ششم رمضان المبارک 1434 جلسه: چهارم 24/04/92
«یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَکَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ»
برکت شهرالله: انفصال از خلق و اتّصال به حقّ
عرض کردیم اقبال ذوالجلال و الاکرام در شهرالله به چه معنایی است و دلیل این که عنوان این ماه، شهرالله است، چیست.
بیان شد برکت هم این است که وقتی انسان از حلال هم برید، روح، تعالی میگیرد و عالم، مسخّر او میشود. انفصال از خلق و اتّصال به حقّ، نکته بسیار مهمّی در شناخت روح انسان و شناخت پروردگار عالم خواهد بود.
این مطلب برکات زیادی دارد، از جمله این که دیگر انسان آن عشق به حقیقت و اتّصال حقیقی را درک میکند و این را که دنیا گذراست، میفهمد. لذا یکی از نکات بسیار مهم همین است که به انسان حالی کنند شما باید در شهرالله از همه خلق و همه مادیّات منقطع شوید.
عرض هم کردم اگر بعضی هم مادیّات را دنبال میکنند، دیگر برای خودشان نیست؛ برای دیگران است، به این خاطر که میخواهند برای دیگران خیر باشند.
چگونه با یک عمل معمولی، خیرات کثیری کسب کنیم؟
وجود مقدّس خاتم الانبیاء، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) نکته بسیار مهمّی را راجع به برکت تبیین فرمودهاند. ایشان میفرمایند: برکت یعنی این که انسان عملی را انجام بدهد که صورت ظاهر آن عمل، معمولی است، امّا چون سه مطلب پشت آن نهفته شده، خیرات کثیری در او قرار بگیرد.
1- نیّت برای خدا. اگر برای پروردگار عالم بود، صددرصد خیرات زیادی در او قرار دارد.
2- به خوبی انجام دادن کار کم؛ یعنی چون نقص در آن نمیگذارد، برکت در آن به وجود میآید.
در بحث گندم خود حضرت مثال زدند، فرمودند: اگر کسی بداند آفات گندم را بگیرد، گندم به عنوان سبع مائه میشود؛ یعنی هفت خوشه میشود که هر کدام آن صد دانه دارد؛ لذا هر دانه تبدیل به هفتصد دانه میشود. میفرمایند: چون به صحّت با آن کار شده، اینطور برکت دارد.
3- این که میداند برای چه کسی انجام میدهد که این نکته بسیار مهمّی است؛ یعنی از آن موقعی که نیّت میکند تا آن زمانی که به خوبی انجام میدهد، در همه لحظات میداند که صاحبش کس دیگری است. با کریم برخورد دارد. وقتی انسان بداند دارد عمل را برای کسی انجام میدهد که کریم است و با او کریمانه برخورد خواهد کرد، عمل، برکت پیدا میکند، امّا اگر کسی تصوّر کند من عمل زیاد انجام دادم و تازه نعوذبالله نستجیربالله طلبکار هم باشد، دیگر برکتی در عمل او نیست.
تنها هنر مردان الهی
عرض کردم اصلاً ما از پروردگار عالم طلبی نداریم؛ تازه انبیاء و حضرات معصومینش هم طلب ندارند، هیچ کس از پروردگار عالم طلب ندارد؛ چون این جسم را خدا خلق کرده و اعضاء و جوارح متعلّق به خود اوست.
این را هم به عنوان کد به ذهن بسپارید که هنر مردان الهی این است که ولو به لحظهای اجازه نمیدهند این اعضاء و جوارح در راه غیر خود خدا خرج شود؛ یعنی تمام این اعضاء و جوارح را در استخدام اوامر پروردگار عالم قرار میدهند ولی هیچ موقع مدّعی نیستند که ما بودیم، آنها میگویند خدا توفیقش را داده است. آنها فقط تا آنجایی که توانستند مراقبه کردند که این اعضاء و جوارح و این اعمالی که انجام میدهند، برای غیر خدا نباشد. همان چیزی که مخلِصین عالم و در درجه اعلایش مخلَصین عالم انجام میدهند. لذا هنر مردان الهی فقط همین است که این اعضاء و جوارح را کنترل میکنند و اصلاً مدّعی نیستند. میگویند: این اعضاء و جوارح متعلّق به ما نبوده، ما وظیفه داشتیم چنین کنیم.
مکلّف حقیقی کیست؟
لذا اصلاً معنای تکلیف از نظر اولیاء اینگونه است - این هم باز یک نکته عالی است که حتماً آن را هم به خاطر بسپارید - میگویند: این که انسان مکلّف میشود و به تکلیف میرسد، یعنی بتواند آن اوامر را که پروردگار عالم برای تکتک اعضاء و جوارح قرار داده، به خوبی انجام بدهد.
برای هر عضوی تکلیف است؛ تکلیف دست، این است که در را خیر کار کند، نعوذبالله نستجیربالله یک موقع به خطا و سرقت و دزدی و «الَّذی جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ»[1] و ... نرود. تکلیف چشم، این است که در راه خدا خرج شود، آیات الهی را ببیند و این عامل شود برای این که معرفتش به پروردگار عالم بیشتر شود و با این چشم خیانت نکند، چه به ناموس مردم، چه به اموال دیگران.
عزیز دلم! مکلّف که بیان میکنند: کسی است به تکلیف رسیده؛ یعنی این که در سنّ تکلیف بداند برای هر عضوی از اعضاء و جوارحش مِن ناحیه الله تبارک و تعالی، چه وظیفهای نوشته شده و همان وظیفه را انجام بدهد.
پرورگار عالم کیفیّتطلب است، نه کمیّتطلب
آنوقت پروردگار عالم دیگر به کثرت عمل نگاه نمیکند - این را هم باز به عنوان کد همیشگی به ذهن بسپاید - پروردگار عالم به کیفیّت عمل نگاه میکند، نه به کمیّت آن. البته این را هم کنارش بگذارید که اگر واقعاً کیفیّت عمل کسی خوب بود و توانست کمیّتش را هم بالا ببرد، نورٌ علی نور میشود. این اشکال ندارد، ولی اسّ و اساس و اوّل چیزی که پروردگار عالم در آن تأمّل میکند، کیفیّت عمل است.
این که اولیاء الهی بیان میکنند: اگر عزّوجلّ بخواهد به عدل در عملشان نگاه کند، نه به فضل، هزار نقص میگیرد؛ به این دلیل است که پرورگار عالم کیفیّتطلب است، نه کمیّتطلب. اگر جدّی کیفیّت، کیفیّت عالی بود، خودش عمل را زیاد میکند.
مگر در بحث صدقات نفرمود که خودش صدقات را زیاد میکند. یکی را ده تا میکند. ده تا را، صد تا، حتّی تا آنجایی پیش میرود که عنوان لایحتسب بیان شده، یعنی به قدری که شما حساب نمیکنید، او اضافه میکند. این اضافه کردن بر اساس این است که ببیند کیفیّت عمل تو چگونه است.
لذا برکت مِن ناحیه الله است، برکت از ما نیست ولی عوامل برکتسازی از ناحیه خود ماست. چگونه از ناحیه خود ماست؟ این که ما با کیفیّت جلو برویم. با کیفیت که جلو برویم، خدا هم برکتش را زیاد میکند.
چگونه یک شخص، خودش، مبارک میشود؟
در آیه 31 سوره مریم(علیها الصّلوة و السّلام) از زبان حضرت عیسیبنمریم، آن نبی مکرّم(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) که دارند در گهواره سخن میگویند، بیان شده که میفرمایند: «وَ جَعَلَنی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا» هرجا که باشم من را بابرکت ساخته است.
اگر انسان اعمالش را برای خدا قرار بدهد، علاوه بر این که عملش بابرکت میشود، خودش هم عامل برکت میشود. وقتی عمل برای خدا باشد، ولو کمیّتش هم زیاد نباشد، امّا به کیفیّت بپردازد و حدّ کیفیّت را برای خدا به حدّ اعلی ببرد، پروردگار عالم به آن عمل برکت میدهد و خود وجود آن شخص هم مبارک میشود. «وَ جَعَلَنی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا». هرجا باشم خدا مرا مایه برکت ساخته و به ادای نماز و زکات هم در همه عمرم سفارش کرده است.
مال چه کسی برکت مییابد؟
باز ببینیم دیگر عوامل برکتزا چه چیزهایی هستند. امیرالمؤمنین، علیبن ابیطالب(صلوات اللّه و سلامه علیه) برخی از آن چیزهایی را که برکت را زیاد میکند، به کمیل بن زیاد بیان فرمودند. ایشان فرمودند: «یَا کُمَیْلُ الْبَرَکَةُ فِی مَالِ مَنْ آتَى الزَّکَاةَ وَ وَاسَى الْمُؤْمِنِینَ وَ وَصَلَ الْأَقْرَبِینَ»[2]. ای کمیل! برکت در مال کسی قرار داده شده که اوّل: خمس و زکاتش را بدهد، دوم: با مؤمنان مساوات داشته باشد، سوم: اگر خویشانش از او بریدند، او صله رحم کند.
در مساوات چند نکته را بیان کردند که من اینها را فهرستوار عرض میکنم، بعد خود شما در آنها تأمّل کنید:
1- در مساوات به یکدیگر فخر نمیفروشد؛ یعنی امکان دارد کسی یک مقدار مالش زیاد باشد امّا فخر نمیفروشد و اموال و زندگیاشرا به رخ نمیکشد؛ یعنی به دیگران رخنمایی نمیکند.
2- در مساوات اگر مؤمنی گرفتار است، قبل از تبیین، دست او را میگیرند. کما این که روایت خواندیم خدا رحمت کند آن بندهای را که قبل از این که دیگران پیش او اظهار عجز کند، او دستشان را آبرومندانه بگیرد.
3- مطلب دیگر در مساوات این است که به خویشان خودش هم کمک کند.
گاهی میبینیم یک شخص به ظاهر زندگیاش خیلی کم درآمد است امّا انتهای ماه هم مخارج را کم نمیآورد. انسان تعجّب میکند که چطور با این حقوق کم، هم اجاره خانه میدهد، هم زندگیاش را میچرخاند و آدم سالمی هم هست. این به خاطر برکت است. اگر اینها را رعایت کنی، در مالت برکت به وجود میآید.
عدالت؛ عامل برکتزاست
مسئله دیگری که بیان میفرماید که خیلی هم مهم است و باید بسیار روی آن تأمّل کرد عدالت و دادگری است. حضرت صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) میفرمایند: «إِنَّ النَّاسَ یَسْتَغْنُونَ إِذَا عُدِلَ بَیْنَهُمْ وَ تُنْزِلُ السَّمَاءُ رِزْقَهَا وَ تُخْرِجُ الْأَرْضُ بَرَکَتَهَا بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى»[3]. میفرمایند: اگر عدالت برقرار شود، همه بینیاز میشوند. آسمان روزی خودش را بر انسانها فرو میریزد - بارندگیهای خوب و به موقع، نه این که یک موقع طوری بارندگی شود که سیل بیاید - زمین هم به اذن پروردگار عالم برکات خودش را بیرون میریزد. پس یک مسئله مهم دیگر هم عدل و دادگری است که خدای ناکرده ظلم نشود.
راضی کردن خدا و جذب برکت
مسئله بعدی که میخواهم مطرح کنم، خیلی مهم است و باید یک مقدار از آن بترسیم. اوّلاً من یک نکتهای را عرض کنم، میدانید چرا اگر کسی روزهخواری علن کند، آب بخورد یا غذایی بخورد، یا آنهایی که اهل دود هستند، سیگاری بکشند و ...، ولو مریض باشد - چون میدانید مریض نمیتواند و نباید روزه بگیرد و اگر منع شده باشد و روزه بگیرد، فعل حرام انجام داده - تازیانه دارد؟ چون اگر امر خدا تعطیل شود، برکات از بین میرود. این خیلی نکته مهمّی است که اصلاً تعزیر در این مسائل به این خاطر است که برکات الهی از بین نرود.
حضرت ثامن الحجج، آقا علی بن موسی الرّضا(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: «أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى نَبِیٍّ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ»[4] پروردگار عالم به نبیای از انبیاء خودش وحی فرستاد: «إِذَا أُطِعْتُ رَضِیتُ» آن موقعی که اطاعت شوم، راضی و خشنود میشوم، «وَ إِذَا رَضِیتُ» حالا که دیگر راضی شدم چون اطاعت شدم، «بَارَکْتُ» برکت میدهم، «وَ لَیْسَ لِبَرَکَتِی نِهَایَةٌ» و برای برکت من هم نهایت و انتهایی وجود ندارد. من اگر شروع کردم به مالی برکت بدهم، همین است. همان چیزی که به تعبیر عامیانه میگوییم دست روی یک چیزی میگذارد و آن طلا میشود، «وَ لَیْسَ لِبَرَکَتِی نِهَایَةٌ».
لذا یکی از عوامل برکتزا اطاعت فرمان خداست که خدا به واسطه اطاعت فرمان خودش راضی میشود و وقتی هم راضی شد، برکت میدهد. برکت هم که داد، دیگر برکت پروردگار عالم نهایت ندارد امّا نعوذبالله اگر امر خدا اطاعت نشود، و گناه شود، دیگر نمیدهد.
ما کاری نداریم که دیگران مسخره میکنند، حقیقت را بیان میکنیم. خیلی از مطالبی که امروز در باب فشار اقتصادی و گرفتاریها به وجود آمده، برای این است که ما بی بند و بار شدیم. دیگر اصلاً برایمان مهم نیست زن چطوری بیرون میآید، مرد چطوری میآید، دختر چطوری میآید. همه هم به یکدیگر نگاه کردیم و هیچ کس هم به هیچ کس کاری نداشت. گفتیم: سرمان در کار خودمان باشد که این بیبرکتی میآورد.
فرمودند: «أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى نَبِیٍّ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ إِذَا أُطِعْتُ رَضِیتُ» من موقعی که اطاعت شوم، راضی میشوم؛ «وَ إِذَا رَضِیتُ بَارَکْتُ» راضی که بشوم، برکت میآورم، «وَ لَیْسَ لِبَرَکَتِی نِهَایَةٌ» و دیگر برای برکت من نهایتی نیست. امّا برکات که میرود، اقتصاد خراب میشود. حالا بنشینیم حرفهای چنین و چنان بزنیم که اینجا آنطور شد و ... . بله، بیتدبیری مسئولین دخیل بوده، فشار اقتصادی خارجی دخیل بوده امّا یک دلیلش هم این است که اطاعت پروردگار عالم که تعطیل شود، برکت از بین میرود. هر موقع اطاعت شود، برکت میآید.
چهار عامل برکتزدا
تا اینجا عواملی را گفتیم که باعث برکتزایی بود. حالا عواملی را بیان میکنیم که باعث میشود برکتزدایی میشود. پیغمبر اکرم، خاتم رسل، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: «أَرْبَعٌ لَا تَدْخُلُ بَیْتاً وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ إِلَّا خَرِبَ وَ لَمْ یُعْمَرْ بِالْبَرَکَةِ»[5] چهار چیز است که اگر فقط یکی از آنها هم وارد خانهای شود، آن را ویران میکند و دیگر با برکت، آبادی نمیشود. «الْخِیَانَةُ وَ السَّرِقَةُ وَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ الزِّنَاءُ».
اوّل: خیانت؛ هر که خیانتکار باشد، خیانت به همسر، خیانت به اموال دیگران، خیانت به ناموس دیگران، خیانت به مال خودش - ما درباره خیانت به مال خود هم مطالب و روایت داریم که به مال خودتان هم خیانت نکنید - خیانت به دوست، خیانت به این نظام مقدّس، خیانت به امام المسلمین، خیانت شاگرد به استاد، خیانت استاد به شاگرد، خیانت پدر و مادر به فرزند، خیانت فرزند به پدر و مادر، هر خیانتی، دائم خیانت، خیانت، خیانت. خیانت بشود، خانه را ویران میکند. «أَرْبَعٌ لَا تَدْخُلُ بَیْتاً وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ إِلَّا خَرِبَ وَ لَمْ یُعْمَرْ بِالْبَرَکَةِ»، دیگر اصلاً برکتی نمیآید که آبادانی بیاورد، چون برکت آبادانی میآورد.
دوم: دزدی؛ همین اختلاسها یا خدای ناکرده هر طور دیگری، جابجایی عدد، جابجایی صفر یا هرچه که اصلاً بوی دزدی بدهد. دزدی، دزدی است، خیلی باید مواظب بود. کوچک و بزرگ هم ندارد. یک کسی دستش به آنجا میرسد، دزدی کلان میکند، یکی هم امکان دارد در یک اداره کوچک نعوذبالله یک غذایی بردارد بگوید اینجا زیاد غذا هست، همین هم دزدی است.
سوم: شرب خمر؛ که قبلاً عرض کردیم روایت عنوان امّالخبائث میگوید؛ یعنی مادر همه بدیها و شرارتها شرب خمر است.
چهارم: زنا؛ خدا نگذرد از این کسانی که در فیلمها و مطالبشان و در ماهواره خیانت به همسر و زنا و مطالب دیگر را ترویج میدهند. جوانهای مردم را فریب میدهند. این خودش عامل خراب شدن است و برکت را از بین میبرد.
شهر الله آمده که برکت بیاورد، چون وقتی کسی روزه است، یعنی من دیگر خیانت نمیکنم. روزه هستم، چشمم را کنترل میکنم، به مال دیگران، به ناموس دیگران نگاه نمیکنم. روزه هستم، زبانم را کنترل میکنم، راجع به کسی خیانت نمیکنم. روزه هستم اعضاء و جوارح را کنترل میکنم و اینها همه برکت میآورد.
در رابطه با برکت چند نکته هم ماند که إنشاءالله جلسه بعد بیان میکنیم.
امیدواریم خدای متعال برکاتش را بر ما روزافزون بگرداند.
پروردگارا! به اولیاء و انبیائت، به خصّیصین درگاهت، ما را عاقبت به خیر بگردان.
به اولیاء و انبیائت، ما را از برکات این ماه مبارک - که مبارک است - بهرهمند بگردان.
ای خدا! توفیق درک لیالی قدر به ما مرحمت بفرما.
به اولیاء و انبیائت، به خصّیصین درگاهت، دشمنان برکاتت، دشمنان صیامت، دشمنان انسانیّت، رأس این دشمنان صهیونیسم جهانی، یهود ریشهکن بگردان.
کید آمریکا و ایادیاش به خودشان بازگردان.
خدایا! دو بازوی یهود، وهابیّت ملعون تکفیری و بهائیت را ریشهکن بگردان، این دو بازو را قطع بگردان.
خدایا! به اولیاء و انبیائت، به خصّیصین درگاهت، زنده و مرده ما را، امواتمان را، از این ماه پر فیض و برکت و رحمت و مغفرت بهرهمند بگردان.
امام راحل و عظیمالشّأن ما درجاتش عالی است، متعالی بگردان.
ای خدا! شهدای عظیمالشّأن ما با شهدای کربلا محشور بگردان.
به اولیاء و انبیائت آقاجانمان، امام زمان(روحی له الفدا) از ما راضی و خشنود بگردان.
خدا تو قادری. ای قادر متعال! تو قادری؛ ظهور آقاجان در عمر ناقابل ما قرار بده.
ای قادر متعال! ما را جزء سربازان حقیقیاش قرار بده.
نائبش، امامالمسلمین، رهبر عظیمالشأنمان محافظت بفرما.
ما را مشمول ادعیّه زاکیه آقاجانمان، امام زمان قرار بده.
آنچه دعا مدّ نظرمان هست و آنچه در آینده مدّ نظر میآید و بر لسان جاری نگردید، خدایا! به ادعیّه زاکیّه آقاجانمان، امام زمان به هدف اجابت برسان.
«بالنبی و آله صلوات بر محمّد و آل محمّد(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)»
[2] بحارالأنوار، ج: 74، ص: 714، باب: 15
[5] بحارالأنوار، ج: 72، ص: 170، باب: 58