بسمه تعالی
جلسه سخنرانی دهه سوم صفر حضرت آیتالله قرهی(مدّ ظلّه العالی)
با موضوع : جهل (یکی از عوامل ایجاد واقعهی عاشورا)
(20/09/94)
شب سی ام صفر المظفّر 1437 ه.ق
در محل مهدیه القائم المنتظر(عج) برگزار شد.
در مرقومه ذیل مشروح بیانات نورانی معظّمٌ له، برای علاقمندان به رشته تحریر در آمده است:
اساس فقاهت در زمان غیبت؛ منابع چهارگانه
در باب مسائل دین، آنچه مهم است، در باب فروع، در بحث فقه، تبیین میکنیم، که چهار چیز مهم است که اتفاقاً همه به یک چیز بر میگردد، یکی کتاب الله است دوم سنّت است که قول و فعل و تقریر معصوم(علیهم صلوات المصلّین) بیان میکنند، سوم اجماع است، که در مباحث خارج فقه و اصول، عرض کردیم: اجماع بما هو اجماع نداریم، که بناست کتاب مجزّا راجع به این موضوع عرضه بداریم، بحث دیگر عقل است که عرض کردیم: عقلی است که تقریر معصوم(علیهم صلوات المصلّین) را داشته باشد، نه آن عقلی که تبیین میشود و ما دربحث مهدویت، در جلسات مختلف، عقل را بررسی کردیم، عقل آن چیزی نیست که هر کسی از فلاسفهی غرب و شرق، یک تعریفی بدهد، بلکه آن است که معصوم؛ یعنی عقل کل، بگوید. در اصول کافی جلد اول امام صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: «اَلْعَقْلُ مَا عُبِدَ بِهِ اَلرَّحْمَنُ» عقل آن چیزی است که با آن خداوند متعال عبادت میشود. که در جلسات مهدویت بحث کردیم.
در اصول فقه تبییین میکنند: باید این عقل در بستری باشد که امام معصوم(صلوات اللّه و سلامه علیه) یا به تعبیری دین و شریعت، تأیید کند، کتاب الله هم بماهو کتاب، بخودی خود نمیتواند، در فروع، همهی مطالب را برای ما تبیین کند، مثلاً اقیموا فعل امر است و وجوب صلاة را از او میگیریم، هر فعل امری را در مرحلهی نخست وجوب میگیریم، بعد مراحل دیگر است که امر، مولوی است یا ارشادی که مباحث دیگری است.
خداوند متعالی که در فروع، ما را بلاتکلیف نگذارده آیا در اصول رها میکند؟
امّا در همین کتاب الله کجا تبیین شده است که نماز مغرب سه رکعت است یا نماز عشا چهار رکعت است و..؟ همهِ این مباحث، در فروع، میگویند: بر اساس کلام معصوم(علیهم صلوات المصلّین) است. که لسان معصوم(علیهم صلوات المصلّین) همان لسان الله است که به اجمال عرض کردم و مفصّلاً در مباحث درس خارج بیان شده است.
در فروع، بخصوص احکام عملیّه، از کتاب طهارت تا کتاب دیات،در فقه، رجوع ما به عصمت است، اصل بر نصّ، همان قول و فعل و تقریر معصوم است.
آیا در مسائلی مانند حاکمیت دین که اصل است، معصوم سکوت کرده است؟ ابداً اینطور نیست، در باب حاکمیت هم باید ببینیم معصوم چه بیان فرموده است، من یک روایت بخوانم از وجود مقدّس ثامن الحجج آقا علی بن موسی الرّضا(علیهم صلوات المصلّین) که فرمودند: «لَو خَلَتِ الْاَرْضُ طَرْفَةَ عَیْنٍ مِنْ حُجَّةٍ لَساخَتْ بِاَهْلِها» با عنوان لو که آمد در ادبیات، چند مطلب بیان کردهاند: لو، «چنانچه» یا «اگر اینگونه باشد»؛ یعنی «لاغیر» و در معنای اول، احتمال این است که مطلب دیگری هم جایگزین باشد بگویید: چیز دیگری جایگزین این میتواند باشد؛ یعنی چنانچه این نبود آن میشود، امّا اگر بگوییم: «اگرچه»؛ یعنی دیگر غیر از این نخواهد بود «لو غیر هذاالمطلب» به تعبیری اینگونه است اگر به آن «چنانچه» هم بیان کنیم، باز هم میشود معنا را یک مقداری تحت اللفظی گرفت.
اگر حجّت خدا نباشد؛ نه انسان میماند و نه انسانیتی!
«لَو خَلَتِ الْاَرْضُ طَرْفَةَ عَیْنٍ مِنْ حُجَّةٍ لَساخَتْ بِاَهْلِها» اگر این چنین باشد یا چنانچه زمین لحظه ای یک چشم به هم زدن، خالی از حجت پروردگار عالم باشد، معلوم است، اهل خود را در خود فرو میبرد، «لساخَت»؛ یعنی موجودیت ندارد «ساخَت» که لام بر سرش آمده «لام» یکی از معانیش در ادبیات تحقیقاً است، ابن فارس چند معنا گرفته برای «لام» در باب الحروف یک معنایش تحقیقاً است یعنی حتمی است، شک نکنید، اینگونه خواهد بود که چی؟ «ساخَت» یعنی چه؟ یعنی واقعاً فرو بردن؟ یا نه، نبود مقام انسانیت؟ یا اینکه اصلاً انسان بما هو انسان موجودیت ندارد، هردو درست است.
نکتهای را دیشب عرض کردم: پروردگار عالم ما را چطور خلق کرد؟ ما که با چشم غیر مسلح دیده نمیشدیم، اسپرم بودیم و بعد لقاح، صورت گرفت، بعد هم به طفلی درون رحم مادر، تبدیل شدیم، بعد رشد و نمو، بعد در این عالم پا گذاشتیم در این زمان که هیچ نمیدانستیم، با این غریزه که لطف خداست، مکیدن شیر مادر را داشتیم، رشد کردیم و توانستیم بر آسمان ها و زمین مسلط شویم.
عرض کردم: یک دانشمند غربی میگوید: من وقتی این آیه «سخر السماوات والارض» را شنیدم، گفتم: ما بعد از پنجاه سال تحقیق رسیدیم به اینجا که فهمیدیم انسان میتواند آسمان ها و زمین را تسخیر کند. واین را بیش از هزار سال پیش پیامبر اسلام(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) گفته، بعد میگوید: معلوم میشود آنچه که محمد(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) آورده است، کتاب خداست و من ازاینجا متوجه شدم که این واقعاً کتاب خدا است.
خدای متعال قادر است و همه چیز را هم برای یک شخص، قرار داده، بعد بیان کرده: «لو لاک لما خلقت الافلاک» اگر پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) نبود هیچ نبود؛ افلاک و عرش و فرش نبود؛ بارها عرض کردم: چون نعوذبالله نستجیر بالله خدا نه عرش میخواهد، نه ملک نمیخواهد که بگوییم: اگر ملک نباشد کمیت پروردگار عالم لنگ میشد! خب اینکه بی ادبی است؛ یعنی پروردگار عالم قادر نیست.
وقتی میگوییم: پروردگار عالم قادر متعال است با کن فیکون هم نمیخواهد. «کن فیکون» را میگوید، تا من و شما متوجه شویم. والا پروردگار عالم اراده ذاتیه احدیت خودش، خلقت ساز است، آن هم علیم حکیم، بله پروردگار عالم اراده کند تمام است اصلاً نیاز به گفتن «کن فیکون» ندارد. وقتی انسان رشد کند از باب علم ظاهری خودش هم آرام آرام متوجه میشود که خاوند متعال اینقدر قدرت دارد که نیازی به این «کن فیکون» گفتن ندارد، ارادهی ذاتیه احدیت اینطور است.
وقتی انسانی میتواند به راحتی از این طرف دنیا با آن طرف دنیا، با این ذهنی که پروردگارعالم داده است، با یک تلفن همراه و با مطالب ماهواره ای به راحتی صحبت کند و به راحتی ارتباط برقرار کند، پروردگار عالم که خالق همه خلقت است نمیتواند؟!
وقتی انسان تأمل کند میبیند این خیلی چیز عجیبی نیست و عرض کردم: اعجاز را هم از این باب، اعجاز میگویند؛ چون ما عاجزیم والّا یک موقعی میرسد که انسان دیگر عاجز نیست، شاید یک زمانی تلفن همراه را به عنوان معجزه میدانستند امّا الان دیگر اصلاً معجزه ای نیست دیگر تمام شده انسان عاجز نیست و میتواند و چیزهای دیگر، پس میتواند اینطور باشد.
میفرماید: زمین از حجت خدا خالی نیست و همه امور به دست حجت خدا است، پس همه مطالب باید در دست او باشد، روایت دیگری بخوانم، البته اینها مقدمه است، تا امشب و فردا ظهر بحث را عرضه بداریم.
حضرت میفرمایند: «رحم الله عبداً احیا امرنا قیل: کیف یحی امرکم؟ قال علیه الصلاة و السلام: یتعلم علومنا و یعلمها الناس» خدا رحمت کند آن بنده ای که امر ما را احیا کند، احیای امر شما چیست؟ فرمودند: علوم ما را یاد بگیرد و این علوم را به مردم تعلیم بدهید، خدا این انسان را رحمت کند که احیای امر ما را بکند.
این محرم و صفر، احیای امر آنها است دلیل چیست؟ من یک بار عرض کردم، خدا رحمت کند، ماموسی احمدی در سقز را، در دوران جنگ، سال 61 بود، من مهمانشان بودم، ایشان گفت: شما نکته خیلی خوبی دارید، شما محرم و فاطمیه و ایام ولادت و ایام شهادت حضرات معصومین یا ماه مبارک رمضان که میشود، امر حضرات معصومین را میگویید، امّا ما فقط یک نماز جمعه داریم و ماه بمارک رمضان هم که میشود، یک نماز تراویح را داریم.
حضرت اینجا میفرمایند ببینید آنجا فرمودند: «لو خلت الارض من حجّة لساخت باهلها» که بیان کردیم برای چه لام بر سر سخت آمد و یعنی چه و آن توضیحات حالا اینجا بیان کردند خدا رحمت کند «رحم الله عبداً یحیی امرنا قیل کیف یحیی امرکم قال یتعلم علومنا» کسی را که یاد بگیرد و به مردم یاد بدهد.
با آن مقدمه ای که عرض کردیم: در فروع؛ چهار مطلب را داریم کتاب، سنت، اجماع، عقل . اجماع که به آن معنااجماع وجود خارجی ندارد، عقل هم توضیح دادیم میگویند: آن عقلی که معصوم امضا کند، بعد کتاب الله نهایت کتاب الله چه هست؟ یک کلیتی بیان کرده، توضیح و تشریح نکرده «اقیموا الصلاه» عنوان فعل امر است، وجوبش را گرفتیم و در «وارکعوا مع الراکعین» امر نیست؛ در باب امر هست امّا اینجا امرش مولوی نیست که توضیحاتش را آقایان داده اند، امّا باز کتاب الله بیان نکرده است و...
فرمودند: احیای امر ما به این علوم است که یاد بگیرند و تعلیم بدهند، آنوقت آیا در باب اصل که اصل حکومت است، معصوم سکوت کرده است؟ هیهات که معصوم سکوت کرده باشد!
اگر تسلیم امر ائمّه نباشیم و با دشنمنانشان مخالفت نکنیم؛ نمیتوانیم ادّعا کنیم از اهلبیت هستیم!
حالا من با توجّه به این مطالب میخواهم دو روایت بیان کنم که بسیار مهم است، در این روایات خوب تأمّل بفرمایید. حضرت ثامنالحجج(علیه الصّلوة و السّلام) فرمودند: «شِیعَتُنَا الْمُسَلِّمُونَ لِأَمْرِنَا الْآخِذُونَ بِقَوْلِنَا الْمُخَالِفُونَ لِأَعْدَائِنَا فَمَنْ لَمْ یَکُنْ کَذَلِکَ فَلَیْسَ مِنَّا» شیعیان ما آنهایی هستند که تسلیم امر ما هستند.
ما محبّ هستیم، امّا شیعه بودن؛ یعنی دقیقاً پایمان را در جای پای حضرات قرار دهیم. مثلاً چطور در برف جای پا باقی میماند؛ یعنی دقیقاً مانند آنان حرکت کنی و حتّی پایت را در جای پای آنان قرار دهی. یعنی هر آنچه که او بگوید، هرآنچه که او انجام داده، به تعبیری نعل به نعل او حرکت کنی و هیچ تفاوت نکند. هر چه که امام فرموده، مِن الاوامر و النواهی، همه آنها را مو به مو انجام بدهی، اوامرش را انجام بدهی و نواهی را ترک کنی و هر آنچه که حضرت تبیین کرده، مِن القول و الفعل او التقریر، همه را انجام بدهی.
امثال بنده، محبّ هستیم، شیعه نیستیم. این هم حبّ است که ما را دور هم جمع کرده، این حبّ است که تا اسم آن حضرات، اسم ابی عبدالله میآید، قلبها به لرزه در میآید، اشکها جاری میشود و حال انسان عوض میشود.
حال، اگر این حبّ حضرات معصومین با معرفت عجین شود، این حبّ هم زیاد میشود. مثل آن ولیّ خدایی که چندین بار بیان کردم که وقتی شب تاسوعا میشد، دور حیاط و حوض خانه خودش میچرخید و فقط دو کلمه میگفت و میگریست، بالفضل، عبّاس. یک عدّه خاصی که به عدد انگشتان دست هم نمیرسید، اجازه میداد که باشند. گاهی یک ربع، گاهی بیست دقیقه و نیم ساعت دور این حوض میرفت، سینه میزد و میچرخید و میگفت: ابالفضل، عباس، اشک میریخت و ناله میکرد. بعد هم یک دقیقه روضهای نمکینی میخواند و تمام میشد، اما گاهی در این نیم ساعت، انسان احساس میکرد که عرش به زمین آمده است و واقعاً عرش و همه قدسیان و ملکوت را به این خانه مشغول میکرد، با این که فقط دو کلمه میگفت.
آیتالله العظمی مرعشی نجفی میفرمودند: ایشان میفهمید و درک میکرد و صحنه کربلا و عاشورا را میدید، یک ابالفضل که میگفت، میدید که ابالفضل العبّاس به سمت خیمهها میرود، یک عبّاس که میگفت، میدید که ابالفضل العبّاس دارد به این بچهها که امیدشان دیگر عمو هست، نگاه میکرد و ... .
پس معلوم میشود که این معرفت، حبّ را هم زیاد میکند و حال را هم عوض میکند. این دو کلمه، حال اطرافیان را هم عوض میکرد. دور حوض منزلشان میچرخید و مدام میگفت: ابالفضل، عبّاس، ابالفضل، عبّاس، سینه میزد و اشک میریخت و حال عجیبی داشت. آن مرد الهی، شب تاسوعای عجیبی درست میکردند. اینها معرفت است و آن حبّ است که معرفت درست میکند و اگر حبّ با معرفت باشد، حبّ را هم بیشتر میکند.
علی أیّ حال، بیان میکنند: شیعه، آن کسی است که واقعاً امر حضرات معصومین را اجرا میکند. البته اینها واقعا شیعه بودند که آن حال را داشتند. لذا حضرت میفرمایند: شیعیان ما کسانی هستند که تسلیم امر و نهی ما هستند، «شِیعَتُنَا الْمُسَلِّمُونَ لِأَمْرِنَا الْآخِذُونَ بِقَوْلِنَا الْمُخَالِفُونَ لِأَعْدَائِنَا فَمَنْ لَمْ یَکُنْ کَذَلِکَ فَلَیْسَ مِنَّا» «فاء» را بر سر «من» آورد، فاء در ادبیات معان مختلفه دارد، ابن فارس و سیبویه از لحاظ معنای ادبی در باب الحروف بیان میکند: یک معنای فاء، پس است و یک معنی فاء، تحقیقاً است و این طور معنی میشود: پس، به تحقیق این کسی که اینگونه نباشد، از شیعیان ما نیست و نمیتواند بگوید: من از اهل بیتم.
ما این محرم و صفر را دور هم جمع میشویم و مجلس عزا میگیریم. در روز شهادت آقا علی بن موسی الرضا(علیه آلاف التّحیّه و الثّناء)، قبله ایران، مراسم عزا میگیریم که بگوییم: آقا جان! ما مال شما هستیم. ولادتها و جشنهایشان را همینطور برگزار میکنیم، چون فرمودند: «یفرحون بفرحنا و یحزنون بحزننا»، به شادی ما شادند و به حزن ما حزین هستند. خلاصه کلام ما این کارها را میکنیم که بگوییم متعلق به شما هستیم.
لذا حضرت در اینجا میفرمایند: کسی متعلّق به ما هست که این حالات را داشته باشد: اوّلاً مطیع و تسلیم امر ما باشد، یعنی هر چه گفتند، بگوید: چشم. بعد قول ما را اخذ بکند و هر چه ما گفتیم، مخالفت نکند. امّا با دشمنان، مخالفت کند. این «مخالفون لاعدائنا» چیست؟
عاقبت ترک امر به معروف و نهی از منکر در جامعه
من باز روایتی از وجود مقدّس حضرت ثامنالحجج، آقا علیّبنموسیالرّضا(صلوات اللّه و سلامه علیه) بیان میکنم که این مطلب را در آن، توضیح میدهند. حضرت میفرمایند: «لَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَتَنْهُنَّ عَنِ الْمُنْکَرِ أَوْ لَیُسْتَعْمَلَنَ عَلَیْکُمْ شِرَارُکُمْ فَیَدْعُو خِیَارُکُمْ فَلَا یُسْتَجَابُ لَهُم » میفرمایند: هر یک از شما باید امر به معروف کند و نهی از منکر کند و إلّا شرورترین افراد بر شما مسلّط میشوند و آنچه خوبان عالم هم بر شما دعا کنند، مستجاب نمیشود. حالا بروید درب خانه خوبان عالم را بزنید، مثلاً اگر امثال بزرگان عالم، مانند حضرت آیت الله بهجت و ... هم دعا کنند، دعایشان مستجاب نمیشود.
بعد فرمودند: میدانید چرا؟ «امّا انّ اعدائنا و اعدائکم الیهود»، دشمن ما و دشمن شما، یهود است. لذا حضرت میفرمایند: شما باید مواظبت کنید و این «مخالفون لأعدائنا» همین است.
برخی از اهل جماعت خیلی نمیدانند و بعضی هم میدانند و سکوت میکنند. بحث ما علمی است و باید دقّت کرد که آن کسانی که ابوهریرهها را به وجود آوردند، یهود بودند.
علّامه عسکری، کتابی به نام 150 صحابه ساختگی دارند که من بارها بیان کردم و باز به اعزّه روحانی و طلّاب بزرگوار و شما دانشجویان عزیز و اساتید محترم دانشگاه و دختران گرامی و پسران عزیزم بیان میکنم که حتماً این کتاب را با تحقیق و به خوبی بخوانید، به تعبیر و فرمایش ایشان، این صحابه ساختگی همه مال یهود است و یهود آنها را ساخته است.
انسان باید منشأ را ببیند و اگر انسان، منشأ و اصل را متوجّه نشود، گمراه خواهد شد. در مثال مناقشه نیست، مثل این میماند که شما مدام سر علف هرزی را که در زمین زراعی رشد کرده، بزنید، این فایده ندارد و آن کسی که کشاورز هست، میداند که باید آن علف هرز را از ریشه بکند و إلّا به درد نمیخورد.
ریشه همه این فسادها، یهود است، آن یهود ملعون و اگر انسان این را متوجّه نشود و مراقبه نکند، گرفتار خواهد شد. این روایت هم میفرمایند: باید هر یک از شما امر به معروف و نهی از منکر بکند و اگر نکند، افراد شرور بر او مسلّط میشوند.
البته ما نمیخواهیم فروعات دین از جمله نماز و ... را زیر سؤال ببریم. در باب صلاه بیان شده: «إن قبلت، قبل ما سواها و ان ردّت، ردّ ما سواها» لذا اشتباه نشود، ما نماز را باید بخوانیم و روزه را باید بگیریم. اصلاً حضرات معصومین مطالب زیادی را در باب احکام عبادی برایمان بیان کردند، روایاتی که در وسائل الشیعه و ... آمده و فقها معمولاً در باب مطالب درسی و اجتهادی از آنها استناد میکنند.
لذا اوّل مباحث، مباحث نص است. آنوقت در باب حاکمیّت مردم هم حضرات معصومین دارند این را به ما درس میدهند و حضرت ثامن الحججج میفرمایند: مواظب باشید، اگر امر به معروف ونهی از منکر نکنید، شرار جلو میآیند و بر شما مسلّط میشوند و فسق و فجور در جامعه علن میشود.
کسانی که دلخوشی به اجانب و یهود دارند، باید مراقب باشند. قرآن میفرماید: آنها وقتی با مؤمنین ملاقات میکنند، میگویند: ما ایمان آوردیم، «و اذا خلوا الی شیاطینهم قالو انا معکم انما نحن مستهزءون»، امّا وقتی با خودشان خلوت میکنند، میگویند: ما آنها را استهزاء کردیم. لذا باید اینها را مراقبت کرد و اگر مراقبت نکنیم، بر ما مسلّط خواهند شد.
«لَیُسْتَعْمَلَنَ عَلَیْکُمْ شِرَارُکُمْ »، اگر مراقب نباشیم و توجّه نکنیم، شرار جلو میآیند. لذا باید از فتنه 78 و فتنه 88 عبرت بگیریم که اگر نگیریم، کسانی میآیند که شرور هستند و بر ما مسلّط خواهند شد. « فَیَدْعُو خِیَارُکُمْ فَلَا یُسْتَجَابُ لَهُم »، طوری که دیگر خوبان هم دعا کنند، مستجاب نخواهد شد. باید در اینها تأمّل کرد و إلّا آنهایی که دلبند مطالب دیگری هستند، آنهایی که عشقشان به جای دیگری است، آنهایی که از مساوات و عدالت، به دور هستند، جامعه را به جایی میبرند که افراد شرور بر ما مسلّط شوند. طبعاً باید در اینها تأمّل کرد.
لذا باید تحمّل کرد، اتّفاقاً یکی از چیزهایی که به ما تبیین میکنند، این است که مدام نگوییم که مثلاً در مورد فلان چیز، باید مذاکره کرد تا مردم راحت باشند و ... که بیان کردیم بالاتر از همه اینها، نفوذ است، نفوذی که باید در آن تأمّل کرد، نفوذی که یهود در دین کرد و هر بار هم به سبک و سیاق و نوعی جلو میآیند. در مباحثم هم بیان کردم - که دیگر باید نتیجهگیری کنیم، با این که مبحث، مبحث بسیار مهمّی است و با این تعداد جلسه نمیشود جلو رفت - که اگر در تاریخ تأمّل نکنیم، میبازیم. ما باید عبرت بگیریم، «فاعتبروا یا اولی الابصار»، اگر دقّت نکنیم، باز هم همان مطالب و مسائل برایمان به وجود میآید.
بیان کردیم که دو نوع جهل داریم یکی علمی و یکی عقلی است. بعضیها وقتی از بیسوادی بیرون آمدند، به جهل عقلی دچار میشوند. از جهل علمی بیرون آمده، امّا معالأسف به جهل عقلی دچار میشوند. لذا خوب دقّت کنید، به ما میگویند: ما میخواهیم از باب راحتی برای مردم کار کنیم. لذا میآیند نفوذ پیدا میکنند.
عقل؛ فرو بردن اندوه، زیرکی در مقابل دشمن و مدارا با دوستان است
از حضرت ثامنالحجج(علیه الصّلوة و السّلام) سؤال کردند: «سُئِلَ الرِّضَا ع فَقِیلَ مَا الْعَقْل»، عقل چیست؟ «قَالَ التَّجَرُّعُ لِلْغُصَّةِ وَ مُدَاهَنَةُ الْأَعْدَاءِ وَ مُدَارَاةُ الْأَصْدِقَاء».
اوّلین موردی که حضرت میفرمایند: «التَّجَرُّعُ لِلْغُصَّةِ» ، تحمّل مشکلات و جرعه جرعه نوشیدن جام اندوه است؛ یعنی مشکلات او را از پای در نیاورد، بگوید: من بر مشکلاتم غلبه میکنم و اجازه نمیدهم مشکلات بر من فائق آید. لذا مؤمنین همیشه در برابر مشکلات استقامت میکنند. این در بعد فردی است، در بعد اجتماعی هم، شما دارید میبینید که بعد از تحمّل تحریمها و ...، الآن که دائم دارند از کشورهای مختلف به ایران میآیند تا قراردادهای تجاری، فرهنگی و ... امضاء کنند. معلوم میشود آنها در مشکل بودند. ما اگر صبر کنیم و حوصله داشته باشیم، برندهایم. میفرمایند: عقل همین تحمّل و صبر بر مشکلات است.
«مُدَاهَنَةُ الْأَعْدَاءِ»، یک معنای مداهنه سازش است امّا معنای دیگرش این است که در مقابل دشمن، زیرک باشی و بدانی چه کار کنی. مراقب و مواظب باشی؛ چون دشمن هر بار به گونهای جلو میآید. لذا حضرت فرمودند: عاقل آن کسی است که در مقابل مشکلاتش، صبر و تحمّل داشته باشد، نه این که مدام اظهار عجز کند که من گرفتارم و ... .
حتّی در مطالب فردی هم برای ما بیان کردند: آن کسی عندالله، عزیز است که فقر شخصی خودش را به کسی اعلان نکند. آنوقت مگر میشود در مطالب اجتماعی، انسان در مقابل دشمن، اعلان عجز کند؟! اعلان کند که من کم دارم، محاصره اقتصادی دارد کمر مرا میشکند و .. . چنین کسی معلوم است که عاقل نیست. این که حضرت امام(مدّ ظلّه العالی) میفرمایند: اقتصاد مقاومتی و هم در دولت قبل و هم الآن بر این مطلب مصرّ هستند، برای همین است که امام یک امّت میبیند که آنچه باید در مقابل دشمن به کار بست، همین است.
در ادامه نیز میفرمایند: «وَ مُدَارَاةُ الْأَصْدِقَاء»، با دوستان مدارا کردن. نه این که دوست را رها کنی و دشمن را بچسبی. درک این مطالب که حضرات معصومین چه میگویند، مهم است. میفرماید: عقل این است. حضرت نمیفرمایند: عقل این است که انسان خیلی خوب صحبت کند، خیلی آرام حرف بزند و ... . خیر، وقتی قرآن میخواهد همان پیامبر رحمت، آن رحمت مطلق الهی، آن کسی که «إنک لعلی خلق عظیم» است، آن کسی که خودش فرمود: «إنی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» و ... را معرّفی کند، میفرماید: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم»، شدیدترین با کفّار هستند. باور کنید اگر این آیه قرآن، خیلیها پیامبر را طور دیگری معرّفی میکردند.
این عقل است، پیامبر، عقل کلّ است. امام رضا، عقل کلّ است. اولیاء خدا عقل هستند. امام راحل عظیمالشّأن، آن امام العارفین که بالجد در عرفان شناخته نشدند، دارای عقل بود که فرمود: آمریکا، شیطان بزرگ است. او میداند که باید در مقابل دشمن، محکم ایستاد. همه این مطالب که امروز اعلان میکنند: هیچکس نقش ایران را در منطقه و جهان نمیتواند منکر شود، به خاطر همان روش و منش امام راحل عظیمالشّأنمان است و بعد از ایشان هم، روش و منش حضرت امام(مدّ ظلّه العالی). اگر سیره این دو امامین نبود که اصلاً اوضاع مملکت طور دیگری میشد. به این سیره عقلا میگویند. حال، هر موقع ما با این سیره عقلا جلو رفتیم که خود قرآن و روایات بیان میکند، ما پیروزیم. لذا مدارا کردن با دوستان باید ملاک باشد، نه دشمنان.
علّت بند آمدن باران، سست شدن پایههای حکومت و مرگ و میر چهارپایان!
پس اگر کسی در این مطلب، دقّت نکند، گرفتاریها به وجود میآید و اگر کسی در مقابل والیانی که والیان جور هستند، نایستد، اوضاع مملکتش برمیگردد.
باز هم روایتی از حضرت ثامنالحجج، آقا علیبنموسیالرّضا(علیه الصّلوة و السّلام) بیان کنم. حضرت میفرمایند: «إِذَا کَذَبَ الْوُلَاةُ حُبِسَ الْمَطَرُ، وَ إِذَا جَارَ السُّلْطَانُ هَانَتِ الدَّوْلَةُ، وَ إِذَا حُبِسَتِ الزَّکَاةُ مَاتَتِ الْمَوَاشِی»، هنگامی که مسئولان حکومت، دروغ بگویند، باران رحمت الهی نمیبارد و اگر حاکمی، حاکم ظلم شد و رئیس حکومت، ظلم و ستم کرد؛ پایههای حکومتش سست میشود و اگر مردم، زکات و خمس و ... (حقّ الله) را نپردازند، چهارپایان میمیرند - حالا جالب است که حضرت همه این را به هم وصل میکند و جور و ظلم را به حشم و مواشی و ... هم ارتباط میدهد -
لذا بدانیم که باید در فرمایشات حضرات معصومین، تأمّل و تدبّر کنیم.
جمع کردن شور و شعور در روایتی از حضرت ثامنالحجج(علیه الصّلوة و السّلام)
حضرت ثامنالحجج، آقا علیبنموسیالرّضا(علیه الصّلوة و السّلام) مطلب دیگری راجع به مصیبتشان فرمودند. فرمودند: «مَنْ تَذَکَّرَ مُصَابَنَا وَ بَکَى لِمَا ارْتُکِبَ مِنَّا کَانَ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ مَنْ ذُکِّرَ بِمُصَابِنَا فَبَکَى وَ أَبْکَى لَمْ تَبْکِ عَیْنُهُ یَوْمَ تَبْکِی الْعُیُونُ »، هر کس که مصیبتهای ما را یادآوری کند، بعد گریه کند و دیگران را بگریاند، چشم او فردای قیامت که دیدهها گریان هستند، نمیگرید. این، شور بود و در ادامه شعور را میفرمایند.
میفرمایند: «وَ مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً یُحْیَا فِیهِ أَمْرُنَا لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ»، و کسی که در مجلسی بنشیند که امر ما در آن احیا شود (احیای امر را هم بیان کردیم که یعنی علم آن حضرات را یاد بگیریم و به دیگران هم یاد دهیم)، قلبش نمیمیرد، آن روزی که قلبها میمیرند.
این مجالس، مجالس احیای امر است. یک دلیل مشکی پوشیدن ما این است که چرا خودمان نفهمیدیم. چرا پیشینیان متوجّه نشدند که باید مطیع امام باشند و به خودمان هم تذکّر بدهیم که اگر ما هم مطیع امام زمانمان، حضرت حجّتبنالحسنالمهدی(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) و در زمان غیبتش، مطیع نائبش نشویم، یک عدّهای میآیند و به حال ما سیاه میپوشند.
لذا سیاهپوشی اوّل به حال خودمان است که چرا نفهمیدیم.
علویونی که مرگ امام را میخواستند!!!
چرا باید آقا علیّبنموسیالرّضا(علیه الصّلوة و السّلام) اینقدر غریب و مظلوم باشند که فردی بیاید در مقابل ایشان قرار بگیرد - که این روایت در خصال شیخ صدوق و عیون اخبار الرضا و بحارالانوار در باب زندگانی حضرت ثامنالحجج(علیه الصّلوة و السّلام) آمده است - شمشیر بکشد و بگوید: من میخواهم شما را بزنم! حضرت فرمودند: برای چه؟ گفت: برای چه ولایتعهدی را پذیرفتی؟ - حالا در جلسه آینده روایتش را بیان میکنم که حضرت چه فرمودند - لذا گاهی اینطور میشود.
یا چه میشود بعد از این که امام حسن(علیه الصّلوة و السّلام) به واسطه این امّتی که عقب نشستند، مجبور شدند که صلح را بپذیرند، یک کسی از صحابه حضرت که از علویون هست، آمد بیان کرد: خدا تو و ما را بکشد که باعث خواری ما گردیدی!
یعنی به جایی میرسند که مرگ امام را میخواهند! اینها مصیبت بزرگ و عجیبی است. بشر اینطور گرفتار میشود، باید خیلی تأمّل کند که همه برای این است که آن موقع که باید مطیع امام باشند، تسلیم و مطیع نبودند و امام را وادار کردند که برای حفظ خود همان امّت این کار را انجام دهند و بعد به امام هم إنقلت میگیرند که چرا این کار را انجام دادی؟!
«السّلام علیک یا أبالحسن، یا علیّ بن موسی الرّضا(علیه الصّلوة و السّلام)»
خیلی عجیب است، این دو ماه محرّم و صفر به روضه و شهادت آقا علیبنموسیالرّضا(علیه الصّلوة و السّلام) تمام میشود. میدانید که هر کس امام رضا را قبول کرد، چهار امام دیگر را هم قبول دارد و شیعه اثنی عشری است. شاید برای همین است که فرمودند: اگر کسی به زیارت امام رضا(علیه الصّلوة و السّلام) برود، هزار حجّ برای او مینویسند. یا فرمودند: زیارت ایشان از زیارت جدّمان أبیعبدالله برتر است. چون در آنجا همه کسانی میآیند که این شجره طوبی را پذیرفتند.
1. بحار الانوار، ج 23، ص 29، باب 1، ح 43
. روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج: 1، ص: 4.
. الأمالی (للطوسی)، ص: 79.
. الأمالی ( للصدوق)، ص: 73.