بسمه تعالی
حجّ عارفان
جلسه چهارم
«إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدىً لِلْعالَمینَ فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهیمَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حجّ الْبَیْتِ ...»
اوّلین خانه در عالم
اولاً بحث «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ» است؛ علّامه طباطبایی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) میفرمایند: «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ» یعنی اوّل خانهای که در سرزمین حجاز ساخته شده است و إلّا بنا نیست اوّل خانه در عالم باشد.
درحالیکه به نظر میرسد اتّفاقاً باید اوّلین خانه در عالم هم باشد. البته اگر بخواهیم کامل شدن آن را بیان بکنیم، میتواند اوّل خانه نباشد، امّا اگر «وُضِعَ» را به عنوان آن لحظهای که قرار داده میشود، معنا کنیم؛ اینطور نیست. دیدید معمولاً وقتی در حال اجرای اوّلین مرحله ساخت یک خانه هستند، مثلاً مشغول ریختن فنداسیون هستند، یا حتّی تازه دارند گودبرداری میکنند، میگویند: اینجا دارند خانه میسازند. لذا شاید یک معنای «وُضِعَ» همین باشد، «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ»، اوّل خانهای که وضع داده شد «لِلنَّاسِ».
همانطور که در روایات هم داریم که أبانا آدم، پایههای بیت را درست کرد و بعد حضرت ابراهیم(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) قواعد بیت را بالا برد که حالا آن را بیان میکنیم که در روایات هم هست و خود قرآن هم عنوان «وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْت» را آورده است.
دیدید یک جاهایی رفتید که خانهای تقریباً ساخته شده و پایههایی از آن بالا آمده و بعد همینطور رها شده است، میبینید چندین سال بعد هم همانطور است. بیت هم همینطور بوده است. بعضی میگویند: بالا آمده بود، بعد بر اثر حوادث تخریب شد و چون آنجا «غیر ذی زرع» بود، کسی به آنجا کاری نداشت و کم کم از آنجا رفتند. مثل این که الآن، گاهی که از کنار جادّهای رد میشوید، نگاه میکنید میبینید دو سه خانه قدیمی تخریب شده و کسی آن جا نیست؛ چون آبادانی از آب است و وقتی آب نباشد و خشکسالی بشود، مردم رها میکنند و میروند. شاید پنجاه یا صد سال پیش افرادی در آنجا بودهاند، امّا الآن هیچ کس نیست و بیابان برهوت است. لذا تعجّب هم میکنید که در این بیابان برهوت، این یک خانه خراب شده چیست؟! اینجا یک روزی به صورت ظاهر، آباد بوده امّا بعد دیگر از بین رفته است.
در روایات هم داریم که بعد از هبوط، آدم در صفا و حوّا در مروه بود - که صفا و مروه کوه بودهاند، ولی الآن یک مقدار آنها را صاف کردهاند، امّا هنوز آثار کوه هست - و اوّلین جایی که بعد از چهل روز گریه و ناله، یکدیگر را پیدا کردند، اینجا بود و اوّلین جایگاه عبادی هم که درست کردند، همینجا بود. لذا:
<!--[if !supportLists]-->1. <!--[endif]-->معلوم است که اوّلین بیت، همین است.
از طرفی میتوان گفت این مطلب نشان میدهد این که میگویند: بشر در ابتدا غارنشین بوده و ...، درست نیست و اینطور نبوده است، منتها چون بشر بعدها در جنگل رفته و هجرت کرده، غارنشین شده است. اصلاً خصوصیّت بشر همین است که میرود تا ببیند چه خبر است. مثل این که فردی از ایران خودمان، از زمان ناصرالدّین شاه یا احمدشاه هجرت کرده و به کشورهای خارجی مثلاً بلژیک، انگلستان و ... رفته باشد و الآن دو نسل بعد از او هم همانجا هستند که دیگر نه زبان فارسی میدانند و نه میدانند که ایرانی هستند.
لذا منظور این است که بالاخره فرزندان آدم از اینجا هجرت کردند و رفتند. امّا وقتی بشر برای اوّلین بار با سرما و برف و باران برخورد کرد، وحشت کرد؛ چون بشر از جایی که از ابتدا آمد، جای گرم بود و نیاز به پوشش خاصّی نداشت، لذا وقتی به آنجا رفت، فکر نمیکرد که اینطور باشد و مجبور شد به غارها پناه ببرد و بعد هم آرام آرام دیگر، خود را با محیط وفق داد و شروع به ساخت و ساز کرد که الآن این آسمانخراشها را میسازد.
اوّلین جایگاه عبادت در عالم
<!--[if !supportLists]-->2. <!--[endif]-->شاید منظور این است که اوّلین بیت برای عبادت، همین باشد؛ یعنی امکان دارد حضرت أبانا آدم، برای خودشان، یک چادری، چیزی زده باشند.
پس دومین مطلب این است که منظور از «أَوَّلَ بَیْتٍ»، این است که این، اوّل بیتی است که برای عبادت است. این مطلب میتواند صحیحترین باشد؛ چون قرآن هم میفرماید: «قُلْنَا اهْبِطُوا» لذا اوّل کسانی که در این کره زمین آمدند، أبانا آدم و أمّنا حوّا بودند.
این هم که میگویند: قبل از حضرت آدم و حوّا، انسانهایی بودهاند و با DNA فهمیدهاند، میلیونها سال پیش اینگونه بوده است و ...، همه حرف بیهوده است و هیچ منبع علمی صحیح و قوی ندارد و اصلاً خلاف است. آنچه که ما میدانیم، این نیست و چنین مطالبی را آنها در تخیّلاتشان میبافند و خیلی مواقع خودشان هم میفهمند که اشتباه میکنند.
یک مثال بزنم، چندی پیش گفتند: یک انسانی در پرو (البته انسانهای اوّلیّه در پرو نبودهاند) پیدا کردند که معلوم میشود این که گفتهاند انسانهای اوّلیه شبیه به میمون بودند و ...، غلط است، اصلاً چنین چیزی نبوده است و انسانهای اوّلیه هم همین کمر صاف را داشتند و ... . شما میتوانید اینها را جستجو کنید و ببینید. پس گاهی خودشان هم نظریّاتشان را رد میکنند.
«إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ» این خانه، اوّلین بیت است که برای عبادت مردم وضع شد. خانه کعبه طبق تاریخ و منابع ما، به دست أبانا آدم ساخته شده است، بعدها در طوفان حضرت نوح(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) آسیب دید. البته میگویند: قبل از آن هم آسیب دیده بود و مردم مهاجرت کرده بودند، امّا در آن طوفان آسیب شدید دید به طوری که در حال تخریب بود و بعد به وسیله ابراهیم خلیل(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) تجدید بنا شد.
پس بیبدیل است، از باب این که در باب عبادت، اوّل جایگاه عبادت بشر است و برای همین هم مبارک و با برکت است. بحث مکان هم که عرض کردیم، همین است؛ خدا وقتی از روز نخست جایی را برای عبادت قرار میدهد، خیلی مهم است؛ چون این مکان، دیگر مطهّر قرار میگیرد.
تمثیل میزنم، مثلاً بعضی جاها بوده که در زمان قدیم، آتشکده بوده است و بعدها آنجا را مسجد کردهاند. البته عیبی ندارد؛ چون وقتی صیغه مسجد خوانده میشود، یک طهارتی میگیرد، امّا نه طهارت حقیقی؛ چون در قرآن داریم: «أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلى تَقْوى مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَیْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ هار» لذا طهارت اوّلیّه اثر دارد و این بیت، تنها بیتی است که از اوّل، برای عبادت مردم و مبارک قرار داده شده است، «وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکاً» - این هم یک نکته بسیار عالی است که ما باید بدانیم -
بیتالله و بیتالمقدّس؛ هر دو متعلّق به مسلمانان
منتها در تفاسیر اینطور است که ما باید بگوییم: چون یهود به پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) ایراد میگرفت که چرا شما رو به بیتالمقدّس عبادت میکنید؛ خداوند در این آیه برتری کعبه را بیان میفرمایند. البته این که برتری کعبه را بیان میفرمایند، دلیل بر این نیست که بگوییم بیتالمقدّس دیگر مقدّس نیست، خیر، اتّفاقاً خودش هم میفرماید: بیتالمقّدس، لذا آنجا هم خانه مقدّسی است، منتها این خانه، خانه اوّل است و اوّلین جایگاهی است که بابرکت است و قداست دارد.
البته به این مطلب هم توجّه کنید - چون حجّ هم عبادی، هم سیاسی و هم عرفانی است و همه چیز را دربردارد - : این مسئله دلالت بر این نیست که یهودیها به ما بگویند: شما خودتان هم اقرار میکنید که کعبه را دارید، پس دیگر با بیت المقدّس چه کار دارید؟ ما میگوییم: اوّلاً کلّ دین، اسلام است، همچنان که در آیات بعد از این آیه که مورد بحث ماست، بیان میفرمایند: «صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفاً» و یا این که بیان شده: «قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ عَلى إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ ... وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ». یعنی اصلاً همه اینها، مسلم هستند و پروردگار عالم غیر از اسلام، دینی را نمیپذیرد. لذا ما آنجا (بیتالمقدّس) و اصلاً همه جا را برای مسلمانها میدانیم. همه انبیاء متعلّق به مسلمانان هستند؛ چون همه اینها مسلم و مطیع انبیاء الهی بودند و پذیرفتند. حضرت عیسی متعلّق به ماست و نصارا دروغ گفته که حضرت عیسی، متعلّق به آنهاست. حضرت موسی مظلوم، کلیم الله، متعلّق به ماست، ولی یهود دراد از نام ایشان سوء استفاده میکند. اصلاً همه انبیاء متعلّق به ما مسلمانان هستند و اینطور نیست که ما بگوییم: حالا مثلاً از بیتالمقدّس دست برمیداریم، خیر، هم بیتالله متعلّق به ماست و هم بیتالمقدّس.
منتها این مطلب که بیان شده که یهود به پیامبر ایراد میگرفت، برای این بود که آنها متوجّه نبودند، لذا خدای متعال فرمود: اوّلاً ما این بیت را اوّلین بیت برای عبادت قرار دادیم، «وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدىً لِلْعالَمینَ» که اگر کسی این را متوجّه شود، تمام است. پس اوّلین بیتی که ذوالجلال و الاکرام قرار داده، همین بیتاللهالحرام است.
بکّه یا مکّه؟
بحث دیگر، عنوان «بَکّة» است که یک مقدار با آن چه که ما بیان کردیم، متفاوت است. گاهی از باب روایی و گاهی هم به عنوان لغت، بیان کردهاند که در حقیقت در «بَکّه»، جایگاه اجتماع است؛ یعنی ما این را فقط برای یک بار و برای آدمابوالبشر قرار ندادهایم، بلکه این خانه را قرار دادهایم که مردم همیشه در او جمع شوند « بِبَکَّةَ مُبارَکاً » و محل اجتماع شود؛ یعنی این جایگاه، جایگاهی است که مردم باید در آن، اجتماع زیادی داشته باشند.
لذا «بَکّة» از ماده «بک» به معنی ازدحام و اجتماع گرفته شده است. به خانه کعبه یا زمینی که در آن، خانه کعبه ساخته شده است، «بک» میگویند.
بعضیها بیان کردهاند: اینگونه نیست، بلکه «بَکّة» همان «مکة» است؛ چون «باء» و «میم» قریبالمخرج هستند و فقط در این دو حرف «باء» و «میم» است که دو لب به هم میخورد. به خاطر همین «بَکّة» همان مکّه بوده و بعد «بَکّة» شده است. یا این که میم تبدیل شده؛ یعنی مثل همان قلب به میم که میگوییم، حتّی قلب به باء؛ یعنی برعکسش را هم داریم. اینجا «بمکّة» بوده، «ببکّة» شده است.
اینها را بیان میکنیم که بگوییم: اگر این، محلّ اجتماع برای عبادت هم باشد، هیچ اشکالی ندارد. اتّفاقاً نشان میدهد که محلّ طهارتی است که اگر همه مسلمین از اقصی نقاط عالم، بخواهند طهارت پیدا کنند، باید یک روزی در اینجا جمع شوند. لذا این، محلّ ازدحام و اجتماع از باب «بَکّة» بودن هم بیان شده است.
در روایتی از وجود مقدّس حضرت صادق القول و الفعل(صلوات اللّه و سلامه علیه) است که فرمودهاند: «مکّة»، نام مجموعه شهر است، امّا «بَکّة»، نام محلّی است که خانه کعبه در آن جا بنا شده است؛ یعنی محل ازدحام برای عبادت.
دومین مطلب هم این است که ما میگوییم: اینجا از باب بکاء، «بَکّة» نامیده شده است؛ یعنی محلّی است که انسان خود را بشوید که گاهی به واسطه آن عظمت است که به گریه میافتد.
پس اینجا، اوّلین بیت است که به عنوان جایگاه عبادی و پرستش قرار گرفته شده و همه در آن، جمع میشوند.
تنها سنگ آسمانی ماندگار!
حجرالأسود که حالا آن را درون یک محفظه شیشهای در بنای کعبه قرار دادهاند، اوّلین سنگی است که از آسمان آمده است و برای همیشه مانده است. ما در هیچ جایگاه عبادی نداریم که سنگهای آن زمان مانده باشد؛ چون بالأخره میدانید سنگهای آن موقع به مرور زمان از بین میروند و زمان باعث میشود که هر چیزی ترمیم شود. خود بیتالله چند بار در تاریخ ترمیم شده است، ولی تنها سنگی که الآن هم در همان جایگاه است، عوض نشده و همیشگی مانده است، این حجرالأسود است؛ یعنی این سنگ همیشه و همیشه بوده است و استلام آن هم به خاطر این است.
لذا جایگاه استلام خود آدم ابوالبشر هم باید همین باشد. یعنی از زمان حضرت ابراهیم نیست، بلکه از زمان خود حضرت آدم است. یعنی پروردگار عالم برای اوّلین بار قطعه سنگی را آورد و گفت این کار را انجام بده. لذا میگویند: همه انبیاء آن را استلام کردهاند. لذا فقط از زمان حضرت ابراهیم نبوده، بلکه از زمان حضرت نوح هم بوده است.
پس معلوم میشود این جایگاه بوده است، منتها به مرور خراب میشده، آن را درست میکردند و جایگاه را بالا میبردند و پایین میآوردند.
اگر با این سبک بیان کنیم، معلوم میشود در زمان حضرت آدم ابوالبشر هم بالا رفته و سقف برای آن درست شده بوده، منتها در مورد سقف آن هم حرف است که بعضی میگویند: بیشتر رفته بوده و بعضی میگویند کمتر بوده و بعداً در زمان حضرت ابراهیم، به این اندازه شد که آن هم یک بحث دیگری است.
لذا بهترین جایگاهی که برای عبادت قرار گرفته است، به واسطه همین قضیه است. دیگر هیچ کسی در عالم نداریم که بیان کند: ما سنگی داریم که چنین ارزشی را دارد که همه ساله میلیونها مردم برای استلام آن، دست میگذارند، آن هم جایی که انبیاء دست گذاشتهاند و اوّلین جایگاه توجّه پروردگار عالم به آن بوده است. بالأخره همه معابد و همه جایگاههای پرستش یک روزی تخریب شوند و دوباره ساخته میشوند، امّا تنها سنگی که مانده، همین سنگ است.
بعضی مثل نویسنده تفسیر المنار میگوید: خانه کعبه نخستین بار به دست حضرت ابراهیم ساخته شد و حتّی ساختن آن به دست حضرت آدم را افسانه گفته است. درحالی که چنین چیزی غلط است و اصلاً با مبانی ما نمیخواند و ما این را قبول نداریم. ما میدانیم که پرستشگاه اوّل را حضرت آدم ساخته است.
نماز، پشت مقام؛ طواف، داخل مقام!
در ادامه این آیه میفرماید: «فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهیمَ» در آن نشانههای روشن است که از جمله آنها، مقام ابراهیم است. لذا منظور این نیست که فقط مقام ابراهیم از نشانههای روشن آن است.
«وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حجّ الْبَیْتِ»، «حِجّ» در اصل به معنای قصد است؛ یعنی کسی که میخواهد کاری را انجام دهد. به همین جهت، به جاده و راه، «مَحجّه» هم گفتهاند؛ چون انسان به مقصد میرسد. برهان و دلیل را هم «حجّت» میگویند. حجّتی برایش اقامه کن؛ یعنی دلیل و برهانی بیاور. لذا میگویند: در اینجا هم همین است؛ چون مقصود در بحث، مراسمی است که مخصوص حجّ است و شما باید برای رفتن به آن قصد کنید. این درست است، ولی ملاک نیست.
حال، این که ملاک چیست را عرض خواهم کرد. امّا فعلاً به همان بحث خودمان برمیگردیم؛ چون اکثراً از «فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهیمَ» زود رد شدهاند و به «حِجّ» پرداختهاند.
بحث ما، «فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهیمَ» بود. مقام ابراهیم، سنگی است که جای پای حضرت ابراهیم در آن، نقش بسته است. جالب است که بدانید مقام ابراهیم تقریباً روبهروی درب بیت است، منتها از نزدیک احساس میکنیم یک مقدار به سمت راست است؛ درحالیکه هر چه انسان عقبتر برود، میبیند درست روبهروی درب است.
در موقع طواف که از حجرالاسود شروع میشود، انسان تا میتواند باید به داخل برود، البته منظور داخل حجر اسماعیل نیست، امّا بهتر است طوری باشد که بین مقام ابراهیم و حجر اسماعیل - که قبور بسیاری از انبیاء الهی هم در آن است - باشد.
لذا در طواف حتّیالمقدور باید داخل مقام ابراهیم باشیم، مگر این که ازدحام جمعیّت زیاد باشد که مراجع گفتهاند: در این دوران به خاطر این که مردم اذیّت نشوند، اشکال ندارد در طواف، خارج از مقام هم باشیم.
حال، یک سؤال پیش میآید و آن این که ما گفتیم: در نماز طواف باید پشت مقام ابراهیم باشیم؛ چون ابراهیم امام است و میخواهند به ما بگویند: بدون امام حرکت نکن، امّا در طواف چرا بهتر است که داخل مقام باشیم؟ چون باید در حیطه امامت حرکت کنیم؛ یعنی طوری که امام بر ما تسلّط و احاطه داشته باشد و از حیطه قدرت امام خارج نشویم.
پس وقتی قرآن مقام ابراهیم را به عنوان اوّلین مثال از نشانههای آشکار حجّ بیان میکند، میخواهد بگوید: در طوافت باید در احاطه امام باشی و در نمازت هم باید پشت سر امام باشی.
یعنی میخواهد بگوید: آن موقعی هم که شما داشتی طواف میکردی، باید حواست باشد که با امام بودی، کدام امام؟ همین امامی که داری پشت سرش نماز میخوانی. منتها اگر در نماز کمی این طرفتر باشد، اشکالی ندارد، فقط مهم این است که پشت مقام باشد. مثل نماز جماعت، وقتی امام جماعت جلو میبایستد، حالا کمی این طرفتر و آن طرفتر بایستی، اشکال ندارد، امّا به هر حال پشت امام ایستادهای، امام جلوست و تو باید پشت او باشی. در نماز طواف هم باید پشت مقام ابراهیم باشید، حالا هر چقدر عقبتر بروید، اشکال ندارد.
پس این را خدای متعال قرار داده است که بدانیم در حجّ ما باید اینگونه باشیم که در طواف، در احاطه امام و در نماز هم پشت امام باشیم.
علّت تأکید بر مقام ابراهیم
اولیاء الهی از جمله شیخنا الاعظم، حضرت مفید(روحی له الفداء) میفرمایند: این، فطرت الهی است که از اوّل پروردگار عالم در وجود انسان قرار داده است که اگر میخواهی حرکت کنی، باید به فرمان امام باشی.
مثل مغز که به همه اعضاء و جوارح فرمان میدهد. وقتی دست شما به یک جایی میخورد، آن را بلافاصله عقب میکشید، امّا این دست شما نیست که این را تشخیص میدهد، بلکه از لحاظ پزشکی ثابت شده که این، فرمان مغز است که وقتی خطری احساس میکنی، به شما میگوید: دستت را بکش و شما دستت را میکشی.
لذا امام و پیشوا باید باشد تا بتوانی راه را طی کنی و إلّا نمیتوانی حرکت کنی.
البته باید دقّت کرد که خداوند نفرمود: « فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ وَ هُوَ اِبراهیم»، بلکه «مَقامُ إِبْراهیمَ» بیان کرد. یعنی خدا میخواهد اینگونه بیان کند که ما به ابراهیم امامت دادیم و ملاک ما «مَقامُ إِبْراهیمَ» است، نه خود ابراهیم.
لذا شما باید از این مقام و هر کس مثل ابراهیم که این مقام؛ یعنی امامت را داشت، تبعیّت کنید. معلوم است که اکبر و افضل همه آنها، پیامبر اکرم، حضرت محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) است که اشرف انبیاء و برترین هادیان الهی است. پس مقام ابراهیم مهم است.
البته اینطور نیست که بگوییم خود ابراهیم مهم نیست، اشتباه نشود، منظور این است که اگر حضرت ابراهیم(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلاة و السّلام)، ابراهیم شده است، به واسطه این مقام امامت است. لذا در این که چرا این مطلب را با لفظ مقام، آورده است، تأمّل بفرمایید.
به خاطر همین مسئله در روایت بیان میفرماید: «للحجّ نیّة و للاعمال نیّات» برای خود حجّ، یک نیّت است و برای اعمالش، نیّات است. اصل این نیّات در چیست؟ «و للنیّات للامام»، برای امام است. لذا شما باید بدانید که اصلاً بدون امام نمیتوانید حرکت کنید.
شرط همراهی با امام و به امنیّت رسیدن
«وَ مَنْ دَخَلَهُ» یعنی چه؟ اکثر مفسّرین میفرمایند: «وَ مَنْ دَخَلَهُ» یعنی «وَ مَن دَخَلَ فِی البَیتِ»، امّا منظور، این نیست؛ بلکه «وَ مَنْ دَخَلَهُ» یعنی «وَ مَن دَخَلَ فِی مقام»؛ یعنی هر کس داخل این مقام شد و خود را به این مقام، یعنی به امام سپرد و داخل در حیطه امام شد.
لذا ما داخل در این مقام میشویم و طواف میکنیم. دور خانه خدا میچرخیم، امّا باز در احاطه امام هستیم.
یک نکته بسیار زیبای دیگر در مورد این است که وقتی طواف را از حجرالاسود شروع میکنیم، باید سمت چپ ما به طرف بیت باشد. اصلاً قاعده خلقت به همین نحو است. مثلاً شما آب را در چاه بریزید، میبینید به طرف چپ میرود. یا آن موقعی که طوفان میشود، از چپ میآید. یا گردش کرات از چپ است. یا چرخش کره زمین، هم به دور خودش و هم به دور خورشید، از چپ است. لذا این، قاعده است و این را کشف کردند که اصلاً هر چیزی وقتی میخواهد آغاز شود، از چپ حرکت میکند. قلب انسان هم که در سمت چپ است.
لذا این حرکت از سمت چپ شما شروع میشود، امّا حرکتی که میکند، انسان را به آن اوجی که خواهد داشت، میبرد.
پس دور بیت دارید میگردید، امّا باید در احاطه مقام امامت باشید. ذوالجلال و الاکرام این مسئله را به زیبایی بیان میکند که «وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً» هر کس داخل در این مقام شد و امامت را پذیرفت، در ایمنی است.
حال، چه چیزی در این مقام است؟ کسی که داخل در این مقام شد، باید از همه چیز ببرد. شخصی که محرم میشود، همه لباسهای دنیا را میکند.
لذا همانطور که میدانید وقتی انسان، محرم میشود، دیگر بعضی مطالب برای او حرام میشود، مثلاً بوی خوش، همبستر شدن ولو با همسر قانونی خود فرد، کشتن، خون انداختن دندان و ... حرام میشود. حتّی نگاه کردن به آینه برای مُحرم، حرام است. قبل از احرام در آینه نگاه میکردی، خود را نظیف و تمیز میکردی و ...، امّا اینجا دیگر نباید به آینه نگاه کنی. وچون قتی در آینه نگاه میکنی، خودت را میبینی، امّا خدا میخواهد بگوید: دیگر نباید خودبین باشی، باید خدابین باشی، دیگر خودی نیستی و هر آنچه که هست، باید خودت را در احاطه امام قرار دهی، به خاطر همین دیگر نباید در آینه نگاه کنی.
لذا اینجاست که میگویند: اسلام نباید فردی باشد، چون خودبین میشود. وقتی خدابین شدی، تحت نظر ولایت هستی و دیگر خودبین نیستی، «وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً». لذا مطالبی از جمله خودبینی را برای خود حرام میکنی، خودت را دست امام میسپاری و در احاطه امام قرار میگیری، آنوقت است که در امنیّت قرار میگیری و إلّا در امنیّت نیستی.
لذا مسلمین را از اقصی نقاط عالم، از شرق، غرب، شمال، جنوب، انسانها را با هر زبان و رنگی به اینجا میکشانند، همه هم باید در این زمان مخصوص بروند و اصلاً اسم میبرد که باید در این ایّام باشد، باید تمام این مناسک را هم انجام دهند و همه با هم به عرفات بروند و همه با هم به مشعر بروند و...، برای چه؟ میخواهد به جامعه بشری یاد دهد که اگر داخل در مقام ابراهیم شدید و ولایت و امامت را پذیرفتید، در امنیّت قرار میگیرید؛ به شرط این که خودبین نباشید و رأی خودتان را نخواهید.
إنشاءالله در آینده بیان میکنیم هر کدام از این اعمالی که انجام میدهیم، چه فلسفه و حکمتی دارد.
«و صلّی اللّه علی سیّدنا محمّد و آله الاطهار الابرار»
<!--[if !supportFootnotes]-->
<!--[endif]--> . آنچه که تفاسیر بیان کردهاند با آن چه که ما عرض میکنیم، یک مقداری فرق میکند. من آنچه را که عمدتاً تفاسیر بیان کردند، عرض میکنم تا متوجّه مطلب بشویم.