بسمه تعالی
سخنرانی حضرت آیتالله قرهی(مدّ ظلّه العالی) در شب دهم محرم الحرام 1438
تاریخ (20/07/95) در محل مهدیه القائم المنتظر(عج) برگزار شد.
با موضوع: وفا(کربلا، نشانهی تامّ و کامل وفای به عهد است)
در مرقومه ذیل مشروح بیانات نورانی معظّمٌ له، برای علاقمندان به رشته تحریر در آمده است:
وفای به عهد؛ نشانهی صفای درون و دوری از دنیاست
حبّ دنیا همه چیز را از انسان میگیرد، حتّی عهدی را که انسان بسته است. علّت بیوفایی، حبّ به دنیاست. همهی خطاها از حبّ به دنیا و باور نکردن آخرت، نشأت میگیرد. انسان باید آخرت را باور کند و بداند متعلّق به این دنیا نیست، بلکه برای بهرهبرداری از دنیا آمده است. البته نه آن بهرهبرداری که فکر کنیم منظور مادیّات است. اتّفاقاً در مورد امور مادّی برعکس است و آن از ما بهرهبرداری میکند. اگر دچار مادیّات شویم، مادیّات از ما بهرهبرداری میکند. نه این که مادیّات بد باشد، بلکه ابزار برای آخرت است. ولی وقتی گرفتار مادیّات شدیم، حبّ دنیا میآید و وای بر این حبّ دنیا که وقتی آمد، همه چیز را میگیرد، از جمله وفای به عهد را!
حبّ به دنیا، انسان را فراموشکار میکند، به این که باید در این دنیا حتماً و حتماً باوفا باشد. امیرالمؤمنین جملهای دارند که در تحفالعقول آمده و خیلی جالب این وفای به عهد را نشانهی صفای درون و دوری از دنیا میدانند. چون این مسئله خیلی مهم است، همینطوری به هم میگوییم: دوستت دارم، عاشقتم، چاکریم، نوکریم و ...، امّا در بزنگاههای سخت معلوم میشود که طرف راست میگوید یا خیر.
آنجا که گاهی حتّی امر دائر میشود که به سود به ظاهر برای من(حتّی در امور مادی) یا رفیقم؟! آنجاست که نشان میدهد راست میگوید که دوستت دارم یا خیر و این صفای درونش هست یا خیر. این که بگوید: تا آخرش با تو هستم، امّا وسط راه ببرد، دلالت بر حبّ دنیاست که تا تقی به توقی خورد و طور دیگری شد و از ریاست پایین آمد و منصبی ندارد، دیگر دوستی را فراموش میکند و ارادت ندارد. این خودش عین نامردی است. معلوم میشود ارادت من برای حبّ دنیا و حبّ نفس بوده است. ارادت من، ارادت به میز و مقام بود، ارادت به خود شخص نبود. لذا همین حبّ به دنیاست و خود این، دلالت بر این است که صفای درون نداریم.
یا حتّی آن کسی که پست و مقامی دارد هم باید دید در چه موقعیّتهایی راجع به مردم اظهار حبّ میکند. بیان کردم که سالیان پیش، آقایی وقتی برای نمایندگی یکی از شهرستانها کاندید شده بود، مدام میگفت: مردم باوفا، بسیار ولایی و چنین و چنان. وقتی رأی نیاورد، به او زنگ زدم که حالش را بپرسم و بگویم: خیلی مهم نیست. گفت: آقا! خلایق هر چه لایق! مردم نمیفهمند. عجب! تا دیروز میگفت: مردم فهیم شهرستان .......، امروز که رأی نیاورد، میگوید: مردم نمیفهمند. این حبّ به دنیاست.
آنهایی هم که عهد و پیمان میبندند، به خصوص با خدای خودشان، ألست بربّکم، ما از روز اوّل عهد و پیمان بستیم، قالوا بلی، امّا عهد و پیمان را شکستیم و عبد نفس و عبد شیطان و گرفتار شدیم.
چگونه دینداری کنیم؟
این وفای به عهد، صفای درونی است. امیرالمؤمنین، اسدالله الغالب، علیّبنأبیطالب(صلوات اللّه و سلامه علیه) بیان میفرمایند: «عِبَادَ اللَّهِ افْزَعُوا إِلَى قِوَامِ دِینِکُمْ »، بندگان خدا برای قوام و برپایی دینتان بشتابید. دیندار باشید. به چه چیزی؟ «بِإِقَامِ الصَّلَاةِ لِوَقْتِهَا »، همان که ظهر هم بیان کردم که یکی از خصایص حرّ که سبب برگشت او شد، نماز اوّل وقت بود. وَ صِلَةِ الرَّحِمِ وَ خَوْفِ الْمَعَادِ ، بترسید از فردای قیامت، به هر حال این دنیا گذراست، هر که هر کاری کند، زور بگوید، زور بشنود، ظالم باشد، مظلوم باشد، فقیر باشد، ثروتمند باشد، همه میگذراند و میروند. باید خوف از معاد داشته باشید. وَ إِعْطَاءِ السَّائِلِ ، عطا کردن به سائل.
صفای درونی یک جوان، ظهر امروز من را گرفت، در دستهی عزاداری که بودیم، آمد، گفت: سائلی، کسی که نیاز داشت (ظاهراً میدانسته که نیازش هم واقعی است) از من در شهرمان درخواستی کرد و من جواب رد دادم. احساس میکنم که نکند حضرت ابالفضل و أبیعبدالله از من راضی نباشد و من آن چیزی که میخواهم باشم، نشوم. دیشب (یا امروز، تردید از من است) زنگ زدم و به فردی گفتم که پولی به او بدهند. امّا باز میترسم من را قبول نکنند، بگویند: چرا شما سائلی را از درب خانهتان راندید، شما هم سائل اهلبیت هستید، میخواهید رانده شوید؟!
این فرد، یک جوان باصفای کرمانی از دانشجویان عزیز، بود که به ایشان گفتم: نگران نباشید، همین که به درخواست او رسیدگی کردید، خوب است، چرا اهلبیت نپذیرند؟! کریمتر از این حرفها هستند. ببینید که بعضیها چقدر باصفا هستند.
وَ إِعْطَاءِ السَّائِلِ ، یعنی اگر کسی آمد و از شما مسئلتی کرد و کاری خواست، تا آنجا که میتوانید کار او را راه بیاندازید. سائل، فقط فقیر نیست، اگر کسی آمد و مشکلی داشت، درددل او را گوش دهید تا آرام شود. راهنمایی کن، اعطاء السائل است. شما مسئول هستی، اگر میتوانی نامهای بنویسی تا دست کسی را بگیرند و او را کمک کنند، انجام بده، این اعطاء السائل است. چون از تو، مسئلت و درخواست کرده است. سائل یعنی کسی که از کسی مسئلت و درخواستی کند و با فقیر فرق میکند. برای آیهی و اما السائل فلا تنهر، مصادیقی را تعیین کردند که یکی، همین است. اگر رئیسی هستی، در جایی کارهای هستی، کارمندی، وقتی کسی آمد، امروز و فردا نکن، کار او را راه بیانداز.
وَ إِکْرَامِ الضَّعَفَةِ ، آن کسی را که ضعیف است، اکرام کن. وَ تَعَلُّمِ الْقُرْآنِ وَ الْعَمَلِ بِهِ وَ صِدْقِ الْحَدِیثِ ، یادگیری و عمل به قرآن و سخن راست گفتن.
وَ الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ، در وفای به عهد کوشش کند. لِأنّهم صفاء لباطن الناس، اینها عامل صفای باطن انسانها میشود.
چه کسانی شادی درونی دارند؟
اگر وفای به عهد داشتی، صفای باطن مییابی. اتّفاقاً اگر انسان ببیند که وفا کرده، یک شادی درونی دارد. تمام شهدای کربلا یک شادی درونی داشتند، به خصوص موقعی که داشتند شهید میشدند.
گرچه به هر حال جسم هست و آنها هم مثل من و شما انسان بودند، به خصوص شمشیر و تیر و نیزه که با تیری که میزنی و طرف کشته میشود، فرق میکند. شمشیرها به بدن میخورد و قطره قطره خون میرود. شما یک سوزن بردار و به خودت بزن، ببین چه میشود. سوزن بزرگتر، لحاف دوزی بردار، ببین چه میشود. یک چاقو بزن، ببین چه میشود. ببین انسان چه حالی پیدا میکند. این تیرها آمده، اینها هم انسان هستند و جسمشان هم جسم من و شماست. بنا هم نیست که وقتی تیر میخورند، درد نکشند، اتّفاقاً درد زیادی هم میکشند، امّا آخرش همهی آنها یک سرور و شادیای داشتند. وقتی أبیعبدالله سرشان را بر دامن میگذاشت، شاد بودند. دلیلش میدانید چیست؟
وجود مقدّس حضرت صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) میفرمایند: سه خصلت است که شادی و سرور درون آنها نهفته شده است. در تحف العقول آمده که حضرت فرمودند: «السُّرُورُ فِی ثَلَاثِ خِصَالٍ فِی الْوَفَاءِ وَ رِعَایَةِ الْحُقُوقِ وَ النُّهُوضِ فِی النَّوَائِب»، سرور و نشاط در سه خصلت وجود دارد:
فِی الْوَفَاءِ، اوّل در وفای به عهد است. کسی که وفای به عهد میکند، خودش خوشحال میشود که اگر عهد و پیمانی با کسی بستم، وفا کردم و بیوفایی نکردم. به تعبیری نامردی نکردم و وسط کار رها نکردم و ایستادم. خود این وفای به عهد، فی ذاته شادی و نشاط میآورد.
وَ رِعَایَةِ الْحُقُوقِ ، رعایت کردن حقوق دیگران. این موارد، سخت است، هم وفای به عهد و هم رعایت حقوق دیگران. اوّلش راحت است، امّا به تدریج شاید به مشکل برخورد کنیم و خسته شویم و دیگر بگوییم: بس است، بنا نبود اینطور باشد، چه زمانی تمام میشود. آن کسی که اموال بیتالمال در دستش هست، خیلی سخت است که آن را بتواند حفظ کند. آن که چیزی در امانت در دستش هست، خیلی سختش هست. گاهی اصلاً هیچ کس خبر ندارد که امانتی در دست ماست، مثلاً امانتی را به ما میدهند و میگویند: در فلان جا خرج کن. این کیست؟ چیست که باعث میشود طرف مراقب باشد و رعایت حقوق را بکند، آن تقوا و بریدن از دنیاست که حبّ به دنیا را نداشته باشد. لذا رعایت حقوق دیگران را هم میکند.
یک نکته را هم در حاشیه بیان کنم و آن، این است: کسی که رعایت حقوق الله را هم نکند، بداند که رعایت حقوق مردم را هم نمیکند. کسی که نماز نخواند و روزه نگیرد، در اوایل شاید به حالت خوبی جلوه دهد، امّا بعد سر آن بزنگاهها که مشکل هست، دیگر عقبنشینی میکند. آنجا که گاهی کار به خون دادن میکشد، عقب میکشد و وفای به عهد نمیکند.
رعایت حقوق دیگران این است که حتّی در جنگ هم مراقب حقوق دشمن باشد و هر چه اسلام بیان کرده، همان را انجام دهی و اجازه ندهی که بالاتر از آنچه دین گفته، انجام بدهی و خودت خودسر کاری کنی. بعضی در زمان جبهه، وقتی نیروهای عراقی تیر میخوردند و دستشان را بالا میآوردند، در موردشان نامردی نمیکردند و حتّی گاهی آبی را که برای خودشان بود، به آنها میدادند. اینها کسانی هستند که از دنیا بریدند و سرور و شادی درونی هم دارند.
وَ النُّهُوضِ فِی النَّوَائِب، آن موقعی که کلّ مردم به مطالبی برخورد میکنند، با مسلمانان همراهی میکنند. یک جواب دندانشکن هم به آن کسانی است که میگویند: چرا مدافعین حرم به سوریه میروند و ...؟ اوّلاً که اسمش مشخّص است، مدافعین حرم هستند، اصلاً کاری نداریم که در سوریه هستند یا خیر. بعد هم حضرت در این روایت میفرماید: آن موقعی که پیشامدهایی سختی برای مسلمین به وجود میآید، کسانی که جلو میروند، اگر اخلاص در آن باشد و فقط برای خدا باشد، یک سرور و شادی درونی دارند.
توصیه به وفا در وعده دادن به کودکان
اینقدر وفای به عهد مهم است که میگویند: حتّی اگر به بچّه فلان مطلب را وعده دادی، وفای کن. امام موسیبنجعفر(صلوات اللّه و سلامه علیه) ، امام هفتم میفرمایند: «إِذَا وَعَدْتُمُ الصِّغَارَ فَأَوْفُوا لَهُمْ فَإِنَّهُمْ یَرَوْنَ أَنَّکُمْ أَنْتُمُ الَّذِینَ تَرْزُقُونَهُم»، اگر به کودکان وعده دادید، وفا کنید، برای این که اینها فکر میکنند شما رزق آنها را میدهید. بیان کرده بودیم که پدر و مادر، ربّ صغیر هستند.
شش خصلت، برای تضمین بهشت از ناحیهی پیامبر اکرم
یعنی اینقدر وفا مهم است، امّا بعضی وفا نمیکنند. کسی هم که وفا نکرد، بداند که انسانیّت ندارد. پیغمبر اکرم، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: «تَقَبَّلُوا لِی بِسِتٍّ أَتَقَبَّلْ لَکُمْ بِالْجَنَّةِ»، شما شش خصلت را قبول کنید، من هم قبول میکنم که شما را بهشتی کنم. یعنی شفاعت شامل حال شما شود.
<!--[if !supportLists]-->1. <!--[endif]-->«إِذَا حَدَّثْتُمْ فَلَا تَکْذِبُوا» ، وقتی حرف میزنید، دروغ نگویید.
<!--[if !supportLists]-->2. <!--[endif]-->«وَ إِذَا وَعَدْتُمْ فَلَا تَخَلَّفُوا» ، وقتی وعده دادید، خلف وعده نکنید.
<!--[if !supportLists]-->3. <!--[endif]-->«وَ إِذَا اؤْتُمِنْتُمْ فَلَا تَخُونُوا» ، وقتی دیگران شما را امین قرار دادند، خیانت نکنید. بارها و بارها شنیدید که امام مجتبی فرمودند: اگر ابنملجم (یهودی) شمشیرش را به عنوان امانت به من میداد، من خیانت نمیکردم. خیانت در امانت نکنیم. در مورد همسران دیگران، در مورد وسایل دیگران و ... خیانت نکنید. اگر مطالبی میدانید، خیانت نکنید. برخی شغلشان عکّاس و چیز دیگر است، خیانت نکنند.
<!--[if !supportLists]-->4. <!--[endif]-->«وَ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ» ، چشمانتان را از حرام و گناه بپوشانید.
<!--[if !supportLists]-->5. <!--[endif]-->«وَ احْفَظُوا فُرُوجَکُمْ» ، فروج خود را از حرام مراقبه کنید و به همبستری حرام نیفتید.
<!--[if !supportLists]-->6. <!--[endif]-->«وَ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَلْسِنَتَکُمْ»، دست و زبان خودتان را از کردارهای ناشایست بازبدارید. زبانتان دیگران را اذیّت نکند. با دستتان قلم برندارید و عزل و نصب بیجا داشته باشید یا کسی را از حقوقش بیاندازید و او را بیچاره کنید. زبانتان تهمت نزند، بد نگوید و ... .
بعد در ادامه نکتهای را میفرمایند که خیلی جالب است، میفرمایند: آن کسی که این خصایص را نداشته باشد، «و لا لهم الانسان» به آنها نمیشود انسان گفت. لذا وفای به عهد نشانهی انسانیّت انسان است و خدای متعال عنایت میکند.
پیمان شکنی، نشانهی نفاق است
پیغمبر اکرم، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: اگر کسی چهار خصلت داشته باشد، منافق است و اگر یکی را هم داشته باشد، صفتی از نفاق را دارد تا این که آن یک خصلت را ترک کند. یکی این است که سخن بگوید، دروغ بکوید. دوم وعده کند، تخلّف کند. کاری را متعهّد شود، در آن، نیرنگ کند. نعوذبالله وسایلش را برگرداند و طور دیگری قرار بدهد. بعد نیرنگ کند و بگوید: من چنین کارهایی کردم. اصلاً اسلام شدیداً با خدعه و نیرنگ مخالف است. یکی دیگر هم این است که اگر کسی با کسی درافتاد، فحش دهد. فحّاشی کردن و ناسزا گفتن، ناپسند است.
لذا پیمان شکستن نشانهی منافق است. امشب، شب عاشورا، یک عدّه نشان دادند که فقط و فقط برای خدا آمدند. اصلاً ماندن در کربلا الی الابد برای همین است. خیلیها در عالم بودند که مظلوم کشته شدند، امّا کربلا نشانهی تام و کامل وفا و عهد است.
«السّلام علیک یا ابا عبداللّه(علیه الصّلوة و السّلام)»