شرح خطبه شعبانیّه
(بررسی نکاتی از خطبه ابتدای سخنرانی)
بیستم رمضان المبارک 1434 جلسه: پانزدهم 07/05/92
بینیازی که به عبادت بندگانش مینازد!
«اَعُوذُ بِاللّهِ السَّمیعِ العَلِیم مِن هَمَزاتِ الشَّیاطِین وَ اَعُوذُ بِاللّهِ أَن یَحضَرُون إِنَّ اللّهَ هُوَ السَّمیعُ العَلِیم»
«بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم»
«رَبِّ اشرَح لِی صَدرِی وَ یَسِّرلِی اَمرِی وَ احلُل عُقدَةً مِن لِسانِی یَفقَهُوا قَولِی»
«اَلحَمدُلِلّهِ الواحِدِ الاَحَدِ الفَردِ الصَّمَد ...»
پروردگار عالم، صمد است، امّا به عبادت بندگانش در مقابل ملائکهالله و حتی جنّ مینازد که فرمود: «و ما خلقت الجن و الانس الّا لیعبدون». این هم از آن نکات عجیبی است که اولیاء خدا و عرفا در آن ماندهاند؛ چون بنا نیست که خدا به عمل ما خشنود باشد، عمل ما به درد هیچ احدی، حتّی به درد خودمان هم نمیخورد، چه برسد به پروردگار عالم! امّا پروردگار عالم عمل را اگر فقط یک شرط داشته باشد و آن این که برای خدا باشد، میپذیرد و آن را میخرد و تازه به ملائکهالله و اجنّه راجع به این عمل مینازد؛ یعنی آن صمد به عمل ما مینازد، با این که نیاز ندارد که این، تعجّبی است و نشان از لطف و محبّتش دارد.
پروردگار عالم، به صلاه نبی هم نیاز ندارد!
«...اَلَّذِی لَم یَلِد وَ لَم یُولَد وَ لَم یَکُن لَهُ کُفُواً اَحَد ...»
یک دلیلی هم که نیاز به اعمال ما ندارد، این است که چون خودش احد است، اعمال هم باید احد باشد، ولی اعمال ما احد نیست. اعمال ما از نیّت شروع میشود ولو آن نیّت خالص، تا ارکان عبادی و هر مسئله عبادی. لذا احد نیست، او احد است و همه چیزش هم احد است، صفاتش هم احد است.لذا حتّی پروردگار عالم به صلاه نبی هم نیاز ندارد؛ چون صلاه نبی هم احد نیست.صلاه نبی، معصوم و تالیتلو معصوم، خالص و مخلص است، امّا احد نیست. پروردگار عالم خودش احد است، لذا از اعمال ما بینیاز است، ولی از آن طرف به اعمال ما عند الملائکهالله و اجنّه مینازد! آن وقت خاک بر سر این انسان که اینقدر بیمعرفت است و نسبت به عبادات بیتوجّه است. خدا اینطور نسبت به عبادات، لطف و کرم دارد و انسان را دعوت کرده ،آنوقت این انسان بیتوجّه است!!!
حمد حقیقی و باطنی چیست؟
«...وَ الحَمدُلِلّهِ رَبِّ العالَمِین...»
حالت افعال ما اگر برای خدا باشد، حمودیّت است، آنوقت این، حمودیّت عملی و حمد عملی میشود.
ما هم حمد لسانی داریم و هم حمد عملی. پروردگار عالم میخواهد اعمال ما برای خودش باشد و فقط و فقط یک نکته در آن نهفته است و آن هم نیّت است. نیّتمان را که خالص کنیم، آنوقت اگر با هم نزاع هم بکنیم، برای خدا میشود و حمودیّت و حمد خداست، چون هر چه که برای خدا باشد، حمد خداست.
منتها یک حمد لسانی است که اعلام آن حمد فعلی است و إلّا حمد لسانی، حمد نیست. این که من و شما میگوییم: «الحمدللّه ربّ العالمین»داریم از طریق زبان میگوییم که همه ارکان وجودی ما، اعضاء و جوارح ما در مقام حمودیّت درآمدند، لذا حمد میکنیم و إلّا اتفاقاً حمد به لسان نیست. حمد، ارکان عبادی است.
لذا وقتی نیّت برای خدا شد، همه اعمال ما، حمد میشود.پس دو نوع حمد بود، امّا حمد لسانی اصلاً اعلان حمد حقیقی است. حمد لسانی، حمد ظاهری و حمد سرابی است. امّا حمد حقیقی و حمد باطنی، حمد فعلی است. حمد فعلی از چه صورت میگیرد؟ از نیّت. اگر نیّتت خدایی باشد، هر عملی که انجام دهی، در مقام حمودیّت هستی، یعنی داری خدا را حمد میکنی. پس این، نکته مهمّی بود.
پروردگار عالم، خودش سلام است
«... وَ الصَّلوةُ وَ السَّلامُ عَلَی سَیِّد الاَنبِیاءِ وَ المُرسَلِینَ...»
پروردگار عالم، خودش سلام است، « اللَّهُمَ أَنْتَ السَّلَامُ ». وقتی شما میگویید: « وَ الصَّلوةُ وَ السَّلامُ » در حقیقت خداست که دارید بر پیامبر تبیین میکنید. حالا این یعنی چه؟ مقامات عرفانی و نکاتی دارد که در جلسه ما نمیگنجد و نمیتوانیم عرض کنیم. فقط همینقدر بس که بدانیم: «اللَّهُمَ أَنْتَ السَّلَامُ وَ مِنْکَ السَّلَامُ وَ لَکَ السَّلَامُ وَ إِلَیْکَ یَعُودُ السَّلَامُ سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین».
حامد و محمود و احمد کیست؟
«...مَولانا وَ حَبِیبِنا وَ طَبِیبِ نُفُوسِنا وَ شَفِیعِ ذُنُوبِنا اَلعَبد المُؤَیَّد وَ الرَّسُولِ المُسَدَّد اَلمَحمُودِ الاَحمَد اَبَالقاسِمِ المُصطَفی مُحَمَّد صَلَّی اللُه عَلَیهِ ...»
همه چیز، خودش است، هم حامد است و هم محمود است و هم احمد است. او برگزیده خداست و همه چیز است.
همه عالم متعلّق به علی است!
«...ثمّ الصَّلوةُ وَ السَّلامُ علی اخّ الرّسول هو فی عرشه بتعظیم الاعلی و فی الارض بعلیٍ ،هو عامل الارض و السّماء، هو باعث الکائنات، و هو قد تشقت الارض باذنه و قد تشمت الجبال بامره و قد تعیناً اموره باذنه، هو مولانا امیرالمومنین اسداللّه الغالب، الشمس الشموس، علیبن ابی طالب(صلوات اللّه و سلامه علیه)، مولی الکونین و مولی الملائکه و الجنّ و الآدم (علیه الصّلوة و السّلام) ... »
آن که همه چیز به ید قدرت اوست، او علی است. هر که علی بود، یعنی در مقام اعلی است، هر که علی بود، عظیم است.تا علی نشوی، عظیم نیستی. «یا علی یا عظیم» اوّل علی است که عظیم به وجود میآید. قدرت پرودگار عالم به عظمت اوست، منتها عظمت او به علی بودن اوست. «یا علی یا عظیم یا غفور یا رحیم» سایر موارد از اینجا به بعد از علی نشأت میگیرد. «قسیمالنّار و الجنّة»، علی است. همه عالم متعلّق به علی است. ما چه میدانیم علی کیست؟! علی بود و علی بود و علی بود، علی است، علی است، علی است. همه چیز علی است، مولاست، آقاست، سیّد است، سالار است، ربّ الکائنات است، عندالله تبارک و تعالی، باذنالله تبارک و تعالی. اوست که همه چیز را عنایت داشت و اوست که به همه چیز تسلّط داشت. علی است و علی است و علی است.
نوری قبل از خلقت نور!
«...ثمّ الصَّلوةُ وَ السَّلامُ علی ابنائه، هو ائمّة المعصومین، هو خیار اللّه تبارک و تعالی، المعصومین المکرّمین المنتجبین المنتخبین ...»
نجبای عالم، آنها هستند.انتخاب شدگان احدیّت، آنها هستند. آنها قبل از این که اصلاً جنّ بخواهد باشد، قبل از این که حتّی ملک بخواهد باشد، قبل از این که عرش بخواهد باشد، قبل از این که نور بخواهد باشد؛ آنها نور بودند مِن نورالله تبارک و تعالی، «اللّه نور السّموات و الارض مثل نوره کمشکوة».
حال، طبیعی است کسی که با اینها در بیافتد، معلوم است چه خواهد شد، لعن ابدی بر آنهاست.
لعنت دائمی بر منکر فضائل ائمّه
«...سِیَّما مَولانَا وَ مُقتدانا، ناموس الدّهر، هو اصل العرش و الفرش، هو صاحب العصر و هو صاحب الزمان، و هو صاحب کلّ شی و تعییننا فی زماننا و عامل القدر و باعث القدر و صاحب الامضاء فی القدر، هو مولانا صاحب العصر و الزمان، الحُجَّةِ ابنِ الحَسَنِ المهدی(صَلواتُ اللّه وَ سَلامُهُ عَلَیه وَ عَجَّل اللّه تَعَالی فَرَجَهُ الشَّرِیف) بوجوده ثبتت الارض و السّماء و بیمنه رزق الوری و باذنه کاشف العلم فی النجوی، هو باعث العلم فی قلوب العرفا، هو کاشف الحقایق الدّین المحمدیّه(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) و جلال الجبروت العلویه، هو مهدی الموعود(صلوات اللّه و سلامه علیه وَ عَجَّل اللّه تَعَالی فَرَجَهُ الشَّرِیف)صاحبی و صاحب کلّ خلق،وَ اللَّعنَةُ الدّائِمِیَّة...»
معلوم است که کسی که با اینها که همه چیز خدا هستند، مخالفت کند، با خدا مخالفت کرده است. اینها همه چیز خدایند، هر چه خدا داشته، در گردونه خلقتش رو کرده و در دایره ریخته که همین حضرات معصومین هستند. لذا هر که با اینها مخالفت کند، هر که منکر فضائل اینها شود، باید لعن شود، حالا هر که میخواهد باشد، وَ اللَّعنَةُ الدّائِمِیَّة عَلَی اَعدائِهِم وَ مُخالِفِیهِم و منکری فضائلهم و مناقبهم من الان الی قیام یوم الدّین و من لسان اللّه تبارک و تعالی و من لسان المؤمنین امین یا ربّ العالمین» .
« اللهم کن لولیِّکالحُجَّةِ بن الحسن، صلواتُکَ علیه و على آبائهِ، فی هذه السّاعة و فی کلِّ ساعةٍ، ولیّاً و حافظاً، و قائداً و ناصراً، و دلیلًا و عیناً، حتى تسکنه أرضک طوعاً، و تُمتّعَهُ فیها طویلاً»
، اوّل دعوانا و آخر دعوانا اللهم عجّل لولیک الفرج، اوّل دعوانا و آخر دعوانا اللهم عجّل لولیک الفرج، والعافیه و النّصر،واجعلنا من شیعته و موالیه و ناصریه اللهم صلّ علی محمّدٍ و اله الطاهرین (صلوات اللّه و سلامه علیهم اجمعین)».
*****
صیام؛ یعنی اجتناب از هرآنچه که مولایت نپسندید(حرام)!
قال مولانا امیرالمؤمنین، مولی الکونین: « الصِّیَامُ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ کَمَا یَمْتَنِعُ الرَّجُلُ مِنَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَاب» صیام، دوری از همه حرامهاست.
اجتناب المحارم یعنی هرآنچه که آقایت نپسندد، حرام است. پس حرام یعنی هرآنچه که آقایت نپسندد، ولو دیروز پسندید و امروز نپسندید. از آن لحظهای که نپسندید، حرام است. کوتاه و مختصر میگویم امّا پر از محتواست: هرآنچه که مولایت نپسندید، حرام است. لذا صیام یعنی این که دوری کنی، از هرآنچه که مولایت نپسندید.
امتناع از خوردن و آشامیدن، سایه صیام است؛ نه خود صیام!
همانگونه که در ادامه میفرماید:« کَمَا یَمْتَنِعُ الرَّجُلُ مِنَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَاب»، این کاف، کاف تشبیه است. یعنی معلوم میشود اصلاً این امتناع از خوردن و نیاشامیدن، صیام نیست. این سایه صیام است، شبه صیامیّه و شبیه به صیام است. سایه است، یعنی خودش نیست. شَبَه که میگویند، این است. گرچه شَبَه را بعضی با ح جیمی مینویسند (شبح) امّا معنا یکی است و با شَبَه تفاوتی نمیکند.
این که من و شما به نام روزه میگیریم، روزه نیست. این که من و شما از اذان صبح تا غروب آفتاب روزه میگیریم، یعنی در وقت شرعی چیزی نمیخوریم و نمیآشامیم، این روزه نیست، بلکه سایهای از صیام است و صیام نیست.
صیام چیست؟ « الصِّیَامُ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ » ، صیام دوری جستن از آن چیزی است که مولا نمیپسندد، هرآنچه که مولا نمیپسندد، حرام است. مولا دیروز میپسندید، امروز نمیپسندد. مولا دیروز گفت:قرآن را ببوس، امروز گفت: بزن. صیام که اجتناب المحارم است، به معرفت به دست میآید، نه با بستن دهان.
پس این چیزی که ما داریم میگیریم، روزه نیست. پس چرا اسمش را روزه میگوییم؟ شَبَه روزه است، خودتان هم دارید میگویید اسمش روزه است. کلمه بر سه قسم است، اسم است و فعل است و حرف. شما دارید اسمش را بیان میکنید، فعلش، این نیست. فعلش، اجتناب است. اسمش همین است که من و شما میگوییم.
نهی، امر کلّی و برتر از امر است!
اتّفاقاً عرض کردیم که بین عبادتها، روزه، تنها عبادتی است که ما را منع میکند. عبادتهای دیگر تکلیف میکنند، در صیام، منع میکنند. در عبادتهای دیگر امر به فعل میکنند، در صیام منع به فعل میکنند. نخور، نیاشام، این شَبَه میشود برای اجتنابالمحارم، منع میکنند که فلان کار را انجام نده، برای این که مولا نمیپسندد.
امر بالاتر است یا نهی؟ فرمودند: در امر، اعلان از بالا به پایین است و در آن امکان خوشایندی و ناخوشایندی است، امّا در نهی همیشه ناخوشایندی است. پس نهی، بالاتر است. امّا نهی، خود امر است در مرحله اوّل. لذا امر، امر جزئیّه است و نهی، امر مطلقیّه است.
ما دو مطلب امر و نهی داریم. امر، جزئیّه است. نهی، کلیّه است و برتر از امر است؛ چون نهی، امر به انجام ندادن است. لذا نهی، امر کلّی است به انجام ندادن. پس دو امر شد: امر میکند که نکن، امّا آنجا امر میکند که بکن، امر بکن و نکن یکی است. امر، جزئیّه است. نهی، کلّی است. نهی، برتر است، کما اینکه لعن برتر است.
این همه خطبهای که امروز خواندیم «ثمّ الصَّلوةُ وَ السَّلامُ »، همه یک طرف؛ امّا یک لعن همه اینها را میبلعد. لعن، برتر از سلام است. اوّل میگویی لا اله، بگو هیچ الهی نیستو بعد میگویی الّا الله. اوّل امر به نهی میکنی و بعد امر به امر میکنی.
چند اعمال عمومی برای شب قدر
اجتناب المحارم؛ خدا از ما میخواهد که دور شویم از آنچه که مولا نمیپسندد و ما گوش نمیدهیم. امور امشب هم دست مولاست. خلّص کلام امشب، شب مولاست، امشب مولا نهی میکند...، اعمالی را باید انجام بدهیم که در جلسه قبل گفتم، به خصوص آن دو رکعت نماز که بعد از حمد، هفت مرتبه سوره توحید میخوانی و سلام که دادی، بلافاصله هفتاد مرتبه «استغفرالله و اتوب الیه» میگویی (ربّی ندارد). پیامبر عظیم الشّأن فرمودند: از جا برنخواسته، خودش و پدر و مادرش آمرزیده میشوند.اینها عامیّت دارد و چیز خاصّی نیست.
یا امروز چهارتا دو رکعت(هشت رکعت) نماز دارد که در روز، قبل از غروب آفتاب باید خوانده شود، هیچ چیز خاصّی هم ندارد، فرمودند: بعد از حمد، هر سورهای میخواهید بخوانید،. بهتر است رکعت اوّل سوره توحید و رکعت دوم سوره قدر بخوانید، تمام که شد، تسبیحات حضرت زهرا را بگویید. فرمودند هر که این نماز را بخواند، خداوند گناهان قبل و بعدش را میآمرزد.چهارتا دو رکعت! خدا اینطور دارد بذل و بخشش میکند. اینها عمومیّت دارد.
فراموش نکنیم که ما، صاحب داریم!
امّا آنچه که هست و نباید فراموش شود و اگر هم فراموش کردیم از این لحظه به بعد فراموش نکنیم، این است که ما صاحب داریم، هر کسی بیصاحب جایی برود، بیچاره است. اجتناب المحارم، یعنی ببین صاحبت چه میگوید. گفت: این کار را نکن، باید بگویی: چشم. بعضی مواقع، مولا بگوید:نکن، به انسان فشار میآید. امّا عرض کردم: اجتناب المحارم، این است که تا دیروز میگفت: انجام بده، امروز میگوید: انجام نده، باید بگویی: چشم و مطیع محض باشی.دیروز میگفت: قرآن را ببوس، امّا امروز میگوید: قرآن را بالای نی بزن، باید بگویی: چشم.
آیا در نهی مولا، إنقلت میآوریم؟!
سلمان اینطوری است، مالک اشتر، میثم تمّار، اباذر، این طور هستند، هر کدام به نسبت درجات خود، مطیع امر مولا هستند. اتّفاقاً نهی را سریعتر میپذیرند؛ چون در نهی، انسان خیلی إنقلت میآورد، میگوید: چطور تا دیروز آنطور میگفتی و امروز میگویی نه؟! در نهی، انسان إنقلت میآورد، امّا در امر، خیر.
مثال میزنم، اگر به فرض، امام المسلمین به بنده گفت: برو فلانجا، فلان کار را انجام بده، باید بگویم: چشم.اینجا راحت میگویم چشم، امّا اگر جایی که دارم رشد میکنم، آقا به من بگوید:فلان کار را دیگر انجام نده. اینجا میگویم: بله؟! آخر چرا؟ همین که این را گفتم، معلوم است که معرفت نداشتم و اطاعت هم نمیکنم. ما باید ببینیم مولا و آقایمان چه میگوید.
پس امروز یک باب از صیام بیان کردم که امیرالمومنین بیان کردند. اگر امیرالمومنین بیان نکرده بودند، کسی جرأت نداشت این مطلب را بیان کند: «الصِّیَامُ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ کَمَا یَمْتَنِعُ الرَّجُلُ مِنَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَاب»، کما هم گفتیم کاف تشبیهیّه است؛ یعنی این شبیه صیام است و صیام نیست.
اجتناب المحارم، یعنی هرچه مولا گفت، بگویی چشم. نهی را انسان دیرتر میپذیرد، لذا نهی، یک امر کامل است و امر، امر جزئیّه است.
آقا جانمان را داشته باشیم، همه چیز داریم
ما نسبت به ساحت آقا جانمان چگونه هستیم؟ از این لحظه به بعد خیلی باید مواظب باشیم، باید مطیع باشیم.امشب همه چیز دست آقاست، تعیین میکند، تبیین میکند، امضا میکند، همه چیز دست خودش است. خلّص کلام آقا را داشته باشیم. رحمت اوست. اتفاقاً آقا جان الآن علی زمان است، پیامبر زمان است، امام حسن زمان است، امام حسین زمان است، همه معصومین و پیامبران زمان است(صلوات اللّه و سلامه علیهم اجمعین).
لذا آقا جانمان را داشته باشیم، همه چیز داریم. آقا جانمان را نداشته باشیم، ذکر علی را هم بگوییم، عبادت نکردیم. مگر نفرمودند: «ذکر علی عبادة»، امّا اگر آقا جانمان را نداشته باشیم، ذکر علی هم بگوییم، عبادت نکردهایم. همه چیز را با آقا جانمان داریم، آقا جانمان را نداشته باشیم، کربلا هم که برویم، گویی کربلا نرفتیم. همه چیز اوست.
پس صیام حقیقی، همین اجتناب محارم است که عرض کردم. این صیام ما، صیام حقیقی نیست، بلکه شبیه صیام است، این نخوردن و نیاشامیدن از اذان صبح تا مغرب صیام نیست، ما در صیام نیستیم، کاف تشبیهیّه است، « کَمَا یَمْتَنِعُ الرَّجُلُ مِنَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَاب» امّا اصل صیام، اجتناب المحارم است. غوغاست.
نهی بالاتر است یا امر؟ استدلال کردیم که نهی بالاتر است از امر، امر جزئیّه است و نهی، کلّیه و اطلاق علی الکلیّه افضل من اطلاق علی الجزئیه. از این لحظه به بعد فقط به یاد آقا جان باشیم، بیشتر باشیم، بیشتر باشیم، بیشتر باشیم.
السلام علیک یا امیرالمؤمنین، یا علیبنابیطالب(صلوات اللّه و سلامه علیه)