سخنرانی حضرت آیتالله قرهی(مدّ ظلّه العالی)
شب ششم رمضانالمبارک 1438
جلسه: پنجم
دستگاه ذوالجلال و الاکرام، دستگاهی بر بستر کرامت و رحمت!
96/03/11
بهترین وجه اتّصال به خدا
إِذَا رَأَیْتُ مَوْلَایَ ذُنُوبِی فَزِعْتُ وَ إِذَا رَأَیْتُ کَرَمَکَ طَمِعْتُ، فَإِنْ عَفَوْتَ فَخَیْرُ رَاحِمٍ
بیان کردیم: دعا از لسان معصوم(علیه الصّلوة و السّلام)، انسان را به خدا نزدیک میکند و به چگونگی ارتباط با خدا آشنا میکند. ادعیهای که معصومین(علیهم صلوات المصلّین) بیان فرمودند، حال انسان را حال بندگی میکند و انسان به خدا اتّصال پیدا میکند.
یکی از خصوصیّات دعا، این است که انسان، از طریق دعا، به بهترین وجه به خدا متّصل میشود. لذا شاید به خاطر همین است که عندالعرفا، بیان شده است: دعا، قرآن صاعد است. اتّصال به حضرت حقّ، از طریق دعاست. آن هم اتّصالی که انسان، احساس قرب و نزدیکی میکند، تغییر پیدا میکند، حالش، حال دیگری میشود و وضعش، درست میشود.
یکی از خصوصیّات دعا، این است که انسان را به خدا متّصل میکند، امیدش را از خلق میگیرد و به ذوالجلال و الاکرام میبندد.
یکی دیگر از خصوصیّات دعا، این است که انسان، احساس نزدیکی به خدا میکند، طوری که میتواند درددلش را با خدا بیان کند.
این که در این فراز بیان میفرماید: إِذَا رَأَیْتُ مَوْلَایَ ذُنُوبِی فَزِعْتُ ، مولای من، موقعی که گناهانم را میبینم، فزع و جزع میکنم، وَ إِذَا رَأَیْتُ کَرَمَکَ طَمِعْتُ و وقتی کرم تو را میبینم، طمع میکنم؛ چون تو کریم هستی.
باز یکی از خصوصیّات دعا، این است که انسان، متوجّه میشود و برایش محسوس میشود که فرق ذوالجلال و الاکرام، با دیگران، در این است که آنقدر کریم است که حتّی مذنبی را که غرق در گناه هست، میپذیرد.
شاید بگوییم: واضح است، مگر میشود خدا را با دیگران، قیاس کرد، قیاسش، قیاس معالفارق است. امّا این که انسان، حس کند، چیز دیگری است و این حس در دعا به وجود میآید. خلوتی که انسان با پروردگار عالم در دعا میکند و آنجا این حس برایش به وجود میآید که هیچکس، ذوالجلال و الاکرام نمیشود. اوست که بندهی فراری را هم به سمت خودش میآورد، لطف، محبّت و بزرگواری میکند.
عفو؛ خصوصیّت بارز کریمان عالم
وَ إِذَا رَأَیْتُ کَرَمَکَ طَمِعْتُ فَإِنْ عَفَوْتَفَخَیْرُ رَاحِمٍ ، در جلسهی گذشته مقداری در مورد کرم ذوالجلال و الاکرام بیان کردیم. البته اگر کسی بخواهد کرم خدا را بیشتر درک کند، حسب روایات شریفه، خودش بیشتر اهل کرم میشود. چون اگر بخواهیم کرم ذوالجلال و الاکرام را درک کنیم، طبعاً نیاز به این است که حال خودمان هم حال کریمانه باشد. اگر اینگونه شد، آنوقت انسان میفهمد.
کریم بر وزن «فعیل» و از ریشهی «کرم» است. معنای آن، هم بخشنده بیان شده، هم جوانمرد و هم سخاوتمند. چون همانطور که بیان میشود: «کلمة واحدة تدل علی معان مختلفة».
یکی از خصوصیّات اهل سخاوت این است: نگاه به طرف مقابلش نمیکند. لذا خصوصیّت کریم و کار کریمانه هم این است که نگاه نمیکند طرف مقابلش، چه کرده است. بلکه چون کریم و سخاوتمند است، کار کریمانهی خود را رها نمیکند و حتّی نمیگوید: آیا او شکر میکند یا خیر، آیا او از دهندهی نعمت، قدردانی میکند یا خیر و ... .
لذا حال کریم، کرامت دائمی است. چون فرمودند: یکی از معانی کریم، بزرگواری است. یک موقع بزرگ داریم، بزرگوار نداریم. تفاوت آن دو این است: شاید یک کسی به ظاهر، از لحاظ سن، بزرگ باشد، امّا بزرگوار نیست. بزرگوار؛ یعنی آن کسی که در روحش، چنان بزرگی تلألؤ کرده است که نگاه به طرف مقابل نمیکند و در هر حال، کریمانه برخورد میکند. این، خصوصیّت بزرگواری است.
لذا اولیاء خدا اشاره کردند و حتّی بعضی در کتب لغت آوردند که کرم، یک شرافت ذاتی است که در خلق و خوی بعضیها نهفته شده است. امّا اکثر هم باید به دنبال آن بروند.
برای همین بیان کردند یکی از خصوصیّات بارز کرم این است: در مقابل خطا، جرم و گناه طرف مقابل، گذشت میکند. طرف به او اجحاف و بدی کرده، امّا خصوصیّت کریمانه این است که میگذرد و عفو میکند.
همانطور که بیان کردم: اگر دعا از لسان معصوم باشد، انسان به اوج میرسد. عجیب است که بعد از فراز وَ إِذَا رَأَیْتُ کَرَمَکَ طَمِعْتُ، میفرماید: فَإِنْ عَفَوْتَفَخَیْرُ رَاحِمٍ ، یکی از خصوصیّات کرامت این است که اهل کرم، از گناه و خطای دیگران زود میگذرند.
فرمودند: اگر کسی، صفت کینه در درونش باشد و دیگران را نبخشد، از اصحاب لئیم است و ادراک نسبت به کرامت نخواهد کرد. امّا خصوصیّت کریم که هم در روایات شریفه هست و هم حسب معنی لغوی آن - که بیان کردم معانی مختلفی دارد - این است: از گناه گنهکار گذشت میکند.
پروردگار عالم، اکرمالاکرمین است؛ یعنی اگر کرامت دیگران زیاد باشد، پروردگار عالم کریمترین کریمان است. لذا عفو، یکی از خصوصیّات بارز کریمان عالم است. برای همین خود پروردگار عالم بیان فرمود: «إقرأ و ربّک الاکرم»، پروردگار تو کریمترین کرامتکنندگان است، اکرم است.
منّتکشی برای عفو خدا، با صفت کریمش!
اگر سؤال کنیم: چطور میشود که انسان، با این همه گناه که از دیدن آنها فزع میکند إِذَا رَأَیْتُ مَوْلَایَ ذُنُوبِی فَزِعْتُ ، وقتی کرم پروردگار عالم را میبیند، طمع میکند وَ إِذَا رَأَیْتُ کَرَمَکَ طَمِعْتُ؟
یک دلیل این است که کریم، زود از گناه گنهکاران میگذرد. امّا آن که نگذرد و کینهای باشد، لئیم است، نه کریم. به قوّهی مخیّلهمان هم نباید خطور کند که پروردگار عالم نعوذبالله کینهای داشته باشد. مگر خداوند نعوذبالله انسان هست که اینگونه باشد؟!
لذا آن کریم مطلق که اکرمالاکرمین است، به سرعت از گناهان میگذرد. آنقدر به سرعت میگذرد که پیامبر عظیمالشّأن، حضرت محمّد مصطفی در سجده میفرمودند: «یا ربّ و اعف عنی و تجاوز یا کریم» و در دعایی که ورد زبانشان بود، عرضه میداشتند: «أسئلک باسمک الکریم الاکرم یا اکرم الاکرمین، یا الله»، از تو میخواهم به واسطهی آن نام کریمت که کریمترین در عالم است.
لذا چقدر خوب است که انسان، دعا را از لسان معصوم بلد باشد و بداند که چگونه باید با خدا سخن بگوید. لذا از باب منّتکشی به ذوالجلال و الاکرام، تمام آن صفاتی که به حقیقت هم در او وجود دارد، بیان میکنیم.
یک موقع در مورد کسی صحبت میکنیم، امّا غلو میکنیم تا احترام آن شخص حفظ شود، از جمله این که بیان شده: در مورد معلّم، به واسطه این که استاد است و میخواهی از او، بهرهبرداری کنی، اشکالی ندارد. امّا وقتی میخواهی در مورد صفات خدا بیان کنیم، تمام صفات خوب، آن هم به نحو احسن، در وجود اوست و معالأسف ما مطّلع نیستیم. برای همین است که پیامبر اینگونه دعا میفرمودند: «أسئلک باسمک الکریم الاکرم یا اکرم الاکرمین، یا الله»، به آن نام کریمت که کریمترین کریمان هستی، از تو درخواست میکنم.
لذا انسان باید اینگونه با خداوند سخن بگوید تا آن باب عفو الهی به روی او باز شود. اصلاً خدا اینها را بهانه قرار داده تا باب عفو به روی انسان، گشوده شود و بعد بحث عفو پروردگار عالم را به زبان بیاورید، درخواست کند و بگوید: فَإِنْ عَفَوْتَ فَخَیْرُ رَاحِمٍ ؛ تو بهترین رحمکنندگانی. وقتی کریم هستی، معلوم است که بهترین رحمکننده هم هستی و عنایت میکنی.
لذا مولیالموالی، امیرالمؤمنین، اسدالله الغالب، علیبنأبیطالب(علیه الصّلوة و السّلام) در مناجاتی با پروردگار عالم به زیبایی عرضه میدارد: «الهی لو لا ما عرفتُ مِن کَرَمِک ما رَجوْتُ ثوابک»، اله من، خدای من، اگر کرم تو را نشناخته بودم، به پاداش تو امید نمیبستم. آن چیزی که من را امیدوار میکند، هم به بخششت، هم به ثوابدهی که تو «یبدل الله سیائتهم حسنات» هستی، کرم توست. کرم توست که من را امیدوار کرده است - جدّی کجا ما خودمان میتوانیم اینطور با پروردگار عالم صحبت کنیم؟! -
فخر خدا به ملائکه، به واسطهی شبخیزی بندگانش!
خدا، آنقدر ارحم الراحمین است، مانند پدر و مادر که بچّهای را در آغوش میگیرند و هی میبویند و میبوسند، شاید بچّه مخصوصاً بیتوجّهی کند، امّا مدام نازش میکنند و در بغل فشار میدهند. خداوند هم اینقدر بندگانش را دوست دارد. اصلاً همین که ماه مبارک رمضان را آورد، دلالتش همین است.
قبلاً هم بیان کردم: چه زمانی غیر از ماه مبارک، در این ساعت از شب، دور هم جمع میشدیم؟! در این ساعت، معمول خوب بودیم. شیخنا الاعظم به سیّدین نیّرین، آن دو نور و سیّدین نیّرین بزرگوار بیان کرد: «فرحت فرح بهذه المطالب العظیمة الیلة النعیمة»، شاد شد، شاد شد، چه کسی؟ خدا. خدا به این شبخیزیهای شما شاد میشود.
خدا اینطور عشق میورزد، لذا به ملائکهی خود خطاب میکند: «انظروا الی عبادی». ملائکه باور نمیکردند ما شب قیام کنیم، بیدار باشیم، مناجات کنیم و قطرهی اشکی بریزیم. شبی که متعلّق به یک عدّهی خاص، آن هم اولیاء و عرفا بود. هر چند خدا نمیخواست فقط متعلّق به یک عدّهی خاص باشد. خدا اینقدر من و تو را دوست دارد و کریم است که من و تو را در شب میکشاند و به ملائکهاش میگوید: «انظروا» نگاه کنید، ملائکه، اینها بندگان من هستند، اینها همان کسانی هستند که شما فکر میکردید فراری هستند. از خواب شیرین زدند و آمدند.
این هم کرامت، لطف و محبّت خداست. از همان لحظهای که نیّت میکنیم بیاییم تا زمانی که قدم برمیداریم و میآییم و ...، خداوند به ملائکه خود فخر میکند. نمیخواهم معذوریّت باشد، امّا اگر کسی بتواند حتّی جلوتر ماشین را نگه دارد و پیاده بیاید و قدم بزند. بگوید: خدایا! ببین بلند شدم، ببین لطف کردی و من آمدم. آرام قدمها را به سمت خانهی امام زمان، مهدیه، بردارد. خدا، محبّت، لطف و بزرگواری کردی خواب بر چشمم غلبه نکرد و من هم آمدم.
نمیدانید این قدمهایی که برمیدارید و آهسته میآیید، پروردگار عالم چه فخری به ملائکهی خودش میکند. گاهی پروردگار عالم طوری با ما رفتار میکند کأنّ نعوذبالله پروردگار عالم به ما نیاز دارد، در حالی که بینیاز به ماست. امّا اینقدر کریمانه برخورد میکند.
خدایا، قربانت بروم، این که من گنهکار بیایم، چه خوشحالی برای تو دارد که تو به من، نزد ملائکهات افتخار میکنی و خطاب میکنی: «انظروا»؟! من باید بیایم منّت بکشم، ناله و فغان کنم. این کریم کیست؟!
درخواست عاجزانه از کرامت و رحمت خدا!
«الهی لو لا ما عرفتُ مِن کَرَمِک ما رَجوْتُ ثوابک و أَنتَ أَکرَمُ الأَکرَمینَ بِتَحقیقِ آمالِ الآمِلینَ، و أَرحَمُ مَنِ استُرحِمَ فِی تَجاوزِهِ عَنِ المُذنِبینَ»، خداى من! اگر کَرَم تو را نشناخته بودم، به پاداش تو امید نمیبستم و تو براى برآوردن آرزوهاى آرزومندان، کریمترینِ کریمترینهایى، و در مورد گذشت از گناهکاران، مهربانترین کسى هستى که از او رحمت خواسته شده است.
اینقدر کریم هستی که تا میآیم، میدانی برای چه آمدم. به ملائکه هم میگویی: بروید و برای این بندگانم استغفار کنید، همانطور که در حدیث شریف کساء هم بیان شده است «و حفت بهم الملائکة و استغفرت لهم الی ان یتفرقوا».
همانطور که میدانید قبل از سخنرانی، هر شب حدیث شریف کساء را میخوانیم؛ اگر میتوانید بیایید. فتنی در راه هست، در ماه مبارک هم هست، من هیچ ماه مبارکی نمیخواندم، اوضاعی در پیش داریم. ای بسا عذابی بیاید که با همین حدیث کساء برطرف شود. خدا دوست دارد، تا میآییم آرزو کنیم، او میداند، أَنتَ أَکرَمُ الأَکرَمینَ بِتَحقیقِ آمالِ الآمِلینَ.
لذا حضرت صادق القول و الفعل هم وقتی میخواهد با پروردگار عالم سخن بگوید، عرضه میدارد: «اللّهُمَّ اغفِر وَ ارحَم و تَجاوَز عَمّا تَعلَمُ، و أَنتَ الأَعَزُّ الأَکرَمُ»؛ خدایا! مرا بیامرز و رحم کن و از آنچه درباره من میدانى، درگذر، چرا؟ برای این که تو عزیزترین و کریمترین هستی.
او که رحم میکند، امّا چقدر خوب است که انسان بخواهد و به لسان بگوید. اعلان این نوع مطالب، به این معناست:
1. عجز خودم را دارم بیان میکنم.
2. تو کریم و آمرزندهای و من میدانم. امّا چون تو میخواهی به زبان جاری کنم، به لسان هم میگویم.
3. اعلان موجودیّت من است. یعنی میگویم با همهی بدیها و پلشتیها که باید تا حالا نابود میشدم، باز هم لطف کردی و من را نگه داشتی. امّا من هنوز در درگاه تو هستم.
دستگاهی سرشار از کرامت
لذا پروردگار عالم، هم خودش کریم است، هم قرآنش کریم است، إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَریم و هم رسولش، إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَریم. خداوند میخواهد بفرماید: تمام دستگاه من بر روی کرامت است. خودم، قرآنم، رسولم، کریم است و تو درب این خانه آمدی که همه چیز آن، کریم است.
برای همین است که عرضه میداریم: فَإِنْ عَفَوْتَ فَخَیْرُ رَاحِمٍ ، اگر بگذری، خیلی خیلی خوبی در رحم کردن. من بد هستم، میدانم. اگر من را عذاب کنی، تو ظلم نکردی، خودم به خودم ظلم کردم، امّا خدا، چون تو کریم هستی، زود هم میگذری و خوب هم عفو میکنی.
اولیاء خدا فرمودند: خدا مصداقش را مخصوصاً در انسانها قرار داد تا بفهمیم. میگویند: بالاترین مصداق این مطلب، فرزند و پدر و مادر است. یک بار خطا میکند، میبخشد، دو بار خطا میکند، میبخشد، ...، صد بار خطا میکند، میبخشد، حتّی اگر او را طرد کند، باز هم میبخشد. حتّی اگر یک موقعی یک جایی برود که میداند این دیگر اهل دین نیست و تمام شد، ولی ته دلش، باز هم برای آنها دلش میسوزد. این شمّهای از رحمت و کرم خداست که میخواهد به ما نشان بدهد.
خدا کرامت کردی امشب هم ما را آوردی، پس ما را بیامرز. خدا میدانم اگر هزار خطا هم بکنم، باز تو کریمی.
در کنار دجله سلطان بایزید
در تفرج بود با اهل مرید
ناگهان آواز کبریا
خورد بر گوشش که ای شیخ ریا
ای که داری در میان کهنه، دلق
میل آن داری که بنمایم به خلق
تا خلایق جمله آزارت کنند
سنگ باران بر سر دارت کنند؟
گفت: یا رب میل آن داری تو هم
شمهای از رحمتت سازم رقم؟
تا که خلایق از عبادت کم کنند
وز نماز و روزه و حج، رم کنند؟
در جوابش گفت رب ذوالمنن:
نی ز ما و نی ز تو، رو، دم مزن
آنقدر رحیم و کریم هستی که اگر فردا، با کولهباری بیشتر از گناه بیایم، تو من را میبخشی. امّا فقط خجالت و شرمندگیاش برای خودم میماند.