شرح خطبه شعبانیّه
(بررسی نکاتی از خطبه ابتدای سخنرانی)
بیست و یکم رمضان المبارک 1434 جلسه: شانزدهم 08/05/92
طبیبان نفوس، چه کسانی هستند؟
«اَعُوذُ بِاللّهِ السَّمیعِ العَلِیم مِن هَمَزاتِ الشَّیاطِین وَ اَعُوذُ بِاللّهِ أَن یَحضَرُون إِنَّ اللّهَ هُوَ السَّمیعُ العَلِیم»
«بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم»
«رَبِّ اشرَح لِی صَدرِی وَ یَسِّرلِی اَمرِی وَ احلُل عُقدَةً مِن لِسانِی یَفقَهُوا قَولِی»
«اَلحَمدُلِلّهِ الواحِدِ الاَحَدِ الفَردِ الصَّمَد اَلَّذِی لَم یَلِد وَ لَم یُولَد وَ لَم یَکُن لَهُ کُفُواً اَحَد وَ الحَمدُلِلّهِ رَبِّ العالَمِین وَ الصَّلوةُ وَ السَّلامُ عَلَی سَیِّد الاَنبِیاءِ وَ المُرسَلِینَ مَولانا وَ حَبِیبِنا وَ طَبِیبِ نُفُوسِنا ...»
یک دلیل طبیب نفوس بودن، قرب است. اگر قرب آن حضرت به وجود آمد، دیگر تمام است. فرمودند: «انا طبیب دوار». همه معصومین اینطور هستند، طبیب دوّارند، طبشان دستشان است، منتها اگر حضرت بفرمایند: من مطلّعم، کسی مریضیاش را انکار و کتمان کند، مقصّر خودش است. بعد هم آنها طبیبی هستند که به صراحت بیان میکنند بیماری شما چیست، منتها یک کسی میگوید: خیر، این بیماری من نیست. اینجا مقصّر خود مریض است.
لطف خدا شامل ماست که هادیانی را فرستاده که طبیب دوّار هستند، به خصوص معصومین و به خصوص در زمان ما یعنی زمان غیبت، حتّی الهاماتی را به «علما امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل» عطا کرده، ولی متأسّفانه ما از آنها غافلیم. چه طبیبانی، افضل از انبیاء بنیاسرائیل!
عبودیّت؛ میزانی برای رسیدن به تأییدات الهی!
«... وَ شَفِیعِ ذُنُوبِنا اَلعَبد المُؤَیَّد...»
فرمودند: اگر کسی عبد شد، دائم من ناحیه الله تأیید میشود و لطف خدا همیشه شامل حالش میشود - این را به عنوان کد به ذهنتان بسپارید- معلوم است عبد حقیقی و اصلی، آنها هستند. آنها در مقام عبودیّت، افضل بندگان هستند. ما هم اگر عبد شویم، برایمان همینطور است. این که فرمود: «علما امتی افضل»، منظور، همین است. البته علما، نه هر کسی که در این لباس روحانیّت است، عالم به معنای حقیقی، آن که بالجد در قلبش نور است، «الْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ مَنْ یَشَاءُ»، البته آنها هم چون عبد شدند، عالم شدند.
این مطلبی را که عرض میکنم حدّاقل در ذهنتان حک کنید، ولی اگر بتوانید در ورقه یادداشت کنید و بعد مرور کنید دیگر نورٌ علی نور است: «العبد عینه عقل» عین عبد عقل است، واقعاً بندگان حقیقی، عاقل هستند. هرکه عبد شد، عاقل میشود. «العبد عینه علم» عین عبد، علم است. هرکه هم واقعاً عبد شد، عالم میشود. مؤیّد مِن الله تبارک و تعالی میشود و دائم تأییدیه برایش میآید.
ببینید در فرازهای دیگر خطبه عنوان تأیید بیان نشده است. ما نباید همینطور از خطبهها سرسری بگذریم، در اینها مطلب نهفته شده است، بیان شده: «العبد المؤید» عبد تأیید شده است.
چرا پیامبر دائم من ناحیه الله تأیید شده است؟ برای این که پیامبر عظیمالشّأن عبد بود، لذا دائم اتّصال به او داشت. هر که به هر اندازهای عبد شود، به همان اندازه من ناحیه الله برایش میآید.
یکی از خصوصیّات ماه مبارک رمضان هم این است که ما را عبد خدا کند. هر قدر عبد خدا شدیم، از ناحیه پروردگار عالم برایمان میبارد؛ یعنی به قدر عبودیّت و بندگیمان به فیوضات و تأییدات الهی متّصل میشویم.
اوج بندگی کجاست؟
اوج بندگی، رضاست؛ یعنی انسان راضی به رضای خدا باشد، به هرچه او خواست، راضی باشد.
یک چیز بگویم که برای ما سخت است، چون ما هنوز به آنجا نرسیدیم امّا میدانید اولیاء خدا در شبهای قدر حتّی راجع به مقدّرات که رقم میخورد، عنوانی برای خودشان قائل نیستند. البته اشتباه نشود، عرض نمیکنم که ما دعا نکنیم. هر کسی به اندازه خودش است، ما باید بگوییم که مثلاً خدایا!دخترم مانده، بخت خوب به او بده، یا به پسرم بخت خوب بده. خانه ندارم، پسرم شغل ندارد، شوهرم اینطور است و ...، اینها عیبی ندارد و باید شب قدر دعا کنیم، امّا آن مقام حقیقی عبداللّهی رضاست. لذا اولیاء خدا راضی به رضای حضرت حقّ میشوند و برای خودشان هم دعا نمیکنند. اتّفاقاً هرچه هم دعا میکنند، برای مردم دعا میکنند، دعایشان هم برای خداست. برای همین هم هست که من ناحیه الله از غیب دائم برایشان میرسد و به آنها مرحمت و لطف میکنند، چون نگفتند: من، خدا هم که بندهاش را رها نمیکند.
البته این برای امثال ما سخت است چون امکان دارد یک موقعی به مشکل بخورم، بگویم حالا خود خدا میرساند. بعد خدا دو روز امتحانمان میکند، نمیرساند. روز سوم مخفیانه یک نگاهی میکنم و به خدا میگویم که چه شد؟! حالا من گفتم امّا خودت چه شد؟! روز چهارم سرم را بالا میآورم، روز پنجم دیگر به زبان میآورم که خدایا! چه شد؟! اولیائت و آنهایی که به تو مقرّب هستند، اهل رضا یک چیزهایی گفته بودند، پس چرا خبری نشد؟!
علی ای حال عبد تأییدات الهی را دارد.
طهارت؛ میزانی برای نزدیکی به حضرات معصومین
«... وَ الرَّسُولِ المُسَدَّد اَلمَحمُودِ الاَحمَد اَبَالقاسِمِ المُصطَفی مُحَمَّد صَلَّی اللُه عَلَیهِ وَ عَلَی اَهلِ بَیتِهِ الطَّیِّبِینَ الطّاهِرِینَ المَعصُومِینَ المُکَرَّمِینَ المُنتَجَبِینَ المُنتَخَبِینَ...»
سؤال: ما چقدر به حضرات نزدیکیم؟ چقدر به امیرالمؤمنین چقدر نزدیکیم؟ چقدر میتوانیم به امیرالمؤمنین نزدیک باشیم؟ چقدر میتوانیم به بیبی دو عالم نزدیک باشیم؟ به امام مجتبی، به امام حسین، به یکیک حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین) چقدر میتوانیم نزدیک باشیم؟ به آقاجانمان، حضرت حجّت(روحی له الفدا)، حجّت بن الحسن المهدی(صلوات اللّه و سلامه علیه و عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) چقدر میتوانیم نزدیک شویم؟
جواب این است: به قدر طهارت خودمان، چون آنها طاهر هستند، «الطیبین الطاهرین». هر قدر طاهر شدیم، به آن حضرات نزدیک میشویم.این کد است، یک راه تعیین کردند. هر قدر طاهر و طیّب و پاک شدیم، همانقدر به آقاجان نزدیک میشویم. همانطور که هر قدر عبد شدیم، مِن ناحیه الله برایمان تأییدیه میآید؛ یعنی قرب به آن حضرت از این ناحیه نیست که من دائم بگویم: «اللهم عجّل لولیک الفرج»، دائم دعای سلامتی آقا را بخوانم، دائم دعای فرج، الهی عظم البلاء را بخوانم، صبح قبل از هر چیزی تا تسبیحات را گفتم، اوّلین دعای من دعای عهد باشد، زیارت هر روزه آقاجان را بخوانم. البته اینها هیچ اشکالی ندارد و خیلی هم عالی و خوب است، امّا قرب به آن حضرات از ناحیه طهارت است؛ هر قدر طاهر بودیم، به قدر طهارتمان نزدیک میشویم.
یک موقع ممکن است شخصی آنقدر طاهر شود که مثل آن پینهدوز در بازار شود که خود آقاجان میرفتند و در مغازهاش مینشستند.
البته آقاجان همیشه به ما عنایت ندارد و هیچ موقع نیست که ما را فراموش کند، همیشه یاد ما هستند. اصلاً کار آقاجان این است که حرص امّت را بخورند، همانطور که جدّ مکرّمشان اینطور بودند. چون ایشان همه خصایص انبیاء و حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین) را دارند؛ یعنی اینطور بگویم که واقعاً خلّص هستند، مصداق همین مصرع که بیان شده: هرچه خوبان همه دارند تو یک جا داری. هرآنچه خوبی است، در وجود آقاجان هست. یکی از مطالب آقاجان هم دلسوزی است. دلسوزترین فرد به امّت خود آقاجان است. شاید برای بعضی سخت بیاید امّا من گذرا میگویم، شما نشنیده بگیرید، حتّی از پیامبر عظیمالشّأن دلسوزتر است. آقا خیلی دلسوز است، مگر میشود آقاجان یاد ما نباشد؟! آقا همیشه یاد ماست منتها چطور میشود ما به آقاجان نزدیک شویم؟ طهارت؛ هر قدر که ما طاهر بودیم، بر همان اساس نزدیک میشویم.
اثر یاد!
البته یاد هم خیلی خوب است که دائم بر لسان انسان جاری شود. این هم یک نکته بسیار عالی است. اصلاً شاید یکی از چیزهای بسیار مهمّی که طهارت را برای انسان بیاورد، یاد باشد. چون خود یاد خیلی اثر دارد. وقتی انسان یاد کسی است، آرام آرام خصلتهای او را پیدا میکند.
یک چیز بگویم که خیلی عجیب است. ما وقتی یاد اولیاء خدا میکنیم، خودمان متوجّه نیستیم امّا از همان خصایص اولیاء خدا به ما میدهند.بعد از مدّتی فرضاً یک رفیقی یا یک کسی که ما را میشناخت تعجّب میکند، میگوید:آقا من این را میشناسم اخلاقش اینطوری نبود، چطور اینطوری شده است؟! خیلی عوض شده است! این یاد اولیاء خدا خیلی مهم است.
شما وقتی یاد شیخناالاعظم میکنید، یا اصلاً یاد شاگردان این بزرگان میکنید -گرچه هر کدام از اینها مثلاً امثال حاج آقای حلوایی یا بعضی از اولیاء خدا(اعلی اللّه مقامه الشّریف) روحشان مرکز نور و خیرات و برکات است. میترسم اشتباه برداشت شود امّا چون ماه مبارک رمضان است، بیان میکنم. یک مقدار تأمّل کنید ببینید، چه شد. من سریع رد میشوم. نمیخواهم بگویم اینها افضل از انبیاء بنیاسرائیل هستند امّا کمتر هم نیستند – برایتان اثر روحی روانی دارد.
یاد حضرت حجّت بن الحسن المهدی(صلوات اللّه و سلامه علیه) در وجود انسان خیلی خیلی اثر دارد، منتها فقط به یاد نیست. «الطیبین الطاهرین»من و شما هم باید طهارت روح پیدا کنیم، هر قدر طهارت روح پیدا کردیم، به قدر طهارت روح برایمان قرب و نزدیکی به حضرت حجّت، به حضرات معصومین و به اولیاء خدا حاصل میشود و از فیوضات آنها بهرهمند میشویم.
«سِیَّما اِمامَ الغائِبِ وَ النَّاظِرِ وَ الشَّاهِدِ مَولانَا حُجَّةِ ابنِ الحَسَنِ العَسکَرِی صَلواتُ اللّه وَ سَلامُهُ عَلَیه وَ عَجَّل اللّه تَعَالی فَرَجَهُ الشَّرِیف»
آن مولایی که همه چیز در ید قدرت اوست.
فیوضات و برکات بر مؤمنین، عذاب و لعن بر دشمنان؛ هر دو صادره از رحمت باریتعالی!
« وَ اللَّعنَةُ الدّائِمِیَّة عَلَی اَعدائِهِم وَ مُخالِفِیهِم ...»
این ذکر «اللهم اللّعن قتلة امیرالمؤمنین» را که بیان شده از واردات شب نوزدهم است، ما فکر میکنیم فقط مخصوص آن شب است امّا آن شب ورودش است. شما باید دائم بگویید و چقدر آن بیچارهها هم دائم گرفتار هستند. شما امشب هم میتوانید بگویید. دیشب هم میگفتید، امروز هم بگویید - چون همانطور که میدانید و سالهای قبل هم مطالبش را گفتم فضائل روز قدر یعنی مثل امروز هم مثل شب قدر است؛ یعنی ما در شبانه روز قدر هستیم - الان هم میتوانی تسبیح دستت بگیری، به خصوص اگر تربت باشد، بگویی: «اللهم اللّعن قتلة امیرالمؤمنین»، فرداشب هم میتوانی بگویی، پس فردا شب قدر هم باز میتوانی. اگر گناهی داشت با من، ثوابی داشت برای خودتان، من یک ثوابش را هم نمیخواهم. اینها دائم گرفتارند.
این نکته را در ذهن و در ورقهات یادداشت کن:تمام مطالب پروردگار عالم در بستر رحمتش است، همانطور که دائم فیوضات و برکات از ناحیه رحمت صادر میشود، عذاب و لعن بر دشمنانش هم دائم از ناحیه رحمت صادر میشود.قبلا گفتیم این که عذاب در بستر رحمت است یعنی چه و دلایلش را بیان کردیم. همانطور که دائم فیوضات و برکات در بستر رحمت دائمی است، عذاب و لعن هم دائم در بستر رحمت اوست. فیوضات و برکات بر مؤمنین است، عذات و لعنت در مرحله اوّل برای منافقین و بعد هم برای مشرکین و کافرین است.
منافق، مشرکِ کافر است!
چقدر منافقین بدبخت هستند. در درجه اول بیشترین عذاب را منافقین میبرند، چون خصوصیت منافق این است که باعث میشود دین به انحراف بیافتد و جریان انحرافی به وجود بیاید.
معنای منافق چیست؟ منافق یعنی مشرکِ کافر - نه کافرِ مشرک - که ستر شرک و کفرش را به اظهار اسلام قرار داده است. خود مشرکِ کافر یک بحثی دارد که دیگر الان به آن وارد نمیشویم. به زبان خلاصه و سادهتر یعنی آن کسی که در قلبش ایمان و اعتقاد به اسلام، به پیامبر، به دین، به خدا، به ائمه و به صراط مستقیم الهی ندارد؛ صورت ظاهر میگوید قبول دارم امّا در قلب اعتقادی ندارد.
قرآن فرمود: «إِنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ»، پستترین جای جهنّم برای منافقین است. در دین هم همیشه منافقین ضربهها را زدند. مثل همین فتنهگرها که شک نکنید اینها هم جزء منافقین هستند.
غیبت منافق، جایز و لعنتش، دائمی است!
اصلا میدانید غیبت منافق جایز است؛ یعنی اصلاً آنها غیبت ندارند. یعنی آن ملعونها، اوّلی و دومی، اصلاً غیبت ندارند.غیبت مال مؤمنین یا انسانهای عادی است، چون درجه ایمانها فرق میکند.
آنهایی که در فتنه، فتنه کردند غیبت ندارند که امروز میخواهند طاهرشان هم بکنند و ورودشان بدهند. مگر ما میگذاریم؟! مگر آقاجان امام زمان اجازه میدهند که ما سکوت کنیم و بگذاریم؟! سینه سپر میکنیم، مگر ما مردیم؟! بله، آیتالله خوشوقت(اعلی اللّه مقامه الشّریف) رفت.اینها هم با دمشان گردو شکستند و در دلشان رقص و پایکوبی راه انداختند ولی ما نباید بگذاریم. من دارم با زبان روزه میگویم امثال خاتمی منافق فتنهگر، غیبت ندارد که امروز بخواهیم بیاییم و در تحلیف و ... واردشان کنیم. غلط کردند که بخواهند امثال اینهایی را که قلب امام زمان را به درد آورند، سر کار بیاورند.
عرض کردم این انقلاب متعلّق به امام زمان است. چه کسی میگوید این انقلاب مال امام بوده است؟! در زمان غیبت هیچ احدی نمیتواند چنین انقلابی برپا کند. امام هم خودش نتوانست، امام فرستاده امام زمان بود. خود حضرت حجّت گفت: این کار را بکن، آن کار را بکن. این انقلاب مال حضرت حجّت است، امام فرستاده حضرت حجّت بودند و الان هم شک نداریم که امام المسلمین فرستاده حضرت حجّت هستند. انقلاب متعلّق به حضرت حجّت است. همه ما متعلّق به حضرت حجّتیم. اجازه نمیدهیم کسانی که خون به دل امام زمان کردند، سر کار بیایند.
پس منافق جایش از همه بدتر است، لذا لعنتش هم دائمی است.
خصایص منکران فضائل اهلبیت
«... وَ مُنکِرِی فَضائِلِهِم وَ مَناقِبِهِم مِنَ الآن اِلی قِیامِ یَومِ الدِّینِ»
اصلاً عدّهای منکر فضائل امیرالمؤمنین بودند. الان هم بیشرفها، بیشرمها، بیحیاها، سلفیهای ملعون، وهابیّت ملعون مشروبخوار - عکسهایشان هست، این ملعونها در پرده شراب میخورند- این پست و رذلها، این شیطانزادهها، همینطور هستند.
این روایت در کتب خود اهل جماعت است که «یا علی مبغضک زانیه» ای علی کسی که بغض تو را داشته باشد، زنازاده است. شکی نیست اینها که به حرم حضرت زینب(علیها الصّلوة و السّلام) بیادبی میکنند، زنازاده هستند.
یک موقعی یک کسی را میگوییم از لقمه حرام است امّا اینها لقمه حرام هم نیستند، بلکه اصلشان حرام است - البته بعضی مواقع لقمه حرام هم اینطور هست، کسی که دیگر گوشت و پوست و استخوانشان از حرام شده.همانطور که وقتی ابیعبدالله(علیه الصّلوة و السّلام) در روز عاشورا خطبه خواندند و جماعت هلهله کردند، فرمودند: اینها از لقمه حرام است -
الان وهابیّت ملعون و پست که اینطور دارند میکشند، درست عین همان ملعونها هستند. همانطور که هند جگرخواره ملعونه، سینه حضرت حمزه(علیه الصّلوة و السّلام) را شکافت، الان هم این سلفیهای ملعون و پست سینه را میشکافند، قلب را بیرون میآورند. آدم وحشت میکند. تازه میفهمد این که در زیارت عاشورا میخواند «و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله»یعنی چه، اینها تبعیّت میکنند دیگر.
امیرالمؤمنین(علیه الصّلوة و السّلام)به فرزند گرامشان امام مجتبی(علیه الصّلوة و السّلام) سفارش کردند: قاتل من یک ضربه زده، تو هم بیشتر از یک ضربه نزن. فرمودند: یک موقعی اجازه ندهید، روی بدنش بیافتند و مثلهاش کنند، چشمش را درآورند، دستش را جدا کنند.
میدانید آن زمان در جنگها رسم بود که سرهای دشمنانشان را میبریدند. پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: وقتی سری را میبرید، طوری نبرید که حقیر شوند. چون اوّل ابوجهل را اینطور بریدند و پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) هم دعوا کردند. موقعی که قاتل ابوجهل روی سینهاش نشست، او گفت: حالا که میخواهی سر من را ببری، از اینجا (قسمت پایین گردن) ببر. پرسید: برای چه؟ گفت: برای این که روی نی که میرود، از سرهای دیگر بالاتر باشد - تکبّر را ببینید - او هم آمد و سرش را از بیخ بیخ برید. لذا پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)دعوایش کرد که این چه کاری است کردی؟!
میدانید ابداً در اسلام بعد از این که کسی کشته شد، دستش را قطع نکردند و هیچ کسی را مثله نکردند. پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)اجازه نمیدادند، فرمودند: مثله کردن دلالت بر قسی القلب بودن است و هرکه این کار را بکند، از ما نیست. هیچ کس این کار را نکرد امّا برعکس آنها وقتی فهمیدند پیامبر این کار را نمیکند، هر جنازهای را میگرفتند، مثله میکردند. حتّی بعضی به پیامبر اعتراض کردند که آنها دارند اینطوری میکنند ولی شما فرمودید نکنید.
حالا هم این وهابیت ملعون، این بیشرفها را ببینید که دارند همین اکرها را میکنند.، اینها تابعین آنها هستند و اینها هم دارند لعن میشوند، «و منکری فضائلهم و مناقبهم من الآن الی قیام یوم الدین» هم یعنی این که لعن همه اینها را شامل میشود و هم این که اینها دائم لعن میشوند.
خدایا! سرپرستِ سرپرست ما باش
«... اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن المهدی صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیا و حافظا ...»
از خدا داریم درخواست میکنیم: میگوییم: «اللهم کن لولیک». آقاجان سرپرست ماست امّا سرپرست او هم خداست.
خدایا! سرپرستی از آقاجانمان را به نحو احسن قرار بده.
خدایا! آقاجانمان را از همه بلیّات محافظت بفرما.
«... و قائدا و ناصرا...»
خدایا! سرپرستی و رهبری و یاریات را برای او دائمی بگردان.
«... و دلیلا و عینا ...»
خدایا! دلالتهای قطعی که برای تو از آن حضرت هست، که آن حضرت ما را به آن دلالتها برساند، روزافزون بگردان.
برای چشم و چراغ ما، تو عین و چشم و چراغ قرار بده.
«... حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا ...»
خدایا! ظهورش به تعجیل بینداز.
خدایا! قبول ما بد هستیم. نوزدهم آمد و رفت، آدم نشدیم؛ بیست و یکم آمد و رفت، آدم نشدیم. ما بدیم امّا خدایا! تو خوبی؛ آقاجان را به داد ما برسان.
ای خدا! ظهور آقاجان را به اسرع وقت قرار بده.
ای خدا! با این چشمان ظاهرمان رؤیت جمال نورانیاش را برای همه ما میّسر بگردان.
ظهورش در عمر ناقابل ما قرار بده.
ای خدا! پس از آن ما را جزء سربازان مطیع و مخلَص او قرار بده.
مرگمان را - بالاخره همه میمیریم «إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ» - شهادت در رکابش قرار بده.
نائبش، امامالمسلمین محافظت بفرما.
تعجیل در ظهور شریفشان، زیارت جمال پرنورشان صالوت جلی ختم بفرمایید.
عنایت کرده و میدانیم عنایت هم میکند ولی برای این که عنایت آن حضرت برای ما دائمی و بیش از پیش باشد، - آن حضرت دارد عنایت میکند ولی بالاخره خود ما هم باید بخواهیم - نثار روح والده مکرمه و معظّمهشان، حضرت عالمه، حکیمه، تقیّه، نقیّه، زکیّه، نرجس خاتون(علیها الصّلوة و السّلام و روحی لها فدا) رحم الله من قرأء فاتحه مع الصلوات.
***
امام همه نیکوکاران
مولیالموالی در حقیقت محور خلقت هستند بعد از پیامبر اکرم. منتها پیامبر عنوان آن سنگ آسیاب را دارد ولی گردش به ید علی است.«لو لاک لما خلقت الافلاک» برای پیامبر است امّا گردش عالم به ید علی است.
به قدری مهم است که اصلاً یاری رساندن خدا و ناصر بودن از ناحیه پروردگار عالم به ید امیرالمؤمنین است. همان که گفتیم: «ولیا و ناصرا» امیرالمؤمنین است که حجّت را یاری میکند.
پیغمبر اکرم، خاتم رسل، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)در روایتی فرمودند: «عَلِیٌّ إِمَامُ الْبَرَرَةِ» علی امام همه نیکوکاران است.
چون با الف و لام آوردند، یعنی پیشوای تمام نیکوکاران عالم از روز نخست تا انتهای عالم، امیرالمؤمنین است. علی پیشوای آدم ابوالبشر، ابانا آدم است. از فخرهای ابانا آدم این است که ذوالجلال و الاکرام او را یاری کرد به کسی که در درون او قرارگرفت. کار سختی است ولی عین سخت بودن خیلی هم آسان است.
اصلاً اولیاء خدا میگویند و در بعضی از روایات هم هست که علّت سجده به آدم که «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا»، این است که در وجود آدم ابوالبشر پنج تن قرار داشتند. به قدری نور آنها عجیب بود که اصلاً تا بیان شد، ملائکه سجده کردند.البته این که خود آدم هم چون اوّلین است، هیچ گناهی هم نکرده و سنگ مزارش هم طاهر است، هست امّا علّت اصلی همین است. لذا هر جایی که وجود مقدّس ابانا آدم کم آورده، من ناحیه الله از ید حجّت آن را انجام داده است، چون انسان پیشوا میخواهد. اگر بدون پیشوا حرکت کند، به بیراهه میرود.
گرچه انسان همیشه پیشوا دارد، امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) در نهجالبلاغه فرمودند: «لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ»چارهای نیست که برای انسان امیر باشد، حال یا برّ و نیکوست، یا فاجر. پس بالاخره همه پیشوا دارند.
امّا امیرالمؤمنین کیست؟ امیرالمؤمنین امام البرره است، امام نیکوکاران عالم است، چون با الف و لام آمده یعنی از اوّل تا آخر.پس امامِ امام ما هم اوست. جدّاً علی کیست؟ «ها علی بشر کیف بشر».
در آن معجزه عجیب معراجیّه - که هنوز همه در آن ماندند، اهل جماعت ماندند، ما هم ماندیم، بگردید و مطالعه کنید و ببینید اهل جماعت چه میگویند، همه ماندند که این معراج یعنی چه؟! این که قرآن فرموده: «قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى» یعنی چه؟! خدا که نعوذبالله نستجیربالله جسم نیست که مثلاً بگوییم بالای عرش یک تختی گذاشته و آنجا یک حکومتی دارد. خدایی که همه جا هست، «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ»[1] یعنی چه «قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى»؟! همه ماندند این چیست - وقتی پیامبر رفتند، یک موقع نگاه کردند، دیدند دست امیرالمؤمنین، اسدالله الغالب، علیبنابیطالب(صلوات اللّه و سلامه علیه) آنجا بود.
تازه پیامبر راجع به معراج که آنقدر با آب و تاب بیان شده، فقط یک شمّهای را بیان کردند، چون نمیشده بیشتر بیان کنند و مردم نمیفهمیدند. آقاجانمان که بیایند ما خیلی چیزها را متوجّه میشویم. دعا کنید زودتر آقاجانمان بیایند و راجع به معراج حرف بزنند و همه ما زانوی تلمّذ بزنیم و ببینیم آقا چه میفرمایند. اصلاً این معراج پیامبر یک چیز عجیب غریبی است، غوغاست!این مقداری که در حدیث معراجیّه راجع بیان شده، خیلی خیلی کم است امّا با همین قدرش هم که تبیین شده، خیلیها قاطی کردند. حتّی خیلی از اهل جماعت منکر هستند، حالا بگذریم.
قاتل تمام بدکاران عالم
حالا امیرالمؤمنین که آنجا بوده کیست؟ «عَلِیٌّ إِمَامُ الْبَرَرَةِ وَ قَاتِلُ الْفَجَرَةِ»، قاتل همه گنهکاران؛ یعنی هر جایی که میبینید کسی از بدکاران عالم کشته میشود، بدانید دست مبارک امیرالمؤمنین هست.
یک نکتهای بگویم که خیلی عجیب است. شنیدید در روایات بیان شده که وقتی امیرالمؤمنین آن ضربه را زدند - داستانش مفصّل است، من حالا مختصر بیان میکنم - اگر جبرائیل دستشان را نمیگرفتند، زمین را میشکافت. ما این را نمیفهمیم یعنی چه امّا خیلی مواقع که امیرالمؤمنین ضربه میزدند، جبرائیل و ملائکه میآمدند زیر دست ایشان را میگرفتند که قدرت آن ضربه کاسته شود.شیخناالاعظم(روحی له الفدا و سلام اللّه علیه) میفرمایند: آنها دست امیرالمؤمنین را نمیگرفتند، خود ایشان به آنها میفرمودند که دستم را بگیرید، مثلاً میگفتند میکائیل دستم را بگیر، جبرائیل دستم را بگیر، من کوچکترین ضربهام این است.
پس هر گنهکاری کشته شود، به دست امیرالمؤمنین است.
یاری کننده پیروزها و خوار کننده خوار شدهها!
«مَنْصُورٌ مَنْ نَصَرَهُ مَخْذُولٌ مَنْ خَذَلَهُ» هر که در عالم یاری میشود، به دست مبارک اوست، و هر که هم خوار شود به دست اوست.
یک نکتهای به شما بگویم، آقا هم در این صحبت اخیرشان با دانشجوها فرمودند، فرمودند: مصریها نفهمیدند. خود مصریها خیلی حبّ اهلبیت را دارند بودند. اخوان المسلمین اول یک گروه کوچکی بودند که این همه ادعا میکردند. خود اخوان المسلمین چهار گروه هستند. یک گروهشان پستترین هستند که آن پستترینها باعث شدند این قضایا به وجود بیاید. آنجایی که دیدید پیروز شد، دست امیرالمؤمنین بود. آنجایی هم که دیدید دومرتبه شکست خوردند، دست امیرالمؤمنین بود. اوّل چون حاکمیّت را داد، اغماض کرد امّا آن موقعی که شَحاته را به شهادت رساندند، گرفتار شدند.
العالم با خود مردم آن منطقه مصاحبه کرد، خبرگزاری هم زدند، مطالعه کنید، خود مردم آنجا برائت جستند، گفتند: اصلاً ما نبودیم، اینها از جای دیگر آمدند. گفتند: ایشان هر سال جشن ولادت امام زمان را داشت.
تازه میدانید او خودش عالم اهل جماعت بود، الازهری بود، در دانشگاه الازهر. مستبصر شد، فهمید، کتاب تاریخ خواند، شیعه اثنیعشری شد.
این را بدانید اهل جماعت خیلی حبّ اهلبیت را دارند إلّا به بعضی اقوام فلسطینی امّا اینها به شدّت حبّ اهلبیت دارند. حتّی آنجا زینبیه هست و بیان میکنند که حتّی حضرت زینب آنجا دفن است. رأسالحسین دارند. حتّی همین نامبارک روزهای ولادت امام حسین در رأسالحسین نذری میداد. ذبحهایی میکردند و میگفتند این برای آنجاست. اینها خیلی حبّ به اهلبیت دارند منتها وقتی امور را دست یک مشت ملحد دادند، کارشان به اینجا کشید.
خیلیهایشان هم دوست داشتند، خدا گواه است اعلام کرده بودند. آقای دکتر ولایتی در کنفرانس بیداری اسلامی شروع کرده بودن صحبت کردن، اساتید دانشگاهها هم بودند و گوش میکردند، بیان کردند که آقا اینطور است، از زمان پیامبر اینطوری شد، بعد هم شروع کرده بودند بعضی از دیگران را در مصر و جاهای دیگر بیان کردن، مثلاً جمال عبدالناصر را بیان کرده بود یا در لیبی عمر مختار بیان کرده بود امّا وسط صحبت آقای دکتر ولایتی مصریها بلند میشوند، اعتراض میکنند که یعنی چه، این چه حرفی است میزنی. اوّل خود پیامبر بود، امّا دیگر نداشتیم یعنی چه جمال عبدالناصر، یعنی چه عمر مختار و ... . ایشان میخواسته تلطیف بدهد و بعد هم بگوید: الان هم امام خامنهای که مثلاً نگویند اینها فقط از خودشان حرف میزنند امّا آنها اعتراض کرده و بلند شده بودند.آنها خوب میدانند، میدانند مشهد کجاست، میدانند قم کجاست.
لذا هر موقع یاری شدند، امیرالمؤمنین یاری کرد. هر جا هم چیزی میشد، خود امیرالمؤمنین به ایشان غضب کرد. در این قضیه شهادت شحاته هم سکوت کردند، گرفتار شدند. البته یک عدّه صدایشان درآمد، در خود دانشگاه الازهر صدایشان درآمد، دیگران صدایشان درآمد امّا خیلی کاری نکردند، لذا گوشمالی داده شدند. اینها حواسشان نیست، این گوشمالی مال این است که شحاته به شهادت رسید.
فیلمش بود من نتوانستم ببینم. آنقدر با چوب او را زدند، حتّی مردم را هم که دفاع میکردند، میزدند. اصلاً بدن کوفته شد، استخوانها شکسته شد. بعد هم سر مبارک شحاته را بریدند، بدن را کشاندند، بیادبی کردند، بعضی چیزها را نمیشود بیان کرد. بیحیاها به بدن مبارکش هو کردند. این تکفیریهای ملعون اینطور هستند، دنیا را به هم میریزند، اصلاً یهود اینها را درست کرده که اسلام را وارونه جلوه بدهند.
لذا بدانیم هر جایی که مطلبی هست، به دست امیرالمؤمنین است.
سه خصلت امیرالمؤمنین از لسان پیامبر اکرم
در روایت دیگری باز پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)فرمودند: «أَوْحَى إِلَیَّ فِی عَلِیٍّ بِثَلَاثِ خِصَالٍ»درباره علی به من وحی شد که او سه خصلت دارد؛ «أَنَّهُ سَیِّدُ الْمُسْلِمِینَ» سرور همه مسلمانها امیرالمؤمنین است، «وَ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ» و پیشوای همه متّقین است، «وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ» و پیشوای همه پرهیزگاران و رهبر سفیدرویان عالم است.
واقعاً امیرالمؤمنین کیست؟ امیرالمؤمنین آن کسی است که همه چیز به ید مبارک آن حضرت است. امیرالمؤمنین آن کسی است که اجازه داده الان و من و تو اینجا نشستیم. امیرالمؤمنین آن کسی است که اجازه داده صحبت کنیم.
«السلام علیک یا مولای یا علی بن ابی طالب»
[1] البته این «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ» هم باز خود خدا نیست، «هو» باز به امیرالمؤمنین برمیگردد.یک موقع ما از یک چیزهایی گیج میشویم، لذا اینطور بیان کردند که قریب به ذهن ما شود.دلیلش را هم گفتم همان کد همیشگی که باید همیشه در اختیارمان باشد. گفتم: برای این که ما مخلوقیم، محدودیم و با ملموسات و محسوسات کار داریم، لذا اینجا هم اینطور آورده وإلّا هر اوّلی ثانی دارد، هر ثانی، ثالث و ... . بالاخره هر اوّلی، آخری دارد امّا خدا احد است. تازه احد هم آنطور که ما معنی میکنیم، به معنا یک نیست. چون یک، دو دارد، دو سه دارد و ... . در باب عرفان احد را میگویند اصلاً هیچ نمیتوانی بگویی، احد همان احد است. اصلاً نه تنها بنده بگویم، همه آقایان معتقدند که بعضی از کلمات قرآن را نمیشود معنی کرد؛ از جمله احد. بگو: خدا یکی است. خب یک دو دارد، دو، سه دارد و ... . او اصلاً احد است، احد را نمیشود معنا کرد. پروردگار عالم صفاتش هم احد است، همه چیزش احد است.