شرح دعای ابوحمزه ثمالی
شب 30 رمضانالمبارک1436 جلسه: بیست و پنجم 26/04/94
« رَبِّ أُنَاجِیکَ بِقَلْبٍ قَدْ أَوْبَقَهُ جُرْمُهُ»
تذکار دائم خداوند به انسان!
پروردگار عالم، از روز نخست خلقت انسان، تا روزی که انسانها به اذن پروردگار عالم با نفخه صور حضرت اسرافیل(علیه الصّلوة و السّلام) برانگیخته میشوند، قاعده این عالم را براساس فطرت الهی انسان قرار داده است. پروردگار عالم، احسن خالقین است و انسان را که احسن مخلوقین است، با آن معجون «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»[1] و با اکسیر «نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی»[2] خلق کرده است.
این اکسیر «نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی»، حال انسان را به مقام عبداللّهی و از مقام عبداللّهی به مقام روح اللّهی میرساند. خدا تمام اسماء و صفات خودش را در تجلّی خلیفه اللّهی، به جسم جسیم انسانی، با حال روحانی و در عالم ناسوتی، به مقام لاهوتی تبدیل میکند.
لذا انسان را از روز نخست، تا آن لحظه دمیده شدن صور به دم اسرافیلیّه آن حضرت ملک مقرّب(علیه الصّلوة و السّلام)، دعوت به فطرت کرد و دائم به انسان میگوید که فطرت تو، فطرت الهی است.
«ما المعنا الفطرة»؟ «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ»[3]. انسان مِن الفاطر است و فطرت انسان، غیر از حال جسم جسیمیّه او و نوع خاکی و خلقت گلی او و آن صلصالی است که تبیین میشود. گرچه خود این جسم هم نکته مهمّی دارد و بالاخره همین جسم انسانی هم که میتواند تفکّر و تأمّل کند، از اعجاز خداست. این جسم، کاشف بعضی از نکات برای زندگی روزمرّه خود و کاشف بعضی از امور برای اُخری خود است و پیچیدگی خاصّ خودش را دارد. همین لسان که به حرکت درمیآید. همین حروف که تبدیل به کلمه میشود و همین کلمات که تبدیل به جمله میشود و همین جملات که تبدیل به یک مقوله قالیه مفهومیه میشود. البته بعضی از آنها بی معنا است و برای غیر اهل معنا، مهمل است، امّا برای اهل معنا پر از مطلب است. اینها همه مِن جسم الجسیم است.
امّا برتر از این اعجاز ظاهریّه انسان هم وجود دارد. البته جنّیان هم به نوع دیگر از این جسم برخوردار هستند، آنها مِن النّار هستند و ما مِن التّراب هستیم. آنها هم حالاتی را در جسم جسیم خود دارند که ادراکات ذهنیّه خاصّ خود را دارند. به عنوان مثال، حضرت سلیمان(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) اوّل شیشه را از جنیّان یاد گرفت. لذا آنها هم قابلیّت ادراکاتی در جسم جسیم ناریّه خود را دارند و ما هم ادراکاتی در جسم جسیم ترابیّه خود را دارا هستیم و قس علی هذا. حیوانات هم بالنّسبه حیوانی بودن خودشان، همینطور هستند. چون حال جسم، حال حیوانی و ادراکات ظاهری است، امّا روح خدا که همان بحث «نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی» است، اختصاص به آن خلقت احسن خدا دارد، «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی أَحْسَنِ تَقْویم»[4] آن هم به قوام حسنیّه نه، بلکه به قوام احسنیّه. به آن حالی که حال الوهیّت است، نه عنوان اله، اشتباه نشود. بلکه حال، حال لاهوتی و دور از مطالب جسمانی است. چون که فرمود: «نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی».
چگونه به عصمت کامله در جنّت برسیم؟
پروردگار عالم دائم انسان را دعوت میکند که به سمت این فطرت بیاید و تبیین کرده که همه انسانها را اینگونه قرار دادم، نه یک عدّه خاص را. البته پروردگار عالم، آن عدّه قلیل را که از باب هادیان خلق هستند، به پرده عصمت در باب فطرت پیچاند و حال آنها را حال عصمتیّه قرار داد. گرچه آنها هم به فطرت پیچیده شدهاند، امّا غیر از بحث فطرت به عصمت، ملهوف بوده و مِن ناحیه الله، مأمور هستند.
امّا در مورد ما هم بیان کرد که اگر به فطرت جواب بدهید، حال عصمت برای شما اکتسابی است. آنها مِن ناحیه الله، انتقالی است، شما به واسطه جواب به فطرت، اکتسابی است. امّا اگر حال، حال عصمتیّه شد و جواب به فطرت داده شد، حال شما هم در جنّت، عصمت کامله است .
بارها بیان کردیم که آن امام همام، بابالحوائج، موسیبنجعفر(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: آنها که در آخرالزّمان و زمان غیبت حضرت حجّت، اهل تقوا بوده - که هدف نهایی ماه مبارک رمضان هم «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون»[5] است، «شاید متّقی شدید». لذا این تقوا بسیار مهم است و باید انسانی که پیچیده شده از فجور و تقواست، «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»، با جواب مثبت دادن به تقوا و غلبه کردن بر فجور، خود را جز متّقین نماید. پروردگار عالم همه را به فطرت دعوت میکند. حالا اگر کسی به فطرت خود، جواب مثبت داد که ایمان به غیب هم در حال جواب به فطرت میسور میشود و این حال برایش پیش آمد، از متّقین خواهد بود. همانگونه که در قرآن هم خصوصیت متّقین حقیقی اینطور بیان شده: « الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُون ...» - و بر موالات اهلبیت، ثابتقدم باشند - حضرت قسم جلاله میخورند و میفرمایند - والله، فردای قیامت در همان درجه ما « هم و اللّه معنا فی درجتنا یوم القیامة»[6]؛ یعنی در همان درجه عصمت کامله، خواهند بود.
یعنی درست است که در دنیا در عصمت کامله نیست، امّا این حال جواب مثبت به فطرت دادن، انسان را به تالی تلو عصمت میرساند که همان عصمت است، منتها معصوم هدایت کل نیست، بلکه معصوم هدایت جزء است. لذا اولیاء خدا، مثل حضرت شیخناالاعظم، حضرت مفید عزیز(روحی له الفداء و سلام اللّه علیه) حالشان، حال کامله است و به آن حال عصمت هستند و برای همین اخ السدید میشوند. امّا حالشان متفاوت است که با جواب مثبت به تقوا و پا گذاشتن روی فجور حاصل میشود، «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها».
لذا خداوند هم نفرموده که فقط معصومین در این مقام هستند، بلکه فرموده: همه انسانها از نخه روح من «نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی» و در فطرت الهی «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ» هستند. «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ المؤمن » نفرمود، «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَالمسلم» نفرمود. بلکه فرمود: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ » هیچ تبدیلی هم برای او نیست، با لام؛ یعنی نفی مطلق است و دیگر به هیچ عنوان تبدیلی نیست.
انواع تقوا
لذا دائم پروردگار عالم انسان را به سمت همین راه دعوت میکند که جواب به فطرت بدهد و عید فطر یعنی این. چرا عید فطر، مخصوص به تتمّه ماه مبارک میشود؟
علّت العلل این است که اسّ و اساس ماه مبارک رمضان، تطهیر روح و جسم با هم است؛ یعنی روح و جسم با هم به مقام طیّب و طهارت و به مقام عالی انسانیّه وارد میگردد.
حضرت صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق در روایت شریفهای که در مواعظ العددیه و همچنن مشکات الانوار آمده، فرمودند: تقوا سه نوع است:
تقوای خاصّ الخاص؛ یعنی انسان، بالله، فی الله (برای خدا، در راه خدا)، حلال (نه از حرام و شبهه) را فضلاً عن الشّبهه ترک کند. لذا آن کسی که از حلال دست کشید، به این تقوای حقیقی که خاص الخاص است، میرسد.
2. تقوای خاص؛ یعنی آن که انسان، شبهه را فضلاً عن الحرام ترک کند.
3. تقوای عام؛ یعنی آن تقوایی است که انسان، حرام را ترک کند که آن هم خوفاً عن النّار و العقاب است.
معلوم میشود معالأسف گاهی ما مرحله سوم را هم نداریم؛ یعنی خوفاً من النّار و العقاب موجودیّت ندارد وإلّا حداقل قول حرام، فعل حرام، اکل حرام و ... را مراقبت میکردیم.
چرا خداوند فطر را در آخر ماه مبارک رمضان قرار داد؟
لذا این که فطر را در آخر ماه مبارک قرار دارد، علّت العلل این است که جسم و روح توأمان با هم پاک شوند و حالش، حال ترک حلال است. حلال را نمیخورد و حلال را نمیآشامد. حلالترین نوشیدنی، آب است، امّا آب نمیخورد، غذا نمیخورد، آنچه را که به عرق جبین به دست آمده، حرام کرده و نمیخورد. با همسر حلال خود، وقتی اذان صبح گفت، دیگر نمیتواند رابطهای داشته باشد. یعنی از حلال دست میکشد.
لذا چون جسم و روح به هم تطبیق داده شدهاند، حالت ناسوتی ترک شده و حالت لاهوتی به وجود آمده؛ شما به فطر برگشتهاید. به فطرت خودتان آمدید، «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ». بیان کردم که این برای مؤمنین نیست، چون فرمود: « فَطَرَ النَّاسَ ». برای همین اوّلین روز ماه شوال، عید فطر نامیده شده است.
در صبح عید فطر، برای جوایزتان بشتابید!
«عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ النَّبِیُّ ص»[7]، جابر از وجود مقدّس امام باقر(علیه الصّلوة و السّلام) نقل میکند که حضرت میفرمایند: وجود مقدّس پیامبر عظیمالشّأن، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: « إِذَا کَانَ أَوَّلُ یَوْمٍ مِنْ شَوَّالٍ نَادَى مُنَادٍ أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ اغْدُوا إِلَى جَوَائِزِکُمْ »، چون روز اوّل شوال میرسد، منادی ندا میدهد: ای مؤمنان در این صبحگاه برای جوایزتان، برای پاداش عبادتی که شما به فطرت برگشتید، بشتابید.
«ثُمَّ قَالَ یَا جَابِرُ جَوَائِزُ اللَّهِ لَیْسَتْ بِجَوَائِزِ هَؤُلَاءِ الْمُلُوکِ ثُمَّ قَالَ هُوَ یَوْمُ الْجَوَائِز» سپس حضرت به جابر فرمودند: ای جابر! جوایز پروردگار عالم مثل این جایزههای پادشاهان عالم نیست. سپس فرمودند: آن روز، روز جایزههاست.
نکتهای که اضافه میکنند در این روایت شریفه، این است که جوایز پروردگار عالم چه جوایزی است؟ یکی از جوایز پروردگار عالم، رضای اوست. چرا؟ عمده این است: آن که در این ماه، از حلال دست کشید، خداوند رضایت خودش را به او مرحمت میکند.
هر کس دنیا را ترک کند، به فطرت الهی میرسد!
لذا عزیزان! معلوم میشود در دنیا فقط و فقط باید به اقلّ حلال اکتفا کرد - که باید در این مورد بحث مفصّلی کنیم - در جلسات گذشته بیان کردم که اولیاء خدا حتّی مسکن خود را در بین عموم قرار میدهند و خود را تافته جدا بافته از مردم نمیدانند و به اقلّ ملک و اقلّ خورد و خوراک بسنده میکنند.
بیان کردیم که چرا مرحوم حاج حلوایی، ولیّ خدا شد و واقعاً ولیّ بود. یک موقعی به بنده نکتهای را گفتند که دیدم نشان از عمق ادراکات ولایتی او و تسلّط این مرد بر عالم است. جمله بسیار عجیبی است. هنوز انقلاب نشده بود، یکی از هنرپیشههای زن که معالأسف از او بهره جنسی میبرند. اوایلی بود که در فیلمها کار میکرد و او را که به ظاهر زیبارو بود، از پایینشهر انتخاب کرده بودند. امّا بعد از مدّتی او از آنجا رفت و شنیدم خانه دیگری در جمهوری(شاهآباد سابق) گرفت.
بعضیها نگران بودند. ایشان فرمودند: نگران نباشید، همین این هم برمیگردد، چیزی نمانده، دو یا سه سال دیگر تحوّل ایجاد میشود، وضعیّت درست میشود، حال عوض میشود. چون او را با وضع بدی هم با ماشین میآوردند و میبردند و برای آن محل و جوانان بد بود. ایشان با بصیرت و تسلّط به این مطلب فهمید.
ایشان جمله بسیار زیبایی داشت که میفرمود: «إن ترک الدّنیا، حفظت دنیا»، هر کس دنیا را ترک کند، دنیا را حفظ میکند. من تصوّر کردم که ایشان این جمله را از آقا (ابوالعرفا) گرفتند. یک موقعی به آقا عرض کردم: آقا! آقای حلوایی این را میگویند. فرمودند: این از الهامات الهی به قلب این مرد است، ایشان این جمله را برای بنده بیان کردند و گفتند: آقا! این جمله چند بار بر زبان من جاری شده، درست است؟ من هم گفتم: بله، درست است.
«إن ترک الدّنیا، حفظت دنیا»، اگر کسی دنیا را ترک کند، به فطرت الهی میرسد. «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ»، نفرمود: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ المؤمن ». لذا عید فطر به این خاطر برای همه عید فطر است؛ چون اقلّ این است که انسان در این ماه ساعاتی حلال را به اختیار ترک کرد. وقتی اذان صبح گفتند، او میتوانست بخورد و کسی مانع او نبود، امّا خودش از روی اختیار نخورد.
لذا پروردگار عالم هیچ عبادتی را نگفت که برای من است، امّا در مورد صوم فرمود: «الصّوم لی». چرا؟ چون صوم، ترک دنیاست. صلاه، ترک دنیا نیست. درست است که در مورد صلاه آمده: «إن قبلت قبل ما سواها و إن ردّدت ردّ ما سواها»، اگر نماز قبول شد، همه چیز قبول میشود و اگر رد شد، همه چیز رد میشود، امّا با این حال پروردگار عالم نگفت که صلاه، برای من است. پروردگار عالم فرمود: «الصّوم لی و أجزی به»، صوم برای من است و جزای آن را هم خودم میدهم. چرا؟
چون در صوم، آنچه عامل برای دنیاست، ترک میشود، «إن ترک الدّنیا، حفظت دنیا». حفظ کرده و همه دنیا در ید اوست. همه عالم در ید اوست. همه حالات برای اوست. همه چیز را میبیند و قدرت پیدا میکند. خیلی هم عجیب نیست. در مثال مناقشه نیست، مرتاضهای هندی، ولو راه باطل رفتند، امّا بالاخره آنها هم دنیا را ترک کردند. تفاوت این راه با آن راه، این است که شما وقتی از راه درست ترک کنی، همه عالم در ید قدرت توست، امّا آنها فقط یک مقداری متوجّه میشوند.
مثال مرحوم ملّا فتحعلی سلطانآبادی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، سلطانالعارفین را بیان کردم که در هند چطور به آن مرتاضی که قطار را با قدرت خود نگاه داشته بود تا خود را برساند، نشان دادند که چطور آسمانها در تسخیر آن کسی است که از راه درست زهد بورزد و دنیا را ترک کند. ایشان به او گفتند: چه کار زشتی کردی که برای کار خودت، همه مردم را معطّل کردی تا خود را نشان بدهی. بعد به او شش آسمان را نشان داد و فرمودند: تو آسمان هفتم را نمیتوانی ببینی، چون طاهر نیستی و در طهارت روح نیستی. حالا قطار مملو از جمعیّت است و حتّی بر روی سقف آن هم نشستهاند. آن مرتاض به پای ایشان افتاد و گفت: تو نبی هستی؟! فرمودند: خیر، من شاگردی کوچکی از شاگردان آن نبیّ آخرالزّمان هستم.
پس ببینید هر کسی که انصافاً دنیا را از راه درست ترک کند، به فطرت خود بر میگردد. لذا چون حلال را در ماه مبارک ترک کردیم، میگویند روز اوّل ماه شوال، عید فطر است که در آن هم، پروردگار عالم رضایت خودش را مرحمت میکند و این، مطلب بسیار مهم است.
میدان مسابقه در ماه مبارک!
لذا امام حسن مجتبی(علیه الصّلوة و السّلام) وقتی گروهی از مردم را دیدند که مشغول بازی و خنده هستند، رو به اصحاب خود کرده، به آنها اشاره کرده و فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ شَهْرَ رَمَضَانَ مِضْمَاراً لِخَلْقِهِ لِیَسْتَبِقُوا فِیهِ بِطَاعَتِهِ إِلَى رِضْوَانِهِ »[8]، پروردگار عالم ماه مبارک رمضان را میدان مسابقه قرار داد تا انسان با طاعات و عبادات برای رسیدن به آن رضوان الهی سبقت بگیرد.
اولیاء خدا رضوان را در اینجا فقط بهشت نمیدانند، بلکه میفرمایند: منظور، رضایت ذوالجلال و الاکرام است. لذا نفرمود: « فِیهِ بِطَاعَتِهِ إِلَى الجنة»، بلکه فرمود: « فِیهِ بِطَاعَتِهِ إِلَى رِضْوَانِهِ »، عنوان رضای الهی است.
«فَسَبَقَ فِیهِ قَوْمٌ فَفَازُوا»، یک عدّهای سبقت میگیرند، پس بهرهمند شده و رستگار میشوند. آنهایی که در این ماه، جدّی از حلال دست کشیدند.
«وَ تَخَلَّفَ آخَرُونَ فَخَابُوا فَالْعَجَبُ کُلُّ الْعَجَبِ مِنَ الضَّاحِکِ اللَّاعِبِ فِی الْیَوْمِ الَّذِی یُثَابُ فِیهِ الْمُحْسِنُونَ وَ یَخِیبُ فِیهِ الْمُقَصِّرُونَ وَ ایْمُ اللَّهِ لَوْ کُشِفَ الْغِطَاءُ لَشُغِلَ مُحْسِنٌ بِإِحْسَانِهِ وَ مُسِیءٌ بِإِسَاءَتِهِ»، و عدّهاى دیگر عقب افتادند و تقصیر کردند و زیان دیدند. پس شگفتا و بسیار شگفتا از آنکه به خنده و بازى مشغول باشد در چنین روزى که نیکوکاران در این روز پاداش مىیابند و تقصیرکاران زیان مىبینند. و قسم به خدا که اگر حجاب از میان برخیزد و پرده کنار رود بىتردید و حتماً نیکوکار مشغول نیکوکارى خود شود و بدکردار گرفتار زشتکارى خود باشد.
مگر خدا نعوذبالله مردمآزار است که میگوید: نخورید، نیاشامید و ...؟!
همانطور که میدانید هر ثانیه، پانصد میلیون سلول در بافت پوست انسان میمیرد و زنده میشود و جایگزین آن میشود. پروردگار عالم اینگونه قدرتنمایی میکند. اولیاء خدا تمثیل میزنند و میگویند: در مثال مناقشه نیست، امّا حال انسان مانند حال ماری است که پوست بیاندازد. بعد میفرمایند: اگر کسی بعد از ماه مبارک رمضان، دید که این گوشتهای بدن آب شده، به تعبیر عامیانه خودش را وزن کرد و دید نسبت به قبل از ماه مبارک کمتر شده، نشان میدهد که مقداری موفّق شده که از آن حال جسمانی فاصله بگیرد و گوشتها و زوائد را آب کند.
لذا اتّفاقاً یک مقدار از ترک حلال، همین است. بگذرید که دیگران چه میگویند. من آنچه را اولیاء خدا بیان کردند، میگویم. بارها بیان کردم که یک عدّه میگویند: مردم را به زهد بیجا دعوت نکنید. باید به آنها گفت: پس این روایاتی که بیان شده، چیست؟! روایتی را از مواعظ العددیّه بیان کردم که حضرت فرمودند: آن تقوی الخاصّ الخاص، ترک الحلال فضلاً عن الشّبهه است. پس اینها چیست؟ این روایت بسیار صحیحه است. فرمودند: سه نوع تقوا داریم و اصل ماه مبارک هم آمده که ما را به تقوا دعوت کند. خطاب هم این است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون»[9]، تازه شاید به تقوا برسید. اصلاً چرا پروردگار عالم به ما گفته که حلال را در این ماه ترک کنیم؟! مگر نعوذبالله خدا مردمآزار است؟!
هیچ کس مانند خدا ما را دوست ندارد. خودش در احادیث القدسیّه فرمود: به بندگانم بگو، من از مادر به شما مهربانتر هستم. پروردگار عالم اینقدر من و شما را دوست دارد و به قدری به من و شما عشق میورزد که حتّی بیان میفرماید: من نمیگذارم که شما اگر گناه کردید، بیایید و جلوی عموم بگویید: من گناه کردم. اگر به کسی، عموم و یا هر فردی بگویید، من گناه کردم، خداوند به لسان نبویاش بیان فرمود: «إقرار الذّنب ذنب» اقرار گناه، خودش گناه است.
پروردگار عالم که اینقدر بندههایش را دوست دارد، نعوذبالله مگر مردمآزار است که بگوید: در این ماه میخواهم که چند ساعت از روز را چیزی نخورید و نیاشامید؟!
پروردگار عالم خودش میفرماید: «وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى مِنْکُمْ وَ الصَّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیم»[10]، دعوت به نکاح میکند، در روایت هست: «حرّم السّفاح و الزّنا و أحلّ النّکاح». خدا به قدری این نکاح را دوست دارد که میفرماید: یکی از مواقع اجابت دعا، زمانی است که عقد نکاح خوانده شود. لذا میگویند: موقعی که عقد خوانده میشود، دعا کنید که مستجاب است. یکی از مواقع اجابت دعا، نیمه شب است. یکی از مواقع اجابت، تمام لحظات ماه مبارک رمضان است. یکی از مواقع اجابت دعا نزول باران است. حالا همین پروردگار عالم که اینقدر به نکاح اهمیّت داده، خودش میگوید: حالا نمیخواهم به همین نکاح حلالی که داری، نزدیکی کنی. مگر خدا نعوذبالله مردمآزار است؟!
پروردگار عالم، من و تو را دارد به سمت دیگری میبرد که انسان با این طاعت، به رضای خدا دست یابد.
لذا اولیاء خدا میگویند: همه انسان، چه مؤمن و چه غیر مؤمن، چه مذنب، چه غیرمذنب، همه باید در آخر ماه مبارک رمضان، گوشتهایشان سوخته شده و آب شود. یعنی چه مثلاً ما برویم کاری کنیم ...، نه، یعنی نخور. بنا نیست که بگوید: روز نخورید، امّا سحرگاهان حتّی بلغ الحلوقم بخورید، قوّتو و ... بخورید که روز گشنه نشوید. اتّفاقاً فرموده نخورید. بعد هم میفرماید: تضمین میکنم که هیچ مشکلی هم پیدا نمیکنید که همینطور هم هست. بارها بیان کردم، اعاظم و بزرگان ما بسیار کم میخوردند، امّا بدنشان تندرست و سالم بود. حتّی افرادی عام که از این اعاظم و بزرگان تبعیّت کردند و کم خوردند و تمرین ماه مبارک رمضان را در طیّ سال هم انجام دادند، اینقدر به این شکم بی هنر پیچ پیچ که میخورد و کار ندارد به هیچ، نچسبیدند و نخوردند، به مقاماتی رسیدند و سالم هم ماندند و طول عمر هم کردند. سالم جسمانی بودند، مرض قند و چربی و اوره و ... نداشتند.
اتّفاقاً ابنسینا(اعلی اللّه مقامه الشّریف) علّت العلل امراض را در قانون، أکل میداند. میگوید: خوردن خودش علّت اصلی امراض است. هر چه دیدیم، دلمان میخورد بخوریم. حالا ببینیم این چیست، خوب دیدیم چیست، حالا چه شد؟! بارها هم بیان کردم که این دعا را در بیتالخلاء بخوانید، از استحبابات جایگاه تخلیه است، وقتی فضولات انسانی دفع شد، روایت داریم که پس گردن میزنند که انسان ببیند و ناخودآگاه چشمش بخورد و دعا بخواند، دعایش چیست؟ امام صادق(علیه الصّلوة و السّلام) فرمودند: بگویید: «اللّهمّ أطعمنی طیّباً فی عافیة و أخرجه منّی خبیثاً فی عافیة»، خدایا! تو به من طعام طیّب دادی، ... قرآن هم میفرماید: از طیّبات بخورید «کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ»[11]، کسی نگفته نخورید. حالا بعضی میگویند: چرا مردم را دعوت به زهد بیجا میکنید، خود خدا هم گفته: «کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ». ما هم میگوییم: کسی نگفته نخورید، امّا میگوییم زیادی نخورید و اینقدر فکر این خوردن نباشید. یک چیزی بخورید، فقط در همین حد که «قوّ علی خدمتک جوارحی». تازه بخوریم هم نیّتمان این باشد، نه این که بخوریم که لذّت ببریم. بخوریم که قوّت بگیریم در راه خدا خدمت کنیم. آن هم حدّی دارد و بیشتر نیاز نیست.
در ادامه دعا میگوید: «و أخرجه منّی خبیثاً فی عافیة»، وقتی ملک بر پس گردن من میزند و میبینم که خون در آن نیست و مطلبی ندارد، پس میگویم: خبیث هم در عافیت از من خارج شد. امّا مهم این است که طیّب را میخوری و خبیث بیرون میدهی. هنر خوردن همین است. لذا زیادی انسان بخورد که چه بشود؟! در آن صورت، وقتت هم تلف میشود و مدام باید بروی در بیت الخلاء بنشینی. چه خبر است؟! هیچ کس با کم خوردن نمرد که طول عمر هم پیدا کرد.
در ماه مبارک، حداقل این است که گوشت بدن همه باید آب شود!
پس وقتی انسان از حلال دست کشید، خدا به او میگوید: حالا به فطرتت برگشتی. چون تا ما خود را پاک نکنیم، به فطرت هم برنمیگردیم. مؤمن هم تا آب نکند، به فطرت برنمیگردد؛ پس باید آب شویم. بیرودروایسی بیان میکنم، حالا هر کس هر چه میخواهد بگوید. من آنچه اولیاء خدا بیان کردند، میگویم. شاید خودم هم درک نکنم. امّا چه مؤمن و چه غیرمؤمن، تا گوشت بدن را در ماه مبارک رمضان آب نکنیم، کاری نکردیم. تازه این، اقلّش است. تا راستی راستی از حلال دست نکشیم، به چیزی نمیرسیم.
اولیاء خدا تعبیری دارند که میگویند: ما خیلی خاک بر سریم، ابوالعرفا میفرمود: ما خیلی خاک بر سریم که پروردگار عالم در سوره بقره بعد از آمدن این آیات میفرمود: چون میدانیم شما تحمّل ندارید، شب را برایتان آزاد گذاشتیم که با همسرانتان باشید[12]. لذا ما اینقدر قدرت نداریم که یک ماه خودمان را کنترل کنیم.
شاید کسی بگوید: آقا شما مردم را دعوت به زهد بیجا میکنید، مگر حلال اشکال دارد؟! این چه حرفهایی است که میزنید؟! یعنی با همسر حلال خود هم نمیتوان نزدیکی کرد؟! باید به این فرد بگوییم: کسی نگفت نباشد، اشتباه نشود، کسی طور دیگری برداشت نکند. اتّفاقاً خود خدا فرموده: «وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى مِنْکُمْ » ، امّا خدا میگوید: من میخواهم یک ماه همه چیز تعطیل باشد، میتوانی؟! بعد خود خدا در سوره بقره میگوید: شما نمیتوانید. برای همین شب را از شما برداشتم. یعنی ما اینقدر قدرت نداریم؟! درد است!
در موارد دیگر هم همینطور است، همین که اذان مغرب میشود، یک نقشه راه در ذهنمان میکشیم که چگونه بخوریم؟! این ساعت، این را بخورم، آن ساعت، این را بخورم و ... . یک نقشه میکشیم که جبران مافات شود و بلکه بیشتر از روزهای معمولی هم میشود. بیان کردم که بعضی میگویند: ماه مبارک جدّی برای ما مبارک است، چون بعد از ماه، میبینیم که چند کیلو هم اضافه شدیم و این از برکات ماه مبارک است. گفتند: آب شود، شصت کیلو هستی، پنجاه شوی و ... . نه این که زیاد شوی. اقلّش اینطور است. سالم هستی، آب شوی؛ غیرسالم هستی، آب شوی؛ مؤمن هستی، آب شوی؛ نه این که تصوّر کنی و بگویی: مثلاً حالا آنهایی که مذنب هستند، گوشتشان آب شود و گوشت جدید در ایمان بیاورند. خیر، اینطور نیست، میگویند: همه باید آب شوند. این اقلّ است. حالا کجاست آب شدنمان؟! خدایا! این ماه که تمام شد، هیچ هم که نفهمیدیم ... .
شب عید فطر را غنیمت بدانید که خدا چوب حراج میزند!
لذا خداوند در این ماه میخواهد که همه ما به فطرت خود برگردیم، «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ». بعد هم عجیب است که با این که این یک ماه را کلاًّ ماه استجابت دعا قرار داده، امّا باز هم غفلت و حال و وضعیّت ما را دیده، در روایت میفرماید: در شب عید فطر، به اندازه کلّ ماه مبارک رمضان، میبخشد. به تعبیر دیگر پروردگار عالم میگوید: در این شب آخری چوب حراج زدم. هر کسی مانده، بیاید. از بس رحیم و کریم است.
به خصوص این ماه مبارک رمضان امسال که پنج شب جمعه داشت. بیان کردیم که در خود شب جمعه، روایت داریم که از غروب شب جمعه تا غروب روز جمعه، ملائکهالله ما بین زمین و آسمان میآیند و ندا میدهند: کیست توبهکننده؟! کیست کسی که مغفرت خود را بطلبد؟! ... حال، بگذریم که در روایت آمده که شیطان هم سپاهش را میآورد و اتّفاقاً میبینیم که بعضی از چهارشنبه بعدازظهر بساط گناه را فراهم میکنند که به پارتی و باغ و ... بروند و به گناه مشغول شوند. درد است، درد است، درد است!
لذا میگویند: در ماه مبارک رمضان جز به ضرورت سفر نکنید و از محلّ صیام خود خارج نشوید، حتّی زیارت هم نروید. چون در ماه مبارک رمضان خبرهایی است. من در سال گذشته اشاراتی کردم که بعضی یادشان رفته است. حالا یک عدّه میگویند: چون ما میخواهیم تعطیلات عید فطر را به مسافرت برویم، حالا دو روز جلوتر برویم که به ترافیک نخوریم. لذا دو روز جلوتر بساط را جمع میکند که برود. نرو عزیز دلم! میگویند: بیشتر از همه ماه مبارک رمضان، در شب عید فطر میدهیم، روایت است.
خدای متعال این شب جمعه را که در طی سال از غروب، ملائکه خود را میفرستد، در این ماه مبارک رمضان دیگر نورٌ علی نور قرار داده است. امسال پنج شب جمعه داشتیم! از استثنائات بود. خدای متعال عنایت کرد. شب جمعه به خصوص در ماه مبارک رمضان، حالش حال لیلهالقدر است و میخواهند که من و شما استفاده کنیم.
خدایا! غافل بودیم، یادمان رفت، چقدر هم گفتیم: «اللّهمّ اجعل صیامی فیه صیام الصّائمین و قیامی فیه قیام القائمین و نبّهنی فیه عن نومة الغافلین و هب لی جرمی فیه یا اله العالمین و اعف عنّی یا عافیاً عن المجرمین» امّا باز هم در غفلت بودیم و بهره نبردیم. چون بیان کردم دعای روز اوّل ماه مبارک، دعای همه روزهاست، این را ترویج کنید، خدایا! روزه ما را روزه روزهداران حقیقی قرار بده. خدایا! شبزندهداری حقیقی به ما عطا کن. خدایا! ما را از خواب غفلت بیدار بگردان. خدایا! این جرمی که ما کردیم، الساعه، به این شب باعظمت ببخش و بیامرز. خدایا! عفو تو همیشگی است، عفو تو هم برای مجرمین است، من مجرم هستم که نفهمیدم ماه مبارک چیست، دیگر جرم بالاتر از این؟! من قدر این ماه را ندانستم، مرا ببخش. من قدر این ماه را که پیامبر فرمود: اگر عبد میدانست که این ماه، چه ماهی است، دلش میخواست همه سال ماه مبارک شود، پس قدرش را ندانستم. خدایا! تو میبخشی، بخشایندهای، عفو و گذشت میکنی، امشب از همه ما به کرمت گذشت بفرما.
[6]. إعلام الورى بأعلام الهدى، ج: 2، ص: 240
[7]. من لا یحضره الفقیه، ج: 2، ص: 75.
[8]. الکافی، ج: 4، ص: 181
[12]. اشاره به آیه 187 سوره مبارکه بقره.
کاربران گرامی، برای ذخیره نمودن فایل ، بر روی گزینه دانلود
راست کلیک کرده و عبارت save target as را انتخاب نمایید.