شرح خطبه شعبانیّه
(بررسی نکاتی از خطبه ابتدای سخنرانی)
بیست و دوم رمضان المبارک 1434 جلسه:هفدهم 09/05/92
شیاطین برای چه کسانی در ماه مبارک، در غل و زنجیر هستند؟
«اعوذ باللّه السمیع العلیم من همزات الشیاطین و اعوذ باللّه أن یحضرون إن اللّه هو السمیع العلیم»
شیاطین در این ماه مبارک رمضان در غل و زنجیر شدهاند منتها برای آنهایی که بالجد «اعوذ» گفتند؛ یعنی به خدا پناه بردند. برای همین باید انسان به خدا پناه ببرد. آن که به اعمال خودش پناه ببرد، طبعاً گرفتار شیطان میشود، حال چه ماه مبارک باشد، چه غیر ماه مبارک.
هرگز پناه به اعمال خودمان نبریم، هرگز ولو به لحظهای تصوّر نکنیم کسی شدهایم که همان لحظه، لحظه سقوط ما میشود، چون هر کس ولو به لحظهای تصوّر کند کسی شده است، همان لحظه، لحظه سقوط اوست. هرگز احساس آرامش نکنیم إلّا در پناه پروردگار عالم، إلّا در پناه نائب الله، حجّت الله، آقاجانمان.
آن که در پناه اعمال خودش رفت، باخت. آن که فکر کرد ماه مبارک رمضان زیاد دعا خوانده، باخته است. آن که فکر کرد در ماه مبارک رمضان زیاد عبادت انجام داده، فریب نفس را خورده و پناه به نفس برده است، نه پناه به خدا. آن که پناه به نفس ببرد، شیطان بر او احاطه پیدا میکند، ولو شب قدر باشد. لذا باید به خود خدا پناه برد.
غل و زنجیر شدن شیطان هم برای کسانی است که بدانند هیچ عملی از خود ندارند، امّا وقتی فکر کند از خود عملی دارد یعنی رهاست، یعنی حرّ است و حرّ در مقابل عبودیّت و بندگی است.
آن کسی را هم که عبودیّت و بندگی را فروخت و حرّ شد، به حال خودش وامیگذارند و رها میکنند و او هم دیگر پناه به خدا نمیبرد و کسی که پناه به خدا نبرد، برکاتی از قرآن هم ندارد.
خود پروردگار عالم فرمود:حتّی موقعی که میخواهید کلام من را بگویید، «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ»، به پروردگار عالم پناه ببرید. عزیزان! این معنا دارد و معنایش خیلی مهم است؛ این یعنی حتّی کلام خدا و کلام حق هم اگر بدون پناه بر خدا باشد، اثر ندارد. ولو بهترین کلمات بدون پناه بردن به خدا بیاثر است. چرا؟
چون حجاب میآورد. حجاب هم که آورد، انسان بیچاره و گرفتار میشود. حجاب که آورد، انسان در تاریکیها تصوّر میکند جدّی چیزی در دست و بالش است، امّا وقتی روشنایی طلوع کرد، میبیند نه الماس است، نه درّ است، نه جواهر؛ فقط یک سنگ ریزههای به درد نخور و بی ارزش است که پشیزی هم ارزش ندارد. لذا انسان باید همیشه پناه به خدا ببرد.
اتّفاقاً اولیاء خدا در ماه مبارک رمضان بیشتر به خدا پناه میبردند. عرفای عظیمالشّأن در شب قدر بیشتر به خدا و به حجّت خدا پناه میبرند و لذا بیشتر خودشان را تهی میبینند. چون هر که تهی شد، پرش میکنند، نه هر که هرچه داشت. چون معمولاً هرکه چیزی داشت، خودش دارد و دیگر چیزی به او نمیدهند، به تهی چیزی میدهند.
«انما الاعمال بالنیّات» یعنی سخن اوّلیه شما، همه ظاهرات و مکنونات قلبی را تبیین میکند
لذا باید دائم پناهمان به پروردگار عالم باشد «اعوذ باللّه السمیع العلیم»، چون سمیع است و او میشنود. سمیع است یعنی آواهای درونی ما و این را که چه نیّتی داریم، میشنود.
نکته مهمّی که باید به ذهن بسپاریم، معنای نیّت است. مگر نگفتند «الاعمال بالنیات»، معنای نیّت چیست؟ «النیه صوت الخفی النفسانیه و صوت الخفی الروحانیه» نیّت آن صوت خفی است که در نفس انسان وجود دارد؛ یعنی آنچه که در درون شماست، نیّت است. آنچه که در درون دارید سخن میگویید و هنوز به زبان جاری نشده است، نیّت است.
آنچه که در افکارتان میگذرد، سخن است، منتها سخن آرام. همانطور که گاهی خودتان با خودتان حرف میزنید و یک موقع میبینید صدایتان بلند شد. اوّلش دارید در ذهنتان حرف میزنید، امّا بعد آرام آرام به زبان جاری میشود. پس هر تفکّری، سخن گفتن است، هر تأمّلی، سخن گفتن است، هر نیّتی، سخن گفتن است. پس انسان دائم در حال سخن گفتن است؛ یا سخن به حقّ میگوید، یا به باطل.
«انما الاعمال بالنیّات» یعنی اوّل چیزی که میخرند، آن سخن اوّلیه شماست، چون انسان هرچه میگوید، اوّلین جملهاش درست است. چون اوّلین جمله، درونی است و همه ظاهرات و مکنونات قلبی را تبیین میکند.
لذا باید به پروردگار عالم پناه ببریم. فریبش ندهیم؛ یعنی مثلاً به زبان نگوییم: «استغفر اللّه ربی و اتوب الیه» و بخواهیم فریبش بدهیم. آنوقت همانطور که امیرالمؤمنین به قائل «استغفر اللّه ربی و توب الیه» فرمود: «ثکلتک امک»، ما هم «ثکلتک امک» شامل حالمان میشود.چراکه پروردگار عالم از رگ گردن به ما نزدیکتر است، «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ»، اصوات درونی ما را میشنود و اصوات درونی ما حقیقت ماست، نه اصوات ظاهری. اینها قیل و قال است، آنچه قول حقیقی است، در درون است. لذا نیّات اصوات حقیقی درونی، ما به صورت مخفی است.
لذا به پروردگار عالم پناه میبرم «اعوذ باللّه السمیع العلیم» به آن پروردگار عالمی که هم سمیع است و آواهای درونی من را میشنود و هم علیم؛ یعنی او آگاه هم هست. ولو به این که من هم حرفی به ظاهر نزدم، امّا صوت و سخن درونی من را میداند و همه آنچه که در درون من است، عندالله تبارک و تعالی، حاضر است.
علّت پناه بردن به علیم!
نکته خیلی مهم که نکته من النکات و کد اساسی است این است که برای پروردگار عالم سرّ و ظهور معنا ندارد؛ برای او همه چیز ظاهر است. چیزی عندالله سرّ نیست؛ سرّ برای ماست. سرّ برای مخلوقین است، نه پروردگار عالم.
لذا پروردگار عالم، آگاه و علیم است. علیم است به آنچه که گاه از خود ما هم مخفی است. چطور؟! یعنی اگر نفس امّاره غالب شد، بعضی از چیزها در درون ما برای خود ما هم سرّ میشود - درد را ببینید- یعنی خودمان هم نمیفهمیم. آن نفس دون ما را به جایی هدایت میکند که ما خودمان ندانسته رفتیم، امّا پروردگار عالم به آن، آگاه و علیم است. پس باید به آن علیم پناه ببریم،«اعوذ باللّه السمیع العلیم».
همزات شیاطین چیست؟
از چه چیزی پناه ببریم؟ «من همزات الشیاطین». همانها که حتّی گاه از ما هم مخفی است. به قدری آرام و با جنگ نرم و بی صدا و بدون داشتن رد پایی، انحرافات را در فکر ما به وجود میآورد که گرفتار میشویم. لذا بهترین راه، پناه است.
پناه بردن یعنی چه؟
پناه یعنی این که ببینم خدا چه میگوید عینش را انجام بدهم؛ نه کم، نه زیاد. پناه یعنی این که ببینم حضرت حجّت چه میفرماید، عینش را انجام بدهم؛ نه کم، نه زیاد. پناه یعنی این که ببینم ولیّ خدا چه میفرماید، عینش را انجام بدهم؛ نه کم، نه زیاد. چون شیاطین به قدری ظریف و بیصدا و بدون جا گذاشتن اثر پا در درون انسان، کار میکنند و نفس دون را در اختیار میگیرند که حتّی خود نفس دون هم نمیفهمد.
ستون پنجم شیطان کیست؟!
گرچه خود نفس هم اعدیعدو است، منتها اعدیعدو از این جهت بیان شده که در درون ماست، امّا خودش را در اختیار شیطان قرار میدهد، ستون پنجم میشود. گرچه ستون پنجم از دشمن بیرونی خطرناکتر است، امّا اوامر دشمن بیرونی را عمل میکند.
لذا «اعوذ باللّه»، باید به خدا پناه ببریم، چون پروردگار عالم سمیع و علیم است، گفتیم که چرا سمیع و علیم است و گفتیم همزات یعنی به قدری اینها بدون اثر و آرام حرکت میکنند که هیچ نمیفهمیم. طوری نفس دون را در اختیار میگیرند که حتّی گاهی خود نفس دون نمیفهمد و فکر میکند خودش ارائه طریق میدهد در حالی که ارائه طریق از دشمن بیرونی است و او ستون پنجم دشمن بیرونی است.
درد ستون پنجم این است که چون در درون خود انسان است، گرفتاریاش بیشتر است. اگر در جبهه خودی ستون پنجم باشد، انسان از او بیشتر ضربه میخورد، تا از دشمن بیرونی. دشمن بیرونی معلوم است، امّا ستون پنجم درد است، باید شناساییاش کنیم. نفس دون، ستون پنجم برای شیطان است و لذا شناختش هم خیلی سخت است.
پس چه کنیم؟ «اعوذ باللّه» باید به خدا پناه ببریم، چون خودمان نمیدانیم چه کنیم. پناه را هم عرض کردم یعنی بدون این که تأمّل کنم، هر چه گفت، انجام دهم. دیگر نمینشینم بگویم از لحاظ علمی چه میشود، از لحاظ عقلی چه میشود، بعضی از جاهایش برای من ابهام دارد و ...، تا بخواهم ببینم ابهام دارد یا ندارد، دشمن مسلّط شد و من را برد و از بین رفتم، تمام شد! اینجا باید امر فرماندهی اطاعت شود.
اگر در جنگ بنشینم و ببینیم که حالا آیا این فرمانی که من ناحیه المولا آمده صحیح است یا صحیح نیست، آیا قابل اجرا هست یا قابل اجرا نیست، بعد هم یک مقدارش را می فهمیم، یک مقدارش را هم نمیفهمیم، تا به خودمان بیاییم دشمن مسلّط شد و تمام!
اگر پناه به پروردگار عالم هم نبریم، ابلیس و شیاطین جنّ و انس مسلّط میشوند و ستون پنجم را در اختیار میگیرند و ستون پنجم یعنی نفس امّاره تصوّر میکند که خودش است که دارد ارائه طریق میدهد در حالی که مجری اوامر ابلیس و شیاطین، من الجنّه و النّاس است. لذا فقط راهش، پناه است. پناه هم یعنی همان که انسان کاملاً گوش بدهد، سمعاً و طاعتاً.همانطور که خدا سمیع است و عرض کردم حتّی آن آواهایی را که در درون انسان است و اصوات خفی را میشنود.
پس انسان باید به خدا پناه ببرد، به حجّت خدا پناه ببرد، به ولیّ خدا پناه ببرد و از خودش طریقه و فتوا ندهد؛ مواظبت و مراقبه کند. نگوید: من فلانجا اینطور کار میکنم، فلانجا آنطور.باید عبدالله بشود. عبد یعنی بیاختیار؛ اگر عبد دارای اختیار شد، دیگر حرّ است، عبد نیست. آن که حرّ شد، عبد نیست. آن که حرّ شد، دیگر پناه به خدا نمیبرد.
شیاطین در چه صورتی در ماه مبارک، حتّی شبهای قدر هم حاضر میشوند؟!
«اعوذ باللّه السمیع العلیم من همزات الشیاطین و اعوذ باللّه ان یحضرون». اگر به خدا پناه نبریم، شیاطین ماه مبارک رمضان هم حاضر میشوند. همانطور که بیان کردم شیاطین در غل و زنجیر هستند منتها برای آن کسی که به پروردگار عالم پناه میبرد و خودش را در پناه حجّت قرار میدهد و هرچه فرامین امام هست، انجام میدهد. هرچه حضرت حجّت(روحی له الفدا) گفت و هرچه فرامین خداست، بدون کم و زیاد انجام میدهد. إنقلت نمیآورد، اشکال نمیتراشد، تأمّل نمیکند، حالا ببینم چه میشود نمیگوید؛ چون اگر بخواهد اینها را بگوید شیطان مسلّط شد و تمام! دیگر تسلّط و سیطره پیدا کرده و تمام اعضاء و جوارح در غصب اوست. اینجا باید مبارزه کرد.
اصلاً جهاد با نفس یعنی این که بتوانی آنقدر قوی باشی که اوّلاً ستون پنجم را خفهاش کنی و نگذاری حرفی ماورای حرف مولا بزند. چون اوّل وسوسهگر، همین نفس دون است. به نفس دون از طریق بیرون میگویند: «تو هم آدمی، تو هم میفهمی، چرا هرچه مولا گفت باید اطاعت کنی؟!تو هم برای خودت موجودیّت داری». لذا نفس دون میآید تفسیر میکند که مثلاً این آیه اینطور است، اینجایش را نمیفهمم، پس انجام نمیدهم، اینجا را میفهمم، انجام میدهم.
میگویند: نمازت را در سفر باید شکسته بخوانی، امّا میگوید: نه، رأی خودم است. میگویند: در سفر نباید روزه بگیری، بگیری گناه کبیره کردی. امّا روزه میگیرد و پیش خود هم میگوید: بهبه چه کاری کردم، جای زیارتی رفتم، هم زیارت کردم و هم روزه گرفتم، چندین ثواب بردم. ای نفس دون! ای بیچاره! ای بدبخت! ای گرفتار! ای بی پناه! تو نادان تشریف داری که اینطور فکر میکنی.
«اعوذ باللّه» یعنی این که پناه میبرم به آنچه که تو میگویی. هرچه مولایم گفت، هرچه ولیّ خدا گفت، هرچه عالم ربّانی گفت، هرچه مرجع تقلید گفت، نه هرچه نفس دونم گفت. غیر از این باشد هر کسی صاحبرأی است و آن که صاحبرأی شد، حرّ است. حرّ عبد نمیشود. آن کسی را هم میپذیرند و به او مقام میدهند که عبد است، عبدالله.
«اعوذ باللّه السمیع العلیم من همزات الشیاطین و اعوذ باللّه ان یحضرون». چرا در ماه مبارک حاضر شدند، مگر در غل و زنجیر نیستند؟! خیر، برای من نیستند، چون پناه نبردم، پناه ببرم، حاضر نمیشوند. پناه نبرم، شب قدر هم حاضر میشوند. چون پناه نبردم، اتکا و پناهم به عملم بود، حاضر شدند. گفتم: من در ماه مبارک رمضان این همه قرآن خواندم، من در ماه مبارک رمضان این همه عبادت کردم. خودشان گفتند: اگر در این ماه یک ذکر بگویی مثل این است که حدّاقل ده سال هر روز، روزی صد بار گفته باشی، من اینقدر ذکر صلوات بر محمّد و آل محمّد گفتم. پس این همه ثواب بردم؛ یعنی پناه به عملم بردم. آن که پناه به عملش برد، پناه به خدا نمیبرد. باید به خدا پناه ببریم.
در شب قدر، مقدرّات چه کسانی به بهترنی وجه رقم میخورد؟
شب قدر مقدّرات کسانی به بهترین وجه من ناحیه الله تبارک و تعالی نوشته میشود که تفویض امر به خود او کرده باشند «أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ». چه کسی تفویض امر به خدا میکند؟ آن که پناه به خود خدا برده باشد، نه آن که پناه به عمل و کردارش ببرد و نیم نگاهی داشته باشد به اعمالی که انجام داده است. این نیمنگاه به اعمالی که انجام دادی، بیچارهات میکند. بگویی: من این اعمال را انجام دادم، نماز خواندم، روزه گرفتم و ...، میگوید: پس من هم همینها را برایت مینویسم. اینها را هم وقتی بخواهند بنویسند پر از نقص است.
لذا دیدید بعضی معالأسف بیچاره و گرفتار هستند. مثلاً طرف میگوید: من به امام زمان ارادت دارم امّا آقا را کنار میگذارم. البته دروغ میگوید، امام زمان را قبول ندارد. یا در باب تمثیل مثلاً تا قبل که یک لیسانس یا فوق لیسانی داشت، به علما احترام میگذاشت و خیلی عجیب آنها را تکریم میکرد، خم میشد، دستشان میبوسید و ...، امّا وقتی دکترا میگیرد و لفظ دکترا میآید و به او دکتر میگویند، دیگر احساس میکند خودش کسی شده است.یک نیمنگاهی دارد به آن مدرک قلابی، یعنی آن چیزی که از بین رونده است و انسان را از بین میبرد، چون اینها علم نیست، سواد است و او گرفتار میکند.
در باب عبادت هم همین است. اگر خدای ناکرده محاسنت را در عبادت سفید کنی ولی نیمنگاهت به اعمال و کردارت باشد، باختی. دیشب عرض کردم وقتی به آیتالله خوشوقت گفتند، خوشا به سعادت شما که جوانها را هدایت می کنید، عرض کردند: من خدا را شاکرم که تا به اینجا، خدا به واسطه جوانها، مرا از صراط مستقیم و هدایت دور نکرده است. چون جوانها دور من جمع شدند، من دیدم این جوانها چقدر در صراط مستقیم هستند و آنها من را از این صراط مستقیم دور نکردند. لذا ما هم باید اینطور باشیم.
اگر کسی فکر کند که من ولو یک نیمنگاه به عملم داشته باشم، تمام است. خودش را با اعمالش میگذارند. چون به اعمالش پناه برد و به خدا پناه نبرد، به حجّت(روحی له الفدا) پناه نبرد. آن که به حقیقت تفویض امر میکند، یعنی به عمل خودش هیچ نگاهی ندارد.
در شب قدر به خدا چه بگوییم؟
امشب شب مقدّارت است، چه کنیم؟ شب مقدّرات باید بگوییم: خدا! من هیچ ندارم. هیچ هم نمیدانم چه میخواهی تعیین کنی، فقط میخواهم یک طوری باشد که خودت از من راضی باشی، همین. هرچه مینویسی، بنویس، فقط راضی باش. اگر بگوییم: خدا! نگاه کن بعضی شبها در پارک بود امّا من شبها در مهدیه بودم. بعضی شبها نمیآمدند و میخوابیدند ولی من شبها میآمدم و فریاد میزدم. حتّی بعضی شبها دیگر از بس در حالی رفته بودم، نزدیک بودم سرم را به این ستونها بزنم و ...، تمام است. همین که انسان به این مطالب نگاه کند، بیچاره و بدبخت است.
پناه به خدا بردن یعنی این که بگویم من ولو لحظهای هیچ ندارم، فقیرِ فقیرِ فقیرم. اگر کسی میفهمید پناه به خدا یعنی چه، آنوقت بود که میفهمید «یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ» یعنی چه. وقتی پناه به خدا را متوجّه نشد، «یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ» متوجّه نشده. پس آن که به خدا پناه میبرد که هیچِ هیچ ندارد.
چه کنیم شیطان دیگر حاضر نشود؟
آنوقت وقتی کسی به خدا پناه برد، دیگر شیطان اصلاً جرئت ندارد، نزدیکش بیاید، سنگها و «شِهابٌ مُبِینٌ» اصلاً اجازه نمیدهند، نزدیک شوند. چون در آغوش رحمت پروردگار عالم رفته، دیگر اصلاً شیطان جرئت ندارد به نفس دون هم بالاخره باید از طریقی یک پالسهایی برسد تا بتواند وسوسه شود و احساس کند کسی است امّا کسی که به خدا پناه برد، چون شیطان از او خیلی دور است، پالسهایی که باید از سمت شیطان بیاید تا نفس دون او حرکت کند، نمیآید بیاید - در این تعبیر دقّت کنید، خیلی عجیب است - لذا نفس دون مغلوب میشود و غالب کس دیگری است. پس شیاطین برای او حاضر نیستند.
وقتی شیاطین حاضر نبودند، چه کسی حاضر است؟ خود احد. وقتی احد حاضر بود، انسان عبد الله میشود. وقتی عبدالله شد، تمام رنگ و بویش صبغه الله میشود. وقتی صبغه الله شد، تمام وجودش روح الله میشود.وقتی روح الله شد، همه امور در دست اوست. یدش، یدالله است؛ عینش، عین الله است؛ لسانش، لسان الله است؛ اُذنش، اُذن الله است؛ همه و همهاش میشود آنچه که نمیشود بگوییم. لذا مجسمه آنچه که از صفات است، میگردد. چرا؟ چون شیطان حاضر نشد و وقتی شیطان حاضر نشد، خدا حاضر میشود. «القلب حرم اللّه».
حریم خدا!
چطور وقتی حرم امام رضا میروی احساس آرامش داری، چطور وقتی کربلا میروی، احساس آرامش داری، چطور وقتی حرم امامزادگان یا سر قبر ولیّ خدا میروی، احساس آرامش داری، قلب هم حرم خداست، «القلب حرم اللّه». تازه ملائکه هم فوج فوج میآیند و میخواهند در حرم خدا باشد.
وقتی حریم، حریم خدا شد آنوقت حرف که میزند از خدا حرف میزند؛ یعنی دیگر از خودش چیزی نمیگوید، «ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحى». آیا این مخصوص پیامبر بود؟ مخصوص پیامبر در باب عصمت است.در باب پناه به خدا و شبهعصمت و تالیتلو عصمت هرآنچه که کلام میگوید من ناحیه الله میشود؛ یعنی گویی خود خدا سخن میگوید. تا میگوید: بسم الله الرحمن الرحیم، هست کلید در گنج حکم. حکمتها به زبان ساده از سینه برون میریزد. آن که حریمش، حریم خدا شد و آن که به خدا پناه برد، اینگونه است.
معنای اوّلیّه و ثانویّه سمیع و علیم
«اعوذ باللّه السمیع العلیم من همزات الشیاطین و اعوذ باللّه ان یحضرون ان اللّه هو السمیع العلیم»
حالا اینجا سمیع دوم با سمیع اوّل فرق میکند. سمیع اوّل سمیع بود برای این که میبیند آنچه که وساوس در درون توست و تو سخن میگویی، چون گفتیم نیّات سخن خفی و صوت الخفی است. این «ان اللّه» در «اعوذ باللّه ان یحضرون ان اللّه هو السمیع العلیم» یعنی به تحقیق خدا اینگونه است که سمیع است. این بار سمیع است از این که اگر آوایی بخواهد از دور بیاید، خدای متعال اجازه نمیدهد که وارد بر تو شود. ولو آوایی که آنقدر خفی است که من و شما هم میدانیم، آواهایی که ابلیس ملعون از طرق اعدادیه و ...، میداند هم، اجازه ورود ندارند. یعنی آنجا خدا سمیع حاضر بود، اینجا سمیع دافع است، دفع میکند و اجازه نمیدهد وارد شوند.
علیم اوّل و دوم هم با هم فرق میکنند. آنجا علیم است به کل شیء و اینجا هم علیم است به کل شیء منتها آنجا علیم به نفست است که تو بدانی نفس تو چیست ولی اینجا در نفس خبری نیست، علیم است به طرق شیاطین و علم و آگاهی دارد که آنها به چه طرقی میخواهند ورود پیدا کنند؛ به طریق اعدادیه، یا حروفیه، یا به همان حالت جنیّه که قابل رؤیت نیستند یا به نوع دیگر. همه را میداند و لذا از تو مراقبت میکند.
اسم خدا!
«بسم اللّه الرحمن الرحیم»
وقتی به خدا پناه بردی، دیگر همه چیز با نام اوست. تا پناه نبری، صورت ظاهرش نام اوست امّا نام او نیست. وقتی پناه بردی؛ بسم الله میگویی ولی وقتی پناه نبری صورت ظاهر بسم الله میگویی امّا بسم الله نمیگویی. چون کسی که به خدا پناه برد، دیگر از اینجا به بعد هرچه میگوید، با نام او میگوید. همه چیز متعلّق به اوست. به اسم او میگوید نه یعنی این که فقط با نام او شروع کند بلکه هرچه میگوید از اسماء اوست؛ یعنی از این جا هرچه که سخن میگوید، اسماءالله است که بیان میشود، ولو حد نازلهاش، همه اسماء است.
«بسم اللّه الرحمن الرحیم» یعنی همه آنچه که تا به حال تبیین شد که نواری مثل من تبیین میکند و شیخناالاعظمی پر میکند، اسم خداست. «بسم اللّه الرحمن الرحیم»، اسم خداست، اینها همه به صورت نازله اسماء الله است و همه آنچه که شما به صورت فارسی مینویسید به قول خودشان و عرفای عظیمالشأن قابل تکریم است. به آنها طاهر و با وضو دست بزنید و با وضو بنویسید و با وضو گوش بدهید؛ یعنی در طهارت باشید.
«بسم اللّه الرحمن الرحیم». چون الله است، در الله همه اسماء هست، رحمانیّت و رحیمیّت هم هست. در باب این که تو پناه بردی، متوجّه رحیمیّت خدا میشوی؛ در باب این که تو پناه بردی، حالا تو هم رحمان میشوی. گرچه میگویند در باب اسمگزاری: بگویید عبدالرحمان، بله امّا عبدالرحمان وقتی عبدالرحمان شد، خود رحمان میشود. ما عبد رحمانیم که به رحمانیّت برسیم، ما عبد رحیمیم که به رحیمیّت برسیم.
پس صفات نزدیکی و قرب الی الله و پناه به پروردگار عالم خصوصیّتش این شد که همه اسماء، اسماء الله میشود و هرآنچه که بیان میکنیم من ناحیه الله و همه اسماء خداست و همه آنها ولو به نازلهاش کلام الله است و ما کلام الله تبیین میکنیم. لذا آنجاست که عبد، ولو به نازلهاش خود رحمان میشود، عبد ولو به نازلهاش خود رحیم میشود.
این را که میگویم، به دیگران بفهمان!
«رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی»
اگر پناه بردیم اصلاً این شرح صدر من ناحیه الله محقّق است. کلام، کلام خودش است، امر میسّر است، قول، قول الله است.
اگر بعد از «اعوذ باللّه» گفتن، بگوید: «بسم اللّه الرحمن الرحیم قال اللّه تبارک و تعالی» و بعد شروع کند به سخن گفتن، گزافه نگفته است؛ چون از آنجا به بعد هرچه میگوید از خداست. گرچه غیر اهل معرفت این را درک نمیکنند و همینجا گذرا رد شویم. نیاز به تأمّل و تفکّر در این مطلب هم نیست. اینها به واسطه ماه مبارک رمضان و به واسطه این که شب، شب قدر است، وصف العیشیه است. چون وقتی انسان در آن حال و طریقه غرق شد، ورود در عیش است و هرکه در عیش قرار گرفت، دائم در رقص و پایکوبی است و در وجود اولیاء خدا همین حال است، حالت فرح. حزن آنها هم فرح است. حزین هستند از این که چرا نمیتوانند بیش از این بهره ببرند. حزین هستند از این که میگویند چرا یک موقعی از دست رفت. بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید در گنج حکیم.
«رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی» دیگران نمیفهمند، لذا میگوید این که را میگویم، بفهمان. چون آن که اتّصال دارد باید این ولتاژش را پایین بیاورد و قابل نوردهی دنیوی و قابل ورود به سیمها کند تا روشنایی برای حبابهایی به نام لامپ و مهتابی ایحاد شود. حباب درونی ما چیست؟ «یفقهوا قولی». آن که اتّصال پیدا کرد، خود اسم خدا میشود، «المعرفة کمال اسم اللّه و العارف هو اسم اللّه تبارک و تعالی» معرفت کمال اسم است. آن که اسم شد دیگر خودش در حد بالاست. لذا برای این که در حد پایین بیاورد، باز باید بگوید امور را خودت تنظیم کن. کاری کن که ولتاژ بتواند پایین بیاید و فرکانس را تنظیم شود که بر اساس گوش درونی و باطنی افراد نکات را بیان کنم. «و یسر لی امری و احلل عقدة من لسانی». چون کلام، کلام آنهاست، امکان دارد آن گرهها باشد. باید آنها برداشته شود و نرمتر، لطیفتر، ظریفتر و عامهپسندتر شود که «یفقهوا قولی».
عدم درک بعید!
«الحمد للّه الواحد الاحد الفرد الصمد الذی لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد»
حامد چون همیشه در پناه به احد است، لذا در مقام حمودیّت قرب به احد دارد، همانگونه که احد قرب به او دارد «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ». لذا او میفهمد ولو بالنسبه فردیّت چیست، چون قرب حاصل شده است. بعید، درک احد و فرد، درک صمدیّت و درک لم یلدیت و لم یولدیت نمیکند. احد، همیشه احد است امّا این درک، درک نسبی است لو او تا حدودی درک میکند.لذا همیشه حامد است و همیشه هم به حمودیّت بیان میکند، بس باشد.
پناه همیشگی
«و الحمد للّه رب العالمین و الصلوة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین مولانا و حبیبنا و طبیب نفوسنا و شفیع ذنوبنا العبد المؤید و الرسول المسدد المحمود الاحمد ابالقاسم المصطفی محمد صلی اللّه علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین المنتجبین المنتخبین سیما مولانا بقیه الله فی الارضین و اللعنة الدائمیة علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین. اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن المهدی»
پناه به حجّت بردیم یا نبردیم؟ اگر بردیم، معنی این را میفهمیم، اگر نبریم نمیدانیم چیست.
«صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة» نه فقط این ساعت «و فی کل الساعة» همیشه. پس من هم باید همیشه یادش باشد. آن کسی میگوید: «اللهم کن لولیک» و آن کسی میگوید: «فی کل الساعة»که دائم یاد آقا باشد. یک بار بیان کردن عنوان ضبط به حقیقت دعائیه نیست، آن کسی دعای سلامتیاش ثبت و ضبط است که دائم یاد آقا باشد.
«اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن المهدی صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیا» به پناه فهمیدند فقط تو باید ولی باشی «و حافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلًا و عیناً حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا اللهم عجّل لولیک الفرج» . «ولینا» نه، «ولیک»، چون اوّل ما نمیفهمیم، ولیّ ما نیست، ولیّ اوست، باید برسیم. «اللهم عجّل لولیک الفرج و ولینا له الفرج و العافیة و النصر و حعلنا من احسن اعوانه و انصاره و اهل الاثبات ولایته و المستشهدین بین یدیه بحبه و بعنایته».
تعجیل ظهور شریفش، زیارت جمال پرنورش، آماده شدن برای لیله المبارکه صلوات بر محمّد و آل محمّد.
عنایتش همیشگی است منتها در خور وضع ماست که ما چگونهایم. إنشاءالله خور وضعیّت ما زیاده بگردد برای مادر گرامشان، حضرت عالمه، حکیمه، تقیّه، نقیّه، زکیّه، نرجس خاتون(علیها الصّلوة و السّلام و روحی له الفدا) رحم الله من قرأ فاتحه مع الصلوات.
***
چه کسی امشب، مبارک میشود؟
«انا انزلناه فی لیلة المبارکه» امشب، شب مبارکی است. امشب، شب جشن و سرور است. از یک طرف تعزیّت است، امّا همان که عزادارش هستیم، خودش هم در بشاشیّت عزاست. امشب، شب امضاست که به دست حضرت است. چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی.
امشب وزن من و تو را یا زیاد میکنند یا کم میکنند، یا ثابت نگاه میداند. باید تلاش میکردیم امّا باید پناه ببریم. برای همین من امروز پناه را معنا کردم. گرچه نمیشود، ای کاش میشد این مباحث که مال من نیست و من نوار هستم، این نوار که تبدیل به نوار دیگری شد، در جامعه پخش میشد و همه میشنیدند ولی نمیشود. آنها که مبانی عرفانی را نمیدانند، شروع میکنند به هجمه آوردن، لذا نمیشود. ولی اگر امشب پناه بردیم و نیم نگاهی به اعمال نکردیم و به خودشان سپردیم، خودشان بلدند چه کار کنند.
لیله، لیله مبارکه است. «انا انزلناه»، «انزلناه» چه؟ «انزلناه کتاب اللّه» ؟ «انزلناه مقدرات»؟ «انا انزلناه الحجة بقلبک و فی ذهنک و فی عمرک». آن کسی ماه مبارکی میشود، آن کسی خوان المبارکی میشود که دائم با حجّت باشد. هر کس یک لحظه با آقا نبود، همان لحظه زندگیش نامبارک است؛ یعنی نجس است. هرکه نامبارک بود، نجس است. هرکه لحظه لحظهاش با آقاجان بود، مبارک است. مبارک اوست.
سرّ مستودع در لیله
چرا فرمود «فی لیله»؟ لیله فاطمه، چرا؟ چون اصل سر مستودع در فاطمه است. «اللهم صلّی علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها»، سر مستودع، حجّت است. حجّت هم حجّت اکمل، آن که همه چیز در او هست، آنچه خوبان همه دارند، تو یک جا داری.
دو رکعت نماز شکر برای دنیا آمدن در این زمان!
شما امشب غیر از آن نمازی که بیان شده، بعد از نماز مغربت را خواندی دو رکعت نماز شکر بخوانید. قبلش هم غسل را که وارد است، انجام بدهید. دو رکعت نماز شکر بخوان که این زمان دنیا آمدی.
در این زمان چند نوع نطفه است؛ خبیثترین نطفهها و طاهرترین نطفهها و نوع سوم هم نوعی است که ملایم است امّا ملایمش افضل از همه آن زمانهاست.
چرا پانصد سال پیش، چرا هزار و خوردهای سال پیش، چرا دو هزار سال پیش دنیا نیامدی، چرا الان دنیا آمدی؟ در عالم ذر بودی، بعد حرکت کردی آمدی، بعد از صلبی به صلبی، چرا خدا تو را حالا آورده است؟ «ا لست بربکم قالوا بلی» همه از آنجا نشئت میگیرد، آنجا بلی گفتی، خدا هم گفت: امتحانت میکنم و میبرمت.
اگر به ولایت بودی، شکر کن، دو رکعت نماز شکر بخوان و خودت را هم به ولایت بسپار. «اعوذ باللّه»، خودت را به حجّت خدا بسپار، خودت را به آقاجان، امام زمان بسپار. امور دست آقاجان است، امضاء دست آقاجان است. همه چیز دست آقاجان است. لسان، لسان آقاجان است، پس خودت به آقاجان بسپار. آنوقت حضرت حجّت برای تو مقدّر میکند. پس نماز شکر نیاز است که الان دنیا آمدی.
آن هم یک موقعی که خیلی نزدیکیم. گرچه هیچ کس نمیتواند دقیق بیان کند و ما هم نمیگوییم امّا آنهایی که دنبال بشارت هستند بدانند خیلی نزدیک است. پس شکر کنیم که این دوره آمدیم. ای بسا به این که من و تو هم زنده بودیم و دیدیم.
پروردگارا! ظهورش در عمر ناقابل ما قرار بده.
شب امضاء
همین بس باشد. امروز بعد از ظهر یک ساعتی استراحت کنید برای این که امشب از غروب آفتاب نباید اصلاً پلک زد. منتظر مژدهها باشید.امشب شب امضاست، امضا میکنند، اوّل دعایتان هم این باشد و از خدا بخواهید، به حجت میگوید، حجّت هم خودش امضاء میکند، مطلب اوّل و آخر ما این باشد «اول دعوانا و آخر دعوانا عجل لولیک الفرج». اول و آخرش این باشد که آقا بیا، دیگر بس است.
چقدر آمادهایم؟ این کد را هم به شما بدهم، هر قدر امّت - مردم جهان نه - آماده شد، آقا زودتر میآید. امت هنوز آماده نیست.ای باد صبا این حرف ما را به گوش همه امّت برسان که آماده شوند. ما باید دعا کنیم آقا بیاید، دیگر بس است.
آقاجان! به جان مادرت خسته شدیم، بس است. به فرق شکافته جدّت خسته شدیم، بس است. به پهلوی شکسته مادرت زهرا خسته شدیم، بس است.«عجل لولیک الفرج».
«السلام علیک یا مولای یا امیرالمؤمنین»
آقاجان! یا صاحب العصر و الزمان! ما داریم به جدّ مکرمت امیرالمؤمنین سلام میدهیم. به خاطر این سلام، امشب اوّل خواسته همه ما را تعجیل در ظهورت و آخرین خواسته همه ما تعجیل در ظهورت امضاء بفرما.
«السلام علیک یا مولای یا امیر المؤمنین یا علی بن ابی طالب یا حجه اللّه علی خلقه یا سیدنا و مولانا إنا توجهنا بک إلى اللّه و توسلنا بک إلى اللّه و استشفعنا بک إلى اللّه»ما چیزی نداریم، «اعوذ» پناه بردیم «و قدمناک بین یدی»کسی که چیزی ندارد، دو دستی جلو میآورد. کسی که دارد شاید از روی سیری یک مقدار دستش را جلو بیاورد. ای وای! چقدر بیادب شدیم. عرض کردم ادب و اطاعت دو بال پرواز است. نمیدانم چرا ما دو واژه که یاد گرفتیم و دو لفظ که خواندیم، دیگر دستمان را هم مقابل ارباب کل بالا نمیآوریم؟! «بین یدی حاجاتنا» دستها را بالا بیاوریم «یا وجیها عند اللّه اشفع لنا عند اللّه».