جایگاه امامت
طبق فرمایش وجود مقدّس مولیالموالی(علیه الصّلوة و السّلام) پروردگارعالم بیت را قرار داد که بشر به جای بتپرستی، خداپرست باشد. اصلاً «حاء» حجّ، حقیابی است که انسان به باطل نرود. گرچه انسان هر طرف رو کند، رو به خدا کرده است امّا پروردگارعالم خواست این نکته را قرار دهد که بشر به سمت باطل رو نبرد.
ما طبق آیات الهی قائلیم که همه جا برای خداست و پروردگارعالم میخواهد همه ترغیب به یگانه پرستی شوند. دلیل آن، نکته قشنگی است که در آیات 125 تا 133 سوره بقره است و همه اینها نشانگر این است که پروردگارعالم حجّ را برای حقیابی قرار داد. منتها طبیعی است جهاد با نفس که «جیم» حجّ، جهاد با نفس است، یعنی انسان با غیر خدا مبارزه کند و یکی از این امور غیر خدایی، همین نفس امّاره است. نفس امّاره بسیاری از چیزها را میخواهد و انسان نباید جواب بدهد.
میفرمایند: «وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً»[1] به یاد آورید آن موقعی را که خانه کعبه را محل امن و مرجع امور دینی مردم قرار دادیم «وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهیمَ مُصَلًّى» و مقام ابراهیم را جایگاه پرستش قرار دادیم. بیان شد دلیل این امر که انسان پشت مقام ابراهیم نماز بخواند، آن است که بداند باید این کار را پشت سر امام انجام دهد. مقام یعنی جایگاه امامت، دیگر خود ابراهیم(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) مطرح نیست. اگر این آیه شریفه نبود، بدانید طبعاً وهابیّت، مقام ابراهیم را هم برمیداشت.
«وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْعاکِفینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ» اینجا هم باز بیان میفرمایند که خدا از ابراهیم و فرزندش اسماعیل(علی نبیّنا و آله و علیهما الصّلوة و السّلام) عهد و پیمان گرفت که حرم خدا را از هر پلیدی پاکیزه دارند. از هر پلیدی، طبیعی است منظور این است که افرادی که غیر هم هستند باید بیرون بروند امّا فعلاً همان طهارت ظاهری را بیان میکنیم. گرچه عقل سلیم نمیگوید فقط طهارت ظاهری است، طهارت باطنی هم هست. هر کسی که آنجا آمد باید خودش هم طاهر شود «لِلطَّائِفینَ وَ الْعاکِفینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ».
در آیه قبل از این، بحث حضرت ابراهیم(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) و ابتلائات او است که میفرماید:«وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً»[2]، اصلاً امام نمیتواند بدون ابتلائات باشد.
هرکه در این بزم مقرّبتر است جام بلا بیشترش میدهند
هرکه صبور بود و از این امتحانات به خوبی برآمد، خدا او را امام میکند. ما فکر میکنیم امامت راحت است، امّا اینطور نیست. خدا او را عنایت و کمک میکند امّا او هم باید صبور باشد.
شروط داشتن بلد امن
«وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ قالَ وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلیلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلى عَذابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ»[3] ابراهیم(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) درخواست کرد: خدایا! این بلد، مکّه را محلّ امن قرار بده و رزق و روزی از ثمرات برای اهلش، آنهایی که به خدا و روز قیامت ایمان آوردند، قرار بده.
مهم این نکته است که حضرت میفرمایند: برای چه کسی محلّ آسایش قرار بده و روزی او را زیاد کن؟ برای «مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ».
بیان کردیم مقام ابراهیم، مصلّی است؛ یعنی مظهر است، دیگر خود حضرت ابراهیم(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) مطرح نیست. «وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا» پس اتّخاذ کنید «مِنْ مَقامِ إِبْراهیمَ مُصَلًّى».
در این آیه هم همینطور است، این بلد، بلد امن قرار گرفته برای اهلش، آن کسانی که ایمان به خدا و روز آخر دارند. یعنی این بلد هم در حقیقت امام و پیشوا میشود، الگو برای بلدهای مسلمین میشود.
پروردگارعالم دو شرط را براساس درخواستی که حضرت ابراهیم(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) کرده و طبعاً این درخواست هم مِن ناحیه الله بوده و بر زبان او جاری شده است، قرار داده:
1- ایمان به خدا؛ یعنی دیگر از چیزی هراس و وحشتی نداشته باشند.
2- ایمان به «وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ». چرا بعضی مواقع «وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ» بیان میکنند؟ برای این که یعنی باید تا آخرش بایستی. کسی که بگوید من به فردای قیامت اعتقاد دارم؛ از شهادت و کشته شدن نمیترسد و هراسی ندارد. یک عدّه تا آنجایی که مرگ نباشد میآیند امّا اگر ببینند مرگ هست، ناراحت میشوند و برمیگردند. اگر ببینند فرزندشان، برادرشان، همسرشان کشته شد، تا یک جایی میآیند امّا بعد به تعبیر امروزیها میبُرند امّا کسی که به یومالقیامه ایمان دارد اصلاً برایش مهم نیست. «مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ».
لذا این بلد، بلد امن میشود، شما هم اگر میخواهید بلدتان، بلد امن باشد، باید این کار را انجام دهید.
پروردگارعالم در سوره آلعمران میفرماید:« یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تُطیعُوا فَریقاً مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ یَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إیمانِکُمْ کافِرینَ»[4] ای کسانی که به دین اسلام گرویدید، ای مؤمنین! اگر پیروی بسیاری از اهل کتاب را بکنید، خداوند شما را بعد از ایمان به کفر برمیگرداند. این خودش کفر است، کفران نعمت کردید، شما را به کفر برمیگرداند.
بعد میفرماید: «وَ کَیْفَ تَکْفُرُونَ» چرا شما کافر میشوید؟ «وَ أَنْتُمْ تُتْلىعَلَیْکُمْ آیاتُ اللَّهِ وَ فیکُمْ رَسُولُهُ»[5]نگران نباشید، شما آیات خدا و ولایت رسولالله را دارید. «وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» هرکس اعتصام به خدا داشته باشد (اعتصام بالله؛ یعنی اعتصام به همین کتاب و ولایت رسولالله و آلالله)بداند که در صراط مستقیم قرار گرفته است. مگر نمیگویید: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»[6]، اگر اعتصام بالله داشته باشید، به صراط مستقیم هدایت میشوید «فَقَدْ هُدِیَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ».
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»[7] از آن طرف هم بیان میفرمایند که تقوی پیشه کنید، حقّ تقوی را به جا آورید و تا مرگ هم جلو بروید، نگرانی ندارد؛ چون شما مسلم هستید.
«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»[8]، همینطور آیات را ادامه میدهد تا آیه 111 که میفرماید:«لَنْ یَضُرُّوکُمْ إِلاَّ أَذىً»[9] شما بدانید اهل کفر نمیتوانند به شما ضرر برسانند مگر این که شما را اذیّت کنند، یک اذیّتهایی هست. «وَ إِنْ یُقاتِلُوکُمْ یُوَلُّوکُمُ الْأَدْبارَ ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ» بدانید اگر آنها با شما قتال و کارزار کنند، حتماً کشته میشوند، هیچ موقع یاری نمیشوند و هیچ موقع هم پیروز نمیشوند. نگران نباشید، از چه ناراحت هستید؟!
اینجا هم پروردگارعالم همین را میفرماید، میفرماید: اگر شما میخواهید بلد امن داشته باشید، باید ایمان به خدا و روز قیامت داشته باشید و تا آخر بایستید، آنوقت بلدتان هم بلد امن میشود، امنیّت اجتماعی هم دارید، امنیّت جامعهتان درست شده و هیچ جای نگرانی ندارد.
ویژگیهای بلد امن
«قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ». بلد امن ویژگی دارد و ویژگیهایش این است:
1- امام داشته باشد.
2- امام نباید ظالم باشد، یعنی کسی که ظالم است، امام نیست.
3- طهارت، یعنی شما باید در باب طهارت بروید، همانطور که میگوید: «وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ»، شما هم باید طاهر کنید و حال شما باید حالت اعتکاف و سجود و... باشد، یعنی برای خدا باشد.
آنوقت که این ویژگیها فراهم شد، این بلد، بلد امن قرار گرفت، آن موقع بود که ابراهیم(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) گفت: « رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً» تا اینگونه نشد، نفرمود: «آمِناً». اینجاست که رزق و روزی و ثمرات آنها زیاد شد؛ چون ایمان دارند، امام عادل دارند، ظلم در بینشان نیست، طهارت و پاکی در آنجا هست، صددرصد رزق و روزیها هم زیاد میشود.
4- «مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ» بالجد مؤمن حقیقی به خدا باشند که خطاب «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» به آنها بیاید.
5- تا آخر هم بایستند «وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ» اگر کسی تا آخر نایستد معلوم است اعتقاد به روز آخرت ندارد. نمیشود کسی بگوید: ما تا اینجا پیش میآییم، امّا از اینجا به بعد که کشت و کشتار است، نمیآییم!
شما ایمان به آخرت داشته باشید، حتّی پیروزی هم برای شما خواهد آمد. بدانید آنها هم نمیتوانند به شما ضرر بزنند، البته اذیّت و آزارهایی برایتان دارند. «لَنْ یَضُرُّوکُمْ إِلاَّ أَذىً وَ إِنْ یُقاتِلُوکُمْ یُوَلُّوکُمُ الْأَدْبارَ» اگر اینها به قتال به شما بلند شوند و بیایند کارزار کنند، بدانید اصلاً گریزی برایشان نیست و هیچ موقع هم پیروز نمیشوند، شما نگران نباشید. اینها نکات بسیار مهمّی است.
حتّی بیان میفرماید: «ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ»[10]اصلاً خدا مهر زده و آنها را به ذلّت و خواری محکوم کرده است. یک موقع نگویید که اینها کجا میروند؟ نگویید اینها شورای امنیّت میروند، برای ما مصوّبات درست میکنند، چرا شما از شورای امنیّت و سازمان ملل میترسید؟! به هر کجا هم متوسّل شوند، بیچارهاند، ذلیلند، نگران نباشید.
خدا میفرماید: «ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا» اینها کجا را دارند بروند؟! شما برای چه میترسید؟! به هر کجا متوسل بشوند نمیتوانند، «إِلاَّ بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ» مگر متوسّل به همان کتابالله و امام شوند، «وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ».
وقتی حبلالله هست، دیگر چرا «حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ» را بیان میفرماید؟ یک امام داریم و یک امّت. میفرمایند: مگر اینکه در دل امّت بروند و به خود امام چنگ بزنند؛ یعنی امام و امّت را حتماً داشته باشند، اگر غیر از این باشد، شما نگران نباشید «وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ» ، آنوقت اینها اسیر بدبختی و ضلالت میشوند «وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ» حتماً بدانید که ما برایشان ذلّت و مسکنت و گرفتاری و بدبختی را قرار میدهیم. چرا؟ «ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ» برای این که اینها کافر به آیات خدا شدند؛ یعنی مراقب باشید که شما کافر به آیات الهی نشوید.
امالقری
پروردگارعالم بیتالله را محل امن قرارداد و بیتالله امالقری شد. ما در روایت داریم که بیتالله، مکّه باید امالقرای مسلمین شود، حالا بگذریم که مکّه در آخرالزّمان به دست وهّابیت یهودی افتاده و الآن امالقری، ایران عزیز است، امّا وقتی وجود مقدّس مولایمان بیاید، به همان خانه تکیه میدهد.
اصلاً تکیه دادن حضرت به بیتالله و اینکه میفرمایند: «أَنَا بَقِیَّةُ اللَّهِ»[11] ، یعنی چه؟ یعنی من امام هستم. این همه پشت سر مقام ابراهیم نماز خواندید، نه پشت سر ابراهیم، یعنی بدانید از ابراهیم(علیه الصّلوة والسّلام) که پیامبر بزرگ خدا بود تا به حال، همه مردم امام دارند؛ چون پروردگارعالم فرمود: «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی»، حضرت ابراهیم(علیه الصّلوة والسّلام) پرسید: از ذریه من هم امام هست؟- چون یهودیها هم از ذریّه بودند، دو طایفه شدند - «قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ» خطاب شد: ما این را به ظالمین نمیدهیم.
این مکان در آینده طاهر و پاک میشود، از این لجنزارهای وهابیّت و یهود بیرون میآید، «أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ» میشود، آنوقت خدا، آنها را بیرون میکند و پاک میکند، آنجاست که دوباره امامت وجود دارد.
پس همانطور که بیت امن است، بلدهای مسلمین هم آن موقعی که به این آیه عمل کنند، میتوانند امن باشند.
متأسفانه حجّها الآن معمولاً حجّ نیست، باید به حجّ ابراهیمی تبدیل کنیم. اصلاً حجّ ابراهیمی یعنی همین که بیت از لوث اشرار، یهود، دیگران، طاهر و پاک باشد. وقتی حقیقتاً بلد امن شد، برای بلاد مسلمین الگو میشود.
«قالَ وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلیلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلى عَذابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ» هر که با وجود این نعمت، یعنی نعمت بلد امن، بلدی که در او امام عادل هست، سپاس نگذارد و راه کفر را پیش ببرد، گرچه او را در دنیا اندکی بهره برسانند، پول و مقام به او بدهند، امّا در آخرت دچار عذاب میشود و جایگاه بسیار بدی است «وَ بِئْسَ الْمَصیرُ».
منظور این است که اگر بلد شما بلد امن بود- که شرایط بلد امن بیان شد که مؤمن باشید، بدانید باید امام داشته باشید، امام عادل باشد، ظالم نباشد، همچنین بیت را تطهیر کنید، طهارت داشته باشید، پشت مقام امام باشید، «مِنْ مَقامِ إِبْراهیمَ مُصَلًّى» یعنی پشت سر امام بودن، خودتان تنهایی حرکت نکنید - رزق و روزیتان زیاد میشود، امّا اگر خواستید به صورت ظاهر یک راه میانبر بروید، دیدید اینها کمی سختی هم دارد، مقاومت کردن در برابر استثمار و استعمار و استکبار، طبیعی است که کمی سختی هم دارد و متاع دنیا که قلیل هست هم شما را فریب داد، بیچاره میشوید و عذاب الیمی برای شما خواهد داشت.
کار برای خدا و منّت گذاری؟!
سپس میفرمایند: «وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ»[12] وقتی حضرت ابراهیم و اسماعیل(علی نبیّنا و آله و علیهما الصّلوة و السّلام) دیوارهای خانه خدا را که ریخته شده بود، بالا بردند، عرض کردند: پروردگارا! این خدمت را از ما قبول فرما که دعای خلق را اجابت میکنی.
منظور این است که کسی نباید بر خدا منّت بگذارد، بلکه برعکس کسی که در راه دین خدا قدم برمیدارد، سختیهایی را هم که دارد تحمّل میکند، تازه آخر هم باید بگوید: خدایا! از ما قبول کن، نه این که منّتگذاری کند که ببین من خدمتگزاری کردهام. چه منّتی؟! خودت را ضایع نکن، خراب نکن، از بین نبر.
اینها نکات بسیار مهمّی است که در همه مباحث میتوانیم از آنها استفاده کنیم؛ یعنی پروردگارعالم یک بحث اخلاقی بزرگ را به ما یاد میدهد که اگر شما کاری را برای خدا کردید هیچ موقع نباید منّت بگذارید، آن هم کاری مثل ساختن بیت خدا با آن عظمت، یک موقع منّت نگذاری که اگر من نبودم، چنین میشد، من نبودم فلان میشد، تازه باید بگویی: «رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ».
بعد هم باید بگویی: «رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ وَ أَرِنا مَناسِکَنا وَ تُبْ عَلَیْنا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ»[13] خدایا!تو ما را مسلمین حقیقی قراربده.
یک موقع نگوییم: ما کار میکنیم، به تعبیری زحمت میکشیم، رنج میکشیم؛ اولاً این بدن را خود خدا داده، بدن برای ما نیست، فکر برای ما نیست، خیلی منّت نگذاریم. به چه کسی میخواهیم منّت بگذاریم؟!یکی دیگر داده، حالا من منّتش را به خود آن کسی که داده بگذارم؟! مثل این که پدری پولی را به بچّهاش بدهد و برفرض بگوید بیا برو با این پول، شرکت بزن یا برو این کار را انجام بده، بعد اگر مثلاً پدر به او بگوید: یک مقدار پول به من بده، این فرزند بر پدر منّت هم بگذارد که حالا من دارم به شما پول میدهم! چه داری میگویی؟! مگر برای توست؟!
آیا وجود تو برای توست؟! خدا همه چیز را به تو داده حالا تو تازه منّت هم میگذاری که ما داریم در راه خدا کار میکنیم!چه کاری میکنی، مگر جسم برای تو است؟ خدا به تو توفیق داده که تو این را درست خرج کنی، «وَ ما تَوْفیقی إِلاَّ بِاللَّهِ»[14] این توفیق هم باز از طرف خداست، این هم باز لطف و محبّت و عنایت خداست، این هم باز کرم خداست که این اموالی را که برای خود اوست، تو در راه او خرج میکنی. این اموال برای کسی نیست، برای تو نیست که تو فکر کردی برای خودت است، مهم این است که در راه او خرج کنی.
اگر انسان به این مطلب توجّه کند، دیگر منّتی نمیگذارد، بلکه میگوید: «تَقَبَّلْ مِنَّا».به ما یاد میدهند که وقتی محرم شدیم و به دور بیت رفتیم، بفهمیم و بگوییم: خدایا!آمدیم برای تشکر که اصلاً ما را انسان قرار دادی.
اگر ما برای خدا کار کنیم، خود خدا بلد است و اوّل کسی که شاکر است خود خداست. «هو الشّاکر و المشکور»، هم خودش شاکر است و هم مشکور، امّا ما نباید منّت بگذاریم که چه کردیم. اصلاً کوچکترین منّت گذاشتن یعنی حماقت، یعنی نداشتن عقل؛ چون اگر از ما سؤال کند: تو که داری منّت میگذاری، این جسم را چه کسی به تو داده است؟ چه جوابی داریم؟! بگوید: اصلاً چه کسی به تو توفیق داد که در این راه باشی؟ چرا یک عدّه راه دیگری رفتند، امّا تو به راه امام زمان کشیده شدی تا در این راه کار کنی، چه کسی به تو اجازه داد در این راه خدمت کنی؟ تازه ما داریم راه ترقّی تو را باز میکنیم که تو بیایی و مقرّب ما شوی - ترقّی اخروی، نه ترقّی دنیوی - از این طریق تو را از منجلاب گناه و ... نجات دادیم و إلّا اگر اینجا نبودی، جای دیگری میرفتی و مرتکب هزار گناه میشدی، تو را مشغول به عبادت و کار برای امام زمان کردیم، تو را مشغول به کار برای خدا کردیم، چه منّتی داری؟! چه میگویی؟!
«وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعِیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» پس حضرت ابراهیم(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) این را بیان میکند که ما بدانیم.
امام و امّت
اصلاً رفتن به آن بیت و محرم شدن، هدف دارد. یکی همان که بیان فرمود: «مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ» که بگوید: ببین که من محرم شدم، یعنی کفنم را هم پوشیدم. خاطرتان هست که زمان جنگ گاهی به عنوان سمبلیک افراد کفن میپوشیدند و بیرون میآمدند، اینها هم که محرم میشوند، به نوعی میخواهند بگویند که ما حاضریم و به نوعی کفنمان را هم پوشیدهایم و هیچ ترسی نداریم، تا آخرش با تو هستیم، آخرش یوم القیامه و آخرت است، ما تا آنجا هستیم. اصلاً هدف دارد، میگوید:ما از همه مسائل و زیباییهای دنیا بریدیم و کندیم، دیگر حتّی در آینه نگاه نمیکنیم، دیگر خودبین نیستیم، اصلاً دنیا میخواهیم چه کار؟ ببین آمدیم و تا آخر هم با تو هستیم.
اگر کسی این را بفهمد، تازه عاجزانه از خدا میخواهد که خدا از او قبول کند، نه این که منّت بگذارد. کسی منّت میگذارد که نفهمیده باشد و شعور اعتقادی و سیاسی و الهی و فرهنگی و اجتماعیاش نسبت به دین خدا و پروردگارعالم کم باشد؛ یعنی احمقها منّت میگذارند.آن که بفهمد هیچ است، دیگر چه منّتی میخواهد بگذارد؟ بنده، هیچِ هیچِ هیچ هستم، حالا میخواهم چه منّتی بگذارم؟ منّت سر چه کسی بگذارم؟ سر خدا یا ملائکه الله؟!آیا این منّت گذاشتن دارد؟ تازه برعکس، مدام میگویم: «تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»، مدام «تَقَبَّلْ مِنَّا» میگویم.
«رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ وَ أَرِنا مَناسِکَنا وَ تُبْ عَلَیْنا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ» بعد حضرت ابراهیم و اسماعیل(علی نبیّنا و آله و علیهما الصّلوة و السّلام) به پروردگارعالم عرضه داشتند: خدایا! دل ما را تسلیم فرمان خودت قرار بده.
«وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ» یعنی تسلیم تو شویم. اصلاً اسلام یعنی تسلیم شدن؛ یعنی قلب، تسلیم خدا شود؛ یعنی ما عبدیم، هرچه تو گفتی، چشم. نه تنها منّت نمیگذاریم بلکه ما عبدیم، خدایا! از تو به یک اشاره، از ما به سر دویدن. ما تسلیم شده تو هستیم و میخواهیم که ذرّیه ما هم همینطور باشند، یک امّت باشند.
در اینجا هم باز بحث امّت و امام است. مقام ابراهیم که در آنجا فرمود: «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» و بعد فرمود: «وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهیمَ مُصَلًّى»، اینجا هم میفرمایند: «وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ» و فرزندان ما را هم امّتی قرار بده که تسلیم رضای تو باشند.
«وَ أَرِنا مَناسِکَنا» راه پرستش و طاعت را به ما یاد بده. مناسک یعنی راههای طاعت و وظیفه بندگی، «وَ تُبْ عَلَیْنا» و توبه ما را بپذیر؛ یعنی توبه ما را سهل و آسان بگیر «إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ» تویی که بخشنده و مهربان و توّاب هستی، توبهپذیر حقیقی تو هستی.
زمامت امور بیتالله
پس از روز اوّل، بیت بالا رفت برای این که انسان دور آن بچرخد که مطیع و بنده خدا باشد. برای همین حضرت در اینجا دعا میکند، منتها اینجا چون دعا از زبان حضرت ابراهیم(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) است، با دعایی که خود خداوند میفرماید، فرق دارد.
این خیلی مهم است، چهار آیه در قرآن وجود دارد که در آن «یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ» آمده است[15]، در یک آیه و آن هم جایی که از زبان حضرت ابراهیم خلیل(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) آمده است، اوّل «یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»[16] آمده و بعد «وَ یُزَکِّیهِمْ»، امّا آنجایی که خود خدا میفرماید، اوّل تزکیه را میآورد و بعد تعلیم را، مثل این آیه: «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»
در اینجا که از زبان حضرت ابراهیم(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) است، حضرت میفرمایند:خدایا! برای این که ذریة ما امّت تسلیم شده تو باشند، ذریة ما برای این مناسک و توبه حقیقی بیایند، تسلیم رضای تو باشند و پرستش و اطاعت را برای خودشان وظیفه بدانند، «رَبَّنا وَ ابْعَثْ فیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ » خدایا! در بین آنها رسولی قرار بده که از خودشان باشد و آیات تو را بر آنها تلاوت کند - در «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ»، چون خود خداوند فرمود، «آیاته» بیان شده، امّا اینجا چون حضرت ابراهیم(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) دارد بیان میکند، میفرماید: «آیاتِکَ» - «وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ» که اینجا فرق بین حضرت ابراهیم(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) و پروردگار عالم معلوم میشود.
پس انبیا مبعوث میشوند که این راه را به ما یاد دهند. معلوم میشود راه، راه تزکیه و تعلیم آیات الهی است. هرکس حجّ حقیقی کند، علم حقیقی و حکمت حقیقی هم دارد.
این آیه در ادامه آیاتی است که بیان شد حضرت ابراهیم(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) بعد از تمام کردن امتحانات سخت، امام شد؛ معلوم میشود زمامت امور بیتالله در دست امام عادل و امام المسلمین است. برای همین میگویند همیشه امیرالحاجّ، باید امام معصوم و نائب امام معصوم باشد.
اینجاست که میگوید:«وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ» ادامه میدهد تا به جایی میرسد که: «وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعیلُ» اسماعیل هم به او کمک کرد. لذا بعد از این که حضرت امام شد، صاحب منصب بیت شد و توانست قواعد آن را بالا برد. باید در این نکات مهمّ تأمّل کرد، این آیات اگر با روایات و مطالب کنار هم جمعآوری شود و مستندسازی شود، معجونی بسیار عالی میشود. پروردگارعالم به روز با ما حرف میزند.
پس چه زمانی ابراهیم(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) قواعد بیت را بالا آورد؟ آن موقعی که امتحانات را داد، بعد امام شد، بعد خدا گفت: بیت را طاهر کن و ...، حالا میگوید: «وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهیمُ الْقَواعِدَ ». پس باید بیت دست امام باشد، امام عادل «قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ» و بعد اوست که دعا میکند، منتها چون اهمیّت بحث تزکیه را خود خدا میداند، این یک مقدار متفاوت خواهد بود.
«و صلّی اللّه علی سیّدنا و نبینا محمّدٍ و آله»
[11] بحارالأنوار، ج: 24، ص: 212، باب: 56
[15] آل عمران/ 164، بقره/151 ، جمعه/ 2