بسمه تعالی
شرح دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان
18 رمضانالمبارک 1435 جلسه: یازدهم 25/04/93
«اللَّهُمَّ نَبِّهْنِی فِیهِ لِبَرَکَاتِ أَسْحَارِهِ وَ نَوِّرْ فِیهِ قَلْبِی بِضِیَاءِ أَنْوَارِهِ وَ خُذْ بِکُلِّ أَعْضَائِی إِلَى اتِّبَاعِ آثَارِهِ بِنُورِکَ یَا مُنَوِّرَ قُلُوبِ الْعَارِفِینَ»[1]
نور و برکت در شبخیزی
نور و سحرخیزی، نور و لیل، نور و اتّصال، نور و مـتّصل شدن اعضاء و جوارح به آن نور، همه اینها به برکت سحر است. سحرخیزی غوغاست. پروردگار عالم در ماه مبارک رمضان خواسته یک مقداری از آن را به ما بچشاند.
امام راحل عظیمالشّأنمان(اعلی اللّه مقامه الشّریف) سال چهل و یک در درس اخلاقشان میفرمودند: اگر دنیا میخواهید، شبخیزی کنید، اگر آخرت میخواهید شبخیزی کنید. در ضرب المثل هم تعبیری داریم که سحرخیز باش تا کامروا شوی.
فرمودند: به هر که هر چه دادند، در دل شب دادند. اولیاء خدا، بزرگان و عرفای عظیمالشّأن، طبق آن چه که همین دعا بیان میکند، هر چه به دست آوردند از شبخیزی به دست آوردند و این لطف خداست.
لذا شب که محلّ آرامش است و باید انسان بخوابد - که باید هم بخوابد و بارها هم عرض کردم که اصل خواب در شب، ساعت ده تا دو است. البته ده حقیقی، الآن که یک ساعت جلو کشیدند، ساعت یازده تا سه میشود. عجیب است اثر بسیار عالی و مفیدی دارد. مابقی آن دیگر زائد است. پس این که میگویند: بدن هشت ساعت نیاز به استراحت دارد، همه اینها حرف است. در روز هم فرمودند: یک مقدار خواب قیلوله. اگر شد قبل از اذان، نشد هم عیبی ندارد هر موقع که شد، بالأخره کارها فرق میکند. خواب قیلوله هم نیم ساعت تمام است - ولی هر چه برکت است در شبخیزی است. هر چه عنایت است در شبخیزی است و رفیق خیلی خوبی برای انسان در خلوت است.
همه خواباند، شما بلند میشوی. در سرما، به تعبیری از زیر پتو و روانداز و لحاف خودت بیرون میآیی و در اوج خواب، به خواب نه میگویی که به برکات برسی.
خلوتگاه عاشق
پس اوّلاً این توفیق برای همه نیست و همه موفّق نمیشوند. شاید کسی یک بار، دوبار آدم کتابی بخواند، سخنرانی گوش بدهد، گاهی نکاتی را از اولیاء خدا بشنود و تکان بخورد و تصمیم بگیرد شبخیزی داشته باشد، یک مدّتی هم بلند میشود، یک شب، دو شب، ده شب، بعد میگوید نمیتوانم. دلیلش این است که برکات حقیقی آن را نمیداند.
یک دلیل این است که شب، رفیق است. سحرخیزی رفیق کسی میشود که در روز گناه و معصیّت نکرده باشد. رفیق کسی میشود که از همان صبح لحظهشماری میکند به رفیقش برسد. مثلش را اولیاء خدا مثل عاشق و معشوقه تبیین میکنند. «العشق اشدّ الحبّ لِلقاء مَن أحبّ بِه» عشق، حبّ شدید است برای لقاء، رسیدن، ورود و یکی شدن، نسبت به آن که حبّ شدید به او دارد «من احبّ به».
وقتی کسی حبّ شدید به چیزی دارد، دوست دارد به او برسد. لذا با همان حال صبح را به سر میکند که به آن سحر برسد. دنبال وصل است. عاشق و معشوق در دنیا همین حالت را دارند. میخواهند یک جای خلوت گیر بیاورند با هم حرف بزنند، با هم باشند، اغیار نباشد.
گرچه عبد اگر عبد شد، دیگر بعدش عالم، خلوتگاه او میشود. گرچه بین مردم هم هست، امّا اگر جدّی عاشق بود، طیّ روز هم چون دائم یاد اوست؛ یعنی همین که صورت ظاهرش با مردم است امّا در خلوتگاه است. چون دائم یاد اوست، دائم با اوست. بازار میرود، کوچه میرود، خیابان میرود، جنس میخرد امّا تو گویی اصلاً در این دنیا نیست، دائم به فکر معشوقش است.
پس عاشق دنبال خلوتگاه است، هیچ کسی نباشد، اغیار نباشند و بهترین موقعیّت آن موقعی است که همه خواباند و او به خاطر عشقش، به خاطر آن که متّصل بشود و وصل به عشقش بشود، با اوج خستگی، به ظاهر از گرمترین و نرمترین بسترها بلند میشود؛ چون عاشق است.
امر مولا و خود را به خواب زدن
اصلاً به تعبیر دیگر بعضی از عرفا بیان میکنند: - چون میفرماید: «یَا مُنَوِّرَ قُلُوبِ الْعَارِفِینَ» پس عرفا میفهمند - حتّی آن یکی دو تا ساعتی هم که مثلاً میخوابند، برای این است که امر است.
عرض کردم اصل خواب، ساعت ده تا دو است و مابقی آن زائد است. این را بنده با ادّله و برهان میگویم و خود پزشکان هم قبول دارند.
عرفا میگویند: اینکه در آن اوج خواب بلند میشود، یکی برای این است که این چند ساعت هم به امر مولا خوابیده. دوم اینکه خودش را به تعبیری مثل دیگران به خواب زد که همه بخوابند، حالا او بلند شود. همه خوابند، تازه بحبوحه خواب است، او بلند میشود.
لذا اصلاً میدانید بعضی از عرفا، حتّی از همین ساعت ده تا دویی که میگوییم، این چهار ساعت را هم خوب نمیخوابیدند؟! بعضی از آنها هر یک ساعت، هر نیم ساعت یکبار، بلند میشدند، وضو میگرفتند، دو رکعت میخواندند، دوباره میرفتند میخوابیدند، دو مرتبه تا میآمد خوابشان ببرد، بلند میشدند، وضو میگرفتند، آن هم با آن حالات آنها، گاهی نگاه به آسمان میکردند، به ستارگان نگاه میکردند، آیات سخریّه را میخواندند، بعد دوباره میخوابیدند. دوباره هنوز خواب نرفته، خواب را بر خود حرام میکردند. البته این کار ما نیست! آنها به جایی رسیدند که دیگر اصلاً از همه چیز بریدند. برای آنهاست، امّا علیایّحال برکت دارد.
ما را از این خواب غفلت بیدار کن
«اللَّهُمَّ نَبِّهْنِی فِیهِ لِبَرَکَاتِ أَسْحَارِهِ». ما یک «نَبِّهْنِی» در دعای روز اوّل داریم که بیان کردم این دعا را هر روز بخوانید. «اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِیهِ صِیَامَ الصَّائِمِینَ وَ قِیَامِی فِیهِ قِیَامَ الْقَائِمَیْنِ وَ نَبِّهْنِی فِیهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغَافِلِینَ»[2].
سالهای قبل، «نَبِّهْنِی» را توضیح دادیم، گفتیم: «نَبِّهْنِی» سیلی زدن است. مثل آن کسی که مریض است و صرع دارد - خدا همه بیماران اسلام را شفا بده! - وقتی مدهوش میشود، لرزه به اندامش میگیرد و میخواهد بیافتد، این در همان حالی که کف میکند، ضمن اینکه روی صورتش آب میریزند، به صورتش هم سیلی میزنند. این زدن، عدوانی نیست، این ضربات رحمانی است. ضربه همان ضربه است، سیلی همان سیلی است، امّا یک سیلی، سیلی عدوانی میشود، یک سیلی، سیلی رحمانی میشود. چون شما میخواهید او غش نکند؛ چون گاهی اگر اینها را نزنی، به کما میروند.
پروردگارا! «نَبِّهْنِی فِیهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغَافِلِینَ» یک جوری سیلی بزن من بیدار شوم. من که یک عمر است خوابم، خواب عمیقم. دیدید کسی خوابش سبک است، میگویند تا فلانی را صدا میزنند، سریع از خواب میپرد، امّا یکی خوابش خیلی سنگین است، مدام باید تکانش بدهی. یک بنده خدایی خوابش خیلی عمیق بود، میخواستیم بیدارش کنیم، هر چه صدایش میکردیم، میدیدیم بیدار نمیشود. گفتند: خودش گفته پدرم برای اینکه من را بیدار کند، چنان کف پایم میزد که بیدار میشدم! ما یک عمری است که در خواب عمیقیم و کدام خواب بدتر از خواب غفلت؟
لذا در اینجا هم عنوان تنبیه را میآورد، میفرماید: «اللَّهُمَّ نَبِّهْنِی فِیهِ لِبَرَکَاتِ أَسْحَارِهِ» خدا! من را بیدار کن. منظور بیداری ظاهری نیست. امکان دارد من هم این شبها بیدار باشم، امّا بیدارم کن یک موقعی از این برکات سحرها محروم نباشم.
ادای سحرخیزان عالم را درآوریم
بعضی فکر میکنند که این بیدار شدن سحرها فقط سحری خوردن است. البته سحری خوردن باید هم باشد. اصلاً از مستحبات مؤکّد هم هست و بدون سحری آدم نباید روزه بگیرد. البته خوردن با حتّی بلغ الحلقوم خوردن، اینکه خودش را مریض کند فرق میکند. باید در روز گرسنه هم بشود.
«اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِیهِ صِیَامَ الصَّائِمِینَ»، عرض کردیم چند نوع صیام داریم: «صِیَامَ الصَّائِمِینَ» آن صیام حقیقی است. صیام اولیّه حدّاقلش این است که میگویند: روزه را بگیری که گرسنه و تشنه شوی و تشنگی و گرسنگی را درک کنی، این تازه روزه عام است، صیام العام. دوّم صیام الخاص و بعد هم صیام الخاص الخاص که خیلی خوب است. صیام الاخص الخاص را هم یک عدّه قلیل میگویند، اکثر همان صیام الخاص الخاص را میگویند. آن صیام الاخص الخاص یک چیز عجیب و غریبی است که اصلاً رها کن. امّا صیام عام همین است که گرسنه و تشنه شوی، حتّی بلغ الحلقوم که بخوری به درد نمیخورد.
علیایّحال بعضی فکر میکنند سحر بلند شدن، فقط سحری خوردن است. خیر، یکی سحری خوردن است که باید باشد، امّا هدف این نیست. کسی هم نگوید: ما شب شام میخوریم، میخوابیم، دیگر سحر بلند نمیشویم. اصلاً اشتباه محض است. میگوید: من هفت صبح باید سرکار بروم. ساعت دوازده میخوریم، میخوابیم، صبح بلند میشویم نماز صبحمان را میخوانیم، بعد راهی سرکار میشویم.
اتّفاقاً پروردگار عالم هم میداند شما صبح سرکاری، ولی میگوید: من اصلاً میخواهم تو این یک ماه را سحر بلند شوی که ادای سحرخیزان عالم را درآوری. عیبی ندارد بعضی از اداها، اداهای خوب است، خدا منع نکرده. ادای بد، بد است، ادای خوب هیچ اشکالی ندارد.
گفتند: آقایی محضر آیتالله العظمی بروجردی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) یا آیتالله حائری(اعلی اللّه مقامه الشّریف) - الان نمیدانم کدامیک از این اعزّه بودند، باید مراجعه کنم، - آمد، گفت: من را ببخشید، مدّتی است ادا و رفتار شما را درمیآورم، الآن دارم فکر میکنم میبینم من دارم غیبت شما را میکنم. فرمودند: برای چه این کار را میکنی؟ گفت: چون شما را دوست دارم. آقا فرمودند: همینطور است، من میفهمم مرا خیلی دوست داری. بعد او را در بغل گرفتند، بوسیدند و فرمودند: این اداها گناه نیست، اعلان حبّ است.
پروردگارعالم میخواهد ما هم ادای سحرخیزان عالم را دربیاوریم و بلند شویم. سحرخیزان عالم که همیشه بلند میشوند. ولی میفرماید: «نَبِّهْنِی»؛ یعنی خدا! فقط الکی بیدار نباشم، یک طوری باشد که من متنبّه شوم، بدانم این سحرها برکات دارد و از این برکاتش بهرهمند شوم.
ظاهری کم امّا زیاد و ماندگار
اوّلاً معنای تحتاللفظی برکت یعنی آن چیزی که صورت ظاهرش کم باشد، امّا خیلی قوی و زیاد باشد. بعضی مواقع آیتالله العظمی بهاءالدینی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) مثال میزدند، میفرمودند: امروزه میبینید این قرصهای تقویتی درونش کم است، امّا قوّتش زیاد و بسیار عالی است. برکت هم همین است، یک موقع شما بلند میشوی، ظاهرش کم است ولی زیاد است؛ چون یکی از معناهای برکت این است که برای انسان مبارک میکند.
در ماه مبارک رمضان، مثلاً یک آیه قرآن میخوانی، برای شما ختم قرآن مینویسند. این برکت است، یک آیه کم است امّا پر و پیمانه ثوابش را میدهند.
یکی از مطالب «نَبِّهْنِی» این است که حالا که من فهمیدم، کم نیاورم، بلکه بیشتر استفاده کنم. لذا بعضی از بزرگان روزی سه جزء قرآن میخواندند، با اینکه مشغلههای سنگینی هم داشتند. خود امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) و الآن خود امام المسلمین(مدّ ظله العالی)، با همه مشاغلشان و بزرگان دیگر، اصلاً رسمشان این بود که دائم قرآن بخوانند. تا کارشان تمام میشد، یک مقداری قرآن میخواندند. عجیب است یکی از خصوصیّات برکت این است که وقت را هم زیاد میکند.
یکی دیگر از مثالهایی که در باب برکت میزنند، این است که میگویند: - عذر میخواهم - گاهی سگ در یک زایمان، چند توله به دنیا میآورد، چهار تا، پنج تا و گاهی هم بیشتر، امّا گوسفند یکی میزاید و چه بشود که دو تا شوند. امّا شما در عالم نگاه کنید این همه گوسفند هستند. تازه کسی سگ نمیخورد، نجس است، اصلاً محال است انسان بخورد، امّا گوسفند را همه میخورند، ذبحش میکنند.
لذا برکتی را که گوسفند دارد با اینکه یک زایمان دارد نسبت به سگ که چند توله هم میزاید، نگاه کنید، این لطف خداست. یک گله بزرگ گوسفند، دو تا سگ دنبالش است. آنها از بین میروند. پس یک معنی دیگر برکت این است که ماندگاری دارد.
نفع بسیار و با استقامت
پروردگارعالم در قرآن کریم و مجید الهی میفرمایند: «وَ قُلْ رَبِّ أَنْزِلْنی مُنْزَلاً مُبارَکاً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلین»[3] ای پروردگارعالم! مرا در جایگاهی پربرکت و مبارک نازل کن که تو نیکوترین مهماننوازان و نازلکنندگان هستی.
امام صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: «وَ جَعَلَنِی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ قَالَ نَفَّاعاً»[4]، این «وَ جَعَلَنِی مُبارَکاً»، این مبارک بودن به معنای بسیار نفع داشتن است، «نَفَّاعاً».
پس بابرکت یعنی نفع زیاد داشتن. خدایا! من را در این سحرها بیدار کن که نفع زیاد ببرم؛ چون اینقدر خدای متعال در این شبها ریخته که کسی نیست جمع کند. باور کنید اسراف برای ما بد است، برای خدا اصلاً اسراف معنا ندارد. چقدر خدا در این مهمانی پروردگارعالم، ضیافتالله، ریخت و پاش کرده است. هر چه دلت میخواهد.
مثلاً یکی از بریز و بپاشهای خدا این است که فرمودند: «أَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ»[5] نفس شما در آن تسبیح است، امّا آدم زرنگ، همین الآن هم مشغول به ذکر است، ولو ذکر صلوات بر محمّد و آل محمّد(علیهم صلوات المصلّین)، این برکت است.
یادداشت دُرّها
خدا همین طور دارد برکت میدهد. شما الآن نکاتی را که بنده از اولیاء خدا عرض میکنم، مینویسید، پروردگارعالم برای شما برکت حساب میکند. نوشتن روایت یا یک آیه از قرآن در ماه مبارک رمضان، برکت دارد.
قرآننویسیهایی که در قدیم بود، اولیاء خدا توصیه میکردند: در ماه مبارک رمضان شروع کنید، بنویسید. خوب است آنکه دستخط خوشی دارد، بنویسد. تمرین کنید دستخطتان خوب باشد. مستحب است انسان تا آخر عمرش حدّاقل یکبار یک دور خودش با دستخط خوش قرآن را بنویسد.
اولیاء خدا توصیه میکردند: اگر در ماه مبارک رمضان بنویسید، هم برکت میآورد، هم استمرار میآورد. استمرارش هم اتّفاقاً در ماه مبارک رمضان است.
حتّی توصیه میکردند: هر کار خیری را میخواهید شروع کنید، آغازش را در ماه مبارک رمضان بگذارید؛ چون نفعش، برکتش و پایداریش زیاد است. استقامت در آن کار زیاد است و اینها همه از برکات ماه مبارک است.
شما الآن یک روایت مینویسی، یک نکتهای را از اولیاء مینویسی، کأنّ یک کتاب نوشتی. این را پروردگار عالم برکت میگوید. لذا خوب است انسان استفاده کند، حتّی بلد است، قبلاً گاهی این روایت را خواندی و یا نوشتی، امّا یک جایی میروی میبینی یک اهل دلی، یک متّصلی دارد یک چیزی را بیان میکند، شما سعی کن نکات او را یادداشت کنی، برایت میماند و برکت میآورد؛ چون آن نکات درّ است - من هم نوار هستم، درّهای آنها را بیان میکنم -. پروردگار عالم به همین مسائل برکت میدهد.
در این شبها از غروب هوشیار باشید
لذا از برکت سحرها استفاده کنم؛ یعنی خدایا! نگذار من غافل شوم. ببینم اولیاء در سحرها چه کارهایی انجام میدادند، من هم همانها را انجام بدهم.
آداب شب قدر را به مفاتیح مراجعه کنید و انجام دهید. امّا نکتهای را میگویم، این را به دوستان هم توصیه کنید، اگر توانستند انجام میدهند، اگر نتوانستند شما توصیه خود را کردید. شاید شما را مسخره هم بکنند، بگویند: ما این همه کار داریم، تو هم دلت خوش است! نمیفهمد. با دو ساعت کار نکردن، مملکت روی زمین نمیماند، اتّفاقاً برکاتش در آن است.
سعی کنید در شبهای قدر - حالا من این شش شب را میگویم، احتیاط کنید - بعدازظهرها استراحت کنید و بخوابید. از غروب دیگر نخوابید. فرمودند: امکان دارد همان لحظهای که شما خوابیده باشید و پلکتان بر هم آمده، همان لحظه بخواهند مقدّرات شما را رقم بزنند.
لذا از غروب هوشیار باشید. من افطاریهایی را که در این شبها (شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم) است، هیچوقت قبول نمیکنم. شما هم نروید، بگویید: این همه از ماه مبارک مانده، برای بعد بگذارید. برای اینکه غافل نشوید. لقمه را هم مواظبت کنید.
از همه چیز ببُریم و به دعا مشغول باشیم. تلویزیون و سریال و ...، را رها کن. اینها در قبر به درد من و تو نمیخورد. اینقدر از این جام جهانیها آمده و رفته، چه چیزی از آن به دست من و تو رسیده؟! اینها را رها کن.
دیگر از غروب، یک کس دیگری باش. برکت یعنی این. به دنبال این برو که چه چیزی به تو میدهند. چه میخواهی کسب کنی. ضجّه بزن، ناله بزن، خدا! چه چیزی امشب به اولیاء و عرفا میدهی؛ چون نور دارد. «وَ نَوِّرْ فِیهِ قَلْبِی بِضِیَاءِ أَنْوَارِهِ». چه چیزهایی دارند میدهند؟
خدا میگوید: من سفره را باز کردم، همهتان بیایید، من میخواهم به همه شما بدهم. من نه بخیلم و نه از خزائنم کم میآید، «و لا تنقُصُ مِن خَزائِنِه» - این فرازی از یک دعا است -.
اولیاء خدا میگویند: مثل چشمه میماند، هر چه از چشمه آب برداری، کم نمیشود. تازه میگویند: چشمه خودش دارد قلقل میزند، آب میآید، امّا شما هم بروید از چشمه آب بردارید، خود این آب برداشتن برای چشمه اثر دارد. عجیب است، عالم، عالم اثر و مؤثّر است. آب چشمه را کم که نمیکند، هیچ، زیاد هم میکند.
اولیاء میگویند: مَثَل پروردگار عالم این است، «و لا تنقُصُ مِن خَزائِنِه». هر چه شما از خزائن پروردگار عالم برداری، کم نمیشود. مگر نعوذبالله خدا محدودیّت دارد؟ وقتی خودش لایتناهی است، برکاتش هم لایتناهی است. این ماییم که محدودیم، فکر میکنیم دنیا هم محدود است.
به خدا قسم من اثبات علمی کردم که هیچ چیز کم نمیشود. این چرند است که نفت و ... تا صد سال دیگر تمام میشود. ما اینقدر معادن داریم که هنوز تمام نشده، جای جدید کشف میشود. میدانید در همین قم چقدر نفت و گاز است؟ باید خانهها را خراب کنند، پیدا کنند. یکدفعه یک جا اعلام میکنند که یک چاه نفت پیدا شد، البته گاهی هم اعلام نمیکنند که از جهاتی هم درست است. امّا این را که نگویند و به آقازادهها بدهند، من نمیدانم. بعضیها برای خودشان یک چاه نفت دارند. اتّفاقاً بگذار برای آنها باشد، شما غصّه نخورید، من و تویی که به ظاهر نداریم، برندهایم. آنها در این لجنزار افتادند و به خدا مثل همین نفت سیاه، سیاه میشوند، قلبشان هم سیاه میشود. مادیّت دنیا همین است.
علی ایّ حال تمامی ندارد. خدا میگوید: بخواه، چرا نمیخواهی؟ بیدار باش که از این برکات بهره ببری.
لذا وجود مقدّس امام حسن مجتبی(صلوات اللّه و سلامه علیه) میفرمودند: مادرمان حضرت زهرا(صلوات اللّه و سلامه علیها) بعدازظهرها ما را میخواباند، که از غروب به بعد دیگر نخوابیم.
بعدازظهر را استراحت کنید، کار را رها کن. چقدر برای دنیا کار میکنیم؟ آخر هم که میگذاریم و میرویم. به بهشت زهرا برو، ثروتمندهایی که اصلاً هیچکس دنبالشان هم نمیآید. حتّی بعضی رفتند سنگ قبر خیلی زیبا خریدند، امّا چه فایده؟ درون قبر چه خبر است؟ بعد هم که دیگر کسی سراغشان نمیآید. بیوفاها میخورند و دعوا میکنند، جوابش را هم آنها باید بدهند.
من و تو که نداریم، راحتیم. آنها فکر میکنند زرنگند. آن موقعی که سرشان را به آخور آتش جهنّم بستند، میفهمند چه خبر است. حالا از این طرف رانت و باند و ...، مدام بخور که بعد بفهمی. این حرفهای ما را مسخره میکنند؛ چون قلب سیاه شده. چه میفهمند این حرفها چیست.
لذا بیدار باشیم تا از این برکات استفاده کنیم.
خدایا! امشب و اینشبها ما را از خواب غفلت بیدار بگردان.
از برکاتش ما را بهرهمند بگردان.
دعاهایمان به هدف اجابت برسان.
[1]. دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان - مفاتیحالجنان
[2]. دعای روز اوّل ماه مبارک رمضان - مفاتیحالجنان
[4]. تفسیر القمی، ج: 2، ص: 50
[5]. الأمالی( للصدوق)، ص: 93