بسمه تعالی
حجّ عارفان
جلسه اوّل
دو نکته در باب کلمه حجّ
آیات الهی و روایات، بحث حجّ را به عنوان عبادت ویژه و جایگاه سازندگی روح بشر تبیین کردهاند.
از کلمه حجّ، دو مطلب بسیار مهم برداشت میشود:
1. «حاء» حجّ به معنای حقّ خواهی است؛ یعنی انسان به حقیقت برسد. معمولاً بشر به دنبال این است که بداند حقّ چیست و حقّ کیست. بشر فیذاته به دنبال حقّ است.
همانطور که یکی از اسماء قرآن هم فرقان است؛ یعنی جدا کننده حقّ و باطل. لذا در حجّ، تا انسان نفهمد حقیقت چیست، نمیتواند حقّیاب شود و در نهایت خود را در جرگه حقّ قرار دهد.
منتها طبیعی است خود حقّیابی که نکته بسیار مهمّی است، زمانی برای انسان معلوم و مشهود میشود که انسان در روح مزکّی (آن روح تزکیه شده) باشد.
2. «جیم» حجّ، جهاد است؛ یعنی جهاد با نفس، که تا انسان با نفس جهاد نکند، حقّیابی مطرح نیست.
لذا به نظر میرسد بهترین جایگاه برای جهاد با نفس، اعمال و ارکان عبادی حجّ است.
حلقه گمشده در باب حجّ
انسان باید به این مطلب توجّه داشته باشد که این ارکان عبادی برای چیست؟ آیا فقط این است که یک عدّه از بلاد مسلمین، هر کدام از یک کشور، دور هم جمع شوند و همه به دور یک بیت و با یک حالت (حالت احرام)، به خصوص در یک ایّام خاص، مشغول انجام اعمالی شوند و نهایتاً برگردند که بعد هم لفظ حاجی به آنها بدهند؟! یا این که حجّ، چیز دیگری است که بالجد اگر این همه حاجی که در هر سال به حجّ میروند، حقیقت و فلسفه حجّ و مطلب معرفتی حجّ را درک میکردند؛ عالم گلستان میشد، چون کافی است که در آنجا روح انسان تزکیه پیدا کند و جهاد با نفس کند و حقیقت را دریابد، لذا طبیعی است دیگر با وجود اینها، عالم، گلستان میشود.
هر ساله از ایران قریب به صد هزار نفر و از هر کدام از کشورهای عالم اسلام، بالنسبه جمعیّتشان، تعداد زیادی به حجّ میروند. حال، اگر بالجد همه این افراد معنی حقیقی حجّ را درک میکردند، ببینید چه قیامتی میشد! علّت این که حضرت موسیالکاظم، امام هفتم(علیه الصّلوة و السّلام) فرمودند: «أَکْثَرَ الضَّجِیجَ وَ أَقَلَّ الْحَجِیج»[1] همین است.
وقتی همه دور بیت میچرخند، ضجّه و ناله میکنند، فریاد میزنند: «لَبَّیک، اللّٰهُمَ لَبَّیک، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ، لَبَّیک ...» (تلبیه گفتن) و شروع به خواندن مستحبّاتش میکنند و هر کسی به زبان خودش یا با زبان ادعیّه، دعا میخواند و به ذکر مشغول است، غوغایی است (خدا قسمت کند). از همه اقشار و اصناف، از همه رنگها و زبانها، بزرگ، کوچک، زن و مرد، همه هستند، همه هم در حال احرام و طواف و بعد سعی بین صفا و مروه و اعمال عبادی دیگر هستند.
این قریب به دو میلیون نفر جمعیّت یا بیشتر که هر ساله به حجّ میروند و برمیگردند، اگر جدّی معنی حجّ را فهمیده بودند، صددرصد مشمول این فرمایش حضرت نمیشدند که فرمودند: «وَ اَکثَرُ الضَّجیج وَ اَقَلُّ الحجیج»؛ اکثر افراد ضجّه میزنند و حجّکننده، کم است.
پس معلوم است اینجا حلقه گمشدهای است که ما دنبال آن هستیم و لذا عنوان «حجّ عارفان» یعنی همین که انسان، معرفت به حجّ پیدا کند که به واسطه انجام عمل عبادی حجّ، چه چیزی از ما میخواهند. در بررسی آیات و روایات، این مسئله برای ما معلوم و مشهود میشود.
طهارت مکان در حجّ
قرآن کریم و مجید الهی در مرحله نخست مکان را، مکان تطهیر میداند؛ چون اگر کسی بخواهد طاهر شود، باید در مکان تطهیر باشد.
ببینید شما حمام میروید و استحمام میکنید. خصایص حمام این است که آب و وسایل شستشو در آنجا وجود دارد. آنجا انسان خودش را از چرک و غبار و آن به ظاهر کثافات جسمی، طاهر میکند و کثیفیهای جسمی را از خودش میبرد و در نهایت برمیگردد. پس آن مکان، مکان طاهر محسوب میشود.
برای روح نیز همینطور است. مسجد که جایگاه سجده است و عنوان خانه خدا را هم به او میدهند، به واسطه این است که روح انسان در آنجا طاهر، سبک و پاک میشود و برمیگردد.
جالب این است که هم مسجد، هم جایگاه حجّ، بیت خدا محسوب میشوند؛ یعنی جایگاهی که انسان با خدای خود خلوت میکند و عامل این میشود که طاهر و پاک شود.
پس مکان، مؤثر است. همانطور که زمان، مؤثّر است. مثلاً لیل که خواصّ خودش را دارد، یا وقتی موقع اذان ظهر میشود نیز حالات خاص خودش را دارد. پس مکان و زمان، مهم است.
خداوند متعال همه را برای تطهیر در یک مکان جمعآوری میکند و این یک نکته بسیار مهم است. لذا آنجا باید جایگاهی باشد که خودش هم باید طاهر و پاک باشد.
برای همین میگویند: اگر کسی مُحرِم شد و وارد در بیتالله گشت، دیگر حقّ ندارد پشه هم بکشد. لذا حتّی پشه کشتن هم در بیتالله، عامل این میشود که یا باید تقصیر کند، یا گوسفند بکشد و ... که احکامی برای خود دارد. انسان در بیتالله نمیتواند ذبح کند. بالاتر از این، اگر برفرض گیاهی در آنجا روییده باشد (البته حالا که سنگ فرش است)، نمیتواند برگی را از آن را بکند. شخص محرم نمیتواند صورت خود را بخاراند؛ چون در اثر خارش، بالأخره ناخودآگاه آن قسمت یک مقداری ملتهب میشود و ... .
لذا آن مکان باید از همه لحاظ طاهر باشد. برای همین پروردگار عالم آنجا را به عنوان بیت خود قرار میدهد.
عقاب بیشتر گناه در مکان طاهر
حال این بیتی که در آن هیچ نوع گناهی نشود، مبارک میشود، «بِبَکَّةَ مُبارَکاً»[2].
این که ما از ضریح حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین) تبرّک میجوییم، برای این است که در آنجا هیچ گناهی نیست. برعکس آنجا جایگاهی است که گناهان هم پاک میشود. لذا اگر کسی بخواهد آنجا گناه کند، عقابش هم بدتر است؛ چون خدای ناکرده جایگاه طهارت را تبدیل به جایگاه نجاست کرده است!
همانطور که بیان شده مولیالموالی(صلوات اللّه و سلامه علیه) وقتی دیدند کسی میخواهد در بیتالله خیانتی کند، او را زدند و او به خلیفه دوّم شکایت کرد. خلیفه دوّم، مولیالموالی(صلوات اللّه و سلامه علیه) را خواست و گفت: این فرد از تو شکایت دارد و میگوید: در هنگام طواف، او را زدی. مولیالموالی(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: بله، در طواف داشت کار زشتی انجام میداد و به همین خاطر او را زدم. خود خلیفه دوّم به آن شخص گفت: برو که چشم خدا دید و دست خدا زد!
لذا طبیعی است در آنجا اگر کسی گناه کند، عقابش هم بیشتر است. همانطور که اگر کسی در ماه مبارک رمضان که همه به سوی پاکی و طهارت روح میروند، گناهی کند، عقاب او بیشتر است و معلوم است که خیلی بیچاره و بدبخت است.
پس مکان یکی از جایگاههای بسیار مهم است. از دیگر مطالب مهم، رفتن به سوی بیت، استلام، طواف بیت - که چرا همه باید در یک جا طواف کنند - ، نظر کردن به بیتالله و مطالب دیگر است که إنشاءالله به فضل الهی عرض خواهیم کرد.
پس مقدّمه این شد که «حاء» حجّ، حقّخواهی و «جیم» آن جهاد با نفس است که تا کسی جهاد با نفس نکند، به حقیقت نخواهد رسید.
«و صلّی اللّه علی سیّدنا محمّد و آله الاطهار الابرار»
. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج: 1، ص: 157، باب: 27