حجّ، جهاد ضعیف یا مستطیع؟!
آنچه که راجع به حج بیان شد، این بود که «حاء» آن، حقخواهی و حقطلبی و «جیم»آن، جهاد با نفس است. تصوّر ما این است که هر که توان مالی داشته باشد، میتواند به حج برود، کما اینکه قرآن هم بیان میفرماید: «وَ لِلّهِ عَلیَ النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلاً»[1]. منظور در این آیه، استطاعت مالی است و ما در مباحثمان اثبات کردیم که علاوه بر آن استطاعت جسمانی هم هست و اگر کسی استطاعت جسمانی نداشته باشد، حج از او ساقط میشود.
امّا روایت عجیبی است که وجود مقدّس امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) میفرمایند: «الْحَجُ جِهَادُ کُلِضَعِیف»[2]. با توجّه به این که بیان کردیم «حاء» حج، حقخواهی و «جیم» آن جهاد با نفس است، این فرمایش حضرت دو سه معنا میدهد. یکی این که احتمال دارد انسان ضعیفالنّفس باشد و اگر بخواهد قوی باشد، در حج به این مطلب میرسد.به خصوص با آن اعمالی که هنگام مُحرم شدن دارد و بعضی از آن مواردی که براساس مطالب فقهی بر او حرام میشود، از جمله: نگاه نکردن به آینه. نگاه به آینه یعنی خودبینی؛ جهاد با نفس همین است که به آینه نگاه نمیکنی، لذا خودت را هم نمیبینی.یا اینکه بیان میشود: پشه نکش، پشه تو را آزار میدهد امّا نباید آن را بکشی، این به من و شما حلم و بردباری یاد میدهد، میخواهد ما را صبور کند. خیلی از افراد، من و تو را اذیّت میکنند و با اعمال و کردارشان و یا با زبانشان آزار میدهند و نیش میزنند، حج به ما یاد میدهد که حلیم و بردبار باشیم، این جهاد با نفس است.
لذا «الْحَجُجِهَادُ کُلِ ضَعِیف»، منظور، جهاد با نفس است. هر ضعیفی در حج قوی میشود. برای همین میگویند: مواظب باش، اگر خطایی از تو سر زد، باید یک گوسفند قربانی کنی که بعضی از مواقع، این خطاها به قربانی کردن یک شتر هم میرسد.چقدر حلم و بردباری داری؟! من کسی را در حج دیدم که نتوانست خود را کنترل کند و گفت: اصلاً به درک! نمیخواهم حاجی شوم و به شخص دیگری شروع به فحاشی کرد. معلوم است که این شخص خیلی ضعیف است. پس جهاد ضعیف در همین مطلب است که حج، برای ما حلم و بردباری عجیبی میآورد، حلم و علم به ما میدهد.
حجّ و حلم
آنقدر مهم است که روایات، انسانی را که جدّی انسان است، توصیف به این میکنند که حلم و بردباری داشته باشد. فرمودند: حتّی اگر شما در عبادت ضعیف باشید، اخلاق شما را قوی میکند و بالا میبرد. «ان العبد لیبلغ بحسن خلقه عظیم درجات الاخره و شرف المنازل و انه لضعیف العباده».
یا در روایت عجیب دیگری، شیخ صدوق(اعلی اللّه مقامه الشّریف) عن حسین بن زید عن امام صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) عن آبائه بیان میکند؛ یعنی به تعبیری سلسله الذهبیّه میشود، امام صادق از امام باقر، امام باقر از امام زین العابدین، امام زین العابدین از امام حسین، امام حسین از امیرالمؤمنین تا به رسول الله(صلوات اللّه و سلامه علیهم اجمعین) میرسد.
پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) میفرمایند: «قَالَ ثَلَاثٌ مَنْ لَمْتَکُنْ فِیهِ فَلَیْسَ مِنِّی وَ لَا مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا هُنَّ قَالَ حِلْمٌیَرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجَاهِلِ وَ حُسْنُ خُلُقٍ یَعِیشُ بِهِ فِی النَّاسِ وَ وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ عَزَّ وَ جَل»[3] سه چیز است که اگر در کسی نباشد از من نیست، از خدا هم نیست؛ یعنی نمیتواند بگوید که من از امّت پیامبرم و یا این که من خداییام. اینقدر مهم است که کسی بلافاصله با تعجّب سوال کرد: « قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا هُنَّ » پس چیست؟!
فرمودند: «حِلْمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجَاهِلِ». اوّلین چیزی که بیان میفرمایند، حلم است. بردباری داشته باشی که بهواسطه آن جهل جاهل را رد کنی. بنا نیست که به همه چیز جواب بدهی، به تو فحش بدهد، سریع جواب بدهی، بگویی فلانی خودتی، پدر و مادرته!! سکوت کن، خیلی مواقع حلم اثر دارد، حلم و بردباری ردّ جهل جاهل میکند، حلیم و بردبار باش.
«وَ حُسْنُ خُلُقٍ یَعِیشُ بِهِ فِی النَّاسِ» حسن خلقی که با آن در بین مردم زندگی کنی.
«وَ وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ عَزَّ وَ جَل»آن پاکدامنی و ورعی که انسان را از معاصی خدا دور میدارد. زمینه و بستر گناه مهیا است، چه چیزی عامل میشود که انسان گناه نکند؟ آن ورع است.
پس «حِلْمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجَاهِلِ» جهل جاهل را همیشه جواب نمیدهند، سکوت و حلم و بردباری جهاد با نفس است.
دقّت کنید، به تعبیر عامیانه، اصلاً پروردگارعالم مخصوصاً در حج برای ما مشکلات تراشیده است، برای اینکه ما را آدم کند، ببیند چقدر حلیم و بردباریم.
یک سؤال: بعد از اینکه ما از احرام بیرون آمدیم، میتوانیم به آینه نگاه کنیم، پشهای اذیّت کرد او را رد کنیم، همبستر شویم و ... ، پس چرا در آن ایّام نمیتوانیم؟ عوام النّاسی عرض میکنیم، خدا که مردم آزار نیست، او میخواهد روح ما را تصفیه کند. همانطور که صیام برای تقویت روح است و إلّا مگر روزها و ساعات، برای غیر خداست؟! شما تا بیست و نه روز و یک مواقعی سی روز، روزه گرفتید، حالا به تعبیری بدن شما هم به روزه عادت کرده است، میگوید: امروز و امشب بگرد، ماه را ببین، سی روز روزه گرفتی دیگر تمام است؛ یعنی روزه فردا که عید است حرام است. میگوییم:خدا! عادت کردم، کیف هم کردم روزه بگیرم، بگذار یک مقدار دیگر هم روزه بگیرم، میگوید حرام است. روز که روز خداست، چطور شد حرام شد؟! تا دیروز واجب بود روزه بگیری و اگر نمیگرفتی گناه میکردی، حالا اگر روزه بگیری گناه میکنی؟! مگر میخواهم کار خلافی بکنم؟! نعوذبالله و نستجیر بالله، میخواهم گناهی انجام بدهم؟! اتّفاقاً گناه یعنی همین نافرمانی خدا. هرچه او گفت، باید بگوییم: چشم، گفت: انجام بده، بگوییم:چشم، گفت: انجام نده، بگوییم: چشم، متخلّقین به اخلاق الهی اینگونهاند.
ضعفا! شما هم هرطور شده به حج بروید
لذا حج برای ضعفاست که آنها را قوی کند. «الْحَجُ جِهَادُ کُلِ ضَعِیف»، جهاد با نفس است. این که بیان کردیم حاء حج، حقخواهی و جیم آن، جهاد با نفس است، همین طوری بیان نکردیم، فرمایش بزرگان است که گاهی ذیل این مطالب، انسان به روایات آن هم میرسد و میبیند عجب روایات زیبایی است. اصلاً حج، خودش یک جهاد است، «الْحَجُ جِهَادُ کُلِضَعِیف» جهاد برای کسی که ضعف ایمان دارد.
این که ما در روایت داریم که حتّی شده نان و سرکه بخورید، پولهایتان را جمع کنید که به حج بروید، برای این است که انسان آنجا میرود، ساخته میشود.
شاید یک معنای «الْحَجُ جِهَادُ کُلِ ضَعِیف» هم این باشد که به ضعفا هم میگویند: اگر میخواهی جهاد کنی، پولهایت را جمع کن، به حج برو، نه این که حج بروی و بیایی که به تو بگویند: حاجی هستی، آن قضیه کَل علی نشود که گفت سوار کشتی شدم، داشتیم میرفتیم، یکدفعه کشتی به تلاطم افتاد، کسی جلو آمد، گفت: حـــاج علی! چه کنیم؟ پیاده شدیم، بعد آنجا گیر کردیم، گفت: حـــاج علی! چه کنیم؟ رفتیم در منا اینطور شد و ...، مدام میگفت: حـــاج علی! همه جریان را تعریف کرد، صحبتش که تمام شد، یکی از مردمی که آمده بود، به او گفت: عجب ماجرایی داشتی، کَل علی! - مردم به بعضی از اسمها عادت میکنند، از قبل به او کل علی میگفتند، او این همه داستان را با حاج علی! گفتن، تعریف کرد که بگوید من حاج علی شدهام، از این به بعد من را حاج علی صدا کنید، امّا او گفت: عجب ماجرایی داشتی کل علی! - پس این طور نیست که ما حج برویم که حاجی شویم و به ما حاجی بگویند، خیر، انسان برود که بالجد حاجی حقیقی شود.
«الْحَجُ جِهَادُ کُلِ ضَعِیف» پس شاید یک معنای ضعیف هم این باشد که حتّی ضعفا هم میتوانند بروند و جهاد با نفس کنند. حج، فقط مخصوص اغنیا نیست.
البته خیلی از افراد، ضعیف نفسانی هستند ولی از لحاظ ثروت به ظاهر متمکّنند، هیچ کس غنی نیست. تنها غنی، حضرت حق است. اصلاً لفظ غنی غلط است، نمیتوانیم بگوییم: اغنیاء، این غلطی است که مصطلح شده است، اگر در روایت هم بیان میشود، تعبیر اینگونه نیست - که إنشاءالله به موقع عرض میکنم -.
«یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّه هُوَ الْغَنِی»[4] ما همه فقیر مطلقیم در مقابل غنی مطلق. چه میفهمیم که غنی چیست. این، تمکّنی است که خدا داده است، «هُوَ الْغَنِی» غنی اوست. منظور از «الْفَقْرُ فَخْرِی»[5] همین است که انسان خودش را همیشه فقیر خدا بداند و إلّا منظور، نداشتن تمکّن مالی یا قدرتی و ... نیست، انسان خود را فقیر الی الله بداند.
اتّفاقاً هر که فقیر شد، خدا دستش را میگیرد و هر که احساس غنی بودن کرد، خدا میگوید: خوب خودت داری. این فقیر دانستن هم در همه زمینههاست؛ فقر تدبیر داری، خدا امورت را به دست خود میگیرد، فقر علمی است، خدا به تو علم میدهد و ... . فقط انسان مدام خود را فقیر بداند. «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ»اگر انسان این آیه را بفهمد و درک کند دوست دارد همیشه فقیر باشد.
ضعیف امّا قدرتمند!
امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) در وصیتشان به هنگام شهادت، مطالبی را بیان فرمودند، از جمله درباره بیت الله فرمودند:«فِی وَصِیَّتِهِ عِنْدَ وَفَاتِهِ اللَّهَ اللَّهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ لَا تُخْلُوهُ مَا بَقِیتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا»[6]. انسان اینقدر راجع به حجّ، مطالب میشنود که گاهی به تعبیر بعضی به سیم آخر میزند و همه زندگی خود را میفروشد که به حج برود. فرمودند: خدا را، خدا را در این حقّ خانه خدا، که آن را رها نکنید و تا زندهاید آن را خالی نگذارید، اگر شما آن را ترک کنید، دیگر مهلت داده نمیشوید.
یهودیها مدام تلاش میکنند از عظمت بیت بکاهند. این کارهایی که وهابیّت ملعون میکند و مدام دور بیت را ساختمانها و هتلهای چنین و چنان میسازد، میخواهد از ابهّت حج کم کند، امّا خدا نمیگذارد.دو سال پیش که با دوستان حجّ بودیم، گفتم: نگاه کنید اینها این ساختمانها را میسازند که مردم به اینها توجّه کنند، حالا شما یک نگاه به مردم کنید، ببینید آیا مردم به آنجا نگاه میکنند؟ دوستانی که با ما بودند، گفتند: نه، حواس مردم به آنها نیست!
هرچقدر این وهابیّت ملعون که بازوی یهود هستند - با استدلال میگوییم، ادلّه و براهین هم داریم که اینها یهودی هستند - میخواهند از عظمت بیت بکاهند، برعکس میشود. مردم از همه جا، از آفریقا، اروپا، پاکستان و ... میآیند. یک عدّه واقعاً فقیر هستند، من حس میکنم، متوجّه میشوم و برای من یقینی است که حتّی بعضی از اینها برگردند دیگر هیچ ندارند، محتاجند، امّا به یک عشقی میآیند. یک عدّه هم در تمکّن مادّی آن چنانی هستند که میآیند، یک عدّه هم همین اسمنویسیهایی که از قبل میکردند و حالا که کمی گرانتر شده به بعضی فشار میآید امّا به هر حال همه میآیند و خالی نمیشود. چون پروردگار عالم میخواهد اینجا ابّهت اسلام را اعلان کند.
امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) فرمودند: حج به عنوان یک کنگره بزرگ اسلامی است. مسلمین به ظاهر ضعیف هستند و چیزی در مقابل آن قدرتمندان ندارند امّا وقتی آنها ابّهت اسلام و اجتماع مسلمین را ببینند،برعکس، آنها ضعیف میشوند و این جهاد است. دقّت بفرمایید، پس شاید معنای سوم «الْحَجُ جِهَادُ کُلِ ضَعِیف» هم این باشد: قدرتنمایی با دست خالی.
همان چیزی که در فتح مکّه صورت گرفت، پیامبر عظیمالشّأن(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) به یاران خود که در بیرون بودند، فرمودند:گروه گروه جمع شوید و آتش درست کنید، یک گروه اینطرف، یک گروه آنطرف و ...، آتشها درست شد، مردم مکّه که از دور از روی تپّه نگاه میکردند، این همه آتش را که دیدند، گفتند: این گروه چقدر زیاد و باعظمت هستند.
پس تا مسلمین نیایند، نمیفهمند چقدر هستند و چه قدرتی دارند.
همین مطلب را ما در جای دیگر هم یاد میگیریم، در اربعین. اینکه میگویند: اربعین، کربلا بروید، همین است. الحمدلله از این اربعینها زیاد شده است، روز عاشورا را هم میبینیم. این وهابیّت ملعون فکر میکنند با دو تا بمبگذاری تمام میشود، امّا بعد که این جمعیّت شیعه را میبینند، وحشت میکنند، یهود وحشت میکند.
میدانید سرّ این که صدام نمیگذاشت مردم در اربعین و... عزاداری کنند، چه بود؟ میدانید صدام، حرمهای حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین) را تخریب نکرد. وهابیّت ملعون، ملک فهد ملعونِ از دنیا رفته جهنّمی، بنباز ملعون جهنّمی، به صدام گفتند که این اماکن را تخریب کن. گفت: مگر من دیوانهام؟ اینجا منبع درآمد من است و یک زمانی به دردم میخورد. کما این که دیدیم بعد از این که به کویت حمله کرد، بعد آمدند و او را گوشمالی دادند، تا قبل از این که آمریکا و ایادیش حمله کنند و صدام را ساقط کنند، یک مدّتی با ما خوب شد و رابطه برقرار شد.از پاکستان و جاهای دیگر به عتبات میآمدند، ما هم میرفتیم و منبع درآمدی برای او درست شده بود،. ولی چرا اجازه نمیداد عزاداری کنیم و روضه بخوانیم؟ چرا اجازه نمیداد مردم در اربعین اینطور بروند؟ چون از آن ابهّت میترسید که نکند اینها عظمت خودشان را بفهمند و یک دفعه قیام کنند.
«الْحَجُ جِهَادُ کُلِ ضَعِیف»، پس یک مطلب این است که وقتی مردم دور هم جمع میشوند، میفهمند دیگر ضعیف نیستند. خوب دقّت کنید، همه ضعفا، کل ضعفا، ضعیف هستند، امّا وقتی این جهاد را میکنند، میفهمند دیگر ضعیف نیستند، قوی هستند.
پس اوّلین مطلب این بود که «حاء» حجّ، حقخواهی است که انسان به باطل نرود و «جیم» آن هم جهاد با نفس است. إنشاءالله به فضل الهی در جلسات آینده، ادامه مباحث حجّ و آیات آن را بیان خواهیم کرد و ورود به مطالب فقهی آن هم خواهیم داشت که حتّی آنها هم مطالب عرفانی و اخلاقی دارد و برای انسان سازنده است
.
پروردگارا! به اولیاء و انبیائت، قسمت میدهیم آنی و کمتر از آنی ما را به نفس خودمان وامگذار.
ای خدا! حجّ حقیقی به ما مرحمت بفرما.
صاحب حجّ، آقاجانمان به فریادمان برسان.
خدایا! ما بیچاره و بدبختیم، چیزی نداریم. عنایتت را از ما برمدار.
خدایا!لطف و کرمت بر ما روزافزون بگردان.
خدایا! خودت فرمودی دعای دلشکستگان را به اجابت میرسانی، فرمودی: خانه من خانه دلشکستگان است. دلمان شکسته، آقا نیامده است. خدایا! به دلشکستگان عالمت قسمت میدهیم عنایت حضرت را بر ما روزافزون بگردان.
ظهور آقاجان در عمر ناقابل ما قرار بده.
ما را جزء سربازان حقیقیاش قرار بده.
نائبش، رهبر عظیمالشّأنمان محافظت بفرما.
خدایا! دشمنان دین و ناموس و مملکتمان، دشمنان جوانانمان، رأس این دشمنان صهیونیسم جهانی، یهود، ریشهکن بگردان.
عاقبت به خیرمان بگردان.
دعاهایمان به هدف اجابت برسان.
«بالنبی و آله صلوات بر محمّد و آل محمّد(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)»
[2] بحارالانوار، ج:96، ص:15
[5]بحارالانوار، ج:69، ص:30
[6]بحارالانوار، ج:96، ص:16