیش میگذارد.
انسان، متکّبرتر از شیطان!
غرور و تکبّر انسان، عجیب تکبّری است. یک نکته بسیار لطیف و ظریفی را شیخ بهاء(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن شیخ العجائب فرمودهاند، فرمودند: علّت رانده شدن شیطان رجیم از جنّت، برای این است که تکبّر ورزید «أَبى وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ»[1]. اوّلاً فرمان پروردگار عالم را انجام نداد و بعد تکبّر ورزید «خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ»[2]. شروع کرد به بیان کردن این که من برترم. بعد میفرمایند: از شیطان متکّبرتر، انسان است که میداند هم هیچ است. خیلی درد است!
انسان میداند خودش نتوانسته خودش را خلق کند، حتّی قادر نبوده جنسیّت خودش را خودش تعیین کند. فرض هم بگیریم یک نفر در آینده بتواند در مسائل ژنتیک و حتّی در اسپرم هم تغییر و تحوّل ایجاد کند - فرض محال که محال نیست - باز هم خود او نکرده است، یک کس دیگری برای این شخص تغییر جنسیّت داده است.
میفرمایند: این انسان میداند که نه میتواند جنسیّت خودش را تعیین کند، نه قدرت دارد حیات خودش را ادامه بدهد، هر کاری هم کند، آنجایی که دیگر مرگ حقیقی بیاید، تمام است، نه میتواند مریضیها خودش را کنترل کند.
امراض بشری، دلالت بر ناتوانی انسان / ضعیف، امّا مدّعی!
آیتالله العظمی بهجت فرمودند: در نجف اشرف یک شیخی به نام شیخ عیسی بود. مرد ژولیدهای بود که به شیخ عیسی نجفی معروف بود. بعد از این که من منع شدم که دیگر پیش آیتالله قاضی بروم، من این را میدیدم داخل حرم که میآمد، یک حالاتی داشت. یک بار آیتالله قاضی را دیدم، ایشان با اشاره انگشت فرمودند که به سمت این برو. فهمیدم که این مکتوم است، نمیخواهد کسی بفهمد و جریاناتی اتّفاق بیافتد، چون با عرفان و مطالب مخالف بودند و ... .
خیلی جالب است! میفرمایند: پیش ایشان رفتم، بعد یک سؤالاتی مثلاً از باب درسی کردم. یک بار یک مرتبه فرمودند: بله، آقای قاضی درست میگویند. گفتم: آقای قاضی چیزی نگفتند، ماندم که ایشان چه میخواهد بگوید. فکر کردم آدرس را میگوید که مثلاً آمدی سمت من، درست است. بعد فرمودند: آقای قاضی درست میگویند، ما اگر به کار خودمان قادر بودیم، مریضیهای که هر موقع جدید میآید، به وجود نمیآمد. مریضیهایی که به وجود میآید مثل خورهها (همین سرطان) و امثال اینها، خودش دلالت بر این دارد که انسان قادر نیست خودش را طبابت کند و از مریضیهای خودش جلوگیری کند. ادّعا میکند امّا قادر نیست.
ایشان فرمودند: میخواستم خیلی بیشتر بپرسم امّا دیدم خلوتی نیست. ایشان مطالبی را که میخواست، در همان راه و یا حاشیه امن حرم امیرالمؤمنین بیان میکرد، حضوری نبود. بعد گفتند: یک روز یک نکتهای بیان فرمودند، فرمودند: بعضیها اصلاً بیهیچ دلیلی یک دفعه تب میکنند. گاهی مثلاً حالا شما به تعبیری عرق کردی آمدی زیر کولر، سرما میخوری و تب میکنی امّا فرمودند: بعضی بدون هیچ دلیلی تب میکنند. هیچ دلیلی هم ندارد، هرچه فکر میکند من مثلاً فلان غذا را خوردم، دائم هم میآید دنبال علّت میگردد، معمولاً بشر اینطور است و البته این عیبی هم ندارد. اشتباه نشود، من نمیگویم دنبال علّت نگردیم. مثلاً دیروز چه کردم، چه شد که من شکمم درد گرفت، مدام میگردد که مثلاً این را خوردم سرد بود، آن گرم بود، زیر کولر خوابیدم، دستم را به خاک یا جایی زدم که میکروبی بود و ناخودآگاه در دهانم رفت، دستم را موقع خوردن غذا نشسته بودم و ...، دائم دنبال دلیل میگردد و هیچی هم به دست نمیآورد.
فرمودند: میدانی دلیلش چیست؟ خدا میخواهد بگوید: امور در دست من است و تو حتّی بر مریضی و صحّت و سلامت خودت هم مسلّط نیستی. خدا میخواهد بدون علّت تو را مریض کند که بگوید تو هیچ نیستی.
شیخ بهاء میفرمایند: تکبّر این بشر بیشتر از جنّ است. کجا تکبّر دارد؟ میفرماید: آنجایی که بشر خودش میداند هیچ است و وقتی هم گناه میکند، میداند امّا قرآن میفرماید برای خودش عذرتراشی میکند. تازه نه از این باب عذرتراشی کند که بگوید: خدایا! ببخشید اینطور شد، بلکه از باب این که میخواهد بگوید نه، من این کار را نکردم، به تعبیری توجیه میکند.
آیات اوّل سوره قیامت را بخوانید این مطلب را بیان میفرماید. میفرماید: اینهایی که ادّعا میکنند پروردگار عالم نیست برای این است که میخواهند طغیان کنند، لذا توجیه میکنند. بشر معالأسف تکبّر دارد، نمیخواهد بپذیرد که اشتباه کرده، استغفار کند، برگردد، إلّا خاص.
پا پیش گذاشتن خدا برای آشتیکنان!
برای همین اوّل همه خود پروردگار عالم در آشتیکنان قدم پیش میگذارد در حالی که معمولاً در آشتیکنان آن که قهر کرده باید بیاید.
بیجهت هم نیست که در روایات داریم اگر هم یکی با شما قهر کرد، شما پا جلو بگذارید و آشتی کنید. او قهر کرده، قاعده هم این است که چون او قهر کرده، خودش جلو بیاید امّا چون بشر متکبّر است، این کبر و تکبّر خودش اجازه نمیدهد که بگوید من اشتباه کردم. میگوید: «اِ! من اشتباه کردم؟! نخیر، او اشتباه کرد». خب حالا بگو تو اشتباه کردی، مگر چه میشود، آسمان به زمین میآید و زمین به آسمان میرود؟! لذا در روایات داریم کسی که از شما برید، شما به او اتّصال پیدا کنید که حالا إنشاءالله عرض میکنیم، در همین خطبه شعبانیّه هم نکاتی دارد.
در همه چیز به جز روزه، عام باش!
پس پروردگار عالم با «قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ» میخواهد بگوید این خداست و این یک ماه پر از رحمت و مغفرت و برکت است که به سمت شما میآید. البته گفتیم «قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ» سه حالت دارد، یک معنایش برای اولیاء است که عرض کردیم وقتی آنها را با آن وضعیّت میبیند و ...، یکی هم بوسیدن بود که اشاره کردیم، امّا من دارم برای آن سطح پایین گنهکاری را عرض میکنم. عمده اصلیاش که مال عموم است، همین است.
یک مطلبی بگویم خیلی جالب و قشنگ است، این را به ذهن بسپارید. آن ولیّ خدا(اعلی اللّه مقامه الشّریف) میفرمودند: آقاجان! غیر از روزه عام که آن هم یک مقداریاش خوب است (چون سه نوع بیان فرمودند: عام و خاص و خاص الخاص، که عرض کردم یک چهارمی هم وجود دارد که اخص الخاص است) در همه چیز سعی کن، عام باشی. فرموند: وقتی در عام باشی، دیگر تکبّر نیست. حتّی در صیام هم خود انسان آن خاص را بخواهد امّا خودش را در عام قرار بدهد؛ بگوید: من جزء روزهگیرهایی هستم که عامم، نگوید: من خاصم. فرمودند: اگر این طور بگوید، متکبّر میشود.
آغاز تکبّر همین است. خیلی قشنگ فرمودند، این را یادداشت کن و بعد چند مرتبه تکرار کن و بخوان، آنوقت متوجّه میشوی آن ولیّ خدا چه بیان فرمودند. فرمودند به جز روزه عام که یک مقداری خوب است که بعد مقدارش را بیان فرمودند، مابقی را سعی کن عام باشی. آن روزه عامش هم این است که من روزهام این است، میخواهم به سمت روزه خاص بروم.
روزه عام چیست؟ روزه عام این که خدایا! من خودم نمیتوانم دستم را کنترل کنم، میدانم متأسّفانه چشمم در ماه مبارک هم خطا دارد، زبانم خطا دارد، همه اعضاء و جوارحم خطا دارد، وای بر من! انسان این را بیان کند و بگوید: خدایا! من نمیتوانم. فقط ساعاتی دهانم را بستهام و چیزی نمیخورم و نمیآشامم امّا خدا چیزی گیرم نیامده.
بعد فرمودند: دلیلش این است که اگر در عالم این طور بیان کردی، هم دیگر تکبّر را نداری، هم چون دستت خالی است، دست و کشکول گداییات را که به سمت آسمان بالا کنی و نزد پروردگار عالم ببری، برایت پرش میکنند امّا وقتی احساس کنی که خودم یک چیزی در آن دارم، پروردگار عالم میگوید: همان مقداری که خودت داری، برایت بس است. معمولاً ه کسی که کشکول گداییاش خالی است، یعنی میخواهد میگوید: من هیچ ندارم.
گدا باید همیشه کاسهاش خالی باشد!
همین آقایان عرفا و اولیاء خدا با ابوالعرفاء، آیتالله العظمی ادیب به مشهد رفته بودند. وقتی آمده بودند یکی از ایشان به من گفتند: آقاجان یک چیزی دیدیم، این مرد غوغایی کرد. گفتم: حتماً اعجازی در حرم رخ داده، منتظر بودم ببینم ایشان چه تعریف میکنند. گفت: آقا چند تا از این گداها کنار هم ایستاده بودند - آن موقع در زمان طاغوت مثل امروز نبود، حتّی عذر میخواهم، غسالخانه هم نزدیک به حرم در خیابان طبرسی بود- ما دیدیم ایشان به این گداها نگاه میکند. تا میدید گدایی چیزی را که در ظرفش میگذارند – قدیم یک کاسهها و ظرفهایی میگذاشتند، میگفتند ما دیگر گذاشتیم، شما هم هرچه میخواهی بینداز- برمیدارد، میگفت: به این بدهید. به آن که چند تا در ظرفش است، ندهید.
ما سؤال کردیم: آقا! این که به تعبیر خودمانی دارد حقّهبازی درمیآورد و هرچه که در آن میاندازند را سریع برمیدارد که بگوید ببین من هیچ ندارم، آنها دیگر دارند.
فرمودند: مهم همین است، گدا باید زرنگ باشد، همیشه کاسهاش خالی باشد. اگر گفت: در کاسه من چیزی است، به او چیزی نمیدهند.- ببینید اولیاء خدا اینطور هستند. عرفای عظیمالشّأن میخواهند از این چیزها هم به انسان درس بدهند - فرمودند: این که کاسهاش را زود خالی میکند، خوب است. این میخواهد بگوید من هیچ ندارم.
بعد فرمودند: حالا هم که میخواهیم پیش حضرت ثامنالحجج برویم، بگو: من هیچ ندارم، کاسه من خالی است امّا اگر بگویی آقا من خرج کردم آمدم شما را ببینم، آن خرج کردن منّت است؛ یعنی من یک چیزی با خودم آوردم. آقا من نماز که میخوانم، آمدم اینجا یک چیزی بیشتری بدهی، این منّت است. بگو: آقا من خالیِ خالی هستم.
میفرمود: این دهاتیها - چون میدانید معمولاً آنها بیشتر فصل زمستان که دیگر زراعت و اینها ندارند، از اطراف اصفهان و جاهای دیگر، به مشهد میآیند - که یک موقع میآمدند به آقا سلام کنند، آقا هم سلام میکردند، دستشان را میگرفتند، میگفتند: خب، چطورید؟ حالتان خوب است؟ سلامتید؟ چه میکنید و ...؟ آن بیچاره هم گاهی تعجّب میکرد و شروع میکرد با آقا حرف زدن - این را من هم از وجود مقدّسشان دیده بودم - ما میماندیم که آقا چرا با اینها این قدر گرم میگیرند. بعد هم یک چند قدمی هم آقا دست اینها را همینطور میگرفت و میرفت. ما میدیدیم آقا همینطور که دست اینها را میگرفتند و حرف میزدند و به سمت حرم میرفتند، یک نگاهی به حرم میکردند و یک نگاهی هم به این. من از آقا سؤال کردم: آقا حکمتی دارد؟ فرمودند: بله. من به آقا علیبنموسیالرّضا(علیه آلاف التّحیة و الثّناء) میگویم: آقا! اینها با دل صاف آمدند. یک عمر میگوید کشت و زرعم را که انجام دادم، پولش را جمع میکنم و زیارت ثامنالحجج میروم. لذا من هم یکخورده دست این را میگیرم و میگویم: آقا من را هم به خاطر این بپذیر. حالا چه کسی؟ ابوالعرفاء.
لذا در چیزهای اینگونه عام باشید. پروردگار عالم هم همین را میگوید، «قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ». میگوید: شما نفهمیدید، تکبّر ورزیدید. عوض این که خودتان بیایید بگوییم دستم خالی است، هیچی ندارم، متأسّفانه ما باید سمت شما بیاییم «قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ». حالا آن که عرض کردیم برای عرفا آنطور است و نوع دیگری هم دارد، بحثش جداست امّا یک معنای «قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ» هم همین است، چون بشر نمیرود.
اوج بریز بپاش در ماه خدا!
حالا چرا شهر الله بیان کردند؟ قرار شد نکاتی را راجع به شهر الله بیان کنیم. اوّلین مسئله این است: پروردگار عالم وقتی به سمت بندگانش میرود و خودش اعلام میکند من به سمت تو آمدم، معمولاً چون کریم است و اکرم الاکرمین است و همه چیز به ید اوست، تعبیری که اولیاء خدا دارند این است که خود خدا با دست پر میآید. چون دست پر آمد، دیگر هرچه بخواهی در آن هست. لذا خود خدا آمده، ماه، ماه خداست، یعنی ببین چون به نام من هست، هرچه دلتان بخواهد به شما میدهم. بریز بپاش زیاد است. گر گدا کاهل بود، تقصیر صاحبخانه چیست؟! اگر گدا خودش نتواند بهرهبرداری کند، خودش مقصّر است.
اگر کاسه گداییاش بزرگتر بود، بیشتر میبرد!
لذا اولیاء خدا اینطور بیان میکنند. همین بحث گدایی که بیان کردم بحث خیلی زیبایی است، ما باید گدا شویم. «یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ»[3] به سوی خدا فقیریم. هرکه زرنگ است، بیشتر میآورد. یک موقعی آن بزرگان و اولیاء خدا با بعضی مثالها چه حکمتهایی را به ما یاد میدادند. اصلش خوب نبود ولی اینها با آن درس میدادند. موقع قدیم وقتی یک نذری میدادند، ظرف یک بار مصرف و اینها نبود، یکی قابلمهاش را میبرد، یکی کاسهاش را میبرد یا هرچه که بود. میگویند که یک بار کسی یک دیگ نذری بار گذاشته بود و مردم هم میدانستند که او یک دیگ بار میگذارد و اندازه دیگش هم معلوم بود. دیدند ملانصرالدّین یک طرف دیگ بزرگی را گرفته و شخص دیگری هم طرف دیگرش را و دارند به سختی آن را میآورند. وقتی آوردند، گفت: این دیگ من را پر کن. جماعت خندیدند که آقا این بیچاره یک دیگ کوچک بار گذاشته، بعد تو این دیگ بزرگ را آوردهای پر کنی؟ ملا نصرالدّین یک جملهای گفت - این را مرحوم ابوی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) میفرمودند و بعد هم دو نکته از آن بیان فرمودند که خیلی عالی است - گفت: آن کسی که در محلّه ما نذر میدهد، باید بداند اندازه محله چیست. من به تکی همین یک دیگ را دارم، کسان دیگر هم اگر دیگهایشان را بیاورند که دیگر نمیتواند. گفتند: برو دیوانه. بعد میگویند: دیگش را که داشت میکشید برگرداند، یک نگاهی به آسمان کرد و گفت: دیگ ما را که کسی پر نکرد، مسخرهمان هم که کردند، اگر تو بلدی پرش کن.
اولیاء خدا اینطور بیان میفرمایند که در گدایی درب خانه پروردگار عالم در شهرالله هم که همه چیز را دارند، میدهند، «بِالْبَرَکَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ»، گدا به اندازه وسع وجودی خودش میتواند بهرهبرداری کند. اگر کاسه گداییاش بزرگتر بود، بیشتر میبرد.
اتّفاقاً قدیم همین کار را هم میکردند. نمیدانم حالا این به خاطر این قضیه بود یا به خاطر دل خودشان بود. ما خودمان که بچّه بودیم، گاهی یک قابلمهای هم به ما میدادند که برو نذری بگیر. میدیدیم بعضیها یک قابلمه بزرگ میآورند. طرف میدانست که مثلاً این قابلمه بزرگ است ولی اگر یک کاسه میآورد، به یک ملاقه پر میشد امّا وقتی قابلمه میآورد، میگفت ببین چیزی نیست، یک ملاقه دیگر هم بیشتر بریز، این که در این قابلمه بزرگ چیزی نمیشود.
اگر کاسه گدایی انسان عندالله تبارک و تعالی به اندازه این دنیا باشد؛ یعنی بگوید من هیچ ندارم، بیشتر پرش میکنند. شهر الله این است دیگر، برکات در آن زیاد است.
چوب حراج خدا در شهرالله!
پس پروردگار عالم به این خاطر شهرالله قرار داد که بگوید من همه چیز را آوردم. ماه، ماه من است، همه چیز را آوردم. تو هم قهر کردی ولی برای آشتیکنان حتّی طوری آوردم که به صورت ظاهر بگویم خوابتان عبادت است، نفستان تسبیح است که حالا إنشاءالله در ادامه خطبه شعبانیّه میخوانیم. یا این که شما یک آیه بخوانید، ختم قرآن است. یک صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستید فلان قدر ثواب دارد که دیروز عرض کردم ثواب اذکار در ماه مبارک عدد ابجد کبیره آن است. یعنی پروردگار عالم با همه چیز میخواهد بگوید: بندگان من! بدانید لحظه لحظهی این ماه، ماه عجیبی است.
همانطور که در سالها گذشته عرض کردم، بیخود نیست بعضی از اولیاء خدا سوم، چهارم، پنجم، به خصوص بعد از این که دهه اوّل میگذشت، دیگر دعای وداع میخواندند. دعای وداع برای آخر ماه است امّا میگفتند: دوید، رفت. حالا چرا دعای وداع میخواندند؟ چون میدانید آخر کار وقتی چیزی میماند، هرچه هست میدهند.
دیدید در میدان میوه فروشها آخر شب که میشود دیگر آن باقیمانده میوهها را همانطور میدهند. البته باقیمانده میوهها یک مقدار لک است و گندیده شده و ... امّا ته اجناس پروردگار عالم با رویش همه یکی است.
برای همین در روایت دارد که میفرماید شب عید فطر بیش از شب قدر میبخشم. یعنی چه؟ یعنی دیگر دارد تمام میشود، خدا چوب حراج زده که بیایید ببرید. شهرالله است، همه چیز دارند میدهند.
دعای وداع اولیاء هم برای همین است. دهه اوّل که تمام میشد، میگفتند: خدا! ببین هیچی ندارم. آن آخر چطور همینطور میدهی، میگویی بیایید ببرید، به ما هم بده.
الله اکبر! چه خدای کریمی! آنقدر کریم است که حتّی روز عید فطر هم میگوید فوج فوج میبخشیم، میدهیم.
انسان اینطور باشد، در شهرالله همه چیز هست. هرچه بخواهی که در ماههای دیگر باشد، اینجا مضاعفِ مضاعف است و اتّفاقاً یک چیزهایی هم در این ماه است که در ماههای دیگر نیست.
ماه تقسیم عرفان
آقایان! برادران! خواهران! جوانان عزیز! فرزندان عزیزم! دختران گرامیام! پسران عزیزم!. این را حتماً حتماً یادداشت کنید و در آن تأمّل کنید. ابوالعرفاء، آیتالله العظمی ادیب فرمودند: شیخناالاعظم به بنده گفته است: در ماه مبارک رمضان عرفان تقسیم میکنند، معرفت الله تقسیم میکنند که در هیچ ماه دیگری اینطور نیست. در ماههای دیگر باید زحمت بکشی امّا در ماه مبارک رمضان معرفت الله میدهند.
شما نمیدانید این مدّتی که اینجا مینشینید و این مطالبی که گوش میدهید چه قیامتی است، نمیدانید چه بهشتی است، نمیدانید چه جنّتی است. غوغاست! آن مرد عظیمالشّأن و الهی(سلام اللّه علیه)، ابوالعرفاء میفرمودند: عرفان تقسیم میکنند، معرفت میدهند. زمانهای دیگر اینطور نیست. یک چیزهایی در ماه مبارک میدهند که فقط مخصوص این ماه است.
بعد مثال میزدند، میفرمودند: چطور بعضیها ماه مبارک رمضان را با زولبیا بامیهاش میشناسند - اولیاء مجبور هستند مثال مادّی بزنند که امثال ما بفهمند - خیلی چیزهای الهی هم هست که فقط مختص به ماه مبارک رمضان است. برای همین برکت در آن زیاد است. آن هم اینطور نیست که یک ساعت مخصوص مثل شب جمعه بدهند، همین الان دارند میدهند، بعداً میدهند، قبل دادهاند. دائم همینطور میدهند امّا چه کسی میبرد!
خوابتان، عبادت است؛ یعنی چه؟
برای همین است که اولیاء خدا خوابشان کمتر میشد. عرض هم کردم که این که فرمودند: «نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَةٌ» یعنی شما خواب هم میخواهید، در این ماه مبارک رمضان خواب شما همان عبادتتان است. اولیاء زرنگ هستند، اینطور معنا میکنند، نه این که بگویند: ما بخوابیم تا عبادت کنیم. مثلاً دوازده ساعت خوابیدم و عبادت کردم.
یک کسی شیطنت میکرد، با ما شوخی میکرد، میگفت: من امروز دوازده ساعت کامل عبادت کردم. گفتم: چطور؟ گفت: همش خواب بودم.
اولیاء میگویند نوم شما هم همان عبادتی است که میکنید «نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَةٌ» یعنی به آن عبادت بپرداز، یعنی غافل نشو.
همان چیزی که عرض کردم دعای روز اوّل را هر روز بخوانیم «اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِیهِ صِیَامَ الصَّائِمِینَ وَ قِیَامِی فِیهِ قِیَامَ الْقَائِمَیْنِ وَ نَبِّهْنِی فِیهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغَافِلِینَ». یک موقعی بلند نشویم ببینیم در خواب غفلت بودیم، همه چیز را دادند، یک عدّه هم بردند و ما ماندیم. بعضی خیلی زرنگند، «الْمُؤْمِنُ کَیِّسٌ»[4] همین است، زیرک هستند، میبرند. میبینند حراجی است، خدا داده، این همه ریخته، بعضی هم حواسشان نیست، اینها برمیدارند، همینطوری میبرند.
در ماه مبارک رمضان خصلت یهود داشته باشید!
بعضی تعابیر را ما نمیفهمیم. این را مرحوم ابوی به نقل از آیتالله العظمی شاهآبادی فرمودهاند. اگر از قول ایشان نبود، ما یک مقدار إنقلت میآوردیم. میگفتند ایشان فرمودند: در ماه مبارک رمضان خصلت یهود داشته باشید. گفتم: یعنی چه آقا؟! فرمودند: این یهودیها و این جهودها هر چیزی را که میبینند یک جایی افتاده، سریع برمیدارند، میگویند: یک روزی به کار میآید. فرمودند: شما هر ذکری و دعایی که میبینید بیان شده، سریع بخوانید؛ به دردتان میخورد. در ماه مبارک رمضان خصلت یهود داشته باشید. چون یکی از خصایص جهود حرص است، آنها حریص هستند. در ماه مبارک رمضان باید برای برداشتن ادعیّه، برای براشتن این آیات حرص بزنیم. خیرات کنیم. چه قیامتی است، غوغایی است غوغا!
عروسی خوبان!
دو سه روز به ماه مبارک رمضان مانده بود، دیدم ابوالعرفاء با خصّیصینشان که بودند - به ما هم محبّت کرده بودند، ما هم بودیم - فرمودند: تا سه شب دیگر که إنشاءالله عروسی است میرویم و مطالب را انجام میدهیم. من فضولی نکردم بپرسم که عروسی کیست و ... . در راه که برمیگشتیم از آن ولیّ خدا که با ایشان بودیم، پرسیدم: آقاجان! عروسی کیست؟ فرمود: عروسی خوبان. گفتم: خوبان کی هستند؟ - چون ما یک فامیلی داشتیم به نام ماهرویان، گفتم شاید خوبان هم فامیلی است - گفت: حالا میبینیش. گفتم: یک آدرسی بدهید. گفت: نه، خیلی قشنگ است، آدرس بدهم، همین الان غش میکنی. بعد آرام آرام قضیه را گفتند. فرمودند: آقا شهرالله را میگفت عروسی است. جدّاً برای اولیاء خدا عروسی است، خیلی هم عادی فرمودند که دو سه شب دیگر عروسی است. بعضی مواقع آدم یک طوری میگوید که مثلاً حالا بخواهد یک تکانی به کسی بدهد امّا ایشان خیلی عادی فرمودند که حالا دو سه شب دیگر عروسی است، إنشاءالله میرویم. ما فکر کردیم جدّی آقا میخواهند عروسی کسی بروند. آقا هم اصلاً اهل عروسی نبودند، گفتیم: این دیگر کیست که آقا میخواهد به عروسیاش برود؟! این دیگر خیلی باید کس خاصی باشد که آقا قبول کرده به عروسیاش برود.
ماه مبارک رمضان عروسی خوبان عالم است، عید اولیاءالله است. من بدبخت چه میفهمم؟! در این عروسی هم خورد و خوراک و همه چیز را از من و شما میگیرند، به جایش یک چیز میدهند؛ انفصال از خلق، اتّصال به حق.
دیدید بعضی در عوام الناس اینطور میگویند، حالا مثلاً مزاحا طرف میگوید: فلانی! فردا شب میخواهیم عروسی برویم، دیگر از فردا صبح هیچی نخور که مثلاً آنجا به تعبیری خودش را بکشد - البته این کارها، کارهای خوبی نیست امّا مجبوریم مثال بزنیم. یک موقع کسی به این راه تشویق نشود! –
اولیاء هم همینطور هستند. آماده برای خوردن میشوند منتها این دهان بستی، دهانی باز شد/ تا خورنده لقمههای اراز شد.
یک نشانه هم همین است، اگر میخواهید ببینید بعد از ماه مبارک رمضان روزهتان، روزه مقبول بوده یا نه، ببینید حدّاقل در این ماه مبارک رمضان چه به دست آوردید.یک حالاتی به دست آوردید یا نه. إنشاءالله خدا عنایت کند.
«شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَکَةِ ...» که حالا هنوز نکاتی در شهرالله هست و بعد إنشاءالله به شرط حیات جلسات آینده ادامه بحث را خواهیم داشت و وارد برکت خواهیم.
پیشنهادی از اولیاء خدا برای جلب نظر حضرت حجّت(روحی له الفدا) در ماه مبارک
عرض هم کردم تا میتوانیم در این ماه توسّل به آقاجان هم داشته باشیم. یادتان، فکرتان، ذکرتان به آقاجان، حضرت حجّت(روحی له الفدا) باشد. تا میتوانید برای مادرش فاتحه بخوانید. من یک پیشنهاد میدهم. این پیشنهاد اولیاء خداست، مال من نیست. حیف است بیان نکنم.
آن ولیّ خدا میفرمود: آقاجان! یک موقعی تک خوری نکنی، دیدی یک چیزی خوب است، به رفیقت هم بده. به مؤمنین هم بده بخورند. تکخوری خوب نیست.
آقاجان! اگر تا حالا هم نیّت نکردی، از همین الان نیّت کن، بگو: خدا! از هر عمل مستحبی - چون عمل واجب را نمیتوانی - من در این ماه مبارک رمضان انجام دادم، انبیاء، اولیاء، شهدا، صلحا، حضرات معصومین بالاخص حضرت نرجس خاتون(سلام اللّه علیها)، بهرهمند شود. همین الان نیّت کن، پیش خودت هم بگو که حتّی اگر من بعداً یادم رفت، اینطور باشد.
آن ولیّ خدا به ما یاد داد. گفت: من پدرم که از دنیا رفت، گفتم: خدایا! از این به بعد هرچه که عمل مستحبی انجام میدهم، چون شاید یک موقعی یادم برود نیّت کنم، پدرم به نحو احسن در آن شریک باشد. والده ام هم که هست شریک باشد ولی پدرم به نحو احسن. والدهام هم که غریق رحمت الهی شد، گفتم: خدایا! هر دو را شریک کن، شاید من یک موقعی یادم رفت بگویم در این عمل شریک باشند.
حالا شما هم اینطور باشید، از این هم بهره عجیبی میبرید. یاد آقاجان باشید. آنوقت ببینید با این طریق آقاجان هم چه عنایتی به شما خواهد کرد.
امشب هم که دیگر میدانید شب عجیبی است. امشب را از دست ندهید. فرمودند: در ماه مبارک رمضان هر روز ألف ألف (یعنی میلیونها نفر) آمرزیده میشوند. از غروب شب جمعه تا غروب جمعه ماه مبارک رمضان در هر ساعتش ألف ألف آمرزیده میشوند. امشب را از دست ندهیم.
«السلام علیک یا بقیة اللّه»
آقاجان! یک عنایتی کن، ما فقیریم، هیچی هیچی نداریم. همین الانش هم که هستیم، هیچی بهره نبردیم، خالیِ خالیایم. ما گداییم.
خدا هم دوست دارد دست خالی از او بخواهیم. اوّلاً که واقعاً نداریم امّا اگر شما احساس میکنی یک چیزی داری، آن را بردار یک گوشه بگذار. مثل همان که ابوالعرفاء فرمود این کاسهاش را خالی کرده و زرنگ است، بگو: آقا من خالیّ خالی هستم. آقا میبیند که مثلاً اگر چیزی داری، کنار گذاشتی امّا آقا دوست دارد دست خالی بیایی. خدا دوست دارد دست خالی بیایی، ما که اصلاً هیچ نداریم.
خدایا! عنایت کن. آقاجان! عنایت کن. یا بقیه الله! عنایت کن. دستهای ما و این کشکولهای گدایی ما را پر از مهر و محبّت و برکات و رحمت و مغفرت خودت قرار بده.
پروردگارا! به اولیاء و انبیائت قسمت میدهیم، عاقبتمان را ختم به خیر بگردان.
پروردگارا! آنچه را در این ماه مبارک به خوبان عالمت و به اولیائت مرحمت فرمودهای و مرحمت میفرمایی، تفضّلاً همه آنها را به ما هم مرحمت بفرما.
ای خدا! آنچه خوبان عالمت، بالاخص در این ماه مبارک رمضان دعا بلدند، همه آن دعاها را تفضلاً در حق همه ما مستجاب شده قرار بده.
همه دعاهایمان به دعاهای زاکیّه آقاجان، امام زمان به هدف اجابت برسان.
دشمنان صیام، رأس این دشمنان صهیونیسم جهانی، یهود ریشهکن بگردان.
مروّجین صیام، مروّجین این برکت، این رحمت، این مغفرت، رأس آن ها، امامالمسلمین، رهبر عظیمالشّأنمان محافظت بفرما.
خدا! از همین الان ما را آماده برای درک لیالی قدر بگردان. توفیق درکش را به ما مرحمت بفرما.
اموات غریق رحمت واسعهات بگردان.
اموات خیلی چشم به راه هستند، برای همهشان نیّت کن آنها هم برایت دعا میکنند. غوغایی است! آنها آنور خبر دارند چه خبر است و ما نمیدانیم چه خبر است. به حال ما غبطه میخورند، میگویند: شما در نعمت هستید، در رحمت و برکتید، یک ماه عجیب غریبی است. حیف که نمیشود بعضی را به زور آورد وإلّا خدا گواه است انسان باید برود بعضی را به زور بیاورد، بگوید: ببین این ماه، چه ماهی است. حیف که نمیشود!
امام راحل و عظیمالشّأنمان، شهدای عظیمالشّأنمان، غریق رحمت واسعهات بگردان.
تمام اموات مؤمنین و مؤمنات در اقصی نقاط عالم از این ماه مبارک بهرهمند بگردان.
آنچه که دعا مدّ نظر داشتیم و بر لسان جاری نگردید، به ادعیّه زاکیّه آقاجانمان به هدف اجابت برسان.
خدای! ما را مشمول ادعیّه زاکیّه آقاجانمان، امام زمان قرار بده.
خدا! شنیدیم در این ماه خیلی دست و دلبازی میکنی. یک دست و دلبازی دیگر هم بکن که إنشاءالله میکنی. خدایا! به برکت این ماه مبارک ظهور آقاجان در عمر ناقابل ما قرار بده.
ما را جزء سربازان حقیقی اش قرار بده.
نائبش محافظت بفرما.
«بالنبی و آله صلوات بر محمّد و آل محمّد(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)»
[4] بحارالأنوار، ج: 64، ص: 307، باب: 14