شرح دعای ابوحمزه ثمالی
شب 2 رمضانالمبارک 1436 جلسه: اوّل 29/03/94
(در ضیافت الله باید روح را مسلّط بر جسم کنیم و خدایی شویم)
ضیافت خدایی شدن!
ماه مبارک رمضان، ماه ضیافتالله است، ضیافتی که هر آنچه که مرحمت میکنند، لاهوتی است.
رسم مهمانی، این است که میزبان، مهماننوازی کند و درست است که نباید خود را به تکلّف بیندازد، امّا باید در پذیرایی هم از آنچه که در خانه دارد، دریغ نکند. امّا در مورد مهمانی ذوالجلال و الاکرام، عکس این موضوع است. ذوالجلال و الاکرام، در این ضیافت با عظمت، هر چه که از دنیا است، از انسان میگیرد. مهمانی میدهد، امّا هیچکدام از پذیرائیهای دنیا را انجام نمیدهد، نه شربتی است، نه شیرینی است، نه اکلی است، نه شربی است، بلکه بر عکس، در ضیافتش، همه اینها را میگیرد.
امر مهم این است که ما را شبیه خودش کند، خود نه میخورد، نه میآشامد و ... . لذا میخواهد حال ما را حال خودش قرار بدهد. یکی از اعجازهای بزرگ پروردگار عالم در مورد انسان، تلفیق روح الهی «وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی»[1] با جسم است و اعجاز دیگر او، جمع ضدّین، یعنی فجور و تقوا، در این حال روحانی و جسمانی که حال لاهوتی و ناسوتی میباشد، است. حالا میخواهد اینها را به یک سمت ببرد و آن، این است که حال انسان را حال خود کند، آن هم با وجود جسم!
یک نکته بسیار عجیب، این است که خود ذوالجلال و الاکرام دارای جسم نیست امّا مخلوقش دارای جسم است و حالات جسمی خود را میطلبد، امّا در این ضیافت به او هم میگوید: نخور ولو حلال، که من نمیخورم. نیاشام ولو حلال، که من نمیآشامم. نخواب که من نمیخوابم «لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْم»[2].
منتها هر چه که باشد جسم است و حال جسم با حال روح متفاوت است. برای همین، پروردگار عالم فرجه جسمانی هم میدهد و آن فرجه، به نام افطار است، امّا در آنجا هم حسب روایات شریفه فرمود: زیاد نخورید که أقلّ صیام، درک گرسنگی و تشنگی است.
لذا آنچه که ما داریم به عنوان روزه انجام میدهیم، تکلیف است؛ یعنی فقط تکلیفمان را انجام میدهیم و روزه میگیریم، امّا نه گرسنه میشویم و نه تشنه. پس عمده ما به أقلّ صیام هم نمیرسیم.
امّا صیام اخصّالخاص، آن خدایی شدن است؛ یعنی انسان، خدا و روح الله بشود. پس باید از همه این حالات جسم بیرون بیاید.
لذا یک نکته بسیار مهم این است که اولیاء خدا وقتی در این مهمانی ورود پیدا میکنند - که دیگر خروجی هم برای آن نیست - دیگر لذّت جسمانی ندارند. یعنی اکل آنها هم از باب لذّت نیست، فقط از باب رفع نیاز از جسم است، لذا فقط به حد رفع نیاز است، نه بیشتر و نه با حال لذّت بردن. البته این را از ما نخواستند و این برای اولیاء است. لذا آنها هیچ لذّتی از اکل و شرب ندارند.
شاید وقتی عدّهای این مطالب را بشنوند، بگویند: شما مردم را دعوت به زهد بیجا میکنید، امّا ما نگفتیم: همه اینطور باشند، نه من میتوانم و نه - عذر میخواهم - شما میتوانید آنگونه باشید. من حال نهایی عند الاولیاء را بیان کردم.
خوابی که عبادت است!
پس همه اینها هم به واسطه این ضیافت است که خواستند ما هم شمّهای از آن را انجام بدهیم و بچشیم و آن، این است که فرمودند: أقلّ صیام، گرسنگی و تشنگی است. وقتی بطن خالی شد روح، آن تجلّی خودش را نشان میدهد، امّا اگر بیشتر به جسم رسیدی، دیگر روح تجلی نمیکند. ولی وقتی به جسم نرسیدی، روح تجلّی میکند و این خیلی مهم است.
لذا اینجاست که «نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَة» میشود، چون خوابش هم صورت ظاهر خواب است، ولی خواب نیست و عبادت است. چرا؟ چون روح الله شده و روح خداست. همه مطالب او روحانی شده و روح، غالب بر جسم است و حالش روحانی است. لذا کمتر میخوابند. به أقلّ نوم، بهرهبرداری برای جسم بیشتر است.
من بارها بیان کردم و باز هم بیان میکنم، این حرف، علمی است که اصل و نهایت خواب، ده تا دو است که حالا با عقب و جلو کردن ساعتها، یازده تا سه میشود و مابقیاش زاید است و حتّی برای جسم هم نفعی ندارد، إلّا به اینکه روح را ذلیل میکند. تبیین شیخنا الاعظم، حضرت مفید عزیز(روحی له الفداء و سلام اللّه علیه) این است: «إلّا بالذّلالة الرّوح». در روز هم گفتند: یک خواب قیلوله داشته باشید، یک ربع، بیست دقیقه و نهایت نیم ساعت. آن هم برای این که جسم، قوّه بگیرد، نه این که غالب شود. لذا روح که تسلّط پیدا کرد، نوم هم عبادت میشود.
لذا عادت دیرینه اولیاء، نه فقط در ماه مبارک - در ماه مبارک رمضان که گفتهاند: پیامبر عظیمالشّان(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) بستر را جمع میکرد و اقلّش در دهه آخر ماه مبارک، این کار را میکردند. یعنی اینطور نبود که شب بیدار باشند و روز را بخوابند، بلکه روز هم مشغول به کار بودند - این است که یک ساعت میخوابیدند، باز باذن الله تبارک و تعالی و حسب عادت به جسم و تسلّط روح به جسم، مجدّد بلند میشدند و در سرمای زمستان، وضو میگرفتند و نماز میخواندند. این طور هم نبود که مثل الآن در اتاقها و آپارتمانها، آب داغ باشد و ... . باید بیرون می رفتند و دم حوض با آب یخ زده وضو میگرفتند.
استاد عظیمالشّانمان، آیتالله مرعشی نجفی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) بارها فرمودند: پدرم یک مقدار آب را در اتاق نگاه میداشت که یخ نبندد، امّا باز سرمای آن را حس میکرد و من میدیدم این پیرمرد میلرزد و وضو میگیرد. امّا باز ساعتی یک بار وضو میگرفت و نماز میخواند. بعد یک ساعت میخوابید، وقتی بلند میشد، مجدّداً وضو میگرفت و نماز میخواند و ... . اینها خواب را بر خود حرام میکردند. این، کار اولیاء است.
چرا اینطور است؟ چون همه این اولیاء خدا از ماه مبارک رمضان شروع کردند، «دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَى ضِیَافَةِ اللَّه» و حالشان اینطور شد که درک کردند در این مهمانی باید از آنچه که مادیّات است، چشم بپوشند و اینکه اولیاء خدا بیان کردند: کسی که به این ضیافتالله وارد شود، دیگر از آن خارج نمیشود، برای همین است.
شاید به همین علّت است که فرمودند: «لَوْ یَعْلَمُ الْعَبْدُ مَا فِی رَمَضَانَ لَوَدَّ أَنْ یَکُونَ رَمَضَانُ السَّنَة»، اگر بنده میدانست که در ماه مبارک رمضان چه چیزی را میدهند، آنوقت از پروردگار عالم میخواست که همه سال، ماه مبارک رمضان باشد.
خداوند در ضیافتش از ما چه میخواهد؟
به ظاهر که همه چیز را میگیرند، چیزی نخور، چیزی نیاشام و تازه در روایات هم آمده که افطار هم باید به قلیل باشد، علّت استحباب سحری خوردن هم فقط برای این است که من و تو سحر قیام کنیم و سحرخیز شویم، پس چه چیزی میدهند که فرمودند: «لَوْ یَعْلَمُ الْعَبْدُ مَا فِی رَمَضَانَ لَوَدَّ أَنْ یَکُونَ رَمَضَانُ السَّنَة»؟! اگر بنده میدانست چه میدهند، میخواست که همه سال، ماه مبارک رمضان باشد؟!
همانطور که میدانید، بیان شده: «إنَّ أبْوابَ السَّماءِ تُفْتَحُ فِی أوَّلِ لَیْلَهٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ، وَلا تُغْلَقُ إلی آخِرِ لَیْلَهٍ مِنْهُ» درهای آسمان در اوّلین شب، مثل دیشب، گشوده شده و دیگر هم بسته نمیشود، تا آخرین شب.
غیر از ماه مبارک رمضان، شبهای جمعه این حال را دارد که از غروب شب جمعه منادیانی ما بین زمین و آسمان اعلام میکنند: مردم! بشتابید که تمام درهای رحمت الهی باز است؛ چون شب جمعه، شب مغفرت است.
امّا ماه مبارک رمضان، از اوّلین شب تا آخرین شب، درهای رحمت و مغفرت، باز است، چه شب، چه روز، هر لحظه که دلت بخواهد، هر لحظه آمدی، هر لحظه طلب کردی، تمام لحظات یک ماه، باز است.
امّا اولیا خدا میفرمایند: اصل این است که اگر در ضیافت الله این کار را بکنید، کل سال باز همین حال را دارید، یعنی تمام ابواب برای شما باز است. لذا عمده همین است که بدانیم در ضیافتالله جسم باید تغییر پیدا بکند و روح مسلّط بشود.
اصل و اسّ و اساس، این است که در ماه مبارک رمضان به ما یاد بدهند که دیگر از این به بعد روح، مسلّط به جسم باشد، نه مساوی باشند و نه این که نعوذبالله جسم امثال من مسلّط بر روح باشد، بلکه بر عکس روح بر جسم غالب باشد و دیگر حالا هر جا جسم را خواست میکشد.
مثلاً بارها بیان کردم که طیّالارض، مطلب علمی است، ولی همان تسلّط روح بر جسم است که راحت جسم را هر طرف بخواهد، میکشد. یک جملهای بگویم - که باورش برای ما سخت است و معمولاً هم میگوییم که این مطالب، لطایف روحی است و مثلاً خیلی از اینها بعد علمی ندارد یا امثال این حرفها. عیبی هم ندارد تا همین حدش هم بدانیم، خوب است و کفایت میکند - و آن این است که ابوالعرفا، آیت الله العظمی ادیب(اعلی اللّه مقامه الشّریف) میفرمودند: آقاجان! اگر روح مسلّط بر جسم شد، معراج برای من و تو هم میشود. بعد فرمودند: البته نمیخواهیم بگوییم ما معراج داریم، معلوم است که معراج متعلّق به پیامبر بود اما نوعی از معراج میشود که برای ما باشد.
حالا من نمیفهمم یعنی چه و من واقعاً ناقلم، امّا اگر روح بر جسم مسلّط شد، لذا دیگر طیّالارض چیزی نمیشود، با این که بیان کردم ابعادش، ابعاد علمی است، امّا روح که مسلّط شد، این هم عند الاولیاء خیلی چیز خاصّی نیست. البته من و شما میگوییم: جسم چطور میتواند طیّالارض داشته باشد؟! امّا برای آنها اصلاً این چیزی نیست. لذا به همین هم اصلاً دلخوش نیستند.
خلیفه خدا شدن در ضیافت الله
لذا آن چه که عمده است، این است که پروردگار عالم در این ضیافتالله میخواهد بندهاش را مثل خودش کند، نخواب، نخور، نیاشام و ... . آیا حرام نخورم؟ خیر، آن که معلوم است، حلال نخور، تا حال تو حال لاهوتی شود و از این جسم فارغ بشوی، با این که درون جسم هستی.
خود خدا جسم ندارد، امّا اگر تو که درون جسم هستی، حالت، حال الهی شد، خلیفه اللّه میشوی و آنوقت است که پروردگار عالم، همهی امور را به دست تو میسپرد، آن هم مِن الدنیا الی العقبی. این که میگوییم: شفاعت، این که میگوییم: قسیم النّار و الجنّة، مولیالموالی است، همین است. بالاخره مولیالموالی جسم دارد یا ندارد؟ درست است معصوم است امّا به هر حال جسم دارد.
حالا باز یک چیز دیگری را گذرا بگویم و ورود پیدا نمیکنم، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل، شیخنا الاعظم حضرت مفید عزیز(روحی له الفداء و سلام اللّه علیه) چرا اخ السّدید امام هماممان شد؟ بابالحوائج نسبت به شیعیانی که در زمان غیبت (مثل الان) هستند و بر موالات اهلبیت ثابت قدم هستند، میفرمایند: «فَطُوبَى لَهُمْ ثُمَّ طُوبَى لَهُمْ وَ هُمْ وَ اللَّهِ مَعَنَا فِی دَرَجَاتِنَا یَوْمَ الْقِیَامَة» ، ما داریم که پیامبر فرمودند: شیعیان ما همسایه ما هستند، امّا اینکه باب الحوائج قسم جلاله خوردند و والله میگویند، میخواهند چه بیان کنند؟ «فَطُوبَى لَهُمْ ثُمَّ طُوبَى لَهُمْ وَ هُمْ وَ اللَّهِ مَعَنَا فِی دَرَجَاتِنَا یَوْمَ الْقِیَامَة» ، آنها در روز قیامت با ما هستند، امّا چطور؟ با ما همان درجهای که ما داریم؛ یعنی درجهی عصمت کامله.
ما چهارده معصوم که بیشتر نداریم، بله، در اینجا بیشتر نداریم، امّا آنجا چشم باز کنید، سلمان خودش یک معصوم کامل است. لذا فرمود سلمان محمدی بگویید و سلمان فارسی نگویید. لذا ما به واسطهی اینکه ایرانی هستیم، خیلی نخواهیم بگوییم سلمان فارسی، این را بدانید که حضرت حجّت(روحی له الفداء) دوست دارند همان سلمان محمّدی بیان شود.
سلمان کیست؟ سلمان، آن کسی است که اگر آن چه که سلمان میداند، اباذر بداند؛ به قاتل سلمان درود میفرستد. چه کسی؟ ابوذر، یک فرد عادی نیست. اباذر صدّیق و اباذر ولایی. ولایت آلالله در دل اباذر است و تبعیدش به ربذه برای همین بوده است. امّا چنین کسی به قاتل سلمان، درود میفرستد؛ یعنی نمیتواند تحمّل کند و میگوید: این چه میگوید؟!
کما این که بنده این روایت را که خود اهل جماعت دارند، در کنگره حضرت سلمان(اعلی اللّه مقامه الشّریف) هم بیان کردم که یک عدّه آمدند دیدند آب داخل دیگ ایشان دارد میغلد، امّا هیچ روشنایی زیر دیگ نیست! نزد پیامبر رفتند و گفتند: این سلمان کیست؟! جادوگر است؟! ساحر است؟! پیامبر به آنها تشر زد که شما چه میفهمید؟!
البته بنا هم نیست کسی بفهمد، سلمان(اعلی اللّه مقامه الشّریف) هم کاری نمیکرد که برای دیگران جلب توجّه کند. لذا این را بدانید که ایشان نمیخواست مثل بعضی نعوذبالله دکّان و بازار درست کند. امّا خدای متعال بعضی مواقع بعضیها را یکباره نشان میدهد که بگوید: ای مردم! شما هم میتوانید اینطور باشید.
سلمانی که نامش روزبه بود و همه مادیات را در اینجا رها کرد و به سمت اسلام رفت. پدرش، جِی، فرماندار عجیبی بود که کل اصفهان و شیراز و ... را در اختیار داشت و یکی از مشاورین بزرگ ساسانی بود. امّا سلمان همه آن مال و منال را رها میکند و به دنبال حقّ میرود. میگردد و میگردد، راهب را میبیند و آن داستان عجیب و عظیم برای این عبد صالح پروردگار عالم اتّفاق میافتد.
لذا این دنبال حقّ رفتن، خیلی مهم است. عجیب است کسی که به تعبیر صدها غلام و برده را میخرد و آزاد میکند، کارش به جایی میرسد که خودش برده میشود. آنوقت حالش به جایی میرسد که اگر آن چه را که او میدانست، ابوذر میفهمید، بر قاتل او درود میفرستاد.
لذا آنجا که فرمود: «هم و اللّه معنا فی درجتنا یوم القیامة»[3] - اینها با ما در درجه ما هستند - معصوم در جسم است، لذا میتواند خلیفةالله شود. تازه معصوم مِن ناحیةالله در عصمت است، امّا من و شما که مِن ناحیةالله عصمت نداریم، اگر از این ماه مبارک رمضان شروع کنیم، میتوانیم آن راه را ادامه دهیم.
شروع حالت عصمتیّه از ماه مبارک
نکته زیبا اینجاست که عصمت اوّلیه در ماه مبارک رمضان به وجود میآید، آن هم با نخوردن و نیاشامیدن و نخوابیدن؛ یعنی با شبه خدایی شدن. حالا یک موقع افرادی که نمیفهمند ما چه میگوییم، اعتراض نکنند که شرک و کفر میگویید. ما که نمیگوییم میخواهیم خدا شویم، این یک بحث دو دو تا، چهار تا است و هیچ عقل ناقصی هم نمیگوید که مثلاً ما خدا هستیم.
آنوقت اگر من و شما اینگونه شویم، أخالسّدید میشویم. لذا پروردگار عالم امور دنیا و آخرت را به حجّتش میسپارد. غیر از این است؟! شب قدر چه کسی باید امضاء کند؟! خود خدا که امضاء نمیکند، حجّت امضاء میکند. فردای قیامت چه کسی میگوید به بهشت یا به جهنّم برو؟! خود خدا میگوید؟! خیر، علیٌّ حبّه جنّه، قسیم النّار و الجنّة.
اتّفاقاً بدانید که به خاطر همین موضوع، حضرت حجّت(روحی له الفداء) هم بعضی از امور را به کسانی که حالت عصمتیّه را از این ماه مبارک رمضان به دست آوردند، میسپارند و این خیلی مهم است.
لذا بعضی مواقع حضرت به بعضیها میفرمایند: شما دعا کنید. اعاظم و بزرگان ما تعجّب میکنند که آقاجان! ما دعا کنیم؟! میفرمایند: بله، دعای شما مستجاب است. لذا در مورد همین ماه مبارک رمضان در خطبه شعبانیه آمده: «دُعَاؤُکُمْ فِیهِ مُسْتَجَاب»؛ چون حالتان، حالی شده که دعایتان مستجاب میشود. لذا نمیگویند: کدام ساعت، چون در روزهای عادی فرمودند: موقع غروب و طلوع آفتاب، موقعی که نماز خوانید، موقع عقد نکاح، موقع نزول باران و ... مواقع استجابت دعا است. امّا در ماه مبارک رمضان میگویند: هر لحظهاش دعایتان مستجاب است، «دُعَاؤُکُمْ فِیهِ مُسْتَجَاب».
کما این که فرمودند: «نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَة» و کار برای شما که دائم الذّکر هستید و اگر یک آیه بخوانید، ختم کل قرآن است، به جایی میرسد که میفرمایند: «أَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیح». همه اینها از این ماه مبارک رمضان شروع میشود، آن ها را میگیرند و اینها را میدهند، این دهان بستی، دهانی باز شد، تا خورنده لقمههای راز شد.
چند خوردی چرب و شیرین از طعام چند روزی امتحان کن در صیـــــام
میدانید معنی چرب و شیرین از طعام چیست؟ آیتالله مولوی قندهاری(اعلی اللّه مقامه الشّریف) به یک تکه نان و شیر افطار میکردند و تازه میگفتند: ما نمیتوانیم، چون امیرالمؤمنین یا شیر میخورد و یا نان. این حال عجیب لاهوتی که بیان کردم روح بر جسم مسلّط است، همین است. یعنی کلّ ماه مبارک رمضان بتوانی کاری کنی که عبدالله و روح الله بشوی. آنوقت همه چیز در اختیار توست. اراده روح است که جسم را هر طرف خواست میکشد. ولی نخور که بخوری فایده ندارد.
البته سفره افطاری مستحب است و یک روایت هم از باب الحوائج(صلوات اللّه و سلامه علیه) داریم که اگر دعوت کردند، بپذیرید که برتر از هفتاد روزه است. در جلد چهارم تهذیب الاحکام و کافی است که فرمودند: «فِطْرُکَ أَخَاکَ الصَّائِمَ وَ دَعوته أَفْضَلُ مِنْ صِیَامِک سَبعین سنة»، خیلی عجیب است است هفتاد سال!
یا در محاسن، از امام صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) آمده که فرمودند: «لَإِفْطَارُکَ فِی مَنْزِلِ أَخِیکَ أَفْضَلُ مِنْ صِیَامِکَ بِسَبْعِینَ ضِعْفاً» افطار کردن در منزل برادر مسلمانت، برتر از هفتاد روز روزه توست.
امّا آیتالله مولوی قندهاری(اعلی اللّه مقامه الشّریف) میفرمودند: این برای افطاری دادن به فقرا و ... است، امّا آن ماه مبارک رمضانی که ....، بعد با همان حالت لهجه خودشان میفرمودند: مجبورم به اسم بگویم و در حالی که دستشان را هم حرکت میدادند و اخم میکردند، فرمودند: خوشم هم نمیآید بگویم، امّا آن ماه مبارک رمضانی که کباب بخوری و گوشت فلان بخوری و ...، اصلاً نه در ضیافتالله وارد میشوی و نه هیچ چیزی به تو میدهند.
البته بعد فرمودند: من به شما نمیگویم نخورید و نمیگویم هم حرام است، سه مرتبه فرمودند: استغفرالله، امّا به نظرم میآید عندالاولیاء حداقل این ماه را برای خودشان حرام میکردند که چرب و شیرین نخورند.
چند خوردی چرب و شیرین از طعام ...، حالا باز هم غروب که میشود، همان افطاری چرب و شیرین را بخور، سحر هم همان چرب و شیرین را بخور که گرسنهات نشود، قوتو بخورم که گرسنهام نشود! ...
اقلّ از آن اربعه حالات صیام، این است که گرسنگی و تشنگی را بچشی. لذا ایشان میفرمودند: من در ماه مبارک نمیخورم. امّا ما معمولاً در سبد کالایی ماه مبارک رمضانمان باید حتماً گوشت و مرغ و ماهی و ... باشد. آقا میگویند: من ماه مبارک نمیخورم، ما تازه در ماه مبارک خوردنمان زیاد میشود؛ چون میخواهیم روزه بگیریم!
لذا عزیز دلم! برای همین است که ما صیام آنها را درک نمیکنیم. چند خوردی چرب و شیرین از طعام، چند روزی امتحان کن در صیام. یعنی چه؟ یعنی اصلاً اینها را نخور.
بعد از آن هم بیان کردم که اولیاء میگویند: تازه آن غیر چرب و شیرین را هم به قدری که جسممان را یاری کند، میخوریم، نه بیشتر. چون بالاخره جسم طالب است، امّا عادتش میدهند، میگویند: کم! لذا این جسم هم روح میشود.
علّت این که جسم بعضی از اولیاء خدا در درون قبر نمیپوسد، برای این است که جسمشان هم روح شده است، عادت کرده است. جسم حلال را هم نمیخورد، نه فقط حرام و شبههناک را! پس آرام آرام این جسم عادت میکند که حال روح را پیدا کند و لذا از این به بعد اصلاً به کم میسازد و با همان کم، قوّت دو برابر میگیرد.
من قبلاً در همین مجلس ماه مبارک رمضان بیان کردم که ولله، به همین ماه مبارک، وقتی بنده با آیتالله مولوی قندهاری(اعلی اللّه مقامه الشّریف) به قدمگاه رفتیم، ایشان فرمودند: امشب را همین قدمگاه باشیم و هر کسی برای خودش باشد. من بالاخره حالت کنجکاوی هم داشتم، دنبال آقا رفتم، دیدم آقا با آن وضع چهارپاره استخوان، چنان ناله میزد و اشک میریخت که گویی عرش را به صدا درآورده است.
همه این اولیاء اینطور هستند و با جسمشان هم همه کاری میکند. نگوییم که اگر ما نخوریم، ضعیف میشویم، باید بخوریم. روحی که قوی شد، جسم را نگاه میدارد، امّا جسمی که قوی شد، روح را هم نگاه نمیدارد. این که میگویند عقل سالم در بدن سالم است، بدن سالم یک چیز دیگری است، نه آن چیزی که الان بیان میشود. بدن سالم را روح الهی، سالم میکند،. خیلی از اولیاء هستند که جسمهایشان طوری است که اگر این جسم را دیگران داشتند، بیچاره بودند و الآن باید به تعبیر خودمانی هفتاد کفن هم میپوساندند و جسمشان هم تمام میشد و میرفت، امّا آنها چطور این جسم را میکشانند؟ با روح.
ماه مبارک رمضان این را از من و تو میخواهد. در ضیافت الله، تسلّط است.
انبیاء هم به یاد آقا بودند!
یکی از راههایش، توسّل به خود آقاجان است. من از همین امشب تا دیر نشده، بیان کنم که تا میتوانید در این ماه، هر لحظه یاد آقاجان باشید.
اوّلاً بیان کردم که هرشب موقع خواب با آقا صحبت کنید، امّا این شبها که دیگر خوابی نیست، باز هم حرفت را بزن، عیبی ندارد، هان ساعتی که قبلاً میخوابیدی، حرف بزن.
بعد هم اضافه کردم که این را هم ترویج کنید که ثوابش برای شما باشد. ساعتتان را کوک کنید یا زنگ تلفن همراهتان را تنظیم کنید، که هر ساعت حداقل یک دعای سلامتی بخوانید. وقتی فراموش هم کردی، دیدی دو ساعت نخواندی، آن دو را قضا کن. شب میخواهی بخوابی مثلاً ده، یازده است و تا دو و سه میخواهی بخوابی، برای آن ساعات هم که میخواهی بخوابی، بخوان.
ضمن این که حالا ماه مبارک رمضان آمده، ماه مبارک، در هر عمل مستحبی که انجام میدهی (واجب که نمیشود)، مادر آقاجان را شریک کن. گرچه در طی سال هم باید این کار را کرد، امّا از ماه مبارک رمضان شروع کن و اینطور دائم یاد آقا باش.
نمیدانید خیرات و برکات این یاد آقا بودن چیست. همین قدر عرض کنم که انبیاء هم حسب فرمایش شیخناالاعظم، حضرت مفید عزیز(روحی له الفداء و سلام اللّه علیه) یاد آقا بودند.
به نظر میآید همانطور که صیام هم برای انبیاء عظام بوده است «کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم» - البته نوع صیام امم قبلی با ما فرق میکرد، امّا این صیام، صیام کامله است، چون کامل همه چیز در امّت پیامبر است ولی ما غافلیم - انبیاء قبلی هم به یاد آقا بودند.
حالا من و شما باید به یاد آقا باشیم، آن هم در دوران امامت آقا. آقا در پرده غیبت است امّا امامتش که هست. میتوانی بگویی امامتش نیست؟! چقدر خدا به من و تو لطف کرده که این موقع دنیا آمدیم. پس این را دقّت کنیم.
[3]. بحار الانوار 51: 151، ح 6