شرح خطبه شعبانیّه
نهم رمضان المبارک 1434 جلسه: هفتم 27/04/92
«یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَکَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ»
برکت ماه مبارک و بهره بردن زیرکانه مؤمن
عرض کردیم از شمول برکت این است که ذوالجلال و الاکرام بیحساب مرحمت میکند. طوری که همانطور که یک آیه شریفه از قرآن کریم و مجید الهی یک ختم قرآن میشود، حدّاقل اذکار مثل هر ذکر صلوات بر محمّد و آل محمّد(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)، تبدیل میشود به این که شما ده سال هر روز صد صلوات بر محمّد و آل محمّد(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) بفرستید. یعنی اینقدر عنایت و لطف دارند.
ولی این به این معنا نیست که اگر گفتند یک آیه، اینقدر ثواب دارد، کسی یک آیه بخواند. دیدید بعضیها زیرکند، یک دو جزء، دو جزء، سه جزء در روز و هر موقعی که بتوانند قرآن میخوانند، به بطالت نمیگذرانند. اصلاً ماه مبارک رمضان، ماه به بطالت گذراندن نیست. تا وقت پیدا کرد، استفاده میکند. مثل همین الان، نشسته فرمایشات حضرات معصومین و نکاتی که اولیاء خدا و بزرگان گفتند و من نوار دارم محضرتان تقدیم میکنم را گوش میدهد امّا زبانش هم به ذکر صلوات بر محمّد و آل محمّد(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) میچرخد یا به استغفار میچرخد.
عرض کردیم شاید به خاطر همین هم هست که پیامبر فرمودند: اگر میدانستید ماه مبارک چیست، آرزو میکردید همه سال ماه مبارک باشد. مؤمن باید خیلی زیرک باشد و بهره ببرد، چون زود میگذرد. روزهای به ظاهر اینقدر طولانی امّا چه زود گذشت، امروز، روز نهم است و امشب، شب دهم است؛ یک سوم رفت.
این را هم به ذهنتان بسپارید که برکت یکی از مطالب برکت در ماه مبارک رمضان برای مؤمن این است که بداند چه چیزی میدهند و او هم مصرّانه برود بگیرد.
روایتی در وسائلالشیعه است که میگوید موقعی که برای نماز میروید، مستحب است گامها را آرام بردارید. مرحوم ابوی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) میفرمودند: پیش آیتالله العظمی شاهآبادی یک آقای احمدی نامی بود که موقع بحث ایشان میدوید، مثل یک حالتی که دیر رسیده. یک بار یک کسی به او گفته بود که آقا مسجد خانه خداست، با طمأنینه باش. گفته بود: بله، اتّفاقاً برای نماز هم همین را داریم که گامها را آهسته بردارید امّا برای چیزهایی که دارند میدهند، باید آدم بدود - خیلی جمله قشنگی بود - آقا دارد چیز میدهند، یک کلمهاش را هم نرسم، اشتباه کردم.
ماه مبارک رمضان دارند این همه خیرات و برکات میدهند، این همه دعاها؛ عرض کردم ببینیم انصافاً کدام ماه اینقدر دعا دارد، حیف است. کدام ماه اینقدر نماز دارد، یعنی نمیشود خواند؟ چرا، میشود. میدانید نوافل را انسان در حرکت و راه رفتن هم میتواند بخواند، فقط زیرکی میخواهد. زیرکی به این نیست که نعوذبالله نستجیربالله انسان سر دیگری کلاه بگذارد وحقّهبازی کند. مؤمن کیّس است، میبیند کجا خیرات و مبرّات است، بهرهبرداری میکند.
به خصوص ماهی که دارند اینطور حراجی میدهند، غوغا، غوغاست، همینطور دارند خیرات و برکات میدهند. تازه انسان میبیند این ماه دارد همینطور میدود. قبل از این که ماه بدود، من باید بدوم. اهل کیاست میدوند. آنهایی که درک میکنند ماه مبارک چیست، میدوند که از این برکات بهره مند شوند.
طلب همّت بلند و وسعت، برای جمع کردن برکات ماه مبارک
«بِالْبَرَکَةِ»، چرا اوّل برکت را آورد؟ یعنی اوّل هم پر از برکات است. آنقدر هست که به صورت ظاهر نمیتوانیم جمع کنیم. دیگر حالا هر کسی نسبت به وسع وجودی خودش برمیدارد.
ابوالعرفاء، آیتالله العظمی ادیب(اعلی اللّه مقامه الشّریف) میفرمودند: آقاجان! یک معنای «رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری»[1] این است که خدا! آنقدر وسعت بده که من مدام همینطوری با دستهایم جمع کنم و بریزم، نه دانه دانه.
خروار گندم را ببیند، با دست در کیسه میریزند، میخواهد که ماه مبارک اینطور داشته باشد، یک دست قوی که بدارد و سینهاش را هم گشاد کنند. «رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری» یعنی همّت بلند بده که من همینطوری بردارم.
یک کسی آمد گفت: آقا! بعضی از آقایان گفتهاند: این دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان خیلی سلام الله نیست. میگویند: مثلاً در دعای بیست و هفتم ماه مبارک رمضان بیان میکند: «فَضْلَ لَیْلَةِ الْقَدْرِ»[2]. بیان کردم: اوّلاً فضلش را میگوید، نه لیله القدر. نمیگوید خدا امروز را روز قدر قرار بده. بعد آدم مؤمن آن است که هرچه را هست، همه را جمع کند.
بعد مثال زدم، گفتم: مثل علّامه محمّدباقر مجلسی، آن شیخ اعظم، آن سیّد بزرگوار و عالم ربّانی و عظیمالشّأن ،همه را جمع کرد در همهاش هم یک طوری برکات هست. تو هم همه راجمع کن، هرچه که دعا هست. تا بیایی اینها را ببینی که این چطور است و آن چطور است؛ ماه مبارک رفته. هرچه دعا هست، بخوانیم. آنچه سیّدبنطاووس در اقبال گفته، بخوانیم. آنچه حاج شیخ عبّاس قمی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) در مفاتیح گفته، بخوانیم. آنچه این اعاظم، این بزرگان گفتند و یک چیزهای رسیدنی است، بخوانیم.
مثل همان که هم آیتالله العظمی مرعشی نجفی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، هم آیتالله مولوی قندهاری(اعلی اللّه مقامه الشّریف) در را رابطه با امامزادهها میفرمودند که هر امامزاده که منسوب است، کفایت میکند. این را که آیا امامزاده داوود، امامزاده داوود هست یا نه، چه کار داری؟! منسوب که هست، کفایت میکند.
برکات قبرستان
دیروز عرض کردم که اگر پدر و مادرت در تهران دفن نیستند، ولو شما اعراض از هم وطن کردی، بعد از نمازظهر بلیط هواپیما بگیر و بر سر مزارشان برو و تا فردا قبل از ظهر برگردد، چون خیلی خیرات و برکات دارد، یک چیزهایی در آن هست. دیروز راجع به برکاتش نکاتی را بیان کردم که بسیار عجیب و غوغا بود.
یکی از آقایان گفت: آقا! اگر کسی واقعاً نتواند، وسع وجودیاش هم نرسد که هواپیما بگیرد، ماه مبارک هم نمیخواهد روزهاش خراب شود، چه کار کند؟ گفتم: ما روایت داریم شما بروید در قبرستان و کنار یک قبر یک خط به صورت قبر بکش و همان آنجا بنشین و برای پدر یا مادرت فاتحه بخوان. آنقدر با برکت است که به او میرسانند. مثل کسی پدرش غریق رحمت الهی شده و نمیداند کجاست، مثل قدیمها که کارواندار یا شتردار بودند؛ بار اینطرف و آنطرف میبردند یا در راه مکّه و کربلا میمردند و یک جایی همانجا دفنشان میکردند و کسی هم نمیدانست قبرشان کجاست.
حالا چرا گفتند سر قبر؟ تازه آنجا هم که قبر او نیست، همینجا هم میتوانند بخوانند؟! برای این که برکاتی که در قبرستان هست، چیز دیگری است.
عرض کردم آیتالله العظمی بهجت(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن بهجتالقلوب برای بعضیها که به گناهانی مبتلا هستند که هر کار میکنند، نمیتواند ترک کنند، نسخهای داده بودند. یکی از آن مطالبی که در آن نسخه بود این است که چهل پنجشنبه یا صبح جمعه - که من محضر مبارکشان عرض کردم صد، ایشان فرمودند نورُ علی نور است. صد اکمل است - به خصوص جمعه قبل از طلوع آفتاب - چون ما داریم اگر کسی این موقع برود، سلام بدهد، جواب سلام هم میدهند و اگر کسی گوش شنوا داشته باشد، جواب سلام را هم میشنود امّا بعد از طلوع آفتاب دیگر اینطور نیست - نذر کند و بر سر قبود اولیاء خدا و عرفا برود، آنهایی که اهل معنا بودند. معلوم میشود در این سر قبر رفتن خیلی خیرات و برکات است.
من همیشه یک مثال میزنم، میگویم: ببینید آقاجان الان اگر پدر بنده و شما زنده بود ولو فرض کنیم یک کسی که پدرش در شهرستان باشد و تهران نباشد، حدّاقل ماهی یک بار میرویم سر بزنیم یا نه؟ در تهران هم که باشد حدّاقل هفتهای یک بار میرویم سر بزنیم. دیگر انسان باید خیلی بیتوفیق و بیادب باشد و اوضاعش خراب باشد که پدر و مادرش در قید حیات و در تهران باشند امّا هفتهای یک بار هم نرود سر بزند. عزیز من! پدر و مادر هیچ موقع برای انسان نمیمیرند، پس باید انسان سر قبورشان هم برود سر بزند.
لذا اینجا هم میگوید قبرت را نمیدانم امّا آمدم. اصلاً نه پدر و مادر، میتوانید برای هر کسی این کار را انجام دهید. عمو؛ دایی، پدربزرگ مادربزرگ یا کس دیگری بوده که اینجا نیست، چهار تا خط به عنوان قبر بکشید و بنشینید فاتحه بخوانید. برای او هم تصویرش را میفرستند.
مسئله دوم در این حضور یافتن، ادب است؛ یعنی من مؤدب هستم و بلند شدم آمدم. وقتی بلند شدم آمدم یعنی اظهار عجز کردم که آمدم، نه این که به تعبیر عامیانه از سر سیری آمده باشم.
عجز و ناله اموات مؤمن در ماه مبارک!
برای اولیاء خدا هم همینطور است. آنوقت این اولیاء خدا هم دعا میکنند. حالا چرا باید اولیاء خدا دعا کنند؟ چون دعای اولیاء خدا مستجاب است. چرا ما برای آنها دعا کنیم؟ معلوم میشود آنها هم نیازمند هستند.
عرض کردم الان واقعاً اموات میفهمند چه خبر است. برای همین هم اوّل دعا این است که میگوییم: «اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ». ما اصلاً نمیدانیم ماه مبارک یعنی چه، چه من نوار که فرمایشات بزرگان را میگویم و چه شما که میشنوید، هیچ کدام نمیدانیم، خیلی چیزها را هم نمیفهمیم، چون باید یک جای دیگر بفهمیم.
مثل آن زمانی که در عالم ذر بودیم، چه میدانستیم عالم صلب یعنی چه؛ در عالم صلب بودیم، چه میدانستیم عالم رحم یعنی چه؛ در عالم رحم بودیم؛ چه میدانستیم عالم دنیا یعنی چه. وقتی انسان از این عالم دنیا میرود و در عالم برزخی قرار میگیرد، معنای «الدُّنْیَا مَزْرَعَةُ الْآخِرَة»[3] را به خوبی میفهمد. عجیب این است که همه هم آنجا میفهمند؛ کافر آنجا میفهمد، فاسق و فاجر آنجا میفهمند، ولیّ خدا هم آنجا میفهمد که چه خبر است. ما الان در دنیا هستیم، تا اینجاییم، نمیفهمیم. هزاری هم بگوییم و هزاری هم روایت بخوانیم و بگوییم ما مثل ماهی در آب هستیم و قدر آب را نمیدانیم، همه اینها حرف است. نمیدانیم و تا آن طرف هم نرویم، نمیفهمیم. آن که آن طرف رفت، میفهمد.
آنجا اولیائش و مؤمنینش چنان عجز و ناله میزنند که خدا ما را برگردان، یک ماه مبارک رمضان دیگر را درک کنیم که تو گویی اینها گنهکارترین انسانها هستند. میگویند: خدا! میشود ما را برگردانی خدا! خدا! برمیگردیم؟! خدا! خدا! ...، ناله میزنند، فغان میکنند.
آنها که رفتند میفهمند، من و شما نمیفهمیم. من و شما میخوانیم که صلوات چیست امّا واقعاً نمیدانیم چه خبر است. - یک شخصی در عالم مکاشفه از مرحوم گلپایگانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) پرسیده بودند: آنجا چه خبر است؟ فرموده بودند: اینجا نصاری و یهود عاجز هستند و فریاد میزنند که فقط یک دانه از صلواتهایی را که در دنیا فرستادید، به ما بدهید، ما را بس است. اینقدر ذکر صلوات بر محمّد و آل محمّد(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فضیلت دارد - خیلی بیرودربایستی ما الان هیچی نمیفهمیم. آنطرف که میرویم تازه به تعبیر عامیانه این دوزاری مان میافتد که عجب! «الدُّنْیَا مَزْرَعَةُ الْآخِرَة» که میگفتند یعنی این، تازه آنجا میفهمیم.
آن موقع است که میخواهیم برگردیم، میگوییم: خدایا! ما را برگردان امّا عالم ربّانیاش برنمیگردد؛ زاهد است، برنمیگردد؛ آیتالله العظمی بهجت است، برنمیگردد؛ آیتالله العظمی بهاءالدّینی است، برنمیگردد؛ ابوالعرفاء برنمیگردد. فقط اینجاست که چیزی میدهند.
یکی از دوستان یک موقعی ارادتی به ابوالعرفاء، آیتالله العظمی ادیب پیدا کرد و خیلی برای ایشان مطالب میفرستاد. یک کسی متوجّه شده بود که آقا هم به ایشان عنایت دارد. چرا؟ چون آنها هم نیاز دارند، ولو ابوالعرفاء - که خودشان فرمودند: من اصلاً سنگ نمیخواهم، جنازهام را از اینجا زیر پای امیرالمؤمنین میبرند - هم نیاز دارد.
پرونده پیامبر اکرم همچنان باز است!
اصلاً میدانید پرونده خود پیامبر باز است، همین الان که شما یک صلوات بر محمّد و آل محمّد(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) میفرستید، پیغمبری که «لو لاک لما خلقت الافلاک» است، درجه به درجهاش افزوده میشود.
برای همین هست هر مسلمانی که زاییده شود، برای پیغمبر ثواب دارد. لذا فرمودند: «تَنَاکَحُوا تَکْثُرُوا فَإِنِّی أُبَاهِی بِکُمُ الْأُمَمَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَتَّى بِالسِّقْط»[4]. نسلتان را زیاد کنید، تکثیرش کنید، فردای قیامت من نسبت به همه امم به شماها مباهات میکنم که من این همه امّت دارم، ولو به سقط. برای همین باید نسل مسلمین، به خصوص شیعه باید خیلی زیاد شود.
تمرین خواب و خوراک کم، برای کسب برکات
برکات در این ماه فراوان است. مؤمن باید کیّس باشد. نگوید که حالا من که میخوابم عبادت است، پس بخوابم. بیان شده: «نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَةٌ» پس ما به عبادت مشغولیم. من قبلاً «نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَةٌ» را معنی کردم و دیگر نمیخواهم تکرار کنم، معنایش برعکس این تصوّر است. اتّفاقاً مؤمن زیرک است، از خواب و خوراکش برای عبادت میزند. برای همین هم در این ماه کمتر میخوریم.
اتّفاقاً امتحان کنید؛ وقتی سحری هم کمتر بخورید، درست است اوّلش یک مقدار گرسنگی میآید - که باید بیاید و یکی از مطالبش این است که گرسنگی بیاید - امّا باور کنید سبکتر هستید. خوابتان در روز کمتر هست. بله، گرسنه هم میشوید، یک مواقعی هم شیطان میآید، وضعیّت درونی انسان هم خودش را قلقلک میدهد امّا دو روز مقاومت کن، روز سوم میبینی دیگر راحت قرآن میخوانی.
میترسم حرفهایی بزنم، ولی به این قرآن و به این ماه نزول قرآن قسم، خدا گواه است اینها حقیقت است، به جان آقاجانمان، امام زمان حقیقت است. خدا گواه است بعضیها فقط یکی دو ساعت در روز میخوابند. بعدش هم کاملاً خوب و قوی هستند. افطار هم کم میخورد، سحر هم حتّی بلغ الحلقوم نمیخورد. میشود بشود؟ بله، «لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى»[5]. یک خورده همّت میخواهد.
آنوقت میتوانند چقدر خیرات و برکات جمع میکنند. جمع میکنند و تازه میگویند: نداریم. البته راست هم میگویند، مؤمن آن وقتی مؤمن است که اصلاً فکر نکند من جمع کردم. باور میکنید اولیاء الهی و عرفای عظیمالشّأن بعد از ماه مبارک رمضان بیشتر از من و شما گریه میکنند که خدایا! ما دستمان خالی است. من و شما میگوییم: الحمدلله، یک ماه روزه گرفتیم، اینقدر قرآن خوانیم. چرتکه هم میاندازیم که مثلاً اینقدر دعا را خواندم، امسال موفّق شدم فلان دعا را بخوانم، یک گوشه یادداشت میکنم که خدا حواست باشد، من خواندم و ...، خلاصه خدا در حساب کتاب فردایت اینقدر طلبکارم. امّا آنها میگویند اصلاً هیچ نخواندم. تازه اولیاء خدا شبهای آخرشان برتر از شبهای قدر است. آنها چه میگویند، ما چه میگوییم؟! آنها چه میبینند، ما چه میبنیم؟! ما دنبال این هستیم سفرهمان چه رنگی باشد، افطارمان چه باشد امّا آنها نه. اصلاً یکی از چیزهایی که عندالعرفا مکروه است، همین است.
یک ولیّ خدایی(رحمة اللّه علیه) فرمودند: آقاجان! نکند در افطار فکر کنی که مثلاً سحری چه میخواهی بخوری و سحر نخورده بگویی امشب افطار چه داریم؟! اصلاً باید تعطیل باشد.
معالأسف ما ظهر به بعد که میشود دنبال این هستیم که چه کم داریم، زولبیا بامیه گرفتیم یا نه و ...، یک بار خرما نباشد، میگوییم: نشد، خرما نبود! ماه مبارک را به این چیزها میشناسیم امّا اولیاء طور دیگری میشناسند. ناله و داد و فغان میزنند، آخر هم میگویند هیچ نداریم. درست هم میگویند هیچ ندارند، چون آنها نسبت به برکات پروردگار عالم میبینند. وقتی میبیند خیلی خیلی میدهد، او ناراحت است و میگوید: چرا من اینقدر وسعم است. دائم هم جمع کرده ولی میبیند همه آن جمع کردنهایش را در مقابل این دریای بیکران برکت، ناچیز است.
مؤمن، حریص است!
عیب ندارد ماه مبارک رمضان است، این نکته را هم بیان میکنم و شما آن را به ذهتان بسپارید. میدانید برای انسان بیان شده «خُلِقَ هَلُوعاً»[6] امّا مؤمن هم حریص است و ولع دارد امّا ولع به چیزهای خوب دارد.
جمع کرده، ولی وقتی جمع کرده، به جمع کردههایش نگاه نمیکند، باقیمانده را نگاه میکند. میگوییم: بابا همینها را استفاده کن، میگوید: نه، چرا من نتوانستم آنها را جمع کنم؟! میگوییم: ای بیانصاف این همه جمع کردی؟! میگوید: نه، من آنها را نتوانستم. مدام گریه میکند که من نتوانستم آنها را جمع کنم و دستم خالی است. چون میداند این ماه، ماه برکت است. بریز بپاش زیاد است، غوغاست، محشر است، ضیافت الله است و دارد سریع میگذرد. ده روزش هم که گذشت، چه جمع کردیم؟! ما نمیفهمیم.
باء برکت، برّ و نیکی خداست بر همه خلق!
ماه مبارک رمضان ظهرها در مسجدالاقصی خود حاج آقا نور مطلب داشتند. یک سال به آقا (آیتالله العظمی ادیب) اصرار کردند که شما امسال یک مقدار مطالب را بفرمایید. آقا قبول کردند. آقا شروع که می کردند از همان بسم الله شروع میکردند به گریه کردن،. یک پیرمرد چهارپاره استخوان با محاسن سفید. اواسط ماه که دیگر از نیمه و ولادت امام حسن مجتبی(علیه الصّلوة و السّلام) گذشت، فرمودند: امروز یک سؤال می کنم: شما اصلاً فهمیدید من چه گفتم؟! یک بندهخدایی گفت: آقا ما که فقط دیدیم شما گریه میکنید، چیزی نفهمیدیم. آقا به حاج آقا نور فرمودند: گفتم که کار من نیست، این کار خودت است. دیگر اصلاً حرف نزدند، به نظرم هفدهم یا هجدهم بود، تازه داشت به اوج شبهای قدر میرسید امّا آقا دیگر حرف نزدند.
آنها میفهمند چه خبر است. آنها دست خالی را متوجّه میشدند. ما نمیفهمیم، ما فکر میکنیم دستمان پر است، فکر میکنیم که اووووه، چه خبر است، خیلی داریم. ما معالأسف هیچی نداریم و مدّعی هم هستیم.
یادم است آقا پنج جلسه راجع به «بالبرکة» بیان میفرمودند که این برکت چیست. اوّلین صحبتشان این بود که فرمودند: «البرکة بائه برٌ من اللّه تبارک و تعالی لکل خلقه فی شهره». باء برکت برّ و نیکی خداست بر همه خلق، «لکل خلقه» معلوم میشود برای همه ماهیان دریا، پرندگان، مورچه، حیواناتی که در صحرا هستند و ما اصلاً نمیشناسیم، برّ پروردگار عالم هست. آنها میفهمند، ما تا به حال اینطور دیده بودیم که برکت اصلاً این معنا را بدهد؟! «البرکة بائه برٌ من اللّه تبارک و تعالی».
میبیند خدای متعال دارد این همه میدهد، میگوید: پس من چرا اینقدر ضعیفم و نمیتوانم جمع کنم؟! حالا اگر فردای قیامت پروندههای آنها را ببینید که خود خدا به واسطه همین ناله و فغانشان چقدر پر کرده - چون خدا هم دائم مضاعف میکند - فقط همینقدر بگویم که مقام آن عرفای عظیمالشّأن، مقام انبیاء عظام است و اینطور مقام والا دارند. ما فقط یک گوشه مینشینیم نگاه میکنیم. اینها اینجا میگریه کردند، ما تازه آنجا مینشینیم گریه میکنیم. میبینیم ما فقیریم و هیچ نداریم، دستمان خالی است. آنوقت است که گدای آنهاییم.
گدای گدای علیام در دو دنیا!
یک نکتهای بگویم که یک ولیّ خدا فرمودند، فرمودند: گدای گدای علیام در دو دنیا. من عرض کردم: آقاجان! این «گدای گدای علیام در دو دنیا» چطور در دو دنیاست؟ فرمودند: چون آنجا میبینی گداهای امیرالمؤمنین چقدر دارند، کاسهشان پر است، آنوقت حالا من از این گداهای امیرالمؤمنین گدایی میکنم که یک چیزی میشود به من بدهید. تو دست من را بگیر، تو یک کمکی کن، پروندهام خالی است. پروندهام ناقص است، تو یک کمکی کن. برای همین گدای گدای علیام در دو دنیا؛ هم این دنیا گدایشان هستیم، هم آن دنیا.
دید عرفا به دنیا با دید ما تفاوت دارد. آنها یک طور دیگر میبینند، ما یک طور دیگر.
خدایا! برکاتت را بر ما روزافزون بگردان. توفیق بهرهبرداری از برکاتت به ما مرحمت بفرما.
عاقبت به خیرمان بگردان.
خدا! امشب، شب جمعه است، شب زیارتی ابیعبدالله، به حقّ ابیعبدالله آنچه به خوبان عالمت در این ماه مبارک رمضان مرحمت کردی، تفضّلاً به ما مرحمت بفرما.
خدا! آنچه که خوبان عالمت دعا بلدند و ما از آن دعاها محرومیم - خدا گواه است ما در دعا کردن هم ناقصیم - همه آن دعاها را تفضّلاً در حقّ همه ما مستجاب شده قرار بده.
به اولیائت، به انبیائت، به خصّیصین درگاهت قسمت می دهیم، آبروی ما به آبروی اهل بیت در دو دنیا مریز.
معرفت دین و اهل بیت، توأم با محبّتشان آن به آن بر قلوبمان بیفزا.
ما را در دو دنیا با قرآنت محشور بگردان.
در دو دنیا با قرآن ناطقت مشور بگردان.
اموات منتظرند؛ خدایا! به اولیائت، به انبیائت، به خصّیصین درگاهت قسمت میدهیم، همه اموات را - عرض کردم برکت خدا این است که اگر یک فاتحه بخوانی و برای همه نیّت کنی، به همه میدهد و آن یکی را هم برای خودت نگاه میدارد. شما بخواهی ده تومان به یک کسی بخشش کنی، تمام میشود، نمیتوانی همان را به کس دیگری بدهی امّا برکات پروردگار علام اینطور است که همان را به همه میدهد – ذوی الحقوق، اسیران خاک، بیوارثها، بدوارثها، همه محبّین عالم در اقصی نقاط عالم غریق رحمت واسعهات بگردان.
شهدای عظیمالشّأنمان، امام راحل و عظیمالشّأنمان درجاتشان عالی است، متعالی بگردان.
ای خدا! دشمنان دین، دشمنان صیام، دشمنان ماه مبارک رمضان، رأس این دشمنان، یهود صهیونیسم جهانی، ریشهکن بگردان.
دو بازوی یهود، وهابیّت و بهائیّت ملعون، قطع بگردان.
به اولیائت، به انبیائت، به خصّیصین درگاهت قسمت میدهیم ای خدا! آن کسانی که ما در این صراط خیلی زیبا و قشنگ - که وصفالعیش آن هم اینقدر برای ما لذّت بخش است - رأس آنها، امام المسلمین، رهبر عزیز و عظیمالشّأن و فرزانه انقلابمان، محافظت بفرما.
دشمنانشان منکوب بگردان.
ای خدا! ما که خودمان نمیتوانیم دعا کنیم و دعا بلد نیستیم. ما را مشمول ادعیّه زاکیّه آقاجانمان، امام زمان قرار بده.
خدا! آنچه دعا مدّ نظر است و بر لسان جاری نگردید، آنچه در آینده مدّ نظر میآید، به ادعیّه زاکیّه آقاجانمان، امام زمان به هدف اجابت برسان.
خدا تو قادری. ای قادر متعال! ظهور آقاجان در عمر ناقابل ما قرار بده.
قادر متعال! ما را جزء سربازان حقیقی آن حضرت قرار بده.
قادر متعال! توفیق شهادت در رکابش به ما مرحمت بفرما.
قلب نازنینش از ما راضی و خشنود بگردان.
به لطف و کرامت آقاجانمان، توفیق درک لیالی قدر به همه ما مرحمت بفرما.
ای خدا! خودت این دستها و کاسههای خالی ما را به لطف و کرمت پر بگردان.
مجدّد عاجزانه از تو میخواهیم: همه دعاهایمان به هدف اجابت برسان.
«بالنبی و آله صلوات بر محمّد و آل محمّد(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)»
[2] مفاتیح الجنان، دعای روز بیست و هفتم ماه مبارک رمضان
[3] مجموعه ورام، ج: 1، ص: 183
[4] بحارالأنوار، ج: 100، ص: 220، باب: 1