شرح دعای ابوحمزه ثمالی
شب 14 رمضانالمبارک 1436 جلسه: سیزدهم 10 /04/94
نیکوترین نیکویی و اصل دین
قال الحسن بن علی، الامام الحسن مجتبی(صلوات اللّه و سلامه علیه): « أَنَّ أَحْسَنَ الْحَسَنِ الْخُلُقُ الْحَسَن »، حضرت فرمودند: بهترین و نیکوترین نیکوها، اخلاق نیک است.
اخلاق نیک در دینداری حقیقی به وجود میآید و اصل دین هم ورع است. پس بهترین اخلاقها و نیکوییها، اخلاق نیک است از این باب که وقتی انسان متخلّق به اخلاق الهی شد، بالجد دیندار حقیقی هم میشود.
پیامبر عظیمالشّأن، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: « أَصْلُ الدِّینِ الْوَرَعُ »، اصل و ریشه دین، پارسایی و ورع است « وَ رَأْسُهُ الطَّاعَة » و سر و رأس آن، طاعت الهی است.
لذا معلوم میشود اگر کسی ورع نداشت، مطیع پروردگار عالم نمیشود. اگر کسی متخلّق به اخلاق الهی نشد، مطیع پررود گار عالم هم نمیشود.
یکی از مطالب بسیار مهم هم این است که انسان دیندار حقیقی باشد به اطاعت الله، که این در بستر تقوا و ورع و دوری جستن از دنیا برای انسان به وجود میآید. اگر این حال برای انسان به وجود آمد، طبعاً کار او به جایی میرسد که دین حقیقی در وجودش به وجود میآید و زبانش زبان الهی میشود.
معمولاً هم خصوصیّت اهل تقوا و اهل دین و متخلّق به اخلاق الهی این است که حبّ الله و دشمنی با دشمن خدا را دارند. دلیلش هم این است که معرفت خدا در وجودشان به وجود میآید.
در باب این که پررودگار عالم یاوران حق را نهی کرده که دشمنان خدا را دوست خودشان بگیرند، حضرت صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) بیان فرمودند: «نَهَى اللَّهُ أَهْلَ النَّصْرِ بِالْحَقِّ أَنْ یَتَّخِذُوا مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ وَلِیّاً وَ لَا نَصِیراً ».
خیلی عجیب است. معالأسف ما اخلاق را مجزای از امور دیگر دین میدانیم امّا به این جورچینی که عرض کردم، دقّت بفرمایید. امام مجتبی میفرمایند « أَنَّ أَحْسَنَ الْحَسَنِ الْخُلُقُ الْحَسَن » به تحقیق نیکوترین نیکوییها، اخلاق و رفتار نیکوست و رفتار نیک، در دینداری و تقواست. و اصل دینداری در تقوا و ورع و رأس آن اطاعت است، « أَصْلُ الدِّینِ الْوَرَعُ وَ رَأْسُهُ الطَّاعَة ». که مطیع شدند چه میشود؟ خصوصیّتش مطیعان الهی چیست؟ چون اینها یاوران حق میشوند، خدا نهیشان کرده که دشمنان خدا را به عنوان دوست و یاور خود برگزینند. لذا دین همه اینها را باهم دارد.
درخت دین و ریشه و عروق آن
در یک روایت هست که پیامبر خدا، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: « قَالَ حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ » دوست و حبیبم جبرئیل، اینگونه گفت: « إِنَّ مَثَلَ هَذَا الدِّینِ کَمَثَلِ شَجَرَةٍ ثَابِتَةٍ » مثل این دین، مثل درختی است استوار و ثابت است؛
«الْإِیمَانُ أَصْلُهَا » که ایمان ریشه آن است.
«وَ الصَّلَاةُ عُرُوقُهَا » و نماز رگها و آوندهای آن است.
این نکته بسیار مهمّی است که مؤمن و دیندار حقیقی همه چیز را باهم دارد. مبارز نیست کسی که نماز نخواند و نمازخوان نیست کسی که مبارزه نکند.
عامل حیات بخش درخت دین
«وَ الزَّکَاةُ مَاؤُهَا » و زکات آب این درخت است.
یعنی بدون پول نمیشود. باید آب، این جریان حیات بخش باشد، « وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ». تمثیل به آب میزند چون آب که بریزی درخت حیات مییابد. لذا جریانبخش و حیاتبخش این دین زکات است. باید پول خرج کرد. فقط دعا کنی، دوزار نمیارزد. دائم هم دستت را بالا ببری و بگویی: خدایا اسلام و مسلمین پیروز بفرما، وقتی پولت را خرج نکنی، دوزار نمیارزد. «اللهم عّجل لولیک الفرج» بدون خرج کردن، دوزار ارزش ندارد. آقا میگوید: دروغ میگویی! باید خرج کنی. خیلی جالب و عجیب است، چقدر قشنگ جبرائیل بیان کرده، «مَاؤُهَا» یعنی در این درخت باید آب جریان پیدا کند. مثل این بدن که اگر خون جریان پیدا نکند، فلج است. خون به مغز نرسد، سکته مغزی میکند، به قلب نرسد، همینطور. « وَ الزَّکَاةُ مَاؤُهَا » لفظ زکات یعنی پولغ یعنی پول باید خرج کنی.
شاخههای درخت دین
«وَ الصَّوْمُ سَعَفُهَا » و روزه شاخههایش است.
روزه من و تو را رشد میدهد عامل میشود که دلمان از دنیا کنده شود.. عامل میشود که پول هایمان را خرج کنیم. عامل میشود دست از دنیاپرستی برداریم. عامل میشود «الَّذی جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ » نداشته باشیم. بعد خدا گواه است چقدر هم لذّت دارد.
در روایت داریم که شخصی محضر امیرالمؤمنین آمد و عرضه داشت: آقاجان! یک مواقعی وقتی پول خرج میکنیم، خوشحال میشویم. این اشکالی ایجاد نمیکند؟ حضرت فرمودند: خیر، اتّفاقاً این دلالت بر این است که خدای متعال میخواهد آن روح و ریحان و آرامشی را که به واسطه خرج کردن به وجود میآید، به انسان بچشاند. بعد حضرت فرمودند: مگر قرآن نخواندی، قرآن اوّل میگوید: «باموالهم» بعد «بانفسهم». بعضی جان میدهند امّا مال نمیدهند. میگویند: جانم را بگیر امّا مالم را نگیر. لذا فرمودند: اتفاقاً این آرامش و لطف خدا به انسان است. این اشکال ندارد ولی اگر کسی اعلان کند اشکال دارد.
عامل شادابی درخت دین
«وَ حُسْنُ الْخُلُقِ وَرَقُهَا ». و حسن خلق برگهای آن است.
دیدید انسان زیر برگ درختان آرامش میگیر و، مینشیند. باغ درست است میوه دارد امّا فرح و شادابی آن به برگهایش است. شما در ذهنتان تصوّر کنید که باغی باشد، میوه داشته باشد ولی برگ نداشته باشد. دیگر نه سایهای دارد و نه میشود از او بهره بود. فرح و شادابی باغ به همان برگ سبز است. آن وقت، وقتی به آن فرح و شادی افتادی، حالا دلت میخواهد یک میوهای هم بچینی امّا اسّ و اساس باغ آن فرحش است. این نکته بسیار مهم و ظریفی است. « وَ حُسْنُ الْخُلُقِ »، اخلاق نیک، «« أَنَّ أَحْسَنَ الْحَسَنِ الْخُلُقُ الْحَسَن ».
میوه درخت دین
«وَ الْکَفُّ عَنِ الْمَحَارِمِ ثَمَرُهَا » و دست کشیدن از همه محارم میوه آن است.
چشمت، گوشت، دستت، پاهایت، لقمه حرام. حتّی حلال که عرض کردیم ماه مبارک رمضان میخواهد این حلال را بگیرد.
مرحوم ابوی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) فرمودند: وقتی خصّیصین آیتالله العظمی شاهآبادی محضرشان بودند، ایشان شروع به مطالب که میکردند، گریه میکردند، همینطور آرام اشک میریختند. یک زمانی این یک مقدار کمتر شده بود. آقا فرمودند: میدانید دلیل چیست این حال متغیّر شده؟ بعد به شکمشان دست زدند و فرمودند: مال این است. این شکم، این لقمه! لذا انسان باید از حلال هم دست بکشد.
یک مطلبی را اولیاء خدا بیان کردند که ابا میکنم بگویم امّا چون بزرگان بیان فرمودند، عرض میکنم، اتّفاقاً فرمودند هم بگویید. ما درکش هم نمیکنیم امّا حالا گذرا روی این تأمّل کنید. فرمودند: اتّفاقاً وقتی انسان به شکم رسید، آن شرّ زیر ناف برای او به وجود میآید. انسان گرفتار میشود. به شهوت و گناه میافتد. این شکم بیهنر پیچ پیچ/ میخورد و کار ندارد هیچ
دعایی برای دفع فضولات از بدن
برای همین در روایت داریم که در بیت الخلاء و جایگاه تخلیه مَلکی به پس گردنمان میزند. لذا وقتی انسان تخلیه میکند، نگاه میکند. برای همین میگویند در آنجا دعا هم بخوانید. در دستشویی، برای دفع فضولات انسانی دعا بخوانم؟! بله، میگویند: پایت را به سمت چپ تکیه بده که مجرا باز شود و خوب تخلیه صورت بگیرد و دعا بخوان، بگو: «اللهم اطعمنی طیباً فی عافیه و اخرجه منی خبیثا فی عافیه». خدا من در عافیت به من طعام دادی امّا حالا آن طیّب را که من خبیث کردم، در عافیت از من خارج کن. چون نگاه می کند، اگر خون داشته باشد که دیگر عافیت نیست، معلوم میشود وضع روده و معده خراب است امّا همینطوری طبیعی که هست، خبیث است ولی عافیت دارد.
عامل کمال درخت دین
« وَ الْکَفُّ عَنِ الْمَحَارِمِ ثَمَرُهَا فَلَا تَکْمُلُ شَجَرَةٌ إِلَّا بِالثَّمَرِ » معلوم است که اصلاً هیچ درختی کامل نیست إلّا به میوهاش و میوه درخت دین دست کشیدن از محارم است. این ماه مبارک رمضان آمده که ما را از محارم دور کند.
«کَذَلِکَ الْإِیمَانُ لَا یَکْمُلُ إِلَّا بِالْکَفِّ عَنِ الْمَحَارِمِ » همچنین ایمان کامل نمیگردد الّا به این که از محرمات کاملاً خویشتنداری کنند؛ یعنی اگر میخواهید جزء مؤمنین باشید و حالتان، حال اهل ایمان باشد با از محارم دوری کنید وگرنه ایمان اهل ایمان به کمال نمیرسد.
حالا اینجا میخواهم عرض کنم که این با آن روایت که خواندیم « نَهَى اللَّهُ أَهْلَ النَّصْرِ بِالْحَقِّ أَنْ یَتَّخِذُوا مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ وَلِیّاً وَ لَا نَصِیراً » چه ارتباطی دارد. میفرماید: « و ان من المحارم اتخاذ اعداء الله ولیا». کجای دین سیاست نیست؟! بالاترین کفو عن المحارم این است که شما اعداءالله را ولی نگیرید. چرا؟ چون اگر آنها را ولی و دوست بگیرید، به خودی خود فرهنگ آنها را میگیرید و فرهنگ آنها را که بگیرید، حالت میشود، حال آنها. فرهنگ آنها را که بگیری، دیگر اختلاط برایت چیزی نیست، عروسیها مختلط باشد، در باغ با همدیگر باشند، چیزی نیست. لذا یک مورد کفو عن المحارم این است.
روایتی برای مذاکرات
امام صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) هم فرمودند: « نَهَى اللَّهُ أَهْلَ النَّصْرِ بِالْحَقِّ » خدا نهی کرده است کسانی را که میخواهند حق را یاری کنند؛ کسانی که میخواهند امام زمان را یاری کنند، کسانی که میگویند «اللهم عجل لولیک الفرج»، که چه؟ « أَنْ یَتَّخِذُوا مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ وَلِیّاً وَ لَا نَصِیراً » که دشمن خدا را ولی نگیرند، اعداء خدا را یار نگیرند.
خدا گواه است من نمیخواهم سیاسی صحبت کنم. روایات را میخوانم، ناخودآگاه به این سمت میرود. اصلاً پذیرش دشمن ولو دشمن به صورت ظاهر یک امتیازی هم به ما بدهد، آیات، روایات میگویند که حماقت است.
این یک روایت خیلی طولانی است، من آخر این روایت را برایتان میخوانم. «لَا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تُظْهِرُوهُمْ عَلَى أُصُولِ دِینِ اللَّهِ » - خیلی عجیب است! کأنّ این روایت همین امسال، پارسال یا به تازگی آمده است - اصلاً بر شما روا نیست، حلال نیست، اجازه ندارید که دشمنان خدا را از اصول دین خودتان آگاه کنید.
یعنی چه؟ مگر او نمیداند ما اصول دین داریم؟! همه اصول دین ما را می دانند. به بچّههایمان هم از اوّل یاد میدهیم که اصول دین پنج بود/ دانستنش گنج بود ... . بالاخره وقتی شما مردم را دعوت به دین میکنید، اوّلین مرتبه توحید را میگویید. یکی از اصول دین، امامت است. ما میخواهیم تبلیغ کنیم، بگوییم امام زمان هست؛ پس یعنی در عالم اصلاً نفهمند امام زمان هست؟! نفهمند نبوّت هست؟! ما مردم را که به دین اسلام دعوت میکنیم، باید بدانند پیامبری هست. اینجا منظور چیست؟
آیت الله العظمی شاه آبادی میفرمایند: اینجا اصول دین یعنی از مطالب و مسائلی که در مملکتتان اتّفاق میافتد، نباید اطلّاع داشته باشند والّا ما که اتّفاقاً علن اصول دین را اعلام میکنی..
خیلی عجیب است! میفرماید: « لَا یَحِلُّ لَکُمْ » اصلاً برای شما جایز نیست، یعنی حرام است، وقتی میگوید « لَا یَحِلُّ لَکُمْ » یعنی برای شما حرام است «أَنْ تُظْهِرُوهُمْ عَلَى أُصُولِ دِینِ اللَّهِ« که آنها از اصول دین خدا آگاهی پیدا کنند. منظور اینجا همان است که از رموز شما آگاه نشوند.
آنوقت مگر میشود ما بگوییم مثلاً بیایند مسائل نظامی ما را ببینند، آنجا را ببینند، اینجا را ببینند، دانشمندان را ببینند، اصلاً هیچ چیزی را نباید بدانند. اصلاً همین که فهمیدند ما هستهای داریم هم اشتباه است. حالا مجبودیم دیگر لفظ هستهای را بگذاریم. اصلاً چرا باید بفهمند که ما داشتیم؟! حالا الان چرا باید بفهمنند که ما چند تا داریم؟! ما مسلمان نیستیم، ما دیندار نیستیم. « نَهَى اللَّهُ » خدا نهی کرده. دروغ میگوییم شیعه هستیم. این روایت، روایت امام صادق است. امام صادق میفرماید: « لَا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تُظْهِرُوهُمْ عَلَى أُصُولِ دِینِ اللَّهِ ».
حالا دقّت کنید که درادامه آن چه میفرمایند. میفرمایند: « فَإِنَّهُمْ إِنْ سَمِعُوا مِنْکُمْ فِیهِ شَیْئاً عَادَوْکُمْ عَلَیْهِ» نه «محبّیکم». اگر آنها در این باره چیزی از شما بشنوند، بر سر آن به دشمنی با شما بر میخیزند.
الان بهانه دشمنی هستهای است دیگر. اصلاً طلا چیست؟! باید یک چیز فوق طلا پیدا کنند و این روایت را با آن بنویسند. انگار مال همین امسال است، مال همین مذاکرات است. اسم این روایت را بگذاریم روایت مذاکرهای.
از اوّل « نَهَى اللَّهُ أَهْلَ النَّصْرِ بِالْحَقِّ » بیان فرمود: اگر راست میگویید و میخواهید حق را یاری کنید، خدا شما را نهی کرده که « أَنْ یَتَّخِذُوا مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ وَلِیّاً وَ لَا نَصِیراً ». حالا آنها میآیند، کمک میکنند درستش میکنیم و ...، اشتباه است. « لَا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تُظْهِرُوهُمْ عَلَى أُصُولِ دِینِ اللَّهِ » بر شما حرام است که اصول دینتان را برملا کنید که آنها آگاه بشوند « فَإِنَّهُمْ إِنْ سَمِعُوا »، فاء تحقیقه و پس، پس به تحقیق بدانید اگر آنها بشنوند، « مِنْکُمْ فِیهِ شَیْئاً » فقط یک چیز آن را بفهمند، نه همه آن را « عَادَوْکُمْ عَلَیْهِ » به واسطه همان یک چیزی که فهمیدند، با شما دشمنی میکنند. امام صادق، سیّاس کیّاس است. دارد همه چیز را میگوید.
خدایا! ما را از خواب غفلت بیدار کن.
خدایا! ما را به حقیقت متخلّق به اخلاق الهی بگردا.ن
ویژگیهای مدّعیان دروغین اخلاق
اخلاق دروغین آن اخلاقی است که فقط من و تو را دعوت کند که یک گوشه بنشینیم و سبّوحٌ قدّوس بگوییم. امور را هم به دست آمریکا و صهیونیسم و اینها بسپاریم. ما کارهای نیستیم، إنشاءالله آقا خودش میآید، درست میکند. من و تو ذکر بگوییم، نماز بخوانیم، دعا بخوانیم، شب هنگام است، وقت سحرگاه است، این چیزها روی منبر چیست؟! آن هم ماه مبارک رمضان، وقت مناجات، دل شب! متخلّق به اخلاق الهی شویم، این حرفها چیست؟! دعا کنیم إنشاءالله خود حضرت میآید درست میکند. اینها را ولش کن.
هرکس اینطوری به شما گفت، او دروغگو است، اخلاقی نیست. اخلاق آن چیزی است که معصوم رسم میکند و باید معصوم آن راترسیم کند، نه اخلاق من درآوردی. میفرماید: « تَخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ اللَّهِ»، نه «تخلقوا باخلاق انفسکم أو انفسنا». این تخلّق به اخلاق نفسانی است. نفسم میگوید: عبایم را بگیرم و هیچ چیز هم نگویم. همه هم إنشاءالله دوستم دارند. بهبه! چه آقای خوبی! همه هم او را دوست دارند، هم اینوری، هم آنوری. میگویند: بارک الله، آدم خوبی است، متخلّق است. از همه جناحها هم میآیند، التماس دعا هم میگویند و بیان میکنند: آقا دعا بفرمایید، إنشاءالله خدا شما را حفظ کند، شما جزء سربازان امام زمان باشید. ما هم دعا کنیم و تمام شود. این اخلاق نیست.
خدا گواه امام زمان دلش خون است. عرض کردم خدا را گواه میگیرم، ولله، قسم جلاله خوردم! شوخی نیست، ماه مبارک رمضان انسان بیاید قسم جلاله بخورد. عذر میخواهم، دور از جان دیگر باید خیلی خر باشد. ولله امام زمان دلش از به ظاهر متخلّقین به اخلاقی الهی خون است.
معالأسف تلویزیون و رادیوی ما هم نشانشان میدهند و درس اخلاقشان را هم پخش میکند. وقتی پیششان میروی، میگویند: آقا ما کاری به هیچ چیز نداریم. اینجا راجع به این حرفها، حرف نزن. إنشاءالله خدا همه ما را هدایت کند. هم اینوریها هدایت شوند، هم آنوریها. خدا إنشاءالله همهشان را هدایت کند. ما کاری به این حرفها نداریم.
مرگ بر آن اخلاقی که قلب امام زمان را جریحهدار کند. تف برآن اخلاقی که امام زمان را به نام اخلاق اذیّت کند. ولله قلب امام زمان در درد است. قسم جلاله خوردم. وای! وای! چه بگویم؟!
بحارلانوار، ج: 68 ، ص: 386، باب : 92
بحارلانوار، ج: 74 ، ص: 86، باب : 4
بحارلانوار، ج: 6 ، ص: 109
بحارلانوار، ج: 58 ، ص: 129