شرح دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان
5 رمضانالمبارک 1435 جلسه: چهارم 12/04/93
«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ الْقَانِتِینَ وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَوْلِیَائِکَ الْمُقَرَّبِینَ بِرَأْفَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ»[1]
قرصی برای قدرت و قوّت انسان
پروردگار عالم بشر را که در ضعف قرار دارد، به دعا و اذکار قوّت میبخشد. خود دعا و ذکر، به تعبیری قرصی برای قدرت و قوّت انسان است؛ چون بشر پیچیده شده در فجور و تقواست و معالاسف به فجور جواب داده است، لذا خدا برای برونرفت از این فجور و غلبه بر دشمن یعنی شیطان، راههایی را قرار داد که انسان هم بر این فجورش غلبه پیدا کند و هم بر شیطان.
منتها غلبه ما غلبه تجربی نیست - دقّت کنید، نکات بسیار مهمّی است - شیطان بر ما غالب میشود؛ چون هم علم به ما دارد و هم تجربه، امّا ما نه علم به شیطان داریم و نه تجربه به اینکه چگونه میشود به شیطان غلبه پیدا کرد. تا 15 سال بلکه تا همان 20 سال بچّهایم، هیچ نمیدانیم جز بازیگوشی، از آنجا به بعد هم که نیمی را در خوابیم و نیمی را به خورد و خوراک و چیزهای دیگر مشغولیم، تا میآییم یک چیزی به ظاهر بفهمیم که نمیفهمیم، عمر روی شصت سال و هفتاد سال رفته و آنموقع هم که وقتی محاسن سفید شد، باید غزل خداحافظی را بخوانیم، دیگر حتّی مقداری هم به تجربه نمیرسیم.
ابزاری برای غلبه بر شیطان و قرب به پروردگار عالم
لذا پروردگار عالم برای برونرفت از این فجور و غلبه بر شیطان - چون اوّل انسان به فجور خودش پیچیده شده «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»[2] و معالاسف فجور بر او غلبه پیدا میکند – راهکارهایی را قرار داده که این هم یاری، عنایت و نصرت خداست.
پروردگار عالم چند چیز را قرار داده، یکی همین دعا و استغفار است. دعا، ابزار است، هم برای غلبه بر شیطان و هم برای قرب به پروردگار عالم. دعا، ابزاری است برای گمگشته خود انسان؛ چون ما هم در فجوریم و هم در تقوا، «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» و تقوا در ما گم شده است.
بعضی از دعاها به صورت ذکر آمده است. ذکر یعنی یادآوری، منتها آن چیزی که میخواهد به عنوان یادآوری باشد، باید به صورت رمز و خلاصه باشد.
اگر شما بخواهید متن کامل یک کتاب را حفظ کنید، شاید قادر نباشید، امّا اگر آن را به صورت کدوار و یک حالت رمزی با جزواتی که همه چیز را در برمیگیرد، درآورید، راحتتر متوجّه میشوید. گاهی همه مطالب یک مسئله را به صورت حروفی به نام مقطعه درمیآورند و یا گاهی به صورت یک کلمه. مثلاً نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران را مخفّف میکنید و به اختصار بیان میکنید: ناجا.
ذکر استغفاریه
پروردگار عالم، ادعیّه را هم به حالت ذکر یعنی یادآوری تبیین میکند. بهترین اذکار برای برونرفت از نفس دون، غلبه بر فجور، قرب به خدا و غلبه بر شیطان، پنج چیز است.
یکی استغفار است؛ بیان کردن ذکر «عفواً عفواً عفواً» که از باب استغفار است، یا همین ذکر استغفاریه «استغفرالله ربّی و اتوب الیه» که پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: من روزی هفتاد بار استغفار میکنم.
البته استغفار انبیاء با استغفار ما فرق میکند، کما اینکه استغفار اولیاء با ما فرق میکند. همه استغفار میکنند، یکی استغفار میکند مبتلا نشود، یکی استغفار میکند از مبتلا بودن بیرون بیاید. برای ما که عام هستیم، استغفار برونرفت است.
ذکر صلوات، دریایی از معرفت
یکی از اذکار دیگری که انسان باید خیلی به آن مشغول باشد و اتّفاقاً قبل از دعا هم بیان کردند بگویید که عامل اجابت همان ذکر و دعاست و بعد از دعا هم بگویید، ذکر صلوات بر محمّد و آل محمّد(علیهم صلوات المصلّین) است.
ذکر صلوات، دریایی از معرفت است. از یک طرف اعلان حبّ است، از یک طرف اعلان عجز ماست که اگر ولیّ و حجّت خدا نباشد، راه را گم میکنیم و از یک طرف میخواهد بیان کند ولو به این اذکار مشغولم، امّا اگر یکی نباشد دستم را بگیرد، همین اذکار هم برای من کاربردی نیست.
پس این نکته بسیار مهمّی است که انسان دائم استغفار کند و ذکر صلوات را بیان کند که این هم یک نوع از لطفهای پروردگار عالم است.
حمد باریتعالی
یکی دیگر از اذکار که بسیار مهم است، حمد خداست؛ چون پروردگار عالم شاکرین نعمش را ولو به لسان دوست دارد. میخواهد که بندهاش بگوید: خدایا! من میدانم هیچ نعمتی برای من نیست و تمامش متعلّق به توست.
لذا این ذکر را هم خدای متعال خیلی دوست دارد و از اذکاری است که بر روی آن تأکید دارد و در روایات هم بیان شده است. چون اذکار دیگر را ما خیلی نمیفهمیم. نمیفهمیم سبحانالله چیست، اینکه واقعاً خدا منزّه است، چیست. لااله الاالله را نمیفهمیم. الله اکبر را هم نمیفهمیم.
لذا اولیاء خدا گفتند: در این تسبیحات اربعه، «سبحان الله و الحمدلله و لااله الا الله و الله اکبر»، عمدهاش برای ما الحمدلله آن است. شما در تشهّد نماز هم ابتدا حمد میکنی.
پناه بردن به خدا
مطلب دیگر برای برونرفت از نفس دون، هوی و هوس، فجور و غلبه بر شیطان، پناه بردن به خداست. بهترین وجه پناه بردن هم بیان کردن «أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ یَحْضُرُونِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»[3] است. بیان شده در دو وقت بسیار مهم؛ یعنی طلوع آفتاب و غروب آفتاب، ده مرتبه این ذکر را بگویید. انسان دائم هر کاری میخواهد انجام دهد، باید به خدا پناه ببرد.
چرا «هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ » بیان میشود؟ چون نفس دون و فجور هم خودش یک نوع شیطان است. گاهی دیدید یک موقع یک کسی خدای ناکرده میخواهد ما را منحرف کند، به اصطلاح عامیانه خودمان میگوییم: شیطون قضیه نشو!
پس فجور، خودش شیطان است. البته بزرگشان همان ابلیس است و وقتی لفظ شیطان میآید، بلافاصله او در ذهن میآید. امّا «هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ » که بیان میشود، چون که صد آمد نود هم پیش ماست، همان فجور هم شیطان است.
لذا یکی از ابزار بسیار مهم این است که انسان با همین ذکر اعوذ بالله، به خدا پناه ببرد. اگر کسی این اذکار را داشته باشد، برنده است.
شروع هر کار با نام خدا
یکی دیگر از اذکار که انسان با اینها، به شرط اینکه همیشه مراقبه داشته باشد و بداند چه میگوید، در یک دایرهای قرار میگیرد که هیچ موقع شیطان بر او غلبه پیدا نمیکند، «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» است؛ با نام خدا شروع کردن، آن هم با همین عنوان «الرّحمن الرّحیم» گفتن. هیچ چیز هم جایگزین «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» نمیشود. همه صفات، صفات خداست، اگر بفرمایید: «بسم اللّه العلیّ العظیم»، «علیّ العظیم» هم صفات خداست، «بسم اللّه العلیّ الحکیم» باز هم صفات خداست، امّا هیچ چیزی جایگزین «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» نمیشود.
لذا بارها عرض کردم، پروردگار عالم همه سورش را با «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» شروع کرد، جز سوره توبه. سوره توبه یا برائت را با «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» شروع نکرد؛ چون غضبش به منافقین است. بهخصوص در اینجا گفته با نام من شروع نکنید. حتّی نمیگوییم: «بسم اللّه القاسم الجبارین».
لذا «بسماللّه» نگوییم، خوب است بگوییم: «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم». اینها نکات بسیار عالی و مهمّی است.
اهل استغفار دائمی
در دعای امروز، در ابتدا اشاره ما به همین استغفار است، «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ» خدایا! من را از کسانی که به عنوان استغفارکنندگان تو هستند، قرار بده.
در اینجا عنوان «جعل» است. «جعل»، قرارداد همیشگی است؛ یعنی من همیشه اینطور باشم. «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ»؛ یعنی برای من قرار بده، همیشه اهل استغفار باشم.
من همیشه اهل استغفار باشم؛ یعنی اگر یک بار استغفار نکنم، اصلاً امکان دارد همه چیز را ببازم. گاهی انسان حتّی از عبادت خودش، نماز خودش، روزه خودش و یا حجّ خودش استغفار میکند، منتها دائم باید در استغفار باشیم. نمیدانیم چقدر خلل، نقص و بدبختیها در آن هست. لذا استغفارمان دائمی است. «جعل» میگوید که دائمی باشد.
صالح حقیقی
«وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ الْقَانِتِینَ». من ابتدا ترجمه کلّ دعا را بیان کنم، بعد بند اوّل آن را توضیح میدهم. اگر زنده بودیم، سال دیگر، بند دیگر آن روز دعا را بیان میکنیم، اگر هم زنده نبودیم، إنشاءالله همه با هم فردای قیامت به فضل و کرم پروردگار عالم معنی آن را میفهمیم.
«وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ الْقَانِتِینَ»، دومرتبه با لفظ «وَ اجْعَلْنِی » میآورد؛ یعنی خدایا! من که میدانم خودم نمیتوانم صالح شوم، تو باید من را جزء صلحای عالم قرار بدهی، آن هم صلحایی که مطیع محض تو هستند، «الصَّالِحِینَ الْقَانِتِینَ ».
«الصَّالِحِینَ الْقَانِتِینَ »، جداً آن کسی که صالح حقیقی میشود، مطیع محض میشود. نمیتواند کسی صالح حقیقی باشد و مطیع نباشد. اصلاً جزء لاینفک صالح بودن به معنی حقیقی، این است که اطاعت محض میآورد - نکته بسیار مهمّی است که باید در آن دقت کرد – قانت کسی است که مطیع محض است نه فقط مطیع. یک کسی مطیع است، یک جاهایی اطاعت میکند، یک جاهایی اطاعت نمیکند،«یؤمن ببعض و یکفر ببعض» است، یک جاهایی ایمان دارد، یک جاهایی اینطور نیست.
پس خدا باید ما را اینگونه قرار بدهد، خودمان نمیتوانیم. چرا اینجا هم لفظ «وَ اجْعَلْنِی » دارد؟ چون اگر به خودمان باشد؛ چون ما پیچیده شدیم به فجور و تقوا، یکبار اینطرفی هستیم، یکبار آنطرفی، یکبار خوبیم، یکبار بدیم، آن هم تازه اگر فجور به ما غلبه پیدا نکند! گاهی به تعبیر قرآن «مُذَبْذَبین»[4] میشویم، یک لحظه اینطرفی، یک لحظه آنطرفی.
انجام وظیفه و معذّب نشدن
«وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَوْلِیَائِکَ الْمُقَرَّبِینَ». گاهی انسان رفقای همدل دارد و با هم هستند، امّا بعضی از دوستان، به تعبیر خودمانی، دوستان جونجونی هستند. اینها با همدیگر یکی هستند. تا اسم فلانی را میبری ، دیگری در ذهنت میآید. اینها با هم خیلی رفیقند. با دیگران هم دوست هستید، سلام میکنید، با هم صحبت میکنید، امّا با یکی به اصطلاح دیگر خیلی نداری.
خدایا! اولاً خودت باید همه را ولیّ؛ دوست خودت قرار بدهی. چون همه اعمال ما ولو اعمال صالح باشند، آن هم صالح مطیع محض بودن، دلیل بر ولیّ خدا شدن ندارد - خیلی مهم است- اگر کسی ولو یک ذرّه خلل هم در اعمالش نباشد، باز نمیتواند مدّعی شود که من ولیّ خدا هستم؛ چون ولیّ بودن باید از ناحیه خدا باشد.
خدا میگوید: تو وظیفهات را انجام دادی. این دست، پا و چشم که برای تو نیست. تازه خیلی هنر کردی، لطف من هم شامل حالت شده، نگذاشتی این اعضاء و جوارح گناه کنند، من هم عذابت نمیکنم. امّا بنا نیست که حالا طلبکار باشی، بگویی: من میخواهم با همدیگر جونجونی باشیم! تو وظیفهات را انجام دادی!
فکر نکنید اولیاء خدا برای عملشان، ولیّ خدا شدند. این لطف خداست، نه عمل اینها. پس یعنی ما عمل نکنیم، خدا یکدفعه ما را هم دوست دارد؟! خیر اینطور نیست، ما باید حتماً عمل کنیم، این که اصلاً یک قاعده است. امّا این که ما احساس کنیم حتماً پروردگار عالم باید ما را اینطور قرار بدهد، خیر اینطور نیست؛ چون ما وظیفه و تکلیفمان را انجام دادیم.
یک مثال بزنم، در مثال مناقشه نیست، شما یک بنّا میآورید، کار انجام بدهد، او خوب آن کارش را انجام میدهد، شما هم مزدش را به او میدهید. حالا که خوب کارش را انجام داده، بنا نیست که با شما رفیق بشود! او آمده کارش را انجام داده مزدش را هم گرفته است.
مزد عبادت خوب، صالح بودن و قانت بودن، این است که معذّب به عذاب الهی نمیشوی؛ چون تمام این اعضا و جوارح را خودت خلق نکردی، تو فقط این اعضا و جوارح را برای کس دیگری و در راه گناه خرج نکردی، ولی بنا نیست که به تعبیر عامیانه سر سفره پروردگار عالم بنشینی و بگویی: رفیق جونجونیش شدم! - خدا که جسم نیست؛ چون ما محدودیم، از باب تمثیل عرض میکنیم-
مطیع مولاجانمان امام زمان شدی؟! باید بشوی؛ چون پروردگار عالم گفته او خلیفه من بر روی زمین است، به جای من تصمیم میگیرد و هر چه او بگوید، باید اطاعت کنی ولی اینطور نیست که اگر مطیع محض آقاجان، امام زمان شدی، آقاجان بگوید: بیا با من بنشین سر یک سفره غذا بخور، با همدیگر به تعبیر عامیانه رفیق گرمابه هم هستیم! خیر، تو وظیفهات را انجام دادی.
اگر یک مطلبی شود، لطف اوست، محبّت اوست. پس برای همین میگوید: خدایا! تو من را دوست خودت قرار بده. « وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ الْقَانِتِینَ» من باید بدانم خودم نیستم، تو محبّت میکنی و عمل صالح را انجام میدهم، به خودم غرّه نروم.
بزرگترین گناه اهل عبادت
بزرگترین گناه اهل عبادت، عُجب است. اهل نماز شب، بزرگترین گناهش، عُجب است. عُجب؛ یعنی فکر کند خودش کسی شده است. یک لحظه غافل شوی، عُجب تو را میگیرد، میگویی: دیگر بهتر از من کسی نیست، آنها که بیرون هستند و به غفلت مشغولند، امّا من الحمدلله هم نماز جماعت خواندم و هم به فرمایشات اولیاء خدا به لسان مثل قرهی دارم گوش میدهم، دیگر خیلی خوبم. حداقل من تا اینجا که عاقبت بخیرم!
همین که گفتی تا اینجا که عاقبت بخیرم و آن را که بیرون است، پست بپنداری، خودت را بیچاره کردی. نمیدانیم چه خبر است! وقتی از پل صراط رد شدیم، آن موقع معلوم میشود چه خبر است. وقتی ملک الموت آمد، دینمان را سالم بردیم، معلوم میشود همه اینها حرف است. ضمن اینکه الآن داریم وظیفهمان را انجام میدهیم، حالا او وظیفهاش را انجام نداده، شاید یک جور دیگر بعداً انجام میدهد، امّا ما فعلاً خیلی هنر نکردیم.
«وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ الْقَانِتِینَ »، آن عبادت برای من کار نمیکند، تازه حتّی اگر از صالحین قانت؛ یعنی مطیع محض هم باشم، این تویی که باید من را جزء اولیاء و دوستانت، آن هم دوستان مقرّبت قرار دهی.
«مِنْ أَوْلِیَائِکَ الْمُقَرَّبِینَ » میگویم، برای اینکه میدانم تو آنقدر کریم هستی، که حالا که میخواهی من را از اولیائت قرار بدهی، از مقرّبین خودت قرار بده! «بِرَأْفَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ».
چرا نمیگویی: «بِرَحمَتِک یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ»؟ رأفت، لطف ذوالجلال و الاکرام است که در بستر رحمتش بیشترین مسئله را برای انسان دارد. رؤفی؛ یعنی تو فقط رحمت نداری، یک لطف بسیار زیاد را رأفت میگویند. خود لطیف بودن خوب است، امّا آنکه در اوج لطافت باشد، در حال رأفت است. پس معنی حقیقی رأفت، آن لطف بسیار زیاد پروردگار عالم میشود.
نوری در پرونده اعمال
بناست امروز این فراز از دعا را توضیح دهیم: «اللَّهُمَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ». پیغمبر اکرم، خاتم رسل، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) میفرمایند: «خَیرُ الدعاءِ الاستِغفارُ»[5]. همانطور که بیان کردم، استغفار هم جزء دعاهاست و آن هم طبق فرموده حضرت، بهترین دعا است.
حضرت فرمودند: «طُوبى لِمَن وُجِدَ فی صحیفَتِهِ استِغفارٌ کثیرٌ»[6]، خوش به حال آن کسی که در صحیفه و دفتر اعمالش، استغفار زیاد پیدا شود. در جایی دیگر فرمودند: «الاستِغفارُ فِی الصَّحیفَةِ یَتَلَألَأُ نورا»[7]، استغفاری که در پرونده اعمال شما هست، مانند نور میدرخشد.
حتّی بیان کردند: بالاترین مطلب برای کسی که گرفتاری و مشکلات دارد و همّ و غمش زیاد است - که بعضی مواقع واقعاً همّ و غمها انسان را آب کرده و میکشد - ذکر استغفار است. پیغمبر اکرم، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: «مَن کَثُرَتْ هُمومُهُ فَعلَیهِ بالاستِغفارِ»[8]، هر کس غم و اندوهش زیاد است، پس بر او باد استغفار زیاد کند.
لذا عزیزان! زمانی که دیدید غم وجودتان را گرفته است، «استغفرالله ربّی و اتوب الیه» زیاد بگویید.
خصوصیّات بیان ذکر با تربت ابیعبدالله(علیه الصّلوة و السّلام)
ذکر به بهترین وجه هم با تسبیح تربت ابیعبدالله(علیه الصّلوة و السّلام) است. حتّی در روایتی از امام صادق(علیه الصّلوة و السّلام) داریم که فرمودند: اگر تسبیح تربت را همینطور بدون گفتن ذکر هم بچرخانید، برایتان ذکر مینویسند! فرمودند: هر ذکری با تربت ابیعبدالله(علیه الصّلوة و السّلام) بیان شود، چند خصوصیّت دارد، یکی از آنها این است که نورانیّتش زیاد میشود. دومی این است که به خاطر تربت ابیعبدالله(علیه الصّلوة و السّلام) خدای متعال عنایت میکند؛ یعنی قبول میشود. سوم اینکه شما را با ابیعبدالله(علیه الصّلوة و السّلام) محشور میکند؛ چون تربت ابیعبدالله(علیه الصّلوة و السّلام) است و شما بوی حسینی میگیرید.
به عزّتت قسم تا روح در بدن دارند، آنها را به اغوا میکشم
در روایت دیگری از وجود مقدّس پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) آمده است: «قالَ إبلیسُ : و عِزَّتِکَ لا أبرَحُ اُغوِی عِبادَکَ ما دامتْ أرواحُهُم فی أجسادِهِم ، فقالَ : و عِزَّتی و جَلالِی، لا أزالُ أغفِرُ لَهُم ما استَغفَرونی»[9]، باورمان نشود که ما که الآن مسجدی و اهل دعا و ... هستیم، شیطان دست از ما برمیدارد، خیر، ابلیس قسم خورده و به پروردگار عالم عرضه داشته: به عزّتت قسم! ... .
شیطان مجرّب بود و بلد بود و میدانست بالاترین مطلب چیست. لذا شما هم اگر خواستید، قسم بخورید، به عزّت خدا قسم بخورید. در حدیث کساء، خود پروردگار عالم هم فرمود: «و عزّتی و جلالی»، به عزّتم قسم. شیطان هم گفت: «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ»[10]، یعنی او هم عزّت خدا را قسم خورد. حالا عزّت چیست؟ بحثش اینجا نیست. امّا پروردگار عالم میفرماید: من دعای کسی را که به عزّت من قسم بخورد، برنمیگردانم. لذا یکی از راهها این است.
حالا ابلیس هم گفت: «و عِزَّتِکَ لا أبرَحُ اُغوِی عِبادَکَ ما دامتْ أرواحُهُم فی أجسادِهِم»، به عزّتت قسم! من دست از انحراف و اغوای انسان برنمیدارم، تا موقعی که روح در بدنش هست.
پس این که بگوییم: من که دیگر پیر، محاسن سفید، خمیده و ... شدم، معنی ندارد؛ چون اتّفاقاً شیطان گاهی در پیری میآید. یعنی در زمانی که ما دیگر ضعف داریم، او تازه میآید! انسان را از مرگ میترساند و میگوید: رفیق! چند مرده حلّاجی؟! خدا میخواهد جان تو را بگیرد.
شیطان هر کسی را هم به یک نوعی وسوسه میکند و به عزّت خدا سوگند خورده و گفته: تا آن لحظهای که جان در بدن بندگانت هست، من دست از اغوای آنان برنمیدارم. پس به خودمان غرّه نرویم. در لحظه آخر، یک طرف ملکالموت میآید و یک طرف هم این ملعون!
البته نمیخواهم بگویم اهل عبادت قوی نباشیم، امّا به شما این را بگویم: اتّفاقاً برای آنها که اهل عبادت خیلی قوی هستند، نزدیکان و سپاه خصوصی خودش را میفرستد. آنها که دیگر اقوی هستند، مانند شیخ صدوق، ابنبابویه، شیخنا الاعظم(اعلی اللّه مقامهم اجمعین) و ...، خودش میآید! چون میبیند هیچکدام از سپاهش حریف نیستند، به خیال باطل خودش میگوید: بگذار برای اینها در آخرین لحظه خودم بروم و آن چیزهایی را که اینها هم بلد نیستند، به کار ببرم، شاید بتوانم آنها را گمراه کنم!
لذا ابلیس برای شیخ صدوق(اعلی اللّه مقامه الشّریف) خودش رفت، منتها نتوانست نزدیک بشود. از همان دور مدام موجهایی میفرستاد، امّا موجها برمیگشت! نور شیخ آنها را برمیگرداند. نور شیخالطّائفه، شیخ طوسی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) هم امواج ابلیس را برمیگرداند، ولی ایشان میدیدند که آن ملعون در آن گوشه ایستاده و وحشت میکردند. از آن طرف هم میدیدند نور وجود مقدّس آقاجانمان، حضرت حجّت(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) هم هست، نور وجود مقدّس ابیعبدالله(علیه الصّلوة و السّلام) هست و اینها خوشحال میشدند.
مرحوم ابوی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) فرمودند: من موقعی که آیتالله درچهای بزرگ(اعلی اللّه مقامه الشّریف) غریق رحمت الهی شدند، به همراه آقا شیخ حسین زاهد(اعلی اللّه مقامه الشّریف) در کنار ایشان بودیم. ایشان سرشان را به یک سمت نمیچرخاندند. آقا شیخ حسین زاهد(اعلی اللّه مقامه الشّریف) بعداً به من گفتند: شیطان در همان سمت بود و او نمیخواست شیطان را ببیند! گفتم: مگر شیطان برای این افراد هم میآید؟ گفتند: بله! خود شیطان میآید.
لذا ابلیس عرضه داشت: به عزّتت قسم من تا وقتی که جان در بدن بندگانت هست، آنها را به انحراف میکشانم، «قالَ إبلیسُ : و عِزَّتِکَ لا أبرَحُ اُغوِی عِبادَکَ ما دامتْ أرواحُهُم فی أجسادِهِم ».
« فقالَ : و عِزَّتی و جَلالِی، لا أزالُ أغفِرُ لَهُم ما استَغفَرونی» پروردکار عالم فرمود: تو عزّت من را قسم خوردی، من هم به عزّت و جلالم قسم میخورم مادامی که اینان به ذکر استغفار مشغول باشند و از من، طلب استغفار کنند، من هم آنها را میآمرزم. پس ذکر استغفار چنین اهمیّتی دارد که در این فراز هم گفته میشود: «اللَّهُمَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ».
پس این پنج مطلبی که برای غلبه بر فجور بیان شد، رعایت شود که استغفار، اعوذبالله، بسم الله الرحمن الرحیم، حمد و صلوات بر محمّد و آل محمّد بود.
پروردگارا! ما را جزء مستغفرین حقیقی قرار بده.
خدایا! گناهان ما را ببخش و بیامرز.
خدایا! آنی و کمتر از آنی ما را به خودمان وامگذار (این را باید خیلی جدّی بگیریم).
خدایا! لحظه مرگ ما را لحظه راحتی ما قرار بده.
خدایا! ما را از این ملعون و سپاهش (ما که مقاماتی نداریم که خودش برای ما بیاید، امّا همان کوچکهایشان هم برای ما خیلی بزرگ هستند) خلاصی مرحمت بفرما.
خدایا! در آن لحظه مرگ دین ما را کامل قرار بده.
خدایا! اسلام و مسلمین پیروز بگردان.
خدایا! دشمنان دین و قرآن و ناموس و مملکتمان، دشمنان جوانان عزیزمان، رأس این دشمنان، صهیونیسم جهانی، یهود، ریشه کن بگردان.
خدایا! کید آمریکا و ایادیاش به خودشان بازگردان.
خدایا! دو بازوی یهود ملعون، وهابیّت ملعون و تکفیریهایش و بهائیت ملعون را قلع و قمع و نیست و نابود بگردان.
خدایا! این به ظاهر تبشیریهای نصارای یهودی و یهودی نصاری، قلع و قمع و نیست و نابود بگردان.
خدایا! آنهایی که ما را در این صراط مستقیم قرار میدهند، علمای ربّانی، اولیاء خدا، مراجع عظام، خاصّه امامالمسلمین، رهبر عظیمالشّأنمان محافظت بفرما.
خدایا! به اولیاء وانبیائت، به خصّصیصین درگاهت قسمت میدهیم، ای قادر! تو قادری، ظهور آقاجان در عمر ناقابل ما قرار بده.
خدا! آنچه به خوبان عالمت مرحمت فرمودی و مرحمت میفرمایی، آن هم در این ماه مبارک رمضان، تفضّلاً به ما مرحمت بفرما.
خدا! آنچه خوبان عالمت دعا بلدند و ما از آن دعاها محرومیم، همه آن ادعیّه را تفضّلاً در حقّ ما مستجاب شده قرار بده.
خدایا! امام راحل عظیمالشّأن ما، شهدای ما، درجاتشان عالی است، متعالی بگردان.
خدایا! اموات ما، بیوارثها، بدوارثها، تمام محبّین اهلبیت در اقصی نقاط عالم، غریق رحمت واسعهات بگردان، «اللّهمّ ادخل علی اهل القبور السرور».
خدایا! هر آن چه دعا مدّنظر داشتیم و بر لسان جاری نگردید و در آینده مدّنظر میآید، به ادعیّه زاکیّه آقاجانمان امام زمان، به هدف اجابت برسان.
«بالنبیّ و آله صلوات بر محمّد و آل محمّد»
[1]. دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان - مفاتیحالجنان
[3]. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج: 5، ص: 250
[6]. الترغیب و الترهیب : ٢/٤٦٨/٦.
[7]. الترغیب و الترهیب : ٢/٤٦٨/٦.
[9]. الترغیب و الترهیب : ٢/٤٦٨/٦.