شرح خطبه شعبانیّه
(بررسی نکاتی از خطبه ابتدای سخنرانی)
بیست و پنجم رمضان المبارک 1434 جلسه: نوزدهم 12/05/92
حضرت احدیّت، فرد است، عمل حجّت نیز فرد است
«اَعُوذُ بِاللّهِ السَّمیعِ العَلِیم مِن هَمَزاتِ الشَّیاطِین وَ اَعُوذُ بِاللّهِ أَن یَحضَرُون إِنَّ اللّهَ هُوَ السَّمیعُ العَلِیم»
«بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم»
«رَبِّ اشرَح لِی صَدرِی وَ یَسِّرلِی اَمرِی وَ احلُل عُقدَةً مِن لِسانِی یَفقَهُوا قَولِی»
«اَلحَمدُلِلّهِ الواحِدِ الاَحَدِ الفَردِ الصَّمَد ...»
حضرت احدیت فرد است، همه اعمالش هم فردی است، همین که یکباره صورت میگیرد، اینطور است. هر روز که بیان میشود: «کل یوم هو فی شأن» همان است.
فردیّت در همه امور است، از جمله این که هر حجّتی، گرچه همه آنها «کلّهم نورٌ واحد» هستند، ولی برای خود فرد است، گرچه فردیت حجّت، شخصیّت شخص ظاهری مخلوق نیست، بلکه فردیت حجّت، عمل حجّت است که مِن ناحیه الله تبارک وتعالی است و عمل حجّت، فرد است در هر زمانی.
یعنی عمل امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) مختصّ زمان خودش است، عمل امام مجتبی(صلوات اللّه و سلامه علیه) مختصّ زمان خودش است و فرد است، عمل ابی عبدالله(صلوات اللّه و سلامه علیه) مختصّ به زمان خودش است، عمل امام سجّاد(صلوات اللّه و سلامه علیه) مختصّ زمان خودش است، عمل باقر العلوم، امام صادق، موسیبنجعفر، ثامنالحجج، محمّدبنعلی، علیبنمحمّد، امام حسن عسگری(صلوات اللّه و سلامه علیهم اجمعین)، عمل فرد است، گرچه «کلّهم نور واحد» و مخلوق هستند و مخلوق، حالت خودش، حالت فردی نیست، امّا چون مِن ناحیه الله هدایت میخواهد صورت بگیرد، هر کدام عملشان فردی است.
عمل مقدّس آقاجانمان، حضرت حجّتبنالحسنالمهدی(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرد است. اعمالش، همه فرد است. البته یک نکاتی برای حضرت دارد که هیچ یک از انبیاء نداشتند، گرچه خصائص انبیاء و معصومین و پیامبر و امّ الخلقه در وجود آقاجانمان هست، امّا اعمال آن حضرت، اعمال فرد است.
بنا نیست حتّی علائم حتمیّه ظهور پیدا کنند و به دعا میشود از بین بروند!
لذا بعضی وقتی حضرت ظهور میکنند، میگویند: ایشان خود آقا نیستند؛ چون اعمالش، اعمال یکه و فردی است، غیبتش فرد است، غیبت یوسف نبی(علی نبینا و آله و علیه الصّلوه و السّلام) نیست، یوسف نبی، غیبت داشت، ولی غیبت او غیبت از یعقوب و آلش بود، ولی در بین مردم بود و حرکاتش، به صورت ظاهر حرکات طبیعی بود، امّا حضرت درست است که در بین مردم هستند، امّا در بین مردم نیستند، یعنی مردم او را نمیشناسند. آنجا مردم، یوسف نبی را میشناختند، به عنوان یک انسانی که مبرّز است و کارهایی انجام میدهد که دیگر نزدیکترین فرد به عزیز مصر شد. امّا در اینجا همه مطالب حضرت، فرد است.
لذا در مبشرّات است که به انسان بشارت میدهند ظهور ایشان هم فرد است؛ یعنی طوری نیست که شما متوجّه شوید، این خودش از مبشرّات است، ولی علائم هم دارد که آن علائم در عالم محقّق میشود و بعضی از علائم به دعای مؤمنین، براساس آن چیزی که به حضرت احتیاج دارند، از بین میرود که به ظهور، سرعت دهند، لذا «الدعا یردّ القضاء» همین است، دعا قضا را هم عوض میکند. اگر دعا کنند، بعضی از علائم کنار میروند و بنا نیست حتّی علائم حتمیّه ظهور پیدا کنند و به دعا میشود از بین بروند. اینها نکات بسیار مهم است.
ظهور فردیّت در مخلوقات
پس پرورگارعالم، فرد است و آن چه که از ناحیه او هم صادر میشود، فرد است، این نکته بسیار مهمی است. لذا نکاتی الآن در عالم هست که نبوده و نیست، همانطور که از قبل، چیزهایی بود که امروز نیست و امروز، چیزهایی هست که قبل نبود. اینها همه از ناحیه خدا، برای نشان دادن به خلق خدا که فردیّت احدیت چیست، میباشد.
خرق و خلق در عالم نیست!
حتّی گاه در مخلوقات، فردیّت ظهور پیدا میکند، مثلاً برق نبود، آمد، هر زمان برای خودش. اصلاً شاخصه زمان، این است که چیزی در او به وجود بیاید که فرد باشد و از قبل نباشد. گرچه اصلش بوده است، ولی ظهورش در فردیت است.اصل برق بود، اصل اتم بود، اصل جاذبه زمین بود، اصل موفقیّت بر غلبه بر جاذبه زمین بود، منتها بشر آن موقع به آن نرسید و من این را قبلاً عرض کردهام که در عالم، همه چیز کشف است، خرق و خلق نیست، خلق غلط است، ما نمیتوانیم چیزی را خلق کنیم، ما کشف میکنیم. اتم بود، کشف کردیم. پس ما خلق نکردیم. همه چیز در عالم بود، ما بعد کشف کردیم و بعضی از چیزهایی که کشف شد، آن مکاشفات را کنار هم قرار دادیم و به صورت ظاهر تولید جدید کردیم و الّا خلق نیست؛ یعنی به اصطلاح مونتاژکاری کردیم و چیزهایی را کنار هم قرار دادیم و چیز جدیدی به وجود آمد.
بنده این مطلب را بیش از ده پیش در تفسیر سوره حمد مفصّل توضیح دادم که فرق خلق و کشف و خرق چیست، ما در عالم کشف هستیم، نه عالم خلق. خلق از ناحیه خداست، امّا پروردگار عالم میتواند صنعت ساخت و کنار هم گذاشتن و مونتاژ کردن را در اختیار معصومین قرار دهد، «نحن صناع الله و الخلق صناعنا». ولی خلق، اوّلش دست خداست و غیر احد، خالق نیست.
محقّق شدن بعضی از مطالب ظهور به دست ما!
حالا احد بعضی چیزها را نه برای ما درست میکند و نه طالبش هست، امکان وقوع خیلی از مسائل برای ما هست، منتها اینها ملاک نیست، ملاک این است که هر که به تقوا نزدیک بود، به مبشرّات نزدیک میشود. لذا بعضی از چیزها محقّق شده و امسال هم در مقدّرات، به واسطه همین به ظاهر لقلقه زبان و بعضی هم به قلب سلیم که «عجّل لولیک الفرج» را بیان کردند، از آن روز تعیین تا امضاء به دست حجّت، مطالبی مقدّر شده است.
البته امضاء برای امور به عنوان تبرّک و تنفیذ برای مطلب است، امّا اگر چیزی معیّن شد، دیگر معیّن است و امضاء، تنفیذ قضایا برای خلق است. مثل این که رئیس جمهور وقتی رئیس جهمور میشود، رأی را مردم دادهاند، امّا تنفیذ از ناحیه رهبری است؛ یعنی رهبری آن را امضاء میکند، برای این که تصویب شرعی شده باشد.
لذا اشتباه نشود بعضی چیزها از ناحیه ماست و حضرت حجّت آن را امضاء میکند؛ یعنی گاهی بعضی چیزها از ناحیه ما و براساس آن چیزی که ما بیان میکنیم، دلمان میخواهد و قلباً میخواهیم، محقّق میشود. پروردگارعالم پشت همه اینهاست و هیچ شکی نیست.
محقّق شدن علامت شکاف دیوار مسجد کوفه، به دعای مردم بحرین!
مثلاً این شکاف در دیوار مسجد کوفه که عنوان علائم ظهور است، از مبشراتی است که تبیینش به این است که خواستید، شد. مظلومین عالم در بحرین بیش از ما «عجّل لولیک الفرج» به حقیقت گفتند و شد. این را هم به شما بگویم و هیچ ابایی هم از گفتنش ندارم و منعی هم نمیدانم و آن این که محقّق شدن این عمل برای ما نبوده و برای مردم مظلوم بحرین بوده، یعنی دعای آنها بوده که به هدف اجابت رسید و دیوار مسجد کوفه ترک برداشت. این از علائمی است که إنشاءالله ظهور نزدیک است.
البته عرض کردهایم که هیچ کسی نمیتواند تعیین کند، ولی إنشاءالله نزدیک باشد و آن بشارتی که حضرت آیتالله بهجت دادند، برای ما محقّق بشود.
ظلم و جور، عالم را فراگرفته، امّا ما باید صالح باشیم تا آقا را یاری کنیم
باید آماده شویم، لذا حالمان باید حال مهدوی باشد. این را که من قبلاً بیان کردم: در جامعه باید تفکّر مهدوی، حاکم شود و آماده شوند تا حضرت بیایند. اینها به عنوان یک مطالب فردی است که از ناحیه فرد است. «اَلحَمدُلِلّهِ الواحِدِ الاَحَدِ الفَردِ الصَّمَد ...» او، فرد و بینیاز است و این کارها را میکند.
لذا یک مطالبی برای حضرت به وجود میآید که اصلاً در عالم وجود نداشت. همانطور که شکاف کعبه برای هیچ احدی نبود و ورود فاطمه بنت اسد و تولد مولیالموالی، فرد است و برای هیچ احد دیگری نشد و این استثناءعالم است؛ خیلی چیزها هم استثناء عالم برای آقاجانمان، حضرت حجّت(روحی له الفدا) است. باید در اینها تأمّل کنیم، من این ها را دارم سربسته میگویم، ولی از اوّل ماه مبارک رمضان عرض کردم که خیلی یاد آقاجان باشید، بیش از حدّ یاد آقا باشید، ذهن و فکر و نشستن و برخاست و صحبت کردنمان إنشاءالله بوی عطر مهدوی بدهند، در جامعه اینطور باید این تفکّر را ترویج دهیم.
باید زمینه فساد و فسق و فجور را هم از بین ببریم. دقّت کنید که ما باید از بین ببریم، خلاف آن چه که حجتیّهایها میگویند که باید باشد، تا حضرت بیایند. بلکه ما باید از بین ببریم تا حضرت بیایند.البته در عالم ظلم و جور هست. شاید شما بگویید در روایت گفته که «ملئت ظلما و جورا» که باید گفت: همین هم هست و روز به روز دارد در عالم محقّق میشود، آنهایی که سر میبرند و سینه میشکافند و قلب را در میآورند! آنهایی که به دختران کوچک و زنان در حمص تجاوز میکنند! همانند آنچه که در هویزه اتّفاق افتاد و مع الأسف این بیشرمها دختر به سه چهارساله، دختر نه ساله و به مادر درحال شیر دادن به بچّهاش تجاوز کردند! اینها ظلمی است که دارند انجام میدهند، در عالم ظلم هست، در فلسطین داریم اوضاع را میبینیم، یکی از همین اینها خودش در سایتی بیان کرده که من در افغانستان دیوانه شدم، اوّلین چیزی که من را به هم ریخت، این بود که افسر مافوقم یک شب من را خواست و به من تجاوز کرد، من هنوز شوکه هستم. لذا خیلی از اینها بیماریهای روانی گرفتهاند. عالم، عالم ظلم و جور است. البته خیلی از چیزها را نمیگویند و خیلی از چیزها هم نباید بیان شود.در پاکستان چه میکنند، در افغانستان چه میکنند، اینها وحشیانه، کثافتکاری میکنند.در نکاح جهادی چه کثافتکاریهایی شده است. بعضی از همین زنها خودشان برگشتهاند، فرار کردهاند و خودکشی میکنند! کسی خودش اقرار کرده که در یک جلسه یک ساعته، سی نفر به من تجاوز کردند!
چه کثافتکاریهایی که توسط این افراد پلید در عالم اسلام نمیشود!!! ما یقین داریم که وهابیّت و بهائیّت ساخته یهود است، در اسلام نفوذ پیدا کردند. البته اینها آخر خط است دیگر، امّا ما باید صالح و اصلاح باشیم. ما باید مواظب باشیم که از طریق بهائیت و وهابیت به عنوان حجتیّه افکاری در ذهن ما پیش نیاید. چون کسی که میخواهد امام زمان را یاری کند، باید صالح باشد و جامعه را هم اصلاح کند، اینها را باید مدّنظر داشته باشیم، عالم پر از ظلم و جور میشود و شده، دیگر بالاتر از این میخواهد، چه شود؟! این تجاوزها و کثافتکاریها، و رذلبازیها، پستیها و پلشتیها را نمیبینیم؟!
خداوند، امور آقا جان را به دست مردم قرار داده است! /
امّا اصلاً امور پروردگار عالم، این است و این یکی، تغییر ناپذیر است که پروردگار عالم، امور انبیاء و معصومین و بالأخص امور آقاجانمان را به دست مردم قرار داده است، یعنی چه؟! آیا این اهانت به آقا نیست؟! خیر، دقّت نمیکنید که تصوّر غلط پیدا میکنید. یعنی آن چیزی که حضرت میخواهد، باید مردم باشند تا بشود.
این تفکّر را ترویج دهید: جامعه شیعی حتماً باید هم خودش صالح باشد و هم دیگران را اصلاح کند
خدای متعال نمیخواهد مثلاً با یک عجّی مجّی لا ترجّی یک دفعه یک مسئلهای پیش بیاید. بلکه پروردگار عالم میخواهد مردم خودشان آماده شوند. یک عدّه باید سرباز باشند. اگر سرباز نباشد به درد نمیخورد و درست نمیشود؛ پس جامعه شیعی حتماً باید به سمت صلاح و اصلاح جلو برود. این را حتماً به ذهن بسپارید و ترویج کنید که جامعه شیعی حتماً باید هم خودش صالح باشد و هم دیگران را اصلاح کند. اصلاً جامعه شیعی باید اینطور باشد، ما با غیر جامعه شیعی را کاری نداریم، آنها که مدام بدتر هم میشوند و ظلم و جور بیشتری در آنها دیده میشود. ولی جامعه شیعی حتماً باید در این قضیه جلو برود و در این حالت باشد، الآن مبشراتی هست مسائلی هست و زبان ماهم بسته است، ولی ما باید آماده باشیم.
تا میتوانید از امروز به بعد، از قبل باید میبود، ولی از امروز به بعد یاد آقاجان زیاد باشید. برای مادرشان فاتحه زیاد بخوانید. صبحتان، ظهرتان، شبتان صدقه برای آقاجان بگذارید. امور و همه مطالبتان را در اختیار آقاجان قرار دهید. علی ای حال اولیاء خدا دست به دعا هستند، شیخنا الاعظم دست به دعاست، بزرگان دست به دعا هستند، آن ها که رفتند الآن باز دست به دعا هستند و إنشاءالله محقّق میشود.
ما نمیدانیم چه موقع است؟ امسال است یا سالهای دیگر؟ امّا اگر برای تعجیل در فرج دعا کنیم؛ ولی فکر میکنیم که حالا حالاها تا ظهور مانده است، اشتباه است، «إنما الاعمال بالنیات». «اعوذبالله» و پناه بردن را که بیان کردم چیست. گفتم: یکی در نیّات نهفته شده است. ما باید خیلی بخواهیم که خیلی نزدیکتر شود و آن همان «أنا فی ظنّ عبدی» است. اگر گفتیم: إنشاءالله آقا بیاید، امّا باور قلبی نداشته باشیم که ظهور نزدیک است، نمیشود.
تا فکر مهدوی حاکم نشود، حکومت مهدوی به وجود نمیآید
عرض کردم این یکی از آن چیزهایی است که تغییر ناپذیر است، این است که پروردگار عالم برای حضرت، صحابه و یاران و سربازان و امّت قرار داده است، ما سعی کنیم امّت حضرت باشیم؛ چون بدون امّت، حضرت نمیآید، حضرت نمیآید که بعد امّت درست شود، بلکه اوّل امّت باید درست شود، بعد حضرت میآیند.
در مهدویت عرض کردم که چرا در زمان امیرالمؤمنین، حکومت مولا سقوط کرد؟ چون فکر علوی حاکم نبود. لذا قبل از این که حکومت مهدوی صورت بگیرد، باید اوّل فکر مهدوی حاکم شود. در زمان امیرالمؤمنین، تفکّر خلفا، حاکم بر مردم بود و همین، حکومت علوی را ساقط کرد. فکر علوی باید حاکم باشد و إلّا دیگر بالاتر از امیرالمؤمنین، کسی را داریم؟ او، علم مطلق خداست. بهترین راهها و تدبیرها دست امیرالمؤمنین است. امیرالمؤمنین است، شوخی نیست، امیرالمؤمنین یعنی ید الله، یعنی عین الله، در معراج قبل از این که پیامبر برود، دست امیرالمؤمنین بود، امّا حکومت امیرالمؤمنین ساقط شد، چون فکر علوی در جامعه نبود.
لذا تا فکر مهدوی حاکم نشود، حکومت مهدوی به وجود نمیآید و این، قاعده است. یعنی هزار بار بگویید: «اللهم عجّل لولیک الفرج» ظهور نمیشود. باید دنبال فکر مهدوی برویم. تا فکر مهدوی نباشد، حکومت مهدوی نمیآید. عالم دارد با ظلم و جور جلو میرود، «ملئت ظلما و جورا» و پر از ظلم و جور میشود، امّا شیعه باید فکر ترویج تفکّر مهدوی و اصلاح کردن خود و دیگران باشد.
حکومت ولایت فقیه، آغاز حکومت امام زمان است
عرض کردم ما متوجّه نیستیم و إلّا باید برویم دعا کنیم و شکر کنیم و نماز بخوانیم که هم در این زمان به دنیا آمدیم و هم شیعه و محّب اهل بیت به دنیا آمدیم. البته نباید به خودمان غرّه برویم، امّا باید قدر خود را بدانیم که در چه زمانی دنیا آمدیم. چرا ما دوهزار سال پیش دنیا نیامدیم؟! حالا هزار سال پیش نه، چرا پانصد سال پیش دنیا نیامدیم و حالا آمدیم؟!من عرض کردم که - متأسّفانه بعضیها اینقدر کوتهفکر هستند که فکر کردند من حرف سیاسی میزنم - ما در حکومت امام زمان هستیم و الآن، یک شمّهای از حکومت امام زمان است. حکومت ولایت فقیه، آغاز حکومت امام زمان است و مؤسس انقلاب ما، امام زمان است. منتها باید آماده شود، تا آقاجان بیایند، لذا باید جامعه را آماده کرد و این افکار ترویج یابد.
زمینهسازی ظهور آقا، به دست ماست!
این مطالب باید ترویج شود و صدا و سیما باید روی اینها کار کند تا زودتر آماده شویم و بسترسازی کنیم. تا ما آماده نکنیم، آقاجان نمیآید و تعارف ندارد. پس ظهور آقا به دست ماست. شاید بگویند: شما که گفتید معلوم نیست ظهور امام زمان، چه زمانی است «کذّب الوقاتون»؟ بله، ولی زمینهسازی ظهور آقا به دست ماست و باید در اینها تأمل کنیم.
فرج همه کارهایمان، حتّی سیر مادیمان، به فرج آقاجان است!
ماه مبارک دارد تمام میشود اصلاً ما واقعاً آقا را خواستیم؟! ای کاش این ماه از اول برای آقا قرار میدادیم. حوائج خودمان را هم در شبهای قدر عرض کردم که یک دعا کنیم، تمام است. روایت را خواندم که دعا برای دیگری کنیم، دعایمان مستجاب میشود. حالا چرا مدام دعا کنم که بچّه ام چه شود! خانهام چه شود! و ... . عجب آدم پستی هستم که فقط دنبال این هستم که خانهام اینطوری شود، خدا به من بچّه دهد، خدا به من خانه دهد، خدا کارخانهام را بیشتر کند، زمینهایم بیشتر شود و ... .
ما مشغول بازی هستیم، اینها مصداق لهو و لعب است، مدام دعا میکنم که بچّهام چنین شود، برای چه؟ چون میترسیم آبرویمان برود. امّا اگر به خدا بسپارم، دیگر تمام میشود، چون خودش بلد است، خواست او را آدم میکند، نخواست حیوان میکند! دیگر چرا میگویی: بچّهام است و دلم میسوزد؟! تو دلت برای آبروی خودت میسوزد. مگر خدا بلد نیست؟! این قدر که دل خدا برای بندهاش میسوزد، دل تو برای بچّه ات نمیسوزد.
البته یک موقع اشتباه نشود، نمیگویم آن دعاها نباشد، امّا ای کاش فقط و فقط یک ماه مبارک رمضان که ماه استثنائی است و پیامبر فرمود: اگر کسی میفهمید ماه مبارک رمضان چیست، هر آینه میخواست همه سال، ماه مبارک رمضان شود؛ همه را تعطیل میکردیم و حداقل هر چه در ذهنم بود، کم رنگ میکردیمو فقط برای آقاجان دعا میکردم.
ای کاش مدام به آقا میگفتیم: «عجّل لفرجک و فرجنا فی فرجک». مشکل همه ما، حتّی مادیات (عیبی ندارد، ما معمولاً سیر مادی داریم، کجا سیر معنوی داریم؟!) و فرج همه کارهایمان، حتّی سیر مادیمان، به فرج آقاجان است. عرض کردم یک بار که فرج کار ما به فرج آقاست یعنی چه.
وقتی آقا بیایند، عالم، عالم فردیّه است!
ای کاش یک ماه مبارک، همه چیز را تعطیل میکردیم و فقط در اختیار آن «فرد» قرار میگرفتیم. وقتی میآید، باز هم عالم فرد میشود، میدانید وقتی آقا بیایند عالم، عالم فردیّه است، یعنی یک عالمی میشود که تا قبلش اصلاً نبوده، یعنی زمان پیامبر نبوده، زمان امیرالمؤمنین نبوده و... که زمان هر کدام فرق دارد. آن وقت چه فردی؟! آن مدینه فاضله به حقیقت معنا، آقاست، که دیگر انسان نمیخواهد برگردد. اصلاً بیان کردیم که معنای فرد چیست، همان را مدّنظر بگیرید.
فردیّت و تغییر و تحوّل یافتن عالم، به دست شیعیان!
«اَلحَمدُلِلّهِ الواحِدِ الاَحَدِ الفَردِ الصَّمَد اَلَّذِی لَم یَلِد وَ لَم یُولَد وَ لَم یَکُن لَهُ کُفُواً اَحَد ...»
عالم را باید فردیت کنیم و این، به دست ما شیعیان است. خیلی عجیب است پروردگار عالم به دست دیگران نسپرده است و فقط به دست شیعه سپرده است. آن که از روز اوّل در عالم ذر، محبّت اهل بیت را پذیرفت، در روز اوّل فرد شد. ما از روز اوّل، فرد شدیم و محبّت اهل بیت را پذیرفتیم و شیعه شدیم. عالم هم به دست او، فردیت مییابد و تغییر و تحول پیدا میکند، به دست دیگران نیست، خدا گفته میخواهم به دست تو بگذارم.
اصلاً این «إنّی جاعل فی الارض خلیفه» چیست؟ «إنّی جاعل فی الارض شیعه» یعنی خدا به دست ما سپرده، نه هیچ کس دیگری! ظهور آقاجان را هم به دست ما سپرده است، ظهور آقا که معلوم نیست و وقتش مشخص نیست، امّا خدا من و تو را هم فرد قرار داد و عالم به دست شیعه است. تغییر و تحول به دست شیعه است. پس حیف است که شیعه برای خودش دعا نکند.
اصلاً میدانید اگر اینطور باشد، دعای فردی برای ما دیگر حرام میشود. چون ما فردی هستیم که باید جمع را مدّنظر بگیریم. مثل پروردگارعالم. او، فرد صمدی است که عالم را مدّنظر دارد. ما هم فردی هستیم که باید جمعی را مدّنظر بگیریم و نباید دعاهای فردی و شخصی داشته باشیم.فردیّت صمدیّتی در ما به وجود آمده که باید عالم در تسخیر ما باشد.
خصوصیت سرباز امام زمان / اگر زندگی مسئولین، زندگی ساده نائب امام زمانی میشد، ظهور سرعت میگرفت
عالم چرا نگردد اینک مسخّر ما؟!البته نه تسخیر برای خودمان، بلکه برای عالم. لذا سربازان آقاجانمان، امام زمان با این که آن زمان، مدینه فاضله است و همه چیز، زیاد است، ولی باز با این حال، کمتر از دیگران استفاده میکنند. لذا اگر تصوّر میکنید که آقاجان میآید و میخواهی سربازشان شوی که بعد نمیدانم به منابع و ... دست پیدا کنی و موافقت اصولی از حضرت بگیری، در اشتباه هستی! سرباز امام زمان کمترین چیز را باید داشته باشد. اصلاً خصوصیت سرباز امام، بیشترین خدمت و کمترین بهره است.
این که الآن امام المسلمین میگویند باید مسئولان در حد ساده زندگی کنند و زندگی خودشان هم همین طور است، همین است. ای خدا! باد صبا این را به گوش آنها که باید برساند، برساند. اگر همه مسئولین ما به سرعت میرفتند و زندگی آقا را که دیدند، برای زندگی شخصی خودشان عملیاتی میکردند، چنان ظهور به سرعت به تعجیل میافتاد که باور نمیکردیم. این، جدّی است، شوخی نیست، اگر زندگی مسئولین، زندگی ساده نائب امام زمانی میشد، ظهور سرعت میگرفت.حتّی بیش از آن که فکر کنید، سرعت میگرفت.
ای حجّت! سیلی بزن و ما را بیدار کن
شیعه نباید مدام برای خودش بخواهد و به جای«سبحان ربّی الاعلی و بحمده»، «سبحان ربّی الاعلی و به من ده» بگوید! کاش ماه مبارک اینطور میشد، چند روز بیشتر باقی نمانده، این چندروز میخواهیم چه کار کنیم؟! این چند روز هم باز دنبال منافع شخصی خودمان هستیم؟! یا به عنوان شیعه که تغییر و تحوّل عالم به دست اوست، جمع را مدّنظر میگیریم؟! اصلاً ما وقتی بدانیم چه خبر است، خودمان از گناه، بدمان میآید، حتّی حالمان از اسم گناه به هم میخورد و اصلاً تنفّر از گناه پیدا میکنیم.
برای چه گفتم دعای روز اوّل ماه مبارک رمضان («اللهم اجعل صیامی فیه صیام الصائمین و قیامی فیه قیام القائمین و نبّهنی فیه عن نومة الغافلین و هب لی جرمی فیه یا اله العالمین و اعف عنی یا عافین عن المجرمین») را همیشه (در نماز، یا هر موقع یادتان آمد) بخوانید؟ چون این غفلت ما را بیچاره کرده است، «نبّهنی»؛ یعنی ای خدا! ای حجّت! این سیلیها را بزن و ما را بیدار کن.
مثل آن حاج شیخ تقی[1]که یک مرتبه نزد آیتالله انصاری رفت و گفت: آقا! من حقّ، گردن شما دارم یا نه؟ آقا گفته بودند: بله. گفت: یک چیزی بخواهم گوش میکنید؟! آقا گفته بودند: بگو. گفت:آقا! میخواهم در گوشم بزنید. آقا گفتند: من زدم، برو. گفت: آقا! نزدید. گفت: برو، زدم، ده دقیقه دیگر میبینی که دردت میگیرد و میفهمی زدم و میگویی: آخ!
باور کنید یک کسی باید بیاید در گوش ما بزند و ما را بیدار کند، «نبّهنی عن نومه الغافلین». منتها برای خواب ظاهری، در همین صورت ظاهری میزنند تا بیدار کنند، ولی خواب غفلت در درون است و باید برای بیدار کردن در صورت روح و این نفس بزنند. ما باید بفهمیم خوابیدیم، ماه مبارک تمام شد، تازه یادمان آمده است که آقاجانی هم هست، ما خوابیم دیگر، این، مصداق خواب نیست؟! مگر خواب، چگونه است؟!
دیدید کسی در مجلسی هست، امّا حواس و فکرش جای دیگر است، وقتی با او حرف میزنید یک دفعه میگوید: هان! چه شده؟!ما در ماه مبارک، ظاهرمان با ماه مبارک بود، ولی باطنمان نبود. ظاهرمان، با آقاجان بود، امّا باطنمان نبود.
شیعه میتواند مقدّر معلوم را به شرط طهارت نفس تغییر دهد!
بالاخره مبشّراتی هست، حساب و کتابی هست و مقدّراتی معین شده است. یک بشارت دیگر هم به شما بدهم، تا ماه مبارک رمضان تمام نشده، باز هم میتوانیم مقدّرات دیگری تعیین کنیم. این امضاء، کمرنگ است. حضرت میتواند این را پاک کند، یا پررنگ کند. اگر پررنگ بشود، دیگر پاک نمیشود.به تعبیری چرکنویس است و بعد اصلاحیه و تبصره میزنند.
پس هنوز هم میشود، مگر در شب قدر نیست؟! بله، آنجا تعیین شده، ولی شیعه میتواند تغییر دهد. غیر شیعه نمیتواند، امّا محبّ اهلبیت میتواند تغییر دهد.
شما از قدرت خودتان خبر ندارید، البته شرطش، طهارت نفس است. لذا شیعه میتواند مقدّر معلوم را به شرط طهارت نفس تغییر دهد. این که گفتم: آقاجان امور را به تالیتلو معصوم میسپارد، همین است که آقاجان مقدّراتی را به آنها میسپارد که بنویسند. یعنی میفرمایند: هر چه شما گفتید، ما قبول میکنیم. مثل این که فردی به کسی اعتماد دارد، میگوید: فلانی! شما این را خواندید، چطور بود؟ میگوید: بله، خوب بود. او هم به اعتبار حرف این فرد امضاء میکند.لذا آقاجان میگویند: بنویس، من امضاء میکنم. بعد تالیتلو معصوم میدهد و آقاجان امضاء میکند و مینویسد: مِن عبدالله محمّد بن الحسن الحجّه، یعنی از طرف ... مینویسد و امضاء میکند.
آقا! ما خیلی باخیتم، بد باختیم، حالا که این قدر از آن بالا محبّت کردند، آن هم از همان روز اوّل که در جواب «الست بربّکم»، «قالوا بلی» گفتیم. اصلاً میدانستید بیعت را آنجا میکنند و اینجا تجدید بیعت است؟ کسی در اینجا با امیرالمؤمنین بیعت نکرده، اینجا تجدید بیعت است، کسی با پیامبر اینجا بیعت نکرده است، بلکه تجدید بیعت کرده است. مثل اعراب که روز عید غدیر دور حرم امیرالمؤمنین میآیند و میگویند: « بایعناک یا کرار، جئنا نجدد البیعه» ما آمدیم تا مجدّداً بیعت کنیم.
لذا اصل بیعت در آن زمان بوده و آنهایی هم که در اینجا با اوّلی و دومی و سومی بیعت کردند، در آنجا با ابلیس بیعت کرده بودند و اینجا آمدند دست در دست مظهر ابلیس گذاشتند. این که دیگر چیزی نیست که بگوییم وحدت و ...، اینها نکاتی است که باید بگوییم که چقدر لطف خدا به ما بوده است.
ما مشغول لهو و لعبیم و باید بیدار شویم
میدانید بیعت ما نسبت به پانصد سال پیشیها قویتر بوده است و هر چه به زمان ظهور نزدیکتر شود، باید آنهایی که خیلی قویترند، باشند. یکی باید برود پرده خواب غفلت را برای ما بدرد، تا بفهمیم چه خبر است. یکی باید بیاید ما را تنبیه کند، سیلی بزند و بیدارمان کند، «نبّهنی عن نومه الغافلین».
اوضاعی در عالم، حاکم است، ما کجای عالم ایستادهایم؟ ما فقط در این که صبحمان، شب شود و شبمان، صبح شود، به سر میبریم؟! این که ببینم امروز چه شد، الآن وام من چطور شد، خانهام این طور شد یا نشد، الآن در زندگیام میخواهم یک خوابه را تبدیل به دو خوابه کنم، حالا میخواهم این خانه که قشنگتر است و محلهاش اینطور است، بخرم و ...!!! ما اصلاً در بازی و لهو و لعب هستیم، اینها بچّه بازی است و ما مدام مشغول این بازیها و گرفتاریهای دنیایی هستیم و بعد هم ادعا میکنیم ما امام زمانی هم هستیم! ما خوابیم، یکی بیاید یک نیشگون محکم از ما بگیرد که بسوزیم و بیدار شویم.
البته اشتباه نشود، من نمیگویم این دعاها نباشد، امّا جوان، فکر و ذهنش این است که الآن من ازدواج کنم. آن یکی فکر و ذهنش این است که خانه بگیرم. آن یکی فکرش بچّه است. همه ما الآن مشغول بازی هستیم، تا دیروز، یک بازی بود، آن بازی که تمام شد، میآییم سراغ این بازی.
مثل این که میگویند: آن لیگ فوتبال تمام میشود، یک لیگ دیگر شروع میشود. باز همان فوتبال است، میگوید: امسال دیگر تیم ما حتماً قهرمان است. راستی ما چه موقع قهرمان هستیم؟! کجا قهرمان هستیم؟!با چه کسی قهرمان هستیم؟! داورمان کیست؟! چند تا گل زدیم؟! چند تا گل خوردیم؟!
پس ما به بازی مشغولیم، خوب آن دفعه که نشدم، ببینم این دفعه من نماینده مجلس میشوم یا نه؟! اینها بازی است، من یک طور بازی میکنم، شما یک طور دیگر بازی میکنید. مدام بازی، لهو ولعب که قرآن میفرماید، ما یا به لهو میگذرانیم، یا به لعبش. خیلی پرت هستیم، اصلاً در باغ نیستیم. مدام به دنیا و بازیهای دنیا مشغولیم، چه موقع آقا را خواستییم؟! آن موقع هم که خواستیم برای خودمان خواستیم. آن هم بازی است. جشن میگیریم، برای خودمان است. به عنوان جشن امام زمان، نعوذبالله و نستجیربالله چقدر رقص و پایکوبی است؟! پس معلوم است همه چیز ما، بازی است. یکی مثل خشکمقدّسها است و این طرفی است و یکی آن طرفی است.
اصلاً ما امام زمانی نیستیم، در حالی که ما باید امام زمانی باشیم ما باید اصلاح کنیم، عالم رو به ظلم و جور دارد میرود «و ملئت ظلما و جورا» و باید هم برود تا آقا بیاید. منتها آقا، بدون یار نمیآید. زمینه ظهور به دست شیعه است، نه به دست مسلمین. عرض کردم امام مخصوصاً میفرمود اسلام ناب که معلوم شود شیعه؛ یعنی اسلام ناب. ای کاش میشد واقعاً در تشیع تغییر داد، ببینید آنجایی که واقعاً مثل مظلومین بحرین فریاد زدند، چه شد؟! این شکاف دیوار مسجد کوفه برای من و شما نبوده است، برای مظلومین بحرین بوده است. لذا یکی از علائم ظهور امسال محقّق شد و ظهور إنشاءالله در نزدیکی است. مظلومین بحرین واقعاً میفهمند یعنی چه و چقدر هم محکم و ثابت قدم در دین خود ایستادهاند. امّا این طرف متأسفانه در همین آذربایجان خودمان که این روسها از مملکتمان جدا کردند، یک کثیف شیطانپرست زنازادهای بیاید حاکم شود و نماد شیطانپرستی را مخصوصاً در کاخ بیاورد و این را علناً اعلام کند. این مردم خون به دل آقا کردند، باید قیام کنند، نباید از کشته شدن بترسند، ولو به این که نصف آذربایجان کشته شود. امّا مشغول دنیا و لهو و لعب هستند.
عرض کردم اگر آقاجان امام زمان بیایند بگویند: قرهی! جمع کن و برو، من چه میگویم؟! هر کدام از ما یک طوری به دنیایمان مشغولیم.
اللهمّ عجّل لولیک الفرج. اوّل دعوانا، عجّل لولیک الفرج و آخر دعوانا، عجّل لولیک الفرج.
«و صلّی الله علی محمّد و آله الطاهرین»
[1] آیتالله انصاری یک کمی وسواس داشت. حاج شیخ تقی از این آفتابهها و لوازم روحی درست میکرد.او خودش همیشه با یک آفتابه مخصوص میآمد و روی دست آقا آب میریخت. آخر عمرش آمد، گفت: من امشب نیستم، این آب را برای آقا ببرید. آیتالله انصاری شب گفتند: چرا حاج شیخ تقی نیامده، گفتند: گفت میخواهم به مسافرت بروم. امّا دیدند که آمد و نماز مغرب را خواند، ولی بعد نماز مغرب همان طور در مسجد دراز کشید و از دنیا رفت!
قبلاً عرض کردم که یکی از کارهایی که او میکرد، این بود که هر روز دخلش را میآورد و جلوی آقا در محراب میریخت و میگفت: خمسش را بدارید. آقا میگفتند: بابا! خمس سالی یکبار است، تو چرا هر روز میآوری؟! او با تشر به آقا میگفت: شما فردای قیامت جواب میدهی؟! لذا هر روز دخلش را میآورد و در محراب میریخت. آقا میگفتند:من را اذیّت میکنی، خودت حساب کن و خمسش را بده، امّا او هیچوقت خودش دست نمیزد، به آقا میگفت: خمسش را بردارید، بقیه اش را به من بدهید.