بسمه تعالی
جلسه سخنرانی دهه سوم صفر حضرت آیتالله قرهی(مدّ ظلّه العالی)
با موضوع : جهل (یکی از عوامل ایجاد واقعهی عاشورا)
(19/09/94)
در محل مهدیه القائم المنتظر(عج) برگزار شد.
در مرقومه ذیل مشروح بیانات نورانی معظّمٌ له، برای علاقمندان به رشته تحریر در آمده است:
رسالت انبیاء، بشارت بندگی و انذار سقوط از مقام انسانیت
پروردگار عالم تمام خلق و انسانها را به عنوان یک امّت واحده قرار داد. همه انبیاء به عنوان هادیان الهی، انسانها را به سمت خوبیها دعوت کردند. فرمود: «لا نفرق بین احد من رسله». قبل از هبوط هم بارها بیان کردیم که فرمودند: «قلنا اهبطوا منها جمیعاً فاما یأتینکم منّی هدی»، هادی هم میفرستد. کسانی که بندگان خدا باشند و در دنیا هم مراقب و مواظب باشند و وقتی هادی میآید، از او تبعیّت میکنند، خوف و حزنی نخواهند داشت، «فمن تبع هدای فلا خوف علیهم و لا هم یحرنون».
قصد هم این بود که همه بدانند باید یکی باشند، به اشتباه حرکت نکنند و متوجّه این موضوع باشند که خدای متعال، آنها را به عنوان انسانهایی قرار داده که در دنیا باید دنبال این باشند که برای رسیدن به مقامات معنوی در تقوا رشد کنند و متخلّق به اخلاق الهی باشند.
ولی معالأسف بشر این را درک نکرد. بعضیها به اشتباه به جای دیگری رفتند و همین عامل شد برای این که گرفتار شوند و از این خوبیها بیرون بیایند و گرفتار بدیها و پلشتیها شوند. پرودرگار عالم انبیاء را یکی بعد از دیگری فرستاد تا مجدّداً همین مطلب را بیان کنند که ای انسانها! شما بندگان خدا هستید و به عنوان بندگان پروردگار عالم در دنیا برای رسیدن به مقامات انسانی باید از هادیان الهی تبعیّت کنید، ولی معالأسف باز انسان فریب نفس دون و شیطان را خورد.
تا این که آخرین پیامبر که خود بالصّراحه بیان فرمود: «إنّی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق». این «اتمم»، دلیل بر این است که قبلیها هم همین حال را داشتند، من تمامکننده هستم.
رسالت شیطان؛ نفوذ در انسان و نابودی دین
ولی معالأسف دو مطلب عامل است برای این که ادراکات بشر نسبت به این مطالب، ضعیف شود. یکی - که اصرار دارم با همین سبک بیان شود و در اذهانتان ثبت و ضبط گردد و شما هم ترویج کنید - این است که انسان، دشمن خودش شیطان رجیم را دست کم گرفت. همه این عداوتها از این دشمن رجیم و شیطان ملعون است. پروردگار عالم هم بالصّراحه فرمود: بدانید همانگونه که پدرتان آدم و مادرتان حوّا فریب خوردند، «فازلهما الشیطان عنها»، شما هم بدانید که فریب میخورید. «و قلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو» دلالت این مطلب بر این است که نفس دون و شیطان، سبب دشمنی میشوند. شیطان هم به صورت جنّ نمیآید، بلکه اکثراً به صورت ناس میآید، «من الجنّة و النّاس».
انسان شیطانی؛ در عملیات نفوذ خود را شبیه مؤمنین میکند
اولین مرحلهی نفوذ، نفوذ شیطان در انسان است و بعد یارگیری از انسانهاست، اگر بتواند دین را توسط آنها نابود میکند والّا نفوذ انسانهایی که شیطانی شدند، در دین بوجود میآید و قرآن میفرماید: حتّی خود را شبیه مؤمنین میکنند« وَإِذَا لَقُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ إِلَى شَیَاطِینِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَکْمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ»[1] میگویند ما با شما هستیم، این خصوصیت نفوذ است.
خداوند از ابتدا این هشدار را به انسان داد، در قرآن میفرماید: «کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ»[2] همهی مردم امت واحده هستند و پروردگار عالم انبیاء را مبعوث کرد و این فاء را بر سر بعث آورد؛ یعنی انبیاء حتماً میآیند، خدا رها نمیکند، همانگونه که قبل از هبوط فرمود: «قلنا اهبطوا منها جمیعاً فاما یأتینکم منّی هدی» اینها بشارت دهنده و انذار دهنده هستند و منظور از منذر این است که به انسان هشدار میدهند که حیف است از مقام انسانیت سقوط کنید. ابتدا از جهنّم نمیترسانند و ابتدا از سقوط از مقام انسانیت میترسانند.
گناه؛ اهانت به خدا و سقوط از مقام انسانیت
نکته عالی را عرض کنم: وجود مقدس شیخ مفید(روحی له الفداء و سلام اللّه علیه) تبیین فرمودند: گناه دو وجه دارد: یکی اینکه انسان از مقام انسانیت سقوط میکند و به خود اهانت میکند و این بدتر از عمل گناه است.
دوم اهانت به پروردگار عالم است لذا خداوند از ذنب نمیگذرد، زیرا اینکه پروردگار عالم در گذشته بیان کرد: انسان بهترین مخلوق من است «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم» خداوند متعال میفرماید: سقوط از مقام انسانیت اهانت به من است. به یک تعبیر خودمانی به خدا جسارت کردیم که تو اشتباه کردی که فرمودی انسان اشرف مخلوقات است.
لذا پروردگار عالم میفرماید:« کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ فَهَدَى اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ یَهْدِی مَن یَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ» مردم یک امت بودند ، پس خدا پیامبران بشارت دهنده و ترساننده را، فرستاد، و بر آنها کتاب بر حق نازل کرد تا آن کتاب در آنچه مردم اختلاف دارند میانشان حکم کند، ولی جز کسانی که کتاب بر آنها نازل شده و حجتها آشکار گشته بود از روی حسدی که نسبت به هم می ورزیدند در آن اختلاف نکردند و خدا مؤمنان را به اراده خود در آن حقیقتی که اختلاف می کردند راه نمود ، که خدا هر کس را که بخواهد به راه راست هدایت می کند.
حق نابود شدنی نیست، امّا نفوذپذیر است
لذا رسالت انبیاء این است و آخرین پیامبر هم حضرت محمد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) آمدند تا تبیین کنند تا مراقبت کنید گرفتار نشوید. این آیات را خواندیم که بدانیم فرقی بین انبیاء نیست، مسیحی و کلیمی حقیقی ما هستیم، قرآن اینها را به یهود و نصارا بکار میبرد، باید تامّل کرد، نگوییم آنها یک پیامبر دارند و به ما مربوط نیست! عیسی به دین خود موسی به دین خود! این غلط است.
الله احد است دین هم احد است، انبیاء برای یک دین آمدند، مانند دانه های تسبیح هستند، یک نخ است و آن اسلام است و صراط یکی است و آخر این آیه میفرمایند: «و َاللّهُ یَهْدِی مَن یَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ» .
حق نابود شدنی نیست امّا نفوذپذیر ااست، انسان با نفوذ شیطان دچار انحراف شده و سبب نفوذ انسان شیطانی در حق و دین میشود. به ظاهر دین موسای کلیم از بین نرفت ولی نفوذ و تحریف ایجاد شد در مسیحیت هم همینطور که در کتاب الله هیچ تحریفی نشد، خداوند خودش محافظ این کتاب الهی است، منتها تحریف چه بود؟ یهود با محدّثین ساختگی انحراف ایجاد کرد.
تفاوت اسلام و قرآن که آخرین است این است که تغییر نکرد و روز به روز با همه دشمنیهای شیطان ملعون و ایدیش که یهود است باز میینیم پیامبر در مقامی قرار گرفته که باور کردنی نیست.
برای این مطلب ناچار از غربیها بیان کنم تا ببینیم چرا امروز مثلاً داعش بوجود آمده است؟ چرا اسلام را ضعیف شمردند و انحراف ایجاد کردهاند؟ یک زمان تحریف با احادیث بود، یک زمان هم با آوردن جاهلین داعشی. برای اینکه مجد و عظمت پیامبر اسلام را بیان کنم این جملات را از دانشمندان غربی عرض میکنم.
مجد و عظمت پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) از زبان غربیها
لامارتین، اندیشمند فرانسوی
در کتاب تاریخ ترکیه چاپ 1854 بیان میکند: اگر ضوابط و اصولی که بواسطه آن نخبگی و نابغگی انسان را می سنجیم والایی اهداف و نتایج شگفت انگیز به رغم کمبود امکانات باشد ،پس کیست که جرات کند هیچ یک از بزرگان تاریخ را با نبی اکرم اسلام محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله ) مقایسه کند؟
مشاهیر جهان اسلحه ساختند و برای خود قوانینی وضع کردند و امپراطوری ها براه انداختند ولی جز مجد و شکوهی پوشالین که اندکی بعد در میان نوادگانشان نابود شد و به فراموشی سپرده شد ،خرمنی برنچیدند؛ اما این بزرگ مرد تاریخ، ارتشی براه نیانداخت و قوانین بخصوصی وضع نکرد و امپراتوری تاسیس نکرد و بر ملتها سیطره زورمندانه نیافت و خود را به مطیع کردن سران دولتهای دیگر محدود نکرد بلکه او موج میلیونی انسانها را در آن زمان یک سوم جمعیت جهان به شمار می آمدند را رهبری کرد و علاوه بر آن بر بتها و صنمها و ادیان و افکار و باورهای غلط و خرافی نیز فائق آمد و صراط مستقیم را پیش روی مردم نهاد. وی صبر و شکیبایی پیشه کرد تا آنکه پیروزی از جانب خداوند نصیب وی شد . بلند پروازی نبی اسلام تنها بسوی یک هدف واحد بود و هرگز در اندیشه امپراطوری یا نظیر آن نبود. ودر آخر میگوید: یقینا او فرستادهی خداست، دو رکن در او نشانگر این مطلب است: ایمانی که در هیچ یک از انسانها جز در انبیاء نمیبینیم.
و مسئله دوم، اوصاف فردی او و کتابی که تا کنون هیچ نوع بوی تحریفی از او به مشام نمیرسد. این محمد فیلسوف ،خطیب ،قانونگذار ،جنگنده ، سرکوب گر هوا و هوسها، بنیانگذار انسانیت نوین، است اوست که انسان را در جایگاهی که انسانها در آنجا اصلاً انسان نبودند، را به مقام انسانیت دعوت کرد و او انسانی بود که فقط میتوان گفت: فرستادهی خداست.
مهاتما گاندی
که انقلابش را بر اساس قیام ابی عبدالله ترسیم کرده در مصاحبه با روزنامه "ینگ ایندیا" میگوید: خواستم صفات مردی را بشناسم که بدون درگیری، قلب میلیونها انسان را به خود مشغول داشته .. کاملا قانع شدم که وی، این جایگاه را بواسطه شمشیر بدست نیاورده است، بلکه بدلیل ساده زیستی پیامبر و دقت و وفای به وعده و جانفشانی و اخلاص برای دوستان و پیروانش و شجاعت وی به همراه اطمینان قاطع وی به خداوندش و رسالتش بوده است. اسلام را سلم گفته اند، که میگویند، سلم؛ یعنی دوستی و به صراحت میگویم: این پیامبر تنها پیامبری است که میشود گفت دوستی را در جهان گسترش داد و خلاف منتقدین این صفات بود که راه را هموار کرد و دشواریها را به سر آورد نه شمشیر. اخلاق محمد (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) است که او را به شخصیتی بینظیر تبدیل کرده است.
سخن راما کریشنا راو
این دانشمند و فیلسوف مشرق زمین در کتاب خود که تحت عنوان "محمد پیامبر" نوشته است، چنین می نگارد: این شخصیت، زوایای زندگیش، طوری است که برای من امکان ندارد همه ابعاد حیات محمد ابن عبدالله را تبیین کنم. آنچه می توانم به صورت جملات به هم پیوسته بیان کنم، در خصوص کسی است که پیامبر خدا، مبارز در راه عدالت، سیاستمداری موفق، سخنوری توانا، مصلحی جهانی، یاور یتیمان و حامی بردگان و آزاد کننده زنان می باشد. این خصوصیات، او را به صورت قهرمانی در طول تاریخ در آورده است.
پیامبر اکرم و تبدیل جاهلان به ایثارگران!
بوسورث اسمیت
در کتاب محمد و محمدیت شخصیّتی است که با دقّت به مطالب نگاه میکند. اسمیت را به عنوان کسی میشناسند که در مطالب فلسفی دقّت زیادی دارد. راجع به پیغمبر، جملهای را میگوید که عجیب است، میگوید: او را نه میشود مثل قیصران روم و نه مثل ارتشهای مجهّزی که در ایران بود و نه مثل کسان دیگری تبیین کرد. او یک قدرت داشت و آن قدرت الهی بود. او نه قصری عظیم چون ساسانیان داشت و نه قصری چشمگیر چون رومیان داشت. او قصری در دل داشت، به نام انسانیّت که با همین قصر در دل توانست عالم را تسخیر کند. محمّد(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)، صورت ظاهرش یک نفر بود، امّا به حقیقت او همه انسانها بود. او توانست بدون داشتن امکانات ظاهری دنیوی رهبری همه عالم را به دست بگیرد که امروز ما قلم به دست بگیریم و راجع به شخصیّت و زمام امور او سخن بگوییم.
یعنی میگوید: او کاری کرده که همه وادار کرده که قلم به دست بگیرند و راجع به شخصیّتش سخن بگویند.
اواردگیبون سیمون اوکلی
که کتاب تاریخ امپراتوری شرق او معروف است. او هم انگلیسی است، راجع به این مطلب بیان میکند: نشر دعوت اسلام فقط به خاطر یک چیز بود، اخلاق محمّد(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) که وقتی من تاریخ آن زمان حجاز را مطالعه میکنم جز این نمیدانم که معجزهای بزرگتر از این معجزه نیست که انسانهایی را که گویی در پستترین مقام بودند، به انسانهایی تبدیل کند که بالاترین مقام یعنی ایثار را داشته باشند.
معلوم است در آن زمان انسانهایی بودند که آدمکش بودند و دائم جنگ میکردند. میدانید یک علّت این که بین همدیگر تصمیم گرفتند که چهار ماه از سال ماه حرام باشد - که بعد از اسلام هم پروردگار عالم این را تأیید کرد «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فی کِتابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ» - این بود که آنها دائم با همدیگر میجنگیدند. گفتند: آقا! نمیشود که میخواهیم ازدواج کنیم، زندگیمان به مشکل میخورد، کشت و زرع داریم و ... . چهار ماه را قرار دادند که نجنگند. دختران را زنده به گور میکردند، انسانیّت ارزش نداشت. البته یک سری از آنها هنوز هم با همان حالات خشونت و عقربخوری و کثافتکاریها و ... هستند. کسانی که واقعاً نجس بودند و اصلاً بهداشت نداشتند. در تاریخ نوشته: نه رومیان به آنجا حمله میکردند و نه ایرانیان که البته این هم خودش برای این بود که خدا آنجا را بلد امن قرار داده است. لذا یک نوع انسانهای جاهلی در آنجا بودند که دیگران میگفتند: هر کس آنجا را بگیرد، معلوم است خیلی پست است که توانسته آنجا را بگیرد؛ یعنی آنجا قابل گرفتن نیست. خیلی عجیب است. میگفتند: آنجا اصلاً قابلیّت برای گرفتن ندارد. به تعبیری محلّی از اعراب ندارد.
میگوید: بزرگترین معجزه محمّد(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)، همین است که این انسانهای بدوی با آن سبک و سیاق و وضعیّت جهالت را به ایثارگران مبدّل میکند. این پیامبر نه ابزاری دارد، نه آن کاخ زیبای رومیان و نه آن کاخهای گسترده ساسانیان را دارد، ساده ساده است و کاخی در دلها دارد که آن، محبّت است. بدون هیچ امکانی توانسته اینها را رشد دهد. در جایی زندگی کرده که جهّال در آنجا بودند. واقعاً هم همینطور بود. روایات ما هم این مطلب را بیان میکنند و خدا گاهی به ذهن اینها هم میاندازد که متوجّه شوند. در روایات داریم که اتّفاقاً پیامبر در جایی آمد که جاهلترین افراد هستند و بعد اینها را رشد میدهد و به ایثارگرترین افراد تبدیل میکند.
اواردگیبون نکتهای را بیان میکند که خیلی زیباست. او در ادامه میگوید: مسلمانان را در عقل و احساسات با هم قرار داد، طوری که توانستند در یک پیکره واحد در برابر فتنههایی بایستند و همه یک سخن را بگویند و آن، این که بگویند: أشهد أن لا إله إلّا الله و أشهد أنّ محمّدا رسول الله.
خیلی جالب است در ادامه میگوید: من به صراحت میگویم، مسلمانان نه احساسی هستند و نه عقلگرا. بلکه همه احساسی هستند و هم عقلگرا و این از فضیلتهایی است که تنها محمّد(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) توانسته ایجاد کند.
غرب هم با اسلام، غرب شد!
دکتر زویمر
مستشرق کانادایی، باز در کتاب شرق و عادتهای آن میگوید: بیشک تنها رهبر بزرگی که بر روی غرب، اثر بسیار مثبتی گذاشت که هم فرهنگ غرب را به فرهنگ انسانیّت تبدیل کرد، آن محمّد(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) است. بعضی میگویند: اسلام چرا به غرب آمد. من میگویم: اسلام اگر به غرب نمیآمد، غرب امروز غرب نبود.
چون میدانید آنها حتّی بهداشت هم نداشتند و از طریق آندلس(اسپانیا) ساخت حمام و ... را فهمیدند.
عدالت و رحمت؛ ارزندهترین صفات پیامبر از دیدگاه مستشرق آلمانی
برتلی سانت هیلر
مستشرق آلمانی است که سال 1793 به دنیا آمده و سال 1884 از دنیا رفته است. او در کتابی به نام شرقیها و عقایدشان، بیان میکند: محمّد(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)، رئیس یک دولت بود که برای زندگی و آزادی ملّت خود پاسداری داد و افرادی را که مرتکب جنایت میشدند، متناسب با اوضاع زمانه و احوال قبایل شهری نشده و غیرمدنی که پیامبر در میان ایشان میزیست، مجازات میکرد. وی به خدای یگانه فراخواند و در این دعوت، حتّی با دشمنانش با ملاطفت و رحم رفتار میکرد. دو صفت ارزنده داشت که ارزندهترین صفات بشری است: عدالت در او موج میزد و رحمت در او بود. گسترش اسلام در اروپا و غرب، خود دلیل بر این است که عدالت و رحمت در اسلام، بیشتر جلوه میدهد.
محمّد(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)، رهاییبخش بشر بود!
بسیاری از آقایان در این زمینه صحبت کردند. خیلی جالب است، جواب برخی از افرادی را که در جامعه ما هستند و بسیار احمق اند، مستر سنکس که مستشرق آمریکایی است (1883-1831) در کتاب دیانت عرب، میدهد. او میگوید: محمّد(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) پانصد و هفتاد سال بعد از مسیح به دنیا آمد. وظیفه او رشد دادن عقل بشری بود، به واسطه نوشاندن اصول اوّلیّه اخلاق، آن هم اخلاق فاضلانه و بازگرداندن آنها به اعتقاد به خداوندی یگانه و زندگی آخرت. اندیشه دینی اسلامی به حقیقت رشد عظیمی در جهان ایجاد کرد. عقل بشری را از قید و بندهای سنگینی که در اطراف معابد به دست کاهنان بتپرست به وجود آورده بود، نجات داد و آنها را برچید. محمّد(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)، رهاییبخش بشر بود، آن زمانی که زنان و دختران را زنده به گور میکردند و کسی، آنها را چیزی به حساب نمیآورد، او به آنها ارزش داد. باور من این نیست که کسی بگوید او شهوتران بوده است. بلکه برعکس، او، کسی است که برای زنان احترام قائل شد.
خود او میگوید: مادرس، اینگونه نوشته است که ممکن نیست، کسی که بدون هیچگونه چشمداشت به مسائل دنیوی با این شخصیّت باعظمت بگوییم او شهوتران است. او، کسی است که زنانی را که در اختیار گرفت، سنهایشان از او بالاتر بود. آنها را تحت حمایت خود قرار داد و به مردم یاد داد که چگونه به زنان احترام بگذارند.
تأثیر قرآن بر دانشمندان غربی
ارنست رینان
باز یکی از مورّخان غربی که فرانسوی است، میگوید: هیچ تحریف و تغییری به داخل قرآن راه نیافته است و هر گاه من به آیات آن گوش فرا میدهم، لرزه عجیبی به اندامم میافتد، گویی روح را در انسان، زنده میکند و عجیب است بعد از پژوهش میبینم روح قانونگذاری، آن هم قانون بشری به حقیقت در قرآن است. قرآن فقط از باب تقدیس نیست، بلکه از باب تحقیق برای انسانیّت است.
گوته که معروف هم هست، فیلسوف غربی، میگوید: هر گاه قرآن را میخوانم، احساس میکنم روحم در داخل جسمم میلرزد.
فریاد دانشمند غربی با شنیدن آیات قرآن!
یکی از دانشمندان کیهان شناس، که جیمز نام دارد، وقتی در مجلسی بود که راجع به اسلام تحقیق میکردند، به یکی از مسلمانان مصری گفت: در قرآنتان چیزی راجع به کیهان دارید؟
عنایتالله مشرقی، از قرّاء آن زمان بود، او آیه «إنّما یخشی اللّه من عباده العلماء» را تلاوت میکرد. بعد وقتی عبارت «سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ» را تلاوت کرد، او فریاد زد، گفت: من بعد از پنجاه سال تحقیق متوجّه شدم که حقیقتاً میشود انسان، آسمانها را به تسخیر خود در بیاورد. ولی محمّد(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)، این را هزار و اندی سال در قرآنش آورده است و من امروز شهادت میدهم که این قرآن از سوی خداست.
به یک تعبیر دیگر میگوید: من بعد از پنجاه سال دارم با تحقیقات علمی متوجّه میشوم، در آن زمان که چنین تحقیقاتی نبوده است و معلوم میشود که این از سمت خداست. حالا این به تعبیر آنهاست، چون ما همه چیز را با محسوسات و ملموسات میبینیم و میخواهیم با علم روز تطبیق بدهیم. البته این هم از یک جهت بد نیست، او میگوید: من با این علم روز دارم میبینم که میشود انسان، آسمانها را تسخیر کند. پیامبر هزار سال پیش، آیه آورده که شما میتوانید این کار را انجام دهید. حالا من فهمیدم که این قرآن از سوی خداست.
وحشت از گسترش اسلام ناب در غرب و از بین بردن اسلام با اسلام
حالا با توجّه به این مطالب - که خیلی از مطالب دیگر هم بود که دیگر وقت بیان نیست - شما میبینید برای این که از بین ببرند، امروز نوع دیگری نفوذ پیدا کردند.
پس اگر بتوانند ادیان را از بین ببرند، از بین میبرند. منتها چون ادیان از جانب خداست، از بین رفتنی نیست. اشاره کردیم به ظاهر تورات از بین رفتنی نیست (به ظاهر که میگوییم، برای این است که این تورات، تورات حقیقی نیست). چون از ناحیه خداست، امّا تحریف میشود. به ظاهر انجیل از بین رفتنی نیست. چون بیان شده: «کان الناس امة واحدة» همه امّت واحده هستند و انبیاء به عنوان مبشّر و منذر آمدند. خدا یکی است، احد است و دینش هم احد است. انبیاء هم برای یک دین آمدند. منتها تحریف میشود.
لذا وقتی نتوان دین را از بین برد، سعی میکنند که در آن، نفوذ پیدا کنند. در اسلام، در قرآن نتوانستند نفوذ پیدا کنند. منتها حالا به چه شکل و شمایلی میخواهند نفوذ کنند؟ این را بدانید، به خدا قسم، اگر انقلاب اسلامی نمیشد، اصلاً چیزی به نام داعش به وجود نمیآمد. چون وقتی اسلام ناب دارد معرّفی میشود، حالا مجبورند که در آن، نفوذ کنند.
اسلامی که فقط نماز و قرآنی بخواند و کاری به کار کسی نداشته باشد، به آنها ضربهای نمیزند و آنها هم کاری به آن ندارند. امّا اسلامی که در آن عدالت را هم تبیین کند، برای آنها ضرر دارد. همانطور که دانشمندان غربی و شرقشناسان اذعان دارند که این اسلام، اسلامی است که انسانساز است. لذا حالا که این اسلام انسانساز آمده که مردم را به اصل انسانیّتشان برگرداند، فهمیدند که باید به سبک دیگری در آن ورود پیدا کنند. تصمیم گرفتند که اسلام را با اسلام از بین ببرند.
آنها میخواهند کسانی را به نام اسلام درست کنند که کارهای وحشیانه انجام دهند و از این طریق سبب از بین رفتن اسلام شوند. همانطور که ابلیس ملعون هم وقتی میخواهند انسان را فریب دهد، از میان سپاهش که از جنّ و انس است، انسان را انتخاب میکند. جنیّان کجا با ما کار دارند؟! همانطور که هادیان الهی هم از جنس خودمان هستند. لذا شیاطین هم از جنس خود ما میشوند. همانطور که راه حقّ هم از جنس ماست، لذا راه باطل هم از جنس ماست.
حالا میخواهند نفوذ کنند و اسلام را با خود اسلام از بین ببرند. اگر بتوانند نابود میکنند، امّا اگر نتوانند نفوذ میکنند، «وَ إِذا لَقُوا الَّذینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَیاطینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُن».
لذا باید در این بحث نفوذ تأمّل کرد. آنچه که امروز حضرت امام(مدّ ظلّه العالی) میفرمایند که نفوذ خطرناکتر از همه مطالب، حتّی برجام و مذاکره و ... است؛ همین است.
خیلی جالب است بعضی مواقع مستندهایی ساخته میشود و جالبتر هم این است که من استدعا دارم شما هم حتماً تأمّل کنید که خیلی از این افراد خودشان هم خیلی با اسلام کاری ندارند، امّا این آمریکاییها و غربیها فهمیدند که اگر بخواهند این فرهنگ دینی از بین برود، با نفوذ جلو میآیند. امروز دیگر جنگ سخت نیست، جنگ نرم است. امروز دیگر ابزارهایی مثل این قضایا تمام شده است. حالا اردوغان یک اشتباهی کرده و خودش هم در آن مانده است. الآن مانند حماری شده که در گل گیر کرده و هر چه دست و پا میزند، بیشتر در آن فرو میرود. از طرفی با سوریه در افتادند، حالا هم در سوریه و هم عراق گرفتار شدند و هم در درون خودشان از نظر اقتصادی و... مشکل دارند. امروز دیگر جنگ سخت جواب نمیدهد و آنها هم فهمیدند که نمیتوانند. امروز اگر دشمن بخواهد بیاید، با جنگ نرم جلو میآیند. البته اگر هم بتواند دو تا ترقه هم در جاهایی میزند تا از آن طریق، رعب و وحشتی در میان مردم ایجاد کند. امّا اسّ و اساسش همین جنگ نرم است که امروز از این طریق میخواهند اسلام را بد و خشن جلوه دهند.
فکر نکنید تمام داعش و ... برای این است که میخواهند با جنگ سخت پیروز شوند، چون اگر اینطور بود خودشان وارد میشدند. امروز همه اینها برای این است که در اسلام، نفوذ کنند. این را هم به شما بگویم که به شرق و ... هم کاری ندارند. اینها دست از شرق کشیدند. حتّی دست از چین و روسیه و ... کشیدند. اینها حتّی حاضر هستند که این طرف مسلمان شود، ولی به غرب کشیده نشود. آنچه سبب وحشت اینها شده اسلام ناب است که دارد در غرب گسترش مییابد. برعکس دیدند که اتّفاقاً حتّی با وجود داعش هم این اسلام ناب در آنجا گسترش یافته است.
اینها بدانید لطف خداست، «عسی ان تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم». واقعاً کراهت هم داریم، ناراحتیم که این خونها ریخته میشود امّا بدانید ماین همان قضیّه است که «ملئت ظلماً و جوراً» که إنشاءالله آقا جان بیاید. همه اینها علائم است.
این هم که وقتی آقا میآیند همه زود میپذیرند، همین است. هرچه اینها میخواهند اسلام را بد جلوه بدهند، برعکس جواب میدهد. داعش را درست کردند که اسلام را بد جلوه بدهند. امّا خود غربیها هم فهمیدند که داعش، اسلام نیست. روی منبر نمیتوانم برخی از مطالب را بگویم که برخی از سران کشورها درخواست عاجزانه از ایران دارند که شما بیایید و افکار تشیّع را در بین مسلمانهای ما گسترش دهید. چون ما میترسیم که اگر این داعشیها بیایند، مملکت ما از بین برود. ما فهمیدیم که اسلام، شما هستید.
قرآن فرمود: «إن الدین عندالله الاسلام»، طبعاً بدانید که این دین حتماً پیروز شدنی است، «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه». هر چه میخواهند پیامبر و اسم پیامبر باعظمت را کم جلوه بدهند، برعکس میشود و میرسد آن زمانی که از همه مأذنهها در غرب صدای و أشهد أنّ محمّداً رسول الله طنینانداز میشود.
اجر و مزد پیامبر بعد از رحلتشان!!!
«السّلام علیک یا رسول اللّه(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)»
این پیامبر رحمت چقدر زجر کشید. حتّی خودشان هم فرمودند: هیچ پیامبری به اندازه من اذیّت نشد. امّا یکبار هم لب به نفرین برای ان امّت نگشود. ای کاش آن جهّال و منافقین میگذاشتند پیامبر کتباً هم مینوشت. گرچه شاید باید این طور رقم میخورد تا انسانها بفهمند که باید حتماً امام داشته باشند و امّت واحده باشند. ولی پیامبر را بسیار اذیّت کردند. پیامبر باعظمت و با رحمت، نفرین نکرد. فقط یک درخواست داشت و آن هم خدا گفت و إلّا اگر به خود پیامبر بود، نمیگفت. پیامبر به خاطر این که مردمی را که از جهل بیرون آورده، باز دوباره به جهل برگردند، میترسید امیرالمؤمنین را معرّفی کند. امّا خدا فرمود: من خودم تو را محافظت میکنم، نگران نباش، «بلغ ما انزل الیک». حتماً آنچه را به تو نازل شده، تبلیغ کن.
این پیامبر رحمت، اگر به خودش بود، نمیگفت. میگویند: «قل»ها در قرآن امر به پیامبر است، «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی» من از شما اجر و مزدی نمیخواهم، مگر مودّت.
این مصیبتها تمامی ندارد تا آقا جان بیاید. انسان متوجّه میشود که چرا وجود مقدّس آقا جانمان شب و روز گریه میکنند. محرّم و صفر دارد تمام میشود و اوّل ربیع که میشود مشکیها را درمیآوریم و سیاهپوشیها را جمع میکنیم. امّا ببینید هنوز چندی نگذشته، خانه دخترش، فاطمه را به آتش میکشند. اصلاً ما کاری نداریم بیبیدو عالم آن فردی است که در روایات به عنوان عنصر شجره طیّه خلقت، عصمت الله الکبری، حجّت علی حجج الله و ... بیان شده است، دختر رسول الله بوده یا نه؟! چطور ایشان را بین در و دیوار قرار میدهند؟! چه اجر و مزدی دادند؟! ...............