بسمه تعالی
حجّ عارفان
جلسه سوم
«إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدىً لِلْعالَمینَ فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلاً وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمینَ»
خانه امن الهی برای همگان!
بیان شد: بیت به عنوان خانه حضرت حقّ، مکان طهارت است. مکان و زمان هم هر دو برای طهارت روح، شرط است. دلیل این شد که گفتیم: «حاء» حجّ، حقّطلبی و «جیم» آن جهاد با نفس است. تا جهاد با نفس نشود، حقّطلبی معنا پیدا نمیکند. برای رسیدن به اوج جهاد با نفس و موفّق شدن در آن، مکان طاهر نیاز است که آن «مُبارَکاً» را معنا کردیم. لذا اگر کسی اینگونه شد، طبعاً هدایت میشود.
نکته اوّل، در مورد عنوان «أَوَّلَ بَیْتٍ» است؛ یعنی بیشک در طهارت دادن انسان، یک است.
امّا این عنوان بیت که پروردگار عالم بیان کرده است، جایگاهی است که بعد میفرماید: «وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً». انسان در خانهاش احساس امنیّت و راحتی میکند. پروردگارعالم در باب جایگاههای عبادی، عنوان مساجد را آورده است، امّا جالب این است که به مسجدالحرام، بیتاللهالحرام نیز گفته میشود.
ما وقتی در مساجد، جایگاههای عبادی، منازلمان و هرجا که هستیم، رو به قبله یعنی بیتالله میایستیم. لذا آنجا مسجد است، امّا اصطلاحاً آن را خانه خدا میگوییم و بیت بیان شده است و دلیل، این است که انسان در خانه، راحت است و پروردگار عالم میخواهد انسان در مکّه یا بکّه یا کعبه -که جایگاه آن، مکّه است - راحت باشد و خود را با پروردگار عالم بیگانه نپندارد.
شما هرجا غیر از خانه خود بروید، احساس مهمان بودن میکنید و در مهمانی بالأخره انسان یک احساس غربتی دارد، حتّی اگر خیلی هم خودمانی باشد، باز میداند خانه خودش نیست و خیلی راحت نیست که بخواهد هر کاری را انجام دهد و با لباس رسمی مینشیند؛ چون خانه، خانه خودش نیست، امّا در بیتالله، برای اوّلین بار که وارد میشوی، میگوید: با لباس خودمانی (کفن) بیا؛ یعنی با احرام وارد میشوی.
وقتی شما در هر میقاتی قرار میگیرید و بعد برای اوّلین بار وارد بیتالله میشوی، باید با حال احرام بروید، طواف انجام دهید، بعد از طواف، نماز بخوانید، بعد سعی بین صفا و مروه را انجام بدهید و مجدّد بیایید نماز بخوانید و بعد از این حال احرام خارج شوید. لذا خروج از این حالت احرام، بعد از این اعمال است.
بعضی تصوّر کردهاند این احرام؛ یعنی این که انسان، غریبه است، امّا برعکس، انسان در بیت و خانه است و به مقامی رسیده است که با پروردگار عالم به عنوان خالق و اله و معبود خود، یکی شده است و دلیل همان تلبیه است. تلبیه جواب به ندای حضرت حقّ است. لبیک؛ یعنی شما قبلاً چیزی را شنیدی و بعد میگویی: لبیک. مثل این که کسی شما را صدا میکند و شما میگویی: بله. لبیک یعنی همین، « لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ لَکَ لَبَّیْکَ ...».
پس بیت است؛ یعنی خانه امن الهی است که اینجا راحت میشوی. جالب این است که این خانه، فقط متعلّق به یک شخص نیست، بلکه متعلّق به هر مخلوقی است. خدا همه را در این خانه، در مقام امن قرار داده است. همانگونه که عرض کردیم: شما در حال احرام نمیتوانید حتّی پشه را هم بکشید. یا حتّی گیاه هم در این خانه، در حال امن است و شما در حال احرام نمیتوانید حتّی گیاهی را بکنید.
لذا خدا اینجا را بیت قرار داده و وضع هم کرده است، «وُضِعَ لِلنَّاسِ» که گفتیم: فرق وضع با خلق این است که در اینجا وضعیّت معلوم میشود.
مطلب بعدی این است که میفرماید: «وُضِعَ لِلنَّاسِ» یعنی اینجا برای همه است؛ یعنی اگر مردم بدانند، خدا اینجا به شرط بنده شدن، همه مردم را میخواهد و فقط یک عده خاصّی را نمیخواهد. در ضیافتالله یک عدّهای که جدّی بالا رفتند، ورود پیدا میکنند، امّا در اینجا هر که از مردم، بنده شد، خدای متعال او را میپذیرد.
جالب این است که همه هم یکی میشوند، پادشاه و فقیر، مالک و مملوک در این صورت ظاهری دنیا و ...، هر دو یکی هستند، چون وقتی هر دو مُحرم میشوند، دیگر یک لباس دارند و هر دو باید یک عمل را انجام بدهند. اینطور نیست که فرد ثروتمند، یک نوع عملی را انجام دهد و فقیر یک نوع دیگری عمل را انجام دهد. «یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ» در نزد خدا، همه فقیر هستند. پس پروردگار عالم اینجا را بیت امن برای همه قرار داده است و این نکته بسیار مهمّی است.
نشانههای آشکار در حجّ
<!--[if !supportLists]-->1. <!--[endif]-->محرم شدن
بحث دیگر این بود که چرا «فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ» بیان فرمود؟ در آن، نشانههای واضحی وجود دارد که یکی از این نشانههای واضح خداوند، همین محرم شدن است که همه را یکی میکند. فقیر و ثروتمند، پادشاه و گدا، امام و مأموم عندالله تبارک و تعالی، وقتی در بیت قرار گرفتند، یکی میشوند.
<!--[if !supportLists]-->2. <!--[endif]-->گردش دور بیت
نشانه دیگر این است که همه عالم باید گرد یک مطلب بچرخند. دلیل این است: خود کره زمین، کرات دیگر و ماه در حال چرخش هستند. جالب این است که با این که برای اهل نجوم مکشوف نشده است، امّا چنین مطلبی را احساس کردند که حتّی خود خورشید و اصلاً خود منظومه هم در حال حرکت است و چون طومار هست، همه در حال گردش هستند.
چند جا در دنیا رو به بیت میایستند که همان رکنهایی است که بیان میشود. رکن یمانی که از طریق یمن است و .... که حالا به آنها اشاره میکنیم. معنی آن هم این است که در هر نقطه از عالم، چه شمال، چه شرق، چه غرب و چه جنوب، هر جا که ایستادی، باید رو به بیت باشی.
لذا یک معنای گردش ما به دور بیت این است که خدایا! من در هر جای عالم که باشم، رو به تو هستم.
همانطور که میدانید طواف، از حجر شروع میشود و باید هنگام حرکت، شانه سمت چپ ما به سمت بیت باشد و نباید چرخشی به پشت و جلو داشته باشیم. این عمل، معنا دارد، معنایش این است که سمت چپ، طرف قلب است و این قلب که مغناطیس وجود انسان، گردش خون، تپش خون و ... از طریق آن است، باید به سمت بیت باشد؛ یعنی انسان همینطور که ایستاده و قلبش به سمت حجرالاسود است، از حجر میچرخد تا دوباره به حجر برسد و شوط اوّل انجام شود، مجدّد ادامه میدهد، تا هفت شوط تمام میشود؛ یعنی خدایا! من هر طرف رو کنم تو هستی و باید به همین سمت باشم و نباید چرخشی جزء به سمت تو داشته باشم. خدایا! من هرجای عالم بایستم، تغییری نیست، إلّا به این که قلبم به سوی توست. لذا «الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ» یعنی همین که قلبم به سوی توست و حرمی درست کردهام که به یاد تو هستم. این هم یکی از نشانههای الهی است که خیلی هم آشکار و واضح است، «فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ».
<!--[if !supportLists]-->3. <!--[endif]-->هفت شوط در طواف بیتالله
نشانه دیگر، این است که باید هفت مرتبه به دور بیتالله بگردیم؛ حال، این هفت شوط، دلالاتی دارد، از جمله:
<!--[if !supportLists]-->1. <!--[endif]-->هفت مرتبه دور زدن دلالت بر آن روز آخری است که بعد از آن خلقت ستّه «فی سِتَّةِ أَیَّامٍ»، در روز هفتم من آمادگی کامل برای همه مطالب پیدا کردم که این یک معناست - إنشاءالله این مطلب را از آیات و روایات استخراج میکنیم و توضیح میدهیم، منتها من الآن اجمالاً دارم عرض میکنم -
<!--[if !supportLists]-->2. <!--[endif]-->نکته دیگر هفت، اشاره به «سبع سماوات و الأرض» هفت آسمان و هفت زمین، دارد.
<!--[if !supportLists]-->3. <!--[endif]-->مطلب بعد این است که هفت است، به خاطر هفت جایگاه و موضعی است که برای سجده، بر زمین میگذاریم؛ پیشانی، دو کف دست، دو زانو، دو شصت پا.
<!--[if !supportLists]-->4. <!--[endif]-->مسئله دیگر، این است که هفت است، به واسطه سوره حمد که بیان میشود: «سَبعٌ مِن المَثانی و القرآن العَظیم» و این هفت آیهای که شما در نماز میخوانید. میدانید نماز با هر سورهای ممکن است، منتها بدون حمد ممکن نیست. گرچه سوره حمد هم خودش سوره است، امّا آنقدر شهره شده است که میگوییم: حمد و سوره؛ یعنی با این که خود حمد، یک سوره است، امّا آن را مجزّا کردهایم. لذا شما میتوانید بعد از خواندن حمد، هر سورهای را بخوانید؛ توحید، عصر، کوثر، قدر و...، امّا آیا میتوانید به جای حمد چیز دیگری را بخوانید؟! نمیشود و دلیلش هم این است که تمام قرآن در این هفت آیه حمد قرار گرفته است و این هم از آیات و نشانههای خداست.
<!--[if !supportLists]-->5. <!--[endif]-->مسئله دیگر، این است که هفت نقطه در عالم است که اگر بخواهیم آن هفت نقطه را ترسیم کنیم، از لحاظ مرکزیّت، تمام آنها به کعبه ختم میشود که آغاز خلقت هم در این هفت نقطه بوده است و حیات در این جاها بیشتر است - که إنشاءالله این مطلب را بعداً توضیح میدهیم؛ چون نیاز به توضیح بیشتری دارد -
البته هفتهای دیگری هم هست که إنشاءالله آنها را هم بیان میکنیم. حالا این که اصلاً سرّ خود هفت چیست، نکتهای است که إنشاءالله آن را هم عرض خواهیم کرد. لذا این هفت دور چرخیدن، یک آیه و نشانه است، «فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ».
شاید یک منظور از «فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ» این است که باید این آیات الهی تبیین شود؛ یعنی نیاز نیست به سرّ بماند و باید اینها آشکار شود تا بندگان حضرت حقّ، با یک دید باز به بیتالله وارد شوند.
<!--[if !supportLists]-->4. <!--[endif]-->آغاز طواف از جایگاه توبه
مسئله دیگر از این « آیاتٌ بَیِّناتٌ» این است که چرا طواف از حجر شروع میشود؟ دلیل این است که حجر، محلّ توبه است. استلام حجر به خاطر این است که حجر از ناحیه الله و از آسمان آمده است - گرچه بعضی گفتهاند که اوّل أبیض بوده و بعد به واسطه ذنوب بنیآدم و از بس دست کشیدند، أسود شده است - و جایگاه توبه است. یعنی قبل از این که شما به درب بیت برسید، اوّل باید توبه کنید، تا درب خانه را بزنید.
شاید شما بفرمایید: ما باید از قبل توبه میکردیم، چطور حالا باید توبه کنیم؛ الآن که دیگر توبه نیاز نیست و ما دیگر مُحرم شدیم. باید گفت: بله، امّا توبه، وجوهی دارد و این توبه از آن توبههایی است که برای ورود به خانه حضرت حقّ است.
یعنی قبل از این که به درب نزدیک شوید، اوّل باید توبه کنید، طاهر و پاک شوید و آنگاه اجازه پیدا کنید تا از درب بیت حرکت را آغاز کنید و إلّا اصل طواف - که این اصل فراموش شده و این قضیّه مغفولٌعنه مانده است و معالأسف ما در هیچ جایی این مطلب را نداریم - از درب بیت است. لذا حجر، جایگاه توبه است، امّا اصل، خود همان درب بیت است. لذا میبینید که فاصله حجر تا درب بیت هم کم است و همین که از حجر شروع میکنید، سریع به درب بیت میرسید.
پس مهم این است که باید توبه کرد و انسان باید با طهارت برود و این هم یکی از « آیاتٌ بَیِّناتٌ» است.
<!--[if !supportLists]-->5. <!--[endif]-->توأم بودن طهارت روح و جسم
مسئله دیگر این است که حتماً باید با طهارت ظاهری باشید؛ مثل خود نماز. یعنی طهارت جسم و روح باید توأمان با هم باشد و این یکی از نشانههاست «فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ».
لذا اگر وضوی شما باطل شد، در هر حالتی احکام خاصّی دارد. اگر دور سوم یا چهارم بودید و وضو باطل شد، باید مجدّد بروید وضو بگیرید و برگردید، یا اگر دور چهارم به بعد بود، باید چه کاری انجام دهید که اینها در احکام حجّ بیان میشود، ولی ملاک ما چیز دیگری است. گرچه در این احکام هم حکمت نهفته شده است و در آینده نکاتی را عرض خواهم کرد.
لذا توأمان بودن طهارت روح و جسم هم یکی از نشانههاست، «فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ».
<!--[if !supportLists]-->6. <!--[endif]-->نماز پشت مقام ابراهیم
یکی دیگر از این نشانههای آشکار «آیاتٌ بَیِّناتٌ» ، نماز خواندن در پشت مقام ابراهیم است - البته چون بحث مقام ابراهیم مفصّل است، میخواهم آن را در آخرین مورد بیان کنم - مگر شما در بیت نیستید، لذا در هر جا که به سمت کعبه بایستید و نماز بخوانید، قبله محسوب میشود، پس چرا باید پشت مقام، نماز خوانده شود؟! چرا جلوی مقام و روبهروی درب نماز نخوانیم؟! آیا چون شلوغ است، باید نماز در پشت مقام خوانده شود؟! خیر، زمانی هم که خلوت است، باید حتماً برای نماز پشت مقام باشید. البته شما وقتی رو به بیت باشی، در هرجایی میتوانی نماز بخوانی، امّا نماز طواف حتماً باید پشت مقام ابراهیم باشد که این نکته مهمّی است.
دلیل، این است که ما باید پشت سر امام باشیم؛ یعنی اگر کسی بدون امام و ولیّ و سرپرست آمد، نه تنها نمیداند چه کند، بلکه اعمال او قبول هم نیست. البته دلیل عدم قبولی هم همین است که نمیداند چه باید بکند. اگر شما بخواهید بدون امام و پیشوا و ولیّ الهی در این دنیا حرکت کنید، نمیشود.
لذا یک عدّه قصد و نذر میکردند که فقط و فقط با یک ولیّ خدا به حجّ بروند. برای همین است که ما وجود مقدّس امام زمان(عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) را امیرالحاجّ میگوییم. یعنی امیرالحاجّ حقیقی، خود وجود مقدّس معصوم است.
برای همین جالب این است که در این ایّام مخصوص(در زمان حجّ)، وجود مقدّس امام زمان(روحی له الفداء) یا نائب ایشان حتماً در بیتالله میروند. بلاتشبیه مثل الآن که وقتی خود حضرت آقا نمیروند، ما نماینده ولیّ فقیه در حجّ داریم که سرپرست حجّاج ایران است. لذا حضرت حجّت(روحی له الفدا) هم بلاشک،در زمانی که خودشان نیستند، سرپرستی را قرار میدهند. چون باید امیرالحاجّ باشد تا حجّ، حجّ باشد. باید امام باشد تا حجّ، حجّ باشد. باید ولیّ باشد تا حجّ، حجّ باشد. لذا باید پشت مقام ابراهیم نماز خوانده شود؛ یعنی باید پشت سر امام حرکت کنید و اگر بدون امام حرکت کنید، عبادت شما معنا ندارد.
فرق ما با اهل جماعت هم همین است که ما قائل به این هستیم که همه چیز را باید امام برای ما تبیین کند و إلّا اصلاً به درد نمیخورد. هیچ مطلبی بدون امام فایده ندارد و انسان باید ایمان به اینها داشته باشد و بداند که همه اینها هم امام و پیشوا و راهنمای ما هستند. چون اینها مطالبی را دارند.
مثلاً راجع به بحث انبیاء در همین سوره آلعمران میفرماید: «قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ عَلى إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسى وَ عیسى وَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ» بگو ایمان آوردیم به خدای عالم و شریعت و کتابی که به ما نازل شده است و آن چه که به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندانشان نازل شده است و آنچه به موسیبنعمران و عیسیبنمریم و همه پیامبران از جانب پروردگار عالم نازل گشته است. بعد میفرماید: «لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» ما فرقی بین اینها نمیگذاریم و تسلیم هستیم؛ یعنی بدون امام هرگز نمیتوان کاری پیش برد و ما باید این امامت را بپذیریم.
ما از امام اوّل تا وجود مقدّس امام زمان(روحی له الفداء) را میپذیریم و نمیگوییم: چون ما الآن در زمان وجود مقدّس مولیالموالی یا امام جواد، یا امام عسگری و ...(صلوات اللّه علیهم اجمعین) نیستیم، آنها را قبول نداریم. بدون امام کار پیش نمیرود.
وهابیّت میگویند: «مَن مَاتَ مَات» هرکه مرد، مرده است. جواب ما این است که خداوند متعال میفرماید: اتّفاقاً برعکس، شما باید به هرچه که انبیاء گذشته هم آوردهاند، ایمان داشته باشید. حالا چون آنها نیستند، باید مطیع امام زمان(روحی له الفداء) بود. لذا ما ایشان را خلّص همه انبیاء و امامان گذشته میدانیم و مطیع ایشان می شویم. امّا این اطاعت، دلالت بر این ندارد که بگوییم امامان دیگر را قبول نداریم، ما همه امامان را قبول داریم، لذا به ما شیعه اثنیعشری میگویند.
لذا در این آیه وقتی میفرماید: « وَ ما أُنْزِلَ عَلى إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ»، میخواهد بگوید از ابراهیم گرفته تا سایر انبیاء و امم دیگر، همه باید پشت مقام امامت باشیم. چرا؟ چون پروردگارعالم ابراهیم را امام قرار داد، «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً».
پس یکی دیگر از نشانهها این است که عمل بدون امام به درد نمیخورد.
<!--[if !supportLists]-->7. <!--[endif]-->نماز در حال احرام
یک سرّ دیگر، این است که ما باید نماز را هم در حال احرام بخوانیم؛ یعنی نمیتوانیم سعی بین صفا و مروه را انجام دهیم، تقصیر کنیم و بعد از این که تمام شد، نماز بخوانیم. بلکه بعد از طواف، در ابتدا باید نماز را بخوانیم و بعد تقصیر کنیم؛ چون بعد از تقصیر، انسان از حالت احرام خروج پیدا میکند. حالا چرا باید در حال احرام این نماز را بخوانیم؟
گفتیم: حالت احرام، یکی از نشانههای قیامت است؛ یعنی فردای قیامت هم باید پشت امام باشیم. لذا امام فقط برای دنیا نیست، برای اُخری هم هست و ما برای آخرت هم به امام نیاز داریم.
دلیل دیگر این است که چون احرام، حالت کفن است و حالت خلوت بنده و خداست؛ لذا در همان حالت خلوت بین بنده و خدا هم، باز به امام نیاز است. پس میتوان گفت:
<!--[if !supportLists]-->1. <!--[endif]-->در قیامت امام نیاز است.
<!--[if !supportLists]-->2. <!--[endif]-->در حالت خلوت بین بنده و خدا هم امام نیاز است.
گفتیم وقتی عنوان بیت را میآورد؛ یعنی وقتی وارد خانه شدیم، دیگر خودمانی شدیم؛ چون در بیت همه لباسهای دنیا را کندیم و لباس اُخری را به تن کردیم. یعنی برای خدا هم قیامت مهم است، نه دنیا، «وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ وَ أَبْقى». اصلاً همه چیز برای آخرت است و دنیا، فانی است.
حالا با این که در بیت هستید و در خانه هم دیگر خیلی راحت هستید و لباس خودمانی دارید و همه هم خودمانی میشوند، ولی باز خدای متعال بدون امام شما را نمیپذیرد. لذا فرموده است: «وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ» با وسیله بیایید.
پس این هم یکی دیگر از نشانههایی است که اتّفاقاً باید آشکار شود و نباید در سرّ بماند، «آیاتٌ بَیِّناتٌ»؛ یعنی باید تبیین شود.
<!--[if !supportLists]-->8. <!--[endif]-->صلاه در حجّ؛ اظهار بندگی پشت امام
مسئله دیگر خود صلاه است. چون حجّ، صلاه نیست، حجّ، طواف است، امّا در خود حجّ، باز صلاه نهفته شده است - به این نکته خیلی مهم توجّه بفرمایید - ذوالجلال و الاکرام میخواهد بیان بفرماید: بعد از هفت دور گشتن - که بعضی از دلایل هفت را هم بیان کردیم و برخی دیگر را هم در آینده به فضل الهی بیان خواهیم کرد - با توجّه به این که شما در حجّ دور خانه خدا دارید میگردید و میگویید: برای من مهم نیست کجا باشم، بلکه از هر نقطه که باشم، قلبم به سوی توست و به دور تو میگردم؛ حال، بندگی را میفهمم و به خاک میافتم، «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ». منتها کدام بندگی؟ آن بندگی که پشت سر امام و پشت مقام ابراهیم را میفهمم. بندگی پشت سر غیر امام را نمیفهمم.
حالا که من در این خلوتگاه که بیت هست، محرم شدم و هفت شوط را چرخیدم که بگویم از هفت آسمان یا هفت زمین یا هفت نقطه و یا ...، تازه همه اینها به من میفهماند که باید بنده باشم. منتها بندهای که پشت سر امام است.
لذا این مطلب، مقام امامت را برای ما تفهیم میکند؛ یعنی من بعد از این هفت دور که قلبم به سوی تو بود و همه وجودم تو شدی؛ تازه فهمیدم بدون امام نباید عبادت کنم. لذا پشت مقام ابراهیم میآیم و در آنجا به خاک میافتم.
معلوم میشود که صلاه حقیقی هم موقعی است که انسان بتواند خلوت با خدا کند و این که میگویند حضور قلب، همین است. انسان باید محرم شود. حالا وجه تسمیه لفظ احرام را هم میگوییم که چون بعضی چیزها حرام میشود، این لفظ را میگویند. اتّفاقاً باید همه چیز، نفس امّاره و هر آنچه که هست، جز پروردگار عالم، برای انسان حرام شود.
لذا میگویند: اگر انگشتری تزیینی باشد، در حال احرام، انسان نباید آن را به دست کند. لذا نباید عطر بزند و مطالب دیگری که در فقه وجود دارد و به عنوان احکام حجّ تبیین میشود. لذا در آنجا باید عبد و بنده خدا شوی و با این عبد و بنده خدا شدن، حالا بیایی پشت سر امام بر خاک بیافتی که این هم از آن اسراری است که باید بیان شود.
<!--[if !supportLists]-->9. <!--[endif]-->سرّ متمایز کردن مقام ابراهیم در نشانههای حجّ
مقام ابراهیم، یک بحث مفصّلی دارد که فعلاً یک مقدار از آن را بیان میکنم. اصلاً چرا خدا در «آیاتٌ بَیِّناتٌ» مقام ابراهیم را بیان میفرماید؟ دلیلش همین است که خدا میخواهد بحث امامت را بیان کند.
از طرفی میفرماید: «فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ»، یعنی «آیه» نمیفرماید، بلکه «آیاتٌ» است، امّا بعد از آن، فقط «مَقامُ إِبْراهیمَ» را میفرماید و اشاره دیگری نمیکند. یعنی فقط یکی از آن آیات را که مقام ابراهیم است، بیان میفرماید. دلیل عمده این که فقط «مَقامُ إِبْراهیمَ» را میگوید، همین مسئله امامت است. یعنی بدون امام و پیشوا و ولیّ خدا حرکت کردن، ره به ترکستان، بل ره به گورستان است و فایدهای ندارد. ما قائل به این هستیم که الآن وهابیّت ره به ترکستان و گورستان میبرند، چون بدون مقام ابراهیم است.
پس در حجّ، دلالت اصلی مقام ابراهیم، همان عنوان امامت است که إنشاءالله در جلسه آینده، ادامه آن را بیان خواهیم کرد.
«و صلّی اللّه علی سیّدنا محمّد و آله الاطهار الابرار»
<!--[if !supportFootnotes]-->
<!--[endif]--> . بحارالأنوار، ج: 67، ص: 25، باب: 43